درامتداد تاریکی-کلاهبرداری با ایجاد کانال دوست‌یابی

آبروریزی در فضای مجازی با انتشار عکس های خصوصی

رئیس پلیس فتای فرماندهی انتظامی غرب استان تهران از بازداشت عامل انتشار تصاویر خصوصی در فضای مجازی و دستگیری فردی که در پوشش ایجاد کانال‌های دوست یابی اقدام به کلاهبرداری از شهروندان کرده بود، خبرداد.

به گزارش حادثه24،سرهنگ سید نظام موسوی به تشریح دو پرونده‌ای که به تازگی و در جریان عملیات‌های جداگانه از سوی ماموران پلیس فتای غرب استان تهران انجام شده پرداخت و گفت: یکی از این پرونده‌ها مربوط به انتشار تصاویر خصوصی در فضای مجازی است. مدتی قبل شهروندی با ارائه مرجوعه قضایی به پلیس فتا مراجعه و اعلام کرد که فردی در یکی از شبکه‌های اجتماعی با صفحه‌های مختلف اقدام به انتشار تصاویر خصوصی وی کرده و از این طریق موجب هتک حیثیت و برهم زدن آرامش روحی و روانی آن ها شده است.رئیس پلیس فتای غرب استان تهران با بیان این که با شکایت شاکی موضوع به قید فوریت در دست بررسی کارشناسان این پلیس قرار گرفت، افزود:‌ با انجام تحقیقات ، هویت متهم ازسوی ماموران، شناسایی و این فرد با رعایت حقوق شهروندی به پلیس فتا احضارشد.

این فرد در مقر انتظامی تحت بازجویی قرار گرفت که طی آن با مستندات و ادله دیجیتال پرونده خود مواجه شد و در حالی که چاره‌ای جز اعتراف و بیان حقیقت نداشت به جرم خود اعتراف کرد.موسوی، انگیزه متهم از انتشار تصاویر خصوصی شاکی را مشکلات خانوادگی با شاکی اعلام کرد و گفت: برای این فرد پرونده‌ای تشکیل شده و او برای ادامه روند رسیدگی به جرم روانه دادسرا شد.

رئیس پلیس فتای غرب استان تهران همچنین از رسیدگی به یک پرونده کلاهبرداری در پوشش کانال‌های دوست‌یابی خبر داد و گفت:‌ مدتی قبل تعدادی از کافی‌نت دارها به پلیس فتا مراجعه و اعلام کردند که فردی به هویت معلوم به کافی‌نت آن ها مراجعه و اقدام به دریافت پول نقد کرده ، اما پس از چند ساعت حساب‌های بانکی کافی‌نت دارها از طریق پلیس فتا مسدود شده است. این افراد خواستار رسیدگی به موضوع و رفع مسدودی کارت‌های خود شدند.وی با بیان این که با کسب این اطلاعات رسیدگی به موضوع در دستورکار کارشناسان پلیس فتا قرار گرفت، افزود:‌ در ادامه تحقیقات، متهمان پرونده ،شناسایی شدند.

همچنین بعد از اقدامات فنی ‌ تیم کارشناسان پلیس فتا و طی استعلام به عمل آمده از یکی از حساب‌های مربوط به کافی نت دارها مشخص شد که حساب از طرف پلیس فتای شهر اصفهان مسدود شده است.

موسوی ادامه داد: با هماهنگی پلیس فتای اصفهان مشخص شد که فردی از طریق کانال تلگرامی دوست یابی اقدام به واریز مبلغ ۹۵ میلیون تومان به کارت بانکی کافی‌نت دار کرده و بعد از واریز پول، ارتباط با ادمین یا اعضای کانال قطع شده است و دیگر پاسخگو نیستند.

وی ادامه داد: طی تحقیقات مشخص شد که متهم، قربانیان را فریب داده بود تا جایی که قربانی برای پرداخت وجه از کلاهبردار یا همان ادمین کانال شماره حساب خواسته و متهم در این زمان‌ها به کافی‌نت‌ها مراجعه کرده و شماره حساب از کافی‌نت‌دارها گرفته و آن را به قربانیان داده است. او همزمان درخواست پول نقد از کافی‌نت‌دارها نیز کرده و از این طریق پول خود را دریافت کرده بود.

رئیس پلیس فتای غرب استان تهران ادامه داد:‌ متهم پرونده به همراه باند هشت‌ نفره‌اش با هماهنگی دادستان دستگیر شد؛ این افراد تحت بازجویی قرار گرفتند و در جریان آن اعلام کردند که همگی دارای کانال دوست‌یابی بوده اند و مدت زیادی است که به این کار مشغولند و با همین ترفند اقدام به کلاهبرداری از شهروندان کرده‌اند.موسوی در پایان از تشکیل پرونده برای متهمان دستگیر شده خبر داد و گفت:‌این افراد به همراه پرونده تشکیل شده برای ادامه روند رسیدگی به جرم روانه دادسرا شدند. خراسان : شماره : 21075 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۱۷ آبان

جنجال مهریه 30 میلیونی!

پس از آن که از همسر اولم طلاق گرفتم به عقد موقت یکی از همکارانم درآمدم که این ازدواج هشت ماه به طول انجامید ولی بعد از آن درحالی تصمیم گرفتم تا با مرد دیگری ازدواج کنم که مبلغ 30 میلیون تومان مهریه ام را در زمان عقد موقت گرفته بودم اما اکنون همسر سابقم با تهدید به انتشار عکس ها و فیلم های زشت، مرا در تنگنای بازگرداندن مهریه 30 میلیونی قرار داده است به طوری که ...

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 24 ساله ای است که برای شکایت از همسر سابقش به کلانتری طبرسی شمالی مشهد قدم گذاشته بود.

این زن جوان در حالی که بیان می کرد شوهر سابقم قصد اخاذی از مرا دارد درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: در یک خانواده هشت نفره و در یکی از روستاهای تربت حیدریه به دنیا آمدم. من آخرین فرزند خانواده بودم اما هیچ گاه مهر پدر را با همه وجودم احساس نکردم چرا که هنوز به دومین بهار زندگی نرسیده بودم که پدرم به دلیل ابتلا به بیماری سرطان از دنیا رفت و من فقط با نوازش های دل انگیز مادرم بزرگ شدم. بعد از مرگ پدرم، تامین هزینه های زندگی برای مادرم بسیار سخت بود به همین علت هم او در یک شرکت تولیدی کار می کرد تا فرزندانش را سروسامان بدهد. خلاصه من هم بزرگ شدم و تا مقطع راهنمایی تحصیل کردم اما زمانی که 15 سال بیشتر نداشتم خانواده «محمدرضا» به خواستگاری ام آمدند. آن ها هم روستایی ما بودند و مادرم به دلیل شناختی که از خانواده «محمدرضا» داشت بلافاصله پاسخ مثبت داد. او معتقد بود خانواده «محمدرضا» افراد آبروداری هستند و او تو را خوشبخت می کند. به این دلیل من و «محمدرضا» ازدواج کردیم اما هنوز یک سال از مراسم عقدکنان نگذشته بود که باردار شدم و دخترم به دنیا آمد.خانواده همسرم انتظار داشتند که فرزند بعدی من پسر باشد به همین دلیل اصرار می کردند که باید هرچه سریع تر دوباره باردار شوم اما فرزند بعدی هم دختر بود.

پس از این ماجرا سه بار دیگر هم باردار شدم و با آن که همه آن ها در دوران جنینی سقط شدند ولی هر سه جنینم نیز دختر بودند. مادر شوهرم که به قول خودش آرزوی نوه پسر را در سینه داشت، دیگر طاقت نیاورد و دختر دیگری را به عقد پسرش درآورد تا آرزویش را برآورده کند ولی هووی من هم دو دختر به دنیا آورد. در این شرایط، روزگار بر من خیلی سخت می گذشت و از سوی دیگر هم تحمل نیش و کنایه و سرزنش های اطرافیانم را نداشتم. این بود که بالاخره از «محمدرضا» طلاق گرفتم و او به دلیل توافقی که با یکدیگر داشتیم بخشی از مهریه ام را پرداخت کرد که من فقط توانستم منزلی را با آن پول در مشهد رهن کنم. بعد از جدایی از همسرم به مشهد آمدم و در یک کارگاه تولیدی مشغول کار شدم. در این روزها بود که با «عیسی» آشنا شدم. او هم از همسرش جدا شده بود و با دختر خردسالش زندگی می کرد.

«عیسی» همکارم بود و بعد از تعطیلی کارگاه، مرا با خودرویش به منزلم می رساند چرا که او نیز در شرق مشهد زندگی می کرد و بالاخره این آشنایی و درددل ها برای یکدیگر موجب شد تا او به من پیشنهاد ازدواج موقت بدهد.

من هم که به تنهایی روزگار می گذراندم، پیشنهاد او را پذیرفتم و سپس با مهریه 30 میلیون تومانی به عقد موقت «عیسی» درآمدم. از آن روز به بعد او به منزل من رفت و آمد می کرد اما من ماجرای ازدواجم را از اطرافیان و خانواده ام پنهان کردم تا روزی که به عقد دایم «عیسی» دربیایم. او در مدت هشت ماه که با من زندگی می کرد، مدام عکس ها و فیلم های زشت وغیرمتعارفی را ضبط می کرد و مدعی بود که چون مرا خیلی دوست دارد، این فیلم ها را می گیرد تا همیشه همراهش باشم و او با نگاه کردن به این تصاویر مرا در کنار خودش احساس کند. من هم که او را شوهر خودم می دانستم مخالفتی با این عمل نداشتم ولی با فرارسیدن پایان «عقد موقت» تازه فهمیدم که او قصد زندگی مشترک با مرا ندارد و نمی خواهد مرا به عقد دایم خودش درآورد. این گونه بود که من هم برای تضمین آینده ام با مرد دیگری ازدواج کردم و به خواسته او برای تمدید زمان «عقد موقت» تن ندادم. «عیسی» وقتی این موضوع را فهمید به شدت عصبانی شد و اکنون همواره مرا تهدید به انتشار تصاویر و فیلم های زننده ای می کند که در مدت زمان «عقد موقت» از من تهیه کرده است.

او حتی به منزل مادر و خواهرم رفته و با نشان دادن این تصاویر به آن ها گفته است که من در عقد موقت او بوده ام! «عیسی» چند بار هم به بهانه پرسیدن نشانی، با شوهرم گفت و گو کرده است تا مرا بترساند. با آن که باورم نمی شد او دست به چنین رفتارهای زشتی بزند اما هنگامی که از سرکار به خانه بازمی گشتم، مقابلم قرار گرفت و ادعا کرد اگر مبلغ 30 میلیون تومان مهریه را بازنگردانم، او تصاویر و فیلم ها را در فضای مجازی منتشر می کند و آبرویم را می برد...

گزارش روزنامه خراسان حاکی است: ماجرای شکایت این زن جوان با صدور دستوری از سوی سرگرد جواد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی مورد بررسی و رسیدگی قرار گرفت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21078 - ۱۴۰۱ شنبه ۲۱ آبان

اعتراف پسر آقا ماشاءا... به قتل شاگرد ابزارفروشی!

اختصاصی خراسان

سیدخلیل سجادپور- جوانی که در یک نزاع وحشتناک بر سر اجاره هیلتی از فروشگاهی در مشهد، شاگرد ابزارفروشی را با ضربه هولناک قمه به عناصر حیاتی گردن به قتل رسانده بود، پس از گذشت حدود دوسال از این جنایت تکان دهنده، تسلیم قانون شد و صحنه قتل را در حضور مقام قضایی بازسازی کرد.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، صبح هجدهم آذر سال 99 فردی که در امور ساختمانی فعالیت داشت برای اجاره یک دستگاه هیلتی به فروشگاه ابزار ساختمانی در بولوار امامیه مشهد رفت. در حالی که فروشنده و شاگرد وی در فروشگاه حضور داشتند ناگهان مشاجره شدیدی بین آن ها آغاز شد، چرا که صاحب فروشگاه مدعی بود او قبلا تعهدات خود را به درستی انجام نداده است و دیگر نمی تواند دستگاهی را به او اجاره دهد! گزارش روزنامه خراسان حاکی است: دامنه این مشاجرات لفظی در حالی به عده کشی خیابانی انجامید که مشتری ابزار فروشی ناگهان با اطرافیان و بستگانش تماس گرفت و بدین ترتیب دقایقی بعد سه خودرو با حدود 9 سرنشین وارد خیابان امامیه 2 شدند و با چوب و چماق وخنجر محل را به قرق خود درآوردند. آن ها در یک لحظه از خودروها پیاده شدند و به طرف ابزارفروشی هجوم بردند. مالک فروشگاه که غافلگیر شده بود از مغازه بیرون آمد و در محاصره مهاجمان قرار گرفت. آن ها پس از کتک کاری و زد و خورد، درحالی به سوی شاگرد مغازه حمله ور شدند که او با دیدن خنجر وحشتناک در دست یکی از مهاجمان، از محل گریخت و به درون فروشگاه پناه برد ولی جوان مهاجم که او را تعقیب می کرد فریادزنان قدم هایش را بلندتر برداشت و در ورودی مغازه، تیغه خنجر را از پشت سر به ناحیه گردن شاگرد 33 ساله ابزارفروشی فرود آورد و شاهرگ وی را برید. خون زیادی به درون فروشگاه و خیابان ریخته بود به طوری که گویی سنگ فرش های محل، سرخ گون شده اند. خون همچنان از گردن جوان مذکور فواره می زد تا این که وی در حالت بیهوشی قرار گرفت و مهاجمان نیز سوار بر خودروها از محل گریختند. طولی نکشید که مجروح 33 ساله به بیمارستان طالقانی مشهد انتقال یافت اما تلاش پزشکان برای نجات وی از مرگ، به نتیجه نرسید و جوان مجروح جان خود را از دست داد.

بنابر گزارش روزنامه خراسان، دقایقی بعد، تحقیقات قضایی آغاز و مشخص شد که عاملان این نزاع مرگبار در مکان نامعلومی مخفی شده اند. حدود یک سال بعد از جنایت و در حالی که تلاش کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی برای ردیابی عامل اصلی جنایت ادامه داشت، به دستور مقام قضایی، تصویر بدون پوشش قاتل فراری در روزنامه خراسان به چاپ رسید و رصدهای اطلاعاتی با تنگ تر شدن حلقه محاصره پلیس ادامه یافت.

اما در نهایت چند روز قبل «جمال» (پسر ماشاءا...) که پس از ارتباط با خانواده مقتول به طور نسبی رضایت آن ها را برای اعلام گذشت در این پرونده جنایی جلب کرده بود، به شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد رفت و خود را تسلیم قانون کرد. این جوان پس از اعتراف به قتل، به بازسازی صحنه جنایت در حضور قاضی دکتر صادق صفری (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) پرداخت و درباره چگونگی وقوع این حادثه هولناک گفت: برادرم برای اجاره هیلتی به فروشگاه رفته بود که فروشنده و شاگردش او را کتک زده بودند به همین دلیل هم من و دیگر بستگان مان به آن فروشگاه رفتیم که ابتدا «مهرداد» (مالک فروشگاه) بیرون آمد و با میله فلزی به سرم زد به طوری که دیگر چیزی نفهمیدم ولی در این میان مشاجره با شاگرد مغازه بالا گرفته بود و من او را با ضربه کارد از پشت سر زدم که تیغه آن به نزدیکی گردن او فرود آمد و نقش بر زمین شد. به گزارش روزنامه خراسان، تحقیقات پلیسی برای بررسی ابعاد دیگر این پرونده جنایی توسط سروان اسماعیل عظیمی مقدم (افسر پرونده) در حالی با دستورات ویژه قضایی ادامه دارد که مقدمات جلب رضایت اولیای دم برای گذشت از قصاص نیز فراهم شده است. خراسان : شماره : 21078 - ۱۴۰۱ شنبه ۲۱ آبان

سرقت 40 مینی بوس و خاور در پرونده باند «وزغ»

لوازم بیش از 300 خودرو در انبار مخفی مالخران کشف شد

سیدخلیل سجادپور- سارق سابقه دار معروف به «وزغ» که از مدت ها قبل با تشکیل یک باند سرقت به خودروهای سنگین مانند مینی بوس و خاور دستبرد می زد، در حالی با تلاش کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد به همراه دیگر اعضای باند به دام افتاد که سرقت 40 دستگاه مینی بوس و خاور در پرونده وی خودنمایی می کند.

فرمانده انتظامی مشهد روز گذشته در تشریح پرونده باند معروف به «وزغ» به «خراسان» گفت: به دنبال افزایش دستبرد به خودروهای سنگین که پرونده های زیادی در کلانتری های غرب مشهد تشکیل شده بود، گروه ورزیده ای از کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد ماموریت یافتند تا به واکاوی و ریشه یابی سرقت های مذکور بپردازند. سرهنگ احمد نگهبان افزود: به همین منظور سرهنگ مصطفی صادقی (رئیس پلیس آگاهی مشهد) هدایت مستقیم عملیات را به عهده گرفت و بدین ترتیب کارآگاهان بازدیدهای میدانی از محیط جغرافیایی جرم را در حالی آغاز کردند که تحلیل محتوایی پرونده های سرقت نیز نشان می داد سارقان کاملا به بخش های فنی خودروهای سنگین آگاه هستند و احتمالا پلیس با یک باند حرفه ای و سابقه دار روبه رو شده است اما از آن جایی که خودروهای سرقتی در فاصله کمتر از 12 ساعت در مناطق حاشیه ای غرب مشهد در حالی رها می شدند که به لوازم و قطعات قابل فروش آن ها دستبرد زده شده بود، فرضیه های متفاوتی در این باره مطرح شد.

«کلیددار امنیت مشهد» تصریح کرد: تحلیل های اطلاعاتی بیانگر آن بود که دزدان از معتادان به مواد مخدر صنعتی هستند که در غرب مشهد تردد می کنند بنابراین کارآگاهان به چند گروه در شاخه های مختلف اطلاعاتی و عملیاتی تقسیم شدند و تحقیقات گسترده ای را با به کارگیری منابع و مخبران محلی در جاده قدیم توس، (محل تردد بیشتر مینی بوس ها در غرب مشهد) آغاز کردند.

وی با اشاره به این که پاتوق های استعمال مواد مخدر و تعدادی از ضایعات فروشی ها زیر چتر اطلاعاتی پلیس قرار گرفت، خاطرنشان کرد: عملیات های شبانه روزی کارآگاهان ادامه داشت تا این که حدود یک ماه قبل، تماس یکی از مخبران محلی با پلیس 110، بی درنگ گروه عملیاتی کارآگاهان را به اطراف کال زرکش در بولوار توس کشاند.

خبرشهروند از آن حکایت داشت که جوانی را در زیر یک دستگاه مینی بوس مشاهده کرده است که در حال باز کردن قطعات آن بود اما چند ساعت بعد همان مینی بوس در فاصله ای دورتر از همان محل رها شده است .سرهنگ نگهبان در ادامه این ماجرا اضافه کرد: با مشخصاتی که مخبر مذکور در اختیار کارآگاهان گذاشت، بلافاصله ردزنی ها با چهره نگاری و سپس شناسایی هویت سارق ادامه یافت و در بررسی بانک اطلاعاتی مجرمان مشخص شد که او (محمدرضا – ص) نام دارد و از سارقان سابقه دار است اما وقتی محل سکونت این سارق به محاصره پلیس درآمد، پدر وی اظهار کرد که از حدود 2 سال قبل محمدرضا را از خانه طرد کرده است و دیگر اطلاعی از وی ندارد چرا که او به خاطر اعتیاد شدید به مواد مخدر صنعتی آبرویی برای خانواده باقی نگذاشته بود. مقام ارشد انتظامی مشهد به تلاش گسترده کارآگاهان برای یافتن این معتاد سرگردان در حاشیه شهر اشاره کرد و گفت: پس از چند روز ردیابی های اطلاعاتی و تمرکز نیروهای انتظامی بر پاتوق های حاشیه شهر، بالاخره این جوان 30 ساله هنگام تهیه مواد مخدر در یکی از مخفیگاه های بولوار توس شناسایی و در یک عملیات هماهنگ با دستورات ویژه قاضی جواد آسیان یزد (قاضی شعبه 216 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد) دستگیر و به مقر انتظامی منتقل شد.

رئیس پلیس مشهد ادامه داد: بازجویی های تخصصی از این متهم، به افشای راز باند «وزغ» انجامید چرا که او در اعترافات خود از مرد 40 ساله ای سخن گفت که از دزدان سابقه دار است و سرکردگی باند را به عهده دارد. این متهم همچنین مدعی شد سرکرده باند، در میان دوستان و همدستانش به «وزغ» معروف شده است.این مقام انتظامی با اشاره به دستگیری متهم 40 ساله معتاد در یکی از پاتوق های دیگر غرب مشهد افزود: گروه عملیاتی کارآگاهان ساعتی بعد «مجید- ر» را نیز در مخفیگاهش به دام انداختند و این گونه ماجرای «باند وزغ» لو رفت.

سرهنگ احمد نگهبان گفت: متهمان که در برابر بازجویی های فنی چاره ای جز بیان حقیقت نداشتند به سرقت های مینی بوس در بولوار آزادی، توس، شاهنامه و ... اعتراف و اظهار کردند به دلیل این که شاگرد مینی بوس بوده اند و نزدیکان آن ها نیز با مینی بوس مسافرکشی می کنند یا در زمینه سرویس های کارخانجات و ادارات فعالیت دارند به امور فنی و چگونگی بازکردن درِ خودروهای سنگین، آشنایی کامل داشتند و سپس از سرقت قطعات قابل فروش مانند رادیاتور، باتری، داشبورد، ضبط و پخش و ...، مینی بوس ها را در همان منطقه رها می کردند به گونه ای که برای مردم قابل مشاهده باشد و مال باختگان سریع تر خودرو را پیدا کنند که از پیگیری پرونده منصرف شوند.

فرمانده انتظامی مشهد همچنین در تشریح ادامه این عملیات برای دستگیری مالخران اضافه کرد: با اعترافات سرکرده و عضو دیگر این باند، پلیس به سرنخ هایی رسید که نشان می داد آن ها اموال سرقتی را به دو مالخر حرفه ای در مشهد می فروشند به همین دلیل، عملیات دستگیری مالخران با راهنمایی های قاضی پرونده در دستور کار قرار گرفت و گروهی از کارآگاهان به سرپرستی سروان توانا (افسر پرونده) و در یک قرار صوری برای فروش لوازم سرقتی، مالخر 26 ساله ای را به دام انداختند که انبار ضایعاتی داشت و همه این عملیات به طور مخفیانه مستندسازی شد و او به ناچار خرید قطعات و لوازم سرقتی خودروها را پذیرفت اما در اثنای تحقیقات، سرنخ هایی از یک خریدار ضایعاتی دیگر به دست آمد که احتمال می رفت سارقان مینی بوس ها، بیشتر لوازم را به وی فروخته باشند.

فرمانده با تجربه مشهد تصریح کرد: همزمان با دستگیری این مالخر 25 ساله، مرکز خرید ضایعات وی نیز بازرسی شد اما هیچ گونه لوازم مشکوک به سرقت کشف نشد و این موضوع برای کارآگاهان کارآزموده باورکردنی نبود به این دلیل آن ها به طور نامحسوس ودر پوشش های مبدل در اطراف ضایعات فروشی در منطقه طرحچی مشهد به کمین نشستند تا این که یکی از کارگران در حالی که دو کیسه محتوی لوازم را در دست داشت وارد مکان مخروبه ای در همان نزدیکی شد و 4 قفل کتابی ورودی آن را گشود. در این هنگام کارآگاهان وارد عمل شدند و با بازرسی محل دریافتند که این مکان، انبار مخفی جوان 25 ساله ضایعات فروش است. در بازرسی از این مکان تعداد زیادی باتری، رادیاتور، قطعات و بدنه موتورسیکلت، ابزار، زاپاس خودروها و ... کشف شد که بررسی های مقدماتی نشان می دهد اموال کشف شده حداقل مربوط به 300 دستگاه وسیله نقلیه سبک و سنگین است.

سرهنگ نگهبان خاطرنشان کرد: تاکنون 30 نفر از مال باختگان مینی بوس شناسایی شده اند و سرنخ هایی از سرقت موتورسیکلت وخودروهای دیگر نیز به دست آمده است که تحقیقات با دستورات ویژه قاضی آسیان یزد برای کشف سرقت های احتمالی دیگر ادامه دارد. اختصاصی خراسان . خراسان : شماره : 21075 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۱۷ آبان

مخمصه اجاره بها

هیچ گاه تصور نمی کردم در سن 17 سالگی و برای نپرداختن اجاره منزل به کلانتری احضار شوم اما باز هم می دانم کسی از بستگانم مرا یاری نخواهد کرد و ...

به گزارش روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن نوجوانی است که به دلیل شکایت صاحبخانه و برای نپرداختن اجاره منزل در حالی به کلانتری سپاد مشهد احضار شده بود که نوزاد 20 روزه ای را در آغوش می فشرد. این زن نوجوان با بیان این که نمی دانستم ثبت قولنامه به نام من، پیامدهایی دارد که باید خودم پاسخگو باشم درباره این ماجرا به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد توضیح داد: دختری هستم که هیچ کس و کاری را ندارم. پدرم در زندان تحمل کیفر می کند واز مادرم نیز که زنی معتاد و کارتن خواب شده بود، دیگر اطلاعی ندارم و از سرنوشت او بی خبرم. من تا کلاس پنجم ابتدایی تحصیل کردم اما تا قبل از آن که ازدواج کنم در منزل خاله ام بودم و او هزینه های مرا می پرداخت. وقتی به سن نوجوانی رسیدم شوهر خاله ام پیشنهاد کرد تا با جوانی ازدواج کنم که در یک کارگاه مشغول به کار بود. خانواده «حمید» اوضاع مالی متوسطی دارند اما مایل به ازدواج من با فرزندشان نبودند. با وجود این «حمید» نیز به من علاقه مند شد و اصرار داشت تا با یکدیگر ازدواج کنیم ولی این موضوع کاملا با مخالفت خانواده او روبه رو شد. در عین حال «حمید» به این مخالفت ها توجهی نکرد و من و او به طور غیررسمی (صیغه دایم) با یکدیگر ازدواج کردیم چون پدرم در زندان بود و باید او هم برای ثبت رسمی ازدواجمان رضایت می داد. خلاصه زندگی ساده ای را با اجاره یک منزل در منطقه حاشیه شهر شروع کردیم اما وقتی برای ثبت قولنامه به بنگاه املاک رفتیم، همسرم هیچ گونه مدارک شناسایی مانند کارت ملی یا شناسنامه نداشت چرا که مدارک او دست خانواده اش بود و آن ها هم به خاطر مخالفت با ازدواجش این مدارک را به او ندادند. به همین دلیل قولنامه را به نام من ثبت کردند و ما مبلغ یک میلیون تومان رهن را که با کارگری پس انداز کرده بودیم به صاحبخانه پرداختیم و به زندگی مشترکمان ادامه دادیم اما هیچ وقت فکر نمی کردم که روزی نتوانیم ماهانه مبلغ یک میلیون و 500 هزار تومان اجاره بها را بپردازیم. از سوی دیگر من در حالی باردار شدم که رفتار همسرم نیز به کلی تغییر کرد و او به خاطر همین سختی های زندگی مدام مرا کتک می زد چرا که خانواده اش به او هیچ کمک مالی نمی کردند. این گونه بود که به خاطر این کتک کاری ها، فرزندم زودتر از موعد و 7 ماهه به دنیا آمد و ما مجبور شدیم هزینه های بیمارستان را خیلی زودتر از آن چه فکر می کردیم، بپردازیم. حالا هم در حالی که با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کنم صاحبخانه هم برای نپرداختن اجاره و همچنین ادعای تخریب منزل از من شکایت کرده است و ...

گزارش روزنامه خراسان حاکی است: با دستور سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد مشهد) بررسی های قانونی در این باره از سوی مشاوران دایره مددکاری اجتماعی کلانتری برای حل مشکل این زن نوجوان در حالی آغاز شد که هیچ کس از نزدیکان و اطرافیان وی حاضر به پرداخت مبلغ اجاره بها نشد و صاحبخانه هم از حق قانونی خود گذشت نکرد تا مقام قضایی در این باره به عدالت حکم کند.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21075 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۱۷ آبان


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ | 10:9 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |