شعر-اَلسّلامُ عَلَیك رقیّه بنت الحسین
اَلسّلامُ عَلَیك رقیّه بنت الحسین
اَلسّلامُ عَلَیك – رقیّه بنت الحسین
رقیّه بنت الحسین – خفته بشام ازجفا
دیده بسی ظلم وكین - زمردم بی وفا
بی بی غمدیده ام – سلام من برشما
اَلسّلامُ عَلَیك – رقیه بنت الحسین
رقیه بنت الحسین – ستاره شام شد
گرچه ستمها براو – ازدروازبام شد
ولی ببین دشمنش – چگونه ناكام شد
اَلسّلامُ عَلَیك – رقیه بنت الحسین
رقیه بنت الحسین – یك حرمی باصفا
كناركاخ یزید – هست برای شما
فنای بیدادگر – هست پیام شما
اَلسّلامُ عَلَیك – رقیه بنت الحسین
رقیه بنت الحسین – درره شام بلا
دیده ززجرلعین – هزارجوروجفا
دوان دوان روی خار – زظلم آن بی حیا
اَلسّلامُ عَلَیك – رقیه بنت الحسین
بس كه پیاده دوید – اوعقب قافله
شدكف پاهای او – زكین پرازآبله
همی زداورازكین – دشمن بی حوصله
اَلسّلامُ عَلَیك – رقیه بنت الحسین
بس كه پیاده دوید – آبله زد پای او
صورت اوشد كبود – سیه شد اعضای او
زضرب سیلی كبود – آن رخ زیبای او
اَلسّلامُ عَلَیك – رقیه بنت الحسین
دخترسبط نبی – خرابه اش شد مكان
دید حقارت بسی – زمردم وشامیان
عاقبت اونیمه شب – رفت زدارجهان
اَلسّلامُ عَلَیك – رقیه بنت الحسین
مدفنش اینك شده – یك حرمی باصفا
آن حرمش باقری – شدحرم كبریا
زیارت قبراو – طلب كنیم ازخدا
اَلسّلامُ عَلَیك – رقیه بنت الحسین
رقیّه بنت الحسین
رقیّه بنت الحسین رقیّه بنت الحسین - رقیّه بنت الحسین رقیّه بنت الحسین
میخوام برم زیارت درحرم رقیّه - بوسه زنم ضریح محترم رقیّه
آن حرمی كه بوده كنج خرابه یِ شام – رقیه یِ صغیره اسیرقوم لئام
زگرمی روزها وسردی شبانه - رقیّه درعذاب است ای وای ازاین زمانه
نه نانی ونه آبی ز بهر آن اسیران - نه شمعی وچراغی زظلم آن لعینان
كنارآن خرابه یزیدمست ومغرور - مست شراب ودنیا زعقل ومعرفت دور
غافل ازاین زمانه وازستم لئیمان - به تخت سلطنت اوتكیه زده است آنسان
نیمه شبی رقیه باباروخواب میبینه - بابا میادكنارِرقیه مینشینه
یك لحظه ای پدررا میگیره اودرآغوش - اومیگه هی باباجون بابا همی كُند گوش
كجابودی بابایی دلم برات شده خون - میگن كه رفته بودی سفرتوای پدرجون
قربونت ای بابایی نروتوازكنارم - میخوام بابا سرم راروی زانوت بزارم
قصه بگی برایم توای بابای خوبم - قصه هاتوكنم گوش ای بابای محبوبم
همینجوری توی خواب اوهی میگه پدرجون - بابای خوب اوهم هی میگه آی جگرجون
دخترخوب ونازم امیدروزگارم - اگركه رفتم برات یك چیزخوب میارم
بشرطی كه آروم وساكت باشی عزیزم - هی بهانه نگیری دخترك تمیزم
عجب خوابی كه ناگه بیدارمیشه ازاون خواب - میبینه درخرابه یك ذرّه نورمهتاب
خرابه ای بدون سقف ودراست ودیوار - روی زمینِ نمناك اذیّت است وآزار
بابا یی نیست دركار كنج خرابۀ شام - یك عدّه ای اسیراند درآن خرابه گمنام
باگریه وباناله میگه باباكجارفت - رومیكنه به عمّه عمّه بابام چرارفت
عمه بابام ازسفرالآنی برگشته بود - ولی چراعمّه جون بابایی رفت خیلی زود
باگریه اش خرابه میشه یك پارچه فریاد - ازهرطرف بلنده گریه ودادوبیداد
حسین حسین بلنده نیمه شب ازخرابه - یزیددون زوحشت درغم واضطرابه
میگه چیه چرا این گریه دادوفریاد - بلنده نیمۀ شب كی داره دادوبیداد
میگن یزیدیك دختر پدررا خواب میبینه - بیدارشده ازاون خواب گریه اوهمینه
یك طبق از درونِ كاخ یزیدمیارن - توی خرابه پیش رقیّه جون میذارن
همینكه سرپوش رو ازروی طبق میگیرن - میبینن اون سری كه همه براش میمیرن
سرِعزیزِ زهرا توی طبق نشسته - ازسفرِ درازی اومده زاروخسته
اومده درخرابه رقیه شو ببینه - میبینه دخترش روچقدرنازنینه
رقیه چون میبینه سرِپدردرطبق - بحالت تعجب چشماش میشه بی رمق
میگه بابای خوبم سرت راكی بریده - كی خنجرستم را به حنجرت كشیده
محاسن شریفت چراشده است پرخون - چهره چون ماه توچراشده است گلگون
دندونای قشنگت چراچنین شكسته - چراچنین شدی توحزین وزاروخسته
چرامنِ سه ساله شوم یتیم ومحزون - چراچنین ببینم محاسنت پرازخون
پدرپدرهمی گفت درآن خرابه وشب - زناله اش بناله شداهلبیت وزینب
كه جان بداد ناگه درآن خرابه شام - مدفن اوشداینك مزارهرخاص وعام
بیابریم باقری درحرمِ رقیه - بوسه زنیم ضریح محترم رقیه
رقیه بنت الحسین رقیه بنت الحسین - رقیه بنت الحسین رقیه بنت الحسین
رقیّه آن دخت صغیر حسین
رقیّه آن دخت صغیر حسین – گوشه یِ ویرانه بصدر شور و شین
گفت ایا عمه یِ نیكو سیر - آمده اكنون پدرم از سفر
بیا ببین آمده بابای من - آنكه بُوَد مونس غمهای من
بیا ببین گمشده پیدا شده - خرابه امشب شب یلدا شده
بیا كه بابم ز سفر آمده - شام رقیّه به سحر آمده
بیا كه دیگر نكنم شور و شین - نخواهم از تو پدر خود حسین
رفته حسین در سفر آخرت - به نزد جدّ و پدر و مادرت
باز نگردد دگر از این سفر - عمّه نخواهم دگر از تو پدر
یا ابتا مرا كه كرده یتیم - زدوریت كرده مرا دل دو نیم
كه سر بریده است ترا از قفا - بریده رگهای گلوی ترا
محاسنت شد ز چه رنگین بخون - دشت بلا ز خون تو لاله گون
فدای راس پاك نورانیت - سنگ جفا زدكه به پیشانت؟
كسی چنین ظلم ندید از عدو - كه تشنه لب بریده گردد گلو
بدن بروی خاك و سر روی نی - جلو برند و اهلبیتش ز پی
ز كوفه تا شام بلا روی خار - برهنه پا پیاده با حا ل زا ر
همی دویدم عقب قا فله - شد كف پا یم همه پر آبله
نا له كنا ن كنا رسرجا ن سپرد - نیمۀ شب درآن خرا به بمرد
خرا به شد مد فن آن د لغمین - شدحرمی برای آن نا زنین
شدآن خرابه حرمی با صفا - زبهرآن دخترشا ه هُدی
كا خ یزیدی شده از بن خرا ب - نقش یزیدی همه نقش برآ ب
عا قبت ظلم وستم این بود - این سخن پیمبرودین بود
ظلم وستم رانبود عا قبت - كس زستم نمی برد منفعت
كاخ ستم چه كا خ بی پا یه ایست - ظلم وستم چه كا ربی ما یه ایست
با قریا آن حرم با صفا - كنا رآن كاخ ستم شد بپا
كعبه آما ل شدآن قبرپا ك - كا خ یزیدی شده یكسا ن به خا ك
درنیمه شب میانِ خرابه سرِ پدر - بیندکه تاجراحتِ دل رل رفوکند
خوابید درخرابه که کاخ یزیدیان - با ناله یِ یتیمیِ خودزیرو روکند
کتاب روضه های محرم صفر جلداول
نوشته حجت الاسلام سیدمحمد باقری پور
http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar1.htm
http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar1.pdf
كتا ب هـمـرا ه با عا شو را ئيا ن
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/dowomemoharramtayazdahom.htm
برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری