حبس ۳ روزه کاروان اسرا پشت دروازه شام
بازماندگان واقعه کربلا همچون امام سجاد(ع)، امام چهارم شیعیان و حضرت زینب(س) که به اسارت لشکر عمر بن سعد درآمدند. اسرا به دستور عمر بن سعد، شب یازدهم محرم در کربلا نگه داشته شدند و بعد از ظهر روز یازدهم، به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد برده شدند. ابن زیاد، اسیران را بر روی محملهایی بدون پرده و پوشش و با همراهی گروهی از جمله شمر و طارق بن مُحَفِّز به دربار یزید بن معاویه در شام فرستاد. او دست و پای برخی همچون امام سجاد(ع) را غل و زنجیر کرد. گزارشهای مورخان درباره تعداد و اسامی اسرای کربلا و بازماندگان اصحاب امام حسین(ع) مختلف است. تعداد اسیران مرد، چهار، پنج، ده و دوازده نفر گزارش شده است. شمار اسیران زن نیز چهار، شش و بیست نفر نقل شده است.[۴] برخی تعداد اسرا را تا ۲۵ نفر ذکر کردهاند.[۵] براین اساس گفته شده درباره تعداد اسیران کربلا اظهار نظر قطعی ممکن نیست.[۶] . نام اسیران زن در کربلا نیز عبارتند از: حضرت زینب، فاطمه و ام کلثوم[۱۱] و رقیه[۱۲] از دختران امام علی(ع)، رباب همسر امام حسین(ع)[۱۳] و فاطمه دختر امام حسن(ع)،[۱۴] چهار دختر امام حسین(ع) به نامهای سکینه، فاطمه، رقیه و زینب.[۱۵]. نام بازماندگان از غیربنیهاشم در کربلا نیز از این قرار است: مُرَقّع بن ثُمامة اسدی، سَوّار بن عُمَیْر جابری، عمرو بن عبدالله جُندَعی، عُقْبة بن سَمعان غلام رباب، ضَحّاک بن عبدالله مشرقی،[یادداشت ۱] مسلم بن رباح و غلام عبدالرحمن بن عبد ربّه انصاری.[۱۶] از میان بازماندگان غیربنیهاشم، سوّار بن عمیر، عقبه، مسلم بن رباح و غلام عبدالرحمن بن عبد ربه جزو اسرای کربلا به شمار میروند.[۱۷] . بنابر آنچه ابن ابیالحدید در شرح نهج البلاغه نوشته است، اسیران کربلا، سوار بر مرکبهایی بدون جهاز، به کوفه برده شده و مردم به تماشای آنها پرداختند و در همین حال زنان کوفی از دیدن اسرا گریه میکردهاند.[۱۸] . عبیدالله بن زیاد، گروهی از جمله شمر و طارق بن مُحَفِّز را به همراه اسیران کربلا به شام فرستاد.[۲۴] طبق بعضی گزارشها زحر بن قیس نیز با آنها بوده است.[۲۵] مسیر دقیق حرکت اسیران از کوفه تا شام مشخص نیست؛ برخی بر این عقیدهاند که با توجه به اماکن منسوب به امام حسین(ع)، میتوان مسیر حرکت اسیران کربلا را مشخص ساخت؛ از جمله مقام رأس الحسین و امام زین العابدین در دمشق،[۲۶] مقامهای حِمص،[۲۷] حماء،[۲۸] بعلبعک،[۲۹] حَجَر[۳۰] و طُرح.[۳۱] . در دانشنامه امام حسین(ع) آمده است که میان کوفه و شام در آن روزگار، سه مسیر اصلی (راه بادیه، راه کناره فرات و راه کناره دجله) بود که هر یک از آنها راههای فرعی متعددی داشتهاند.[۳۲] نویسندگان این دانشنامه معتقدند به دلیل نبود دلایل روشن و قطعی نمیتوان در این باره اظهار نظر قطعی کرد؛ اما با بررسی نشانهها و قرائن، به احتمال زیاد مسیر اسیران از کوفه به شام از راه بادیه بوده است.[۳۳] . طبق برخی گزارشها همچون گزارش تاریخ طبری، شیخ مفید و تاریخ دمشق، ابتدا سر امام حسین(ع) و سرهای شهدا به شام فرستاده شد و پس از آن اسیران را اعزام کردند؛ اما برپایه گزارشهای دیگر، سرهای شهدا همراه با اسیران به شام فرستاده شدند.[۳۴] . بنابر نقل ابن اعثم و خوارزمی، مأموران عبیدالله بن زیاد، اسیران کربلا را از کوفه تا شام، بر محملهای بیپرده و پوشش، شهر به شهر و منزل به منزل بردند، آنگونه که اسیران (کافر) ترک و دیلم را میبردهاند.[۳۵] شیخ مفید، روایتی را نقل کرده که بر اساس آن، امام سجاد(ع) با غل و زنجیر در میان اسرا دیده شده است.[۳۶] . در روایاتی منسوب به امام سجاد(ع)، شیوه رفتار مأموران ابن زیاد اینگونه نقل شده است: علی بن حسین(ع) را بر شتری لاغر و لَنگ که جهاز آن چوبی و بدون زیرانداز بوده، سوار کردهاند؛ در حالیکه سر امام حسین(ع) بر نیزه، زنان پشت سر و نیزهها گرداگرد آنها بودند. اگر اشکی از چشم یکی از آنها جاری میشد، با نیزه بر سرش میزدند تا زمانی که وارد شام شدند.[۳۷] . درباره رخدادهای ورود اسرا به شام، چگونگی برخورد با آنها، محل اقامت و خطبهخوانی برخی از اسیران، گزارشهایی در منابع تاریخی وجود دارد. بنا بر این گزارشها، ورود سرهای شهیدان به شام در روز اول صفر بوده است.[۳۸] در این روز اسیران را از دروازه «توما» یا «ساعات» وارد شهر کرده و بنا به نقل سهل بن سعد، شهر را به دستور یزید، آذینبندی بینظیری کرده بودند.[یادداشت ۲][۳۹]و پانصد هزار نفر از مردم در حالی که جامه نو پوشیده و دف، طبل، بوق و دهل میزدند به تماشای اسیران آمده بودند.[۴۰] براساس گزارش برخی منابع سه روز اسیران را بیرون شهر و پشت دروازه نگاه داشتند تا شهر را آذین ببندند.[۴۱] . پس از ورود اسیران به شهر، آنها را در ورودی مسجد جامع اموی، بر سکویی جای دادند.[۴۲] امروزه در این مسجد، در مقابل محراب و منبر اصلی مسجد، محلی از سنگ و با نردههای چوبی وجود دارد که معروف به محل استقرار اسیران کربلا است. [۴۳] . پس از ورود اسیران کربلا به شام، زَحر بن قَیس و یا شمر بن ذیالجوشن [۵۰] جزئیات واقعه کربلا را به یزید گزارش کرد.[۵۱] یزید پس از شنیدن گزارش، دستور داد کاخ را تزیین کرده، بزرگان شام را دعوت و اسیران را به قصر وارد کنند.[۵۲] گزارشها حاکی از آن است که اسیران را در حالی وارد مجلس یزید کردند که با طناب به هم بسته بودند.[۵۳] در این هنگام فاطمه دختر امام حسین(ع) گفت: ای یزید! شایسته است دختران رسول خدا(ص) اسیر باشند؟ در این هنگام حاضران و اهل خانه یزید گریستند.[۵۴] . اهل بیت را سه روز پشت دروازه شام نگه داشتند، شهر را زیور بستند، به گونهای که چشمی ندیده بود. سپس پانصد هزار نفر از مردم شام از زن و مرد با دف و طبل و بوق و دهل از خانههایشان بیرون آمدند، امام صادق (ع) از زبان امام زین العابدین (ع) نقل کرده که: «مرا بر شتری لنگ، بدون روپوش و جهاز سوار کردند. سر سیدالشهداء (ع) بر نیزه بلندی بود و زنان بر شتران پالاندار پشت سر من بودند. جماعتی که ظلم و ستم را از حد گذرانده بودند، با نیزهها در جلو، عقب و اطراف ما بودند. هرگاه یکی از ما گریه میکرد، بر سرش میزدند.» . کاروان اسیران به شهر شام رسیدند، اما آنان را سه روز پشت «دروازه ساعات» نگه داشتند تا آمادهسازی شهر برای جشن کامل شود. آن دروازه، یکی از دروازههای شرقی شام بود که راه «حلب» و «کوفه» به آن میرسید. آنان شهر را با زیورها، زر و سیم و انواع جواهر تزیین کردند. سپس مردان، زنان، کودکان، بزرگسالان، وزیران، امیران، یهود، مَجوس، نصاری و همه اقوام با طبل، دف، شیپور، سرنا و دیگر ابزار لهو و لعب برای شادی و تفریح بیرون آمدند. چشمها را سُرمه کشیده، دستها را حَنا بسته و بهترین لباسها را پوشیده و خود را آراسته بودند. راه کوفه تا شام طولانی بود و می بایست پانزده منزل پیموده شود تا به شام برسند از هر منزل تا منزل دیگر را اگر هشت فرسخ حساب کنیم راه بسیار طولانی خواهد شد بهر حال عزیزان حسین علیه السلام را دیار به دیار و شهر به شهر بردند و در هر شهری مورد شماتت و استهزاء و آزار دشمنان قرار گرفتن این منازل به این ترتیب بود. 1-تکریت 2-موصل 3-حران 4-دعوات 5-قنسرین 6-سیبور 7-حمص 8-بعلبک 9-قصر بنی مقاتل 10-حماه 11-حلب 12-نصیبین 13-عسقلان 14-دیر قسیس 15-دیر راهب . در منزلگاه قصر بنی مقاتل حضرت سکینه بر اثر تشنگی و گرما در فکر بود تا سایه ای پیدا کند درختی را دید و تنها به سوی آن رفت و در سایه آن خاک زمین را جمع کرد و بالش از خاک برای خود ترتیب داد و همانجا اندکی خوابید در همین هنگام دشمنان کاروان را حرکت دادند ولی سکینه را در بیابان بجا گذاشتند. فاطمه بنت الحسین علیه السلام که هم محمل سکینه بود هنگام سوار شدن دید خواهرش نیست فریاد زد ای ساربان خواهرم که همراه محمل من بود نیست ساربان توجه نکرد فاطمه سلام الله علیها فرمود: سوگند به خدا تا خواهرم را نیاوری سوار نمی شوم. ساربان گفت: او کجاست؟ فاطمه سلام الله علیها فرمود: نمی دانم ساربان فریاد زد: آهای سکینه زود بیا و با بانوان سوار بر شتر بشو خبری از او نشد و کاروان حرکت کرد سرانجام بر اثر تابش شدید آفتاب سکینه بیدار گردید و دید قافله رفته است به دنبال قافله می دوید و فریاد می زد: خواهرم فاطمه مگر من هم محمل تو نبودم تو رفتی و مرا در این بیابان با پای برهنه تنها گذاشتی؟! فاطمه که چشمش را به بیابان دوخته بودو دلواپس سکینه بود ناگاه چشمش به او افتاد صدا زد ساربان شتر را نگهدار سوگند به خدا اگر خواهرم به من نرسد از همین جا خودم را به زمین می اندازم و فردای قیامت در نزد جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله خونم را از تو مطالبه می کنم سرانجام دل ساربان به حال آن دو خواهر سوخت شتر را نگهداشت تا سکینه رسید و سوار شد . از مصائبی که در راه کوفه و شام در منزلگاه حلب رخ داد این بود که: هنگامی که اسرای اهلبیت علیه السلام در مسیر خود به راهی در کنار کوه جوشن (یا جوش) که در جانب غرب شهر حلب قرار داشت رسیدند یکی از همسران امام حسین علیه السلام بچه در رحم داشت آن بچه را محسن نامیده بودند در آنجا بر اثر شدت ناراحتی سقط شد. در آنجا چند نفر در معدن مس کار می کردند اهلبیت از انها آب و غذا خواسند ولی آنها آب و غذا ندادند و اهلبیت علیه السلام را با ناسزاگوئی از خود دور ساختند. و هم اکنون در این سرزمین زیارتگاهی بنام مشهد السقط موجود است که گویند محسن در همانجا دفن شده است و به نقلی محسن کودکی بوده و همراه اهلبیت علیه السلام درآنجا از دنیا رفت.
۷ مصیبت جانسوز شام از زبان امام سجاد (ع)
مصیبتها و توهینهای صورت گرفته در شهر شام به خاندان اهل بیت (ع) و کاروان اسرای کربلا به حدی بود که در روایت داریم، از امام سجاد (ع) پرسیدند: سختترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ در پاسخ ۳ بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام! امان از شام !
طبق روایت دیگر امام سجاد (ع) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام ۷ مصیبت بر ما وارد کردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
۱. ستمگران در شام اطراف ما را به شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزهها احاطه کردند و بر ما حمله میکردند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
۲. سرهای شهداء را در میان کجاوههای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس (ع) را در برابر چشم عمههایم زینب و امکلثوم (ع) نگهداشتند و سر برادرم علیاکبر و پسر عمویم قاسم (ع) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه (س) و فاطمه (س) میآوردند و با سرها بازی میکردند و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
۳. زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما میریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
۴. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار چرخاندند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچگونه احترامی ندارند!»
۵. ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آنها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر، خندق و ...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند. امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
۶. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند، ولی خداوند این موضوع را برای آنها مقدور نساخت.
۷. ما را در مکانی اسکان دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم.
اهل بیت (ع) نهایتا در اول ماه صفر به شام رسیدند و در مسجد اموی این شهر با یزید روبرو شدند، خطبههای امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) و توهینها و جسارتهای صورت گرفته به سر بُریده امام حسین (ع) و اسرای اهل بیت (ع) از جمله اتفاقاتی بود که در زمانش به آن خواهیم پرداخت.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری