شعر-حی علی العزا حی علی البکا

ای درعزات آدم وحوا گریسته

ای در عزایت آدم و حوا گریسته - یا که ساکنان عالم بالا گریسته

پیمبران مرسل و ذرات کائنات - از هفت ارض تا به ثریا گریسته

این بس برای غریبیت ای باعث نجات - گبر و یهود و قوم نصاری گریسته

هم ساکنان معبد و هم واقفان دیر - هم جاثلیق پیر کلیسا گریسته

آن ظلمها که شد بتو در دشت کربلا - هم دوست گریه کرد و هم اعدا گریسته

حوران باغ خلد برین تو ای شهید - اندر جنان بهره لعیا گریسته

بر کشته تو ای شه بی غسل و کفن - مجنون وار زینب و لیلا گریسته

ما دام عمر، سیّد سجاد ناتوان - اندر عزات ای شه والا گریسته

چشم ما تا که به زخم بدنت گریان است

چشم ما تا که به زخم بدنت گریان است - اشک ما گوهر رخشان یم عرفان است

به همان آیه که خواندی به سر نیزه قسم - خون پاک تو، حیات دگر قرآن است

دین ز خون بدنت جامۀ گلگون پوشید - گرچه در دامن صحرا بدنت عریان است

حوض کوثر شود از اشک محبان تو پر - ساقی اش دست خدای اَحد منّان است

هرکه را نیست به دل داغ تو، داغش به جگر - هر کجا نیست عزاخانۀ تو زندان است

کفن عاشق تو، پیرهن سینه زنی است - خاک زنجیر زنت، درد مرا درمان است

آب تا روز قیامت جگرش می سوزد - که تو خود خضر حیاتی و لبت عطشان است

اولین روضۀ جانسوز تو را خوانده خدا - اولین گریه کن تو پدر انسان است

حَیَوان بهر تو گریند، خدا می داند - منکر گریه به تو پست تر از حیوان است

چه به دوزخ ببرندش، چه به گلزار بهشت - چشم "میثم" به جراحات تنت گریان است

ما اشک را ز پاکی مادر گرفته ایم

ما اشک را ز پاکی مادر گرفته ایم - این زندگی ز چشمه ی کوثر گرفته ایم

اذن ورود ما به بهشت خداست اشک - ما از بهشت هدیه فراتر گرفته ایم

اشک غم حسین بُود، خود بهشت ساز - ما بعد روضه زندگی از سر گرفته ایم

آنکه شنید نام حسین و نریخت اشک - دوری از او به امر پیمبر گرفته ایم

ما در کفن ز تربت او نور می بریم - رزق سفر ز خاک همین در گرفته ایم

ما بی حسین پست ترینِ خلایقیم - با نام اوست رتبه ی برتر گرفته ایم

ما در میان روضه ی او تحت قُبه ایم - حاجات خود به روضه مکرر گرفته ایم

تا آب می خوریم صدا می زنیم حسین - این امر از سکینه ی اطهر گرفته ایم

وقتی برای گریه دلم تنگ می شود - لب با دم حسین هماهنگ میشود

تنها نه دل به یاد تو میسوزد ای حسین - از روضه هایت آب دل سنگ میشود

ای بهترین بهانه برای گریستن - بی تو حنای گریه چه بیرنگ می شود

کافیست لحظه ای دلم از تو جدا شود - دیگر کمیت زندگی ام لنگ میشود

جز در مسیر هیئت تو پا نی نهم - وقتی برای گریه دلم تنگ میشود

گریه دار است عجب نام اباعبدالله

گریه دار است عجب نام اباعبدالله - جان فدای عطش کام اباعبدالله

هرکجا پر بکشم سوی حرم می آیم - چون کبوتر شده ام رام اباعبدالله

هرکسی صاحب اشک است نظر کرده ی اوست - چشم ما شد ز ازل جام اباعبدالله

خوش به حال شهدائی که رسیدند آخر - با شهادت به سرانجام اباعبدالله

غیر ارباب به هر بی سر و پا رو نزنیم - ما که جلدیم سر بام اباعبدالله

کعبه ام کرببلا ، پیرهن مشکی من - می شود حوله ی احرام اباعبدالله

نیزه داری به نوک نیزه ی خود ساکت کرد - زیر لب ناله ی آرام اباعبدالله

مادرش گوشه ی گودال تماشا میکرد - غرق خون شد به خدا کام اباعبدالله

قاسم نعمتی

دریا به چشم گریه کنانت چو شبنم است

دریا به چشم گریه کنانت چو شبنم است - یعنی که هر چه گریه برایت کنم کم است

شکر خدا که با همه ناقابلیمان - اشکی برای عرض ارادت فراهم است

دیوار کعبه گشت سیه پوش داغ تو - یعنی تمام سال خدا هم محرم است

زهرا به دست سینه زنت آب می دهد - هرکس که هست با تو در این خیمه محرم است

بگذار تا نفس بزنم در عزای تو - این آرزوی هر شب عیسی بن مریم است

یک گوشه از تمامی شش گوشه ات حسین - دارالشفای درد غریبان عالم است

بانی روضه هات خدا بود خود نوشت - هرکس که شد به عشق تو دیوانه آدم است

حسن لطفی

چشم من محفل اشک و غم و اندوه و عزاست

چشم من محفل اشک و غم و اندوه و عزاست - در حسینیه ی دل ، هیئت عشق تو به پاست

مَحرَم روضه ی تو مُحرِم بیت الله است - تا ابد پرچم سرخ حرمت قبله نماست

در شکوه و شرف و مرتبه و منزلتت - جز خدایی به خدا هر چه بگوئیم رواست

همه ی هستی خود را به میان آوردی - بی سبب نیست بهای تو و خون تو خداست

«کشتگان غم تو زنده ی جاویدانند» - بی گمان فانی عشق تو شدن عین بقاست

دل بریدن، پر ِ پرواز حسینیّون است - هر که از خود گذرد در سفر کرب و بلاست

یوسف رحیمی

همه جا شور عزاي تو بپا مي بينم

همه جا شور عزاي تو بپا مي بينم - عالم اندر غم تو غرق عزا مي بينم

همه جا نام دل آراي تو را مي شنوم - جلوه روي تو را در همه جا مي بينم

در هواي تو چنان ديده دل صافي شد - هر كجا مي نگرم ، كرب و بلا مي بينم

تو حسيني و محمد، تو حسيني و علي - بر رخت هاله اي از نور خدا مي بينم

عزيزان باز ايام عزا شد

عزيزان باز ايام عزا شد - لواي شاه دين از نو بپا شد

محرم آمد و ذرات عالم - عزادار شهيد كربلا شد

در اين مه به ابرو فرق اكبر - ز تيغ منقذ بي دين دو تا شد

گلوي اصغر بي شير پرخون - به روي دست بابش از جفا شد

دو دست حضرت عباس از تن - براي جرعه آبي جدا شد

چو ني نالد صغير از اين ستم ها - كه بر آل نبي در نينواشد

عزاي اشرف اولاد آدم است، بيا

عزاي اشرف اولاد آدم است، بيا - عزيز فاطمه! ماه محرّم است بيا

هلال ماه عزا ميدهد ندا به فلک - که ماه گريه و اندوه و ماتم است بيا

پريده رنگ ز رخسار مادرت زهرا - قد رسول خدا در جنان، خم است بيا

لواي سرخ حسيني ندا دهد همه دم - که غير تو چه کسي، صاحب دم است بيا

اگر شوند سماوات، چشمه چشمه اشک - به ياد قطره خون خدا کم است بيا

به زخمهاي تن پاره پاره شهدا - خدا گواست، که تيغ تو مرهم است بيا

هنوز غرقه به خون، ماه روي عباس است - هنوز نقش زمين، دست و پرچم است بيا

بيا که پر شده از ذکر «يا حسين» جهان - بيا که ولوله در خلق عالم است بيا

هر آن دلي که به ياد حسين ميسوزد - در آن شرارهاي از شعر «ميثم» است بيا

مرا اشک عزايت آبرو داد

مرا اشک عزايت آبرو داد - دلم را از سياهي شستشو داد

کجا مولاي ما فردا گذارد - غلام او در آتش پا گذارد

بود در موج آتش اين شعارم - خدايا من حسين را دوستدارم

ببازار عمل با دست خالي

ببازار عمل با دست خالي - من و مهر تو يا مولي الموالي

بدم اما حسين را دوستدارم - همين باشد مدال افتخارم

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar1.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری

تاريخ : سه شنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۲ | 14:55 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |