درامتداد تاریکی-ناتوانی در کنترل خشم رنگ خون گرفت
توکلی - عامل قتل جوان23ساله در یک نزاع خونین، در کمتر از یک ساعت به دام افتاد. به گزارش خراسان، فرمانده انتظامی شهرستان کرمان بیان کرد: به دنبال اعلام مرکز فوریت های پلیسی110 مبنی بر وقوع یک فقره درگیری منجر به قتل در یکی از شهرک های حاشیه شهر کرمان، بلافاصله عوامل انتظامی به محل اعزام شدند.سرهنگ مهدی پورامینایی ادامه داد: با حضور ماموران در محل وقوع جرم و در بررسی های اولیه مشخص شد دو جوان به علت اختلافات شخصی با یکدیگر درگیر شده اند که در این میان یکی از طرف های دعوا هدف اصابت ضربات مرگبار چاقوی طرف دیگر قرار گرفته و به شدت مجروح شده است. این مسئول انتظامی با اشاره به انتقال مجروح این حادثه به مرکز درمانی، اظهار کرد: این فرد به علت شدت جراحات واردشده روی تخت بیمارستان جان باخت. وی گفت: با حضور به موقع نیروهای کلانتری19و پیگیری های صورت گرفته عامل این قتل در کمتر از یک ساعت پس از ارتکاب جرم دستگیر و تحویل مرجع قضایی شد. سرهنگ پورامینایی در پایان با اشاره به وقوع چند فقره قتل دیگر در ماه های اخیر در نقاط مختلف شهر کرمان تصریح کرد: همان طور که بارها بر کنترل خشم و نداشتن حمل سلاح سرد تاکید کرده ایم علت وقوع بیشتر قتل های اخیر همین دو مورد بوده است که جا دارد ضمن دوری از موقعیت های بروز تنش و نزاع، همواره از روی منطق و با دوراندیشی با مسائل روبه رو شویم. خراسان : شماره : 21161 - ۱۴۰۱ شنبه ۶ اسفند
دسیسه های دلهره آور داروخانه دار برای فراری دادن رقیب!
«زبل خان نقابدار» لباس زنانه می پوشید و با سوء استفاده از شرایط اغتشاشات اخیر، مغازه ها را به آتش می کشید. او 86 میلیون تومان پول گرفته بود...
سیدخلیل سجادپور- با تلاش شبانه روزی پلیس مشهد، راز آتش افروزی های سریالی و مرگ چنار 60 ساله با اسیدپاشی در حالی فاش شد که ردپای دسیسه های دلهره آور متصدی یک داروخانه برای فراری دادن رقیب تجاری با اجیر کردن سابقه دار معروف به «زبل خان» نیز لو رفت.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ماجراهای وحشتناک از تیر ماه گذشته هنگامی در مشهد آغاز شد که در 3 شب متوالی یک اصله درخت چنار با قدمت 60 ساله مورد هجوم فرد یا افراد ناشناس قرار گرفت. ابتدا آثار اسیدپاشی روی درخت چنار نمایان شد و سپس تیغه های اره تنه درخت تنومند را نشانه رفت و آن را در آستانه مرگ زودهنگام قرار داد، اگرچه کسبه و اهالی محل در بولوار احمد آباد مشهد عکس العملی در این باره نداشتند اما حامیان و فعالان محیط زیست در فضاهای مجازی به مطالبه گری پرداختند و غم از دست دادن چنین درخت زیبایی را به تصویر کشیدند. این مطالبه گری بالاخره شهرداری را به تکاپو انداخت وگروهی از کارکنان شهرداری منطقه احمد آباد برای جلوگیری از مرگ زودهنگام درخت مذکور تیمار آن را در دستور کار قرار دادند و ... گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است در حالی که هیچ کس نمی دانست در پس این ماجرای تکان دهنده، راز عجیبی نهفته است، ناگهان حادثه وحشتناک دیگری در ساختمان مقابل درخت چنار و در آن سوی خیابان رخ داد. همزمان با آغاز اغتشاشات اخیر درمحدوده بولوار احمد آباد یک مرکز بینایی سنجی در زیرزمین ساختمان مذکور طعمه شعله های سرکش آتش شد و چندین میلیارد تومان خسارت مالی به بار آورد همه لوازم و تجهیزات و عینک های موجود در این مرکز در آتش سوخت و در حالی به خاکستر تبدیل شد که ارتباط این آتش سوزی با اغتشاشگران گره خورد و متصدی آن به پیگیری راهکارهای قانونی برای یافتن عامل یا عاملان این خرابکاری (آتش افروزی) پرداخت اما ماجرای این آتش افروزی ها به پایان نرسید و دوم و نوزدهم آذرماه گذشته باز هم داروخانه ای در طبقه همکف این ساختمان تجاری طعمه شعله های آتش شد. با آن که امدادگران آتش نشانی به دلیل شرایط اغتشاشات در آماده باش کامل بودند و بی درنگ در تاریکی های شب خود را به محل آتش سوزی (ساختمان مقابل درخت چنار) رساندند اما باز هم خسارت ها از 4.5 میلیارد تومان گذشت و داروها و تجهیزات زیادی در آتش سوخت و خسارت های هنگفتی هم به تاسیسات و ساختمان مذکور وارد آمد.
بنا بر گزارش روزنامه خراسان، با اظهارنظرهای کارشناسی امدادگران آتش نشانی، مبنی بر عمدی بودن آتش سوزی های مذکور، پرونده هایی در کلانتری احمد آباد تشکیل شد و ماجرای این آتش افروزی ها در حالی زیر ذره بین تحقیقات پلیسی قرار گرفت که هنوز هم فرضیه آتش سوزی های سریالی به اغتشاشگران مرتبط می شد.
در حالی که بررسی های تخصصی در این باره ادامه داشت ، یازدهم دی ماه نیز شعله های آتش از در ورودی مجتمع تجاری (ساختمان مقابل درخت چنار) باز هم زبانه کشید و خودروهای نجاتگران آتش نشانی را آژیرکشان وارد خیابان احمدآباد کرد. احتمال سرایت آتش به طبقات بالای ساختمان چند طبقه، دلهره عجیبی را به راه انداخت اما امدادگران بی ادعا مانند همیشه دل به میان شعله های آتش زدند تا از بروز یک فاجعه دلخراش جلوگیری کنند. شیلنگ های سنگین خودروهای آتش نشانی در دستان امدادگران، قوت قلبی برای ساکنان و مالکان فروشگاه های تجاری شد اما وحشت از رسیدن زبانه های سرکش آتش به کنتورهای گاز این ساختمان ، دل های امدادگران را به تپشی غیرقابل وصف انداخت. بی درنگ گاز محل قطع شد و نیروهای امداد و نجات آتش نشانی مشهد در حالی شعله های آتش را فرونشاندند که باز هم بیش از 500 میلیون تومان خسارت به تاسیسات ساختمان مذکور وارد آمده بود.
طولی نکشید که با گزارش ماجرای آتش سوزی های سریالی به سلسله مراتب فرماندهی، سرهنگ احمد نگهبان به بررسی دقیق گزارش های مذکور پرداخت و دستورات ویژه ای را برای پیگیری جدی با بهره گیری از همه امکانات پلیس صادر کرد. فرمانده انتظامی مشهد از نیروهای انتظامی خواست به طور شبانه روزی برای شناسایی عامل یا عاملان این خرابکاری های هولناک اقدام کنند و آن ها را به پنجه عدالت بسپارند.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، به دنبال دستور محرمانه رئیس پلیس مشهد، چندین گروه اطلاعاتی و عملیاتی وارد عمل شدند و به سرنخ هایی از یک زن نقابدار رسیدند که با پوشش زنانه در دوربین های ترافیکی منطقه مشاهده می شد. بررسی های بیشتر و همچنین واکاوی دقیق در حوادث و آتش سوزی های قبلی نیز بر حضور این زن نقابدار مهر تایید می زد اما دقت در رفتارها و حرکات این زن هنگام تردد در ساعات وقوع آتش سوزی ها نشان داد که او یک مرد حدود 40 ساله است که لباس زنانه به تن دارد. به همین دلیل رصدهای اطلاعاتی پلیس با بهره گیری از تجربیات فرمانده انتظامی مشهد، وارد مرحله جدیدی شد و آن ها با چهره زنی این مرد جوان به سرنخ هایی رسیدند که نشان می داد این فرد ارتباطی با متصدی داروخانه ای در آن سوی خیابان دارد و ترددهای مشکوکی در آن منطقه داشته است. این گونه بود که با هماهنگی های قضایی، متصدی داروخانه مذکور احضار شد و مورد بازجویی های فنی قرار گرفت.این مرد جوان که ابتدا مدعی بود از ماجراهای مذکور اطلاعی ندارد، وقتی شواهد و دلایل مستند پلیس را دید، دیگر نتوانست حقیقت ماجراهای تکان دهنده را انکار کند و به ناچار دسیسه های دلهره آور خود را افشا کرد و گفت: به دلیل مشتریان زیادی که داروخانه مقابل داشت، حسادت وجودم را فرا گرفت و برای آن که ضربه ای به داروخانه رقیب بزنم تا او داروخانه اش را به مکان دیگری منتقل کند تحت تاثیر پیشنهاد شوم یکی از دوستانم قرار گرفتم و فرد سابقه داری را برای اجرای نقشه های خودم اجیر کردم. وی درباره خشکاندن و قطع درخت چنار هم مدعی شد: آن درخت مقابل دید داروخانه را گرفته بود و من برای آن که فضای دید را برای جذب مشتری بیشتر کنم تصمیم به این عمل گرفتم. ادامه گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: در پی اعترافات متهم مذکور، بلافاصله عوامل انتظامی با راهنمایی های رئیس پلیس مشهد، عازم مخفیگاه مرد 40 ساله (آتش افروز سابقه دار) در بولوار شاهنامه شدند و او را که به «زبل خان» معروف بود در حالی دستگیر کردند که به طور ضربتی و غافلگیرانه در محاصره نیروهای انتظامی قرار گرفته بود.
این فرد که در فیلم دوربین های ترافیکی با پوشش زنانه دیده می شد، در بازجویی ها به صراحت آتش افروزی های سریالی را پذیرفت و گفت:متصدی داروخانه مرا برای اقدامات خرابکارانه اجیر کرد و تاکنون نیز 86 میلیون تومان در 4 مرحله از وی دریافت کرده ام اما مرکز بینایی سنجی را به اشتباه آتش زدم و تصورم بر این بود که زیرزمین ساختمان مذکور محل انبار داروهای مرد داروخانه دار رقیبی است که طرف مقابل مرا برای وارد کردن خسارت به آن اجیر کرده بود.
براساس گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، بررسی های بیشتر در این باره با معرفی متهمان به مراجع قضایی همچنان ادامه دارد.
اختصاصی خراسان . خراسان : شماره : 21162 - ۱۴۰۱ يکشنبه ۷ اسفند
آدمکشی مرد قصاب درون خودرو!
اختصاصی خراسان
سیدخلیل سجادپور- جوان 34 ساله ای که با همدستی یکی از دوستانش شاگرد مجرد یکی از بنگاه های املاک را به قتل رسانده و جسد او را در بیابان های انتهای منطقه الهیه مشهد رها کرده بود روز گذشته با تلاش کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شد و به ارتکاب جنایت با انگیزه ظن به «ارتباط سیاه» اعتراف کرد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماجرای وحشتناک این پرونده جنایی از یکم اسفند گذشته زمانی آغاز شد که مرد جوانی با شاگرد 26 ساله بنگاه املاک تماس گرفت و از او خواست تا واحد آپارتمانی رهن و اجاره ای مناسبی را به او معرفی کند.
مرد 33 ساله که مدعی بود مبلغ رهن را تا 50 میلیون تومان می پردازد، چنین وانمود کرد که برای پرداخت اجاره نیز مشکلی ندارد. به این ترتیب امیر (شاگرد بنگاه) با مشتری خود در نزدیکی بولوار میثاق قرار گذاشت تا چند واحد آپارتمانی را به او نشان دهد. طولی نکشید که امیر سوار بر پژو 206 سفید رنگش شد و به طرف محل قرار حرکت کرد. مرد 33 ساله هم که خود را ابوالفضل معرفی کرده بود به محض مشاهده خودروی جوان بنگاه دار، در صندلی جلو نشست و شروع به احوال پرسی کرد اما هنگامی که راننده پژو قصد حرکت داشت، مشتری مذکور از وی خواست لحظاتی تامل کند تا همسرش نیز با آن ها همراه شود، اما هنوز جمله او به پایان نرسیده بود که ناگهان مردی آشنا در پژو را گشود و در صندلی عقب جا گرفت. شاگرد 26 ساله که با دیدن «علیرضا» به شدت تعجب کرده بود، خیلی خونسرد به احوال پرسی با او پرداخت چرا که امیر مدتی با رومینا (همسر علیرضا) در بنگاه املاک همکار بود و او را می شناخت. از مدتی قبل هم علیرضا (مرد 34 ساله قصاب) که به خاطر سوء ظن به «ارتباط سیاه همسرش» با مردی غریبه، به وی مشکوک شده بود، اخم هایش را در هم کشید و از «امیر» خواست به سمت بزرگراه حرکت کند. وقتی «امیر» تلاش کرد تا به «علیرضا» اثبات کند که در ظن سیاه خود دچار اشتباه شده است، گفت وگوهای خصمانه بین آن ها در حالی شدت گرفت که «امیر» خودرو را در حاشیه بزرگراه متوقف کرده بود.این گفت وگوها حدود 45 دقیقه طول کشید و به ناگاه مرد 34 ساله که در صندلی عقب با چهره ای خشمگین و برافروخته سخن می گفت، کارد قصابی را بیرون کشید و ضربه ای به ران پای راننده 26 ساله زد و سپس ضربه دیگری را به دست چپ وی فرود آورد. او در همین حال گوشی راننده مجرد را نیز گرفت و در حالی که پیامک ها و تصاویر داخل گوشی را نگاه می کرد با صدایی خشم آلود، گردن امیر را گرفت و با کمک ابوالفضل، پیکر زخمی و خون آلود او را از میان دو صندلی به عقب کشید به طوری که صندلی و در خودرو رنگ خون گرفت.
در این هنگام همدست علیرضا که خود را مشتری رهن و اجاره منزل معرفی کرده بود پشت فرمان پژو 206 نشست و آن ها به طرف انتهای بولوار مجیدیه حرکت کردند. وقتی خودرو در کنار کالی متوقف شد که درون زمین های کشاورزی مسیر اتصال جاده ای به طرقبه شاندیز قرار داشت، علیرضا آخرین ضربه کاری را با کارد وحشتناک بر گردن «امیر» فرود آورد و سپس پیکر زخمی او را از داخل خودرو به درون کال انداخت.
دقایقی بعد عاملان این حادثه هولناک با شکستن گوشی تلفن همراه «امیر» به طرف منطقه قاسم آباد به راه افتادند و پژوی خون آلود را در یکی از خیابان های فرعی بولوار ادیب رها کردند و از محل گریختند.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است از سوی دیگر خانواده امیر که مانند همیشه منتظر فرزندشان بودند، با نگرانی به وی زنگ می زدند اما نتیجه ای نمی گرفتند. آن ها روز بعد هم به هر جایی که احتمال حضور فرزندشان وجود داشت، سرزدند ولی تلاش هایشان برای یافتن «امیر» بی فایده بود تا این که روز بعد از این ماجرا، پدر امیر با مراجعه به پلیس، گم شدن پسر 26 ساله اش را اطلاع داد.همزمان با ارسال پرونده مذکور به پلیس آگاهی خراسان رضوی، گروهی از کارآگاهان اداره جنایی با نظارت مستقیم سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) ماموریت یافتند تا ماجرای گم شدن شاگرد بنگاه املاک را پیگیری کنند. بنابر این گزارش، درحالی که رصدهای اطلاعاتی با بازبینی دوربین های مدار بسته در اطراف محل کار وی ادامه داشت ناگهان روز یک شنبه گذشته شهروندی در تماس با پلیس 110، از رها شدن بدون صاحب یک دستگاه خودروی پژو 206 سفید رنگ در حاشیه یکی از خیابان های بولوار ادیب خبر داد. با دریافت این خبر بی درنگ ماموران انتظامی به بررسی موضوع پرداختند و با مشاهده شماره پلاک و همچنین آثار زیادی از خون های ریخته شده در کف خودرو، متوجه شدند که در برابر یک پرونده جنایی قرار گرفته اند. طولی نکشید که ماجرای مذکور به قاضی ویژه قتل عمد مشهد گزارش شد و دقایقی بعد قاضی دکتر صادق صفری، دستورهای ویژه ای را برای ردیابی عامل یا عاملان رها کردن خودرو در منطقه یاد شده صادر کرد. به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این گونه بود که پرونده پیچیده جنایی روی میز قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گشوده شد و گروهی تخصصی از کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) تحقیقات گسترده ای را با کنکاش های اطلاعاتی آغاز کردند و به سرنخ هایی از جوانی رسیدند که برای آخرین بار با وی تماس گرفته و قرار گذاشته بود تا واحد آپارتمانی را رهن و اجاره کند. بر همین اساس، کارآگاهان با بهره گیری از تجربیات قاضی دکتر صفری، عازم میدان استقلال مشهد شدند و ابوالفضل را که در یکی از فروشگاه های پروتئینی مشغول کار بود، به مقر انتظامی انتقال دادند. این جوان 33 ساله که با مشاهده اسناد و مدارک دقیق پلیس حیرت زده به آنان می نگریست ، به ناچار لب به اعتراف گشود و راز این جنایت را فاش کرد. او گفت: یکی از دوستانم که با یکدیگر همکار هستیم از من خواست برای گرفتن زهرچشم از فردی که مزاحم ناموسش می شود با او همکاری کنم که من هم با ترفند اجاره و رهن منزل با او قرار گذاشتم، اما نمی دانستم که او قصد کشتن آن جوان را دارد.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است در پی اعترافات این متهم، بی درنگ گروه عملیاتی کارآگاهان راهی سوئیت اجاره ای در بولوار شهید قرنی شدند و علیرضا را نیز در آن مکان به دام انداختند. این متهم 34 ساله نیز که به اتاق بازجویی های تخصصی هدایت شده بود با بیان این که شغل قصابی داردبه ارتکاب جنایت با انگیزه ظن به «ارتباط سیاه» همسرش با شاگرد بنگاه اعتراف کرد و مدعی شد که جسد را درون کالی در انتهای بولوار مجیدیه انداخته است. به این ترتیب بعدازظهر روز گذشته قاضی ویژه قتل عمد مشهد به همراه گروهی از افسران پلیس آگاهی و پزشکی قانونی،عازم بیابان های انتهای بولوار مجیدیه شد و این گونه با کشف جسد «امیر»(شاگرد 26 ساله بنگاه) تحقیقات قضایی در حالی ادامه یافت که آثار 5 ضربه کارد بر پیکر مقتول دیده می شد. بنابر گزارش روزنامه خراسان، با دستورهای محرمانه مقام قضایی، بررسی های ویژه سروان اسماعیل عظیمی مقدم (افسر پرونده) برای رازگشایی از زوایای پنهان این جنایت تکان دهنده با احضار رومینا (همسر متهم به قتل) درباره ادعاهای «ارتباط سیاه» آغاز شد. خراسان : شماره : 21163 - ۱۴۰۱ دوشنبه ۸ اسفند
ماجرای پیکر آویزان!
اگر نیروهای انتظامی به دادمان نمی رسیدند اکنون من و حدیثه در این دنیا نبودیم و نمی دانم برای این تصمیم احمقانه چه افراد دیگری به مخمصه می افتادند و ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات دختر 16 ساله ای به نام «مهستی» است که او و دوستش به قصد خودکشی خودشان را از پل هوایی بولوار وکیل آباد مشهد آویزان کرده بودند. دو دختر نوجوان که خانواده هایی آشفته دارند پس از آن که در عملیات نیروهای گشت کلانتری نجفی از مرگ نجات یافتند و ماموران پیکر آویزان آن ها را به بالای پل کشیدند به دایره مددکاری اجتماعی انتقال یافتند و به بیان سرگذشت خود پرداختند که سرگذشت غم انگیز حدیثه روز شنبه گذشته در ستون در امتداد تاریکی صفحه حوادث به چاپ رسید.
در همین حال «مهستی» نیز درباره اوضاع نابسامان و آشفته زندگی خود به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری نجفی مشهد گفت: من و حدیثه در شهرک طرق زندگی می کنیم و از مدتی قبل با یکدیگر دوست صمیمی شدیم؛ چرا که هر دو نفرمان وضعیت خانوادگی و سرنوشتی مشابه داشتیم. من فرزند طلاق هستم. پدر و مادرم چند سال قبل از یکدیگر جدا شدند و من و برادر بزرگ ترم را رها کردند، اما من به دلیل علاقه ای که به مادرم داشتم نزد او ماندم. با وجود این، مادرم با مرد دیگری ازدواج کرد که یک دختر داشت. من به خاطر ازدواج مادرم خیلی ناراحت بودم و با او سر ناسازگاری گذاشتم تا جایی که بالاخره مادرم تصمیم به طلاق گرفت و از آن مرد جدا شد، ولی این جدایی دوام چندانی نداشت و او دوباره با اصرار ناپدری ام به زندگی مشترک با او بازگشت؛ چرا که نمی توانست مخارج و هزینه های زندگی را به تنهایی تامین کند.
در این هنگام من که 13 سال بیشتر نداشتم با یکی از اقوام مادرم ازدواج کردم و با «فرید» نامزد شدم، ولی ما هیچ گونه تفاهم اخلاقی با یکدیگر نداشتیم و همواره به مشاجره و درگیری می پرداختیم. این درگیری ها تا آن جا ادامه یافت که من دیگر نمی توانستم رفتارهای نامزدم را تحمل کنم و فقط گوش به فرمان او باشم. به همین دلیل از «فرید» جدا شدم و درس و مدرسه را هم رها کردم. خلاصه در حالی که با خودم می اندیشیدم دیگر از امر و نهی کردن و زورگویی های نامزدم راحت شده ام، اما زندگی ام با بازگشت به خانه مادری سخت تر شد؛ چرا که برادر بزرگ تر و مادرم به خاطر حرف مردم اجازه نمی دادند با کسی ارتباط داشته باشم یا به تنهایی از خانه خارج شوم! آن ها با هر بهانه ای مرا کتک می زدند و روزگار را بر من به شدت سخت گرفته بودند. در همین روزها بود که با «حدیثه» آشنا شدم. وقتی سرگذشت او را فهمیدم این ارتباط شکل صمیمانه تری به خود گرفت تا جایی که بارها با یکدیگر نقشه فرار از منزل را می کشیدیم یا برای جلب توجه اطرافیانمان «خودزنی» می کردیم. این رفتارهای خشن هر روز در وجود ما بیشتر می شد. آن روزها من در یک فروشگاه لوازم آرایشی کار می کردم تا هزینه های خودم را تامین کنم، اما باز هم احساس می کردم انسانی بی ارزش و سربار خانواده ام هستم به همین دلیل وقتی با «حدیثه» درباره شرایط زندگی مان گفت وگو می کردیم ناگهان در یک تصمیم هیجانی و احمقانه قرار گذاشتیم خودمان را از بالای پل پایین بیندازیم و به اصطلاح خودکشی کنیم. این گونه بود که از شهرک طرق راهی بولوار وکیل آباد شدیم و خودمان را از بالای پل عابر پیاده آویزان کردیم، ولی در یک لحظه هر دو نفرمان از این اقدام ترسناک و احمقانه پشیمان شدیم.
خودروهای عبوری ایستاده بودند و ترافیک سنگینی در بولوار ایجاد شده بود. من و حدیثه از شدت ترس و وحشت جیغ می کشیدیم و نمی خواستیم جان خودمان را از دست بدهیم، اما کاری از دست هیچ کس ساخته نبود. انگشتانم دیگر توان نگه داشتن پیکر آویزانم را نداشتند و هر لحظه سست تر می شدند. من و دوستم فقط گریه می کردیم و برای این حماقت بچگانه از مردم کمک می خواستیم. خلاصه در حالی که فقط چند ثانیه تا سقوط فاصله داشتیم و از ترس حتی به خودروها هم نگاه نمی کردیم ناگهان نیروهای انتظامی از راه رسیدند و به همراه دیگر امدادگران، ما را نجات دادند. اکنون با این که از رفتن به خانه وحشت داریم، اما خوشحال هستیم که با حضور پلیس از مرگ نجات یافتیم و به زندگی بازگشتیم. گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با صدور دستوری از سوی سرهنگ مهدی کسروی (رئیس کلانتری نجفی) تلاش مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی با دعوت از خانواده های دو دختر نوجوان برای آسیب شناسی این حادثه تکان دهنده آغاز شد و اقدامات روان شناختی برای مهارت آموزی روابط خانوادگی آن ها ادامه یافت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21163 - ۱۴۰۱ دوشنبه ۸ اسفند
5 میلیون تومان برای سرقت هر کامیون!
سیدخلیل سجادپور- سرکرده باندی که فقط کامیون های بنز دهتن را در مشهد میربودند و با تلاش نیروهای کلانتری طرق به دام افتادند، در اعترافات خود مدعی شد، برای هر سرقت موفقیت آمیز 5 میلیون تومان به عضو دیگر باند می پرداخت! به گزارش اختصاصی خراسان، ماجرای پیچیده سرقت های مذکور از چند ماه قبل زمانی در مشهد آغاز شد که خودروهای بنز دهتن مدل پایین مورد دستبرد سارقان قرار می گرفت و بعد از چند روز هنگامی در بیابان های اطراف شهرک طرق توسط پلیس کشف میشد که تقریبا اوراق شده و بسیاری از قطعات و لوازم آن ها به سرقت رفته بود.این موضوع موجب بروز نگرانی هایی برای کامیون داران شد تا جایی که با گزارش ماجرا به سلسله مراتب فرماندهی، سرهنگ احمد نگهبان (رئیس پلیس مشهد) دستور محرمانه ای را برای ریشه یابی سرقت های مذکور صادر کرد و از عوامل انتظامی خواست همه امکانات موجود را برای ردیابی سرقت کامیون ها به کار گیرند. با تدابیر فرمانده انتظامی مشهد، گروه مشترکی از نیروهای اطلاعات، تجسس، موادمخدر و گشت های کلانتری طرق به سرپرستی سرگرد موسوی (رئیس کلانتری) تشکیل شد و ماجرای سرقت های مذکور زیر ذرهبین تحقیقات قرار گرفت. بازدیدهای میدانی از محل های سرقت در اولین مرحله از اقدامات پلیس نشان داد که سارقان با شکستن لچکی سمت شاگرد کامیون ها و یکسره کردن سوئیچ، بنزهای دهتن را میربودند و به بیابان های اطراف انتقال میدادند. به همین دلیل تحقیقات گروه ویژه عملیاتی، روی سارقان سابقه دار و حرفه ای متمرکز شد و بدین ترتیب بانک های اطلاعاتی مجرمان مورد بررسی های دقیق قرار گرفت. از سوی دیگر نیز مخبران و منابع اطلاعاتی محلی برای شناسایی سارقان به کار گرفته شدند تا این که نوزدهم بهمن سرقت دیگری با همین شیوه در شهرک طرق رخ داد و چند روز بعد نیز دهتن سرقتی در حوزه استحفاظی کلانتری شهید رجایی مشهد کشف شد. اثربرداری از خودرو سرنخی از یک سارق حرفه ای به نام «حمید» را در حالی نمایان کرد که مالباخته نیز با هوشیاری خاصی او را شناسایی کرده بود. بنابراین با کسب مجوزهای قضایی از قاضی اسماعیل عندلیب (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) این متهم 32 ساله به چنگ قانون افتاد و مدعی شد سرکرده باند، فردی سابقهدار است که در خیابان شهید ساعی اقامت دارد. طولی نکشید که مجریان قانون این جوان 37 ساله را نیز در یک عملیات ضربتی دستگیر کردند و به مقر انتظامی انتقال دادند. این دزد حرفه ای در بازجویی ها گفت: کامیون های مدل پایینی را شناسایی میکردم که تجهیزات امنیتی کمتری داشتند، سپس از «حمید» که دارای گواهی نامه پایه یک بود با پیشنهاد پرداخت 5 میلیون تومان برای هر سرقت موفقیت آمیز، می خواستم تا کامیون را به بیابان های حاشیه شهر انتقال دهد. سپس بین ساعت 2 تا 5 بامداد به محل می رفتیم و من خودرو را با شکستن لچکی و یکسره کردن سوئیچ روشن می کردم و او هم کامیون بنز دهتن را به نقاط کور و خلوت در بیابان انتقال میداد. سپس قطعات و لوازم قابل فروش آن ها را باز می کردم و به مالخری به نام «غلام» می فروختم که در زمینه خرید و فروش ضایعات فعالیت دارد. گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، با دستگیری مالخر مذکور تعداد زیادی لوازم و قطعات خودروهای سرقتی نیز در حالی کشف شد که تاکنون اعضای این باند به سرقت 3 کامیون بنز دهتن اعتراف کرده اند.تحقیقات در این باره همچنان با هدایت رئیس کلانتری ادامه دارد. خراسان : شماره : 21165 - ۱۴۰۱ چهارشنبه ۱۰ اسفند
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی