درامتداد تاریکی-جنایت بلاگر مست
درخواست مرد بستنیفروش برای عکس گرفتن با بلاگر معروف، به قیمت جانش تمام شد و مرد بلاگر پس از قتل متواری شد. به گزارش جام جم آنلاین، نیمهشب دوشنبه 21 آذر امسال، قتل مردی به بازپرس کشیک قتل تهران گزارش شد و با دستور او، گروهی از ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران به مغازه بستنیفروشی در حوالی محله قلهک اعزام شدند. در تحقیقات محلی مشخص شد یکی از سه سرنشین خودروی پژو۲۰۶ که به مغازه مرد جوان آمده بودند با وی درگیر شده و بعد از مجروح کردن و قتل این مرد از محل گریختهاند. در پی تحقیقات، دیروز یکی از دوستان مقتول اطلاعات جدیدی در اختیار ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار داد و گفت: دوستم صالح، مغازه بستنیفروشی داشت و گاهی برای تبلیغ مغازهاش سراغ بلاگرها میرفت. آن شب هم با یکی از این بلاگرها تماس گرفت که او با دوستانش به محل کار صالح آمدند تا تبلیغات مغازه بستنیفروشیاش را انجام دهند. دوستم بعد از تبلیغ، دستمزد آنها را داد، اما به نظر میرسید که بلاگر و دوستانش حالت طبیعی نداشتند و مست بودند. دوستم از بلاگر خواست عکس یادگاری بگیرند تا در صفحه شخصیاش بگذارد، اما آن مرد عصبانی شد و گفت با کسی عکس یادگاری نمیگیرم. بعد هم با صاحب مغازه درگیر شد و دو ضربه چاقو به او زد که باعث مرگ صالح شد. مرد بلاگر و دوستانش وقتی دیدند دوستم غرق در خون کف مغازه افتاده است، فرار کردند. با توجه به گفتههای او، ماموران به بازبینی فیلم دوربینهای مداربسته اطراف محل درگیری خونین پرداختند و دریافتند گفتههای این مرد صحت دارد. متهم و همدستان فراریاش با دستور بازپرس زارعی تحت تعقیب پلیس جنایی قرار گرفتند. پرونده این قتل در شعبه اول بازپرسی دادسرای جنایی تهران در دست بررسی است. خراسان : شماره : 21107 - ۱۴۰۱ پنج شنبه ۲۴ آذر
زن پیدا می شود اما ...!
باورم نمی شد، به راحتی نمی توانستم این حرف ها را بپذیرم؛ چرا که روزی من حتی برای اثبات عشق و علاقه به همسرم، همه مهریه ام را بخشیدم و بعد از آن بود که دریافتم همه این رفتارهای عاشقانه حیله ای برای جدایی از من بود ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن 33 ساله که مدعی بود همسرش او را از خانه بیرون انداخته و چون کسی را در مشهد ندارد عازم شمال کشور است تا نزد پدر و مادرش بازگردد، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: وقتی در رشته رایانه (نرم افزار) وارد دانشگاه شدم در پوست خودم نمی گنجیدم. بالاخره در رشته ای که سال ها آرزویش را داشتم پذیرفته شده بودم و بین فامیل زبانزد شدم. آن روز بار و بندیلم را بستم و به مشهد آمدم. از همان ترم اول که تحصیل در دانشگاه را آغاز کردم جذب نگاه های بهروز شدم. او به هر بهانه ای سر صحبت را با من باز می کرد و جزوه های درسی را در اختیارم می گذاشت؛ چرا که بهروز در هنرستان تحصیل کرده بود و آشنایی کاملی با رایانه داشت به همین دلیل هم شاگرد اول کلاس شد. هنوز سال تحصیلی به پایان نرسیده بود که او به عنوان مهندس یک شرکت خصوصی راه اندازی کرد و به درآمدزایی رسید.در این میان من هم آرام آرام به او علاقه مند می شدم که روزی «بهروز» عشقش را به من ابراز کرد و این گونه ماجرای عشق و عاشقی من و او در کلاس درس سرزبان همکلاسی هایمان افتاد. بالاخره این ارتباط عاشقانه به خواستگاری و در نهایت ازدواج انجامید، اما خانواده بهروز که از نظر اقتصادی در سطح بالایی بودند، از همان روزهای اول خواستگاری به شدت با این ازدواج مخالفت می کردند؛ چرا که من و خانواده ام را در شأن خودشان نمی دانستند و از سوی دیگر هم مخالف این نوع عشق و عاشقی ها بودند! با وجود همه این مخالفت ها من و بهروز یکدیگر را دوست داشتیم و به همین دلیل هم زندگی مشترک خودمان را در حالی آغاز کردیم که آن ها مدعی بودند «شما به درد هم نمی خورید!» اما من فکر می کردم فقط عشق و علاقه برای ادامه یک زندگی مشترک کافی است و هیچ گاه به ذهنم خطور نمی کرد که بسیاری از این عاشقی ها بر پایه احساس و هوس بنا می شود و بعد از مدتی همه این ابراز علاقه ها و مردن برای یکدیگر به قصه ای تلخ بدل خواهد شد.خلاصه زندگی من و بهروز به گونه ای ادامه یافت که او ادعا کرد باید به خانواده ام ثابت کنم که تو را چقدر دوست دارم و تو هم به خاطر ثروت با من ازدواج نکرده ای! او چند روز بعد نزد من آمد و گفت: «بیا مهریه ات را ببخش! تا خانواده ام بدانند که تو به دنبال مادیات زندگی نیستی و عشق و علاقه برایت اهمیت دارد! من هم بدون تامل قبول کردم و همه 100 سکه طلا را به او بخشیدم! تا عشقم را اثبات کنم! ولی هنوز یک سال بیشتر از این ماجرا سپری نشده بود که روزی بهروز با چهره ای غمگین و گرفته به خانه آمد و از من سوال کرد ،مرا دوست داری؟ گفتم ،این چه حرفیه! تو همه زندگی من هستی! خیلی راحت گفت: اگر به من علاقه مند هستی باید از زندگی من بیرون بروی! چرا که خانواده ام شرط کرده اند اگر تو را طلاق بدهم، خانه و خودرو را به من بازمی گردانند. بالاخره زن پیدا می شود اما در این شرایط اقتصادی نمی شود خانه و خودرو خرید! با این حرف ها از تعجب و حیرت چشمانم گرد شده بود، باورم نمی شد کسی که برای اثبات عشقم به او، حتی مهریه ام را بخشیدم اکنون مرا به یک خانه و خودرو می فروشد! آیا این همان بهروز بود که روزی در دانشگاه چشم از من برنمی داشت! تازه فهمیدم دیگران راست گفته اند! این عشق و عاشقی ها فرجام تلخی دارد. به همین دلیل به مرکز مشاوره رفتم، ولی آن ها هم مرا ترغیب به جدایی کردند. این گونه بود که از بهروز به صورت توافقی طلاق گرفتم و برای آن که آرامش خودم را بازیابم یک واحد آپارتمانی اجاره کردم. چند ماه بعد نگهبان مجتمع مسکونی به من پیشنهاد ازدواج داد. به درخواست من، خانواده اش به طور سنتی به خواستگاری ام آمدند و به این ترتیب من با «فرید» در حالی ازدواج کردم که او مدعی بود بعد از جدایی از همسرش، تنها فرزند او نزد پدربزرگش زندگی می کند و دخالتی در زندگی مشترک ما نخواهد داشت اگرچه می دانستم «فرید» سیگاری است و آهی در بساط ندارد، اما به دلیل شکست در زندگی با «بهروز» به چیزی جز ازدواج اهمیت ندادم، اما خیلی زود ورق برگشت و آن روی سکه نمایان شد. «فرید» نه تنها مردی مشروب خوار و خشن بود بلکه پسر 18 ساله اش نیز چند روز بعد از ازدواج به خانه ما آمد و سر ناسازگاری با مرا گذاشت. حالا باید از سوی دو نفر تحقیر و سرزنش می شدم و کتک می خوردم. در این شرایط بود که فهمیدم همسرم دچار مشکلات اخلاقی است و همسر سابق او هم به همین دلیل جدا شده بود! خلاصه رفتارهای خشن «فرید» به جایی رسید که بعد از چهار ماه مرا از خانه بیرون انداخت! اکنون به کلانتری آمده ام تا به صورت قانونی ماجرای ترک منزل را به پلیس اطلاع بدهم و خودم نیز به شمال کشور می روم تا نزد خانواده ام زندگی کنم، اما ای کاش...
گزارش خراسان حاکی است با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ احمد زمانی (رئیس کلانتری قاسم آباد) بررسی های کارشناسی و روان شناختی درباره ادعاهای این زن جوان توسط مشاوران زبده کلانتری آغاز شده است.
ماجرای واقعی با همکاری
پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21107 - ۱۴۰۱ پنج شنبه ۲۴ آذر
زعفران دزدی تاجر قلابی با برگ های خشک!
اختصاصی خراسان
سیدخلیل سجادپور- مرد معتادی که از حدود 18 ماه قبل با سرقت های سریالی از زعفران فروشی های مشهد، کسبه هسته مرکزی شهر را عاصی کرده بود، با تلاش نیروهای تجسس کلانتری نجفی به دام افتاد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ساعت 9 صبح سه شنبه گذشته (22 آذر) متصدی یکی از زعفران فروشی های معتبر در هسته مرکزی مشهد با مراجعه به کلانتری نجفی پرده از سرقت های سریالی زعفران در بولوار امام رضا(ع) (خیابان تهران) برداشت. این مغازه دار که با هوشیاری موفق شده بود سرنخی از تاجر قلابی زعفران به دست بیاورد، درباره چگونگی سرقت های مرموز به افسران دایره تجسس گفت: اول صبح در حالی که مشغول فروش بودم مرد میان سالی که حدود 60 ساله بود وارد فروشگاه شد! او خیلی خونسرد کیسه ای را روی میز گذاشت و تقاضای خرید نیم کیلو زعفران اعلا با نام تجاری معتبر کرد. من هم زعفران ها را وزن کردم ولی او که خود را بازرگان خرمشهری معرفی می کرد با اصرار از من خواست تا زعفران ها را با وزن های یکسان درون پلاستیک هایی بریزم که داخل کیسه برنج گذاشته بود! من هم که او را مشتری خوبی می دیدم به تقاضایش عمل کردم و زعفران ها را داخل پلاستیک ها ریختم و همه را درون کیسه برنج قرار دادم. در همین حال مرد بازرگان اجناس سوغاتی دیگری مانند نبات، زرشک و ... را درخواست کرد که باید همه آن ها بسته بندی می شد. او سپس با بیان این که کالاهای دیگری نیز درون خودرو دارد که باید در کنار زعفران و زرشک ها بسته بندی کند از فروشگاه خارج شد تا کالاهای مورد ادعایش را بیاورد! اما هرچه منتظر ماندم خبری از آن تاجر نشد. در این هنگام بود که تصمیم گرفتم زعفران ها را از کیسه خالی کنم! ولی در کمال تعجب، خیره به برگ های خشک و «جوپرک» هایی می نگریستم که به شیوه شعبده بازی و تردستانه روی میز ویترینی فروشگاه بود! نمی دانستم او چگونه زعفران ها را با شگردی عجیب سرقت کرده است! خلاصه در اولین اقدام به بازبینی دوربین مدار بسته مغازه پرداختم و تازه فهمیدم که او دو کیسه مشابه در دست داشته که در فرصتی مناسب آن ها را با یکدیگر جابه جا کرده است.در همین اثنا بود که متوجه تکه کاغذی شدم که از جیب تاجر قلابی به کف فروشگاه افتاد. وقتی به آن سوی پاچال رفتم تکه کاغذ را دیدم که رسید خرید غذا بود و رستوران مذکور در منطقه رضاشهر قرار داشت. به همین دلیل به کلانتری آمدم تا شاید بتوانم به اموالم برسم! ولی تازه فهمیدم که تعداد زیادی از کسبه اطراف حرم مطهر امام رضا (ع) با چنین شگردی طعمه تاجر قلابی شده اند و ...
گزارش روزنامه خراسان حاکی است با توجه به اهمیت موضوع و گزارش سرقت هایی که با این شگرد از 18 ماه قبل در مشهد ادامه داشت، بی درنگ گروه ویژه ای از افسران کارآزموده تجسس با هدایت مستقیم سرهنگ مهدی کسروی (رئیس کلانتری نجفی) در حالی به بررسی دقیق و پیگیری ماجرای سرقت های سریالی زعفران پرداختند که از تجارب ارزشمند سرهنگ احمد نگهبان (فرمانده انتظامی مشهد) نیز بهره می گرفتند. طولی نکشید که «رسید غذا» زیر ذره بین تحقیقات رفت و نشانی محل سکونت تاجر قلابی با همکاری متصدی فروشگاه زعفران به دست آمد. در کمتر از 24 ساعت نیروهای انتظامی به پاتوقی رسیدند که محل استعمال مواد مخدر بود! آن ها با نشان دادن تصاویر تاجر قلابی به اهالی محل و به صورت نامحسوس تحقیقات را ادامه دادند تا این که مشخص شد مردی که خود را از اهالی خوزستان معرفی می کند به پاتوق مذکور رفت و آمد دارد. خیلی زود و با دستورات ویژه قضایی، افسران دایره تجسس وارد پاتوق خلافکاران شدند و متهم را در حالی دستگیر کردند که به همراه دو زن دیگر مشغول مصرف مواد مخدر بودند! در بازرسی از مخفیگاه تاجر قلابی، کیف حاوی مقادیری زعفران نیز کشف شد که از فروشگاه شاکی سرقت کرده بود. با انتقال سه متهم به مقر انتظامی، بازجویی های فنی زیر نظر رئیس کلانتری آغاز و راز سرقت های سریالی زعفران در هسته مرکزی شهر فاش شد. متهم که زن و فرزندانش را در استان خوزستان رها کرده و پنهانی به مشهد آمده بود ضمن اعتراف به سرقت زعفران ها گفت: مدت ها قبل در مشهد زن دیگری گرفتم و برای تامین مخارج اعتیاد و زندگی به سرقت زعفران روی آوردم به طوری که قبلا برگ های خشک و جوپرک ها را در کیسه های پلاستیکی می ریختم و آن ها را درون کیسه برنج می گذاشتم سپس کیسه های مشابه دیگری هم با خودم برمی داشتم و به فروشگاه های معتبر می رفتم. بعد چند فهرست طولانی از اسامی به اصطلاح مشتریانم را می نوشتم که سفارش خرید داده بودند! وقتی زعفران ها را می خریدم از فروشنده می خواستم تا آن ها را برای خریداران (مشتریان) به طور جداگانه درون کیسه های پلاستیکی بریزد! سپس با تقاضای کالاهای دیگر حواس فروشنده را پرت می کردم و در یک لحظه جای کیسه برنج حاوی زعفران را با کیسه برنج مشابه حاوی برگ خشک و جوپرک عوض می کردم و بعد هم به بهانه بسته بندی کالاهای خریداری شده دیگر که درون خودرو دارم سوار خودرویی می شدم که صاحب پاتوق مصرف مواد مخدر از قبل در اختیارم گذاشته بود و از آن محل می گریختم! سپس زعفران ها را با بهایی ارزان به مالخران می فروختم و ...
بنا بر گزارش روزنامه خراسان، این مرد که 57 سال دارد تاکنون به هفت فقره سرقت از زعفران فروشی های خیابان امام رضا (ع) ، سه راه دانش، خیابان خسروی و اطراف حرم مطهر امام رضا (ع) اعتراف کرده است، اما بررسی های بیشتر پلیس با دستورات قضایی برای کشف سرقت های احتمالی دیگر وی در طول 18 ماه گذشته همچنان ادامه دارد تا مال باختگان دیگر نیز شناسایی شوند. از سوی دیگر هم با تاکید فرمانده انتظامی مشهد، عملیات شناسایی و دستگیری مالخران و دیگر افراد مرتبط با سرقت های مذکور در حالی وارد مرحله جدیدی شده است که دو زن دستگیر شده در پاتوق خلافکاران نیز به مراکز ترک اعتیاد معرفی شده اند. خراسان : شماره : 21107 - ۱۴۰۱ پنج شنبه ۲۴ آذر
آخرین دفاعیات مردی که گلوی همسرش را برید!
نمی خواستم او را طلاق بدهم!
اختصاصی خراسان
سیدخلیل سجادپور- مرد 40 ساله ای که همسر جوانش را به طرز فجیعی در مشهد به قتل رسانده بود، در آخرین دفاعیات خود مدعی شد قصد قتل نداشته است!
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، عصر دوم تیر گذشته، مرد 40 ساله ای وارد کلانتری شفای مشهد شد و با خونسردی به نیروهای انتظامی گفت: چند ساعت قبل همسرم را در منزل مسکونی ام به قتل رساندم! این اظهارات تکان دهنده در حالی با طمأنینه بر زبان مرد جوان جاری می شد که در پاسخ به سوالات پلیس ادامه داد: او را با ضربات چاقو کشتم چون با هم اختلاف داشتیم!...
هنوز مرد 40 ساله مشغول بیان جزئیات جنایت بود که گروهی از افسران انتظامی عازم خیابان هدایت 47 شدند و صحنه فجیعی را مشاهده کردند. پیکر خون آلود زن جوان در حالی کف پذیرایی چند متری افتاده بود که آثار حدود 20 ضربه کارد بر نقاط مختلف پیکر وی دیده می شد و گلوی او نیز به طرز دلخراشی شکافته بود! ماموران انتظامی با تایید ماجرای جنایت فجیع، بی درنگ مراتب را به قاضی دکتر صادق صفری (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) اطلاع دادند و بدین ترتیب با حضور مقام قضایی در صحنه جنایت، تحقیقات قضایی آغاز شد. جسد مربوط به زن 34 ساله ای بود که «بهاره» نام داشت و تصویری قاب گرفته از وی در کنار همسر و پسر خردسالش روی دیوار منزل حدود 35 متری خودنمایی می کرد. کارد بزرگ دسته فلزی نیز درون سینک ظرف شویی قرار داشت که بررسی ها نشان داد: این کارد بزرگ همان ابزار قتل است. قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد که حدود 15 پله را از در فلزی کنار مغازه آجیل فروشی بالا آمده بود در ادامه بررسی های خود به سرنخ هایی از اختلافات شدید خانوادگی مرد آجیل فروش و همسرش رسید که انگیزه این جنایت هولناک را فاش کرد.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است: دقایقی بعد «حمید – الف» (متهم به قتل) با صدور دستوری از سوی قاضی ویژه قتل عمد به محل وقوع جنایت انتقال یافت و به صراحت ارتکاب قتل را پذیرفت و گفت: با همسرش اختلاف دیرینه داشته است و مدام با هم مشاجره می کردند تا این که ماجرا با قتل به پایان رسید.
این درحالی بود که برادر متهم نیز به ارتکاب جنایت توسط برادرش (حمید) اشاره کرد و به قاضی صفری گفت: حدود ساعت 16:40 بود که برادرم با من تماس گرفت وقتی به نزد او رفتم ابتدا آبی به صورتم پاشید و گفت: «نترس!» من «بهاره» را کشتم! من هم که خیلی تعجب کرده بودم او را ترغیب کردم تا خودش را به کلانتری معرفی کند!
بنابراین گزارش، متهم این پرونده سپس در جلسات بازجویی که به واکاوی ماجرای این جنایت وحشتناک اختصاص داشت به قاضی ویژه پرونده های جنایی گفت: خانواده همسرم خیلی در زندگی ما دخالت می کردند به همین علت هم اختلافات قدیمی داشتیم من حتی خودروام را فروختم چرا که شرایط مالی خوبی نداشتم. فقط همین مغازه آجیل فروشی بود که همسرم اصرار می کرد سند آن را به نام او بزنم! تا این که یک روز در محضر متوجه شدم مدارک من در اختیار خانواده همسرم است! خیلی ناراحت شدم و تعجب کردم! با آن که همسرم همواره مرا هدف تهدیدهایش قرار می داد ولی من او را خیلی دوست داشتم. به او می گفتم اجازه نمی دهم طلاق بگیری! چون نمی توانم تحمل کنم که همسرم نباشی! برای همین تصمیم گرفتم او را بکشم البته قبلا هم گفته بودم که آخر تو را می کشم، مرا هم قانون اعدام می کند تا راحت شوم!...
خلاصه روز حادثه در منزل نشسته بودم که «بهاره» از سرکار آمد و ناهار خورد، بعد از آن قصد استراحت داشت که ناگهان کارد بزرگ را برداشتم و ابتدا گلوی او را بریدم و سپس چند ضربه هم به نقاط دیگر بدنش وارد کردم!
به گزارش روزنامه خراسان، در ادامه رسیدگی به این پرونده جنایی، اگر چه ادعاهایی مبنی بر جنون متهم هنگام ارتکاب جنایت مطرح شد اما پزشکان قانونی که با دستور مقام قضایی وی را مورد معاینات دقیق قرار داده بودند در گزارش خود به قاضی پرونده، او را مسئول اعمال خود تشخیص دادند و سلامت روانی وی را هنگام قتل تایید کردند.
در همین حال پدر بزرگ فرزند کوچک متهم به قتل گذشت قطعی خود را در حالی به مقام قضایی اعلام کرد که اولیای دم بهاره (مقتول) تقاضای قصاص نفس وی را دارند.
در این شرایط قاضی دکتر صفری با بررسی همه ابعاد و جوانب این پرونده جنایی و با استنادات و دلایل ریزبینانه، درحالی قرار جلب به دادرسی را صادر کرد که متهم در آخرین دفاعیات خود مدعی شد: نمی خواستم او را طلاق بدهم اما قصد قتل همسرم را هم نداشتم و با برنامه ریزی قبلی دست به جنایت نزدم! در عین حال پس از رسیدگی های دقیق به ماجرای این جنایت تکان دهنده، کیفرخواست پرونده از سوی دادسرای عمومی و انقلاب مشهد صادر و پس از طی مراحل قانونی به دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد و بدین ترتیب مرد آجیل فروش به زودی پای میز محاکمه قرار می گیرد. خراسان : شماره : 21106 - ۱۴۰۱ چهارشنبه ۲۳ آذر
مشاجره 2 دانشآموز در بابل به قتل منجر شد
فرمانده انتظامی بابل از وقوع قتل نوجوان ۱۴ ساله و دستگیری قاتل در کمتر از یک روز خبر داد و علت قتل را مشاجره لفظی دو همکلاسی اعلام کرد.به گزارش مشرق، سرهنگ محمدزمان شالیکار در تشریح این خبر، گفت: در پی وقوع قتل نوجوانی ۱۴ ساله در این شهرستان، موضوع در دستور کار پلیس آگاهی قرار گرفت.
فرمانده انتظامی شهرستان بابل، تصریح کرد: در پی وقوع این حادثه که در پی مشاجره لفظی نام برده با چند نفر از همکلاسیهایش به وقوع پیوست، کارآگاهان اداره مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی اقدامات پلیس را برای شناسایی و دستگیری قاتل آغاز کردند و مأموران در کمتر از یک روز متهم و سه نفر دیگر از همدستان وی را شناسایی و دستگیر کردند.
وی خاطرنشان کرد: متهم و همدستان وی ضمن اعتراف به قتل همکلاسی خود با ضربات چاقو، پس از تشکیل پرونده به مرجع قضایی معرفی شدند. خراسان : شماره : 21106 - ۱۴۰۱ چهارشنبه ۲۳ آذر
عامل قتل مرد جوان در چاقوکشی قهوهخانه دستگیر شد
مرد جوانی که قهوهخانهای در شرق تهران را به خاک و خون کشیده بود، توسط تیمی زبده از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی دستگیر شد.به گزارش تسنیم، شنبه هفدهم آبان امسال بود که درگیری مرگبار۳مرد جوان در قهوهخانهای در شرق تهران، به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ گزارش شد و خیلی زود تیمی زبده از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی با دستور بازپرس کشیک قتل راهی محل حادثه شدند و تحقیقات ابتدایی را آغاز کردند.
تیم جنایی پس از حضور در محل حادثه با جسد مرد جوانی مواجه شدند که از ناحیه گردن هدف یک ضربه چاقو قرار گرفته و به قتل رسیده بود و در بررسیهای ابتدایی نیز نشان میداد، عامل این جنایت پس از ارتکاب قتل در قهوهخانه پا به فرار گذاشته است.
تحقیقات میدانی تیم جنایی حکایت از آن داشت، مقتول که در قهوهخانه حضور داشته به دلیل فحاشی و چشم در چشم شدن با قاتل درگیر شده و با ضربه چاقو به قتل رسیده است! همچنین با تحقیقات تکمیلی مشخص شد این نزاع مرگبار بین ۳ نفر در قهوهخانه رخ داده است.
پس از انتقال جسد به پزشکی قانونی با دستور بازپرس کشیک قتل، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی اقدامات اطلاعاتی گسترده را کلید زدند و با بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف قهوهخانه هویت مرد جنایتکار را شناسایی کردند.
همین کافی بود تا کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی با تجزیه و تحلیلهای اطلاعاتی مخفیگاه قاتل را شناسایی کنند و دوشنبه ۲۱ آذر، با یک عملیات ضربتی موفق به دستگیری مرد جنایتکار شدند.
متهم صبح دیروز به دادسرای جنایی برای بررسیهای بیشتر منتقل شد و پس از تحقیقات در اختیار دایره ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت. خراسان : شماره : 21106 - ۱۴۰۱ چهارشنبه ۲۳ آذر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی