درامتداد تاریکی-پلیس دزدان حرفه ای را مات کرد!
اختصاصی خراسان
سیدخلیل سجادپور- دو سارق حرفه ای طی 4 ساعت به 6 واحد آپارتمانی مشهد در حالی دستبرد زدند که صاحبخانه ها در خواب بودند و متوجه سرقت نشدند اما پلیس دزدان حرفه ای را کیش و مات کرد!فرمانده انتظامی مشهد روز گذشته درباره ماجرای دستگیری عاملان دستبرد به واحدهای آپارتمانی به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: بامداد سیزدهم دی، گروهی از نیروهای گشت نامحسوس دایره مبارزه با جرایم خشن پلیس آگاهی مشهد، هنگام انجام وظیفه و مراقبت از اموال مردم در بولوار هاشمیه به دو جوان برخورد کردند که سراسیمه و هراسان از یک مجتمع مسکونی بیرون آمدند و با سرعت از محل دور شدند.
سرهنگ احمد نگهبان افزود: کارآگاهان که براساس تجربیات پلیسی خود به رفتارهای دو جوان مذکور در آن ساعت بامداد مشکوک شده بودند، بی درنگ آن ها را زیر نظر گرفتند و عملیات تحقیق غیرمحسوس را آغاز کردند. وی ادامه داد: کارآگاهان به دو گروه تقسیم شدند و در حالی که محدوده وقوع احتمالی جرم را به محاصره درآورده بودند، دو تن از نیروهای پلیس به طور غافلگیرانه در اطراف دو جوان 24 و 25 ساله قرار گرفتند و با نشان دادن کارت کارآگاهی، از آنان درباره حضور بامدادی در منطقه هاشمیه سوالاتی کردند اما دو جوان که به طور جداگانه سوال پیچ شده بودند هرکدام قصه ای را سرهم کردند. مقام ارشد انتظامی مشهد تصریح کرد: دو جوان یاد شده که به تناقض گویی پرداختند مورد بازرسی قرار گرفتند. با کشف تعدادی کلید و شاه کلید، گوشی های هوشمند گران قیمت، 4 کیف پول حاوی کارت دانشجویی، عابربانک، مدارک هویتی، ساعت مچی نفیس و حتی امریه سربازی، دیگر تردیدی وجود نداشت که پلیس دو سارق حرفه ای منازل را به دام انداخته است. به همین منظور کارآگاهان پس از هماهنگی شبانه با مقام قضایی، آنان را برای انجام بازجویی به مقر انتظامی هدایت کردند.سرهنگ نگهبان با اشاره به استعلام بانکی و هویت دانشگاهی مالک کارت های شناسایی خاطرنشان کرد: دقایقی بعد از آغاز تحقیقات پلیس مشخص شد که دو جوان از سارقان حرفه ای منازل هستند و هنگام دستگیری نیز به تعدادی از واحدهای مسکونی دستبرد زده اند.
«کلید دار امنیت مشهد» تصریح کرد: وقتی کارآگاهان با مالک اسناد هویتی مذکور تماس گرفتند او در حالی از خواب بیدار شد که مدعی بود در خانه اش خواب است و سارقی به منزلش دستبرد نزده است! اما وقتی با اصرار پلیس و خواب آلود وارد پذیرایی شد، تازه فهمید که اشیای گران قیمت و اموال منزل وی به سرقت رفته است.رئیس پلیس با تجربه مشهد ادامه داد: با اعترافات دو سارق جوان که مدعی بودند فقط از ساعت یک تا 5 بامداد به 6 واحد آپارتمانی در یک مجتمع مسکونی دستبرد زده اند، کارآگاهان با مال باختگان تماس گرفتند و بدین ترتیب، آن ها در حالی با دزدان منازل خود روبه رو شدند که هنوز خواب از سر آن ها نپریده بود! سرهنگ احمد نگهبان اضافه کرد: مال باختگان با حضور در دایره جرایم خشن پلیس آگاهی اموال خود را که حدود 200 میلیون تومان ارزش داشت شناسایی کردند و تحویل گرفتند! وی گفت: این درحالی بود که بررسی های تخصصی کارآگاهان نشان داد: یکی از سارقان سال گذشته نیز به جرم سرقت منزل دستگیر شده بود. تحقیقات کارآگاهان از دو سارقی که در عملیات بامدادی پلیس مشهد مات شده بودند، همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 21127 - ۱۴۰۱ دوشنبه ۱۹ دي
قلب شکسته یک دختر!
من که در این سن و سال نمی توانستم برای آینده ام تصمیم بگیرم در واقع هیچ گونه آگاهی از ازدواج نداشتم فقط تحت تاثیر حرف های خاله ام قرار گرفتم که مدعی بود پدر خواستگارم ثروت زیادی دارد و برای پسرش منزل مسکونی، خودرو و شغل فراهم می کند اما ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، دختر 12 ساله درحالی که قطرات اشک پهنای صورتش را پوشانده بود با بیان این که امروز فقط قلبی شکسته برایم باقی مانده است درباره ماجرای ازدواجش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: تک دختر خانواده هستم و دو برادر بزرگ ترم نیز هنوز ازدواج نکرده اند.
پدرم در روستا کارگری می کند و مادرم به امور خانه داری مشغول است ولی از نظر اقتصادی اوضاع خوبی نداریم. من هم در کلاس ششم ابتدایی در حال تحصیل بودم که چند ماه قبل خاله ام مرا برای پسرش خواستگاری کرد. خاله ام همسر دوم مردی نظامی شده بود که الان بازنشسته است چرا که همسر اول شوهرخاله ام باردار نمی شد و به همین دلیل با خاله من ازدواج کرده بود. با وجود این رابطه «حیدر» با نامادری اش خیلی صمیمانه تر از مادرش بود و او را بیشتر دوست داشت برای همین همواره اوقاتش را در کنار همسر اول پدرش می گذراند. پدر «حیدر» وضعیت مالی خوبی دارد و تلاش می کرد تا شغلی برای پسرش فراهم کند چرا که او اهل درس و مدرسه نبود و در همان دوران کودکی ترک تحصیل کرده بود.
شوهر خاله ام برای او یک فروشگاه عرضه محصولات فرهنگی راه اندازی کرد تا با فروش فیلم و بازی های رایانه ای مشغول کار شود اما «حیدر» اهل کار نبود و به فروشگاه نمی رفت. او در همین روزها با یک دختر دوست شده بود و قصد داشت با او ازدواج کند.
آن دختر هم با «حیدر» بیرون می رفت و همه اهالی محل از ارتباط آن دو نفر اطلاع داشتند حتی مادر آن دختر هم در جریان موضوع قرار گرفته بود. خاله و شوهرخاله ام نیز وقتی ماجرا را فهمیدند به «حیدر» وعده و وعیدهایی دادند که ارتباطش را با آن دختر قطع کند ولی او باز هم به طور پنهانی به این ارتباط ادامه داد تا این که به 18 سالگی رسید و مجبور شد به خدمت سربازی برود در این شرایط شوهر خاله ام به منزل آن دختر رفت و از او خواست تا به تماس های «حیدر» پاسخ ندهد و ارتباطش را با او قطع کند ولی زمانی که «حیدر» برای مرخصی به مشهد بازگشت باز هم اصرار کرد تا خانواده اش به خواستگاری آن دختر بروند! خاله ام که از این ماجرا به شدت ناراحت بود بلافاصله مرا از پدرم خواستگاری کرد تا به این ترتیب عشق و عاشقی از سر «حیدر» بیفتد و او این رفتارهای به قول خودشان احمقانه را فراموش کند!
خاله ام مدعی بود برای این که شوهرش اوضاع مالی خوبی دارد همه امکانات را برای پسرش فراهم می کند و من به راحتی صاحب خانه و خودرو می شوم! البته من هم علاقه قلبی به پسرخاله ام داشتم ولی از ازدواج چیزی نمی فهمیدم و آگاهی در این باره نداشتم! پدرم نیز که اوضاع را این گونه دید با ازدواج ما موافقت کرد تا دخترش در آسایش زندگی کند ولی زمانی که برای خواندن خطبه عقد به محضر ازدواج رفتیم محضردار گفت: سن من برای ثبت ازدواج قانونی نیست و نمی تواند این ازدواج را ثبت کند به همین دلیل به خانه بازگشتیم و شوهر خاله ام با آشنایی که داشت صیغه محرمیت را در منزل جاری کردند و بدین ترتیب من و «حیدر» در حالی محرم شدیم که او همچنان روابط سرد عاطفی با من داشت و همانند یک کنیز با من برخورد می کرد. او مرا به عنوان همسرش نپذیرفت و مدام تحقیرم می کرد تا این که یک ماه بعد از جاری شدن صیغه محرمیت او مرا به یک مکان مذهبی برد و صیغه محرمیت را فسخ کرد. او خیلی راحت به من گفت: با آن دختر آشتی کرده است و حالا مرا دوست ندارد! اکنون من در حالی با قلبی شکسته یک شکست عشقی را در زندگی ام تجربه کرده ام که هنوز 12 سال بیشتر ندارم و نمی دانم با این رسوایی و حرف و حدیث های دیگران چه کنم! اگرچه می دانم همه رویاها و آرزوهایم به دلیل ثروت پدر «حیدر» بر باد رفت و ...
گزارش روزنامه خراسان حاکی است: ماجرای تلخ این دختر نوجوان با صدور دستوری از سوی سرگرد «جواد یعقوبی»(رئیس کلانتری طبرسی شمالی) مورد بررسی های کارشناسی و روان شناختی در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی قرار گرفت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21127 - ۱۴۰۱ دوشنبه ۱۹ دي
زنی در چنگ زورگیران مسافرنما!
اختصاصی خراسان
سیدخلیل سجادپور- زنی که در چنگ زورگیران مسافرنما گرفتار شده بود در حالی با پای شکسته و دستانی خون آلود روانه بیمارستان شد که پلیس مشهد در کمتر از 24 ساعت، باند مخوف زورگیری خانوادگی را به دام انداخت.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ماجرای هولناک ظهر چهاردهم دی هنگامی رخ داد که زن میان سالی سوار بر یک دستگاه پراید در مسیر بزرگراه فجر به سمت شهرک غرب در حرکت بود. او ناگهان با مشاهده اعضای یک خانواده که در حاشیه بزرگراه منتظر خودرو بودند، پدال ترمز را فشرد تا از سر دلسوزی آنها را به مقصد برساند. با توقف خودرو بلافاصله مادر خانواده در صندلی جلو نشست و مرد 40 ساله به همراه 3 فرزند قد و نیم قد خود در صندلی عقب جا گرفت.
پدر خانواده در حالی که فرزندانش را داخل خودرو جابه جا میکرد از زن میان سال خواست تا آنها را به آرامگاه ببرد و چنین وانمود کرد که قصد دارند به صورت خانوادگی به زیارت اهل قبور بروند!
زن 54 ساله هم که از افکار پلید و شیطانی مسافرنماها بی خبر بود به طرف آرامگاه خواجه ربیع به راه افتاد، اما هنوز به مقصد نرسیده بودند که مرد 40 ساله مدعی شد منظور او از آرامگاه، گورستانی در نزدیکی روستای کلاکوب در جاده کلات بود!
راننده پراید که هیچ گاه تصور چنین برداشتی از سخنان پدر خانواده را نداشت به ناچار به طرف جاده کلات تغییر مسیر داد ،اما هنوز مسافتی طی نکرده بود که مسافرانش از او خواستند تا در حاشیه جاده توقف کند. در همین حال ناگهان مرد 40 ساله از پشت سر دستش را به دور گلوی راننده حلقه کرد و همسرش نیز که در صندلی جلو نشسته بود، چسب پهنی را به دور دهان و دستان زن 54 ساله چسباند تا سروصدا نکند! در این هنگام مرد مذکور از خودرو پیاده شد و پیکر وحشت زده راننده را از پشت فرمان به صندلی عقب انتقال داد و خودش پدال گاز را فشرد. زن میان سال که تازه فهمیده بود در چنگ زورگیران خطرناک گرفتار شده است دست و پا میزد و با چهرهای هراسان و نگران تلاش میکرد تا راهی برای گریز پیدا کند ولی مرد معتاد شگردهای بی رحمی و وحشت آفرینی را به فرزندانش نیز آموخته بود. به همین دلیل اعضای مخوف این باند خانوادگی سعی داشتند او را به هر طریق ممکن از دست و پا زدنهای بیهوده باز دارند که در این هنگام زن وحشت زده جیغ کشید و پایش را که گویی به شدت آسیب دیده بود با ایما و اشاره به مسافرنماهای خطرناک نشان میداد ولی آنها نه تنها توجهی به این اشارهها نداشتند بلکه پسر 13 ساله خانواده در یک لحظه قیچی را از درون خودرو برداشت و به دست و پای رانندهای زد که آنها را از سر مهربانی و دلسوزی سوار کرده بود. زن میان سال که با دست و پاهای بسته، خون نیز از جراحت هایش بیرون میزد، فقط اشک میریخت که دزدان مذکور او را در محلی خلوت رها کردند و سوار بر پراید سرقتی به طرف مخفیگاه خودشان رفتند. زن که بعد از مدتی تلاش موفق شده بود، دستانش را باز کند با کمک رهگذران و رانندگان عبوری از کنار جاده، با امدادگران اورژانس تماس گرفت و آنها او را در حالی به بیمارستان شهید هاشمی نژاد مشهد منتقل کردند که بنا به تشخیص کادر درمان باید عمل جراحی میشد . روز بعد از این ماجرا و هنگامی که زن میان سال از مرگ نجات یافته و تحت درمان بود، پسر وی با پلیس تماس گرفت و ماجرای زورگیری خانوادگی را فاش کرد. با دریافت این گزارش و با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع، فرمانی ویژه از سوی سرهنگ احمد نگهبان (رئیس پلیس مشهد) برای پیگیری خاص این پرونده صادر شد و بدین ترتیب گروهی تخصصی از نیروهای کارآزموده تجسس با هدایت مستقیم سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد) عملیات ردیابی پراید سرقتی را در دستور کار قرار دادند.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است، طولی نکشید که رصدهای اطلاعاتی با همکاری فرزند مال باخته به نتیجه رسید و مشخص شد که پراید سرقتی در محدوده خین عرب مشهد تردد کرده است. بنابراین گروه عملیاتی پلیس با راهنمایی و دستورات قاطع قاضی فرهمندنیا (جانشین معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) با ردزنیهای پلیسی به منزلی در خیابان طرحچی رسیدند و مخفیگاه مذکور را به محاصره درآوردند، اما مرد 40 ساله که متوجه حضور خودروهای پلیس در آن منطقه شده بود از طریق پشت بام گریخته بود به همین دلیل زمانی که نیروهای دایره تجسس وارد مخفیگاه شدند فقط «ف- ت» زن 36 ساله را دستگیر کردند. این درحالی بود که خودروی پراید سرقتی نیز داخل منزل پارک شده بود.
بنابر گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، با انتقال متهم به مقر انتظامی بازجوییهای تخصصی از وی توسط ستوان یکم شیرزاد (افسر پرونده) و با نظارت رئیس کلانتری آغاز شد. این زن جوان که مدعی بود به خواست شوهر کریستالی اش، زورگیری کرده است، درباره این ماجرا گفت: از چهارراه میدان بار نوغان سوار خودروی آن زن شدیم و در طول مسیر همسرم به بهانهای با او درگیر شد و من هم با چسب پهن دهان و دست و پایش را بستم ولی جراحتها را پسرم با قیچی زد تا او را ساکت کند! وی ادامه داد: گوشی تلفن را نیز بعد از خارج کردن سیم کارت در محلی زیر خاک دفن کردم تا از این طریق شناسایی نشویم! اما دیگر مدارک در منزل است و ...
به گزارش اختصاصی خراسان، تلاش نیروهای تجسس با تاکید فرمانده انتظامی مشهد برای دستگیری شوهر فراری این متهم و کشف جرایم احتمالی دیگر باند زورگیری خانوادگی در حالی ادامه دارد که زن 36 ساله با دستور قاضی رضوی ( بازپرس شعبه 213 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد) روانه زندان شد. خراسان : شماره : 21129 - ۱۴۰۱ يکشنبه ۲۵ دي
جنایت هولناک دزدها در جاده ترانزیتی
سارقان بی رحم، راننده کامیون عبوری را کشتند
توکلی- دو سارق که متهم به قتل فجیع راننده میان سال هستند ، با تلاش کارآگاهان پلیس کرمان دستگیر شدند. به گزارش خراسان ، شانزدهم دی ماه جاری ،رانندگان جادهای خبر وقوع یک فقره قتل در محدوده گردنه« عیسی آباد شهرستان زرند» را به پلیس اعلام کردند که بلافاصله نیروهای پاسگاه «دشتخاک» و پلیس آگاهی با حضور در محل جنایت با پیکر خونآلود یک مرد میان سال کنار جاده مواجه شدند که با ضربات مهلک سلاح سرد و گرم به طرز وحشتناکی به قتل رسیده بود. با اقدامات حوزه تشخیص هویت آگاهی، مشخص شد مقتول از اتباع افغانستانی و راننده یک دستگاه کامیون حامل بار روغن موتور بوده که بنا به احتمالات اولیه چند نفر با انگیزه سرقت هنگام عبور در این جاده ترانزیتی او را غافلگیر کرده و به قتل رسانده اند. با توجه به حساسیت ماجرا که احتمال میرفت ،قربانی این حادثه به دست سارقان کشته شده باشد و از طرفی این جاده ترانزیتی محل عبور و مرور کامیون های سنگین از استان های هرمزگان ،کرمان و... به سمت استانهای خراسان جنوبی ،رضوی ،شمالی و منطقه مرزی است و امنیت آن همواره مدنظر پلیس است، سردار «ناظری» فرمانده انتظامی استان کرمان دستورات ویژهای صادر کرد که به دنبال آن با انجام تحقیقات میدانی و اقدامات اطلاعاتی پلیسی و سرنخهای به دست آمده ، هویت دو عامل این جنایت فجیع مشخص شد. این گزارش حاکی است، در ادامه کارآگاهان و نیروهای پلیس کرمان با تعقیب و مراقبت و طی عملیاتی غافلگیرانه این متهمان را در یکی از نقاط شهر کرمان به دام انداختند و با دستبند قانون به مقر پلیس منتقل کردند. مقام ارشد انتظامی استان کرمان که هدایت و راهنمایی این عملیات را برعهده داشت روز پنج شنبه ،خاطرنشان کرد: پرونده این دو متهم که در بازجوییهای اولیه به ارتکاب این قتل به قصد سرقت بار کامیون به ارزش ۷۰ میلیارد ریال به وسیله یک دستگاه خودروی زانتیا و با استفاده از سلاح گرم کلت و دو قبضه سلاح سرد اعتراف کردند، برای سیر مراحل قانونی و تحویل به مرجع قضایی در دست بررسی و تکمیل قرار دارد. سردار عبدالرضا ناظری تصریح کرد : از این دو متهم یک قبضه کلت کمری به همراه خشاب و ۲۱ تیر و دو قبضه سلاح سرد کشف شد. خراسان : شماره : 21129 - ۱۴۰۱ يکشنبه ۲۵ دي
عاشق دل سیاه!
از روزی که پسر 17 ساله ام در فضای مجازی عاشق یک دختر 15 ساله شد فقط 9 ماه میگذرد که 4 ماه از این مدت را هم با یکدیگر قهر بوده اند، اما در زمان کوتاهی بعد از آن که تصاویر عقدکنان پسرم را نیز از طریق شبکههای مجازی دیدم حادثه عجیبی رخ داد که اکنون پسرم دل سیاه شده و ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن 40 سالهای که به اتهام توهین و فحاشی از خانواده تازه عروس شکایت کرده بود با بیان این مطلب به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: حدود 9 ماه قبل پسر 17 ساله ام که مشغول تحصیل در هنرستان بود از طریق شبکههای اجتماعی فضای مجازی با دختر 15 سالهای آشنا شد که ما از این ارتباط بی خبر بودیم. آنها با ابراز علاقههای احساسی در گروههای اجتماعی برای یکدیگر پیام میفرستادند و تلفنی با هم گفت وگو میکردند ولی خیلی زود این ارتباط به دیدارهای خیابانی آنها کشید. هنگامی که من و همسرم از این ماجرای تاسف بار مطلع شدیم خیلی تلاش کردیم تا او را از عواقب و سرانجام این گونه ارتباطها آگاه کنیم ولی او به قول معروف چنان «عاشق» شده بود که حرفها و نصیحتهای ما را نمیفهمید. زمانی که درباره آن دختر 15 ساله تحقیق کردیم تازه متوجه شدیم که «هما» نسبت فامیلی دوری هم با ما دارد و همسرم از اوضاع اجتماعی و اخلاقی خانواده او آگاهی داشت. در همین حال پسرم که هنوز سربازی نرفته و بیکار هم بود اصرار میکرد که به خواستگاری «هما» برویم! ولی ما که میدانستیم که او فقط به دلیل هیجانات دوران نوجوانی و احساس و عاطفه در این سن و سال متوجه عاقبت این ماجرا نیست به شدت مخالفت کردیم تا شاید گذشت زمان او را متوجه اشتباهش کند، اما اوضاع بدتر شد و درست یک ماه بعد از این موضوع، پسرم از خانه فرار کرد و به مکان نامعلومی رفت. ما هم به ناچار گم شدن فرزندمان را به پلیس آگاهی گزارش دادیم. با وجود این خیلی زود دریافتیم که «هما» و خانواده اش نیز در این «فرار» نقش دارند چرا که دختر آنها هم در همین فاصله زمانی دیده نمیشد و مادر او اصلا ابراز نگرانی نمیکرد و مدعی بود که آن دو با هم هستند! خلاصه پس از گذشت 14 روز، از پلیس آگاهی تماس گرفتند و من در حالی «فردین» را دیدم که به همراه «هما» به پلیس آگاهی منتقل شده بود. میترسیدم پدر «هما» بلایی به سر پسرم بیاورد اما آنها بیخیال بودند و با پسرم خوش و بش میکردند. تازه فهمیدم که «مریم» (مادر هما) نیز از ابتدا مقدمات فرار آنها را فراهم آورده و از این موضوع اطلاع داشته است. هنوز یک هفته بیشتر از این ماجرای شوم نگذشته بود که پسرم دوباره از خانه فرار کرد و این بار عکسها و تصاویر مراسم عقدکنان او را در شبکههای اجتماعی دیدم که «هما» را به عقد خودش درآورده بود. من که آرزو داشتم روزی با دست خودم لباس دامادی بر تن تنها پسرم بکنم امروز حتی در مجلس ازدواج او هم حضور نداشتم. فقط اشک ریختم و به این عشق سیاه نفرین کردم که چگونه پسرم همه رویاهای مرا با پرسه زنی در فضاهای مجازی سوزاند و به خاکستر تبدیل کرد، اما کاری از دستم برنمی آمد و باید سکوت میکردم. تازه متوجه شدم که آنها مهریه سنگین 500 سکه بهار آزادی را برای پسر 17 ساله ام تعیین کرده اند و خرید بسیاری از لوازم گران قیمت منزل را هم به عهده پسرم گذاشته اند که هنوز در هنرستان تحصیل میکند. از همان ابتدا یقین داشتم که این ازدواج فرجامی نخواهد داشت ولی چارهای جز حمایت از راه دور نداشتم. تا این که مدتی قبل فهمیدم که پسرم از حدود 4 ماه قبل با نامزدش قهر کرده و دیگر به منزل آنها نمیرود! خیلی نگران شدم چون میترسیدم آنها این مهریه سنگین را به اجرا بگذارند و این پسر را که هنوز به سن جوانی هم نرسیده است به مخمصه بیندازند. وقتی پای درددل «فردین» نشستم او آشکارا چیزی را بر زبان جاری نکرد اما گفت به نامزدش مشکوک شده و همان گونه که در فضای مجازی با او رابطه داشت، با جوان دیگری هم وارد ارتباط نامتعارف شده است. پسرم گفت از طریق تلفن همراه یکی از دوستانم، پیامی فرستادم تا نامزدم را امتحان کنم! و با پاسخ او فهمیدم که دیگر «هما» به درد من نمیخورد و ما نمیتوانیم با هم زندگی کنیم! در واقع از آن دختر «دل سیاه» شده ام و ...
حالا هم چون میترسیدم که خانواده عروس مهریه را به اجرا بگذارند به ناچار به منزل آنها رفتم که موضوع را حل کنیم ولی مادر آن دختر با توهین و فحاشی مرا بیرون کرد و گفت: دختر من اصلاح نمیشود، او همین گونه است و ...
گزارش روزنامه خراسان حاکی است، بررسیهای روان شناختی و مشاورهای درباره این ماجرای تاسف بار با صدور دستوری از سوی سرهنگ احمد زمانی (رئیس کلانتری قاسم آباد مشهد) در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21129 - ۱۴۰۱ يکشنبه ۲۵ دي
ماجرای قتل پسر توسط پدر!
جانشین فرمانده انتظامی استان کرمانشاه از دستگیری پدر ۵۵ سالهای در کرمانشاه خبر داد که پسر ۲۳ ساله خود را با ضربات چاقو به قتل رسانده بود.
به گزارش مشرق، سردار «جمال سلمانی» اظهارکرد: پس از وقوع درگیری خانوادگی منجر به قتل جوانی ۲۳ ساله در محله باریکه کرمانشاه، رسیدگی به موضوع در دستور کار ماموران پلیس قرار گرفت. وی ادامه داد: پس از حضور ماموران کلانتری ۲۷ ابوذر در محل، زن میان سالی به آنها مراجعه و اظهار کرد بین همسر و پسرش درگیری رخ داده که طی آن فرزند ۲۳ سالهاش با ضربات چاقو به شدت زخمی شده است.
جانشین فرمانده انتظامی استان کرمانشاه افزود: ماموران در ادامه با مشاهده جوان زخمی متوجه شدند وی به علت شدت جراحات وارد شده جانش را از دست داده که متعاقب آن برای دستگیری پدر مقتول اقدام کردند.
سلمانی خاطرنشان کرد: فرد دستگیر شده نیز در بازجوییها به ارتکاب قتل پسرش اعتراف و اظهارکرد، پس از درگیری مقتول با مادر خود که به خاطر دریافت پول بوده، دچار خشم شده و با چاقو ضرباتی به وی وارد کرده است.
وی در پایان از معرفی قاتل دستگیر شده به دستگاه قضایی برای سیر مراحل قانونی خبر داد. خراسان : شماره : 21129 - ۱۴۰۱ يکشنبه ۲۵ دي
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی