درامتداد تاریکی-سرنوشتم را اعتیاد مادرم رقم زد!

در واقع من هیچ نقشی در تعیین سرنوشت خودم نداشتم چرا که اعتیاد مادرم روزگار و آینده مرا نیز تباه کرد. اگرچه او دو سال قبل با مرخصی یک هفته ای از زندان بیرون آمد و با «ایست قلبی» از دنیا رفت اما اشتباهات او در مسیر زندگی، همه خانواده ام را تحت تاثیر قرار داد به گونه ای که ...

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 26 ساله ای است که دست دختر 8 ساله ای را گرفته و برای شکایت از مردی وارد کلانتری شده بود که قصد ازدواج با او را داشت. این زن جوان با بیان این که دیگر نمی تواند این کتک کاری ها را تحمل کند درباره قصه زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت: 4 ساله بودم که پدرم به ناچار از مادرم جدا شد و مرا که تنها فرزند آن ها بودم به مادرم سپرد اما مادرم اعتیاد شدیدی به مواد مخدر صنعتی از نوع شیشه داشت و پدرم به همین دلیل او را طلاق داد. در این شرایط من نزد مادربزرگ و دایی ام رفتم تا در کنار آن ها زندگی کنم ولی مادر بزرگ و دایی ام نیز که در یک واحد آپارتمانی زندگی می کردند به مواد مخدر آلوده بودند. سرانجام دوسال بعد همسایگان وقتی شرایط تاسف بار زندگی مرا در کنار مادربزرگم دیدند با پلیس تماس گرفتند و بدین ترتیب من با دستور قضایی به عنوان کودک بدسرپرست تحویل بهزیستی شدم. در آن جا به تحصیل ادامه می دادم و روزگار آرامی داشتم تا این که 10 سال بعد، مادرم به یاد من افتاد و در حالی که 16 ساله بودم به سراغم آمد و مرا از بهزیستی تحویل گرفت و نزد خودش برد ولی او اعتیادش را ترک نکرده بود و همچنان شیشه مصرف می کرد به طوری که در حالت خماری یا توهم به شدت مرا زیر مشت و لگد می گرفت و کتک می زد. او گاهی سیم داغ را چنان بر دستانم می چسباند که صدای فریادهای دلخراشم همسایگان را از خانه بیرون می کشید. او یک بار هنگام توهم ناگهان بالشت را روی صورتم گذاشت و چیزی نمانده بود که مرا خفه کند ولی من به طور معجزه آسایی سرم را از زیر بالشت بیرون آوردم و نفس کشیدم! خلاصه در این شرایط بود که «هومن» به خواستگاری ام آمد. او هم از بچه های بهزیستی بود که پدر و مادرش را نمی شناخت و از گذشته اش خبری نداشت. با این حال من و «هومن» با هم ازدواج کردیم که حاصل آن دختر زیبایی به نام «آرزو» است اما همسرم نیز جوانی پرخاشگر و عصبی بود ومدام مرا کتک می زد به طوری که دیگر واقعا تحمل کتک کاری های او را نداشتم، به همین دلیل 7 سال قبل زمانی که آرزو هنوز 8 ماه بیشتر نداشت و شیرخواره بود از «هومن» طلاق گرفتم تا حداقل در آرامش روزگار بگذرانم چرا که او گاهی با چاقو خودزنی می کرد و من به شدت از رفتارهای وحشتناکش می ترسیدم. در این شرایط خانه ای اجاره کردم تا دخترم را بزرگ کنم و دیگر به ازدواج نمی اندیشیدم. مادرم نیز مدام راهی زندان می شد و مدت کمی را در بیرون از زندان بود تا این که 2 سال قبل مادرم وقتی برای مرخصی یک هفته ای از زندان بیرون آمده بود، دچار ایست قلبی شد و جان خود را از دست داد. من هم 2 ماه قبل با مردی آشنا شدم که به شدت به من ابراز علاقه می کرد و مدعی بود اگر با او ازدواج کنم مرا خوشبخت خواهد کرد. این بود که سرانجام خام چرب زبانی های «پدرام» شدم و ارتباطم را با او برای آشنایی بیشتر آغاز کردم اما متاسفانه «پدرام» هم اوضاع روحی مناسبی ندارد و مدام مرا کتک می زند. این بود که به قانون پناه آوردم و از پدرام شکایت کردم تا حداقل برای یک بار هم شده از حق خودم دفاع کنم... گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد امیررضا فعال (رئیس کلانتری معراج) بررسی های قانونی و روان شناختی درباره ادعاهای زن جوان در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21174 - ۱۴۰۱ دوشنبه ۲۲ اسفند

طناب دار در شعله های خونبار!

وقتی با تماس همسایگان سراسیمه و هراسان خودم را به خانه رساندم، هنوز شعله های آتش زبانه می کشید و آتش نشانان در حالی آتش را فرونشاندند که حدود نیمی از منزلم در آتش سوخته بود. آثار خون روی پتوها دیده می شد و طناب داری هم در سقف اتاق قرار داشت...

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 37 ساله ای است که به خاطر ترس و وحشت و تهدیدهای هولناک همسرش، به کلانتری پناه آورده بود. این زن جوان با بیان این که زندگی اش تباه شده است، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: 2 خواهر بزرگ‌ترم ازدواج کردند و تنها برادرم که از من کوچک‌تر است، کارتن خواب شد، من هم در حالی تا مقطع راهنمایی تحصیل کردم که از همان دوران نوزادی در میان دود و دم و موادمخدر بزرگ شدم چرا که پدر و مادرم معتاد بودند و مخارج زندگی را با خرید و فروش انواع موادمخدر تامین می کردند اما مدام با یکدیگر درگیر بودند و هیچ تفاهمی با هم نداشتند. بالاخره کار به جایی رسید که پدرم مادرم را طلاق داد و در حالی که چندین بار سابقه کیفری داشت با زن دیگری ازدواج کرد و به دنبال زندگی خودش رفت. در این شرایط برادرم که مسیر خلاف را در پیش گرفته بود، از زیر پل ها و پاتوق های خلافکاران سردرآورد و از همان دوران نوجوانی کارتن خواب شد. مادرم نیز که با توزیع موادمخدر مخارج ما را تامین می کرد، چندین بار دستگیر و راهی زندان شد. در این شرایط بود که خواهر بزرگم با یکی از بستگان پدرم ازدواج کرد که او نیز از مسیر خلاف روزگار می گذراند. «قدرت» در حالی دامنه خلافکاری هایش برای توزیع موادمخدر را گسترش می داد که هامون پسر آن ها نیز به دنیا آمده بود. در این گیر و دار روزی نیروهای انتظامی وارد خانه خواهرم شدند و مقداری موادمخدر صنعتی کشف کردند اما قدرت با حیله و فریبکاری موادمخدر را به گردن خواهرم انداخت و او نیز به واسطه عواطف و احساسات، توزیع موادمخدر را پذیرفت و برای چند سال راهی زندان شد اما وقتی فهمید شوهرش زن دیگری را به عقد موقت خودش درآورده است، از درون زندان تقاضای طلاق داد و از قدرت جدا شد. در همین روزها خواهر دیگرم که عاشق پسر همسایه بود، با او ازدواج کرد و من هم به خاطر علاقه ای که به فتانه (خواهر دومم) داشتم، در 15 سالگی نزد آن ها رفتم و در خانه خواهرم به زندگی ادامه دادم. حدود یک سال بعد شوهر خواهرم یکی از دوستانش را که جوانی کشاورز بود به من معرفی کرد و این گونه من و محسن با هم ازدواج کردیم. او جوانی مهربان و خوش اخلاق بود اما در حالی که پسرم (توفان) بیشتر از 2 سال نداشت، ناگهان حادثه وحشتناکی زندگی مرا تباه کرد. آن روز شوهرم زمانی که سوار بر موتورسیکلت به زمین های کشاورزی می رفت با یک دستگاه خودروی سواری تصادف کرد و حافظه اش را از دست داد.

خانواده محسن برای آن که به پول هنگفتی برسند، من و پسرم را از خانه بیرون کردند. من هم که اوضاع را این گونه دیدم با بخشیدن مهریه ام حضانت پسرم را پذیرفتم و با فروش طلاهایم خانه ای اجاره کردم و در یک فروشگاه لباس زنانه مشغول کار شدم. مدتی بعد با جوان مجردی آشنا شدم که در یک نمایشگاه فروش خودرو کار می کرد. جابر خانه ای اجاره کرد و من و توفان را نزد خودش برد. بیشتر از 10 سال به طور پنهانی در عقد موقت جابر بودم تا این که خانواده او از ماجرا مطلع شدند و او را مجبور کردند تا من و توفان را رها کند. خلاصه آن ها جابر را داماد کردند و من هم دوباره خانه ای اجاره کردم و در حالی پسرم را به مدرسه می فرستادم که او جابر را پدر خودش می دانست. بالاخره بعد از این ماجراها یکی از دوستانم طالب را به من معرفی کرد تا با هم ازدواج کنیم. او قبلا 2 زن را به عقد موقت خودش درآورده بود و ادعا می کرد آن زن‌ها خیانتکار بودند. من هم که می خواستم جای جابر را پر کنم، به عقد موقت طالب درآمدم اما 3 ماه بیشتر از زندگی مشترکمان نگذشته بود که فهمیدم او به خاطر چاقوکشی و شرکت در نزاع های دسته جمعی چندین سابقه کیفری دارد و اکنون نیز باید برای تحمل کیفر خودش را به زندان معرفی کند. خلاصه طالب حدود یک سال بعد، از زندان بیرون آمد. آن جا بود که فهمیدم طالب نه تنها موادمخدر و مشروبات الکلی مصرف می کند بلکه از اراذل و اوباش معروف است که چندین بار سابقه خودکشی دارد و همه زخم های التیام یافته و خراشیدگی های وحشتناک روی پیکر خالکوبی شده اش به خاطر خودزنی و قدرت نمایی با چاقو بوده است. او حتی در زندان هم قصد خودکشی داشته که موفق نشده بود، به همین دلیل از ادامه زندگی مشترک با او ترسیدم و صیغه محرمیت را فسخ کردم ولی طالب ادعا می کرد حتما من هم مانند 2 همسر صیغه ای قبلی اش با مرد دیگری در زمان زندانی بودن او ارتباط برقرار کرده ام و حالا قصد جدایی دارم. به این ترتیب آزار و اذیت ها و کتک کاری های او مرا به سوی یک زندگی مخفیانه کشاند تا خانه اجاره ای مرا پیدا نکند اما زمانی که به خانه خواهرم رفته بودم تا منزل جدیدی را با کمک او پیدا کنم، ناگهان یکی از همسایگان تلفنی از آتش سوزی در منزلم خبر داد. در حالی هراسان خودم را به خانه رساندم که بیش از نیمی از لوازم در آتش سوخته بود و آثار خون روی پتوها دیده می شد. در همین هنگام وقتی چشمم به طناب داری افتاد که از سقف منزل آویزان بود، طالب با من تماس گرفت و از آن سوی خط گفت: اگر از من جدا شوی تو و فرزندت را از همان طناب دار آویزان می کنم و... .

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد جواد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) تحقیقات روان‌شناختی و اقدامات قضایی پلیس درباره این ماجرای هولناک آغاز شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21172 - ۱۴۰۱ شنبه ۲۰ اسفند

مثلث جرم!

اختصاصی خراسان

سیدخلیل سجادپور- واکاوی مبارزه با سرقت با آن که فقط در یک مثلث جرم خلاصه می شود اما 17 نهاد و سازمان دولتی و غیردولتی در پیشگیری و مقابله با آن نقش دارند که یکی از آن ها نیروی انتظامی است.

رئیس پلیس مشهد روز گذشته در تشریح طرح های مقابله با سرقت و راهکارهای پیشگیری از وقوع جرم به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: سرقت یکی از آسیب های اجتماعی است که به عنوان معلول، علت های متعددی دارد که اگر این علت ها توسط جامعه شناسان و کارشناسان اجتماعی زیر ذره بین واکاوی قرار نگیرند، در واقع فقط با معلول مبارزه کرده ایم و اموال بیت المال را هدر داده ایم.

سرهنگ احمد نگهبان افزود: دستگیری و مجازات یک سارق که گاهی بیشتر از 60 فقره سابقه کیفری دارد، بیانگر آن است که مجازات ها در این زمینه بازدارنده نیست و باید چاره ای دیگر اندیشید. وقتی سخن از «سرقت» به میان می آید، همه نگاه ها به سوی پلیس و دستگاه قضا معطوف می شود در حالی که این دو دستگاه و سازمان، در انتهای خط مبارزه قرار دارند یعنی اگر همه اقدامات اجتماعی برای آسیب زدایی به نتیجه نرسید آن زمان باید از قدرت بازدارندگی «مجازات» استفاده کرد.

مقام ارشد انتظامی مشهد با اشاره به این که هم اکنون قوانین موجود در قانون مجازات اسلامی نیز برای مبارزه با سرقت نقص دارد، خاطرنشان کرد: قانون مجازات سرقت نیاز به بازنگری با شرایط فعلی جامعه دارد چرا که چرخه مبارزه با جرم «معیوب» است و بازگشت دوباره سابقه داران به ارتکاب همان جرم نیز مهر تاییدی بر این نظریه است.

وی به نقایصی مانند رهایی مجرم با گذشت شاکی از مجازات در صورتی که اموال سرقتی زیر 20 میلیون تومان ارزش داشته باشد، اشاره کرد و افزود: از این گونه نقص ها بسیار داریم که خود موجب بازگشت سارق به چرخه ارتکاب جرم می شود.

سرهنگ نگهبان با بیان این که موضوع مبارزه با سرقت ابعاد متعدد و گسترده ای دارد که باید تحقیقات زیادی برای کاهش این جرم از سوی دانشگاهیان و کارشناسان صورت گیرد، اظهار کرد: پلیس در این زمینه آماده همکاری است تا علت های وقوع جرم به طور کارشناسی و دقیق بررسی شود تا نمایندگان مجلس شورای اسلامی و دیگر بخش های تصمیم گیری در نظام، بتوانند برای از بین بردن این علت ها یا کاهش آسیب ها برنامه ریزی کنند.

این مقام انتظامی که خود فعالیت های زیادی در زمینه تجزیه و تحلیل جرایم دارد، مالخران را سارقان اصلی ذکر کرد و گفت: قانون باید طوری تدوین شود تا مجازات مالخری بر مجازات سارق غلبه کند چرا که اگر مالخر وجود نداشته باشد، سرقت رخ نمی دهد! وقتی سارقی برای فروش یک گوشی تلفن سرقتی دچار مخاطرات فروش شود و کسی جرئت خرید مال مسروقه را نداشته باشد، به یقین در کاهش جرم نقش موثری خواهد داشت.

از سوی دیگر هم فروش کالاهای دست دوم یا مستعمل باید ضابطه مند شود و قوانین مستحکمی بر آن حکم فرما باشد تا هرکس به هر طریقی مانند فضاهای مجازی نتواند اموال سرقتی را به عنوان کالای مستعمل یا دست دوم بفروشد.

سرهنگ احمد نگهبان با اشاره به این که هزینه ارتکاب جرم در کشور پایین است، تصریح کرد: برای مبارزه با سرقت یک عزم ملی نیاز است چرا که فقط پلیس و دستگاه قضایی به تنهایی نمی توانند در این باره نقش مهمی ایفا کنند.

وی به تدابیر و برنامه های مدون پلیس خراسان رضوی با هدایت ها و نظارت های مستقیم سردار سرتیپ محمد کاظم تقوی (فرمانده انتظامی خراسان رضوی) اشاره کرد و گفت: از روزی که سردار تقوی فرماندهی انتظامی سرزمین خورشید را به عهده گرفت، همواره بر مبارزه قاطع با یغماگران اموال مردم تاکید داشت و خود نیز گاهی در نیمه های شب وارد گشت زنی های انتظامی می شد تا این مشکل مهم مردم را دغدغه مند باشد به همین دلیل هم طرح های ویژه ای برای مبارزه با سرقت با تقویت گشت های انتظامی در مشهد به اجرا درآمد که فقط در سال جاری منجر به دستگیری 31 هزار سارق شد که نسبت به سال گذشته از رشد 7 درصدی برخوردار بود.

وی اضافه کرد: اما این تدابیر با تاکید رئیس پلیس فراجا برای مبارزه سراسری در کشور با جرایمی مانند سرقت، اهمیت ویژه ای یافت و همه عوامل انتظامی برای رفع دغدغه های مردم بند پوتین ها را محکم بستند و در کف خیابان ها مقابله قاطع با جرم را در دستور کار قرار دادند به طوری که فقط طی 2 هفته در مشهد 69 باند سرقت متلاشی شد و 1300 تن از یغماگران اموال مردم به دام افتادند.

به گفته سرهنگ نگهبان، امسال 9 تن از دزدان حرفه ای و سابقه دار در عملیات تعقیب و گریز کشته شدند و 17 تن نیز طوری مجروح شده اند که دیگر قادر به ارتکاب جرم نیستند اما او معتقد است که باید مثلث جرم ریشه یابی شود چرا که 41 درصد زندانیان وکیل آباد مشهد را سارقان تشکیل می دهند. کلیددار امنیت مشهد در تشریح «مثلث جرم» گفت: برای ارتکاب سرقت عواملی مانند بزه دیده (مالباخته)، بزهکار (سارق) و موقعیت (فرصت ارتکاب جرم) نیاز است که هرکدام از این 3 ضلع مثلث گونه نقش مهمی را در ارتکاب یا پیشگیری از جرم سرقت ایفا می کنند. وی افزود: اگر آموزش های همگانی از طریق رسانه ها و صداو سیما جدی گرفته شود و مردم از چگونگی مراقبت از اموال خود آگاه شوند و به طور مثال تجهیزات ایمنی را روی خودرو نصب کنند، دیگر احتمال وقوع سرقت آن خودرو به شدت کاهش می یابد. از سوی دیگر باید ریشه های ارتکاب جرم شناسایی و آسیب شناسی شود مانند طلاق، اعتیاد، اشتغال و ... که می تواند یک فرد را به سوی سرقت سوق دهد و برای از بین بردن این آسیب ها برنامه ریزی شود و حتی سارق بعد از تحمل مجازات نیز به مراکز حمایتی معرفی شود و در اولویت اول، شغل آن ها از سوی دولت مهر تضمین بخورد. در سومین ضلع مثلث جرم نیز محیط و موقعیت نقش بسزایی دارد به طوری که اگر 17 نهاد و سازمانی که در پیشگیری از جرم نقش دارند، شرایط وقوع جرم را از بین ببرند دیگر خود به خود سرقت ها روند کاهشی می گیرد مانند این که شهرداری دوربین های نظارتی را به صورت هم پوشانی افزایش دهد. شرکت برق روشنایی معابر را تامین کند و خودروسازان به نکات ایمنی و امنیتی خودرو توجه جدی داشته باشند، این مثلث پیشگیری از جرم تکمیل خواهد شد و پلیس و دستگاه قضایی نیز با تبهکاران حرفه ای و باندهای سازمان یافته مبارزه می کند نه با معتادی که شبی چند فقره سرقت خرد انجام می دهد!

فرمانده انتظامی مشهد، بر اجرای طرح های ویژه مبارزه با سرقت که هم اکنون با دستورهای سردار رادان در مرحله اجرا قرار دارد نیز تاکید کرد و گفت: اکنون به کلانتری ها توجه خاصی می شود و عوامل انتظامی با قوت قلب بیشتری برای تامین امنیت و آسایش مردم تلاش می کنند که نتیجه آن در دستور فرمانده فراجا برای مبارزه گسترده با سرقت نمایان شد و در تعطیلات نوروزی به اوج خود خواهد رسید به گونه ای که باید سارقان اموال مردم تعطیلات را پشت میله های زندان تجربه کنند! اما در این باره پلیس نیازمند حمایت های قاطع مجلس شورای اسلامی و به ویژه سردار قالیباف است که توجه ویژه ای به پلیس داشته باشند.سرهنگ احمد نگهبان در بخش دیگری از سخنانش به طرح مبارزه با مالخران نیز اشاره کرد و افزود: اگرچه نواقص قانونی زیادی در برخورد قاطعانه با خریداران اموال سرقتی وجود دارد اما پلیس با اجرای طرح های گوناگون همه توان خود را به کار گرفته است تا با همکاری و هماهنگی صمیمانه دستگاه قضایی و به ویژه دادستان مرکز استان خراسان رضوی، ضربه مهلکی بر پیکر چرخه جرم سرقت و به ویژه مالخران فرود آورد چرا که از این پس، مالخران نیز همانند سارقان زیر ضربات عملیاتی پلیس قرار می گیرند و به اشد مجازات قانونی محکوم خواهند شد.این مقام با تجربه انتظامی که خود سال ها در کسوت معاون عملیات استان خراسان رضوی، ردای مبارزه با جرم را بر تن دارد، به کاهش 9 درصدی سرقت از منازل و 6 درصدی از مغازه ها در سال جاری اشاره کرد و نقش عملیات های منسجم و هماهنگ با حمایت های دستگاه قضایی را در این زمینه بسیار موثر دانست.سرهنگ نگهبان در ادامه به یکی از تحقیقات پلیس مشهد برای ریشه یابی جرایم نیز اشاره کرد و گفت: بررسی پرونده های سرقت و گزارش های پلیس 110، در تحقیقات صورت گرفته نشان می دهد تا 4 روز بعد از واریز یارانه های دولتی، آمار سرقت ها تا 40 درصد کاهش می یابد و دوباره روند صعودی به خود می گیرد که این امر می تواند در برنامه ریزی ها برای کاهش جرم توسط مسئولان کشور مورد توجه جدی قرار گیرد.رئیس پلیس مشهد در پایان خاطره ای جذاب از یکی از «سارقان در حرکت» را بازگو کرد که از استان های دیگر و برای ارتکاب سرقت به مشهد می آیند. او گفت: یکی از سارقان حرفه ای و سابقه دار که از استان های غربی وارد مشهد شده و حلقه های قانون بر دستانش گره خورده بود، در پاسخ به این سوال که چرا برای سرقت به شهر دیگری نرفتید؟ گفت: در هیچ کدام از شهرهای کشور مانند بانوان مشهدی به زیورآلات و نگهداری طلا در منزل اهمیت نمی دهند به همین دلیل زمانی که به چند واحد آپارتمانی در مشهد دستبرد می زنیم احتمال این که در یکی از منازل طلا نباشد تقریبا صفر است اما در شهرهای دیگر کشور احتمال دارد بعد از ورود به 3 خانه، در یکی از آن ها طلا پیدا کنیم! سرهنگ نگهبان در پایان باز هم به شهروندان توصیه کرد: اگر مسائل امنیتی را که توسط پلیس ارائه می شود ، جدی بگیریم در واقع یکی از اضلاع ارتکاب جرم را از بین برده ایم و فرصت و موقعیت ارتکاب جرم را از سارقان گرفته ایم. خراسان : شماره : 21173 - ۱۴۰۱ يکشنبه ۲۱ اسفند

دستبرد یک میلیاردی!

به خاطر صدور چک بلامحل و با شکایت طلبکارم راهی زندان شدم اما چند روز بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که دوباره به یکی از شعبه های دادسرای عمومی و انقلاب مشهد احضار شدم و تازه فهمیدم دستبرد یک میلیارد تومانی من به منزل یکی دیگر از طلبکارانم لو رفته است که با او معاشرت خانوادگی داشتم و ...

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات جوان 24 ساله ای است که با طرح یک نقشه زیرکانه، صدها میلیون تومان گوشی تلفن همراه آیفون را از منزلی واقع در بولوار هدایت مشهد سرقت کرده بود. این جوان که پس از شناسایی خودروی پژو 206 اجاره ای زیر چتر اطلاعاتی کارآگاهان پایگاه شمال پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفت و دستگیر شد، پس از اعتراف به سرقت 3 برگه چک و 24 دستگاه گوشی تلفن آیفون، درباره سرگذشت خود گفت: از مدت ها قبل در زمینه خرید و فروش تلفن همراه فعالیت داشتم و بسیاری از فعالان این صنف را می شناختم. در همین باره روزی با مرد 40 ساله ای آشنا شدم که به صورت گسترده و گاهی سیار به خرید و فروش گوشی های گران قیمت می پرداخت. آشنایی من و اصغر به رفت و آمد و معاشرت خانوادگی انجامید و من که خودم را فردی بانفوذ در میان نیروهای امنیتی معرفی می کردم، روابطم را با اصغر گسترش دادم و فعالیت کاری سالمی با یکدیگر داشتیم به گونه ای که دیگر اعتماد و اطمینان او به من روزافزون شد اما در این میان من به دلیل ندانم کاری و اشتباهاتی که مرتکب شدم بدهی زیادی بالا آوردم و طلبکارانم هر روز بیشتر می شدند. من که خودم را جوانی متمول نشان داده بودم، از آبرویم می ترسیدم به همین دلیل با اشتباهاتی بزرگ تر وارد معاملات وحشتناکی شدم. حالا دیگر گوشی های تلفن را به صورت چکی از فروشندگان کلی کالا می خریدم و سپس برای تبدیل زودهنگام به پول نقد، آن ها را با قیمت بسیار پایین و به صورت نقدی به خرده فروشان می فروختم اما این گونه فعالیت های اشتباه، نه تنها مشکل مرا حل نکرد بلکه هر روز بر مبلغ بدهکاری هایم افزوده شد تا جایی که دیگر طلبکاران به من بدبین شدند و چک ها را به اجرا گذاشتند. در این شرایط همواره سعی می کردم خودم را از دید طلبکارانم پنهان کنم تا بلکه راهی برای پرداخت وجوه چک هایی پیدا کنم که دست فروشندگان و خریداران گوشی تلفن داشتم. بالاخره اوایل امسال تعدادی گوشی تلفن از «اصغر» به صورت سود مشارکتی خریدم تا در میان فروشندگان و مغازه داران توزیع کنم اما اصغر برای اطمینان خاطرش 3 میلیارد تومان سفته به عنوان تضمین از من گرفت ولی فروش این گوشی ها نیز مشکلی را حل نکرد چرا که بدهکاری های زیادی داشتم. خلاصه به هر دری می زدم تا بتوانم مبالغی از بدهکاری هایم را بپردازم چرا که هر لحظه احتمال دستگیری ام وجود داشت تا این که اواخر بهمن در گفت وگو با «اصغر» متوجه شدم که او شب هنگام قصد دارد به همراه خانواده اش به یک مجلس عروسی برود. این گونه بود که وسوسه شیطانی به سراغم آمد چرا که می دانستم «اصغر» تعداد زیادی گوشی تلفن آیفون خریده است و آن ها را در خانه نگهداری می کند. به همین دلیل بلافاصله نقشه دستبرد به منزل «اصغر» را کشیدم و تصور نمی کردم که کسی به من مشکوک شود. همان روز به یک شرکت اجاره خودرو رفتم و یک دستگاه خودروی پژو 207 را به مبلغ یک میلیون تومان اجاره کردم و منتظر ماندم تا آن ها از خانه خارج شوند. خودرو را در حاشیه بولوار هدایت پارک کردم و خودم را به طبقه محل سکونت «اصغر» در آپارتمان رساندم. ابتدا گوشی ها را به همراه کارتن هایش برداشتم و بعد هم 3 برگه چک را که هرکدام به مبلغ 100 میلیون تومان بود، در جیبم گذاشتم اما سفته 3 میلیارد تومانی خودم را سرقت نکردم تا به من مشکوک نشود! تعدادی از گوشی ها را در تهران، ورامین و مشهد به افرادی فروختم که قبلا با آن ها در زمینه خرید و فروش گوشی کار می کردم و بقیه اموال سرقتی هم در منزلم بود که پلیس آن ها را کشف کرد. اما بعد از این ماجرا و در حالی که تصور می کردم، بخش زیادی از بدهکاری هایم را با این اموال سرقتی پرداخت می کنم، ناگهان یکی از طلبکاران به سراغم آمد و من به اتهام صدور چک بلامحل روانه زندان شدم. در حالی که قصد داشتم با پرداخت مبلغ بدهکاری از زندان آزاد شوم، ناگهان به یکی دیگر از شعبه های دادسرا احضار و به پلیس آگاهی مشهد هدایت شدم. آن جا بود که فهمیدم کارآگاهان پایگاه شمال پلیس آگاهی مشهد، با استفاده از شگردهای تخصصی، مرا شناسایی کرده اند به طوری که دیگر چاره ای جز بیان حقیقت و اعتراف به سرقت یک میلیارد تومانی از منزل دوستم نداشتم!...حالا هم اگرچه کارآگاهان به دنبال دستگیری مالخران اموال سرقتی هستند اما من خیلی پشیمانم. ای کاش ...گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است تحقیقات بیشتر در این باره همچنان با دستورهای ویژه سرهنگ احمد نگهبان (رئیس پلیس مشهد) ادامه دارد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس آگاهی مشهد . خراسان : شماره : 21173 - ۱۴۰۱ يکشنبه ۲۱ اسفند


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : پنجشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۱ | 13:49 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |