درامتداد تاریکی-ماجرای دختر چاقوکش
بعد از مرگ پدرم دیگر نمی توانم برخی رفتارها و حرف های خانواده ام را تحمل کنم به همین دلیل همواره دو چاقو در دستم دارم که اگر کسی برخلاف میلم رفتار کند او را با چاقو بزنم و ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات دختر 34 ساله ای است که با شکایت مادرش به کلانتری طبرسی شمالی مشهد هدایت شده بود. این دختر مجرد که با جیغ و فریاد بیان می کرد مادرم قصد دارد مرا به بیمارستان روان پزشکی بفرستد پس از آن که با دخالت مددکار اجتماعی کلانتری کمی آرام گرفت با تاکید بر این که من دیوانه نیستم، درباره سرگذشت خود گفت: پدرم اهل خوزستان و مردی عرب زبان بود که با مادرم در مشهد ازدواج کرده است من هم بعد از آن که دو سال در رشته روان شناسی تحصیل کردم دیگر نتوانستم در دانشگاه درس بخوانم و به همین دلیل دانشگاه را رها کردم و در کنارچهار خواهر و برادر دیگرم در خانه ماندم ولی از همان دوران نوجوانی احساس می کردم قیافه ظاهری من با دیگر خواهر و برادرانم تفاوت دارد چرا که من دختری سبزه رو بودم و آن ها چهره ای سفید و زیبا داشتند از سوی دیگر نیز رفتارهای من شباهت کمی به پدرم داشت ولی با مادرم تفاوت زیادی داشتم چرا که او «شوری» را زیاد دوست داشت و من از خوراکی های «ترش» لذت می بردم به همین دلیل با خودم می اندیشیدم شاید آن ها پدر و مادر واقعی من نباشند البته وقتی نزد عمه هایم می رفتم اوضاع به کلی فرق می کرد و در کنار آن ها احساس آرامش می کردم.
همیشه تصورم بر این بود که مادرم همه خواسته های خودش را به من تحمیل می کند به همین دلیل سعی می کردم کمتر با او حرف بزنم، هر بار با هم روبه رو می شدیم کارمان به دعوا و جنگ و جدال می کشید، این اختلافات بعد از مرگ پدرم شدت گرفت به طوری که احساس می کردم مادرم از همه کارهای من ایراد می گیرد. از یک سال قبل دیگر همواره با خودم چاقو حمل می کردم تا اگر کسی برخلاف میل من رفتار کرد او را با چاقو بزنم چون من پسری را دوست داشتم و می خواستم با آن پسر ازدواج کنم اما مادرم با حرف هایش آن پسر جوان را فراری داد و دیگر ارتباطش را با من قطع کرد. چند بار تصمیم به خودکشی گرفتم و بارها نیز قصد داشتم مادرم را با چاقو بزنم چون او با همه کارها و حرف های من مخالفت می کند و اجازه هیچ کاری را در خانه به من نمی دهد، وقتی در کاری دخالت می کنم، می گوید «تو هم مانند پدرت دیوانه هستی!» او با همین رفتارهایش پدرم را نیز چند بار در بیمارستان روان پزشکی ابن سینای مشهد بستری کرده است و حالا مرا با چوب می زند اما چون من سروصدا می کنم هیچ کس حرف های مرا باور نمی کند که من دیوانه نیستم...
گزارش روزنامه خراسان حاکی است، ساعتی بعد و در حالی که دختر جوان با سخنان و مشاوره های مددکار اجتماعی کلانتری آرامش خود را بازیافته بود با صدور دستوری از سوی سرگرد جواد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) و با هماهنگی های قضایی به بیمارستان روان پزشکی منتقل شد تا بررسی های علمی و تخصصی درباره چاقوکشی های دختر جوان صورت گیرد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21094 - ۱۴۰۱ چهارشنبه ۹ آذر
باند «دماغ گلابی» زیر رگبار گلوله های پلیس!
2 تن از اعضای باند سرقت خودرو در بیمارستان بستری شدند
سیدخلیل سجادپور – اعضای باند حرفه ای معروف به «دماغ گلابی» که شبانه خودروهای پارک شده را از مقابل منازل مردم میربودند در حالی با تعقیب و گریز طولانی به دام افتادند که پلیس بیش از 25 گلوله برای دستگیری آنان شلیک کرد.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، هنوز آسمان دیروز مشهد از پیله تاریکی شب بیرون نیامده بود که مردی هراسان با پلیس 110 تماس گرفت و در حالی که صدایش می لرزید به نیروهای انتظامی گفت: همه سرمایه ام یک پراید مدل پایین بود که دزدان آن را از مقابل منزلم در خیابان طبرسی شمالی 14 ربودند. با گزارش این سرقت به نیروهای کلانتری طبرسی شمالی مشهد، بلافاصله عوامل گشت انتظامی آژیرکشان به طرف محل وقوع سرقت عزیمت کردند. مالباخته که با حضور سریع پلیس قوت قلب یافته بود، سراسیمه درون خودروی گشت نشست و با بیان این که پرایدش را به ردیاب مخفی مجهز کرده است، از نیروهای انتظامی خواست، خودرواش را به او بازگردانند!
گزارش روزنامه خراسان حاکی است، این گونه بود که عملیات ردزنی خودروی پراید نقره ای در تاریکی شب آغاز شد و نیروهای انتظامی به طرف طبرسی شمالی 28 حرکت کردند جایی که سیگنال های ردیاب خودروی سرقتی به نمایش درآمده بود. چند دقیقه بعد پراید نقره ای در مقابل دیدگان پلیس قرار گرفت اما افسران کارآزموده گشت انتظامی چراغ گردان را خاموش کردند تا با تعقیب خودرو به مخفیگاه دزدان دسترسی یابند چرا که احتمال داشت خودروهای سرقتی دیگری نیز در مخفیگاه سارقان وجود داشته باشد اما راننده و 3 سرنشین دیگر پراید نقره ای تغییر مسیر دادند و از بزرگراه صدمتری به طرف بولوار هدایت حرکت کردند. نیروهای گشت در تاریکی شب و با رعایت فاصله طولی، چشم از سارقان برنمی داشتند و همچنان به تعقیب خودرو ادامه می دادند تا مکان مناسبی را برای دستگیری پیدا کنند. در حالی که سارقان وارد خیابان هدایت 7 شده بودند، ناگهان یکی از سرنشینان عقب پراید پیاده شد و به سمت خودروی پراید سفید دیگری رفت که در حاشیه خیابان پارک بود. او در عرض چند ثانیه در پراید را گشود و در مقابل چشمان حیرت زده پلیس به «رکوردزنی» سرقت خودرو پرداخت. این سارق حرفه ای در حالی که همدستانش او را می نگریستند، در یک چشم بر هم زدن، پراید را روشن کرد و پدال گاز را فشرد! نیروهای انتظامی که انتظار چنین سرعت عملی را نداشتند، آژیرکشان به طرف سارقان رفتند و مسیر عبور سارق پراید سفیدرنگ را در حالی سد کردند که 3 سرنشین پراید سرقتی نقرهای رنگ از مخمصه گریختند و این گونه دلشوره عجیبی مالباخته را فراگرفت. در همین حال سارق پراید که راه گریز نداشت با رها کردن خودرو، از پشت فرمان بیرون پرید و پا به فرار گذاشت. ماموران انتظامی که دیگر چاره ای جز شلیک نداشتند با اخطارهای قانونی و تیراندازی هوایی، چند گلوله در تاریکی شب به سوی سارق فراری شلیک کردند اما در حالی که او به داخل کوچه پس کوچه ها گریخت، خودروهای گشت کلانتری های دیگر نیز از طریق بیسیمهای مرکز فرماندهی از ماجرا مطلع شدند و به طرف مسیر فرار سارق جوان حرکت کردند. در همین حال خودروی گشت کلانتری طبرسی با صدور دستور شبانه از سوی سرهنگ احمد نگهبان (فرمانده انتظامی مشهد) که پس از تیراندازی پلیس، هدایت عملیات را بر عهده گرفته بود، به تعقیب 3 سارق فراری پرداختند و تعقیب دزد پراید سفید را در حالی به عهده نیروهای گشتی دیگر گذاشتند که برخی فرضیه های پلیس از احتمال زخمی شدن وی بر اثر شلیک گلوله حکایت داشت.
بنابر گزارش روزنامه خراسان، راننده میانسال پراید سرقتی نقرهای که حالا با سرعتی وحشتناک در بولوار هدایت می گریخت با ورود به خیابان ایثارگران به سمت میدان امام حسین(ع) فرار کرد و دلهره عجیبی را در دل شب به راه انداخت اما پلیس برای حفظ جان رانندگان عبوری همچنان از شیوه های تخصصی برای مهار خودرو استفاده می کرد. صدای ترسناک کشیدن ترمزدستی و عبور در خلاف جهت خودروها، عملیات پلیس را طولانی کرده بود تا این که دزدان شب رو، وارد بزرگراه صدمتری شدند و راننده پراید باز هم در خلاف جهت به سمت میدان شهید فهمیده پدال گاز را فشرد. صدای بوق ممتد خودروهای عبوری در بزرگراه گوش ها را می خراشید و رانندگان با ترس و دلهره وحشتناکی، خودروها را به این سو و آن سوی می کشیدند. در این میان پراید مذکور با یک دستگاه اتوبوس عبوری برخورد کرد که خسارتی نیز به آن وارد آمد ولی سارقان برای گریز از چنگ پلیس همچنان بر سرعت خودرو میافزودند و لوازم داخل خودرو را به سوی نیروهای گشت پرتاب می کردند تا آن ها را از تعقیب بازدارند. نیروهای گشت انتظامی که دیگر چاره ای جز شلیک قانونی نداشتند، به منظور حفظ جان رانندگان دیگر، با تیراندازی هوایی اخطارهای لازم را برای توقف سارقان دادند اما پس از بی توجهی دزدان به اخطارهای «ایست»، ماموران انتظامی به سوی لاستیک های پراید آتش گشودند. این در حالی بود که سارقان باز هم در خلاف جهت عبور خودروها وارد بولوار توس شدند و به طرف چهارراه شهید ساجدی حرکت کردند. با توجه به طولانی شدن عملیات و احتمال وقوع حوادث جبران ناپذیر، ماموران انتظامی نیز بر سرعت خودروی گشت افزودند و در نزدیکی چهارراه با شلیک گلوله های متعدد به سوی سارقان، کنترل خودرو را از دست راننده خارج کردند و به این ترتیب پراید پس از برخورد با جدول حاشیه بولوار متوقف شد. در این هنگام هر 3 سرنشین پیاده شدند و هر کدام به سویی گریختند. در حالی که راننده میان سال به محاصره در آمده بود، یکی از سارقان جوان، خودروی عبوری را متوقف کرد و با استفاده از افشانه فلفل، راننده پیر را از پشت فرمان بیرون انداخت ولی هنوز به درستی پشت فرمان قرار نگرفته بود که یکی از افسران گشت با چند فن دفاع شخصی، در حالی او را دستگیر کرد که با چاقو به سمت مامور انتظامی حمله ور شد.در همین حال سارق دیگر نیز که در حال فرار بود، کنترل خود را هنگام تعقیب و گریز از دست داد و پس از برخورد با جدول حاشیه خیابان از ناحیه پا آسیب دید که در این لحظه حلقه های قانون دستانش را فشرد.
به گزارش روزنامه خراسان، با انتقال 3 سارق به بیمارستان و مقر انتظامی، بازجوییهای تخصصی از آنان در حالی با نظارت مستقیم سرگرد جعفر یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) آغاز شد که بررسی ها نشان داد، افراد دستگیر شده از اعضای یک باند حرفه ای سرقت معروف به «دماغ گلابی» هستند، چرا که سرکرده باند به دلیل بینی بزرگی که دارد از سوی همدستانش به این نام معروف شده است!شایان ذکر است، بررسی های اطلاعاتی پلیس برای دستگیری عضو فراری این باند و دیگر افراد مرتبط با آنان و همچنین کشف سرقت های احتمالی دیگر اعضای باند «دماغ گلابی» در دایره تجسس کلانتری آغاز شده است.از سوی دیگر بررسی خسارتهای وارد شده به خودروهای عبوری و همچنین پراید مالباخته ادامه دارد. خراسان : شماره : 21095 - ۱۴۰۱ پنج شنبه ۱۰ آذر
ماجرای تریاک کشی «راننده تریلر» با لوله بخاری!
سجادپور - پلیس مشهد در یک عملیات ضربتی، تریلر کشنده ای را با بار خودروهای صفر کیلومتر توقیف کرد که محموله تریاک را حمل می کرد.
به گزارش روزنامه خراسان، صبح روز سه شنبه گذشته ماموران پاسگاه انتظامی امام تقی(ع) مشهد، پس از چند روز رصدهای اطلاعاتی با همکاری نیروهای ستاد مبارزه با موادمخدر نیشابور به سرنخ هایی رسیدند که بیانگر انتقال محموله های موادمخدر از طریق «تریلر کشنده» از استان های جنوبی کشور به مشهد و نیشابور بود، به همین دلیل نیروهای انتظامی با راهنمایی و نظارت مستقیم سرهنگ احمد نگهبان (فرمانده انتظامی مشهد) آزادراه باغچه را از منطقه ملکآباد تا مشهد زیر چتر اطلاعاتی گرفتند و به عملیات ردزنی ادامه دادند تا این که مشخص شد «تریلر کشنده» مذکور از سمت کرمان به طرف مشهد حرکت کرده است. محاسبات پلیس و بررسی کیلومتری حرکت تریلر نشان می داد که «تریلر» مذکور حدود ظهر سه شنبه به منطقه ای می رسد که نیروهای پلیس مشهد، آن نقطه جاده را برای متوقف کردن خودروی سنگین مناسب تشخیص داده بودند چرا که در صورت مسلح بودن عوامل انتقال موادمخدر و درگیری احتمالی، به شهروندان یا رانندگان عبوری آسیبی نمی رسید. عملیات مذکور از صبح سه شنبه با فرمان «کلیددار امنیت مشهد» آغاز شد و بیسیمهای پلیس به کار افتاد. گزارش لحظه به لحظه عبور «تریلر» مدنظر از جاده، در بیسیمها می پیچید که گروهی از نیروهای ورزیده به سرپرستی رئیس پاسگاه عازم منطقه کمین شدند و اطراف جاده را به طور نامحسوس زیر نظر گرفتند. عقربه های ساعت حدود ظهر را نشان می داد که همه عوامل انتظامی حالت آماده باش گرفتند و علامت های توقف برای «ایست و بازرسی» در نزدیکی ملک آباد، مقابل دید رانندگان عبوری قرار گرفت، اما همه خودروها بی درنگ اجازه عبور می گرفتند تا این که «تریلر کشنده» در جاده نمایان شد. در این هنگام گروه عملیاتی به تکاپو افتادند و مسیر عبور خودروها را تنگ تر کردند. طولی نکشید که راننده «تریلر» وارد کمین پلیس شد و علامت های «ایست» را مقابل خود دید. ماموران پاسگاه امام تقی(ع) در دو سوی جاده چشم از تریلر و راننده آن برنمی داشتند. بازرسیها از خودروی مذکور آغاز شد اما هیچ مورد مشکوکی مقابل چشمان پلیس قرار نگرفت. از سوی دیگر اطلاعات عوامل انتظامی دقیق بود و تریلر مذکور «تریاک کشی» می کرد. به همین دلیل با همکاری عوامل حوزه انتظامی بخش احمدآباد، چندین خودروی سواری از قسمت بار تریلر کشنده تخلیه شد و نیروهای انتظامی دوباره به بازرسی دقیق تر پرداختند تا این که در قسمت کف بار خودرو، پیچ های پرس شده مشکوکی مشاهده کردند. در این هنگام راننده میانسال که تا آن لحظه سکوت کرد بود، به داد و فریاد پرداخت و پلیس را متهم به «مردم آزادی» کرد، اما چند دقیقه بعد با برداشتن بخشی از فلزهای پرس شده در قسمت کشنده تریلر، ناگهان چندین بطری نوشابه خانواده نمایان شد که درون ورق های آلومینیومی بسته بندی شده بود. وقتی ماموران انتظامی محموله تریاک را بیرون کشیدند، رنگ از چهره راننده پرید و ساکت در گوشه ای نشست ولی عملیات نیروهای انتظامی هنوز تمام نشده بود چرا که اطلاعات آن ها نشان می داد محموله بزرگ تری از موادمخدر از استان های جنوبی کشور حمل شده است. زمانی که عوامل انتظامی داخل موتور تریلر را بررسی می کردند متوجه لوله های بخاری خودرو شدند که برآمدگی خاصی داشت. با بیرون کشیدن لوله های درون موتور، مشخص شد که راننده تریلر حتی از طریق لوله های بخاری هم «تریاک کشی» می کند تا آن ها را به شهرهای دیگر کشور انتقال دهد!
گزارش روزنامه خراسان حاکی است، راننده میانسال که دیگر حلقه های قانون بر دستانش گره خورده بود، برای انجام بازجویی های تخصصی با صدور دستورات ویژه قضایی به مقر انتظامی هدایت شد تا تحقیقات بیشتری در این باره صورت گیرد. خراسان : شماره : 21095 - ۱۴۰۱ پنج شنبه ۱۰ آذر
خواستگار را بیرون کردم اما... !
وقتی خواستگار دخترم را روی مبل خانه ام دیدم، او را با سر و صدا بیرون انداختم و خودم به بیمارستان رفتم تا از همسرم که بستری بود، خبری بگیرم ولی زمانی که دوباره به خانه بازگشتم با صحنه ای رو به رو شدم که...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 38 ساله ای است که برای معرفی دخترش به پزشکی قانونی وارد کلانتری طبرسی شمالی مشهد شده بود. این زن جوان که بیان می کرد به حرف های دخترم اعتماد ندارم، درباره ماجرایی که او را به کلانتری کشانده بود، به کارشناس اجتماعی گفت: من و همسرم از اتباع خارجی هستیم که در ایران بزرگ شدیم و ازدواج کردیم. همسرم به شغل خیاطی مشغول است و درآمد خوبی دارد، به همین دلیل به اولین دخترم که اکنون 16 ساله است، بیشتر توجه می کرد. او را با خود بیرون می برد و همه خواسته هایش را برآورده میکرد. اگر چه من دو دختر خردسال هم دارم اما رابطه همسرم با «تهمینه» بیشتر از آن هاست.
تهمینه هم دختری درس خوان بود و در کلاس های آموزشی زبان و همچنین ورزش های رزمی شرکت می کرد تا این که همسرم برای او گوشی هوشمند گران قیمتی خرید تا بیشتر به تحصیل توجه کند اما از حدود 2 سال قبل و زمانی که 14 سال داشت، در فضای مجازی با پسری هم سن و سال خودش آشنا شد و مدام با یکدیگر «چت» می کردند. آن پسر خودش را اهل قوچان معرفی کرده بود و به دخترم ابراز علاقه می کرد. «تهمینه» هم به حرف های او اعتماد داشت و به این رابطه مجازی ادامه می داد و معتقد بود که «حامد» قصد دارد با او ازدواج کند ولی من زیاد حرف های دخترم را جدی نمی گرفتم چرا که آن ها هنوز بچه سال و نوجوان بودند. از سوی دیگر خانواده ما از اتباع خارجی است و اصلا نمی توانستم به این موضوع فکر کنم! به همین دلیل وقتی فهمیدم که درس های دخترم ضعیف شده و او فقط از گوشی تلفن برای ارتباط با «حامد» استفاده می کند، به ناچار برای مدتی گوشی تلفن را از او گرفتم اما دوباره بازگرداندم چرا که دخترم باید به تحصیل ادامه می داد و دوست نداشتم از درس هایش عقب بماند. در این مدت برخی از هموطنانمان هم به خواستگاری تهمینه آمدند اما او بدون تامل به آن ها پاسخ منفی داد و قبول نکرد تا با جوان دیگری ازدواج کند. در همین روزها بود که همسرم به یک بیماری چشمی مبتلا شد و من مدام او را به مراکز درمانی می بردم و همه حواسم به همسرم بود به طوری که از دخترم غفلت کردم و ارتباط تلفنی او با «حامد» بیشتر شد. چند روز قبل بنا به تشخیص پزشکان، ناچار شدیم چشم همسرم را جراحی کنیم به همین دلیل او در بیمارستان بستری شد و من در کنارش ماندم ولی زمانی که برای سرکشی از فرزندانم برای ساعتی به خانه بازگشتم ناگهان پسر نوجوانی را دیدم که روی مبل و در کنار دخترم نشسته است! وقتی از «تهمینه» سوال کردم، رو به من کرد و گفت: این همان «حامد» است که قصد دارد با من ازدواج کند! با شنیدن این جمله، خیلی عصبانی شدم و با چهره ای برافروخته، سر و صدا به راه انداختم ولی آن پسر با پررویی مقابلم ایستاد و گفت: به خواستگاری دخترم آمده است! دیگر نمی توانستم این صحنه را تحمل کنم، دستش را گرفتم و او را از خانه ام بیرون انداختم! سپس در منزل را به روی دخترم قفل کردم و خودم به بیمارستان رفتم تا در کنار همسرم باشم! اما همچنان دلشوره داشتم و نگران دخترم بودم. دیگر نتوانستم طاقت بیاورم، به همین دلیل دوباره همسرم را رها کردم و به طرف خانه رفتم ولی زمانی که در منزل را گشودم، با صحنه ای زننده رو به رو شدم. «حامد» و «تهمینه» قفل در را شکسته و با سر و وضعی بسیار زشت و نامناسب کنار هم نشسته بودند. با دیدن این صحنه تاسف بار، با آن ها درگیر شدم و سپس با پلیس 110 تماس گرفتم. اگر چه دخترم اصرار دارد که هیچ اتفاقی بین آن ها نیفتاده است ولی من حرف هایش را باور ندارم چرا که او چند بار دیگر هم به من دروغ گفته و به قول هایش عمل نکرده است. هر چه به دخترم می گویم که ما اصلا خانواده یا اطرافیان این پسر نوجوان را نمی شناسیم و از سوی دیگر او سن کمی دارد، بیکار است و... توجهی به نصیحت های ما نمی کند! به طوری که انگار جادو شده است! حالا هم در حالی که منتظر نظر پزشکی قانونی هستم، باز هم نمی دانم چگونه به دخترم بفهمانم که ما سعادت و خوشبختی او را می خواهیم چرا که چنین ازدواجی آینده اش را به تباهی می کشاند... .
گزارش روزنامه خراسان حاکی است، با صدور دستوری از سوی سرگرد جواد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) با معرفی دختر نوجوان به پزشکی قانونی، بررسی های روان شناختی و اقدامات مشاوره ای در دایره مددکاری اجتماعی در حالی آغاز شد که تحقیقات پلیس برای یافتن خانواده پسر نوجوان ادامه دارد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21095 - ۱۴۰۱ پنج شنبه ۱۰ آذر
شلیک در آرامستان!
اختصاصی خراسان
سید خلیل سجادپور- کیفرخواست پرونده زن جوانی که در انتقامی کینه جویانه، مرد 65 ساله ای را با شلیک گلوله در ورودی یکی از آرامستان های مشهد به قتل رسانده بود در حالی از سوی دادسرای عمومی و انقلاب صادر شد که پزشکی قانونی سلامت روحی و روانی متهم به قتل را تایید کرد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماجرای این جنایت هولناک از آن جا کلید خورد که یکم خرداد گذشته، جوان 35 ساله ای به نام «هادی – ش» با شلیک گلوله از سوی سرنشینان یک دستگاه خودرو در منطقه خواجه ربیع مشهد به قتل رسید. چند روز بعد عوامل این جنایت مسلحانه با تلاش گسترده و شبانه روزی کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به سرپرستی سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد) موفق شدند عاملان قتل مسلحانه را دستگیر کنند و به پنجه عدالت بسپارند. بازجویی های تخصصی در این پرونده نشان داد که جوانی به نام «حسین – ف» اختلافات شدیدی با مقتول «هادی – ش» داشته و مدام برای یکدیگر خط و نشان می کشیدند. در این میان، اما «حسین – ف» یکی از دوستانش به نام «س» را اجیر کرد تا با کمک او و همدستش زهر چشمی از هادی بگیرند و او را روانه بیمارستان کنند. این گونه بود که یک نزاع هولناک کلید خورد و 3 متهم سوار بر یک دستگاه خودرو به سمت محله خواجه ربیع حرکت کردند. در حالی که «حسین – ف» رانندگی خودرو را به عهده داشت، «س» سلاح شکاری را برداشت و از درون خودرو به سوی «هادی – ش» که در حال عبور از حاشیه خیابان بود، شلیک کرد.
با اصابت گلوله به جوان 35 ساله، وی نقش بر زمین شد و 3 سرنشین خودرو از محل گریختند. طولی نکشید که کارآگاهان ورزیده آگاهی «س» را در یک عملیات ضربتی به دام انداختند و دو متهم دیگر نیز به ناچار خود را به پلیس معرفی کردند.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است، اما خانواده مقتول «هادی – ش» باور نمی کردند که عامل اصلی جنایت فردی به نام «س» (از دوستان حسین – ف) است چرا که یقین داشتند هادی فقط با «حسین – ف» اختلاف داشت. به همین دلیل «صدیقه» خواهر 43 ساله «هادی» که به خاطر قتل بی رحمانه برادرش بسیار عصبانی شده بود، تصمیم به انتقامی کینه جویانه گرفت. او سپس یک جنایت دیگر را برنامه ریزی کرد تا از خانواده «حسین –ف» انتقام وحشتناکی بگیرد. به همین دلیل منتظر فرصت مناسبی بود تا این که خبر رسید خانواده «حسین – ف» در مراسم فوت یکی از بستگان شان شرکت کرده اند. با این خبر، بلافاصله «صدیقه- ش» اسلحه «وینچستر تاشو» متعلق به برادر مقتولش را برداشت و از خانه بیرون زد، او به طرف آرامستان خواجه ربیع رفت و در حالی که سلاح را زیر چادرش پنهان کرده بود مقابل در خروجی آرامستان به انتظار ایستاد. در یک لحظه «یوسفعلی» پدر 65 ساله «حسین – ف» را دید که لباس سیاه به تن دارد و به همراه دیگر سوگواران از کنار درختان آرامستان به طرف در خروجی در حرکت است. به محض این که مرد 65 ساله به در خروجی رسید، او از پشت سر به سمت وی دوید و در حالی که سلاح را به طور مستقیم گرفته بود، به کمر «یوسفعلی» (مرد 65 ساله) شلیک کرد و بی درنگ به آن سوی خیابان گریخت، اما شهروندان با شنیدن صدای گلوله و افتادن همزمان مرد 65 ساله، به سمت زن جوان رفتند و از فرار وی جلوگیری کردند. دقایقی بعد امدادگران اورژانس، مجروح این حادثه هولناک را به بیمارستان رساندند ولی او بر اثر عوارض ناشی از اصابت گلوله جان سپرد و به این ترتیب صدیقه (زن 43 ساله) به پلیس آگاهی هدایت شد و با نظارت قاضی ویژه قتل عمد مشهد، مورد بازجویی های تخصصی قرار گرفت. این زن جوان در حضور قاضی دکتر صادق صفری به صراحت ارتکاب قتل را پذیرفت و در تشریح ماجرا گفت: برادرم (هادی) با «حسین – ف» اختلاف داشت به طوری که یک روز همین اسلحه وینچستر را برداشت تا او را بکشد ولی من به پایش افتادم و اسلحه را از او گرفتم تا خودش را بدبخت نکند چون همسرش باردار بود و کودک خردسالی هم داشت، اما او از خانه بیرون رفت و بی رحمانه توسط «حسین – ف» و دوستانش به قتل رسید. این بود که عذاب وجدان مرا رها نمی کرد و آتش انتقام در وجودم شعله ور شد که چرا اسلحه را از برادرم گرفتم! چون اگر سلاح داشت از خودش دفاع می کرد.
به همین دلیل خودم تصمیم به انتقام از خانواده او گرفتم چرا که به «حسین- ف» دسترسی نداشتم و او در زندان بود. زمان این شلیک انتقام جویانه وقتی رسید که فهمیدم خانواده اش به آرامستان خواجه ربیع رفته اند!
من هم به آن جا رفتم و او را با همان سلاحی کشتم که متعلق به برادر مقتولم بود!
بنا بر گزارش روزنامه خراسان، متهم این پرونده جنایی در مراحل بعدی جلسات بازپرسی به شدت از ارتکاب جنایت ابراز پشیمانی کرد و گفت: کاش تصمیم عاقلانه ای می گرفتم! و به خاطر احساسات دست به جنایت نمی زدم. در همین حال با تایید سلامت روانی متهم به قتل از سوی پزشکان متخصص پزشکی قانونی مشهد، کیفرخواست این پرونده جنایی از سوی قاضی دکتر صفری (قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد) صادر شد و به تایید نماینده دادستان مرکز خراسان رضوی رسید. با ارسال این پرونده به دادگاه کیفری یک خراسان رضوی، به زودی جلسات محاکمه وی آغاز می شود. شایان ذکر است، گفت وگو با این زن جوان (متهم پرونده جنایی) در تاریخ چهارم مرداد گذشته با عنوان «انتقام جویی عجولانه!» در صفحه حوادث روزنامه خراسان منتشر شده است. خراسان : شماره : 21094 - ۱۴۰۱ چهارشنبه ۹ آذر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی