درامتداد تاریکی-سرگذشت دختر فراری!
به هیچ وجه نمی خواستم زندگی و آینده من نیز مانند مادرم باشد. از این زندگی آشفته رنج می بردم و تحمل دیدن صحنه های زورگویی های پدرم را نداشتم به همین دلیل تصمیم گرفتم که ...
به گزارش روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات دختر 15 ساله ای است که پس از فرار از منزل توسط نیروهای انتظامی در یکی از پارک های مشهد شناسایی و به کلانتری هدایت شده بود.
این دختر نوجوان درباره ماجرای فرارش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: آخرین فرزند یک خانواده 5 نفره هستم اما وقتی کلمه خانواده را بر زبان می رانم ناخودآگاه خنده ام می گیرد چرا که هیچ گاه معنای واقعی خانواده را نفهمیدم و هیچ مهر و عاطفه ای را در مکانی احساس نکردم که نام خانواده را یدک می کشد. پدرم مردی معتاد و بیکار است که فقط مهارت زورگویی و کتک کاری دارد. مادرم نیز برای آن که پدرم خماری نکشد از صبح تا شب در خانه های مردم کارگری می کند تا شب هنگام با دست پر به منزل بازگردد وگرنه باید مشت و لگدهای پدرم را تحمل کند. هنوز نمی فهمم چرا مادرم از او طلاق نگرفت و به این زندگی خفت بار ادامه داد شاید هم هیچ چاره ای جز تحمل این شرایط نداشت چراکه خودش نیز در خانوادهای آشفته و نابسامان رشد کرده بود. در این شرایط من هم از زمانی که به خاطر دارم مدام به دنبال خرید مواد مخدر از ساقی محله بودم تا پدرم از پای بساطش تکان نخورد با وجود این همواره شاهد کتک کاری های پدرم بودم که با بی رحمی مادرم را کتک می زد یا به خاطر خماری سردر گریبان فرو می برد و با کسی کاری نداشت. اگرچه در مقطع راهنمایی تحصیل می کردم اما افکارم به هم ریخته بود و از درس و مدرسه چیزی نمی فهمیدم. خواهر و برادرم نیز به فکر زندگی خودشان بودند و کاری به پدر و مادرم نداشتند در واقع من آن ها را نمی دیدم.در این اوضاع آشفته یک روز به مدرسه می رفتم و چند روز غیبت می کردم اما کسی از من نمی پرسید که چرا امروز به مدرسه نرفتم از طرف دیگر نیز وضعیت مالی پدرم به گونه ای نبود که من به راحتی بتوانم ادامه تحصیل بدهم. کار به جایی رسید که دیگر از این وضعیت خسته شدم. نمی خواستم آینده و سرنوشت من نیز مانند مادرم شود. فکر می کردم اگر از خانه فرار کنم آینده ام بهتر می شود این بود که تصمیم به فرار از خانه گرفتم البته قبل از من خواهرم نیز چند سال قبل از خانه فرار کرد و به مکان نامعلومی رفت به طوری که تاکنون هیچ کسی از او خبری ندارد من هم از یک ماه قبل در پارک ها و خیابان ها سرگردان هستم تا این که ماموران انتظامی در پارک به من مشکوک شدند و مرا به کلانتری انتقال دادند ولی خوب می دانم که باز هم کسی به سراغم نمی آید و هیچ کسی نگرانم نمی شود مگر آن که پدرم کسی را برای کتک زدن پیدا نکند آن گاه به یاد من بیفتد و ...
گزارش روزنامه خراسان حاکی است این دختر نوجوان وقتی از طریق مشاور کلانتری در جریان سرگذشت تلخ دختران فراری دیگر قرار گرفت که چگونه در دام باندهای فساد و خلافکاری گرفتار شده اند و زندگی و آینده خود را به تباهی کشانده اند چشمانش را به سنگ فرش های اتاق مددکاری دوخت و در اندیشه های خود غرق شد ...
در همین حال با دستور سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه) اقدامات مشاوره ای و روان شناختی با دعوت از پدر و مادر این دختر نوجوان در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21061 - ۱۴۰۱ يکشنبه ۱ آبان
همسرم قصد داشت عکس عروسیمان را آتش بزند!
اختصاصی خراسان
سیدخلیل سجادپور- مردی که همسرش را به طرز دلخراشی در کنار لوازم جهیزیه به قتل رسانده است روز گذشته در اولین جلسه بازپرسی مدعی شد: ابتدا به قصد دفاع از خود در برابر درگیری احتمالی با پدر زنم چاقو برداشته بودم اما وقتی دیدم همسرم می خواهد تصویر دو نفره عروسیمان را آتش بزند عصبانی شدم و او را به قتل رساندم!
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، عصر روز گذشته اولین جلسه بازپرسی از مردی که همسرش را با 18 ضربه چاقو در بولوار مجیدیه مشهد به قتل رسانده بود در شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد برگزار شد. مرد 40 ساله که با تلاش کادر درمانی بیمارستان امام رضا (ع) از مرگ نجات یافته بود، در حالی که زنجیر پابندهای آهنین اش بر سنگ فرش های شعبه ویژه پرونده های جنایی کشیده می شد مقابل قاضی محمود عارفی راد قرار گرفت تا به سوالات تخصصی وی درباره چگونگی وقوع این جنایت هولناک پاسخ دهد. او پس از تفهیم اتهام ارتکاب قتل عمدی و در حالی که توصیه به راست گویی می شد ابتدا سعی کرد با حاشیه گویی و داستان سرایی چنین وانمود کند که به خاطر درگیری قبلی با پدرزنش قصد دفاع از خود را داشت، اما وقتی از نگاه قاضی فهمید که سخنانش اعتباری ندارد، بعد از لحظاتی سکوت برخی از زوایای پنهان این جنایت را فاش کرد. او که خود را «محمد – م» معرفی می کرد درباره آغاز اختلافات خانوادگی و ماجرای قتل ستاره در کنار جهیزیه گفت: حدود 10 سال قبل بود که پای سفره عقد نشستم و زندگی مشترکم را آغاز کردم. در شروع زندگی روزگار خوبی داشتیم به طوری که تولد فرزندم نیز گرمای زندگی مشترکمان را مضاعف کرد اما بدبختی های من از دخالت های پدر زنم در زندگی ما آغاز شد به گونه ای که همسرم نیز تحت تاثیر خانوادهاش بود. تا این که از چندین ماه قبل اختلافات ما شدت گرفت و همسرم سر ناسازگاری گذاشت و روزگار را به کام من تلخ کرد. از طرف دیگر من برای آن که او را به زندگی دلگرم کنم و به این اختلافات و ناسازگاری ها پایان بدهم منزل بزرگی را در بولوار مجیدیه گرفتم وهمه لوازم زندگی را نیز تعویض کردم اما هیچ کدام از این کارها فایده ای نداشت و در نهایت همسرم از خرداد گذشته منزل را ترک کرد و به خانه پدرش رفت. این درحالی بود که «ستاره» تحت تاثیر دخالت های پدرش قرار داشت و کاری از دست من ساخته نبود. حتی چند ماه قبل با پدرزنم به خاطر همین دخالت ها درگیر شدیم و با یکدیگر به نزاع پرداختیم.
پدر «ستاره» دوستانی داشت که همواره در اطرافش بودند و تنهایی به جایی نمی رفت در این گیرودار بود که ماجرای طلاق بسیار جدی تر از همیشه شد و من هم کینه پدرزنم را به دل گرفتم.
با آن که هیچ گاه به جدایی از «ستاره» راضی نبودم اما دیگر چاره ای نداشتم و همه راه های قانونی را طی کردم تا این که بالاخره آن ها حکم استرداد جهیزیه را از دادگاه گرفتند و قرار بود صبح پنج شنبه گذشته او طبق «سیاهه» همه جهیزیه اش را تحویل بگیرد. آن روز طبق معمول پدر زنم به همراه دوستانش به منزل محل سکونتم در بولوار مجیدیه آمده بود تا در کنار خانواده اش جهیزیه «ستاره» را تحویل بگیرند.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است: متهم این پرونده جنایی در ادامه اعترافاتش به قاضی «عارفی راد» گفت: مامور انتظامی صورت جلسه تحویل جهیزیه را نوشت و آن ها همه لوازم را بار کامیون کردند. این درحالی بود که من همچنان دل پردردی از پدر زنم داشتم و به خاطر درگیری احتمالی با او چاقویی را با خودم حمل می کردم که اگر بین ما نزاعی رخ داد با آن از خودم دفاع کنم!
متهم 40 ساله که خود را لحاف دوز معرفی می کرد در ادامه اعترافاتش افزود: وقتی مامور انتظامی محل را ترک کرد هنوز برخی از لوازم جزئی منزل باقی مانده بود و «ستاره» به همراه مادر و خاله اش در واحد آپارتمانی مشغول جمع آوری این لوازم بودند که ناگهان بدون تفکر قبلی، خودم را به پذیرایی ساختمان رساندم.
در این لحظه همسرم عکس دو نفره عروسی را برداشت که روی شاسی چوبی خودنمایی می کرد. او با خشمی نهفته رو به مادرش کرد و گفت: «مادر کبریت را بده تا این عکس را آتش بزنم!» با شنیدن این جمله، دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم. در پذیرایی را قفل کردم و چاقو را از کنار ساق پایم بیرون کشیدم و بدون تامل به سمت همسرم هجوم بردم و بعد هم نفهمیدم چه می کنم به طوری که ضربات متعدد چاقو را بر نقاط مختلف بدنش فرود می آوردم!
بنابر گزارش روزنامه خراسان، «محمد» (متهم به قتل) درباره ماجرای خودکشی نیز در پاسخ به سوال قاضی ویژه قتل عمد مشهد گفت: بعد از این ماجرا چاقو از دستم افتاد و مادر «ستاره» درحالی که وحشت زده جیغ می کشید، آن را از روی زمین برداشت. هرچه از او خواستم تا چاقو را به من بازگرداند، توجهی نکرد و مدام فریاد می زد! در این هنگام بود که گوشه پذیرایی نشستم و تیغ موکت بری را از درون جیبم خارج کردم. وی در پاسخ به سوال قاضی «محمود عارفی راد» که پرسید تیغ موکت بری را چرا با خودت حمل می کردی؟ نیز گفت: همان طور که گفتم شغل من لحاف دوزی است و تیغ موکت بری را به عنوان لوازم و ابزار کار استفاده می کنم به همین دلیل همواره یک تیغ با خودم حمل می کنم!
وی سپس در ادامه تشریح این جنایت تکان دهنده، اضافه کرد: با تیغ موکت بری دو خراش در دو طرف گردن و مچ دست چپم ایجاد کردم تا خودکشی کنم ولی فایده ای نداشت. تا این که همسایگان متوجه ماجرا شدند و با شکستن در واحد آپارتمانی وارد پذیرایی شدند. من هم از این فرصت استفاده کردم و از آن جا گریختم اما فکر خودکشی رهایم نمی کرد دیگر خسته شده بودم و قصد داشتم خودم را نیز نابود کنم! به این دلیل، از بولوار مجیدیه به سمت میدان بار سپاد رفتم و در جست وجوی موادی بودم که بتوانم با مصرف آن ها خودکشی کنم. ابتدا به یک فروشگاه عطاری رفتم و مقداری مرگ موش و قرص به بهانه از بین بردن «سگ» خریدم. بعد از آن از یک فرد معتاد درباره تهیه تریاک و شیشه (مواد مخدر صنعتی) سوال کردم و در منطقه اسماعیل آباد از فردی مقدار 12 و نیم گرم تریاک خریدم. وی ادامه داد: این گونه بود که تریاک ها را به همراه مرگ موش خوردم و سپس به طرف منزل پسرخاله ام حرکت کردم تا با او درد دل کنم. اما زمانی که مشغول گفت وگو با پسر خاله ام بودم ناگهان حالم وخیم شد و دیگر چیزی نفهمیدم تا این که روی تخت بیمارستان به هوش آمدم و متوجه شدم که پسرخاله ام مرا با خودرو به مرکز درمانی رسانده است و ...
متهم به قتل «ستاره» در پایان اعترافاتش گفت: نمی دانم چه حادثه ای در زندگی ام رخ داد که دیگر همسرم مرا نمی خواست و توجهی به من نداشت تا جایی که روابط عاطفی ما هر روز بیشتر به سردی گرایید و من واکنش مناسبی از همسرم نمی دیدم تا این که بالاخره موضوع به تقاضای طلاق انجامید و این حادثه تلخ در حالی رخ داد که من قصد کشتن همسرم را نداشتم و اکنون نیز بسیار پشیمانم!
بنابر گزارش روزنامه خراسان، با پایان یافتن اعترافات مرد همسرکش، وی با صدور قرار قانونی از سوی قاضی ویژه قتل عمد، روانه زندان شد تا تحقیقات بیشتری درباره ادعاهای وی و زوایای دیگر این پرونده جنایی صورت گیرد. خراسان : شماره : 21061 - ۱۴۰۱ يکشنبه ۱ آبان
مرگ وحشتناک در سناریوی عجیب باج گیری!
دیگران مرا قاتل بی رحمی می شناسند که به خاطر خودخواهی و هوسرانی وارد زندگی یک زن دیگر شدم و او را به کام مرگ کشاندم به همین دلیل مدام با عذاب وجدان درگیرم و از خودم نفرت دارم تا جایی که...
به گزارش روزنامه خراسان، زن 30 ساله با بیان این که سایه سنگین من در آشیانه یک زن دیگر فاجعه تلخی به بار آورد به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سناباد مشهد گفت: سرنوشت تلخ من نیز مانند بیشتر افرادی که به بی راهه رفتند از ماجرای طلاق پدر و مادرم آغاز شد. آن زمان 13 سال بیشتر نداشتم که با جدایی پدر و مادرم از یکدیگر به همراه برادر بزرگ ترم مهمان ناخوانده نزدیکانم شدم. با وجود این به تحصیلاتم ادامه دادم و در رشته معماری دانشگاه پذیرفته شدم. در این شرایط تصمیم گرفتم به طور مستقل زندگی کنم و خودم را از باتلاقی نجات دهم که پدر و مادرم من و برادرم را در آن رها کرده بودند در همان دوران دانشجویی وارد بازار کار شدم و طراحی و معماری برخی از پروژه های بزرگ عمرانی را با کمک استادان دانشگاه پذیرفتم و این گونه به درآمدزایی رسیدم اما متاسفانه برادرم مسیر خلاف را پیمود و در حالی که دچار اعتیاد شده بود، با دختری ازدواج کرد که عاشقش شده بود ولی با آن که فرزند هم داشت، همواره به دلیل بدهکاری هایش در تنگناهای سخت مالی زندگی می کرد. از سوی دیگر من که در کارم موفق شده بودم هر روز ایده های نوین و خلاقانه ای را در معماری به کار می گرفتم به طوری که توجه مدیر یکی از پروژه های بزرگ را برانگیختم. «رحیم» با علاقه، طراحی های ویژه مرا پیگیری می کرد تا این که همین ارتباط کاری موجب بروز احساس عاطفی بین ما شد و او به من ابراز علاقه کرد. پس از مدتی روابط پنهانی بالاخره رحیم در حالی بدون رضایت خانواده اش با من ازدواج کرد که آن ها به هیچ وجه مرا در شأن خانوادگی خودشان نمی دانستند اما من از این که با جوانی پولدار و سرشناس ازدواج کرده ام در پوست خودم نمی گنجیدم اما این عشق هوس آلود به نتیجه ای نرسید و هر روز روابط ما سرد و بی روح می شد. من هم در حالی از تغییر رفتار رحیم دلسرد شده بودم که خانواده او دختری در شأن و طبقه اجتماعی خودشان برای رحیم در نظر گرفته بودند. در این شرایط من حاضر شدم از او طلاق بگیرم اما نمی دانم چرا او به طلاق راضی نبود و از سوی دیگر نیز قصد داشت رضایت خانواده اش را جلب کند. او در نهایت خسارت به پروژه و مبلغ هنگفتی را که برادرم به عنوان قرض از او گرفته بود، بهانه قرار داد که اگر این مبالغ را به او پرداخت کنم به صورت توافقی مرا طلاق می دهد. من هم که این پول را نداشتم خیلی زود به سراغ فرشید رفتم که دوست نزدیک رحیم بود و با او در مراسم عقدکنان دخترش آشنا شده بودم. وقتی ماجرا را برایش شرح دادم او نیز بدون تامل چکی با مبلغ درخواستی من امضا کرد و به دستم داد. هنوز باورم نمی شد که با تعجب و چهره ای خندان چک را به رحیم دادم. او وقتی فهمید امضای نزدیک ترین رفیقش پای چک است به شدت برآشفت و من در حالی از او طلاق گرفتم که رابطه او و فرشید خصمانه شد اما این ماجرا ارتباط من و فرشید را به هم نزدیک تر کرد تا جایی که من با یک دسته گل و برای تشکر سراغش رفتم و این گونه رابطه عاطفی بین من و او شکل گرفت. فرشید حدود 30 سال از من بزرگ تر بود ولی تماس های تلفنی و دیدارهای پنهانی ما ادامه یافت به گونه ای که او بیشتر اوقاتش را با من می گذراند و با یکدیگر به مسافرت می رفتیم. حالا دیگر کمتر با برادرم ارتباط داشتم چون نمی خواستم از فرشید هم سوء استفاده کند. در همین روزها بود که فرشید جشن تولد پرهزینه ای را در یک ویلای باشکوه برایم گرفت که از شدت تعجب چشمانم گرد شد ولی رفتارهای فرشید ظن همسرش را برانگیخته بود که پای زن دیگری در میان است اما او همه چیز را انکار می کرد تا این که روزی سراسیمه نزد من آمد و تصاویری از من و خودش را نشانم داد که فرد ناشناسی آن تصاویر را به گوشی تلفن همسرش ارسال کرده و مدعی شده بود اگر یک دستگاه پژو 207 برایش نخرد آن تصاویر را برای همسر و خانواده اش ارسال می کند. هرچه فکر می کردیم که عکس های مسافرت شمال چگونه به دست افراد غریبه افتاده است، به نتیجه ای نمی رسیدیم، با همه این اتفاقات فرشید حاضر نبود به آن فرد ناشناس باج بدهد. در گیرودار همین ماجرا بود که روزی گوشی تلفن من گم شد و به دست همسر فرشید رسید. این گونه بود که نیلوفر با دیدن تصاویر و فیلم های درون آن، از ارتباط من و فرشید مطمئن شد. تازه فهمیدم آن اخاذ ناشناس برادر خودم است که از طرف «رحیم» اجیر شده تا از فرشید انتقام بگیرد و حتی قول پاداش به او داده بود. برادرم نیز به طمع دریافت پژو 207 گوشی تلفن مرا ربوده و عکس ها را برای نیلوفر فرستاده بود. حالا دیگر فرشید راه نجاتی نداشت و نمی توانست این رابطه پنهانی را انکار کند به همین دلیل پس از یک مشاجره طولانی با همسرش به او گفته بود من با آن زن جوان ارتباط دارم! و...
نیلوفر هم با شنیدن این جمله به داخل اتاق رفته و در همان حال خشم و عصبانیت دست به خودکشی زده بود که در بیمارستان جان سپرد. اکنون فرشید در حالی مرا ترک کرده است که برادرم به جرم اخاذی و انتشار عکس های خصوصی در زندان به سر می برد و فرزندان نیلوفر هم مرا قاتل مادرشان می دانند. حالا هم عذاب وجدان دارم که چرا آشیانه یک زن دیگر را نابود کردم و...
گزارش خراسان حاکی است، بررسی های ویژه روان شناختی و اقدامات مشاوره ای در این پرونده با صدور دستوری از سوی سرگرد محمدباقر بهرازفر (رئیس کلانتری سناباد) در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21060 - ۱۴۰۱ شنبه ۳۰ مهر
قتل «ستاره» کنار جهیزیه!
قاتل مرگ موش خورد
سیدخلیل سجادپور- مردی در یک حادثه هولناک، همسرش را با 18 ضربه چاقو مقابل چشمان مادرزنش در حالی به قتل رساند که در کشاکش طلاق قصد بازگرداندن جهیزیه وی را داشت.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این جنایت وحشتناک صبح روز پنجشنبه گذشته زمانی در بولوار مجیدیه مشهد رقم خورد که زن 36 ساله بعد از 10 سال زندگی مشترک، به این نتیجه رسید که دیگر ادامه این زندگی برایش امکان پذیر نیست، به همین دلیل مسیر قانونی را برای طلاق در پیش گرفت تا از «محمد» جدا شود. اگرچه او پسر شیرین زبان 6 ساله ای نیز داشت اما تصمیم خود را گرفته بود و قادر به همراهی با همسرش نبود. او در کشاکش طلاق، حکم استرداد جهیزیه اش را هم از دادگاه گرفت و برای اجرای دستور قضایی به کلانتری الهیه مشهد رفت. به همین دلیل صبح دیروز پس از هماهنگی با همسر زن جوان، وی در طبقه سوم مجتمع مسکونی در بولوار مجیدیه حضور یافت تا ضابطان قضایی حکم استرداد جهیزیه را اجرا کنند. طولی نکشید که مادر و خاله «ستاره» نیز به همراه عمویش به طبقه سوم ساختمان (محل زندگی مشترک) رفتند. مامور انتظامی کلانتری براساس «سیاهه» موجود، لوازم منزل را بررسی و در فهرست جداگانه ای ثبت کرد. کامیون برای انتقال جهیزیه در بیرون مجتمع مسکونی متوقف شده بود که جهیزیه زن جوان به وی تحویل شد. مامور انتظامی صورت جلسه تحویل اموال و لوازم جهیزیه را نوشت و به امضای دوطرف رساند. «محمد» و یکی از نزدیکانش نیز در بیرون ساختمان منتظر پایان تحویل لوازم بودند. افسر انتظامی در حالی محل را ترک کرد که «ستاره» به همراه اطرافیانش در حال انتقال آخرین تکه های باقی مانده از جهیزیه بودند. در همین حال ناگهان مرد 40 ساله سراسیمه خود را به طبقه سوم رساند و از عموی «ستاره» خواست برای گفت وگو با وی به بیرون از ساختمان بیاید تا شاید راهی برای جلوگیری از طلاق بیابند!
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، زمانی که آن ها به همراه برادر «محمد» گرم گفت وگو بودند، در یک لحظه «محمد» به دور از چشم دیگران خود را به طبقه سوم ساختمان رساند و در واحد آپارتمانی را از داخل قفل کرد. او ناگهان با چهره ای غضبناک دست به ساق پایش برد و کاردی را بیرون کشید که در زیر شلوارش مخفی کرده بود.
این مرد 40 ساله که دیگر خشم و عصبانیت سراسر وجودش را فرا گرفته بود، بی رحمانه به سوی «ستاره» حمله ور شد و ضربات متعدد کارد را بر پیکر وی فرود آورد. او تیغه خون آلود کارد را بالا و پایین می برد و مقابل چشمان حیرت زده مادر و خاله «ستاره»، او را غرق در خون روی زمین انداخت. صدای جیغ و فریادهای دلخراش حاضران به هوا برخاست، اما مرد جوان در واحد آپارتمانی را باز نکرد. او سپس تیغ موکت بری را از جیبش بیرون آورد و خراشی روی گردن خودش ایجاد کرد تا خودکشی کند اما این خراش زندگی او را به خطر نینداخت. در این هنگام بود که با فریادهای دلخراش مادر و خاله «ستاره» ساکنان مجتمع مسکونی هراسان و وحشت زده تلاش کردند تا در واحد آپارتمانی را باز کنند اما در از داخل قفل بود و اقدامات آنان به نتیجه نمی رسید تا این که یکی از همسایگان آن ها کپسول آتش نشانی را برداشت و با چند ضربه محکم، بالاخره در واحد آپارتمانی را شکست که با صحنه تکان دهنده ای روبه رو شدند. در حالی که اهالی محل و دیگران سرگرم کمک به زن 36 ساله بودند و با مراکز امدادی تماس می گرفتند، «محمد» نیز از این فرصت استفاده کرد و پا به فرار گذاشت.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، دقایقی بعد ماموران انتظامی کلانتری الهیه در حالی به صحنه حادثه رسیدند که دیگر «ستاره» با 18 ضربه کارد در کنار جهیزیه به قتل رسیده بود. با گزارش این ماجرای هولناک به قاضی ویژه قتل عمد مشهد، بی درنگ قاضی «محمود عارفی راد» برای بررسی های میدانی عازم بولوار مجیدیه شد و بدین ترتیب تحقیقات قضایی درباره این جنایت ادامه یافت. قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد (شعبه ویژه جنایی) که براساس تجربیات قضایی در پرونده های جنایی، احتمال می داد قاتل به دلیل خودزنی به یکی از مراکز درمانی مراجعه کند، بلافاصله دستور داد کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی که در محل وقوع قتل حضور داشتند، مشخصات متهم به قتل فراری را به همه مراکز درمانی اعلام کنند و به ردزنی مرد 40 ساله بپردازند. این گونه بود که گروه ویژه ای از کارآگاهان با نظارت مستقیم سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) وارد عمل شدند و تحقیقات گسترده ای را با راهنمایی های مقام قضایی برای شناسایی مخفیگاه متهم آغاز کردند.
بنابر گزارش روزنامه خراسان، هنوز چند ساعت بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که کارآگاهان از بستری شدن مردی با مشخصات متهم فراری در بخش مسمومان بیمارستان امام رضا(ع) مشهد مطلع شدند و با دستور قاضی «عارفی راد» به بررسی موضوع پرداختند. کنکاش های کارآگاهان اداره جنایی آگاهی بیانگر آن بود که هویت فرد مسموم با متهم فراری پرونده قتل «ستاره» در کنار جهیزیه، مطابقت دارد اما ریشه یابی حادثه مسمومیت وی نشان داد که او بعد از فرار از صحنه جنایت، مقداری مرگ موش را به همراه تعدادی قرص خورده است تا خودکشی کند!
براساس گزارش روزنامه خراسان، پس از انجام اقدامات اولیه درمانی، تحقیقات درباره این قتل هولناک در حالی ادامه دارد که دستور بازداشت متهم به قتل از سوی مقام قضایی صادر شده است. خراسان : شماره : 21060 - ۱۴۰۱ شنبه ۳۰ مهر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی