درامتداد تاریکی-هوسرانی به نام عاشقی!

با آن که پدرم همواره به طور غیرمستقیم مرا نصیحت می کرد که در عشق و عاشقی های خیابانی، دختران آسیب بیشتری می بینند و آینده خود را نابود می کنند اما من به این حرف ها اعتقادی نداشتم تا این که ...

به گزارش روزنامه خراسان، زن 30 ساله که بعد از طی مراحل قضایی، حکم طلاق را از دادگاه گرفته بود، با بیان این که کاش زمان به عقب بازمی گشت و من مهم ترین اشتباه زندگی ام را مرتکب نمی شدم، درباره سرگذشت خود گفت: در کلاس دوم دبیرستان تحصیل می کردم که متوجه شدم پسر جوانی هر روز بعد از خروج از مدرسه مرا تعقیب می کند اما من توجهی به این موضوع نداشتم تا این که یک روز زنگ تلفن ثابت منزلمان به صدا درآمد و من در غیاب مادرم گوشی تلفن را برداشتم. پسر جوانی که خودش را «تورج» معرفی می کرد، از آن سوی خط گفت: من همان پسری هستم که مدتی است عاشقت شده ام و تو را تعقیب می کنم. با شنیدن این جمله بی درنگ گوشی تلفن را گذاشتم اما او مدام به خانه ما زنگ می زد. وقتی فهمیدم او دانشجوی رشته ادبیات فارسی است، آرام آرام کنجکاو شدم تا سخنانش را بشنوم. این گونه بود که رابطه تلفنی من و تورج آغاز شد و در مدت کوتاهی به عشق و عاشقی خیابانی کشید و ما با یکدیگر قرار ملاقات های مخفیانه می گذاشتیم. در حالی که به تورج دل باخته بودم و احساس می کردم روزی در کنار او خوشبخت خواهم شد، به طور ناگهانی مرا ترک کرد و با دختر دیگری پای سفره عقد نشست. تازه فهمیدم او فقط برای هوسرانی با من و چند دختر دیگر ارتباط داشت. در شرایطی که دچار آسیب روحی شدیدی شده بودم، پدرم متوجه ماجرا شد و به ناچار به منطقه دیگری از شهر نقل مکان کردیم.

مدتی بعد از این ماجرا در رشته پرستاری در دانشگاه پذیرفته شدم و به تحصیلاتم ادامه دادم. در همین روزها بود که «حامد» به خواستگاری ام آمد. او تا مقطع دیپلم تحصیل کرده بود و فروشگاه قطعات یدکی خودرو داشت اما من تیپ و قیافه ظاهری او را نمی پسندیدم و قصد داشتم با جوانی که تحصیلات عالیه دارد، ازدواج کنم. با وجود این به خواستگاری حامد پاسخ مثبت دادم چرا که شکست در عشقی خیابانی روح و روانم را به هم ریخته بود و از سوی دیگر نیز دوست داشتم ثروت خانواده حامد را به رخ تورج بکشم. خلاصه دوران نامزدی ما در حالی سپری شد که من علاقه ای به نامزدم نداشتم و تنها می خواستم حسادت تورج را برانگیزم درحالی که او مرا کاملا فراموش کرده بود و در یک شهر دیگر در کنار همسرش زندگی می کرد. با آن که یک سال از زندگی مشترک من و حامد می گذشت و من صاحب دختری به نام آیلین شده بودم اما همچنان روابط سرد عاطفی بین ما حکمفرما بود و من فقط به امور خانه داری و بچه داری می پرداختم. در این میان حامد که از این وضعیت خسته شده بود، روزی کنارم نشست و از من خواست اگر موضوعی را در دلم دارم که مرا آزار می دهد برایش بازگو کنم. من هم که تحت تاثیر جملات محبت آمیز همسرم قرار گرفته بودم، ناگهان ماجرای آشنایی و عشق و عاشقی خیابانی ام با تورج را برایش بازگو کردم. آن روز حامد از نظر روحی و روانی کاملا به هم ریخته بود و هیچ گاه تصور نمی کرد که همسرش قبل از ازدواج با او، با پسر دیگری ارتباط داشته باشد! با وجود این، او به خاطر آیلین از اشتباه من گذشت و دیگر در این باره سخنی نگفت؛ اما او یک روز این ماجرا را برای مادرش تعریف کرده بود که از همان روز به بعد دیگر زندگی من به هم ریخت و مادرشوهرم به ریشه یابی و واکاوی گذشته من پرداخت، به گونه ای که حتی به سراغ تورج رفت و زندگی او را نیز از هم پاشید. بعد از این ماجرا خانواده حامد مرا دختری هوسران و هرزه می دانستند که لیاقت پسرشان را ندارم.

روزهای تلخ زندگی من به جایی رسید که به ناچار تصمیم به طلاق گرفتم و حضانت دخترم را نیز به حامد سپردم اما ای کاش در همان روزهای نوجوانی به نصیحت های پدرم گوش می کردم که در عشق و عاشقی های خیابانی، دختران بیشترین آسیب را می بینند و ...

ماجرای واقعی براساس یک پرونده قضایی . خراسان : شماره : 21063 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۳ آبان

آپارتمان های تک واحدی در تیررس دزدان طلا!

اختصاصی خراسان

سیدخلیل سجادپور- اعضای سومین باند سرقت که از غرب کشور در پوشش مسافر وارد مشهد می شدند و به اشیای گران قیمت ساکنان آپارتمان های تک واحدی دستبرد می زدند، با تلاش کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شدند.

رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی روز گذشته در تشریح چگونگی دستگیری اعضای این باند به «خراسان» گفت: در پی وقوع سرقت های سریالی از واحدهای آپارتمانی مشهد، گروه ویژه ای از کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ محمدرضا افتخاری (رئیس اداره عملیات ویژه آگاهی) ماموریت یافتند تا ماجرای سرقت های مذکور را به صورت تخصصی پیگیری کنند.

سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده افزود: بررسی پرونده هایی که در مراکز انتظامی تشکیل شده بود، حکایت از آن داشت که سرقت های مذکور از آپارتمان های تک واحدی و با شیوه توپی زنی یا تخریب در واحد آپارتمانی، انجام شده است بنابراین تحقیقات کارآگاهان در حالی روی شگرد دزدان متمرکز شد که ادامه بررسی ها نشان می داد سارقان فقط به دنبال طلا و اشیای گران قیمت قابل حمل بوده اند.

وی با اشاره به تجزیه و تحلیل های کارشناسی افزود: نتیجه بررسی های تخصصی بیانگر آن بود که پلیس باز هم با اعضای یک باند حرفه ای سرقت رو به روست که از غرب کشور وارد مشهد می شوند و با استفاده از «دیلم» در واحدهای آپارتمانی را تخریب می کنند.

سرهنگ شفیع زاده تصریح کرد: با توجه به این که در چند ماه گذشته دو باند دیگر از «دزدان مسافر» توسط کارآگاهان پلیس آگاهی در مشهد متلاشی شده بود، رصدهای اطلاعاتی بر این موضوع متمرکز و مشخص شد که سارقان از سه خودروی دنای مشکی، تیبا 2 هاچ بک و پژو 405 سفیدرنگ در سرقت ها استفاده می کنند.

وی اضافه کرد: با لو رفتن شگرد سارقان، دیگر تردیدی برای پلیس باقی نماند که «دزدان مسافر» برای تردد در مناطق وقوع جرم، پلاک های سرقتی را روی خودرو نصب می کنند به همین دلیل شیوه عملیات با استفاده از تجربیات کارآگاهی، تغییر کرد و گروه ویژه عملیاتی به محض گزارش شهروندان درباره سرقت پلاک خودرو، بی درنگ، محدوده های احتمالی وقوع سرقت را به قرق خود درمی آوردند چرا که بررسی محیط جغرافیایی جرم بیانگر آن بود که «سارقان شب رو» در مناطق خاصی از شهر به سرقت از واحدهای آپارتمانی ادامه می دهند.

سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده در ادامه این گفت وگوی اختصاصی با روزنامه خراسان، تاکید کرد: پس از مدتی فعالیت های اطلاعاتی بالاخره خودروی دنای مشکی که پلاک سرقتی داشت، شناسایی شد و شماره واقعی آن با اقدامات فنی و تخصصی به دست آمد.

وی گفت: پس از ریشه یابی هویت مالک خودروی دنا، سرنخ هایی از سارقان در استان لرستان، نمایان شد که در نهایت دامنه تحقیقات پلیسی به شهرستان شهریار در استان تهران رسید چرا که ردزنی نامحسوس سارقان به پاتوقی در این شهرستان رسیده بود.

این مقام ارشد انتظامی خاطرنشان کرد: بالاخره پس از جمع آوری اسناد و مدارک مستند، گروهی از کارآگاهان با کسب مجوزهای قضایی و با صدور دستورات ویژه ای از سوی قاضی ابراهیمی (بازپرس شعبه 609 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد) عازم شهریار شدند و سه متهم تحت تعقیب را در یکی از پاتوق های استیجاری به دام انداختند که در بازرسی از مخفیگاه دزدان نیز علاوه بر برخی اموال سرقتی، تعدادی افشانه و دست بندهای پلیسی کشف شد و بدین ترتیب «دزدان مسافر» دوباره به مشهد انتقال یافتند.

سرهنگ شفیع زاده ادامه داد: در تحقیقات پلیس مشخص شد که فرد مسن همراه سارقان نقشی در پشت پرده سرقت ها دارد و در دستبرد مستقیم به واحدهای آپارتمانی حضور نداشته است.

وی افزود: با کشف سه خودروی مورد استفاده در سرقت ها از سه سارق جوان که 26 تا 28 سال دارند، بازجویی های تخصصی در اداره عملیات ویژه آگاهی آغاز شد که تاکنون به حدود 15 فقره سرقت از واحدهای آپارتمانی در مناطق بولوار شهید صیاد شیرازی، هفت تیر، معلم و امامت اعتراف کرده اند.

این مقام انتظامی گفت: اعضای این باند از ساعات اولیه شب، واحدهای آپارتمانی را زیر نظر می گرفتند و در صورتی که برق واحد خاموش بود یا کسی از آیفون پاسخ آن ها را نمی داد، نقشه سرقت را به اجرا می گذاشتند و فقط به دنبال طلا و زیورآلات می گشتند که حتی در یک مورد گاوصندوق منزل را نیز سرقت کرده اند.

سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده یادآور شد: اعضای این باند حرفه ای سرقت بسیار تیزدست هستند به گونه ای که طبق اظهارات یکی از شاکیان، آن ها فقط در فاصله نیم ساعت که منزل خالی از سکنه بود، وارد واحد آپارتمانی شده و اشیای گران قیمت را سرقت کرده اند. رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی همچنین به سرقت های دیگر اعضای این باند در استان های دیگر کشور اشاره کرد و افزود: با بررسی های دقیق و به کارگیری شیوه های اطلاعاتی در بازجویی ها، مشخص شد که سارقان مذکور سرقت هایی را نیز در استان گیلان مرتکب شده اند که اقدامات پلیسی و قضایی لازم در این باره صورت گرفت تا متهمان برای پیگیری های بیشتر به استان گیلان منتقل شوند.

وی اضافه کرد: تحقیقات فنی توسط سروان عمارلو (افسر پرونده) ادامه دارد. خراسان : شماره : 21063 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۳ آبان

ماجرای دزد ناجوانمرد

اگرچه آن سارق جوان با ترفندی ناجوانمردانه اموال مرا ربود و من و همسرم در این شهر غریب تنها ماندیم اما بعد از این که دستگیر شد و به سرقت های دیگری به همین شیوه اعتراف کرد بسیار خوشحال شدم چرا که ...

به گزارش روزنامه خراسان این ها بخشی از اظهارات پیرمرد 70 ساله ای است که به همراه همسرش در دام سارق حیله گری افتاده و همه مدارک و لوازمش را از دست داده بود. این پیرمرد بعد از دستگیری سارق اموالش توسط نیروهای انتظامی درباره چگونگی وقوع این ماجرا گفت: مدت ها بود که قصد داشتم به همراه شریک زندگی ام به مشهد سفر کنم تا گوشه ای از زحمات 50 ساله او در این زندگی مشترک را جبران کرده باشم اما شرایط مناسبی پیش نمی آمد تا این که بالاخره در اواخر زمستان همه چیز دست به دست هم داد تا من و همسرم راهی این سفر شویم. با خوشحالی لوازم سفر را به همراه مبالغی از پس اندازهایم درون چمدان های مسافرتی گذاشتیم و شب هنگام از استان گلستان سوار اتوبوس شدیم تا صبح زود به مشهد برسیم و محلی را برای اقامت چند روزه اجاره کنیم. خلاصه با آن که از شوق این سفر در اتوبوس خواب مان نبرد حدود ساعت 4 بامداد و در حالی که هنوز هوا تاریک بود به مشهد رسیدیم و در پایانه مسافربری از اتوبوس خارج شدیم. به هر زحمتی بود چمدان ها را تا بیرون از پایانه مسافربری بردیم، در این هنگام راننده ای در حالی که فریاد می زد: «دربستی، دربستی!» به سوی ما آمد و قبل از آن که حتی مقصدمان را به او بگوییم چمدان ها را به دستش گرفت و در صندوق عقب پراید جاسازی کرد. من و همسرم که به دلیل مسافرت با اتوبوس و شب بیداری بسیار خسته بودیم در صندلی عقب خودرو نشستیم. در این هنگام من از راننده خواستم ما را به مسافرخانه ای ارزان قیمت ببرد چرا که من سال ها قبل به مشهد آمده بودم ونام خیابان ها را نمی دانستم. راننده هم سری تکان داد و پدال گاز را فشرد. او بعد از عبور از یک تقاطع غیرهمسطح بزرگ (میدان جمهوری اسلامی) در حاشیه بولوار توقف کرد و با بیان این که خودروام خراب شده است چند بار استارت زد اما خودرو روشن نشد. او سپس کاپوت پراید را بالا برد و لحظاتی با قطعات موتور مشغول شد. در حالی که من هم آرام آرام نگران می شدم او دوباره پشت فرمان نشست و خطاب به من گفت: باید خودرو را هل بدهیم! ولی درآن تاریکی بامداد نه عابری از آن محل عبور می کرد و نه راننده ای برای کمک به او متوقف می شد به همین دلیل راننده جوان در حالی که می گفت فقط با یک تکان کوچک روشن می شود از من و همسرم خواست تا کمی خودرو را هل بدهیم، من هم که فکر نمی کردم همه این ها نقشه ای ناجوانمردانه برای سرقت اموال مان است به زحمت همسرم را از خودرو پیاده کردم و با آن که بیماری آرتروز داشت و استخوان پاهایش درد می کرد همه قدرت جسمی مان را جمع کردیم و دو نفری خودرو را هل دادیم.

هنوز چند قدم بیشتر حرکت نکرده بودیم که ناگهان خودرو روشن شد و راننده جوان آن مقابل چشمان حیرت زده ما پدال گاز را فشرد و با سرعت زیادی در تاریکی بولوار گم شد. او همه لوازم شخصی، پول و اموال ما را که درون چمدان ها بود با خود برد و من هم به دلیل ضعف بینایی در آن ساعت بامداد نتوانستم حتی شماره پلاک آن را یادداشت کنم. فقط در کمال ناباوری به همسرم خیره شده بودم به طوری که از نگاه هایش خجالت می کشیدم. در این شرایط با دیدن گوشی تلفن که در جیبم مانده بود خوشحال شدم و با پلیس 110 تماس گرفتم، سپس با همان مبلغ اندکی که در یکی از کارت های بانکی‌ام مانده بود با راهنمایی پلیس اتاقی در یک مسافرخانه اجاره کردم تا این که یکی از فرزندانم مبلغی را برایم واریز کرد و ما به این سفر زیارتی ادامه دادیم. مدتی بعد یک روز از پلیس مشهد با من تماس گرفتند و مشخص شد که سارق اموالم را دستگیر کرده اند و مقداری از لوازم شخصی من از مخفیگاهش پیدا شده است. وقتی آن دزد ناجوانمرد را دیدم فقط به او گفتم واقعا نمی دانستی که سرقت از زائران آقا مجازات سختی دارد!؟ در این میان بود که فهمیدم آن سارق 32 ساله پرایدسوار از مسافران دیگری نیز با همین شگرد سرقت کرده است. اگرچه من و همسرم مجازات این دزد بی رحم را به قانون سپردیم اما یقین دارم که او به مجازات سنگینی محکوم خواهد شد و ...

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21062 - ۱۴۰۱ دوشنبه ۲ آبان

رقص تیغ قصاص در مرداب ارتباط خیابانی!

اختصاصی خراسان

سیدخلیل سجادپور- مرد 35 ساله که جوان موتورسوار را با انگیزه مزاحمت برای دخترش به قتل رسانده بود با صدور حکم دادگاه در حالی زیر تیغ قصاص نفس قرار گرفت که تحقیقات قضایی از ارتباط خیابانی دختر و پسر مذکور حکایت داشت.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، متهم این پرونده جنایی که شهریور گذشته برای آخرین بار پای میز عدالت نشسته بود، اگرچه به صراحت ارتکاب قتل را پذیرفت اما ادعاهای دیگری را مطرح کرد و با بیان این که «من قصد کشتن جوان موتورسوار را نداشتم و تنها می خواستم او را بترسانم!» درباره چگونگی وقوع این جنایت هولناک به قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی گفت: آن شب منتظر دخترم بودم تا از سرکارش به خانه بازگردد. او به عنوان فروشنده در یکی از فروشگاه های مشهد مشغول کار بود و هر شب به تنهایی به منزل بازمی گشت ولی وقتی من از حیاط بیرون آمدم او را در کنار جوان موتورسواری دیدم که دستش را گرفته بود و قصد داشت به زور دختر 15 ساله ام را سوار موتورسیکلت کند! من چند بار دیگر آن جوان را در خیابان دیده بودم و تصورم این بود که او قصد خواستگاری از دخترم را دارد اما هنگامی که این صحنه را با چشمان خودم مشاهده کردم دیگر نتوانستم تحمل کنم و به سمت جوان موتورسوار رفتم که در کوچه محل سکونت ما توقف کرده بود. وی ادامه داد: در حالی که دخترم راهی منزل شد، من به آن جوان موتورسوار هشدار دادم که مزاحم دخترم نشود! همین موضوع به آغاز مشاجره لفظی بین ما انجامید و او که قوی هیکل تر از من بود تلاش می کرد با من درگیر شود ولی من سوئیچ موتورسیکلت او را برداشتم و با هم یقه به یقه شدیم. در همین لحظه بود که پسر 10 ساله ام با دیدن صحنه درگیری به داخل منزل رفت و کاردی را برایم آورد که درون غلاف بود! من هم بی درنگ کارد را از دست پسرم گرفتم و با آن چند ضربه روی باک موتورسیکلت وی زدم! من به هیچ وجه قصد نداشتم او را با کارد به قتل برسانم و فقط برای ترساندن او چاقوکشی کردم. با وجود این، درگیری فیزیکی ما با خشم و عصبانیت آنی گره خورد که در این میان دیگر متوجه رفتار و حرکاتم نشدم و با همان کارد ضربه ای را به صورت کلنگی بر ناحیه گردن آن جوان موتورسوار فرود آوردم. به گزارش روزنامه خراسان، متهم این پرونده جنایی در پاسخ به سوال قاضی هادی دنیادیده (رئیس دادگاه) مبنی بر این که فقط یک ضربه به گردن او زدید؟ گفت: نه! در اثنای درگیری ضرباتی را هم بر نقاط دیگر پیکر وی زدم!

او سپس ادامه داد: در این گیرودار، پسر جوان از داخل جیبش سوئیچ یدکی موتورسیکلت را بیرون آورد و با آن موتورسیکلت را دوباره روشن کرد و با همان سرووضع خون آلود به راه افتاد اما بعد از مسافت کوتاهی، تعادل خودش را از دست داد و پس از برخورد با دیوار روی سنگ فرش های پیاده رو سقوط کرد. با آن که چند نفر از اهالی محل شاهد این صحنه بودند اما دخالتی نکردند و من به تنهایی با آن جوان درگیر شدم.

«بشیر احمد» (متهم ) در پاسخ به سوال قاضی غلامرضا مصطفوی (مستشار دادگاه) که چه کسی به اورژانس 115 زنگ زد؟ نیز گفت: من به دخترم گفتم که با اورژانس تماس بگیرد! در این لحظه مقام قضایی گفت: اما شما در اعترافات قبلی خودتان گفتید که «دخترم در منزل بود و من خودم به اورژانس زنگ زدم!» متهم با شنیدن اظهارات قبلی خود لحظاتی سکوت کرد و سپس افزود: نمی دانم!

گزارش روزنامه خراسان حاکی است: وی در حالی تلاش می کرد تا با تناقض گویی، راهی برای گریز از مجازات بیابد که در تنگنای سوالات فنی و گاهی انحرافی قضات با تجربه شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی قرار گرفته بود و راهی برای فرار از مخمصه های خود ساخته نداشت. حتی ادعای جنایت تحت تاثیر قرص های مصرفی نیز نتوانست او را از این مخمصه نجات دهد چرا که پزشکی قانونی سلامت روانی وی را تایید کرده و او را مسئول اعمال خویش دانسته بود.

در نهایت پس از پایان جلسه دادگاه و اعترافات متهم در آخرین دفاعیات، قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی وارد شور شدند و به اتفاق آرا با استناد به دلایل و مدارک مستند، «بشیر احمد» (متهم) را به دلیل ارتکاب قتل عمدی جوان 21 ساله به قصاص نفس محکوم کردند.

در این حکم که به امضای قضات هادی دنیادیده (رئیس) و غلامرضا مصطفوی (مستشار دادگاه) رسیده، همچنین متهم به قتل به دلیل ایراد صدمات غیر کشنده به پرداخت دیه و از جنبه عمومی ایراد جرح با چاقو به تحمل یک سال زندان محکوم شده است چرا که قضات دادگاه با دلایلی قاطع و مستند به اعترافات متهم در مراحل دادرسی، موضوع دفاع مشروع را نیز که از سوی وی در دادگاه بیان شده بود،رد کردند و این گونه وی در حالی زیر تیغ قصاص نفس قرار گرفت که دختر نوجوان در مرداب ارتباط خیابانی با جوان موتورسوار، صحنه دلخراشی را رقم زدند!

سابقه خبر

به گزارش روزنامه خراسان، شانزدهم فروردین گذشته تلفن قاضی ویژه قتل عمد مشهد به صدا درآمد و ماموران کلانتری پنجتن از وقوع جنایتی هولناک خبر دادند.

دقایقی بعد با حضور قاضی دکتر صادق صفری در بیمارستان شهید هاشمی نژاد تحقیقات قضایی آغاز و مشخص شد که جوان 21 ساله موتورسواری که «امیر» نام داشت در نزاع با مرد تبعه خارجی 35 ساله به قتل رسیده است.گزارش روزنامه خراسان حاکی است: در حالی که دامنه تحقیقات میدانی قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد (شعبه ویژه جنایی) به منطقه پنجتن کشیده بود، «بشیر احمد» (متهم تبعه خارجی) در منزل مسکونی اش دستگیر و به پلیس آگاهی خراسان رضوی منتقل شد.

در همین حال دختر 15 ساله مرد 35 ساله به قاضی صفری گفت: مدتی قبل از طریق فضای مجازی با «امیر» آشنا شدم و ارتباط ما به دیدارهای حضوری در خیابان ها و کافی شاپ ها کشید. گاهی نیز سوار بر موتورسیکلت او در خیابان ها به گشت و گذار می پرداختیم تا این که روز حادثه او به محل کارم آمد و مرا به منزل رساند اما هنگامی که برای خداحافظی به او نزدیک شدم و با یکدیگر دست دادیم ناگهان پدرم از منزل بیرون آمد و ما را دید که من از ترس به خانه رفتم و او نیز به طرف «امیر» رفت که بعد هم این حادثه رخ داد.

براساس گزارش روزنامه خراسان، با اعترافات متهم به قتل در جلسات بازپرسی و بازسازی صحنه جنایت، کیفرخواست این پرونده در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد صادر شد و بدین ترتیب محاکمه متهم به قتل در حالی در شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ادامه یافت که رای دادگاه در کمترین زمان ممکن روی این پرونده جنایی خودنمایی کرد. خراسان : شماره : 21062 - ۱۴۰۱ دوشنبه ۲ آبان


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : سه شنبه ۳ آبان ۱۴۰۱ | 19:58 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |