درامتداد تاریکی-فرجام ازدواج با مرد پولدار!

آن قدر سختی ها و مشکلات مالی خانواده ام را با همه وجود احساس کرده بودم که تصمیم گرفتم به هر طریق ممکن با یک جوان پولدار ازدواج کنم تا زندگی راحتی داشته باشم، اما بعد از 3 سال در حالی راضی به طلاق شدم که او چاقویی را زیر گلویم گذاشت و ...

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن 20 ساله در حالی که مدعی بود شوهرش با توسل به نیرنگی وحشتناک او را به روز سیاه نشانده است و اکنون باید با تخلیه منزل مسکونی آواره شود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: پدرم اوضاع مالی خوبی نداشت و با کارگری روزمزد، مخارج هفت فرزند قد و نیم قد را تامین می کرد. مادرم هم خانه دار بود و با قناعت و صرفه جویی زیاد در حالی چرخ های این زندگی فلاکت بار را به گردش درمی آورد که من به هیچ وجه نمی توانستم نظاره گر این صحنه های تلخ باشم.

وقتی به زخم ها و پینه های دست های پدرم نگاه می کردم که چگونه برای کسب روزی حلال چنین رنج و درد جسمی را تحمل می کند، تار و پود وجودم به ارتعاش درمی آمد. به همین دلیل همواره در افکار و خیالاتم به این می اندیشیدم که باید با جوانی پولدار ازدواج کنم تا حداقل این سختی ها را احساس نکنم!

آن روزها در مقطع دبیرستان تحصیل می کردم اما به دلیل اندام درشتی که داشتم خواستگاران زیادی به منزلمان می آمدند ولی من تصمیم خودم را گرفته بودم و به مادرم اصرار می کردم که این خواستگاران «آسمان جل» را به خانه راه ندهد چرا که به هیچ وجه با این گونه افراد ازدواج نخواهم کرد. نصیحت های پدر و مادرم نیز بی فایده بود و من همواره بدبختی و فلاکت برای به دست آوردن مبلغی ناقابل را به رخ آن ها می کشیدم تا این که در سال سوم دبیرستان، یکی از همکلاسی هایم مرا به گوشه حیاط مدرسه برد و مرا برای پسرخاله اش خواستگاری کرد. «سحر» مدعی بود پسرخاله اش در دوران نامزدی، همسرش را طلاق داده است و قصد ازدواج مجدد دارد. او طوری از خودروی چند میلیاردی او تعریف کرد که من ناخودآگاه هاج و واج ماندم و دیگر به ادامه حرف هایش توجهی نکردم. خیلی عاشقانه به او گفتم «بگو به خواستگاری ام بیاید!» روز بعد پدرم به سرکار نرفت و مادرم نیز خانه را تمیز کرد و من منتظر «اردشیر» ماندم. اوایل شب بود که او با دسته گلی زیبا و بزرگ در حالی به خانه ما آمد که تا کمر مقابل پدرم خم شده بود! خواهر بزرگ ترم هنگامی که خودروی خارجی و گران قیمت «اردشیر» را دید، لبخندی زد و گفت: خدا شانس بده! کاش شوهر من هم حداقل یک موتورسیکلت داشت ولی اکنون هر هفته باید برای ملاقات او به زندان بروم! چرا که در انتخابم دچار اشتباه شدم و ...

خلاصه من در همان نگاه اول عاشق «اردشیر» شدم و او هم که جذب چهره زیبای من شده بود، در همان جلسه اول خواستگاری علاقه اش را ابراز کرد و این گونه فقط 3 روز بعد پای سفره عقد نشستم و در حالی با او ازدواج کردم که گویی روی ابرهای آسمان قدم برمی داشتم! از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم و از این که به آرزویم رسیده بودم، همه حرف ها و نصیحت های گذشته مادرم را به تمسخر می گرفتم! بهترین و شیک ترین لباس ها را انتخاب می کردم و عینک دودی می زدم و از نشستن در خودروی گران قیمت نامزدم لذت وصف ناپذیری می بردم ،اما «اردشیر» بسیار خوشگذرانی می کرد و گاهی تا سپیده دم مهمانی ها و شب نشینی با دوستانش طول می کشید. آرام آرام فهمیدم که در این خوشگذرانی ها زنان و دختران غریبه هم حضور دارند! دیگر حس ناخوشایندی وجودم را فرا گرفت. وقتی به همسرم اعتراض کردم که دوست ندارم به این گونه شب نشینی ها برود! به چشمانم نگریست و گفت: من تو را دوست دارم و کسی جای تو را در قلب من نمی گیرد ولی «تکتم جان!» با من همراه باش! معنی جمله اش را نفهمیدم اما خیلی زود آن روی سکه نمایان شد. «اردشیر» با زنان و دختران زیادی ارتباط داشت و بیشتر شب ها هم به خانه نمی آمد. تازه متوجه شدم که نامزد سابق او نیز به دلیل همین ارتباط های نامتعارف و خوشگذرانی هایش از او طلاق گرفته است. غم سنگینی بر قلبم نشست و آرام آرام سردی عاطفی بین ما حکمفرما شد. من تحمل این رفتارهای زننده را نداشتم به همین دلیل مشاجره ها و جدال های خانوادگی هر روز بیشتر شدت گرفت تا حدی که بالاخره تصمیم به طلاق توافقی گرفتم.

به «اردشیر» گفتم فقط مهریه ام را بپردازد تا بعد از 3 سال، دست خالی نزد خانواده ام بازنگردم. او هم همه مبلغ مهریه ام را در یک برگ چک نوشت و به دستم داد،اما باز هم اصرار داشت طلاق نگیرم و با او زندگی کنم! ولی من در همین 3 سال از نظر روحی و روانی چنان آسیب دیده بودم که دیگر طلاق را بهترین راهکار برای رهایی از این وضعیت می دانستم. در همین شرایط از «اردشیر» خواستم برای مدتی منزلی برایم رهن کند تا خودم را پیدا کنم و بعد به خانه پدرم بروم! او هم واحد آپارتمانی را در بولوار توس برایم رهن کرد، اما گاهی به من سر می زد و سراغ چک را می گرفت، من هم به او می گفتم هنوز مبلغ چک را برداشت نکرده ام ولی دیگر نمی خواهم به منزلم بیایی! دو روز بعد او باز هم به واحد آپارتمانی آمد و ناگهان با گذاشتن چاقو زیر گلویم مرا مجبور کرد تا چک مهریه را به او بازگردانم! من هم از ترس چک را دادم اما صبح روز بعد صاحبخانه تماس گرفت و گفت: قرارداد فسخ شده است و من باید خانه را تخلیه کنم! تازه فهمیدم که «اردشیر» با چه نیرنگ و حیله ای مرا فریب داده است و ...

گزارش روزنامه خراسان حاکی است، با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه مشهد) بررسی های قانونی و کارشناسی درباره ادعاهای این زن جوان به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21115 - ۱۴۰۱ يکشنبه ۴ دي

قهرمان بدن سازی عامل سرقت‌های سریالی!

بارها در مسابقات بدن سازی به مقام قهرمانی رسیدم و در این مسیر پیشرفت کردم اما متاسفانه یک اشتباه تاسف بار و بلندپروازی در زندگی مرا به روز سیاه نشاند به طوری که برای شرکت در مسابقات یا سفر به خارج از کشور دیگر پولی نداشتم. این بود که با برادر سابقه دارم همراه شدم و...

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این‌ها بخشی از اعترافات جوان 37 ساله‌ای است که به اتهام سرقت‌های سریالی از مغازه‌های مشهد دستگیر شد. این جوان زمانی زیر ذره بین تحقیقات کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد قرار گرفت که سارقان به یک کافی شاپ در بولوار پیروزی دستبرد زدند و حدود 150 میلیون تومان لوازم و دستگاه‌های قهوه ساز را به سرقت بردند. همزمان با آغاز بررسی‌های میدانی کارآگاهان، کافی شاپ دیگری در اطراف میدان شهید کاوه نیز هدف دزدان قرار گرفت و سارقان، اموالی مانند دستگاه‌های قهوه ساز، ترازو، پمپ آب و... به ارزش تقریبی 170 میلیون تومان را سرقت کردند. با وقوع این سرقت که با یک شیوه و شگرد انجام شد، به دستور سرهنگ احمد نگهبان (فرمانده انتظامی مشهد) گروهی از کارآگاهان با فرماندهی مستقیم سرهنگ صادقی (رئیس پلیس آگاهی مشهد) وارد عمل شدند و تحقیقات گسترده‌ای را برای دستگیری عامل یا عاملان سرقت‌های مذکور آغاز کردند اما دزدان حرفه‌ای هیچ سرنخی از خود به جا نگذاشته بودند! بنابراین بررسی‌های پلیس به شیوه‌های علمی و تخصصی کشید چرا که مشخص بود آن‌ها با دزدانی رو به رو شده اند که همه آثار جرم را از بین می‌برند! گزارش خراسان حاکی است، طولی نکشید که یک مغازه پروتئین فروشی نیز با همین شگرد مورد دستبرد قرار گرفت و پس از بازبینی دوربین‌های مداربسته سرنخی از یک خودروی پراید به دست آمد که در محل ارتکاب جرم دیده شد ولی تحقیقات بیانگر آن بود که پراید مذکور سرقتی است و دزدان حرفه‌ای برای دستبرد به مغازه‌ها از خودروهای سرقتی بهره می‌برند. این گونه بود که با راهنمایی‌های مقام ارشد انتظامی مشهد، عملیات کارآگاهان وارد مرحله جدیدی شد و آنان با کسب مجوزهای قضایی و استفاده از ظرفیت فناوری‌های نوین علمی به نتایجی رسیدند که نشان می‌داد 2 برادر 37 و 42 ساله که یکی از آن‌ها سوابق متعدد کیفری دارد سرنشینان پراید سرقتی بوده اند. با ردیابی خودروی سرقتی، مخفیگاه دزدان در منطقه‌ای از شهرک شهید رجایی مشهد شناسایی شد چرا که اطلاعات کامل یکی از سارقان در بانک اطلاعاتی مجرمان به ثبت رسیده بود. ساعتی بعد مخفیگاه سارقان به محاصره افسران ورزیده پلیس آگاهی درآمد و آنان در یک عملیات ضربتی و هماهنگ حلقه‌های قانون را بر دستان دو برادر گره زدند و آنان را به مقر انتظامی انتقال دادند. در بازرسی از مخفیگاه سارقان، اموال مسروقه زیادی شامل دستگاه‌های قهوه ساز، سیستم‌های رایانه ای، لپ تاپ، دستگاه‌های دی وی آر، دوربین‌های دیجیتالی، کیسه‌های برنج، 20 دستگاه ضبط و پخش خودرو، موتورسیکلت سرقتی و... کشف و ضبط شد. بازجویی‌های تخصصی از سارقان نشان داد که آن‌ها به 27 مغازه در مناطق شهرک سیدی، بولوار پیروزی، خیابان امام خمینی(ره) و... دستبرد زده اند و بسیاری از اموال سرقتی را هم به مالخران حرفه‌ای فروخته اند. بنابراین گزارش، تاکنون 7 تن از مال باختگان شناسایی شدند و حدود 3 میلیارد تومان اموال سرقتی تحویل آنان شده است. در همین حال جوان 37 ساله که مدعی بود یکی از قهرمانان بدن سازی در کشور است و تاکنون مقام‌های زیادی به دست آورده است درباره سرگذشت خود گفت: برای رسیدن به این مقام‌های قهرمانی خیلی تلاش کردم و زحمت زیادی کشیدم اما یک روز با وسوسه‌های یکی از دوستانم و از سوی دیگر بلندپروازی‌های خودم وارد سرمایه گذاری در ارزهای دیجیتالی شدم اما چون اطلاعات کافی و تخصصی در این باره نداشتم سال گذشته همه پس انداز و سرمایه ام را از دست دادم و به قول معروف ورشکسته شدم. حالا دیگر زمین خورده بودم و کسی به من توجه نمی‌کرد. برای جبران این شکست‌ها و پرداخت خسارت‌های مالی هر کاری انجام دادم، فایده‌ای نداشت. از سوی دیگر نیز باید برای مسابقات به خارج کشور می‌رفتم و به رویاها و آرزوهای خودم می‌رسیدم. این بود که تصمیم گرفتم با برادرم در تبهکاری هایش شریک شوم! او 17 فقره سابقه کیفری سرقت داشت و سال‌های زیادی را پشت میله‌های زندان گذرانده بود و شگردهای سرقت را به خوبی می‌دانست. به همین علت با برادرم همراه شدم و به سرقت از مغازه‌ها در جنوب شهر رو آوردیم. در طول 6 ماه گذشته از ساعت یک بامداد وارد خیابان‌ها می‌شدیم و تا ساعت 6 صبح با خودروی سرقتی دور می‌زدیم تا مغازه‌ای را پیدا کنیم که نکات ایمنی را رعایت نکرده یا چفت و بست محکمی نداشت. در حالی که به توصیه برادرم نقاب به چهره و دستکش در دست داشتیم به مغازه‌ها دستبرد می‌زدیم و بعد هم برای آن که اثری از خود به جا نگذاریم، خودروی سرقتی را در حاشیه خیابان رها می‌کردیم! اگر چه اکنون بسیار پشیمانم که چرا با برادر معتادم همراه شدم و به سرقت اموال مردم رو آوردم اما آن زمان به دلیل همین بلندپروازی‌ها چاره‌ای نداشتم و تصور می‌کردم چون برادرم سابقه دار است شیوه‌های گریز از چنگ پلیس را هم می‌داند ولی متاسفانه ... گزارش روزنامه خراسان حاکی است: تحقیقات بیشتر زیر نظر رئیس پلیس آگاهی مشهد برای کشف سرقت‌های احتمالی دیگر این دو برادر همچنان ادامه دارد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس مشهد . خراسان : شماره : 21113 - ۱۴۰۱ پنج شنبه ۱ دي

اخطار اول؛ 4 گوش بریده!

مدیران مدارس غیبت کودکان را اطلاع نداده بودند

سیدخلیل سجادپور- ماجرای کودک ربایی یک میلیون دلاری اتباع خارجی در حالی رخ داد که مدیران دو مدرسه پیش دبستانی و ابتدایی به غیبت دانش آموزان خود بی توجهی کردند و بار دیگر کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی در برابر پرونده پیچیده‌ای قرار گرفتند که آدم ربایان تهدید کردند با اخطار اول، 4 گوش دو کودک خردسال را برای خانواده شان می‌فرستند!

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ساعت 7 صبح بیست و یکم آذر 3 فرزند یک تبعه خارجی «افغانستانی»، در حالی طبق روزهای گذشته آماده رفتن به مدرسه شدند که برادر 12 ساله کمی با تاخیر لباس هایش را پوشید تا با دو برادر 6 و9ساله اش همراه شود. او وقتی از خیابان طبرسی 63 بیرون آمد و به طرف کوچه نواب حرکت کرد که دو برادرش زودتر از او به طرف مدرسه ابتدایی و پیش دبستانی «ش» رفته بودند. اما ظهر هنگام وقتی پسر 12 ساله به خانه رسید که از دو برادر کوچک ترش خبری نبود! نگرانی و اضطراب سراسر وجود مادر کودکان را فرا گرفت. او موضوع تاخیر نوید و میلاد را با همسرش در میان گذاشت و سراسیمه و هراسان خود را به مدرسه «ش» رساندند ولی مدیران مدرسه تازه غیبت دو کودک را به خانواده شان خبر دادند. حالا دیگر اشک در چشمان مادر حلقه زده و از شدت اضطراب دست و پایش به لرزه افتاده بود. «و» (پدر کودکان) هراسان موضوع را به کلانتری میرزاکوچک خان اعلام کرد اما اهمیت ماجرا و احتمال فرضیه کودک ربایی پرونده مذکور را به پلیس آگاهی کشاند.

گزارش روزنامه خراسان حاکی است، حساسیت جرایم مهمه در مشهد موجب شد سردار سرتیپ محمدکاظم تقوی (فرمانده انتظامی خراسان رضوی) به ماجرا ورود کند و بدین ترتیب با صدور دستورات محرمانه و تاکیدات ویژه سکاندار امنیت سرزمین خورشید، بی درنگ گروهی تخصصی از کارآگاهان با نظارت مستقیم سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) به تحقیق در این باره پرداختند اما تاخیر مدرسه در اطلاع رسانی غیبت کودکان بررسی‌های سریع کارآگاهان را با مشکل اطلاعاتی رو به رو کرد. در عین حال بی تابی و اشک‌های مادر و پدری که نگران دو کودک خردسال بودند، کارآگاهان را به تکاپوی بیشتری واداشت. بازبینی دوربین‌های مداربسته نیز بیانگر آن بود که کودکان تا نزدیک مدرسه رفته‌اند اما دیگر در تصاویر دیده نمی‌شدند.

بنابر گزارش روزنامه خراسان، چگونگی گم شدن کودکان و اوضاع و احوال محیط وقوع جرم، فرضیه کودک ربایی را تقویت کرد اما پدر و مادر کودکان با کسی اختلافی نداشتند و به هیچ کس هم مظنون نبودند! در همین حال کارآگاهان با هدایت سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی) به دو شاخه اطلاعاتی و عملیاتی تقسیم شدند و تصمیم گرفتند تا زمان دستگیری عاملان کودک ربایی به منازل شان بازنگردند. طولی نکشید که گروه اطلاعاتی به سرپرستی سرهنگ حمیدفر (رئیس دایره مبارزه با آدم ربایی و سرقت‌های مسلحانه) برای انجام تحقیقات میدانی دوباره عازم خیابان ابوذر و نواب شدند.بعد از چندین ساعت تحقیقات در پوشش‌های مبدل سرنخ‌هایی از یک خودروی پژو 206 به دست آمد که در آن ساعت صبح به همراه چند خودروی دیگر از محل گم شدن کودکان عبور کرده بود. وقتی شماره پلاک خودروها تک تک مورد بررسی کارشناسی قرار گرفت، همه نگاه‌ها به 2 پلاک عقب و جلوی پژو 206 خیره ماند چرا که هر دو پلاک سرقتی و متعلق به دو خودروی پژو پارس و پژو 207 بود. خیلی زود استعلام از مرکز فرماندهی پلیس نشان داد که پلاک‌ها از دو خودروی پارک شده در بولوار التیمور مشهد سرقت شده اند. بررسی‌های پلیس در حالی ادامه داشت که ناگهان ارسال یک پیامک از سوی گروگان گیران وحشت عجیبی به دل خانواده نوید و میلاد انداخت. شیون و گریه‌های مادری نگران، آسمان را می‌خراشید. خانواده دو کودک دست به دعا شده و چشم امید به تلاش‌های کارآگاهان اداره جنایی آگاهی دوخته بودند! آن‌ها حتی جرئت نمی‌کردند بار دیگر این پیام هولناک را تکرار کنند: «این اخطار نیست اما با اخطار اول، 4 گوش دو فرزندتان را می‌فرستیم و در اخطار دوم با جنازه یکی از آن‌ها رو به رو خواهید شد!»

حالا اگر چه کارآگاهان یقین داشتند که با کودک ربایانی خطرناک رو به رو شده اند ولی ضجه‌های یک مادر هم برای آن‌ها قابل تحمل نبود! با ارسال این پیامک آموزش‌های لازم به پدر خانواده ارائه و با تاکید بر حفظ خونسردی، اقدامات پلیس وارد مرحله دلهره آوری شد. هر اشتباه یا سهل انگاری جان کودکان را به خطر می‌انداخت و احتمال وقوع جنایت دل‌ها را می‌لرزاند! کارآگاهان در حالی دامنه تحقیقات را با بررسی خط تلفن ارسال پیامک گسترش دادند که شب‌ها را داخل خودروهای پوششی به سر می‌بردند تا سرنخی از این ماجرای تکان دهنده به دست آورند! متاسفانه باز هم تحقیقات به گره کوری خورد که سال‌هاست پلیس را با دردسرهای بیهوده رو به رو می‌کند!

خط تلفن مربوط به یکی از معتادان کارتن خواب در فضای سبز اطراف میدان امام حسین(ع) بود که در میان درختان وسط بزرگراه صدمتری اتراق می‌کنند.

او گوشی و سیم کارت خود را به مبلغی ناچیز به جوانی فروخته بود که به دلیل خماری چیزی به یاد نداشت. روز بعد پیامکی دیگر از یک خط تلفن دیگر باز هم وحشت و دلهره را بیشتر کرد: «اگر یک میلیون دلار ارز دیجیتال تهیه نکنید،آخرین اخطار را خواهید دید!»

وحشت و هراس بر دل خانواده تبعه خارجی در حالی سایه افکنده بود که کارآگاهان همچنان شیوه‌های تهیه بیت کوین مورد تقاضای گروگان گیران را آموزش می‌دادند اما نمی‌توانستند پیگیری‌های محرمانه را هم بازگو کنند چرا که هر لحظه احتمال داشت آدم ربایان به جان کودکان آسیب برسانند. در حالی که شگردهای اطلاعاتی و تخصصی کارآگاهان ادامه داشت، پیگیری‌ها به یک موبایل فروشی در خیابان شهید مفتح رسید که آدم ربایان یک دستگاه گوشی تلفن دست دوم را از آن محل خریده بودند! در این شرایط پیامک دیگری از سوی آدم ربایان ارسال شد که اعضای خانواده نوید و میلاد را بی تاب کرد. آدم ربایان مدعی بودند که حال میلاد (کودک 9 ساله) بسیار وخیم است و اگر هر چه سریع تر پولی به حساب کیف پول دیجیتالی آنان واریز نشود، دیگر او زنده نخواهد ماند! این پیامک در حالی برای پسر دانشجوی خانواده گروگان‌ها ارسال شده بود که گروه تحقیقی کارآگاهان موفق شدند با رصدهای شبانه، شماره پلاک واقعی پژو 206 را به دست آورند و بدین ترتیب با تحقیقات چندین روزه، بالاخره روز گذشته مخفیگاه یکی از مظنونان در منطقه گلشهر شناسایی شد و گروه عملیاتی کارآگاهان بلافاصله با کسب مجوزهای قضایی از قاضی اسماعیل عندلیب (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) عملیات ضربتی خود را به سرپرستی سرگرد پهلوان (افسر پرونده) آغاز کردند و موفق شدند مالک پژو 206 را که فردی تبعه خارجی به نام «جواد-خ» بود، در یک منزل مسکونی دستگیر کنند. این جوان 22 ساله مدعی شد خودرو را چند روز قبل از برادرش «علی-خ» خریده است که او نیز در همان محل به دام افتاد. به دلیل آن که دیگر برای حفاظت از جان کودکان فرصتی برای انتقال متهمان به مقر انتظامی نبود، آن‌ها با دستور سردار تقوی در همان محل دستگیری مورد بازجویی‌های فنی قرار گرفتند و اقرار کردند که کودکان را درون یک کانکس در زمینی محصور نگهداری می‌کنند که اکنون نیز یکی از همدستانشان در منطقه عباس آباد مشغول نگهبانی و محافظت از کودکان است تا فرار نکنند!

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، در حالی که 3 تن از کارآگاهان، دو متهم را به پلیس آگاهی انتقال می‌دادند، گروه دیگری از کارآگاهان عازم منطقه عباس آباد شدند و در یک عملیات هماهنگ سومین متهم را در حالی به دام انداختند که کودکان با مشاهده پلیس گریه کنان به آغوش آن‌ها خزیدند. کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی که کودکان را سالم در آغوش گرفته بودند، بی درنگ آن‌ها را به پلیس آگاهی هدایت کردند و با اعتراف متهمان به سراغ چهارمین عضو باند در بولوار اندیشه منطقه قاسم آباد رفتند اما او در خانه نبود و همسرش مدعی بود که «خالد» سر کار رفته است.

با این جمله، بی سیم‌های کارآگاهان به کار افتاد تا گروهی از نیروهای عملیاتی درون کانکس بروند چرا که آن‌ها یقین داشتند «خالد» شغل ندارد و اکنون در حال رسیدن به زمین محصوری است که عاملان آدم ربایی مدتی قبل آن را خریداری کرده بودند! با این دستور، خیلی زود و برق آسا، افسران ورزیده دایره مبارزه با آدم ربایی درون کانکس مخفی شدند و به محض ورود «خالد» دست بندهای قانون را بر دستانش حلقه زدند! در بازرسی از داخل کانکس نه تنها یک قبضه کلت قلابی کشف شد بلکه زنجیرهایی در کف چوبی آن وجود داشت که تحقیقات نشان داد آدم ربایان، دو کودک بی گناه را از 10 روز قبل شب‌ها با قفل و زنجیر می‌بستند تا در صورت خواب آلودگی گروگان گیران، از محل فرار نکنند! و...

از سوی دیگر در حالی که سرتیپ تقوی برای قدردانی از تلاش‌های کارآگاهان در پلیس آگاهی حضور یافته بود، خانواده گروگان‌ها نیز از راه رسیدند و مادر اشک ریزان و فریاد کنان کودکانش را غرق بوسه کرد و پدر نیز آن‌ها را به آغوش کشید. این در حالی بود که فرماندهان انتظامی و گروه اطلاعاتی و عملیاتی کارآگاهان، با چشمانی اشک آلود، لبخند را به خانواده تبعه خارجی هدیه می‌کردند اما باز هم این حادثه تلخ کاستی‌هایی را در ادارات و نهادهای دیگر مشخص کرد که باید مورد توجه قرار گیرد. اختصاصی خراسان . خراسان : شماره : 21113 - ۱۴۰۱ پنج شنبه ۱ دي

جاساز میلیاردی سیم و کابل‌های سرقتی در کامیون‌های حامل ضایعات

توکلی- دو کامیون حامل ضایعات با کشف انواع سیم و کابل سرقتی در شهرستان های شهربابک و زرند توقیف شد.

به گزارش خراسان ،فرمانده انتظامی شهربابک بیان کرد: به دنبال سرقت سیم و کابل های هوایی انتقال نیرو در این شهرستان و با بررسی های انجام شده مشخص شد سارقان کابل های سرقتی را برای ذوب به استان های مرکزی انتقال می دهند.

سرهنگ حسن عبدلی افزود:در ادامه نیروهای پلیس با افزایش تیم های ایست و بازرسی، از زیر بار ضایعات یک دستگاه کامیون عبوری در محور اصلی این شهرستان هزارو ۱۰۰کیلو انواع کابل مسی، ۲۲ عدد کلکتور اتصالات دستگاه های گرم کننده منازل و ۱۷عدد قطعات مربوط به حمل و نقل ریلی و دیگر اموال سرقتی را کشف کردند. وی تصریح کرد: کارشناسان مربوط ارزش این اقلام سرقتی را که توسط تعدادی مالخر از سارقان خریداری و گردآوری شده بود،۳۰ میلیارد ریال برآورد کردند که در این زمینه یک متهم دستگیر و پس از بازجویی و معرفی عوامل خرید اموال سرقتی ، تحویل مرجع قضایی شد. بنابراین گزارش سرهنگ ترابی فرمانده انتظامی زرند کرمان هم از کشف یک تن سیم و کابل برق سرقتی از یک کامیون خبر داد که به صورت ماهرانه ای در بین مواد ضایعاتی جاساز شده بود و گفت:در این زمینه یک متهم دستگیرشد. خراسان : شماره : 21111 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۲۹ آذر

مراقب تراشه کارت سوخت خود باشید

رئیس پلیس پیشگیری تهران گفت: مجرم تراشه سرقتی را روی کارت سوخت قدیمی می‌گذاشت و به افرادی که در کار قاچاق سوخت بودند، تراشه را می‌فروخت.

به گزارش مشرق، سرهنگ جلیل موقوفه‌ای در گفت‌وگو با باشگاه خبرنگاران جوان درباره سرقت تراشه کارت‌ های سوخت اظهار کرد: دو سرقت، در زمینه تراشه کارت سوخت داشتیم که به یکی از کلانتری‌های ما گزارش شد.

وی افزود: بعد از گزارش سرقت، همکاران شناسایی‌های لازم را انجام دادند که مشخص شد زمانی که برخی از شهروندان برای سوخت گیری به پمپ بنزین مراجعه می کردند، برخی کارگران متاسفانه با سوء استفاده از فرصت ،تراشه کارت سوخت را درمی آوردند و تراشه سوخته‌ای را جایگزین آن می‌کردند.

سرهنگ موقوفه‌ای گفت: مجرم تراشه سرقتی را روی کارت سوخت قدیمی می‌گذاشت و به افرادی که در کار قاچاق سوخت بودند، تراشه را می‌فروخت.

رئیس پلیس پیشگیری پایتخت بیان کرد: به شهروندان توصیه می‌کنم در این زمینه دقت و کارت سوخت و عابر بانک را خودشان در جایگاه‌ها استفاده کنند. خراسان : شماره : 21111 - ۱۴۰۱ -سه شنبه ۲۹ آذر


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : یکشنبه ۴ دی ۱۴۰۱ | 19:29 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |