درامتداد تاریکی-«جوان شیشه ای» پمپ بنزین را به آتش کشید

سجادپور- جوان معتاد به مواد مخدر صنعتی که در یکی از جایگاه های سوخت مشهد مشغول کار بود، در حالی ناخواسته بخشی از پمپ بنزین را به آتش کشید که خود نیز به شدت دچار سوختگی شد.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این حادثه ساعت 2 و 45 دقیقه بامداد بیست و چهارم تیر هنگامی رخ داد که تانکر حامل سوخت در جایگاه مذکور توقف کرد و کارشناسان متخصص مشغول تخلیه سوخت در مخازن شدند. در همین حال یکی از کارگران پمپ بنزین در بخش مخازن تخلیه گاز بنزین، مشغول استعمال مواد مخدر صنعتی (شیشه) بود که ناگهان با روشن کردن فندک موجب انفجار مهیب گازهای متصاعد از مخازن بنزین شد و خود را گرفتار شعله های آتش دید. لحظاتی بعد شعله های آتش زبانه کشید و احتمال سرایت آن به مخازن یا پمپ های بنزین، دلهره عجیبی در محل ایجاد کرد. طولی نکشید که با تماس های تلفنی کارکنان جایگاه و رانندگان، خودروهای آتش نشانی آژیرکشان وارد منطقه مذکور شدند و با انجام اقدامات ایمنی، از گسترش شعله ها به نقاط دیگر جایگاه سوخت جلوگیری کردند. از سوی دیگر، گروهی از نیروهای انتظامی به سرپرستی سرگرد سبکبار (رئیس کلانتری شفا) برای تامین امنیت در محل وقوع آتش سوزی حضور یافتند و به بررسی های تخصصی پرداختند. بنابر این گزارش جوان معتاد 30 ساله نیز که دچار سوختگی شده بود، به مرکز درمانی انتقال یافت و بدین گونه با حضور سریع نیروهای امدادی و پلیس از یک فاجعه بزرگ جلوگیری شد. تحقیقات بیشتر برای ریشه یابی این حادثه تاسفبار در حالی از سوی کارشناسان ادامه دارد که متصدی جایگاه خسارت های واردشده را حدود 150 میلیون ریال اعلام کرده است. خراسان : شماره : 21261 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۲۵ تير

یک عمر معلولیت ناشی از چند متر حرکت خلاف

توکلی-حرکت خلاف جهت یک نوجوان موتورسوار به قیمت یک عمر معلولیت و ویلچرنشینی وی تمام شد و می تواند برای همه ما درس عبرت باشد. به گزارش خراسان، رئیس پلیس راه شمال استان کرمان در خصوص تصادفی که منجر به معلولیت یک نوجوان موتورسوار شد، بیان کرد: این نوجوان ۱۵ ساله و فاقد گواهی نامه در یکی از شهرهای اطراف کرمان هنگام تردد با موتورسیکلت خود برای رسیدن به مقصد مدنظر به رسم هر روزه مسافتی کوتاه را به صورت خلاف جهت و با سرعت زیاد طی می کند اما این بار با خودرویی که از روبه رو در حرکت بوده برخورد می کند و تصادفی خونین شکل می گیرد.سرهنگ رضایی ادامه داد: این نوجوان به رغم پیگیری بی وقفه والدین و تلاش های پزشکان دچار ضایعه نخاعی غیر قابل ترمیم شد و متاسفانه در نوجوانی مجبور است بقیه عمر خود را با معلولیت و ویلچرنشینی سپری کند. وی افزود: بیشتر استفاده کنندگان از موتورسیکلت نوجوانان و جوانانی هستند که به دلیل داشتن هیجان از این وسیله استفاده می کنند و به توصیه های مکرر پلیس و والدین بی توجه هستند و متاسفانه برای خود و دیگران مشکل ساز می شوند.رئیس پلیس راه شمال استان کرمان و مسئول حوزه ترافیک برون شهری تصریح کرد: با گفت وگوهایی که با برخی از این خانواده ها داشتیم، مشخص شد والدین در پی اصرار فرزند جوان و حتی نوجوانشان اقدام به تهیه موتورسیکلت برای آنان قبل از رسیدن به سن قانونی و گرفتن گواهی نامه می کنند و متاسفانه خود زمینه ساز این گونه حوادث غیر قابل جبران می شوند. از این رو توصیه و هشدار اصلی ما برای پیشگیری از این گونه حوادث تلخ به والدین و بزرگ ترهاست. وی یادآور شد: در این میان ضمن تاکید بر خودداری جوانان و نوجوانان از استفاده از موتورسیکلت به عنوان یک وسیله برای تفریح، انجام حرکات نمایشی و دور دورکردن در کوچه و خیابان، به راکبان موتورسیکلت توصیه می شود حتما از کلاه کاسکت ایمنی استفاده و ضمن پرهیز از سرعت بالا و ورود به پیاده رو و معابر ممنوعه، همواره با احتیاط رانندگی کنند چراکه اساسا موتورسیکلت از ساختار لازم برای محافظت فیزیکی از سرنشین خود برخوردار نیست و با کمترین ضربه ای واژگون می شود. خراسان : شماره : 21261 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۲۵ تير

هکر معروف سیستم های بانکی کارتن خواب شد

سیدخلیل سجادپور- جوان 28 ساله ای که به اتهام سرقت در مشهد دستگیر شده است، در بازجویی های تخصصی با نشان دادن تصاویری از خود در فضای مجازی، مدعی شد که او همان هکر معروف سیستم های بانکی است که اکنون به دلیل مصرف مواد افیونی به کارتن خوابی رو آورده است.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماموران گشت انتظامی کلانتری شفای مشهد که با دستورهای سرهنگ احمد نگهبان (رئیس پلیس مشهد) طرح های ویژه ای را برای مقابله با سرقت به مرحله اجرا گذاشته اند، هنگام گشت زنی و انجام وظیفه در حوزه استحفاظی به جوانی ژولیده برخورد کردند که مقابل فروشگاهی در بولوار ابوطالب مشهد دراز کشیده و در حال باز کردن قفل مغازه بود. ماموران انتظامی که ماجرا را این گونه دیدند، بلافاصله در تاریکی شب به طرف جوان مذکور حرکت کردند و در حالی حلقه های قانون را بر دستان وی گره زدند که جوان مذکور همچنان مات و مبهوت به افسران گشت خیره شده بود و انتظار حضور عوامل انتظامی در آن ساعت بامداد را نداشت.گزارش روزنامه خراسان حاکی است با دستور سرگرد سبکبار(رئیس کلانتری شفای مشهد) این مظنون به سرقت، برای بررسی های تخصصی به مقر انتظامی هدایت شد و در دایره تجسس تحت بازجویی های فنی قرار گرفت اما این جوان که سر و وضعی ژولیده داشت و خود را آلوده به مواد افیونی معرفی می کرد، ناگهان تصاویری از خود را در فضای مجازی به افسران تجسس نشان داد که آن ها را متعجب و حیران کرد.مظنون به سرقت گفت: از همان دوران کودکی پدرم همواره در گوشم زمزمه می کرد که «تو کسی نمی شوی!» من هم آرام آرام به همین باور رسیدم و فهمیدم با این استعداد و تلاشی که می کنم آخر هم کاره ای نمی شوم! در واقع این موضوع را فهمیده بودم که تلاش های من برای رسیدن به رویاهایم بی فایده است اما از همان کودکی علاقه عجیبی به لپ تاپ و گوشی و دیگر لوازم الکترونیکی داشتم و همواره سعی می کردم از چگونگی سیستم ها و کارکرد این گونه وسایل الکترونیکی سردر بیاورم به همین دلیل درون آن ها کنکاش می کردم و به نتایجی هم می رسیدم. حتی زمانی که در مدرسه دانش آموز بودم وقتی مدیر یا معلم مدرسه به نقص فنی در سیستم های رایانه ای برخورد می کردند، ابتدا به سراغ من می آمدند و من هم خیلی زود نقص آن ها را برطرف می کردم ولی این جمله پدرم مدام در گوشم زنگ می خورد که تو آخر هم کسی نمی شوی!...این جوان مظنون به سرقت که مدعی بود اعتیاد شدیدی به مصرف مواد مخدر صنعتی دارد، در ادامه ماجرا، تصاویری از خود را در فضای مجازی و مصاحبه تلویزیونی اش به ماموران انتظامی نشان داد و گفت: من همان هکر معروف ایرانی هستم که در 18 سالگی سیستم های بانکی را هک کردم و مبالغ زیادی را از حساب های شهروندان بیرون کشیدم اما خیلی زود توسط پلیس فتا دستگیر و به مراجع قضایی معرفی شدم.خلاصه مدتی را در زندان گذراندم تا این که بعد از پایان دوران مجازات، پلیس فتا به سراغ من آمد و درخواست کرد با آن ها همکاری کنم اما من که حاضر نبودم برای یک بار هم شده چشمانم را باز کنم و به استعداد خودم پی ببرم، باز هم حاضر به همکاری با آن ها نشدم و به همین دلیل هم هیچ گاه نتوانستم از موقعیت ها و فرصت های زیادی که در مسیر زندگی داشتم، به خوبی استفاده کنم. بعد از این ماجرا به سوی مصرف مواد مخدر رفتم و طولی نکشید که در گرداب مواد افیونی غرق شدم. وقتی به مصرف مواد مخدر صنعتی رو آوردم دیگر خانواده ام نیز به من اهمیتی ندادند و مرا طرد کردند. حالا دیگر جایی برای خواب هم نداشتم و به همین دلیل روانه پارک ها و خیابان ها شدم تا بلکه بتوانم به هر طریق ممکن هزینه های اعتیادم را تامین کنم. این درحالی است که هنوز هم برخی ادارات و نهادهای دولتی که مرا می شناسند برای رفع نقص سیستم های رایانه ای خود از من کمک می خواهند و من هم بدون دریافت هیچ هزینه ای کارشان را انجام می دهم و از آن سازمان یا اداره خارج می شوم اما آن ها به دلیل وضعیت ظاهری ام به من اهمیتی نمی دهند. با وجود این، من با این تحصیلات دیپلم کارهایی انجام می دهم که متخصصان حرفه ای برای رسیدن به این شرایط، سال ها درس خوانده اند و تلاش کرده اند. امروز هم وقتی در خیابان سرگردان بودم، از شدت خماری کنار مغازه ای دراز کشیدم و سرم مقابل قفل فروشگاه بود که ناگهان نیروهای کلانتری شفا را بالای سرم دیدم و ...

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است بررسی های پلیس درباره ادعاهای این جوان مظنون به سرقت برای کشف حقیقت ماجرا، زیر نظر سرگرد سبکبار ادامه دارد. خراسان : شماره : 21261 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۲۵ تير

سرنوشت دلهره انگیز!

اگرچه بعد از جدایی پدر و مادرم، سرنوشت من هم به گونه دیگری رقم خورد و به دختری آواره و سرگردان تبدیل شدم و فراز و فرودهای زیادی را تجربه کردم اما اکنون احساس می کنم خبرکشی های کودکانه من، چنین روزگار سیاهی را برای خانواده ام رقم زد و حالا مادرم با رفتارهای خودش قصد دارد اشتباهات مرا به رخم بکشد و ...

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، دختر 17 ساله با بیان این که سرزنش های غیرمستقیم و نیش و کنایه های مادرم مرا دچار عذاب وجدان شدیدی کرده است، در تشریح سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد اظهار کرد: 5 ساله بودم که اختلافات خانوادگی بین پدر و مادرم شدت گرفت. آن زمان پدرم که بنای ساختمانی بود در استان خراسان جنوبی و در یک پروژه بزرگ خانه سازی کار می کرد، به همین دلیل من و برادر 2 ساله ام نزد مادرم در مشهد زندگی می کردیم و پدرم هر دو هفته یک بار سری به ما می زد و بعد از دو روز که در کنار ما بود، دوباره به خراسان جنوبی می رفت اما در همین روزها پدر و مادرم مدام با یکدیگر مشاجره می کردند. اگرچه آن روزها من معنای «خیانت» را نمی دانستم ولی پدرم همواره باخرید خوراکی و شکلات هایی که دوست داشتم، مرا تشویق می کرد تا هرکسی را که به منزلمان می آید، به خاطرم بسپارم و زمانی که او به مشهد آمد همه آن ها را مانند قصه برایش بازگو کنم. من هم برای خوشحال کردن پدرم و گرفتن خوراکی های بیشتر، سعی می کردم همه رفت و آمدهای اطرافیان و همسایگان را مو به مو برایش تعریف کنم! در این میان مادرم وقتی متوجه شد که من آن چه را در خانه می گذرد، برای پدرم بازگو می کنم، مرا نصیحت کرد که نباید هرچیزی را بدون اجازه او برای دیگران و حتی پدرم تعریف کنم! از سوی دیگر پدرم که به خاطر سکوت من، ماجرای نصیحت مادرم را فهمیده بود، با او دعوا کرد و کارشان به کتک کاری کشید. مدتی بعد پدرم یک عروسک زیبا برایم خرید و باز هم مرا وسوسه کرد که رفت و آمدهای دیگران به خانه خودمان را به او گزارش بدهم. من هم که در عالم کودکی هیجان زده شده بودم، از یک مرد غریبه برایش گفتم که چند بار به منزل ما آمده بود. این موضوع موجب شد تا پدرم کارش را در شهرستان رها کند و به دنبال شکایت برود. خلاصه خبرکشی های کودکانه من، سوء ظن های پدرم را بیشتر کرد و بالاخره مادرم از او طلاق گرفت و با مرددیگری ازدواج کرد. من و برادر کوچکم نیز نزد پدرمان ماندیم اما چون پدرم باید برای کارهای ساختمانی به شهرستان می رفت، من و برادرم را به مادربزرگم سپرد تا با او زندگی کنیم. این ماجرا سر آغاز بدبختی های من و برادر کوچکم بود چرا که مادر بزرگم زنی کهن سال و بیمار بود و من باید بیشتر امور شخصی او را هم انجام می دادم. با آن که با تاکید و اصرار پدرم به مدرسه می رفتم ولی هیچ علاقه ای به درس و مشق نشان نمی دادم به همین دلیل هم همواره با نمرات پایین قبول می شدم و از نگاه های سرزنش آمیز معلم هم خجالت می کشیدم. خلاصه در کلاس هفتم ترک تحصیل کردم و تازه فهمیدم که پدرم نیز در همان شهرستان با زن دیگری ازدواج کرده است. دیگر پدرم کمتر به دیدار ما می آمد و مادرم نیز خودش صاحب فرزند شده بود. او توجهی به ما نداشت تا این که در تعطیلات نوروزی مادرم پیغام فرستاد که نزد او بروم و از خواهر ناتنی ام نگهداری کنم! من هم که دلم برای او تنگ شده بود، به تنهایی نزد او رفتم و برادرم را با چشمانی اشک آلود کنار مادربزرگم تنها گذاشتم اما احساس می کردم رفتارهای مادرم با من از سر عاطفه و مهرورزی نیست. او مدام با نیش و کنایه هایش مرا سرزنش می کرد که خبرکشی های من، چنین سرنوشتی را برای خودم و خانواده ام رقم زده است. با این همه در حالی که من دچار عذاب وجدان شدیدی شده بودم، مرا با اولین خواستگارم پای سفره عقد نشاند در حالی که او 12 سال از خودم بزرگ تر بود اما باز هم پدرم به دلیل بی اعتمادی به مادرم و لجبازی با او، به ازدواج ما رضایت نداد و به ناچار مرا به صیغه خواستگارم درآوردند که 12 سال از من بزرگ تر است ولی سرنوشت دلهره انگیز من پایانی ندارد چرا که هنوز احساس می کنم مادرم با رفتار و گفتارش مرا مقصر اصلی بدبختی اعضای خانواده می داند و مدام به طور غیرمستقیم سرزنشم می کند. حالا به کلانتری آمده ام تا شاید راهی برای گریز از این عذاب وجدان تلخ بیابم و ...

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است بررسی های روان شناختی با بهره گیری از تجربیات مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی، همزمان با راهنمایی های تخصصی سرگرد امیررضا فعال (رئیس کلانتری معراج مشهد) در این باره آغاز شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21261 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۲۵ تير

باند «لاستیک خورها» در تور پلیس!

اعضای این باند سابقه دار فقط چرخ خودروهای دنا وپژو 207 را می دزدیدند!

سیدخلیل سجادپور- اعضای باند سرقت معروف به «لاستیک خورها» که با یک شگرد نخ نما، چرخ خودروهای پارک شده مقابل مراکز تجاری را فقط در چند ثانیه به سرقت می بردند، در حالی با تلاش عوامل کلانتری آبکوه مشهد دستگیر شدند که در یک شب به 10 خودروی دنا و پژو 207 دستبرد زدند.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، حدود ساعت 20 شب نوزدهم تیر، مدام زنگ تلفن پلیس 110 به صدا درمی آمد و رانندگان نگران و متعجب، سرقت چرخ خودروهایشان را گزارش می دادند. این رانندگان که خودروهای خود را درحاشیه بولوار جانباز پارک کرده و به همراه خانواده برای خرید به مراکز تجاری در حاشیه بولوار رفته بودند اما زمانی که از مراکز خرید بیرون آمدند با چشمانی حیرت زده در حالی به خودرو خیره شدند که یکی از چرخ ها به سرقت رفته بود.طولی نکشید که نیروهای گشت کلانتری آبکوه برای بررسی ماجرای این سرقت ها وارد بولوار جانباز شدند و به تحقیق در این باره پرداختند.

بررسی ها نشان می داد چرخ های حدود 10 خودروی دنا، پژو 207 و 206 سرقت شده است. با توجه به اهمیت موضوع و ایجاد جو روانی سرقت های مذکور در بین شهروندان، بلافاصله فرمانده انتظامی مشهد وارد عمل شد و با صدور دستورهای ویژه ای ، از نیروهای کلانتری آبکوه خواست برای شناسایی دزدان رینگ و لاستیک، طرح های خاصی را به اجرا بگذارند به همین دلیل گروهی از افسران دایره تجسس با هدایت و نظارت سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری آبکوه) به تجزیه وتحلیل های کارشناسی پرداختند و با بررسی های تخصصی دریافتند که با یک باند حرفه ای روبه رو شده اند چرا که آن ها مقابل دوربین های مدار بسته مراکز تجاری و تنها در عرض چند ثانیه چرخ خودروها را می ربودند و از محل متواری می شدند. ادامه تحقیقات بیانگر آن بود که دزدان مذکور به دلیل سرقت های زیاد، در بین مال باختگان به سارقان «لاستیک خور» معروف شده اند بنابراین ردزنی های اطلاعاتی با افزایش گشت های نامحسوس در بولوار جانباز و دیگر مراکز تجاری ادامه یافت تا این که چند روز بعد هنگامی که نیروهای گشت به طور نامحسوس خودروهای پارک شده دنا و پژو 207 را در بولوار جانباز زیر نظر گرفته بودند ناگهان در اوایل شب، یک دستگاه خودروی دوو سیلو وارد بولوار شد و به طرز مشکوکی مقابل خودروی دنا قرار گرفت.ماموران انتظامی که به سرنشینان خودرو مظنون شده بودند، به آرامی در اطراف بولوار پراکنده شدند و در مکان های عملیاتی به انتظار نشستند. در همین لحظه یکی از سرنشینان در حالی که آچار چرخی به دست داشت در پناه خودروی دوو قرار گرفت و چند ثانیه بعد، خودروی دوو به آرامی حرکت کرد و آن جوان نیز در بین خودروی مذکور و خودروهای پارک شده در اطراف بولوار به حرکت خود ادامه می داد و گاهی برای چند ثانیه از دید ماموران پنهان می ماند.

گزارش روزنامه خراسان حاکی است، حالا دیگر نیروهای انتظامی با توجه به شگرد نخ نمای این نوع سرقت ها دریافتند که با دزدان «لاستیک خور» روبه رو شده‌اند بنابراین عملیات دستگیری آغاز شد و نیروهای گشت نامحسوس تجسس اطراف بولوار را محاصره کردند و در حالی حلقه های قانون را بر دستان دو تن از متهمان حلقه زدند که مشخص شد یکی دیگر از اعضای این باند در محل وقوع سرقت ها حضور ندارد! طولی نکشید که با انتقال دو متهم مذکور به مقر انتظامی بررسی های تخصصی در این باره آغاز شد اما تحقیقات نشان داد که باند «لاستیک خورها» 4 نفر هستند و اموال سرقتی را نیز به یک پدر و پسر مالخر می فروشند. به همین دلیل عملیات دستگیری با قرار صوری برای به دام انداختن یکی دیگر از اعضای باند ادامه یافت و نیروهای انتظامی عضو سابقه دار دیگر را که 37 سال دارد در بولوار ابوذر غفاری مشهد درحالی دستگیر کردند که مشخص شد جوانی به نام «علی – ن» نیز که در زندان مرکزی مشهد تحمل کیفر می کند عضو باند «لاستیک خورها» است که در زمان های خروج از زندان با آنان همکاری می کند. به گزارش روزنامه خراسان، با متلاشی شدن باند لاستیک خورهای سابقه دار، بازجویی های فنی نیز ادامه یافت و مشخص شد اعضای این باند در اوایل شب که شهروندان برای خرید به مراکز تجاری می روند، سوار بر یک دستگاه دووسیلو، در کنار خودروهای پارک شده به آرامی حرکت می کنند و یکی از آن ها در پناه خودروی همدستان خود قرار می گیرد و با آچار چرخی که در دست دارد، مهره های چرخ خودروهای پارک شده در حاشیه بولوار را باز می کند و به همین گونه تا انتهای بولوار می روند سپس از ابتدای بولوار دوباره به همین شکل در کنار خودروهایی قرار می گیرند که پیچ و مهره های چرخ آن ها باز شده است. این بار یکی دیگر از سارقان از خودرو پیاده می شود و در حالی که یکی از آنان اتاق خودرو را بلند می کند، همدست دیگر وی چرخ را از زیر خودرو خارج می کند و داخل دوو می اندازد و بدین ترتیب تا انتهای بولوار به همه خودروهای نشان شده دستبرد می زدند.

همچنین بررسی های بیشتر افسران دایره تجسس کلانتری آبکوه نشان داد که اعضای باند بیشتر به خودروهای دنا و پژو 207 دستبرد می زدند و در صورت فراهم بودن شرایط چرخ برخی از خودروها مانند پژو 206 را هم می ربودند. اعضای این باند که همه آن ها سابقه دار هستند تاکنون به 30 فقره سرقت با این شگرد نخ نما اعتراف کرده اند و مدعی هستند که سرقت ها را از حدود یک ماه قبل در مناطق بولوار جانباز، شفا و ابوطالب آغاز کرده اند و چرخ های سرقتی را نیز به مبلغ 800 هزار تومان به مرد مالخر و پسرش می فروختند. بنابر گزارش روزنامه خراسان، در ادامه این عملیات، مالخر اموال سرقتی در حالی دستگیر شد که فرزند وی متواری شده است اما این مرد مالخر هم به دلیل بروز بیماری قلبی به مرکز درمانی اعزام شد تا پس از انجام اقدامات درمانی و بهبودی نسبی، بازجویی ها از وی در این باره آغاز شود در همین حال تحقیقات بیشتر برای دستگیری دیگر افرادمرتبط با باند «لاستیک خورها» با صدور دستورهای قضایی همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 21264 - ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۸ تير


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۲ | 22:6 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |