درامتداد تاریکی-افشای راز همسرکشی با دوربین
مرد جوان که منکر قتل همسرش بود، نمیدانست دوربینهای مداربسته خانه همسایه تصویر وی را هنگام پرت کردن همسرش از پنجره ثبت کردهاند.
به گزارش وقت صبح سقوط مرگبار زن جوانی از پنجره خانه اش به پلیس اعلام شد. وقتی مأموران به محل حادثه رفتند شوهر این زن مدعی شد همسرش خودکشی کرده است.
سرهنگ نجمالدین مرادی، فرمانده انتظامی شهرستان پاکدشت در تشریح این خبر گفت: در پی تماس تلفنی شهروندان با مرکز فوریتهای پلیسی۱۱۰ مبنی بر سقوط خانمی از پنجره ساختمان و فوت وی، بلافاصله مأموران به محل حادثه اعزام شدند. با توجه به حساسیت موضوع، رسیدگی به پرونده در دستور کار پلیس آگاهی قرار گرفت و در بررسیهای انجام شده در صحنه و نحوه سقوط و معاینه جسد مشخص شد روی بدن وی آثار ضرب و شتم وجود دارد بنابراین عمدی بودن سقوط و فرضیه قتل پررنگ شد به همین دلیل تمامی دوربینهای پیرامونی ساختمان مذکور بازبینی و مدارک و مستندات جمعآوری شد.
مرادی اظهار کرد: در تحقیقات به عمل آمده از شوهر این زن، وی منکر هر گونه اختلاف و ضرب و شتم همسرش شد و اعلام کرد وی به دلایل نامعلومی خودکشی کرده است ولی در مواجهه با فیلم ضبط شده توسط دوربینهای مداربسته که نشان میداد وی در حال پرت کردن همسرش به بیرون از ساختمان است، به ناچار لب به اعتراف گشود و اعلام کرد پس از دعوا و مشاجره با همسرش، او را از پنجره به بیرون پرت کرده است و انگیزه خود را اختلافات خانوادگی اعلام کرد.
فرمانده انتظامی شهرستان پاکدشت افزود: قاتل پس از بازسازی صحنه جرم و تکمیل پرونده مقدماتی تحویل مقام قضایی و سپس روانه زندان شد. خراسان : شماره : 21132 - ۱۴۰۱ چهارشنبه ۲۸ دي
جغد سیاه شکار شد
سیدخلیل سجادپور- جوان 35 ساله ای که از ماه ها قبل در کنار دستگاه های خودپرداز شهرهای مختلف کشور از مردم سرقت و کلاهبرداری می کرد، درحالی با دستورات ویژه قضایی دستگیر شد که در میان مال باختگان به «جغد سیاه» معروف شده است.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، به دنبال افزایش پرونده های کلاهبرداری و دستبرد به حساب های بانکی مال باختگان در مشهد و شهرهای دیگر استان خراسان رضوی، دستورات ویژه قضایی برای شناسایی و دستگیری عامل یا عاملان سرقت های مذکور صادر شد. با توجه به اهمیت موضوع تعداد زیادی از این پرونده ها در شعبه 602 بازپرسی مشهد و توسط قاضی نظری مورد کنکاش های علمی و تخصصی قرار گرفت. مقام قضایی با بررسی شکایت های مختلف شهروندان، آخرین برگه پرونده را تا کرد و دستورات محرمانه ای را بر سپیدی کاغذ نقش زد. او سپس با استناد به شگرد یکسان دستبردهای بانکی، رسیدگی تخصصی به این پرونده را به پلیس آگاهی مشهد واگذار کرد.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است: این گونه بود که دستور قضایی به شهرهای اطراف مشهد نیز مخابره شد و از سوی دیگر گروهی تخصصی از کارآگاهان پلیس آگاهی پایگاه شمال مشهد ماموریت یافتند با هدایت مستقیم سرهنگ کدخدا (رئیس پلیس پایگاه شمال) رصدهای اطلاعاتی را همزمان با بازبینی دوربین های مدار بسته دستگاه های خودپرداز ادامه دهند. طولی نکشید که تلاش های شبانه روزی پلیس به بار نشست و تصویر جوانی «سیاه پوش» در دوربین های مدار بسته نمایان شد. تحقیقات میدانی کارآگاهان بیانگر آن بود که جوان مذکور «میلاد – ب» نام دارد و خرداد سال گذشته نیز با همین عنوان اتهامی توسط کارآگاهان دستگیر شده بود. با شناسایی این جوان سیاه پوش که مال باختگان به او لقب «جغد سیاه» را داده اند، عملیات پلیس با دستورات مقام قضایی وارد مرحله جدیدی شد،تا این که نیروهای انتظامی در اقدامی هماهنگ و ضربتی، «جغد سیاه» را در اطراف مشهد دستگیر کردند و با هماهنگی های قضایی به پایگاه شمال پلیس آگاهی مشهد انتقال دادند. این متهم 35 ساله که بلافاصله توسط تعداد زیادی از مال باختگان شناسایی شد، در ابتدا همه اتهامات را رد کرد و مدعی شد فقط به خاطر سابقه قبلی خود توسط پلیس دستگیر شده است اما وقتی مورد بازجویی های فنی و تخصصی قرار گرفت، به ده ها فقره سرقت و دستبرد به حساب بانکی مال باختگان اعتراف کرد.
در همین حال بررسی های پلیس نشان داد جوان معروف به «جغد سیاه» که در بیشتر صحنه های سرقت لباس های سیاه رنگ به تن دارد، با ترفندهای گوناگون به افرادی نزدیک می شد که در کنار دستگاه های خودپرداز مشغول انجام امور بانکی بودند. او سپس با نگرانی و هراسان نشان دادن خود و تحریک احساسات و عواطف طعمه ها، چنین وانمود کرد که به مبلغ 200 هزار تومان پول نقد نیاز دارد اما سقف برداشت از حساب بانکی اش پر شده است. او با این شگرد از شهروندان درخواست می کرد در ازای انتقال مبلغ مذکور به حساب بانکی آن ها، این مبلغ را از کارت بانکی خودشان به طور نقدی دریافت کنند و به او بپردازند! هنگامی که طعمه به خاطر نوع دوستی و احساسات و عواطف انسانی، کارت بانکی خود را در محفظه دستگاه خودپرداز قرار می داد، دزد سابقه دار مانند یک «جغد» پشت سر طعمه خود می ایستاد و فقط به شماره های رمزی چشم می دوخت که آن فرد با زدن کلیدهای روی دستگاه عابربانک ثبت می کرد.«جغد سیاه» وقتی شماره های رمز کارت بانکی طعمه خود را به حافظه می سپرد، با بهانه های مختلف و شگردهای پیچیده دیگری مانند این که سقف انتقال پول او نیز دچار اشکال شده است و...، کارت بانکی طعمه خود را می گرفت و در یک چشم برهم زدن و با شیوه ای تردستی گونه کارت سوخته یا کارت هدیه شبیه کارت بانکی مال باخته را تعویض می کرد که از قبل در دست داشت، او پس از سرقت کارت عابر بانک بلافاصله به همراه زنی جوان خود را به یک طلافروشی می رساند و میلیون ها تومان طلا از حساب بانکی مال باخته می خرید.
مال باختگان نیز زمانی متوجه سرقت و کلاهبرداری می شدند که پیامک های برداشت از حساب بانکی روی گوشی تلفن آن ها نمایان می شد.بنابر گزارش روزنامه خراسان، تحقیقات کارآگاهان همچنین نشان داد که جوان سیاه پوش معروف به «جغد سیاه» با شگردها و ترفندهای متفاوتی کارت عابر بانک شهروندان را مقابل دستگاه های خودپرداز سرقت کرده و پول های مسروقه را نیز در «قمار» باخته است.
به همین دلیل گروهی از کارآگاهان به سرپرستی ستوان یکم شفیعی (افسر پرونده) به واکاوی دقیق ماجرای سرقت های «جغد سیاه» پرداختند که نتیجه این بررسی ها مشخص کرد: متهم مذکور در شهرهای چناران، فریمان، تپه سلام، ملک آباد، تربت حیدریه و گلبهار نیز با همین شگرد به حساب بانکی شهروندان دستبرد زده است. اما با توجه به پرونده های دیگری که در سیستم نیروی انتظامی به ثبت رسیده است، کارآگاهان تحقیقات گسترده ای را با دستورات ویژه قاضی نظری برای کشف سرقت های احتمالی دیگر او در شهرهای خراسان شمالی مانند شیروان و فاروج نیز آغاز کرده اند. گزارش روزنامه خراسان حاکی است: در حالی که اعترافات متهم از 38 فقره سرقت کارت عابر بانک و دستبرد به حساب بانکی مردم حکایت دارد، تاکنون حدود 28 شاکی شناسایی شده اند. اما تحقیقات پلیس با توجه به مسدود سازی تعداد زیادی از حساب های بانکی طلافروشان و کسبه ای که بدون دقت در مشخصات صاحبان حساب موجب تسهیل در ارتکاب جرم شده اند، بیانگر آن است که «جغد سیاه» با همدستی یک زن جوان، کالاهای بیشتری را با کارت های بانکی سرقتی خریداری کرده اند. به همین دلیل مقام قضایی به فروشندگان کالا و به ویژه طلافروشان توصیه کرد: حتما هنگام فروش کالا یا طلا، مشخصات حساب بانکی و خریدار را با دقت بررسی کنند چرا که در این گونه پرونده ها حساب بانکی فروشندگان کالا تا تکمیل تحقیقات قضایی مسدود خواهد شد و فروشندگان کالا باید پاسخگوی قصور خود باشند. خراسان : شماره : 21132 - ۱۴۰۱ چهارشنبه ۲۸ دي
ماجرای دزد طرد شده!
بیش از 2 سال است که همسر و فرزندانم را ندیده ام و از طریق جمع آوری ضایعات در کوچه و خیابان های شهر، هزینه اعتیادم را تامین می کنم اما هیچ وقت نتوانستم روی پای خودم بایستم و از این منجلاب رها شوم ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات مرد 40 ساله ای است که به جرم سرقت تلفن همراه توسط نیروهای تجسس کلانتری معراج مشهد دستگیر شده بود. این جوان که ظاهری ژولیده داشت و از شدت خماری تلوتلو می خورد، درباره سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: تا مقطع ابتدایی تحصیل کردم اما بعد از آن به دلیل بازیگوشی و رفاقت با دوستان بزرگ تر از خودم به درس و مدرسه بی توجه شدم و خیلی زود تحصیل را رها کردم. پدرم کارمند دانشگاه علوم پزشکی مشهد بود و اکنون بازنشسته است. خواهر و برادرم نیز ازدواج کرده اند و هرکدام به دنبال سرنوشت خودشان رفته اند. در این میان من برای آن که هنری بیاموزم در یک کارگاه خیاطی مشغول کار شدم و این حرفه را آموختم. 12 سال بیشتر نداشتم که به دلیل کنجکاوی کودکانه یک نخ از سیگارهای پدرم را از جیبش بیرون آوردم و آن را روشن کردم. از آن روز به بعد نه تنها از سیگارهای پدرم به طور پنهانی استفاده می کردم بلکه خودم نیز گاهی بسته ای می خریدم به طوری که دیگر به یک جوان سیگاری تبدیل شدم. بعد از پایان خدمت سربازی خودم یک مغازه خیاطی (شلواردوزی) راه اندازی و در منطقه قاسم آباد مشهد شروع به کار کردم. وقتی کمی اوضاع مالی ام بهتر شد، با یکی از بستگانم ازدواج کردم و با «مهسا» زندگی خوبی را می گذراندم اما در همان روزهای آغازین زندگی مشترک هنگامی که در پارک ملت قدم می زدم توسط یکی از دوستانم به مصرف مواد مخدر ترغیب شدم و بدین ترتیب این هیولای وحشتناک وارد زندگی ام شد. خیلی زود همه چیزم را در حالی ازدست دادم که برای جلوگیری از شدت خماری، به مواد مخدر صنعتی آلوده شده بودم. با آن که دختر و پسری 8 و 5 ساله داشتم اما فقط به دنبال تهیه مواد مخدر بودم و به خانواده ام توجهی نداشتم. پدر و مادرم نیز که در منطقه آزادشهر مشهد سکونت دارند، مرا طرد کردند. مغازه خیاطی را هم جمع کردم چون دیگر نمی توانستم کار کنم. هر روز بیش از گذشته در منجلاب مواد افیونی فرو می رفتم تا این که همسرم مرا رها کرد و به همراه فرزندانم به منزل پدرش رفت. من هم که دیگر برای تامین هزینه های اعتیادم عاجز مانده بودم از این پاتوق به آن پاتوق می رفتم ولی هیچ کس مواد مجانی به من نمی داد. اگرچه روزهای اول با سرقت های خرد روزگارم را می گذراندم اما پول آن ها کفاف مخارج اعتیادم را نمی داد تا این که آلونکی را در بولوار توس اجاره کردم و به جمع آوری ضایعات پرداختم. شب ها در میان زباله ها به دنبال ضایعات می گشتم و روزها نیز یا خواب بودم یا کریستال مصرف می کردم.دیگر هیچ کس مرا به منزلش راه نمی داد و همه اطرافیانم از دیدن من کراهت داشتند. اکنون چند سال است که حتی فرزندانم را ندیده ام و در این مرداب خطرناک دست و پا می زنم! روز گذشته هم زمانی که از مقابل یک فروشگاه در بولوار توس در حال عبور بودم، ناگهان چشمم به یک دستگاه تلفن همراه افتاد که روی میز ویترین مغازه قرار داشت، وقتی متوجه شدم کسی در آن اطراف نیست بلافاصله درون مغازه رفتم و گوشی تلفن را سرقت کردم اما نمی دانستم که فروشگاه مذکور دوربین مدار بسته دارد و تصویر لحظه سرقت ضبط می شود. خلاصه این گونه بود که نیروهای تجسس کلانتری معراج به سراغم آمدند و مرا در یکی از پاتوق های استعمال مواد مخدر درحالی دستگیر کردند که هنوز موفق به فروش گوشی تلفن نشده بودم!
حالا هم از رفتار گذشته ام پشیمانم ولی دیگر این پشیمانی ها سودی ندارد...
گزارش روزنامه خراسان حاکی است: به دستور سرگرد امیر رضا فعال (رئیس کلانتری معراج مشهد) بازجویی های تخصصی از این دزد طرد شده در حالی آغاز شد که پلیس احتمال می دهد وی سرقت های بیشتری انجام داده است.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری
خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21132 - ۱۴۰۱ چهارشنبه ۲۸ دي
انکار جنایت بعد از اعتراف!
قاتل: به خاطر ترس از روزنامه خراسان قتل ها را پذیرفتم!
سیدخلیل سجادپور- مردی که در روند رسیدگی قضایی به پرونده قتل هولناک دختر و همسرش چند انگیزه مختلف را بازگو می کرد، پس از تشریح جزئیات و چگونگی این جنایت تکان دهنده، در ادعای عجیب دیگری گفت: من همسر و دختر بیمارم را نکشتم فقط به خاطر ترس از روزنامه خراسان، قتل دو عضو خانواده ام را پذیرفتم.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، یازدهم تیر سال 96 مرد 35 ساله ای با مراجعه به پلیس آگاهی خراسان رضوی گفت: دختر 9 ساله و همسر 32 ساله ام از روز قبل گم شده اند و جست وجوهای من و خانواده مادر زنم برای یافتن آن ها بی نتیجه بود. او ادعا کرد: صبح دهم تیر همسرم (طاهره) دختر 9 ساله ام را به مرکز بهداشت منطقه خواجه ربیع برد و من هم به ناچار پسر پنج ساله ام را به منزل مادرزنم بردم تا تنها نباشد اما وقتی از سرکار به خانه بازگشتم از همسر و دخترم خبری نبود! و پاسخ تلفن هایش را هم نمی داد...
در پی اعلام این گزارش، گروهی از کارآگاهان تحقیقات ردیابی را در حالی آغاز کردند که عباس (مرد 35 ساله) مدام پیگیر پرونده بود. در همین حال رصدهای اطلاعاتی کارآگاهان اداره جنایی بر سیگنال های تلفن همراه «عباس» متمرکز شد و به نقطه ای مشکوک رسید چرا که بررسی ها نشان می داد مرد 35 ساله صبح روزی که همسر و دخترش گم شده اند در محل کارش حضور نداشته و به سمت سدکارده مشهد رفته است.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است همین سرنخ مشکوک به این ماجرا رنگ و بوی جنایی داد وبدین ترتیب گروهی از کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ سلطانیان (رئیس وقت دایره قتل عمد آگاهی) تحقیقات غیرمحسوس را ادامه می دادند که ناگهان نهم مرداد خبر کشف بقایای اجساد و استخوان های انسان در نزدیکی پاسگاه انتظامی سدکارده در بی سیم های پلیس پیچید.
بقایای دو جسد که درون شیاری در زمین های کشاورزی قرار داشتند با حضور قاضی کاظم میرزایی ( قاضی وقت ویژه قتل عمد مشهد) مورد بررسی های کارشناسان پزشکی قانونی قرار گرفتند. این بررسی ها نشان داد استخوان های کشف شده مربوط به یک زن جوان و دختری خردسال است،دیگر کارآگاهان یقین داشتند که «عباس» نقشی در قتل همسر و فرزندش دارد. با توجه به ثبت رصدهای اطلاعاتی و تردد عباس در محل کشف بقایای اجساد، وی بلافاصله تحت تعقیب قرار گرفت اما مدعی شد که به خاطر راز و نیاز و دعا برای پیدا شدن همسر و دختر گمشده اش به امامزاده ای در آن نزدیکی رفته است!... این گونه بود که کارآگاهان با راهنمایی های قضایی او را آزاد کردند و به طور نامحسوس تحقیقات را ادامه دادند. آن ها در بازدید سرزده از منزل عباس نیز متوجه شدند که قالی داخل پذیرایی نیز به تازگی شسته شده است و لکه هایی از خون هم روی دیوار منزل وجود دارد. عباس در پاسخ به سوالات و ابهامات مذکور گفت: قالی را برای شست وشو به قالی شویی سپردم تا وقتی همسر و دخترم پیدا شدند منزل تمیز باشد. او درباره لکه خون نیز مدعی شد دختر 9 ساله ام بیماری دیابت دارد وقتی برای آزمایش قند از انگشت او خون می گیریم ناراحت می شود و دستش را به در و دیوار می مالد به همین دلیل احتمال دارد این خون ها مربوط به دخترم باشد!
بنابراین گزارش از سوی دیگر کارآگاهان در تحقیقات نامحسوس خود به اسنادی دست یافتند که نشان می داد روز گم شدن مادر و دختر مذکور، آن ها به مرکز بهداشت مراجعه نکرده اند و جنایت در منزل «عباس» رخ داده است. این درحالی بود که پزشکی قانونی هم در گزارشی مستند، هویت زن و دختر خردسال را با بررسی های دقیق پزشکی مشخص کرد که با مشخصات ژنتیکی مادر و دختر گمشده مطابقت داشت. به همین دلیل «عباس» این بار مورد بازجویی های تخصصی قرار گرفت و درحالی که بیان می کرد دچار عذاب وجدان شده است، به صراحت قتل همسر و دختر بیمارش را پذیرفت و در تشریح ماجرا گفت: نهم تیر در منزل مادرزنم مهمان بودیم که شب هنگام من از همسرم خواستم تا به همراه دختر و پسرم در منزل مادرش بماند و من روز بعد که از سرکار آمدم آن ها را به خانه خودمان ببرم ولی همسرم نپذیرفت و اصرارهای من هم فایده ای نداشت. در مسیر وقتی به خانه بازمی گشتیم دخترم از من خواست تا برایش «کیک» بگیرم اما به دلیل بیماری دیابتی که داشت همسرم اجازه نداد برایش شیرینی بخرم! هنگامی که به خانه رسیدیم پسر پنج ساله ام خوابید و من مشغول تماشای تلویزیون بودم که ناگهان دخترم به سمت یخچال رفت و لیوان شربت آلبالو را برداشت. همسرم با دیدن این صحنه عصبانی شد و لیوان شربت را از دست دخترم گرفت و پرت کرد. با شکستن لیوان،من هم خشمگین شدم و با مشت به سر همسرم کوبیدم که روی زمین افتاد. در این لحظه دخترم پای مرا چسبید تا من مادرش را بیشتر کتک نزنم! ولی من خیلی عصبانی بودم او خودش را روی مادرش انداخت من هم پیکرش را بلند کردم و به سمت دیوار پرت کردم. سر دخترم به دیوار خورد و بی حرکت شد. زنم با دیدن این صحنه، جیغ کشید که من دستم را دور گردنش حلقه زدم و آن قدر فشار دادم که او هم بی حال روی زمین افتاد. در این هنگام بود که از داخل حیاط منزل، کلنگی را برداشتم و به سراغ همسر و فرزندم رفتم. پیکر آن ها کنار هم قرار داشت که ضربات کلنگ را بر سر هر دوی آن ها فرود آوردم و خون زیادی روی فرش ها ریخت. اجساد را درون کیسه زباله و پتو گذاشتم و به درون حمام بردم ولی نتوانستم پسر پنج ساله ام را بکشم! بالاخره تا صبح کنار اجساد ماندم و صبح پسرم را به منزل مادرزنم بردم و نقشه رفتن به مرکز بهداشت را طرح کردم تا کسی به من مشکوک نشود! سپس روز بعد اجساد را در صندلی عقب پرایدم گذاشتم و بی هدف در جاده کلات به راه افتادم که ناگهان خودم را در نزدیکی پاسگاه سد کارده دیدم. از ترس، اجساد را درون شکاف (شیار) زمین کشاورزی انداختم و با بیلی که همراهم بود مقدار کمی خاک روی آن ها ریختم و بعد هم به خانه برگشتم و در نهایت ماجرا را به پلیس اعلام کردم...
براساس گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، اما «عباس» هنگام بازسازی صحنه این جنایت تکان دهنده، قصه دیگری را درباره انگیزه خود از ارتکاب قتل همسر و فرزند بیمارش مطرح کرد و به مقام قضایی گفت: دخترم نرگس به خاطر بیماری دیابت (قند) مجبور به تزریق انسولین بود به گونه ای که حتی در مهمانی ها، همسرم دست او را از دوستانش جدا می کرد و به داخل حمام یا دستشویی می برد تا آمپول انسولین به او تزریق کند ولی من طاقت دیدن این صحنه ها را نداشتم. کار به جایی رسید که دخترم هنگام تزریق آمپول فرار می کرد و به من پناه می آورد من هم که نمی توانستم این صحنه های دردناک را تحمل کنم یک شب تصمیم گرفتم تا همه اعضای خانواده ام را به قتل برسانم چرا که بنا به تشخیص پزشکان، دیگر امیدی به بهبودی دخترم نبود! ولی برای نحوه کشتن آن ها تردید داشتم و به همه راه های جنایت می اندیشیدم تا این که بالاخره به این نتیجه رسیدم که آن ها را با پتک (کلنگ) بکشم! که سریع تر جان بدهند!
آن شب وقتی از منزل مادرزنم به خانه بازگشتیم و همه خوابیدند من کلنگی را که برای شکستن موزائیک ها خریده بودم ازحیاط برداشتم و بدون آن که به چهره همسرم نگاه کنم ضرباتی را بر سرش فرود آوردم و بعد هم نرگس (دختر 9 ساله) را به همین شکل کشتم اما زمانی که روی سر پسرم رفتم چشمم به چهره اش افتاد و نتوانستم اورا به قتل برسانم! در همان حال پسرم را به داخل اتاق بردم تا چیزی نبیند. روز بعد هم او را خواب آلود در آغوش گرفتم و به منزل مادرزنم بردم و نقشه رفتن طاهره و نرگس به مرکز بهداشت را طرح کردم.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است اظهارات متهم این پرونده جنایی در حالی مقابل دوربین قوه قضاییه بیان می شد که او ناگهان در حاشیه بازسازی صحنه این جنایت وحشتناک، از ازدواج پنهانی خود نیز پرده برداشت و گفت: از مدتی قبل با زن دیگری ازدواج کرده بودم که خانواده ام از این موضوع اطلاعی نداشتند و من تصمیم گرفته بودم تا آرام آرام این موضوع را برای همسرم بازگو کنم که متاسفانه این حادثه رخ داد و ...
بنابراین گزارش، با تکمیل تحقیقات و ثبت دقیق اعترافات متهم در مراحل دادرسی و بازسازی صحنه جنایت، این پرونده پیچیده و حیرت آور با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد. مدتی بعد «عباس» در حالی پای میز محاکمه ایستاد که پرونده وی با توجه به اهمیت و حساسیت آن توسط قضات با تجربه شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی زیر ذره بین عدالت قرار گرفته بود اما او در همان جلسه اول محاکمه، به طور کامل اعترافات و اقاریر خود در مراحل دادرسی را انکار کرد و در ادعایی عجیب گفت: فقط به خاطر ترس از روزنامه خراسان مجبور شدم به قتل همسر و دخترم اعتراف کنم چرا که می دانستم آن ها ماجرای قتل را منتشر می کنند و از ناموس من نام می برند!
رئیس دادگاه که از این ادعای بی اساس تعجب کرده بود خطاب به متهم گفت: اما خبر کشف بقایای اجساد همسر و دخترتان قبل از دستگیری و اعتراف شما در روزنامه خراسان به چاپ رسیده است! پس چگونه مدعی هستید که به خاطر ترس از اخبار روزنامه خراسان قتل همسر و فرزند خردسالتان را پذیرفته اید؟ با سکوت متهم، مقام قضایی ادامه داد: طبق اسناد دقیق و رصدهای اطلاعاتی پلیس، شما در نقطه ای تردد کرده اید که اجساد همسر و دخترتان در همان مکان قرار داشتند، در این باره چه می گویید؟ متهم در پاسخ گفت: آن روز من نیاز به دستشویی داشتم به همین دلیل سوار بر پراید به آن مکان رفتم تا نیازم برطرف شود!
در این هنگام قاضی دادگاه سوال کرد: یعنی شما فقط برای نیاز به دستشویی، ده ها کیلومتر از مشهد به طرف جاده کلات رفتید تا فقط نیاز به سرویس بهداشتی را برطرف کنید؟ آیا این ادعا برای خود شما پذیرفتنی است؟
«عباس» که در مخمصه بدی افتاده بود با تایید موضوع ادامه داد: من همسر و فرزندم را نکشتم!
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است در حالی که پزشکی قانونی با درخواست قضات دادگاه برای انجام آزمایش های ژنتیکی و حتی بررسی دقیق خاک و آثار باقی مانده از اجساد، اسناد انکار ناپذیری از این جنایت وحشتناک را به دادگاه گزارش کرده بودند، متهم در آخرین جلسه محاکمه خود گفت: «اگر پزشکی قانونی موضوع را تایید کرده است من هم به خاطر عشق به فرزند و همسرم قتل آن ها را می پذیرم!»
در حالی که عشق به همسر دوم در یک ازدواج پنهانی، همچنان یکی از فرضیه های قضایی برای ارتکاب این جنایت هولناک به شمار می رفت، قضات شعبه ششم دادگاه پایان جلسات محاکمه را اعلام و پس از مشورت های قضایی رای خود را در این پرونده حساس صادر کردند.
بنابر رای قضات دادگاه، متهم «عباس» بنابر اسناد و دلایل انکارناپذیر، محتویات پرونده و اقاریر و اعترافات دقیق وی درباره چگونگی وقوع جنایت و همچنین بازسازی صحنه قتل و دفاعیات وی در جلسات دادگاه، به قصاص نفس (به خاطر قتل زن مسلمان) و تحمل 10 سال زندان از جنبه عمومی جرم به دلیل قتل دختر 9 ساله (نرگس) محکوم می شود.
به گزارش روزنامه خراسان، همچنین در رای مذکور که به طرفین پرونده ابلاغ شده آمده است: به لحاظ گستردگی آثار زیانبار جنایت و این که متهم نه تنها از این ماجرا ابراز ندامت نمی کند بلکه بر انکار نیز اصرار می ورزد!
شایان ذکر است: به دنبال اعتراض متهم و وکیل مدافع وی به رای صادرشده توسط شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی، این پرونده برای بررسی های دقیق تر به دیوان عالی کشور ارسال شد اما قضات شعبه 26 دیوان عالی نیز پس از مطالعه سطر به سطر اوراق پرونده این جنایت هولناک، بر رای دادگاه مهر تایید زدند و آن را به طور کامل مطابق با موازین شرعی و قانونی دانستند. بدین ترتیب پرونده مذکور در مسیر اجرای حکم قرار گرفت.
اختصاصی خراسان . خراسان : شماره : 21131 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۲۷ دي
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی