درامتداد تاریکی-حمل هروئین با بطری شامپو
رئیس پلیس فرودگاه های کشور از کشف حدود ۵ کیلوگرم مواد مخدر از نوع هروئین در بطریهای شامپو توسط پلیس فرودگاه بندرعباس خبر داد.به گزارش تسنیم، سردار محسن عقیلی با اشاره به هوشمندی و فعالیت شبانهروزی کارکنان پلیس فرودگاههای کشور به منظور جلوگیری از قاچاق مواد مخدر از طریق خطوط هوایی درباره جزئیات این کشف اظهار کرد: کارکنان پلیس فرودگاه بندرعباس حین پایش مسافرانی که قصد خروج از کشور را داشتند، به بار همراه یک نفر از مسافران در خصوص جاسازی مواد مخدر مشکوک شدند.وی افزود: کارکنان مبارزه با مواد مخدر پلیس فرودگاه بندرعباس با بهرهگیری از تجهیزات کمک بازرسی در بررسی از چمدان وی تعداد شش عدد بطری شامپو که مواد مخدر از نوع هروئین به صورت ماهرانه در آن جاسازی شده بود کشف و ضبط شد.فرمانده پلیس فرودگاههای کشور ضمن هشدار به قاچاقچیان مواد مخدر و اجرای بدون اغماض قوانین گفت: پرونده در خصوص متهم تشکیل و به همراه مواد کشف شده برای سیر مراحل قانونی تحویل مرجع قضایی شد. خراسان : شماره : 21124 - ۱۴۰۱ پنج شنبه ۱۵ دي
گوش بری در فضای مجازی!
آن قدر عاشق تیپ و قیافه پسر همسایه شده بودم که حتی سرنوشت و تجربه تلخ مادرم در زندگی را هم نادیده گرفتم و با وجود همه مخالفت ها پای سفره عقد نشستم اما طولی نکشید که ابر سیاه اعتیاد، آسمان عاشقانه زندگی ام را در تاریکی مطلق فرو برد و من درحالی که غرورم اجازه نمی داد مشکلم را با کسی در میان بگذارم با پیشنهاد بی شرمانه شوهرم مجبور شدم که ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن 23 ساله که نوزاد شیر خواره ای را در آغوش می فشرد و با عذاب وجدان عجیبی دست به گریبان بود، قطرات اشک را از چهره اش زدود و درباره این ماجرای شرم آور به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: پنج سال بیشتر نداشتم که به خاطر طلاق پدر و مادرم «بی کسی» را تجربه کردم. مادرم که معتقد بود خیانت های پدرم را نمی تواند تحمل کند، مهر و عاطفه مادری را زیر پا گذاشت و با رها کردن من، به دنبال سرنوشت خودش رفت. در این شرایط من که بی کس و تنها مانده بودم به آغوش مادر بزرگ پدری ام پناه بردم و نزد او بزرگ شدم ولی گویی چرخ روزگار به کام من نمی چرخید چرا که فقط چهار سال بعد و در حالی که کلاس سوم ابتدایی بودم مادر بزرگم را هم از دست دادم و در سوگ او سیاه پوش شدم. در همین روزها مادرم که متوجه مرگ مادربزرگم شده بود در عصر یک روز پاییزی به سراغم آمد و مرا نزد خودش برد. با آن که هنوز کودکی خردسال بودم ولی رنج سختی های مادرم را با همه وجود حس می کردم. او بعد از طلاق با مرد معتادی ازدواج کرده بود که هیچ مسئولیتی را در زندگی به عهده نمی گرفت و مادرم با کارگری و زحمت کشی در خانه های مردم، هزینه های زندگی خود و فرزند شیرخواره اش را تامین می کرد اما برای حفظ آبرویش، با این شرایط وحشتناک کنار می آمد و گلایه هایش را شب هنگام با اشک هایش درهم می آمیخت. با همه این مشکلات، مادرم مخارج تحصیل مرا می پرداخت تا درس بخوانم و به سرنوشت او دچار نشوم. پنج سال بعد از این ماجرا، هنگامی که 14 سال بیشتر نداشتم و در مقطع راهنمایی تحصیل می کردم روزی نگاهم با نگاه خیره پسر همسایه گره خورد و در یک لحظه «عاشق»شدم! «فیروز» تیپ و قیافه جذابی داشت و من هم به همین دلیل به او دل باختم و تنها با یک «لبخند» روابط تلفنی ما آغاز شد. حدود یک هفته بعد «فیروز» که جوانی بیکار بود به خواستگاری ام آمد اما مادرم وقتی در جریان روابط ما قرار گرفت و از سوی دیگر به خاطر شناخت نسبی که از فیروز داشت به شدت با ازدواج ما مخالفت کرد اما من از گوش «کر» و از چشم «کور» شده بودم. نصیحت های دلسوزانه مادرم نیز فایده ای نداشت او اشک ریزان فریاد می زد «دخترم سرنوشت و روزگار سیاه مرا ببین و عبرت بگیر!»
ولی من مدعی بودم که هرگونه مشکلات وسختی ها را برای رسیدن به یک زندگی عاشقانه به جان می خرم! خلاصه با اصرارهای کودکانه من، مادرم تسلیم شد و با چشمانی اشک بار مرا پای سفره عقد نشاند. اما هنوز یک هفته از برگزاری مراسم عقدکنان نگذشته بود که فهمیدم نامزدم اعتیاد دارد! او همه اوقات خودش را به رفیق بازی می پرداخت و با دوستانش به شب نشینی و خوشگذرانی می رفت و روزها را نیز در خواب بود! با وجود این غرورم اجازه نمی داد این موضوع را با کسی درمیان بگذارم چرا که خودم اصرار به ازدواج با «فیروز» داشتم. همه آن افکار عاشقانه در طول یک ماه رنگ باخت ولی باز هم با خودم می اندیشیدم اگر زندگی مشترکمان را آغاز کنیم او هم سر به راه می شود و برای رفاه خانواده اش دنبال شغل و درآمد می رود. بالاخره زندگی زیر یک سقف هم موجب نشد تا همسرم دست از اعتیاد و رفتارهای ناشایست خودش بردارد. به گونه ای که با تولد دخترم، سختی های مالی و عاطفی در زندگی ما شدت گرفت تا جایی که حتی اجاره منزل را هم پرداخت نمی کرد. در یکی از همین روزها «فیروز» موضوع شرم آوری را مطرح کرد و از من خواست تا از طنازی های زنانه ام برای درآمدزایی در فضای مجازی استفاده کننم! او که گویی غیرت مردانه اش را هم به اعتیاد باخته بود از من خواست تا در شبکه های اجتماعی از مردان هوسران «گوش بری» کنم! من هم که دیگر چاره ای برای تامین مخارج نوزادم نمی دیدم، با بغضی غریب پیشنهادش را پذیرفتم و با برخی افراد هوسران در فضای مجازی ارتباط برقرار کردم. بعد از آن که آن ها مبلغی را به حساب بانکی واریز می کردند که شوهرم در اختیارم گذاشته بود، برای مدتی گوشی تلفن را خاموش می کردم و آن ها هم برای جلوگیری از رسوایی و آبروریزی، پیگیر ماجرا نمی شدند اما مدتی بعد عذاب وجدان به شدت آزارم می داد و دوست نداشتم دختر شیرخواره ام را با این پول ها بزرگ کنم. این بود که به کلانتری آمدم تا از این وضعیت دردناک رهایی یابم و ...
گزارش روزنامه خراسان حاکی است با تاکید و دستورات ویژه سرگرد «جعفر عامری» (رئیس کلانتری سپاد) بررسی کارشناسی و روان شناختی و همچنین یاری این زن جوان برای یافتن مسیر درست زندگی به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
ماجرای واقعی باهمکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21124 - ۱۴۰۱ پنج شنبه ۱۵ دي
ماجرای دزدان مشهور در فیلم سرقت!
سیدخلیل سجادپور- مال باختگانی که دزدان مشهور محله را در «فیلم سرقت» دیده بودند پس از چند روز جست وجو، آن ها را در حالی پیدا کردند که نقش سارقان در فیلم های پلیسی دیگر نیز مشخص شد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماجرای نقش اصلی دزدان سابقه دار در «فیلم سرقت» از آن جا آغاز شد که هفدهم آذر گذشته، جوانی هراسان خود را به کلانتری شهرک ناجا رساند و سرقت خودروی پرایدش را گزارش داد. او که بسیار نگران بود به افسر تجسس کلانتری گفت: در بولوار شهرستانی مهمان یکی از دوستانم بودم اما وقتی از خانه دوستم بیرون آمدم حیرت زده متوجه شدم که دزدان خودروام را به سرقت برده اند به همین دلیل دوربین های مدار بسته منازل اطراف را با همکاری اهالی محل بررسی کردم و فهمیدم که خودروی پرایدم توسط دو جوان و با شگردی خاص سرقت شده است! بنابر گزارش روزنامه خراسان، هنگامی که افسر تجسس سی دی فیلم مورد ادعای شاکی را درون رایانه گذاشت ناگهان همه نیروهای تجسس به یکدیگر خیره شدند چرا که آن ها دزدان مذکور را به خوبی می شناختند. «سعید-غ» بیشتر از 15 سابقه کیفری و همدستش «مهران» نیز حداقل 4 سابقه ثبت شده در کارنامه سیاه خود داشتند! دقایقی بعد تصویر «دزدان فیلم» در اختیار شاکیان و مراکز انتظامی قرار گرفت و بدین ترتیب تلاش های گسترده افسران دایره تجسس با هدایت مستقیم و راهنمایی های سرهنگ «محمد فیاضی» (رئیس کلانتری شهرک ناجا) برای دستگیری سارقان مذکور وارد مرحله جدیدی شد چرا که طبق اطلاعات پلیس دو سارق 35 و 23 ساله پاتوق مشخصی نداشتند و در پاتوق های مختلف خلافکاران روزگار می گذراندند.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است درحالی که بررسی های گروه تخصصی نیروهای انتظامی به سرپرستی سروان سیفی (رئیس دایره تجسس کلانتری) برای ردیابی دزدان حرفه ای ادامه داشت، آن ها متوجه شدند که تحت تعقیب پلیس قرار گرفته اند به همین دلیل درحالی که قطعات قابل فروش پراید را باز کرده بودند، خودروی سرقتی را بیستم آذر در بولوار شهید صیاد شیرازی رها کردند تا شاید این گونه نیروهای انتظامی از جست وجوی آن ها منصرف شوند.
از سوی دیگر هنوز رصدهای اطلاعاتی افسران دایره تجسس برای شناسایی مخفیگاه سارقان به نتیجه نرسیده بود که چهار روز بعد (بیست و چهارم آذر) فیلم دیگری از نقش اصلی دزدان مذکور در دستبرد به تعمیرگاه مکانیکی خودرو، روی نمایشگر رایانه کلانتری به نمایش درآمد. دزدان سابقه دار باز هم اموال یک تعمیرگاه را با شگرد خاص خود به یغما برده بودند. این بار نیز وقتی تصویر سارقان در فیلم دوربین مدار بسته نمایان شد حتی شاکی و همسایگانش هم آن ها را شناختند چرا که دو سارق یاد شده در محله شهرک صابر بسیار مشهور بودند. این گونه بود که راز سرقت یک گوشی تلفن و یک دستگاه موتورسیکلت هم لو رفت و مال باختگان دیگری هم فیلم دزدان مشهور را به تماشا نشستند. در این شرایط مال باختگان نیز با آموزش های پلیس به جستوجوی دزدان پرداختند و یقین داشتند که بالاخره آن ها را در یکی از محلات منطقه آب و برق و شهرک صابر شناسایی خواهند کرد. گزارش روزنامه خراسان حاکی است خیلی زود فرضیه مال باختگان رنگ حقیقت به خود گرفت و آن ها هنگام تردد در شهرک صابر ناگهان دو سارق درون فیلم ها را مقابل چشمان خود دیدند و در حالی که چون عقابی تیزبین به آن ها خیره شده بودند با پلیس 110 تماس گرفتند.دقایقی بعد نیروهای گشت انتظامی آژیرکشان وارد شهرک صابر شدند و هنگامی حلقه های قانون را بر دستان دو دزد حرفه ای گره زدند که در محاصره مال باختگان قرار داشتند. با انتقال متهمان به دایره تجسس کلانتری شهرک ناجا، بازجویی های تخصصی از آنان با صدور دستورات ویژه ای از سوی قاضی «دره شیری» (بازپرس شعبه 606 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد) شروع شد.
دو متهم معتاد که ابتدا مدعی بودند پلیس آن ها را به اشتباه دستگیر کرده است و نقشی در سرقت های مورد ادعای شاکیان نداشته اند، وقتی نقش واقعی خودشان را در «فیلم سرقت» دیدند به ناچار لب به اعتراف گشودند و بار دیگر مهر تاییدی بر سابقه تبهکاری های خود زدند! آن ها در حالی که فیلم خود را هنگام انتقال موتورسیکلت سرقتی تماشا می کردند به افسر پرونده گفتند: موتورسیکلت را به راحتی از منطقه الهیه سرقت کردیم ولی بعد از طی مسافتی، دچار نقص فنی شد و ما مجبور بودیم آن را با دست حمل کنیم تا به تعمیرگاه موتورسیکلت برسیم.
بنابراین گزارش، اعترافات متهمان در حالی روی کاغذ بازجویی نقش می بست که نیروهای عملیاتی کلانتری شهرک ناجا، قبلا از طریق منابع و مخبران محلی، تعمیرگاه مذکور را شناسایی کرده و موتورسیکلت هوندا را به کلانتری انتقال داده بودند. به همین دلیل وقتی دزدان حرفه ای در برابر اسناد و مدارک انکارناپذیر افسران زبده دایره تجسس قرار گرفتند راز سرقت های دیگر را نیز فاش کردند. آنان معترف شدند بخشی از لوازم و قطعات پراید را نیز به متصدی یک آپاراتی در بولوار شهید صیاد شیرازی فروخته اند و بقیه اموال را به منزل پدری «سعید» منتقل کرده اند. متهمان این پرونده همچنین با بیان این که موتورسیکلت را در تاریخ بیست و چهارم آذر از محله الهیه به سرقت برده اند، دستبرد شبانه در همان تاریخ به تعمیرگاه مکانیکی را هم پذیرفتند.
از سوی دیگر تحقیقات نیروهای انتظامی با دستورات محرمانه قاضی «دره شیری» برای کشف سرقت های احتمالی دیگر دزدان حرفه ای و ریشه یابی این ماجرا، در حالی ادامه دارد که متهمان با قرار قانونی مناسب روانه زندان شدند و تلاش ها برای شناسایی و دستگیری افراد مرتبط با این باند و مالخران اموال سرقتی آغاز شد. خراسان : شماره : 21124 - ۱۴۰۱ پنج شنبه ۱۵ دي
ماجرای شکارچی گورستان!
اختصاصی خراسان
سیدخلیل سجادپور- جوانی که با کلاه گیس و پوشش زنانه به کیف و تلفن همراه بانوان در آرامستان بهشت رضا(ع) مشهد دستبرد می زد، با همکاری نیروهای حراست در حالی دستگیر شد که تعداد زیادی از مال باختگان او را شناسایی کرده اند و راز سرقت شیرآلات سرویس های بهداشتی نیز فاش شد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماجرای شکارچی گورستان مشهد از آن جا پلیس را به تکاپو انداخت که سرقت گوشی های تلفن و محتویات کیف بانوان سوگوار در بهشت رضا (ع) مشهد روند صعودی به خود گرفت. اظهارات مال باختگان حکایت از آن داشت که کیف آنان هنگام عزاداری و مرثیه خوانی برای مردگان، توسط یک زن هدف دستبرد قرار گرفته است چرا که آن ها فقط در بخش سوگواری زنانه حضور داشتند!
همزمان با افزایش سرقت گوشی های تلفن و ایجاد جو ناامنی در گورستان، گروهی از ماموران دایره تجسس کلانتری طرق تحقیقات گسترده ای را با همکاری نیروهای حراست بهشت رضا (ع) برای شناسایی «شکارچی گورستان!» آغاز کردند. آنان پس از رصد دوربین های مدار بسته به زن جوانی مشکوک شدند که رفتار و حرکات مردانه داشت. وقتی نیروهای مشترک عملیاتی، این زن را زیر نظر گرفتند که موهای بلند او از زیر چادر نمایان بود، وارد قسمتی شد که زنان عزادار مشغول برگزاری مجلس ترحیم و عزاداری بودند. در حالی که زن جوان از طریق دوربین های مدار بسته کنترل می شد، ناگهان دست در کیف یکی از بانوان سوگوار برد و گوشی تلفن او را سرقت کرد. در این هنگام بود که ماموران وارد عمل شدند و این زن جوان را به اتاق حراست هدایت کردند. در بازرسی ها مشخص شد او پسر جوانی است که با استفاده از چادر، کلاه گیس و لوازم آرایشی، خود را به شکل زنان تغییر چهره داده و این گونه به داخل قسمت زنانه نفوذ می کرد. همچنین از درون کیف دستی همراه این مرد جوان، گوشی سرقتی، روسری، شال، لوازم آرایشی و ... کشف شد که از شگرد خاص شکارچی گورستان برای شکار طعمه های خود حکایت داشت.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است: با انتقال متهم به مقر انتظامی، بازجویی های تخصصی از وی زیر نظر سرگرد موسوی (رئیس کلانتری طرق) در حالی شروع شد که در همان مراحل اولیه تحقیقات 17 تن از مال باختگان شناسایی شدند و برای اعلام شکایت به مرکز انتظامی مراجعه کردند. کنکاش های پلیس درباره شگرد «شکارچی گورستان» بیانگر آن بود که وی با پوشش زنانه به جایگاه بانوان سوگوار می رفت و هنگامی که زنان میان سال یا کهن سال از گوشی تلفن برای خواندن ادعیه زیارت اهل قبور استفاده می کردند و سپس گوشی را درون کیف دستی خود می گذاشتند، او چادر خود را روی کیف شکار خود پهن می کرد و به راحتی دست به داخل کیف می برد و به گوشی یا لوازم دیگر دستبرد می زد.
بنابر گزارش روزنامه خراسان، در حالی که تحقیقات افسران دایره تجسس برای شناسایی دیگر مال باختگان شکارچی گورستان ادامه داشت ، بررسی ها نشان داد که او 7 بار نیز به شیرآلات سرویس های بهداشتی داخل مجموعه بهشت رضا (ع) مشهد دستبرد زده است. این متهم با صدور قرار قانونی از سوی مقام قضایی روانه زندان شد تا تحقیقات برای ریشه یابی جرایم احتمالی دیگر وی ادامه یابد. خراسان : شماره : 21125 - ۱۴۰۱ شنبه ۱۷ دي
صحنه هولناک!
نمی دانم چرا برخی از مردم وقتی می شنوند که ما سر راهی هستیم و در بهزیستی بزرگ شده ایم، تصور می کنند با یک انسان بی کس و بی پناه روبه رو شده اند و می توانند با او هر رفتار شرم آور و زشتی را داشته باشند به گونه ای که ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، دختر 17 ساله در حالی که هنوز از شدت ترس بر خود می لرزید، با بیان این که آن صحنه هولناک را نمی توانم فراموش کنم، اشک ریزان درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: از روزی که چشمانم را باز کردم، خودم را بی کس و تنها در بهزیستی یافتم. گویا پدر و مادرم مرا سر راه گذاشته و رها کرده بودند. خلاصه بهزیستی تنها پناهگاه و امید من بود اما خیلی آرزو داشتم که من هم مانند دیگر کودکان خردسال،پدر و مادری داشته باشم که مرا در آغوش بگیرند!
حسرت داشتن پدر و مادر، موضوعی بود که در طول زندگی ام مدام با آن دست به گریبان بودم. اگرچه پدران و مادران معنوی زیادی داشتم که به کودکان بهزیستی سر می زدند و از نظر مالی به ما کمک می کردند اما لذت عاطفه و مهر و محبت پدر و مادر را هیچ وقت نچشیدم. خلاصه با همین رویاها و آرزوها در بهزیستی قد کشیدم و بزرگ شدم تا این که روزی پسری به خواستگاری ام آمد. او هم شرایطی مشابه وضعیت مرا داشت و در بهزیستی بزرگ شده بود. تنها تفاوتی که من با «شاهین» داشتم این بود که او از خانواده ای «بدسرپرست» بود اما من هیچ وقت پدر و مادرم را ندیدم! وقتی با «شاهین» به گفت وگو نشستم، مهر و محبت عمیقی را در چشمانش دیدم و متوجه شدم که او هم به خاطر همین بی پناهی کاملا مرا درک می کند! خیلی زود اشک شوق ریختم و دل باخته «شاهین» شدم و در حالی پای سفره عقد نشستم که «شاهین» باید به خدمت سربازی می رفت. از سوی دیگر نیز هزینه های زندگی سرسام آور بود و ما چیزی نداشتیم. این بود که با کمک خیرین خانه ای اجاره کردیم و با جهیزیه ای که برایمان فراهم کردند، زندگی مشترک مان از حدود یک سال قبل در یک مجتمع مسکونی آغاز شد و «شاهین» هم به خدمت سربازی رفت. در این شرایط من به تنهایی با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم می کردم و با حقوق سربازی شوهرم و همچنین یارانه های دولتی زندگی را می گذراندم. در این میان،من که تنها بودم برای یکی از زنان مجتمع سرگذشت زندگی ام در بهزیستی را بازگو کردم اما نمی دانم چرا برخی از مردم درباره کودکان بی سرپرست یا بدسرپرست چنین تفکرات شرم آوری دارند و آن ها را خلافکار می دانند و فکر می کنند می توانند هرکاری که دوست دارند با این افراد بی پناه انجام دهند! در میان اهالی مجتمعی که سکونت داشتم مرد 45 ساله متاهلی زندگی می کرد که مدام سعی داشت با من صحبت کند و خودش را مردی خیرخواه و دلسوز جلوه می داد. او یکی دوبار از من خواست اکنون که شوهرم نیست و من به تنهایی زندگی می کنم، اگر مشکلی داشتم با او در میان بگذارم. من با آن که حرف هایش را جدی نمی گرفتم ولی به رسم ادب از او تشکر می کردم و احتمال می دادم همسایه ای دلسوز است که قصد کمک به مرا دارد، اما شب گذشته زمانی که شوهرم نیز در خانه نبود، ناگهان صدای زنگ منزل را شنیدم. وقتی از پشت در سوال کردم، او خودش را همسایه معرفی کرد و من هم که پوشش منزل را به تن داشتم، با تعجب در واحد آپارتمانی را گشودم ولی در یک لحظه آن مرد 45 ساله را مقابل خودم دیدم که مرا به درون پذیرایی هل داد و دهانم را گرفت که سروصدا نکنم! در این وضعیت، وحشت زده و هراسان با او درگیر شدم و هنگامی که دستش از روی دهانم برداشته شد، با جیغ و فریاد کمک خواستم که همسایگان متوجه موضوع شدند و با تجمع آن ها آن مرد هم مرا رها کرد و گریخت اما این صحنه هولناک از مقابل چشمانم دور نمی شود و من هنوز هم از ترس بر خود می لرزم!
حالا هم به کلانتری آمده ام تا کمکم کنید که بتوانم از این مکان بروم و خانه را تخلیه کنم چرا که دیگر «امنیت» ندارم و می ترسم که دوباره سروکله آن مرد نامرد پیدا شود ولی با این اجاره های سرسام آور سرگردان مانده ام که چه کنم...
گزارش روزنامه خراسان حاکی است: بررسی های مشاوره ای و مددکاری برای یاری این زن نوجوان در دایره اجتماعی کلانتری با دستور سرهنگ خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه) آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21125 - ۱۴۰۱ شنبه ۱۷ دي
لاشه موتورسیکلت های اوراقی در لانه یک دزد!
سجادپور- با کشف تعدادی موتورسیکلت و لاشه های اوراقی در لانه یکی از سارقان مشهد، پلیس دربرابر باند تبهکاران حرفه ای قرار گرفت که شماره های تنه موتورسیکلت های سرقتی را نیز دست کوب می کردند.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، عصر چهاردهم دی، ماموران کلانتری طبرسی شمالی مشهد که از مدتی قبل سرنخ های مختلفی را از یک باند سرقت موتورسیکلت پیگیری می کردند، به اطلاعاتی دست یافتند که نشان می داد یک منزل مسکونی ویلایی در خیابان طبرسی شمالی 56 به محل اوراق و نگهداری موتورسیکلت های سرقتی تبدیل شده است. به همین دلیل گروهی از نیروهای کارآزموده تجسس با هدایت مستقیم سرگرد «جعفر عامری» (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) به واکاوی ماجرا پرداختند. طولی نکشید که نیروهای کلانتری با راهنمایی های سرهنگ احمد نگهبان (رئیس پلیس مشهد) به طور نامحسوس، عملیات شناسایی را با به کارگیری منابع و مخبران محلی درحالی آغاز کردند که هویت یکی از دزدان سابقه دار در این ماجرا فاش شد. بررسی های بیشتر پلیس نشان داد که «مهدی- ص» (سارق حرفه ای) به این مخفیگاه رفت و آمد دارد. بنابراین ماموران انتظامی با کسب مجوزهای قضایی، وارد عمل شدند و در یک عملیات غافلگیرانه «مهدی- ص» را به همراه جوان دیگری دستگیر کردند که مقابل مخفیگاه مذکور روی موتورسیکلت نشسته بود. گزارش روزنامه خراسان حاکی است: در بازرسی از لانه دزد حرفه ای، تعدادی موتورسیکلت که در نوبت اوراق قرار داشتند، به همراه لاشه های چند موتورسیکلت دیگر کشف شد که در رایانه مرکز فرماندهی پلیس سابقه سرقت نداشتند اما با پیدا شدن لوازم جعل و ابزار تغییر شماره های فلزی، مشخص شد که پلیس در برابر باند تبهکاران حرفه ای قرار گرفته است چرا که تحقیقات افسران کارآزموده تجسس از دست کوب بودن شماره تنه موتورسیکلت ها پرده برداشت و راز تعداد زیادی از موتورسیکلت های سرقتی در مشهد افشا شد. از سوی دیگر دزد حرفه ای مذکور به سرقت 13 دستگاه موتورسیکلت نیز با همدستی افراد مرتبط با این باند تبهکاری اعتراف کرد که قطعات و لوازم آن ها کشف نشده است.
بنابر گزارش خراسان، بررسی های گروه تخصصی افسران دایره تجسس به سرپرستی سروان صنعتی و با نظارت رئیس کلانتری طبرسی شمالی، همچنان برای کشف زوایای پنهان سرقت موتورسیکلت ها و شناسایی اعضای دیگر باند تبهکاران ادامه دارد. خراسان : شماره : 21125 - ۱۴۰۱ شنبه ۱۷ دي
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی