درامتداد تاریکی-سارقان کابل‌های برق به ۸۴ فقره سرقت اعتراف کردند

کرمانی - در عملیات گشت نیروهای پلیس کرمان ۱۹ سارق سابقه دار سیم و کابل برق دستگیرشدند.به گزارش خراسان فرمانده انتظامی شهرستان کرمان بیان کرد: به دنبال افزایش سرقت سیم و کابل برق در برخی نقاط شهر کرمان و وقوع خاموشی‌های زیانبار برای عموم مردم و واحدهای صنفی و تجاری، موضوع با جدیت در دستور کار پلیس قرار گرفت. سرهنگ مهدی پورامینایی ادامه داد: در این زمینه ماموران با گشت زنی مضاعف و نامحسوس در محدوده مناطق وقوع سرقت و تجسس‌های بعدی ۱۹ سارق را دستگیر و در مجموع ۸۴ فقره سرقت سیم و کابل برق را کشف کردند. این مسئول انتظامی با اشاره به اجرای طرح ویژه مقابله با سرقت سیم و کابل برق در سراسر شهرستان کرمان اظهار کرد: متهمان پس از بازجویی و واکاوی روش‌های سرقت سیم‌های انتقال نیرو با تشکیل پرونده به مراجع قضایی تحویل شدند. خراسان : شماره : 21274 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۱۰ مرداد

کشف «مشک ماری» در سواحل آبادان

فرمانده مرزبانی استان خوزستان از کشف یک مشک برزنتی حاوی ۳۰ هزار لیتر سوخت قاچاق در سواحل آبراه اروند خبر داد.

به گزارش ایلنا به نقل از پایگاه خبری پلیس، سردار لطفعلی پاکباز در تشریح جزئیات این خبر گفت: روز گذشته و با هدف طرح مبارزه با قاچاق مواد سوختی و پس از کسب خبری مبنی بر فعالیت قاچاقچیان سوخت به‌وسیله مشک‌های برزنتی در سواحل آبراه اروند بلافاصله موضوع به صورت ویژه در دستور کار مرزبانان پایگاه دریابانی آبادان قرار گرفت.

وی افزود: مرزبانان به سرعت به محل مد نظر اعزام شدند و با استفاده از تجهیزات الکترونیکی و اپتیکی یک کیسه برزنتی حاوی ۳۰ هزار لیتر سوخت قاچاق را که به صورت شناور با جریان رودخانه به سمت دریا در حال حرکت بود، کشف کردند.

فرمانده مرزبانی استان خوزستان با بیان این که کارشناسان ارزش سوخت کشف‌شده را ۴ میلیارد و ۵۰۰ میلیون ریال برآورد کرده‌اند، اذعان کرد: با هوشیاری مرزبانان و همکاری مطلوب مرزنشینان از خروج این سرمایه ملی جلوگیری به عمل آمد.

پاکباز در پایان تصریح کرد: محموله کشف‌شده پس از تشکیل پرونده مقدماتی تحویل مراجع قانونی شد. خراسان : شماره : 21274 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۱۰ مرداد

فرار از جدال!

جنگ و جدال پدر و مادرم پایانی ندارد و مدام با یکدیگر درگیر هستند به طوری که اکنون سخن از طلاق و جدایی شکل جدی تری به خود گرفته و مادرم بعد از کتک کاری پدرم به خانه مادربزرگم رفته است و من و برادر کوچک ترم آواره شده ایم...

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، دختر 15 ساله که به همراه برادر 11 ساله اش از خانه فرار کرده و به مرکز انتظامی آمده بود درباره تلخکامی ها و نابسامانی های خانوادگی خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: پدر و مادرم که هر دو اهل بجنورد هستند حدود 17 سال قبل با یکدیگر ازدواج کرده اند، اما مادرم می گوید در خانواده ای متعصب و سخت گیر بزرگ شده به طوری که در سن 18 سالگی به اولین خواستگارش که پدرم بود، پاسخ مثبت داده است تا از آن شرایط سخت خانوادگی رهایی یابد، ولی بعد از ازدواج ناسازگاری های آنان شدت گرفته و مدام با یکدیگر جنگ و جدال داشتند. مادرم می گوید فقط به خاطر من و برادرم تاکنون از پدرم طلاق نگرفته و 17 سال زجر و رنج را تحمل کرده است!

پدرم جوشکار است و درآمد خوبی دارد،اما با اخلاق و رفتار خشن، همه ما را آزار می دهد. او با هر بهانه ای دعوا به راه می اندازد و همیشه موجب بروز ناراحتی در خانواده می شود.

مادرم که از همان سال های آغازین زندگی مشترک به پدرم سوءظن داشت، مدعی است که او همه درآمدش را برای عیاشی و خوشگذرانی صرف می کند و با زنان غریبه ارتباط دارد. همین سوء ظن ها مشکل اساسی اختلافات خانوادگی آنان است و همواره از یکدیگر ایراد می گیرند تا حدی که بالاخره کار به کتک کاری و شکستن لوازم منزل می کشد! در همین گیرودار ناگهان مادرم چند روز قبل یک مکالمه صوتی از پدرم پیدا کرد که نشان می داد او با یک زن جوان دیگر ارتباط دارد. حالا این ماجرا برای مادرم قابل هضم نیست و از آن روز به بعد منزل ما بیشتر به صحنه جنگ شباهت دارد. این درگیری و توهین و فحاشی ها به جایی رسید که اکنون فقط سخن از طلاق و جدایی شنیده می شود. مادرم معتقد است بعد از طلاق باید سرپرستی من و برادر کوچکم را به عهده بگیرد، اما پدرم برای مخالفت با او ادعا می کند که مادرم شایستگی نگهداری از ما را ندارد و به هیچ وجه حضانت فرزندانش را به او نمی دهد! بالاخره این مشاجره ها تا جایی ادامه یافت که روز گذشته مادرم بعد از یک درگیری وحشتناک، لوازم شخصی اش را برداشت و با حالت قهر به منزل پدربزرگم رفت تا از پدرم طلاق بگیرد؛ چراکه اعتقاد دارد، دیگر نمی تواند با این شرایط به زندگی مشترک ادامه دهد و کتک های پدرم را تحمل کند! خلاصه بعد از رفتن مادرم، من و برادرم نیز آواره شدیم و نمی خواهیم نزد پدرمان زندگی کنیم. این بود که دست برادرم را گرفتم و به کلانتری آمدم تا شاید راهی برای رهایی از این مشکل حاد پیدا شود ...

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با صدور دستوری از سوی سرهنگ قاسم همت آبادی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) ماجرای فرار این کودکان از منزل درحالی مورد بررسی های کارشناسی و تحلیل های آسیب شناسی قرار گرفت که پدر و مادر آنان نیز به دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی دعوت شدند و جلسات مشاوره مهارت آموزی های خانوادگی ادامه یافت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21275 - ۱۴۰۲ شنبه ۱۴ مرداد

آدمکشی برای ریشه کنی اعتیاد!

اختصاصی خراسان

سیدخلیل سجادپور- مردی که احتمال می رود زمینه هایی از بیماری روانی داشته باشد در حالی با کارد وحشتناک به سوی آدم های پارک نشین حمله کرد و سپس جوان ضایعات فروش را به قتل رساند که مدعی بود برای ریشه کنی اعتیاد به مبارزه برخاسته است!

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماجرای این جنایت هولناک عصر یازدهم مرداد هنگامی آغاز شد که ولوله ای در پارک لاله کوی طلاب مشهد به راه افتاد. هرکدام از پارک نشینان در حالی فریادزنان به سویی می گریختند که مردی کارد به دست به سوی آن ها حمله ور شده بود. مهاجم مسلح با چهره ای خشمگین به دنبال جوانی دوید که در میان هیاهوی پارک نشینان به طرف منزل مسکونی فرار می کرد. او که با خوش شانسی از چنگ مهاجم گریخته بود، ناگهان خود را به درون حیاط منزل انداخت و در آن را بست.

مرد چاقوکش، با عصبانیت خاصی او را رها کرد و به طرف جوان دیگری هجوم برد که در یک مغازه غیرتجاری حدود 12 متری مشغول خرید و فروش نان خشک و ضایعات بود. او در میان بهت و حیرت اهالی و رهگذران، در حالی از مغازه بیرون آمد که هنوز از تیغه کاردش خون می چکید. اهالی محل و پارک نشینان که وحشت زده و نگران به این صحنه دلخراش می نگریستند زمانی متوجه قتل مرد ضایعات فروش شدند که مهاجم چاقوکش به طرف کوچه پس کوچه های خیابان وحید 21 گریخت. آن ها که دیگر از شوک بیرون آمده بودند در همان چهارراه سوم به دنبال متهم به قتل دویدند و دقایقی بعد موفق شدند او را زمین گیر کنند.

گزارش روزنامه خراسان حاکی است طولی نکشید که با تماس شهروندان، گروهی از عوامل انتظامی و امدادگران اورژانس راهی محل وقوع جنایت شدند و جوان ضایعات فروش را به بیمارستان امدادی شهید هاشمی نژاد انتقال دادند.بررسی های مقدماتی نشان داد، وی علایم حیاتی ندارد و بر اثر عوارض ناشی از اصابت تیغه کارد جان خود را از دست داده است.

عقربه های ساعت به 19 نزدیک می شد که قاضی ویژه قتل عمد مشهد در جریان جنایت هولناک قرار گرفت و به همراه گروهی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به طرف بیمارستان شهید هاشمی نژاد حرکت کرد.تحقیقات مقدماتی در سردخانه مرکز درمانی حکایت از آن داشت که جوان 37 ساله به نام «محمد رمضانی» بر اثر ضربات کارد یک دم، به قتل رسیده است و جراحت هایی روی قفسه سینه و پهلوی سمت راست وی دیده می شود.

بنابر گزارش روزنامه خراسان، دقایقی بعد دامنه تحقیقات قضایی به محل وقوع جنایت کشید و به این ترتیب بررسی های تخصصی قاضی دکتر صادق صفری در چهارراه سوم خیابان وحید 21 ادامه یافت. تحقیقات بیشتر بیانگر آن بود که مرد ضایعات فروش هدف ضربات چاقوی فردی به نام «غلام رضا- الف» قرار گرفته است که برخی اظهارات، از روانی بودن وی حکایت دارد. کارد خون آلودی که توسط اهالی و شاهدان عینی این جنایت تکان دهنده از دست مهاجم خطرناک، خارج شده بود، در حالی ضمیمه پرونده شد که یکی از شاهدان گفت: من به همراه برادر مقتول در پارک لاله نشسته بودیم که ناگهان غلامرضا (متهم به قتل) با کاردی که در دست می فشرد به سوی مردم حمله ور شد. او چند ساعت قبل و در میان جمعیتی که برای عزاداری محرم حاضر می شدند، فریاد زده بود «برایم دعا کنید چون می خواهم یک نفر را بکشم!»در واقع به خیال خودش به دنبال افراد معتاد بود تا آن ها را از روی زمین حذف کند!

این شاهد صحنه جنایت ادامه داد: مرد مهاجم ابتدا به طرف یک جوان دیگر هجوم برد، اما او به داخل یک منزل مسکونی پناه برد و در را بست. من هم زمانی رسیدم که غلامرضا (متهم) با چاقوی خون آلود از مغازه مرحوم بیرون آمد. در این هنگام «محمد» نیز در حالی از مغازه، خودش را به خیابان کشید که دستش را روی شکمش گرفته بود و به سختی فریاد می زد،او را بگیرید! مرا با چاقو زد! من هم به همراه تعداد دیگری از رهگذران و اهالی در پی مهاجم خشمگین دویدیم تا این که او را بعد از یک درگیری وحشتناک زمین گیر کردیم؛چراکه او با چاقو به سمت ما هم حمله کرد.او چند روز قبل هم با چماق یا میله آهنی به سر یک پیرمرد ضربه زده بود. او مدام در خیابان شعر می خواند و ادعا می کرد من باید معتادان را از بین ببرم!

یکی دیگر از شاهدان گفت: من زمانی به صحنه حادثه رسیدم که مرحوم دست خون آلودش را روی شکمش گذاشته بود و از مغازه بیرون آمد. مردم هم به دنبال مهاجم می دویدند و مقابل مسجد او را گرفتند، ولی شنیده ام که «غلامرضا» بیمار روانی است و گاهی ادعا می کند باید معتادان را بکشم!

یکی دیگر از شاهدان این ماجرای تکان دهنده به قاضی صفری گفت: من بارها مهاجم (متهم به قتل) را در خیابان دیده ام که سعی می کند با کلاه کشی و پوشیدن لباس های فرم مخصوص تکواندوکاران خودش را به شکل نیروهای نوپوی پلیس درآورد؛ چراکه عشق تکاوری و پلیس بازی دارد.

به گزارش روزنامه خراسان، در ادامه بررسی های قضایی، مغازه محمد رمضانی (مقتول) نیز مورد بازرسی قرار گرفت که تعدادی کیسه های نان خشک و ضایعات پلاستیکی به همراه چندین کبوتر در آن جا وجود داشت، اما هیچ گونه تابلو و علامتی که نشان دهنده خرید و فروش ضایعات باشد در پارکینگ 12 متری منزل جنوبی دیده نمی شد.

در همین حال قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، به تحقیق از متهم به قتل چاقوکش پرداخت که توسط شهروندان دستگیر شده و در اختیار پلیس قرار گرفته بود. این مرد که گویی برخی گفتارش حکایت از زمینه های بیماری روحی و روانی داشت به قاضی دکتر صفری گفت: من به بچه های محل هم گفتم که برای مبارزه با قاچاقچیان بین المللی می روم که ماموران انتظامی هم آن ها را می شناسند! من این کار را کردم تا راه انجمن معتادان گمنام ادامه یابد و معتادان ریشه کن شوند! شعارهای کماندویی را هم خودم روی دیوار نوشتم! چراکه دوره تکاوری دیده ام و قبلا در پادگان 04 سرباز بودم!

چاقو هم مال خودم بود که یک ضربه به شکم و یکی هم به قلب آن جوان زدم و با او مبارزه کردم! من پرونده پزشکی دارم و پرونده هرجا عشق است!

براساس گزارش روزنامه خراسان، در حالی که متهم مذکور در مرکز درمانی و با دستور قاضی ویژه قتل عمد تحت مداوا قرار دارد، بررسی های کارآگاهان برای کشف زوایای پنهان این پرونده جنایی زیر نظر سروان عظیمی مقدم (افسر پرونده) آغاز شده است. خراسان : شماره : 21275 - ۱۴۰۲ شنبه ۱۴ مرداد

ردزنی تماس مشکوک!

فقط 2 هفته از آغاز زندگی مشترکمان می گذشت که زنگ تلفن همراه همسرم به صدا درآمد ولی چون همسرم به خواب عمیقی فرورفته بود، من به ناچار پاسخ تماس را دادم اما فقط صدای زنی را شنیدم که بعد از گفتن «الو» بلافاصله تماس را قطع کرد و این گونه من و مادر شوهرم به ردزنی آن تماس مشکوک پرداختیم تا این که ...

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن 20 ساله که اشک ریزان وارد مرکز انتظامی شده بود، تقویم روزگار تلخ خود را به 12 سالگی اش ورق زد و به مشاور ومددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت: 8 سال قبل بود که مادرم از پدر معتادم جدا شد و سرپرستی مرا به عهده گرفت. او که تحصیلات عالی داشت با نشر کتاب مخارج زندگی من و خودش را تامین کرد تا این که 3 سال بعد و در 15 سالگی عاشق پسر همسایه شدم و مدتی با «مراد» ارتباط تلفنی داشتم. او در مغازه خواربارفروشی پدرش کار می کرد و من هم به هر بهانه ای و برای خرید لبنیات و دیگر مایحتاج زندگی به مغازه آن ها می رفتم که در سر کوچه محل سکونتمان بود. البته مادرم نیز با خانواده «مراد» رفت وآمد داشت و در مراسم مذهبی یا جشن های محلی به اتفاق آن ها شرکت می کرد. خلاصه چند ماه بیشتر از ارتباط پنهانی ما نمی گذشت که «مراد» به خواستگاری ام آمد و مادرم نیز به دلیل شناختی که از او داشت بلافاصله پذیرفت چرا که همه اهالی از اخلاق و ادب و افتادگی «مراد» تمجید می کردند، اما هنوز یک سال بیشتر از برگزاری مراسم عقد ما نگذشته بود که پدر «مراد» خواربار فروشی را تعطیل کرد و به این ترتیب «مراد» هم به عنوان راننده در یکی از هتل های هسته مرکزی شهر مشغول کار شد. در این میان گاهی به رفتارها و تماس های «مراد» مشکوک می شدم اما به روی خودم نمی آوردم چرا که مدعی بود تا ساعت 3 یا 4 صبح مشغول کار است و من هم سعی می کردم لوازم راحتی و آسایش او را فراهم کنم. بالاخره حدود یک هفته قبل جشن عروسی باشکوهی گرفتیم و زندگی مشترکمان را در منزل مادرشوهرم آغاز کردیم، به همین دلیل قرار شد به اتفاق مادر شوهرم نزد پزشک متخصص زنان و زایمان برویم تا با انجام معاینات و آزمایش های تخصصی شرایط مرا برای بارداری بسنجد. در همین حال بود که زنگ تلفن شوهرم به صدا درآمد و من بلافاصله کلید پاسخ را فشار دادم تا «مراد» از خواب بیدار نشود ولی فقط صدای زنی را شنیدم که با گفتن «الو» تماس را قطع کرد.

من هم که از مدتی قبل به رفتارهای همسرم مشکوک شده بودم، بی‌درنگ به بررسی پیام ها و تصاویر و فیلم های درون گوشی پرداختم. از آن چه می دیدم دچار دلهره و شوک شدم چرا که همسرم با حدود 6 یا 7 زن و دختر غریبه ارتباط داشت. اشک ریزان به طبقه پایین رفتم و ماجرا را برای مادر شوهرم شرح دادم. ساعتی بعد به ردزنی تماس مشکوک پرداختیم و از طریق پیام هایی که از همان شماره به گوشی «مراد» ارسال شده بود، به محل کار دختری در مطب یک پزشک در منطقه آب و برق مشهد رسیدیم و به اتفاق مادرشوهرم به آن جا رفتیم. آن دختر 18 ساله وقتی ماجرا را فهمید در حالی که بغضی گلویش را می فشرد، به ما گفت که فریب «مراد» را خورده است. او گفت: «مراد» به من وعده ازدواج داده و خودش را جوانی مجرد معرفی کرده بود! طولی نکشید که با عذرخواهی آن دختر، از محل کارش بیرون آمدیم ولی من همچنان به دیگر رفتارهای همسرم نیز مشکوک شده ام. شاید هم وقتی خودم با او به صورت تلفنی ارتباط داشتم، باید به این روز فکر می‌کردم که وقتی پسری با من ارتباط دارد، پس با دختران دیگر هم می تواند رابطه داشته باشد. اکنون نیز به کلانتری آمده‌ام تا چاره ای برای این مشکل پیدا کنم!

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، اهمیت این ماجرای تاسفبار که زندگی دو جوان را در آستانه جدایی قرار داده بود، موجب شد تا مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد امیررضا فعال (رئیس کلانتری معراج) وارد عمل شوند و به کنکاش های علمی و روان شناختی بپردازند تا از سقوط یک زندگی جلوگیری کنند.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21277 - ۱۴۰۲ دوشنبه ۱۶ مرداد

گوشی قاپی 12 ساعت بعد از آزادی از زندان!

اختصاصی خراسان

سیدخلیل سجادپور- دو سارق موتورسوار که در عملیات تعقیب و گریز پلیس با یک دستگاه پراید تصادف کرده بودند، در حالی به گوشی قاپی در ایستگاه اتوبوس اعتراف کردند که یکی از متهمان 12 ساعت قبل از دستگیری از زندان مرکزی مشهد آزاد شده بود.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ساعت 7:20 هشتم مرداد، نیروهای گشت نامحسوس کلانتری رسالت مشغول انجام وظیفه در تقاطع خیابان مجلسی غربی و مسلم جنوبی بودند که ناگهان دو جوان موتورسوار وارد ایستگاه اتوبوس شدند و گوشی تلفن همراه زن جوانی را قاپیدند که مشغول گفت وگوی تلفنی بود. نیروهای انتظامی با مشاهده این صحنه سرقت که مقابل دیدگان آن ها رخ داد، بی‌درنگ به تعقیب موتورسواران پرداختند و به آن ها «فرمان ایست» دادند، اما راکب موتورسیکلت با ویراژهای ترسناک به کوچه و خیابان های اطراف گریخت تا این که بالاخره با یک دستگاه پراید تصادف کرد.دو جوان سارق که دچار جراحت های سطحی شده بودند، در محاصره نیروهای گشت قرار گرفتند و بدین ترتیب حلقه های قانون بر دستان آنان گره خورد.گزارش روزنامه خراسان حاکی است، دو متهم مذکور در حالی به مقر انتظامی منتقل شدند که عوامل انتظامی با امدادگران اورژانس تماس گرفتند ولی دو جوان مذکور به دلیل سطحی بودن جراحات نیازی به درمان ندیدند و از انتقال به بیمارستان خودداری کردند. از سوی دیگر با توجه به افزایش گوشی قاپی ها در مشهد و نگرانی های شهروندان از جولان موتورسواران گوشی قاپ، دو جوان سارق به دایره تجسس کلانتری رسالت هدایت شدند و تحت بازجویی های تخصصی قرار گرفتند. «حسین – ر» (راکب 30 ساله) و «مهدی – پ» (ترک نشین 21 ساله) که هنگام ارتکاب جرم دستگیر شده بودند، ضمن اعتراف صریح به سرقت گوشی زن جوان، با شکایت راننده پراید نیز روبه رو شدند که خسارات مالی به خودروی وی وارد کرده بودند.

یکی از دزدان مذکور در بازجویی ها گفت: درست یک سال قبل به جرم گوشی قاپی دستگیر و روانه زندان شدم. آن زمان به همراه یکی از دوستانم روزی 4 دستگاه گوشی تلفن همراه سرقت می کردیم تا این که بالاخره در چنگ قانون گرفتار شدیم و من به مدت یک سال در زندان بودم. عصر هفتم مرداد بود که بالاخره نامه آزادی ام را گرفتم و از زندان مرکزی مشهد بیرون آمدم ولی صبح زود درحالی که هنوز بیشتر از 12 ساعت از آزادی‌ام نمی‌گذشت، دوستم به سراغم آمد و پیشنهاد گوشی قاپی داد که من هم قبول کردم اما در اولین سرقت به دام نیروهای کلانتری رسالت افتادیم و دستگیر شدیم.

بنابر گزارش روزنامه خراسان، دو متهم در حالی با دستور سرگرد لطفی (رئیس کلانتری رسالت) به مراجع قضایی معرفی شدند که بررسی های تخصصی پلیس برای ریشه یابی سرقت های احتمالی دیگر آنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 21277 - ۱۴۰۲ دوشنبه ۱۶ مرداد


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۲ | 19:48 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |