درامتداد تاریکی-پایان زندگی با کابوس جنایت!

کاش وقتی این افکار وحشتناک شیطانی در ذهنم ریشه دواند، لحظه‌ای عاقلانه فکر می کردم و به طلاق هم می اندیشیدم اما متاسفانه چنان خودم را زیرک می پنداشتم که گویی با هوش تر از من هیچ انسانی روی کره زمین نیست و کسی نمی تواند به راز قتل همسرم پی ببرد و...

به گزارش روزنامه خراسان، مرد جوان که حدود سه سال با کابوس وحشت انگیز قتل همسرش زندگی کرده بود، در حالی که بیان می کرد کاش می توانستم اختلافات خانوادگی را با تصمیم های عاقلانه حل کنم، درباره سرگذشت خود گفت: 20 ساله بودم که پای سفره عقد نشستم و با «ترمه» ازدواج کردم اما هنوز چند ماه از دوران نامزدی ما نمی گذشت که اختلافات من و او شروع شد. احساس می کردم در انتخاب همسر دچار اشتباه شده ام چرا که رفتارهای او با خصوصیاتی که من از همسرم انتظار داشتم فاصله زیادی داشت به همین دلیل مشاجره های لفظی ما شدت گرفت ولی من هیچ وقت به جدایی از همسرم فکر نمی کردم. البته ترس از مهریه و پرداخت حق و حقوق او نیز از جمله مواردی بود که به دلیل ناآگاهی من از روند قضایی پرونده ها به این موضوع دامن می زد. خلاصه با وجود این اختلافات و بنا به توصیه اطرافیانم زندگی مشترکم را در حالی با ترمه آغاز کردم که او فقط 18 سال داشت و از مهارت های همسرداری بی بهره بود. ترمه دوست داشت آزادی کامل داشته باشد و بدون اجازه من به بیرون از منزل برود یا در هر ساعت از شبانه روز به خانه بازگردد، به همین دلیل به دنبال بهانه می گشت و دروغ هایی را سر هم می کرد که خودش هم آن ها را باور نداشت. با آن که فقط دو ماه از جشن عروسی ما گذشته بود، رابطه عاطفی ما هر روز سردتر می شد تا جایی که جز سروصدا و مشاجره آن هم به دلیل یک سری رفتارهای ناپسند، چیزی در زندگی ما وجود نداشت و دیگر از عشق و علاقه و مهر و محبت هم خبری نبود. بالاخره کار به جایی رسید که تحمل این درگیری ها را نداشتم و متاسفانه هیچ وقت هم اهل مشورت نبودم تا شاید کسی مرا برای چاره اندیشی و رهایی از این مخمصه راهنمایی کند. در تصورات احمقانه، خودم را عقل کل می دانستم تا این که یک روز تصمیم وحشتناکی گرفتم. زمستان سال 91 بود که صحنه گازگرفتگی دختر یکی از بستگانمان از مقابل چشمانم عبور کرد. آن دختر به طور اتفاقی با گاز شهری مسموم شده و مدتی به کما رفته بود. من که خودم را فردی زیرک و باهوش می دانستم نقشه قتل همسرم با گاز شهری را طراحی کردم تا مرگ او طبیعی و بر اثر سهل انگاری جلوه کند. از همان روز به بعد رفتارم را تغییر دادم، به طوری که زندگی ام رنگ و بوی عاشقانه گرفت اما کاش می فهمیدم بخش زیادی از این دلسردی عاطفی نیز تقصیر من است چرا که در همان چند روز زندگی نمایشی عاشقانه هیچ مشکلی با هم نداشتیم. خلاصه روز حادثه وقتی از سرکار به خانه بازگشتم، طبق نقشه استراحت کردم چرا که آن ماه در شیفت شب کار می کردم و روزها به خانه می آمدم. در حالی که پتو را روی سرم کشیده بودم، یک بار دیگر نقشه قتل را مرور کردم و بعد از حدود دو ساعت به بهانه ای از خانه خارج شدم ولی همسرم هنوز خواب بود. به آرامی شیلنگ گاز بخاری را بیرون کشیدم و شیر گاز شهری را باز کردم. حدود دو ساعت در خیابان های نزدیک محل سکونتم دور زدم و سپس به خانه بازگشتم. وقتی فهمیدم همسرم دیگر نفس نمی کشد، همسایه ها را خبر کردم و با اورژانس تماس گرفتم. بررسی های پلیس با توجه به خرابی دودکش و صحنه سازی هایی که انجام داده بودم، حکایت از آن داشت که همسرم بر اثر گازگرفتگی جان باخته است، به همین دلیل پرونده ای در دادسرا تشکیل شد و من هم که فکر می کردم نقشه زیرکانه ام به درستی انجام شده است، خودم را عزاداری با تألمات روحی شدید نشان می دادم تا این که آب ها از آسیاب افتاد و من مدتی بعد با آن که هنوز سیاه پوش بودم از دختر دیگری خواستگاری کردم و بدین ترتیب راز مرگ همسرم در سینه ام باقی ماند چرا که جز من هیچ کس از این جنایت خبر نداشت ولی غافل از آن بودم که خدا نیز از این جنایت آگاه است و این ماجرا روزی فاش خواهد شد. خلاصه چند ماه بعد و در حالی که همسرم باردار بود، روزی کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی به سراغم آمدند و دستبندهای قانون را بر دستانم حلقه زدند. آن روز وقتی مقابل قاضی ویژه قتل عمد قرار گرفتم و پرونده ام را روی میز دیدم، تازه فهمیدم چوب خدا صدا ندارد! قاضی حسینی (قاضی سابق ویژه قتل عمد مشهد) از من پرسید: شما در اظهارات خودتان هنگام وقوع حادثه گفته اید که «وقتی وارد منزل شدم، اتاق به شدت گرم بود و شیلنگ بخاری هم روی زمین افتاده بود!» وقتی اظهاراتم را تایید کردم، قاضی گفت: اگر بخاری هنگام مرگ همسرت روشن بوده که خانه به شدت گرم شده است، پس گاز شهری سوخته است که در این صورت گاز گرفتگی رخ نمی دهد اگر هم شیلنگ بخاری بیرون بوده و گاز از آن منتشر شده، پس خانه با چه شعله ای تا این حد گرم شده است؟ من که دیگر پاسخی برای این سوال نداشتم، اشک ریزان قتل همسرم را پذیرفتم و جزئیات این جنایت را بازگو کردم اما ای کاش...

ماجرای واقعی براساس یک پرونده قضایی . خراسان : شماره : 21081 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۲۴ آبان

جنایت تبهکاران خشن در نیمه شب!

سیدخلیل سجادپور- تبهکاران سابقه داری که به خاطر یک دستگاه موتورسیکلت بدون صاحب، جنایت وحشتناکی را در تاریکی کوچه سماورسازان مشهد رقم زده بودند، در حالی صحنه قتل را در حضور مقام قضایی بازسازی کردند که زورگیر معروف به «سعید قارداش» راز قتل در نیمه شب را فاش کرد.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این متهم لاغراندام که هنوز آثار مواد افیونی در چهره اش موج می زد، در حالی از خودروی پلیس بیرون آمد که چشمان ترسناکش از بی رحمی او در تبهکاری های خشن حکایت داشت. او که در میان همدستان و دوستانش به «سعید قارداش» معروف بود، با قدم های آهسته ای که زنجیر پابندهای آهنین را روی سنگفرش کوچه سماورسازان می کشید، به سمت محل درگیری حرکت کرد. جایی که وی با قمه ای هولناک، یکی از دوستانش را به طرز فجیعی به قتل رسانده بود.

گزارش روزنامه خراسان حاکی است، این متهم 34 ساله که حدود 15 فقره سوابق کیفری را در کارنامه سیاه خود دارد، پس از تفهیم اتهام قتل عمدی مرد مسلمان از سوی قاضی «محمود عارفی راد» مقابل دوربین قوه قضاییه قرار گرفت تا جزئیات جنایت در نیمه شب را بازگو کند.

متهم این پرونده جنایی پس از توصیه های مقام قضایی و تفهیم مواد قانونی مبنی بر این که مواظب اظهارات خود باشد و حقیقت موضوع را بیان کند، با معرفی کامل خود گفت: از مدت ها قبل موتورسیکلت یکی از دوستانم که در زندان تحمل کیفر می کرد به صورت امانت نزد من بود و گاهی از آن استفاده می کردم ولی یک روز وحید (یکی از متهمان پرونده) آن را از من به امانت گرفت. من هم از موتورسیکلت پیاده شدم و آن را در اختیار وحید گذاشتم، در این میان وحید با نگرانی نزد من آمد و گفت: «محمد-ر» (مقتول) موتورسیکلت را از وی ربوده است. برای من باور این ماجرا بسیار سخت بود و نمی توانستم تحمل کنم که فرد دیگری دست به سرقت اموال من بزند! این بود که به همراه وحید و یکی دیگر از دوستانم به نام«جواد» در جست وجوی «محمد–ر» بودیم تا او را پیدا کنیم! ولی به هر کدام از پاتوق ها می رفتیم خبری از او نبود تا این که شب حادثه بیستم مرداد گذشته به در منزل پدرش رفتیم تا او را پیدا کنیم اما او آن جا هم نبود. درحالی که از کوچه محل سکونت پدر «محمد-ر» بیرون آمده بودیم و در همان محله به جست وجوی شبانه ادامه می دادیم، ناگهان به طور اتفاقی او را سوار بر موتورسیکلت در کوچه معروف به «سماورسازان» دیدیم. وقتی چشم «محمد–ر» به ما افتاد، خیلی ترسید. او هراسان موتورسیکلت را روی زمین انداخت و پا به فرار گذاشت. من هم نیمچه (قمه) را کشیدم و به دنبال او دویدم. در همان حال چند ضربه به سر و سینه اش زدم که نقش بر زمین شد. سپس همه جیب هایش را خالی کردیم و از صحنه درگیری گریختیم. به گزارش روزنامه خراسان، این دزد سابقه دار در ادامه اعترافاتش گفت: بعد از این ماجرا زمانی که فهمیدم «محمد-ر» به قتل رسیده است، سعی می کردم به پاتوق های قبلی نروم و به طور مخفیانه زندگی می کردم اما در روزهای اول آبان بود که ناگهان در محاصره کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفتم و درون خانه ای متروکه رفتم و پشت در حمام پنهان شدم. زمانی که کارآگاهان با شکستن قفل وارد مخفیگاه من شدند، در تاریکی آن جا چیزی دیده نمی شد و من هم در سکوت کامل به صورت ایستاده لابه لای درز دیوار قرار داشتم که در یک لحظه دستی به سویم دراز شد و مرا در حالی از آن جا بیرون کشید که دست کارآگاه هم به شدت خونی شد چرا که من چند روز قبل از دستگیری و در یکی از پاتوق های استعمال مواد مخدر با سارقان دیگر درگیر شدم و آن ها دستم را با شمشیر زخمی کردند. با آن که زخم خون آلود دستم عفونت شدیدی داشت ولی از ترس دستگیری به درمانگاه نرفتم و این زخم دچار بوی تعفن شده بود و وقتی کارآگاه دستم را فشرد، خون کثیفی دوباره از آن بیرون جهید!

بنابر گزارش روزنامه خراسان، «وحید» متهم دیگر این پرونده جنایی نیز درباره ادعای سرقت موتورسیکلت به قاضی «عارفی راد» گفت: آن روز من «محمد–ر» را که از دوستانم بود، سوار بر موتورسیکلت کردم و با هم به انتهای بولوار رسالت در منطقه سیس آباد رفتیم. در این هنگام موتورسیکلت را مقابل یک خواربارفروشی (سوپرمارکت) متوقف کردم و در حالی که «محمد-ر» ترک نشین بود، خودم از موتورسیکلت پیاده شدم و برای خرید به داخل مغازه رفتم اما در یک لحظه او سوار بر موتورسیکلت از آن جا فرار کرد و موتورسیکلت امانتی را با خودش برد! من هم موضوع را برای «سعید قارداش» بازگو کردم چرا که موتورسیکلت را او به من داده بود ولی بعد از آن که «محمد–ر» را در نیمه شب پیدا کردیم، «سعید قارداش» موتورسیکلت را از او گرفت. بعد از این حادثه هم مدتی فراری بودیم تا این که وقتی زیر یکی از درختان پارک در رسالت 85 نشسته بودم، ناگهان در محاصره کارآگاهان قرار گرفتم و دستگیر شدم. در این هنگام متهم معروف به «سعید قارداش» در پاسخ به سوال قاضی ویژه قتل عمد مشهد که الان موتورسیکلت کجاست؟ مدعی شد: موتورسیکلت را چند روز بعد ماموران انتظامی به دلیل نداشتن مدارک از من گرفتند و من هم دیگر موضوع را پیگیری نکردم!

گزارش روزنامه خراسان حاکی است، پس از آن که «جواد» سومین متهم این پرونده جنایی نیز اظهارات دیگر متهمان را تایید کرد، آنان با صدور دستوری از سوی قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی انقلاب مشهد روانه زندان شدند تا این پرونده جنایی دیگر مراحل دادرسی را طی کند.

سابقه خبر

به گزارش روزنامه خراسان، حدود ساعت 2 بامداد بیستم مرداد بود که ماموران انتظامات بیمارستان شهید هاشمی نژاد مشهد در تماس با پلیس، از مرگ جوان 33 ساله ای خبر دادند که با ضربات قمه مجروح شده بود. دقایقی بعد با حضور قاضی ویژه قتل عمد در مرکز درمانی، تحقیقات گسترده ای برای شناسایی عامل یا عاملان این جنایت آغاز شد. بررسی های مقدماتی بیانگر آن بود که امدادگران اورژانس پیکر نیمه جان جوان 33 ساله را از محله معروف به «کوچه سماورسازان» به بیمارستان منتقل کرده‌اند. دقایقی بعد گروهی تخصصی از کارآگاهان زبده اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به سرپرستی سرهنگ «محمد مرادی» (افسر پرونده) وارد عمل شدند و با استفاده از تجربیات سرهنگ جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) دامنه عملیات پلیسی را در حالی به پاتوق های استعمال موادمخدر گسترش دادند که با انگشت نگاری از مقتول، هویت وی مشخص شد. از سوی دیگر تحقیقات میدانی شبانه در کوچه سماورسازان نشان داد که درگیری دزدان سابقه دار به خاطر سرقت یک موتورسیکلت بوده است، بنابراین با رصدهای اطلاعاتی و بازبینی دوربین های مداربسته، چهره متهمان برای پلیس آشکار شد و بدین ترتیب عملیات دستگیری آنان با دستورات ویژه قاضی «محمود عارفی راد» ادامه یافت تا این که سه متهم پرونده در چند عملیات ضربتی و هماهنگ به دام افتادند. خراسان : شماره : 21081 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۲۴ آبان

دکتر پوست و زیبایی کلاهبردار حرفه ای بود!

رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ از دستگیری دکترکلاهبردار حرفه‌ای خبر داد که در پوشش دکتر زیبایی دست به اعمال مجرمانه می‌زد.به گزارش حادثه24 ،روز یک شنبه سرهنگ کارآگاه علی ولی پور گودرزی گفت: آبان ماه جاری، با اعلام سرقت‌ طلا و پول با شگرد کلاهبرداری از یک زن در شرق تهران، موضوع رسیدگی به این پرونده در دستور کار تیمی زبده از کارآگاهان پایگاه ششم پلیس آگاهی قرار گرفت.

وی افزود: در تحقیقات ابتدایی کارآگاهان پایگاه ششم مشخص شد، مال باخته پس از آشنایی با یک مرد جوان با وعده‌های پوچ اعتمادش جلب شده و مقدار زیادی طلا برای سرمایه‌گذاری در اختیار وی قرار داده اما پس از مدتی متهم متواری شده است.

رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ ادامه داد: از سوی دیگر بررسی‌ها نشان داد، متهم با جعل عنوان پزشک زیبایی و با ادعای داشتن مطب مجلل در غرب تهران فضای سرمایه‌گذاری را برای مال باختگان که همگی زن هستند با صحنه‌سازی حرفه‌ای آماده کرده و پس از دریافت مقدار زیادی پول و طلا از آنان متواری شده است.

وی خاطرنشان کرد: کارآگاهان درگام نخست،با بهره‌گیری از شیوه‌های علمی کشف جرم، هویت و مخفیگاه متهم را شناسایی کردند و متوجه شدند وی درارومیه، اصفهان،کیش،مشهد و شیراز نیز با این شگرد از بانوان کلاهبرداری کرده است.

این مقام ارشد انتظامی تاکید کرد: کارآگاهان در گام بعدی پس از هماهنگی‌های لازم با مرجع قضایی راهی مخفیگاه متهم شدند و وی را در یک عملیات منسجم دستگیر کردند.

وی با بیان این که مال باختگان متهم را شناسایی کردند ،افزود: متهم پس از انتقال به پایگاه ششم پلیس آگاهی در تحقیقات ابتدایی به جرم خود مبنی بر سرقت طلا و پول از 50 زن با شگرد جعل عنوان پزشک زیبایی در 6 استان‌ ایران به ارزش تقریبی 20 میلیارد ریال اعتراف کرد.

سرهنگ گودرزی اظهارکرد: با صدور قرار قانونی از سوی مرجع قضایی متهم برای تحقیقات بیشتر و شناسایی دیگر شاکیان احتمالی در اختیار کارآگاهان پایگاه ششم پلیس آگاهی قرار دارد. خراسان : شماره : 21080 - ۱۴۰۱ دوشنبه ۲۳ آبان

ماجرای آدمکشی در گل فروشی!

اختصاصی خراسان

سید خلیل سجادپور- جوان گل فروشی که درگیر و دار اختلافات شخصی با یکی از دوستان قدیمی خودش، دست به جنایتی وحشتناک زد در حالی تحت تعقیب پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفت که بررسی ها از انگیزه ای مبهم در این جنایت حکایت دارد.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، شب بیستم آبان، جوان گل فروش مشغول فروش گل هایش بود که ناگهان سروصدای عجیبی از گل فروشی به گوش رسید. رهگذران و کسبه محل در حالی به آن سوی میدان ابوطالب مشهد خیره شدند که نزاع هولناکی در گل فروشی رخ داده بود. در این میان، جوان 28 ساله ای که از دوستان گل فروش بود هدف ضربات متعدد چاقو قرار گرفت و نقش بر زمین شد.

در همین حال، شهروندان با امدادگران اورژانس تماس گرفتند و طولی نکشید که مجروح 28 ساله به بیمارستان شهید هاشمی نژاد مشهد انتقال یافت و بلافاصله در بخش مراقبت های ویژه بستری شد اما تلاش ها برای نجات وی که از نواحی سروسینه هدف ضربات چاقو قرار گرفته بود به نتیجه نرسید و او روز بعد (بیست و یکم آبان) بر اثر عوارض هولناک چاقوکشی و خون ریزی شدید جان خود را از دست داد. از سوی دیگر با گزارش این نزاع مرگبار به پلیس 110، گروهی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی در کنار قاضی ویژه قتل عمد مشهد قرار گرفتند تا به واکاوی این جنایت هولناک بپردازند. بررسی های مقدماتی قاضی محمود عارفی راد در مرکز درمانی بیانگر آن بود که جوان 28 ساله «ایمان- الف» نام داشت و همه ضربات چاقو به ناحیه بالا تنه وی اصابت کرده بود. براساس گزارش روزنامه خراسان، دقایقی بعد دامنه تحقیقات میدانی به محل وقوع جنایت در بولوار ابوطالب کشید و مشخص شد که مقتول از دوستان متهم به قتل فراری (جوان گل فروش) است که با انگیزه ای مبهم هدف ضربات مرگبار چاقو قرار گرفته است.

ادامه بررسی ها با نظارت مستقیم قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد در حالی به کارآگاهان زبده اداره جنایی سپرده شد که آنان با ردزنی های اطلاعاتی سرنخ هایی از متهم به قتل فراری را به دست آوردند و او را که «سجاد- الف» نام دارد زیر چتر اطلاعاتی قرار دادند. بنابراین گزارش، بررسی های تخصصی کارآگاهان که زیر نظر سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) ادامه یافت، نشان داد که جوان 26 ساله فراری، (گل فروش) با یکی از دوستان قدیمی خود و بنا به دلایل نامعلومی دچار اختلافات شخصی شده بود اما این اختلافات مبهم پای ایمان (یکی از دوستان مشترک جوان گل فروش و دوست قدیمی اش) را نیز به میان کشید. این گونه بود که نزاع مذکور با انگیزه ای مبهم در گل فروشی رخ داد و در این میان ایمان دوست مشترک آن ها با ضربات چاقو به قتل رسید. با به دست آمدن این اطلاعات، تحقیقات گسترده کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد پلیس آگاهی خراسان رضوی) برای دستگیری متهم فراری همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 21080 - ۱۴۰۱ دوشنبه ۲۳ آبان

قاتل دختر 3 ساله در یک قدمی چوبه دار

عامل اصلی گروگان گیری مرگبار دختر بچه 3 ساله دیروز در حالی برای تحقیق به دادسرای جنایی تهران منتقل شد که خانواده مقتول خواستار قصاص او شده‌اند.

به گزارش حادثه24، تحقیقات در این پرونده از روز دوازدهم آبان ماه و زمانی آغاز شد که زوج افغانستانی به اداره پلیس رفتند و خبر از ربوده شدن دو فرزند خردسال شان دادند.

بررسی‌ها نشان می‌داد که دو زن با معرفی خود به عنوان خیر و با این ادعا که قصد خرید کفش و لباس برای خواهر و برادر 3 و 5ساله دارند، آن ها را ربوده و برای آزادی‌شان یک میلیارد تومان درخواست کرده ‌اند. در حالی که تحقیقات ادامه داشت، پیکر دو کودک خردسال در بوستان ولایت پیدا شد. دختر 3ساله جان باخته بود اما برادر 5 ساله‌اش زنده بود و به بیمارستان منتقل شد.

در ادامه دو خیر قلابی که دو خواهر 15و 18ساله بودند دستگیر شدند و گفتند که مادرشان طراح نقشه گروگان گیری بوده است.

آن ها مدعی شدند که وقتی مادرشان برای هواخوری به پارک می‌رفته مادر بچه‌ها را در آن جا دیده و از زبان وی شنیده که وضعیت مالی خوبی دارند و برای همین نقشه ربودن بچه‌های این زن و اخاذی یک میلیاردی از آن ها را طراحی کرده است. یکی از آن ها گفت: پس از آدم‌ربایی، از آن جا که بچه‌ها بی‌تابی می‌کردند، مادرمان آن ها را کتک زد و به آن ها ترامادول و متادون خوراند و همین باعث مرگ دختربچه 3 ساله شد. ما هم از ترس پیکر هر دو را در پارک رها کردیم. در این شرایط مادر متهمان به اتهام قتل عمدی بازداشت شد. در ادامه اولیای دم که پدر و مادر کودک فوت شده بودند، راهی دادسرای جنایی تهران شدند و برای عامل اصلی گروگان گیری درخواست قصاص کردند.

از سوی دیگر عامل اصلی آدم‌ربایی دیروز برای تحقیق به دادسرای جنایی تهران منتقل شد که در بازجویی‌ها گفت: من نه بچه‌ها را شکنجه کردم و نه به آن ها ترامادول و متادون خوراندم. فقط دو سه نوبت، ‌یک چهارم قرص کلونازپام را به بچه‌ها دادم تا راحت بخوابند و بهانه مادرشان را نگیرند اما ناگهان حالشان بد شد که من به‌ شدت ترسیدم و از دخترانم خواستم، پیکر آن ها را در پارک رها کنند تا مردم آن ها را به بیمارستان برسانند. این زن با قرار قانونی بازداشت شده است و تحقیقات در این پرونده ادامه دارد. خراسان : شماره : 21080 - ۱۴۰۱ دوشنبه ۲۳ آبان

تمرین جاهلی با قمه!

از روزی که با «سامان» آشنا شدم، سرقت از منازل را با یکدیگر شروع کردیم چرا که او چند سال از من بزرگ تر بود و موتورسیکلت داشت اما از یک سال قبل که با توصیه او به مصرف قرص های روان گردان روی آوردم دیگر حال خودم را نمی فهمم به همین دلیل هم دوست داشتم تا دیگران از من بترسند و ...

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات نوجوان 16 ساله ای است که به اتهام تخریب یک دستگاه خودروی پراید توسط نیروهای گشت کلانتری معراج مشهد دستگیر شده است. این نوجوان که مدعی بود به قرص های روان گردان اعتیاد دارد، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: پدرم به مواد مخدر اعتیاد دارد و مادرم نیز خانه دار است اما پدرم در یکی از شرکت های پیمانکاری مرتبط با ادارات شهری کار می کند و با درآمدش هزینه ها و مخارج خانواده را می پردازد من هم که اولین فرزند خانواده هستم تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواندم و بعد از آن به امید این که بتوانم درآمدی برای خودم داشته باشم، درس و مدرسه را رها کردم ولی چون سن کمی داشتم کسی به من کار نمی داد تا این که حدود دو سال قبل و با سنگین تر شدن اجاره منازل، پدرم مجبور شد، خانه کوچکی را در انتهای یکی از محلات بولوار توس اجاره کند. در همان روز اول که به این محله نقل مکان کردیم من از خانه بیرون آمدم تا به مغازه بروم. در بین راه با جوانی بزرگ تر از خودم آشنا شدم. او که موتورسیکلت داشت خودش را «سامان» معرفی کرد و بدین ترتیب رفاقت من و او در حالی شروع شد که من عاشق موتورسیکلت بودم و خیلی دوست داشتم با او همراه شوم.

سامان هم گاهی مرا سوار موتورسیکلت می کرد و از داخل منازل مردم لوازمی را بیرون می آورد و به من می داد که ترک نشین موتورسیکلت بودم. این کارهای سامان ادامه داشت تا این که روزی ماموران انتظامی ما را دستگیر کردند و مشخص شد که «سامان» یک سارق حرفه ای است و از خانه های مردم دزدی می کند اما به دلیل این که من یک نوجوان بودم و از کارهای «سامان» اطلاعی نداشتم شاکی پرونده رضایت داد و قاضی هم مرا آزاد کرد و تحویل پدرم داد ولی «سامان» به زندان افتاد. او بعد از شش ماه دوباره از زندان آزاد شد و باز هم به سراغ من آمد. این گونه بود که بر اثر معاشرت با «سامان» به مصرف قرص های روان گردان آلوده شدم چرا که او ادعا می کرد مصرف این قرص ها به انسان دل و جرئت می دهد و از چیزی نمی ترسد. من هم که خیلی دوست داشتم دیگران از من در محله حساب ببرند و بچه های همسن و سالم به حرف هایم گوش کنند با توصیه او از آن قرص ها مصرف می کردم ولی دیگر چیزی نمی فهمیدم و متوجه رفتارهای زشت خودم نبودم. امروز هم درحالی که از همان قرص ها خورده بودم قمه ای را از خانه برداشتم و به خیابان آمدم. در این هنگام چشمم به یک دستگاه پراید نقره ای رنگ افتاد که در یکی از کوچه های محله پارک بود. در یک لحظه قمه را بیرون کشیدم و خودرو را فریادزنان تخریب کردم. مالک خودرو که این صحنه را دید بدون آن که به من نزدیک شود با پلیس 110 تماس گرفته بود که ناگهان خودروی پلیس از راه رسید و مرا دستگیر کردند.

گزارش روزنامه خراسان حاکی است، نوجوان 16 ساله پس از انجام اقدامات مشاوره ای و روان شناختی و در حالی که از رفتارهایش ابراز پشیمانی می کرد با صدور دستوری از سوی سرگرد امیررضا فعال (رئیس کلانتری معراج مشهد) به شعبه ویژه اطفال در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد معرفی شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21080 - ۱۴۰۱ دوشنبه ۲۳ آبان


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : سه شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۱ | 20:43 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |