درامتداد تاریکی-زورگیران، پای چوبه دار
قاضی صلواتی در دادگاه محاکمه زورگیربزرگراه نیایش به ظرفیت قانون برای صدور حکم محاربه و اعدام برای سارقان اشاره کرد و نماینده مجلس هم در گفتوگو با خراسان از بررسی اصلاح قانون و تشدید مجازات سرقتهای خرد در آینده نزدیک خبر داد
مصطفی عبدالهی - اگر تا دیروز با چاقو و قمه، تلفن همراه، ساعت، طلا و کیف پولهای مردم را سرقت می کردند و دلشان خوش بود که سرقتهای زیر 20 میلیون تومان قابل گذشت است، حالا باید حواسشان باشد که تهدید مردم با سلاح می تواند با حکم اعدام همراه شود و شاید سرقت بعدیشان، آخرین سرقت عمرشان باشد.
سارقانی که در خلأ قانون وقیح تر شدند
طی سال های اخیر، به دلایل مختلفی از جمله بالارفتن نرخ دلار و بیشتر شدن ارزش تلفن های همراه، مشکلات اقتصادی دوره کرونا و همچنین تورم و گرانیها، برخی آسیبهای اجتماعی نیز تشدید شده و طبق گزارش فرمانده فراجا «از سال ۹۷ که قیمتها افزایش یافت، آمار سرقتها نیز ۳۰ درصد بالا رفت». در این بین سهم سرقت های خُرد و موبایلقاپیها قابل توجه بود و بسیاری از مردم، یا خودشان درگیر آن شدند یا یکی از دوستان و آشنایانشان، مواجهه با این سارقان را تجربه کردند. این سارقان ابتدا کوچههای خلوت و تاریک را برای تهدید مردم با چاقو و سرقت از آنها انتخاب می کردند اما روز به روز وقیحتر شدند و کار به سرقت های خشن در وسط بزرگراه ها کشیده شد؛ مثل زورگیری عجیب ماه گذشته در بزرگراه نیایش تهران.
مطالبه مردم شنیده شد
با تشدید این حوادث ناگوار، مردم حق داشتند تشدید برخورد پلیس و دستگاه قضایی با این سارقان و زورگیران را مطالبه کنند و افزایش واکنشها، نهادهای متولی را هم جدیتر پای کار آورد. پلیس خیلی زود زورگیر بزرگراه نیایش را دستگیر کرد و سردار اشتری فرمانده فراجا هم خیلی صریح گفت: «امثال افرادی که در اتوبان نیایش خفتگیری کردند، باید در همان اتوبان اعدام شوند تا درس عبرتی برای باقی افراد شوند». ستایشی سخنگوی قوه قضاییه هم مواضع قاطع رئیس این قوه را تکرار کرد و گفت: «جرایم خشن به ویژه سرقت با آزار و اذیت و با استفاده از سلاح سرد و گرم، خط قرمز دستگاه قضایی است و با این دست افراد که امنیت روانی مردم را مختل میکنند، برخورد خواهد شد».
هشدار جدی قاضی صلواتی
این قاطعیت، در جلسه دیروز دادگاه سارق بزرگراه نیایش هم دوباره دیده شد و قاضی «ابوالقاسم صلواتی» به این سارقان و زورگیران هشدار داد: «براساس ماده ۲۷۹ قانون مجازات اسلامی، مجازات کشیدن سلاح به قصد جان، مال و ناموس مردم یا ارعاب آنها به نحوی که موجب ناامنی در محیط شود، محاربه خواهد بود و حکم محاربه نیز اعدام است».
و ضعفی که همچنان وجود دارد
درباره پرونده سرقت بزرگراه نیایش که تقریبا همه مردم تصاویر و ویدئوهای آن را دیدهاند، اتفاق مهمی درحال رخ دادن است و هفته آینده با صدور حکم دستگاه قضایی، درس عبرتی به متهمان این پرونده داده خواهد شد؛ اما معلوم نیست در دیگر سرقتهای خرد و چاقوکشی ها و قمهکشی ها هم، شهروندانی فرصت فیلمبرداری و انتشار آن را داشته باشند که مطالبهای گسترده برای برخورد با آن شکل بگیرد. مهمتر اینکه، طبق اعلام پلیس و بسیاری از کارشناسان حقوقی و قضایی، آنچه در خرداد 99 به عنوان قانون کاهش مجازات حبس تعزیری ابلاغ شده، زمینه ارتکاب سرقت را تشدید کرده است؛ چراکه هم برای سرقتهای زیر 20 میلیون تومان راه چشمپوشی گذاشته و هم ابهامی به نام سابقه کیفری موثر را در خود دارد.
تاکید پلیس، قاضی و نماینده بر اصلاح قانون
نکته مهم این که، همه نهادهای مرتبط بارها به این ضعف قانونی اشاره کرده و خواستار اصلاح آن شدهاند. سردار اشتری گفته است: «باید برای پیشگیری از سرقت و مقابله با آن بسیاری از خلأهای قانونی همچون پایین بودن هزینه جرم رفع شود» و «نقدعلی» عضو کمیسیون حقوقی مجلس هم گفته: «مجلس در قالب طرح دوفوریتی مجازات سرقتهای زیر ۲۰ میلیون را تشدید کند». حجتالاسلام والمسلمین اژهای رئیس دستگاه قضا هم بر جدیت قوه قضاییه در برخورد با همه سرقت ها از جمله سرقت های زیر 20 میلیون تومان تاکید کرده اما در صحبتهایش نکتهای بیان شده که به همان ضعف قانونی اشاره دارد: «وقتی شاکی خصوصی رضایت میدهد و شرایط مقرر در قانون برای آزادی محکومعلیه از زندان وجود دارد، عدهای میگویند چرا فرد سارق آزاد شد؟! دستگاه قضایی در این موارد خاص، وفق قانون عمل میکند». و این یعنی تا قانون اصلاح نشود، نمی شود انتظار پایان سرقت های خُرد را داشت.
طرح اصلاح قانون به زودی به صحن علنی می آید
«علیرضا نظری» یکی از نمایندگان مجلس که پیش از این نیز در نطق نشست علنی مجلس تبعات قانون فعلی را متذکر شده بود، به خراسان میگوید: قانون کاهش حبس تعزیری در آخرین روزهای فعالیت مجلس دهم تصویب و در نخستین روزهای شروع مجلس یازدهم ابلاغ شد و طی این مدت علاوه بر گلایههای متعدد از سراسر کشور درباره افزایش سرقتهای خُرد زیر 20 میلیون تومان، بسیاری از قضات و ضابطین قضایی هم مشکلات عدیده آن را به نمایندگان مجلس منتقل کرده اند. نظری می افزاید: کمیسیون قضایی مجلس هم
بررسی های خود را در این خصوص انجام داده و با پیگیری هایی که داشتهایم، طرح اصلاح این قانون به زودی از کمیسیون به صحن علنی خواهد آمد تا ضعف قانونی برطرف شود. خراسان : شماره : 21031 - ۱۴۰۱ يکشنبه ۲۰ شهريور
ماجرای طلاق پیرزن از مرد خسیس!
سال ها سختی و ناملایمات زندگی را تحمل کردم تا فرزندانم سرنوشت تلخی نداشته باشند و آینده آن ها به دلیل بداخلاقی های همسرم تباه نشود اما اکنون قصد دارم به این زندگی مشترک پایان دهم چرا که ...
به گزارش روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 65 ساله ای است که قصد داشت از همسر 75 ساله اش طلاق بگیرد. او با بیان این که همسرم مردی خسیس و بداخلاق است، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری امام رضا (ع) گفت: پدرم کارمند دولت بود و درباره تحصیل فرزندانش حساسیت ویژه ای داشت به همین دلیل همه خواهران و برادرانم تحصیلات عالیه داشتند من هم وقتی دیپلم گرفتم بلافاصله در آموزش و پرورش استخدام شدم و به عنوان آموزگار به تدریس پرداختم در عین حال وارد دانشگاه نیز شدم و همزمان مدرک لیسانسم را هم گرفتم ،در همین روزها بود که «رضا» به خواستگاری ام آمد. او که از آشنایان و بستگان دور پدرم بود بیشتر از 10 سال با من اختلاف سنی داشت به دلیل همین تفاوت سنی مایل به این ازدواج نبودم ولی پدرم معتقد بود سن فقط یکی از ملاک های ازدواج است و به خاطر شرایط و موقعیت های مناسب دیگر رضا نباید فقط به ملاک سن تاکید کنم چرا که او نیز کارمند آموزش و پرورش بود و می توانست آینده شغلی اش را تضمین کند از سوی دیگر هم پدرم او را جوانی سر به زیر و سالم می دانست که اهل رفیق بازی نیست این گونه بود که با پیشنهاد پدرم پای سفره عقد نشستم و به خواستگاری او پاسخ مثبت دادم اما هنوز مدت زیادی از ازدواج ما نگذشته بود که فهمیدم همسرم مردی بداخلاق و تندمزاج است که با کوچک ترین موضوع کم اهمیت کنترل رفتارش را از دست می دهد و با عصبانیت و پرخاشگری مرا به باد کتک می گیرد در حالی که حدود یک سال از زندگی مشترکمان گذشته بود من ماجرای کتک کاری های همسرم را برای پدرم بازگو کردم و به خانواده ام گفتم دیگر حاضر نیستم با شوهرم زندگی کنم و قصد جدایی از او را دارم اما چند روز بعد از این ماجرا متوجه شدم باردار هستم وقتی این خبر را به مادرم دادم او بسیار خوشحال شد و تاکید کرد با به دنیا آمدن فرزندم شیوه زندگی ما نیز تغییر می کند و رفتار همسرم رنگ و بوی عاشقانه می گیرد ولی با تولد دخترم نه تنها روابط عاطفی ما بهبود نیافت بلکه خساست نیز بر بداخلاقی های او افزوده شد با آن که من شاغل بودم و خودم درآمد داشتم اما هرگز اجازه نمی داد از همین پول برای خودم یا دخترم هزینه کنم، با وجود این همه ناملایمات و سختی ها ،این زندگی مشترک را تحمل می کردم تا آینده دخترم تحت تاثیر این ازدواج نامبارک قرار نگیرد. سه سال بعد و در حالی که «سالومه» دختر دیگرم نیز به دنیا آمده بود روابط عاطفی ما بسیار سردتر از گذشته ادامه می یافت به طوری که گویی هیچ عشق و علاقه ای بین ما وجود نداشت با همه این تلخکامی ها من فقط به آینده و سعادت دخترانم می اندیشیدم و برای پیشرفت آن ها سکوت می کردم تصمیم گرفته بودم کتک کاری، خساست و بداخلاقی های همسرم را به هر طریق ممکن تحمل کنم تا فرزندانم به خوشبختی برسند و زیر دست نامادری بزرگ نشوند.خلاصه اکنون که 43 سال از ازدواج ناخواسته ام می گذرد دخترانم تا مقطع دکترا و در رشته های مهندسی تحصیل کرده اند و بعد از ازدواج زندگی آرام و شیرینی را تجربه می کنند اکنون که خیالم آسوده شده است و می دانم دو فرزندم در مسیر سعادت قرار گرفته اند من هم تصمیم دارم از همسرم طلاق بگیرم و بقیه عمرم را در آسایش سپری کنم چرا که اکنون با آن که او بیشتر از 74 سال دارد حتی اجازه روشن کردن کولر را به من نمی دهد و تاکید می کند که باید بادبزن حصیری تهیه کنم تا قبض های برق سنگین نشود. خساست های مالی او به حدی رسیده است که حتی اجازه نمی دهد برای بیماری دیابتم انسولین تهیه کنم و ...
گزارش خراسان حاکی است، به دستور سرهنگ سید عباس شریفی (رئیس کلانتری امام رضا (ع)) بررسی های کارشناسی این پرونده با دعوت از همسر این زن 65 ساله به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21031 - ۱۴۰۱ يکشنبه ۲۰ شهريور
زورگیری های مخوف با کلت ساچمه ای!
اختصاصی خراسان
سید خلیل سجادپور- ماموران گشت کلانتری سپاد مشهد، نوجوان 15 ساله ای را با شلیک 10 تیر هوایی به دام انداختند که به همراه همدست فراری خود و با استفاده از سلاح شبه جنگی از شهروندان زورگیری می کرد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، چند روز قبل نیروهای گشت نامحسوس که مشغول انجام وظیفه در خیابان شهید چراغچی بودند، خبری از زورگیری دو نوجوان موتورسوار دریافت کردند و بلافاصله منطقه را به قرق خود درآوردند. در همین هنگام، دو نوجوان موتورسوار در مسیر حرکت نیروهای انتظامی قرار گرفتند که مشخصات آن ها با گزارش های مردمی مطابقت داشت. در حالی که افسر گشت انتظامی فرمان «توقف» صادر کرد ناگهان راکب موتورسیکلت با مشاهده نیروهای انتظامی، گاز موتورسیکلت را فشرد تا از مقابل ماموران بگریزد اما نیروهای گشت با مشاهده سلاحی که در دست یکی از مظنونان بود بلافاصله شیوه تعقیب و گریز را با رعایت تدابیر انتظامی تغییر دادند و با شلیک تیرهای هوایی تلاش کردند تا دو نوجوان موتورسوار را متوقف کنند ولی راکب موتورسیکلت همچنان بر سرعت آن می افزود تا این که بالاخره بعد از شلیک 10 تیرهوایی، موتورسواران در محاصره قرار گرفتند و راه فرار آنان سد شد. در همین حال، یکی از نوجوانان مظنون قمه ای را بیرون کشید و با حمله به سوی ماموران انتظامی، موجب شد تا همدستش از صحنه حادثه فرار کند. گزارش روزنامه خراسان حاکی است، با وجود این افسران دایره تجسس کلانتری، در حالی نوجوان چاقوکش را دستگیر کردند و به مقر انتظامی انتقال دادند که از وی یک قبضه سلاح ساچمه ای شبه جنگی نیز کشف شد. این نوجوان 15 ساله که با دستورات ویژه سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد مشهد) مورد بازجویی های تخصصی قرار گرفته بود، همدست فراری خود را به پلیس لو داد و پرده از زورگیری های وحشتناک با تهدید سلاح برداشت.
بنا بر گزارش خراسان، این زورگیر نوجوان پس از آن که در جلسه روان شناختی مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شرکت کرد، درباره سرگذشت تلخ خود نیز به سوالات خبرنگار خراسان پاسخ داد.
نامت چیست؟ سهراب
چند سال داری؟ 15 سال
تاکنون دستگیر شده ای؟ نه! اولین بار است.
چقدر سواد داری؟ تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواندم اما بعد از آن که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند دیگر چیزی برایم اهمیت نداشت و من هم درس و مدرسه را رها کردم و خیلی زود معتاد شدم.
یعنی از چند سال قبل مواد مصرف می کنی؟ از چهار سال قبل با دوستانم شیره و تریاک می کشم البته قبل از آن قرص های مخدردار مانند ترامادول مصرف می کردم.
پدرت چه کاره است؟ هیچی! یک بیکار معتاد! فقط کار خلاف می کند.
از مادرت هم خبر داری؟ بله! او هم با کارگری در خانه های مردم هزینه های زندگی خودش را درمی آورد.
آثار خودزنی هم داری؟ بله! تاکنون سه بار به قصد خودکشی خودزنی کرده ام.
از چه زمانی چاقو و قمه حمل می کنی؟ از 10 سالگی همیشه چاقو داشتم.
چرا؟ برای آن که قدرت نمایی کنم! می خواستم دوستانم از من بترسند و حساب ببرند!
فقط برای همین موضوع چاقو حمل می کنی؟ البته بیشتر اوقات برای دعوا هم استفاده می کردم که دیگران را بترسانم. اکنون نیز برای گوشی قاپی با خودم چاقو حمل می کنم.
پدر و مادرت چرا از هم جدا شدند؟ نمی دانم من دلیل جدایی آن ها را نفهمیدم چون کودک بودم.
اسلحه کلت ساچمه زنی را از کجا آوردی؟ از بولوار مصلی خریدم.
با همدستت که فرار کرده است، چگونه آشنا شدی؟ در یکی از کافه های زیرزمینی با «داش محمد» دوست شدم.او دو سال از من بزرگ تر است و بیشتر اوقاتم را با او می گذرانم.
مواد هم با یکدیگر مصرف می کنید؟ بله! در واقع او مرا معتاد کرد وگرنه من از اعتیاد چیزی نمی دانستم. شب ها با هم مواد مخدر مصرف می کردیم گاهی هم به خاطر پول مواد مخدر درگیر می شدیم.
همدستت سابقه دار است؟ بله! او قبلا به جرم سرقت دستگیر شده و مدتی را در کانون اصلاح و تربیت بوده است.
چرا موبایل قاپی و زورگیری می کردید؟ پدرم که معتاد بود و نمی توانست هزینه های مرا بدهد چون خرج اعتیاد خودش را هم ندارد مادرم نیز به سختی روزگارش را می گذراند به همین دلیل وقتی «داش محمد» پیشنهاد زورگیری داد و گفت که گوشی قاپی درآمد خوبی دارد من هم قبول کردم و با او همراه شدم.
نمی ترسیدی؟ ابتدا ترس داشتم. من پشت موتورسیکلت «داش محمد» می نشستم و او به من آموزش می داد. در واقع من راکب موتورسیکلت بودم و به افرادی که بی خیال با گوشی صحبت می کردند نزدیک می شدم تا او گوشی را سرقت کند! گاهی هم با تهدید چاقو و اسلحه از جوانان و زنان کیف و گوشی می گرفتیم.
بیشتر زورگیری ها را در کجا انجام می دادید؟ مقابل شهربازی!
شب هایی که شلوغ بود به شهربازی می رفتیم و پس از گوشی قاپی با موتورسیکلت فرار می کردیم البته سرقت هایی را نیز در اطراف مراکز تجاری منطقه سپاد انجام دادیم.
اگر امروز این دستبندها به دستانت حلقه نشده بودند، دوست داشتی کجا باشی؟ همواره آرزویم این بود که یک خانواده خوب داشته باشم. پدر و مادرم با هم دعوا نمی کردند و از یکدیگر طلاق نمی گرفتند تا من هم از 10 سالگی به جای خلافکاری به دنبال بازی کودکانه و درس و مشق بودم...
شایان ذکر است با اعلام شکایت شاکیان ، این نوجوان روانه کانون اصلاح و تربیت شد. خراسان : شماره : 21031 - ۱۴۰۱ يکشنبه ۲۰ شهريور
دستبرد 20 هزار دلاری با قهوه ترک !
اختصاصی خراسان
سجادپور- تاجران قلابی که از مشهد به ترکیه رفته بودند با شگرد خاصی به پول های مدیر ایرانی یک شرکت باربری دستبرد زدند اما طولی نکشید که در دام کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد افتادند.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، آخرین روز فروردین گذشته، دو جوان ایرانی که با لهجه غلیظ مشهدی سخن می گفتند، در فرودگاه استانبول از هواپیما خارج شدند و به سوی دفتر یک شرکت باربری حرکت کردند که مدیر آن مردی ایرانی بود. دو جوان که خود را تاجر بزرگی معرفی می کردند با مدیر شرکت تماس گرفته و از او خواسته بودند مقدمات حمل و نقل کالاهای آن ها را در استانبول به عهده بگیرد. ساعتی بعد تاجران قلابی به دفتر مدیر شرکت رسیدند و گفت وگوهای آنان برای بستن قراردادحمل و نقل کالا آغاز شد. در این میان مدیر ایرانی شرکت با قهوه ترک و نسکافه از مشتریان مشهدی خود پذیرایی کرد ولی طولی نکشید که بیهوش روی زمین افتاد و به خواب عمیقی فرو رفت. تاجران قلابی هم که مواد بیهوش کننده و خواب آور درون فنجان قهوه ترک ریخته بودند، با خیال راحت به جمع آوری دلار و لیرهای مدیر شرکت پرداختند. آن ها بنا به ادعاهای وکیل شرکت 20 هزار دلار آمریکایی و 50 هزار لیر ترکیه را به سرقت برده و به ایران گریخته بودند.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است به دنبال اعلام این شکایت و با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ احمد نگهبان (رئیس پلیس مشهد) گروه تخصصی از کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد، وارد عمل شدند و با توجه به ردزنی گوشی تلفن تاجران قلابی، مخفیگاه آنان را در مشهد شناسایی کردند. آن ها سپس با کسب مجوزهای قضایی و در یک عملیات ضربتی موفق شدند مالک شماره تلفن مذکور را دستگیر کنند اما او فقط یک کارتن خواب معتادی بود که در زیر پل ها می خوابید و سارقان با استفاده از شرایط این مرد معتاد، سیم کارتی را از شرکت های تلفن همراه با مدارک وی خریداری کرده بودند. با لو رفتن این ماجرا، شگرد پلیسی کارآگاهان با راهنمایی های فرمانده انتظامی مشهد برای شناسایی مخفیگاه متهمان تغییر کرد و آن ها پس از چند روز رصدهای پلیسی موفق شدند با استفاده از سامانه های محرمانه، هویت واقعی متهمان تحت تعقیب را از طریق فرودگاه های کشور به دست آورند. کارآگاهان سپس مشخصات آنان را به نیروهای مرزبانی نیز اعلام کردند تا از کشور خارج نشوند و سپس با بررسی های نامحسوس پاتوق آن ها را در یکی از شهرک های حاشیه مشهد شناسایی کردند و در یک عملیات هماهنگ هر دو سارق را به دام انداختند. متهمان اگرچه ابتدا سعی کردند سرقت از مدیر شرکت در ترکیه را انکار کنند اما در بازجویی های فنی لب به اعتراف گشودند و به سرقت ارزهای خارجی با ترفند بیهوش کردن مال باخته اقرار کردند. بررسی های بیشتر برای کشف جرایم احتمالی دیگر آنان در پلیس آگاهی مشهد ادامه دارد. خراسان : شماره : 21023 - ۱۴۰۱ پنج شنبه ۱۰ شهريور
پوچ گرایی در صفحه آخر!
اختصاصی خراسان
سیدخلیل سجادپور- زن جوانی که دختر سه ساله اش را از پشت بام طبقه چهارم ساختمان محل سکونتش پایین انداخت و او را به طرز دلخراشی کشت، روز گذشته در اعترافاتی وحشتناک مدعی شد تحت تاثیر مطالعه کتابی ازیکی از نویسندگان ایتالیایی قرار گرفته و در صفحه آخر آن به پوچ گرایی رسیده است! به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، صبح بیستم خرداد گذشته خبر وحشتناک سقوط یک دختر سه ساله از پشت بام ساختمانی در منطقه کوهسنگی مشهد، اهالی محل را هراسان از خانه هایشان بیرون کشید. این خبر تلخ دل ها را تکان داد و لحظاتی بعد دهان به دهان پیچید. نیروهای امدادی با تماس ساکنان محل، آژیرکشان به محل وقوع حادثه رسیدند اما دخترک در دم جان باخته بود و علایم حیاتی نداشت.
طولی نکشید که نیروهای انتظامی هم از راه رسیدند و با حفظ صحنه سقوط دختر 3 ساله، درحالی مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد اطلاع دادند که مادر کودک با چهره ای آشفته و چشمانی خیره از پله های ساختمان پایین آمد. دقایقی بعد با حضور قاضی «محمود عارفی راد»، بررسی های تخصصی و قضایی درباره چگونگی سقوط دخترک از پشت بام آغاز شد اما قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب در همان نگاه اول به دیوار کوتاه پشت بام، بی درنگ دستور دستگیری مادر 32 ساله «بهار» را صادر کرد چرا که کودک مذکور نمی توانست از دیوار «دورچین» پشت بام بالا رود و ماجرا رنگ و بوی جنایت داشت. در همین حال مقام قضایی با طرح چند سوال اعتراضی و براساس تجربیات قضایی، دریافت که مادر بهار سه ساله به دلیل اختلافاتی که با همسرش دارد، دست به جنایتی هولناک زده است. گزارش روزنامه خراسان حاکی است در حالی که زن 32 ساله در میان اظهارات خود به قتل دخترش اعتراف کرد، قاضی «عارفی راد» دستور انتقال وی به بیمارستان روان پزشکی مشهد را صادر کرد و بدین ترتیب تحقیقات گسترده کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی به سرپرستی سرهنگ نوریان (افسر وقت جنایی آگاهی) آغاز شد. بررسی های مقدماتی حاکی از آن بود که زن جوان از حدود شش سال قبل با همسرش که از اعضای کادر درمانی یکی از بیمارستان های مشهد است، ازدواج کرده اما در ادامه زندگی مشترک دچار اختلافات خانوادگی شده و حتی تا مرز طلاق پیش رفته اند.
در اثنای همین روابط سرد عاطفی ناگهان زن جوان تصمیم به قتل دخترش گرفته و او را درحالی که خواب بوده، از پشت بام طبقه چهارم ساختمان به پایین پرت کرده است. ادامه گزارش روزنامه خراسان حاکی است وقتی معاینات و بررسی های پزشکی نشان داد که زن جوان دچار بیماری های روانی نیست، او با دستور قاضی ویژه قتل عمد راهی زندان شد تا تحقیقات قضایی در این باره تکمیل شود. به همین دلیل زن جوان پس از گذشت مدتی از این حادثه وحشتناک به محل وقوع قتل «بهار» انتقال یافت تا جزئیات این جنایت را تشریح کند. او که به سوالات تخصصی قاضی «محمود عارفی راد» در صحنه قتل، پاسخ می داد، پس از معرفی کامل خود گفت: همسرم پرستار است و من هم در رشته کارشناسی علوم تربیتی تحصیل کردم اما از چند سال قبل اختلافاتی بین من و همسرم شروع شد. ما با هم هیچ تفاهم و سازگاری اخلاقی نداشتیم، تازه فهمیدم که در انتخابم اشتباه کرده ام و نباید با او ازدواج می کردم. زن 32 ساله ادامه داد: آرام آرام این اختلافات خانوادگی شدت گرفت و با آن که «بهار» به دنیا آمده بود ولی من هیچ گونه شادمانی را در خودم احساس نمی کردم، در واقع به زنی افسرده و گوشه گیر تبدیل شدم تا حدی که روابط سردی بین ما حکمفرما شد و زمزمه های طلاق و جدایی در میان گفتارمان پیچید.
خلاصه کار به جایی رسید که دیگر از هم طلاق عاطفی گرفته بودیم و در اندیشه طلاق رسمی زندگی می کردیم.
متهم این پرونده جنایی ادامه داد: در همین روزها من به «کافه های کتاب» می رفتم، جایی که کتاب هایی را برای مطالعه امانت می دادند و گاهی نیز به نقد و تجزیه و تحلیل مطالب کتاب می پرداختم. در یکی از این روزها بود که کتابی را که نویسنده آن یک خارجی است به امانت گرفتم(اشاره وی به کتابی از اوریانا فالاچی نویسنده ایتالیایی است). با مطالعه آن کتاب به پوچی رسیدم و این که اصلا برای چه زندگی می کنیم؟ هرچه به صفحات آخر کتاب نزدیک تر می شدم این افکار و احساس بیهودگی در وجودم بیشتر ریشه می دواند و آن نوشته ها را با زندگی خودم در هم می آمیختم و از سوی دیگر هم به آینده دختر سه ساله ام می اندیشیدم که پس از من یا طلاق، چه سرنوشتی پیدا می کند! چگونه می تواند در میان این همه پوچی و بیهودگی به زندگی خود ادامه دهد؟ این بود که در آخرین صفحه کتاب تصمیم خودم را گرفتم و مطالبی را وصیت گونه در صفحه آخر آن نوشتم که ...
زن جوان اشک هایش را پاک کرد و ادامه داد: روز حادثه «بهار» در خواب بود، نگاهی به چهره زیبایش انداختم و بلافاصله او را به همان صورت خواب آلود در آغوش گرفتم و به پشت بام بردم!در یک لحظه او را از پشت بام طبقه چهارم به پایین پرت کردم و سپس از همان بالا به پیکر غرق در خون دختر کوچکم نگاهی انداختم که با همین یک نگاه، در یک لحظه دچار شوک شدم و از مرگ خودم ترسیدم چرا که قبل از آن تصمیم داشتم بعد از مرگ دخترم، خودم را نیز از این زندگی پوچ و بی هدف خلاص کنم! آن روز قصد خودکشی داشتم ولی از شدت ترس نتوانستم تصمیم خودم را عملی کنم! بعد از آن هم که با صدای سقوط پیکر دخترم به داخل حیاط، همسایگان از راه رسیدند و ...
بنابر گزارش روزنامه خراسان، در پی اعترافات وحشتناک زن جوان، دستور پایان بازسازی صحنه جنایت از سوی قاضی ویژه قتل عمد مشهد، صادر و متهم به فرزندکشی، دوباره روانه زندان شد تا این پرونده نیز دیگر مراحل دادرسی را طی کند. خراسان : شماره : 21023 - ۱۴۰۱ پنج شنبه ۱۰ شهريور
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی