سلیمان بن صُرَد بن جون خُزاعی(شهادت ۶۵ق) رهبر قیام توابین و از بزرگان کوفه، صحابی حضرت محمد(ص) و از شیعیان امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بود. سلیمان بن صرد در برخی جنگها در رکاب امیرمؤمنان(ع) جنگید. وی در دوران امام حسن(ع) با صلح امام حسن با معاویه مخالف بود. نخستین نامههای کوفیان به امام حسین(ع) به رهبری او نوشته شد، با این حال خود او در نبرد کربلا حضور نداشت. مورخان، دلایل مختلفی برای عدم حضور سلیمان در واقعه کربلا برشمردهاند. پس از شهادت حسین بن علی(ع)، رهبری قیام توابین را در سال ۶۵ق بر عهده داشت. این قیام به خونخواهی امام حسین(ع) شکل گرفت و سلیمان در آن به شهادت رسید. شیعه و اهل سنت او را ستودهاند. وی پیرمردی نیک، عابد، فاضل و دارای مکانت و مقام ویژه در میان قوم خویش بود و قبیله خزاعه از او اطاعت میکرد.[۴] [۵] . پس از تأسیس شهر کوفه در زمان خلیفه دوم، سلیمان بن صرد جزو اولین کسانی بود که در این شهر ساکن شد و در محله خُزاعه سکنی گزید.[۸] سلیمان، با خلافت امام علی(ع) به همراه بسیاری از بزرگانشیعه با او بیعت کرد.[۹] بنا بر نامهای که از سوی امیرمؤمنان(ع) برای او نوشته شده، وی نماینده امام(ع) در منطقه جبل بوده است.[۱۰] او در جنگهای امام علی(ع) شرکت کرد و در جنگ صفین در رکاب امام(ع) جنگید و فرماندهی میمنه سپاه را بر عهده گرفت.[۱۱] در این جنگ، «حوشَب» سرور یمانیان در سپاه معاویه با شمشیر او از پای درآمد.[۱۲] . برخی گفتهاند سلیمان در جنگ جمل شرکت نکرد و علی(ع) او را نکوهش کرد.[۱۳] هر چند این مطلب در کتب تاریخی دچار تردید شده، اما خویی احتمال داده است که عدم شرکت وی یا به خاطر دستور امیر المومنین بوده و یا عذری موجه داشته است.[۱۴] . گزارش مورّخان، حکایت از دیدار سلیمان با امام حسن(ع) پس از جریان صلح با معاویه دارد که وی با انکار این بیعت، به امام(ع) اعتراض میکند. امام حسن(ع) در جواب وی میگوید: شما شیعه و دوستدار ما میباشید... خدا گواه است آن چه من انجام دادم در جهت حفظ خونهاست. پس راضی به قضای خدا باشید.[۱۵] وی در دیداری با امام حسین(ع) نیز، این مسأله را عرضه میدارد و امام(ع) بر پایبندی به صلح تا مرگ معاویه تأکید میکند.[۱۶] . در پی مرگ معاویه و عدم بیعت حسین بن علی(ع) با یزید، شیعیان در منزل سلیمان بن صرد اجتماع کردند و برای بیعت با امام حسین(ع) به وی دو نامه نوشتند.[۱۷] سلیمان در این دیدار گفت: معاویه به هلاکت رسیده و حسین به سوی مکه رهسپار گردیده است؛ شما شیعیان او و پیرو پدر او هستید؛ پس او را یاری رسانید و با دشمنانش بجنگید.[۱۸] . سلیمان در واقعه عاشورا حضور نداشت. درباره علت حاضر نشدن او در کربلا گزارشهای صریحی در منابع تاریخی وجود ندارد و گمانههای متفاوتی از سوی نویسندگان و پژوهشگران مطرح شده است. برخی بر آنند که سلیمان همراه با عده دیگری از بزرگان شیعه به دستور عبیدالله بن زیاد زندانی شده بود، اما در منابع تاریخی گزارشی در این باب وجود ندارد.[۱۹] . برخی دیگر از پژوهشگران با اشاره به کنترل و نظارت شدیدی که ابن زیاد بر کوفیان و نیز بر راههای خروج از کوفه اعمال کرده بود، امکان حضور سلیمان بن صرد و دیگر شیعیان کوفه را در کربلا ناممکن دانستهاند[۲۰] با این حال برخی دیگر با اشاره به تعداد اندکی از شیعیان که خود را به کربلا رسانده و به امام پیوستند، این دلیل را قانعکننده نمیدانند.[۲۱] [۲۲] . گروه دیگری از پژوهشگران، سستی کوفیان از جمله سلیمان بن صرد، را عامل اصلی نپیوستن آنان به امام حسین در کربلا دانستهاند. اعتراف سلیمان و سایر کوفیان به گناهشان در یاری نکردن امام و راهاندازی قیام توابین از دلایل تقویت این نظر است.[۲۳] [۲۴] . بر این اساس برخی نویسندگان، سلیمان بن صرد و سایر کوفیان را شیعیانی متزلزل و با رفتاری دوگانه دانستهاند.[۲۵] همچنین این نظر را با مطرح کردن سابقه مخالفت سلیمان بن صرد با امام علی(ع) و امام حسن(ع) تقویت میکنند.[۲۶] برخی از منابع کهن نیز به روحیه شکاک و تردیدهای سلیمان بن صرد در ماجرای عاشورا اشاره کردهاند.[۲۷] . وی پس از حادثه عاشورا، رهبری گروهی موسوم به توابین را پذیرفت که در سال ۶۵ق بر علیه سپاه عمر بن سعد و خونخواهی سیدالشهدا قیام کردند.[۲۸] بهگفته ابن نما حلی اولین کسی که در کوفه قیام کرد، سلیمان بن صرد خزاعی بود.[۲۹] . او در قیام توابین و در جنگ با لشکر شام در منطقه «عین الوَرده» با نیزه یزید بن حصین به شهادت رسید. گویند که هنگام مرگ گفت: به خدای کعبه رستگار شدم.[۳۰] وی هنگام شهادت ۹۳ سال داشت.[۳۱] امام علی(ع) در نبرد صفین به سلیمان فرموده بود: تو از کسانی هستی که در انتظار شهادت به سر میبرند و هرگز در عهد و پیمان خویش تغییری نمیدهند.[۳۲] . نقل شده که سلیمان در عالم رؤیا، خدیجه کبری، فاطمه زهرا(س) ، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را میبیند و خدیجه به او میگوید:ای سلیمان! خداوند قدردان تو و برادرانت است و همه شما در روز قیامت با ما هستید.[۳۳] . بررسی علت عدم حضور سلیمان بن صرد در کربلا - قیام توّابین، به رهبرى سلیمان بن صرد خزاعى
يکي از لغزش هايي که در تاريخ به سليمان بن صرد نسبت داده شده است عدم همراهي او با علي(عليه السلام) در جنگ جمل است، برخي نوشتهاند: سليمان بن صرد در جنگ جمل شرکت نداشت از اين رو اميرمؤمنان(عليه السلام) بعد از جنگ جمل و بازگشت از بصره وي را سرزنش کرد، و به او فرمود: «ارتبت و تربصت و راوغت و قد كنت من أوثق الناس في نفسي و أسرعهم فيما أظن إلى نصرتي فما قعد بك عن أهل بيت نبيك و ما زهدك في نصرهم» ؛ (تو دچار ترديد شدهاي و منتظر ماندی و نيرنگ به کار بردي در حالي که نزد من از مورد اطمينان ترين افراد بوده اي؛ چه چيز تو را واداشت تا از اهلبيت پيامبرت دست برداري؟!). سليمان گفت: «اى اميرمؤمنان، گذشته را رها کن و مرا بدانچه گذشته است ملامت مفرما و دوستى مرا مانند گذشته بپذیر، تا خيرخواهى مخلصانه ام نصیبت گردد، هنوز كارهایی در پيش است كه ضمن آنها دوستت را از دشمنت بازخواهى شناخت.» . امام پاسخش را نداد. سليمان لختى نشست، سپس برخاست و نزد امام حسن بن على (عليهما السلام) كه در مسجد نشسته بود رفت و گفت: آيا از امير مؤمنان و تنبيه و توبيخى كه بر من روا داشت تعجب نمىكنى؟ امام حسن فرمود: «إنما يعاتب من ترجى مودته و نصيحته»؛ «به راستى، (معمولًا) كسى توبيخ مىشود كه به دوستى و خيرخواهيش اميد باشد.» . سليمان گفت: «بىگمان كارها در پيش است كه در آنها نيزهها به انبوهى گرد آيد و شمشيرها كشيده شود و در آنها به چون منى نياز باشد، پس بر من بدگمان نباشيد و در خير خواهيم شك نكنيد.» امام حسن(عليه السلام) به او فرمود: «رحمك الله ما أنت عندنا بالظنين»؛ (خدايت رحمت فرمايد، ما بر تو بدگمان نيستيم).
زمينه لغزشها : شواهد تاریخی حاکی است سليمان از کساني بود که در تصميمگيري مشکل داشت يعني نمي توانست در کارها زود مسير صحيح و درست را تشيخص بدهد و به موقع تصميم بگيرد، وي از افرادي بود که در کارها شک ميکرد و دير تصميم ميگرفت و دست به اقدام ميزد؛ چنانکه ابن سعد درباره سليمان بن صرد مينويسد: «کان کثير الشک و الوقوف» يعني شخصيتش به گونهاي بود که خيلي در کارها ترديد به دل راه ميداد و توقف ميکرد. و اميرمؤمنان(عليه السلام) در تحليل راز عدم شرکتش در جنگ جمل فرمود:«ارتبت و تربصت» يعني تو دچار ترديد شدهاي و منتظر ماندي تا چه شود. شاهد ديگر صدق اين تحليل عدم حضور او در نهضت عاشورا است؛ وي به رغم اينکه به اتفاق حبيب بن مظاهر از امام حسين(عليه السلام) دعوت نمود تا به کوفه بيايد و قيام کند بعد از حرکت امام به سوي کوفه در سپاه سيدالشهداء (عليه السلام) حاضر نشد و آن حضرت را ياري نکرد، گرچه نيامدن او در کربلا به علت نفاق يا خبث باطنش نبوده؛ ولي از سخناني که از او بعد از شهادت امام حسين(عليه السلام) مطرح گرديده به دست ميآيد، وي خود را در عدم همکاري با امام مقصر و گناه کار ميدانسته، در حدّي که جز با شهادت نميتواند نهاد ناآرام و وجدان گناه کارش را آرام کند، از اين رو طي سخنراني در جمع شيعيان کوفه گفت: «ما در انتظار آمدن خاندان پيامبرمان بوديم و به آنها وعده ياري ميداديم و به آمدن ترغيبشان ميکرديم، ولی وقتی آمدند در یاری شان سستي کرده، دورويي کرديم و تماشاچی شدیم و منتظر مانديم ببينيم چه ميشود؛ تا اینکه فرزند پيامبرمان و باقيمانده و شيره جان و گوشت و خون پیامبر(ص) نزد ما کشته شد؛ در حالي که کمک ميخواست مدد نشد و انصاف ميطلبيد ولي به وي عطا نشد، فاسقان وي را هدف تير و آماج نيزهها کردند و کشتند؛ آنگاه بر او تاختند و جامه اش ببردند. به پا خيزيد که خدايتان خشمگين است. نزد همسرانتان و فرزندانتان بازنگرديد تا خدا از شما راضي شود و گمان نميکنم خدا راضي شود مگر اينکه قاتلانش را بکشيد يا کشته شويد؛ از مرگ نترسيد و الله اگر از مرگ بهراسد ذليل ميشود.» . از سخنان سليمان پيداست مشکل او و همگنانش در عدم ياري سيد الشهداء(ع) اموري چون خبث باطن، ترس نبوده بلکه سستي در انجام به موقع تکليف، و شناسايي زمان مناسب براي قيام و جهاد و ترديد کردن در اقدام و دير تصميم گرفتن در ياري امام بوده و اين امر از يک سوي در عدم شناخت کافي نسبت به امام و عدم اعتماد به تشخيص آن حضرت و منزلت ولايت ريشه داشت و از سوي ديگر از تنبلي، کاهلي، ترديد بیجا، دست روي دست گذاردن و نظاره گر شدن سرچشمه ميگرفت که يک ضعف شخصيتي محسوب ميشود و در ميان مؤمنان به شدت رواج دارد از اين رو انقلابي بودن، اقدام به موقع و سرد و سست نبودن اصل بسيار مهمي است که اگر مؤمنان به آن اهميت ندهند سرنوشتي چون بني اسرائيل برايشان رقم خواهد خورد کما اينکه سليمان بن صرد بعد از شهادت ابي عبدالله چنين احساسي داشت و وضع خود و همگنانش را به بنی اسرائیل تشبیه میکرد که بعد از یکتاپرستی به گوساله پرستی روی آوردند؛ و توصیه حضرت موسی(ع) به گوساله پرستان را خطاب به کوفیان بیان میکرد؛ همچنان که حضرت موسی به گوساله پرستان فرمود: توبه شما در گرو کشته شدنتان است سلیمان نیز به کوفیان گفت: «مانند بني اسرائيل باشيد؛ هنگامي که پيامبرشان به آنان گفت: (ای قوم من، شما با پرستش گوساله، برخود ستم کردید، پس به درگاه آفریننده خود توبه کنید، و [خطاکاران] خودتان را به قتل برسانید، که این [کار] نزد آفریدگارتان برای شما بهتر است.)، [آنها نیز] گردنهاي شان را جلو آوردند و به قضاي الهي رضايت دادند و آن زماني بود که فهميدند چيزي جز صبر بر قتل آنها را از اين گناه بزرگ نجات نخواهد داد.»
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری
تاريخ : شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۲ | 13:31 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |