درامتداد تاریکی-گوشی قاپی 12 ساعت بعد از آزادی از زندان!

اختصاصی خراسان

سیدخلیل سجادپور- دو سارق موتورسوار که در عملیات تعقیب و گریز پلیس با یک دستگاه پراید تصادف کرده بودند، در حالی به گوشی قاپی در ایستگاه اتوبوس اعتراف کردند که یکی از متهمان 12 ساعت قبل از دستگیری از زندان مرکزی مشهد آزاد شده بود.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ساعت 7:20 هشتم مرداد، نیروهای گشت نامحسوس کلانتری رسالت مشغول انجام وظیفه در تقاطع خیابان مجلسی غربی و مسلم جنوبی بودند که ناگهان دو جوان موتورسوار وارد ایستگاه اتوبوس شدند و گوشی تلفن همراه زن جوانی را قاپیدند که مشغول گفت وگوی تلفنی بود. نیروهای انتظامی با مشاهده این صحنه سرقت که مقابل دیدگان آن ها رخ داد، بی‌درنگ به تعقیب موتورسواران پرداختند و به آن ها «فرمان ایست» دادند، اما راکب موتورسیکلت با ویراژهای ترسناک به کوچه و خیابان های اطراف گریخت تا این که بالاخره با یک دستگاه پراید تصادف کرد.دو جوان سارق که دچار جراحت های سطحی شده بودند، در محاصره نیروهای گشت قرار گرفتند و بدین ترتیب حلقه های قانون بر دستان آنان گره خورد.گزارش روزنامه خراسان حاکی است، دو متهم مذکور در حالی به مقر انتظامی منتقل شدند که عوامل انتظامی با امدادگران اورژانس تماس گرفتند ولی دو جوان مذکور به دلیل سطحی بودن جراحات نیازی به درمان ندیدند و از انتقال به بیمارستان خودداری کردند. از سوی دیگر با توجه به افزایش گوشی قاپی ها در مشهد و نگرانی های شهروندان از جولان موتورسواران گوشی قاپ، دو جوان سارق به دایره تجسس کلانتری رسالت هدایت شدند و تحت بازجویی های تخصصی قرار گرفتند. «حسین – ر» (راکب 30 ساله) و «مهدی – پ» (ترک نشین 21 ساله) که هنگام ارتکاب جرم دستگیر شده بودند، ضمن اعتراف صریح به سرقت گوشی زن جوان، با شکایت راننده پراید نیز روبه رو شدند که خسارات مالی به خودروی وی وارد کرده بودند.

یکی از دزدان مذکور در بازجویی ها گفت: درست یک سال قبل به جرم گوشی قاپی دستگیر و روانه زندان شدم. آن زمان به همراه یکی از دوستانم روزی 4 دستگاه گوشی تلفن همراه سرقت می کردیم تا این که بالاخره در چنگ قانون گرفتار شدیم و من به مدت یک سال در زندان بودم. عصر هفتم مرداد بود که بالاخره نامه آزادی ام را گرفتم و از زندان مرکزی مشهد بیرون آمدم ولی صبح زود درحالی که هنوز بیشتر از 12 ساعت از آزادی‌ام نمی‌گذشت، دوستم به سراغم آمد و پیشنهاد گوشی قاپی داد که من هم قبول کردم اما در اولین سرقت به دام نیروهای کلانتری رسالت افتادیم و دستگیر شدیم.

بنابر گزارش روزنامه خراسان، دو متهم در حالی با دستور سرگرد لطفی (رئیس کلانتری رسالت) به مراجع قضایی معرفی شدند که بررسی های تخصصی پلیس برای ریشه یابی سرقت های احتمالی دیگر آنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 21277 - ۱۴۰۲ دوشنبه ۱۶ مرداد

جنایت در پهنای لایو اینستاگرامی!

اختصاصی خراسان

سیدخلیل سجادپور- جوانی که مدعی بود در پهنای لایو اینستاگرامی تحریک به ارتکاب جنایت شده است در حالی با صدور حکم قصاص نفس توسط قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی روبه رو شد که دست به جنایتی هولناک زده بود.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، نوزدهم اردیبهشت سال گذشته بود که شعله های خشم فروخورده جوانی در وجودش زبانه کشید و تصمیم گرفت تا فضای مجازی را به خون بنشاند. عبدالرحمان که از لایوهای اینستاگرامی به تنگ آمده بود ، ناگهان اسلحه وینچستر را از خانه اش برداشت و به طرف منزل حفیظ ا... در روستای فرمان آباد از توابع شهرستان تایباد به راه افتاد. او که با چهره ای عصبانی در افکار خود نقش جنایت می زد ناگهان به در منزل حفیظ ا... رسید و او را صدا زد. طولی نکشید که مرد جوان در حیاط را گشود و مقابل سلاحی قرار گرفت که به طرفش نشانه رفته بود. در یک لحظه صدای شلیک به هوا برخاست و گلوله های ساچمه ای بر سینه و شکم حفیظ ا... نشست. در همین حال و با فرار عبدالرحمان از صحنه حادثه، مرد جوان، غرق در خون و به سختی خود را به کنار آشپزخانه منزلش رساند و در حالی که فریاد می زد «پناه بگیرید!» کف اتاق افتاد و جان سپرد. دقایقی بعد با صدای ناله و شیون اهالی منزل، همسایگان نیز وارد صحنه جنایت شدند و ماجرا را به پلیس تایباد اطلاع دادند.

گزارش روزنامه خراسان حاکی است، با حضور نیروهای انتظامی، تحقیقات گسترده ای با دستورهای ویژه قضایی برای دستگیری عامل این جنایت مسلحانه درحالی آغاز شد که جسد حفیظ ا... به پزشکی قانونی انتقال یافت.

ساعتی بعد طرح مهار در تایباد به اجرا درآمد و دامنه ردزنی های پلیس به میدان جهاد کشید چرا که سرنخ هایی از حضور متهم به قتل فراری در آن منطقه به دست آمده بود . هنوز جست وجوهای پلیس ادامه داشت که ناگهان «عبدالرحمان – ن» در محاصره نیروهای انتظامی قرار گرفت و در حالی که اسلحه وینچستر را در دست داشت دستگیر شد و به مقر انتظامی انتقال یافت. وی در همان بازجویی های اولیه ، انگیزه خود از ارتکاب جنایت مسلحانه را به لایو اینستاگرامی گره زد و گفت: حفیظ ا... مرا در فضای مجازی تهدید می کرد و لایو اینستاگرامی می گذاشت به طوری که مرا تحریک به قتل کرد. من هم اسلحه را برداشتم و او را به در منزلش فراخواندم وقتی آمد دیدم اسلحه دارد، من هم فرصت ندادم و قبل از این که او اقدامی بکند ماشه شلیک را فشردم که گلوله ها به قفسه سینه اش اصابت کرد.

این اظهارات در حالی بیان می شد که بررسی های پلیس نشان داد متهم به قتل پس از شلیک به طرف حفیظ ا...، تیر هوایی نیز شلیک کرده است. عامل جنایت مسلحانه در این باره مدعی شد من برای متفرق کردن مردم تیرهوایی شلیک کردم!

بنابر گزارش روزنامه خراسان، با تکمیل تحقیقات مقدماتی و بازسازی صحنه جنایت در حضور مقام قضایی تایباد، این پرونده حساس برای ادامه رسیدگی و برگزاری جلسات محاکمه به مشهد ارسال شد و با توجه به اهمیت موضوع روی میز قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی قرار گرفت.با مشخص شدن زمان محاکمه، جلسه دادگاه به ریاست قاضی هادی دنیادیده برگزار شد و متهم به قتل مسلحانه پای میز قضاوت نشست تا از خود دفاع کند.

متهم این پرونده که به همراه وکیل مدافع خود سعی می کرد چنین وانمود کند که قصد کشتن حفیظ ا... را نداشته است، وقتی در برابر سوالات انحرافی و تخصصی رئیس دادگاه قرار گرفت باز هم به ماجرای شعله های خشم در فضای مجازی پرداخت و به صراحت شلیک مستقیم به سینه مرد جوان را پذیرفت.

در ادامه جلسه دادگاه مادر مقتول در جایگاه قرار گرفت و با تاکید بر این که حاضر به گذشت نیست! فریاد زد پسرم بی گناه کشته شد و من فقط قصاص می خواهم! چرا که او دو نوه ام را نیز یتیم کرد!

وی در پاسخ به سوال مقام قضایی درباره ارائه مدارک هویتی به دادگاه نیز گفت: من و نوه هایم اسناد هویتی نداریم اما من قصد دارم برای آن ها شناسنامه بگیرم!

براساس گزارش روزنامه خراسان، دیگر اولیای دم نیز با تقاضای صدور حکم قصاص از دادگاه، تاکید کردند که همه موارد قانونی را برای مجازات متهم به قتل می پذیرند!

در حالی که تلاش ها برای صلح و سازش به نتیجه نرسید، قاضی دنیا دیده، دست به قلم برد و با اشاره به مواد قانونی، ارتکاب جنایت توسط متهم را محرز دانست.

او پس از مشورت با مستشاران دادگاه و با توجه به محتویات پرونده و همچنین چگونگی وقوع جنایت، ادعای قصد نداشتن متهم برای ارتکاب قتل را رد کرد و بدین ترتیب حکم قصاص نفس «عبدالرحمان – ن» توسط قضات با تجربه شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی صادر شد چرا که طبق استدلال های قضایی ، متهم به طور عمدی و با سوء نیت سلاح را از منزل برداشته و به طرف منزل حفیظ ا... رفته است! و دلیلی هم در پرونده وجود ندارد که بیانگر مسلح بودن طرف مقابل (حفیظ ا...) باشد! همچنین بنابر رای قضات دادگاه، عامل جنایت مسلحانه به دلیل نگهداری سلاح و مهمات به 6 ماه حبس تعزیری و ضبط آن ها به نفع وزارت دفاع محکوم شد. شایان ذکر است رای صادر شده توسط دادگاه قابل فرجام خواهی در دیوان عالی کشور است. خراسان : شماره : 21278 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۱۷ مرداد

قهقهه اسرارآمیز!

حال خودم را نمی فهمیدم، اصلا نمی دانم چه اتفاقی برایم رخ داده است! فقط به یاد دارم وقتی اولین پک را به سیگاری زدم که آن مرد غریبه در اختیارم گذاشت ناگهان به سرفه افتادم و در همان حالت شرم و خجالت احساس کردم که ...

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن جوانی است که به دلیل رفتارهای هنجارشکنانه و ایجاد مزاحمت برای شهروندان در یکی از پارک های مشهد توسط نیروهای گشت انتظامی به کلانتری مصلی هدایت شده بود.

این زن جوان که با قهقهه های اسرارآمیزش، مقر انتظامی را نیز به هم ریخته بود، در حالی که با رفتار و گفتار نامتعارف، فرضیه های «توهم» را به تصویر می کشید بعد از چند ساعت سکوت و قهقهه، بالاخره به خود آمد و در تشریح این رفتارهای هنجارشکنانه به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری مصلای مشهد گفت: در یکی از روستاهای شهرستان نزدیک مشهد به دنیا آمدم و پدر و مادرم نام «زرین تاج» را برایم انتخاب کردند. پدرم در روستا زمین کشاورزی داشت و مادرم نیز دوشادوش او به همراه دو برادرم کشاورزی می کردند. من هم که تک دختر خانواده بودم وقتی به 15 سالگی رسیدم، خواستگاران زیادی داشتم اگرچه وضعیت مالی پدرم در حد متوسط هم نبود اما روزگار شیرین و خانواده ای با صفا داشتم. در این میان پدرم طبق آداب و رسوم روستا مرا پای سفره عقد نشاند و آن زمان فهمیدم که نامزدم «هادی» نام دارد.

این درحالی بود که من از زندگی مشترک و ازدواج هیچ آگاهی نداشتم و تنها می دانستم که مانند همه دختران باید ازدواج کنم ولی خیلی زود فهمیدم که علاقه ای به شوهرم ندارم با وجود این، زندگی مشترکمان را در یک فضای سرد و بی روح آغاز کردیم. «هادی» خیلی سعی می کرد به خواسته هایم احترام بگذارد و این گونه مرا خوشحال کند اما من نمی توانستم خودم را با شرایط موجود همراه کنم! بالاخره یک سال بعد در حالی باردار شدم که دخترم «زیبا» به دنیا آمد که در اوج افسردگی روحی وروانی به سر می بردم اما به خودم «امید» می دادم و اوقاتم را با دخترم سپری می کردم به همین دلیل کمی از تألمات روحی ام کاسته شد و حالم رو به بهبود می گذشت. خلاصه دخترم بزرگ شد و «هادی» که او را بی اندازه دوست داشت برایش گوشی تلفن هوشمند خرید تا به بازی های هیجان انگیز بپردازد و شیطنت های کودکانه اش را کاهش دهد. من هم با گوشی دخترم وارد فضاهای مجازی شدم و به جست وجو در گروه ها و شبکه های مختلف اجتماعی پرداختم تا این که در یکی از همین گروه ها با مردی آشنا شدم که انگار سنگ صبورم بود. من هم که لبریز از کمبود محبت در جست وجوی جملات و گفتار مهرآمیز بودم، سرگذشتم را بی پرده برایش بازگو کردم. «فرزاد» هم به من روی خوش نشان می داد و با طمأنینه به حرف هایم گوش می کرد طوری که گویی او تنها مونس و همدم من شده بود! بدین ترتیب آرام آرام وابستگی شدیدی به «فرزاد» پیدا کردم. مدتی بعد و در حالی که از انگیزه های اجتماعی او بهره می بردم یک روز پیشنهاد ملاقات حضوری را مطرح کرد و از من خواست برای دیدار با او به یکی از پارک های منطقه بولوار مصلی بروم! ولی من نپذیرفتم چرا که نمی توانستم به تنهایی سفر کنم! با وجود این «فرزاد» آن قدر اصرار کرد و مدعی شد که گفت وگوی رودر رو مرا سبک می کند، پیشنهادش را قبول کردم و با بهانه ای دخترم را در روستا گذاشتم و خودم به مشهد آمدم. او در پارک منتظرم بود و مرا دعوت کرد تا روی نیمکت پارک بنشینم. هنوز درددل هایم با هادی ادامه داشت که او سیگاری را روشن کرد و در حالی که خنده های بی معنی اش مرا نگران کرده بود، یک نخ سیگار هم به من تعارف کرد و گفت: این سیگار همه غم هایت را نابود می کند! آن قدر با چرب زبانی این جملات را بر زبان می راند که با خجالت و شرمساری، اولین پک را به سیگار زدم! ناگهان سرفه هایم شروع شد و «هادی» همچنان می خندید! احساس می کردم خفه می شوم! خودم را جمع و جور کردم و باقی مانده سیگار را کشیدم در همین حال «هادی» قصد داشت مرا به درون خودرواش ببرد اما انگار کسی جلوی مرا گرفت و من در حالی که عقب عقب می رفتم، شروع به فرار کردم! بعد هم دیگر چیزی به خاطر ندارم تا این که خودم را در کلانتری دیدم و ...

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، با توجه به اهمیت و حساسیت این ماجرا، زن جوان با صدور دستوری توسط سرهنگ محمد ولیان (رئیس کلانتری مصلای مشهد) و با هماهنگی های قضایی در اختیار مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی قرار گرفت تا زوایای پنهان زندگی وی زیر ذره بین کنکاش های روان شناختی قرار گیرد و از سقوط این زن در مرداب خلافکاری جلوگیری شود!

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21278 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۱۷ مرداد

دستگیری «خفاش های شبگرد» در باغ ویلای اجاره ای!

سیدخلیل سجادپور- 4 عضو اصلی باند سرقت های طلا و اشیای با ارزش از منازل مسکونی در استان های مختلف کشور که در مشهد به «خفاش های شبگرد» معروف شده بودند، هنگامی در یکی از باغ ویلاهای اجاره ای مشهد دستگیر شدند که چندین شبانه روز زیر چتر اطلاعاتی پلیس قرار داشتند.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، در پی وقوع سرقت های سریالی از واحدهای آپارتمانی در مشهد، گروه ویژه ای از کارآگاهان پلیس آگاهی با دستورهای صریح سردار سرتیپ محمد کاظم تقوی (فرمانده انتظامی خراسان رضوی) ماموریت یافتند تا سرقت های مذکور را به طور تخصصی پیگیری کنند. با توجه به حساسیت موضوع، سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) به طور مستقیم فرماندهی و نظارت بر عملیات را برعهده گرفت و بدین ترتیب با هدایت های وی، نیروهای پلیس آگاهی به دو شاخه اطلاعاتی و عملیاتی تقسیم شدند و به تحقیق میدانی پرداختند. رصدهای اطلاعاتی بیانگر آن بود که دزدان مذکور از سارقان معروف به «دزدان گذری» هستند که از استان های دیگر وارد مشهد می شوند و پس از چند روز دستبرد به منازل مسکونی، در حالی از استان خراسان رضوی خارج می شوند که قبل از آن طلاها و اشیای سرقتی را به شهرهای محل سکونت خود ارسال می کنند. این اطلاعات زمانی به سرنخ های مهمی از پرونده «خفاش های شبگرد» رسید که بررسی های کارآگاهان نشان داد سارقان فقط هنگام تاریکی هوا از مخفیگاه خود خارج می شوند و منازل مسکونی را زیر نظر می گیرند که چراغ های روشنایی آن خاموش باشد و سپس در نیمه های شب سوار بر یک دستگاه خودروی ساینای سفیدرنگ به واحد آپارتمانی شناسایی شده دستبرد می زنند. به همین دلیل هم این سارقان به «خفاش های شبگرد» معروف شده بودند.

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است هنگامی که خودروی سارقان در چند نقطه از محل های وقوع سرقت دیده شد، دیگر تردیدی وجود نداشت که سارقان از خودروی مذکور در استان های دیگر نیز برای ارتکاب جرم استفاده کرده اند اما پلاک خودرو سرقتی بود و این امر نشان می داد که پلیس بار دیگر با یکی از باندهای تبهکاری روبه رو شده است که از سابقه داران حرفه ای هستند. بنابراین مشخصات خودرو و تصویر چهره نگاری متهمان در حالی به مراکز انتظامی دیگر استان های کشور گزارش شد که آن ها از مشهد به استان دیگری گریخته بودند ولی همه سرنخ ها به یکی از شهرهای استان خوزستان می رسید و دامنه تحقیقات به جنوب کشور کشیده می شد.

بنابر گزارش روزنامه خراسان، مدتی بعد و در حالی که هنوز رصدهای اطلاعاتی کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی در این باره ادامه داشت، گزارشی از استان اصفهان رسید که مشخص کرد: «خفاش های شبگرد» پس از چندین دستبرد به منازل مسکونی با شگرد شکستن قفل واحدهای آپارتمانی، سوار بر ساینا شده و به سمت قم در حرکت هستند. این گزارش محرمانه، بلافاصله کارآگاهان عملیاتی خراسان رضوی را به تکاپو انداخت به همین دلیل چند گروه عملیاتی از افسران زبده اداره سرقت پلیس آگاهی مشهد و کارشناسان تخصصی اداره اطلاعات جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی روی پرونده «خفاش های شبگرد» متمرکز شدند و تحقیقات گسترده را در حالی آغاز کردند که سارقان تقریبا در مسیر جاده سمنان قرار گرفته بودند و به طرف مشهد حرکت می کردند. کارآگاهان که این بار طعمه را به دام انداخته بودند، آن ها را به طور شبانه روزی زیر چتر اطلاعاتی گرفتند تا این که سارقان وارد مشهد شدند اما با تدبیر فرماندهان انتظامی، عملیات دستگیری آنان برای شناسایی دیگر عوامل مرتبط به تاخیر افتاد. دزدان معروف به «خفاش های شبگرد» که حالا دیگر به کوچه پس کوچه های مشهد هم آشنایی داشتند، یکسره به طرف بولوار شاهنامه به راه افتادند و باغ ویلای بزرگی را در شاهنامه 76 اجاره کردند تا از آن به عنوان مخفیگاه روزانه استفاده کنند. آن ها که پلاک های سرقتی را نیز به همراه داشتند، ساعتی از شب را از باغ ویلا بیرون می آمدند و به شناسایی واحدهای آپارتمانی می پرداختند و روزها را نیز با استعمال مواد مخدر، مشروبات الکلی و استراحت سپری می کردند. چند روز بعد و درست زمانی که سارقان قصد داشتند با نصب پلاک روی خودروی ساینا، به واحدهای آپارتمانی شناسایی شده دستبرد بزنند، فرمان عملیات دستگیری از سوی سرهنگ شفیع زاده صادر شد و بدین ترتیب گروه مشترک عملیاتی با کسب مجوزهای قضایی در یک اقدام هماهنگ و ضربتی از گوشه و کنار دیوارها وارد باغ ویلای اجاره ای شدند و 4 عضو اصلی باند تبهکاران را در حالی دستگیر کردند که آن ها همچنان با چشمانی حیرت زده به کارآگاهان می نگریستند و فرصت هیچ عکس العملی را نداشتند.

به گزارش روزنامه خراسان، اعضای باند «خفاش های شبگرد» که ناباورانه حلقه های قانون را بر دستان خود می دیدند، هنگامی به مقر انتظامی انتقال یافتند که در بازرسی از جیب ها و لوازم شخصی هرکدام از آنان مقادیر زیادی طلا و لوازم با ارزش سرقتی کشف شد. همچنین از مخفیگاه دزدان منازل مردم که با فروش طلاهای سرقتی خوش گذرانی می کردند، ترازوی توزین طلا و آلات و ادوات ارتکاب جرم نیز پیدا شد که بررسی های تخصصی پلیس مشخص کرد آن ها به یکدیگر اطمینان نداشتند و طلاها را بلافاصله پس از سرقت از منازل بین خودشان با ترازوی دیجیتالی تقسیم می کردند و هنگامی که وزن آن ها زیاد می شد از طریق پایانه های مسافربری به شهرهای محل سکونت خودشان می فرستادند که تحقیقات در این باره همچنان با دستورهای ویژه قضایی ادامه دارد. خراسان : شماره : 21280 - ۱۴۰۲ پنج شنبه ۱۹ مرداد


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ | 17:11 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |