درامتداد تاریکی-پلیس سد راه محموله ۲۴۰ کیلویی تریاک شد

کرمانی - در عملیات پلیس شهرستان بافت محموله سنگین تریاک از خودروی پژو پارس کشف شد.

فرمانده انتظامی استان کرمان اظهارکرد: نیروهای پلیس مبارزه با مواد مخدر بافت هنگام کنترل خودروهای عبوری محور اصلی این شهرستان به یک دستگاه پژو پارس عبوری مشکوک و این خودرو را جهت بررسی متوقف کردند.

سردارناصر فرشید ادامه داد:در بازرسی از این خودرو۲۴۰ کیلو تریاک کشف و در این خصوص یک متهم که در صدد انتقال این محموله به مرکز کشور بود دستگیر و پس از واکاوی های اطلاعاتی با تشکیل پرونده به مرجع قضایی معرفی شد.

این مقام ارشد انتظامی تصریح کرد: پلیس باتلاش و اقدامات اطلاعاتی دقیق و طولانی مدت در زمینه شناسایی و دستگیری عاملان حمل و توزیع مواد خانمان سوز مخدر بر همکاری مسئولانه مردم، خود مراقبتی و نظارت بر فرزندان تاکید دارد. خراسان : شماره : 21296 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۷ شهريور

زورگیران گوشی قاپ به دام افتادند

توکلی -سه سارق زورگیر که در قالب یک باند، تلفن همراه شهروندان کرمانی را سرقت می کردند درحالی در عملیات غافلگیرانه پلیس آگاهی دستگیرشدندکه متهمان گوشی های سرقتی را به افغانستان منتقل می کردند.به گزارش خراسان ،رئیس پلیس آگاهی استان کرمان بیان کرد:به دنبال افزایش سرقت و زورگیری تلفن همراه عابران پیاده ،توسط راکبان دو دستگاه موتورسیکلت که با سر و صورت پوشیده و تهدید سلاح سرد و ضرب و جرح شهروندان، صورت می گرفت، موضوع در اولویت اقدامات پلیس شهرستان کرمان و دایره عملیات ویژه پلیس آگاهی قرار گرفت.

سرهنگ حمیدرضا میرحبیبی افزود: در این زمینه ماموران با رصد میدانی صحنه های سرقت و با حضور نامحسوس در مکان های احتمالی وقوع جرم موفق شدند سوژه های مد نظر را در حالی که قصد زورگیری تلفن همراه یک شهروند داشتند با تعقیب و گریز غافلگیرانه به دام انداختندو از آن ها چند قبضه سلاح سرد و شوکر کشف کردند.

وی ادامه داد: این سه متهم که گوشی های سرقتی را جهت فروش از طریق رانندگان خودروهای سوخت کش و تریلرهای ترانزیت به کشور افغانستان منتقل می کردند به ۸ فقره سرقت و زورگیری اعتراف کردند و پس از واکاوی های اطلاعاتی و تشکیل پرونده تحویل مرجع قضایی شدند. خراسان : شماره : 21296 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۷ شهريور

ماجرای دستبرد باند «تیز گوش‌ها» به مزارع رمز ارز

اختصاصی خراسان

سید خلیل سجادپور-اعضای باند« تیز گوش‌ها» که به مزارع استخراج رمزارز دستبرد می‌زدند با تلاش کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد در حالی دستگیر شدند که تعداد زیادی ماینر به همراه انواع سلاح‌های سرد و گرم از مخفیگاه آنان کشف شد .

رئیس پلیس مشهد روز گذشته در تشریح ماجرای دستگیری اعضای این باند که ۶ تن ازآنان بچه محل یک روستا هستندبه خبرنگار روزنامه خراسان گفت: ماجرای سرقت‌های سریالی اعضای باند حرفه‌ای معروف به «تیز گوش‌ها »زمانی در دستور کار پلیس قرار گرفت که پرونده هایی از دستبرد به مزارع رمزارز در مراکز انتظامی تشکیل شد.

سرهنگ احمدنگهبان افزود :بررسی های میدانی و تجزیه و تحلیل‌های کارشناسی درباره این سرقت‌ها بیانگر آن بود که دزدان حرفه‌ای فقط به مزارع استخراج رمزارزهای حاشیه جاده کمربند سبز دستبرد می‌زنند. بنابراین فرضیه آشنایی سارقان با محیط جغرافیایی جرم قوت گرفت و تحقیقات کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد در اطراف جاده کمربند سبز مشهد متمرکز شد .مقام ارشد انتظامی مشهد خاطرنشان کرد: واکاوی یکی از سرقت‌ها نشان داد که دزدان حرفه‌ای با ورود به یک کوره آجرپزی دست و پا و دهان نگهبان را بسته اند و ۶۰ دستگاه ماینر را به همراه ۵۰ کارت گرافیکی گران قیمت به سرقت برده اند.

وی گفت: از سوی دیگر سرنخ‌هایی از تردد چند دستگاه خودروی پژو در زمان‌های وقوع سرقت به دست آمد که برخی از آنان پلاک مخدوش داشتند. بنابراین کنکاش‌های تخصصی کارآگاهان وارد مرحله جدیدی شد و آنان دریافتند که سارقان ماینرها با عبور از کمربند سبز برای لحظاتی توقف می‌کنند و به صداهایی گوش می‌دهند که بعد مشخص شد اعضای این باند مکان مزارع را از صدای بلند فن های ماینرها تشخیص می‌دهند و به همین دلیل نیز به باند «تیز گوش‌ها» معروف شده‌اند .

سرهنگ احمد نگهبان در ادامه این گفت وگوی اختصاصی تصریح کرد: بالاخره پس از یک ماه رصدهای اطلاعاتی و تحقیقات شبانه روزی، مشخصاتی از دو سارق حرفه‌ای به دست آمدو کارآگاهان این دو فرد سابقه‌دار را در یک عملیات ضربتی به دام انداختند .

کلیددار امنیت مشهد اضافه کرد: در بازرسی از مخفیگاه دو متهم مذکور یک قبضه سلاح کلت کمری، یک قبضه وینچستر و تعدادی سلاح سرد نیز در حالی کشف شد که آنان در بازجویی‌های علمی 4 تن دیگر از همدستان خود را لو دادند و مالخر اموال سرقتی را نیز به پلیس معرفی کردند. فرمانده انتظامی مشهد با اشاره به دستگیری دیگر اعضای این باند که 6 تن از آنان از بچه محل‌های یکی از روستاهای اطراف جاده کمربند سبز مشهد هستند،یادآور شد: در حالی که متهمان ،به سرقت بیش از ۱۵۰ دستگاه ماینر و ۵۰ کارت گرافیکی اعتراف کردند، فرد مالخر نیز در خیابان دریای اول مشهد دستگیر و ۳۸ دستگاه ماینر مسروقه به همراه تعدادی اموال دیگر شامل هیلتی، دستگاه جوش و ... کشف شد. این مقام انتظامی تاکید کرد: در ادامه عملیات،۴ دستگاه خودروی پژو هم توقیف شد که اعضای باند از آن ها برای دستبرد به مزارع استخراج رمزارز استفاده می‌کردند. وی گفت: از سوی دیگر بررسی ها نشان دادیکی از اعضای این باند از هکرهای سیستم الکترونیکی است که قبل از آغاز دستبرد به مزارع ،با استفاده از یک دستگاه لپ‌تاپ ماینرها را هک می‌کرد و بیت کوین‌ها را به کیف پول دیجیتالی انتقال می‌داد.

رئیس پلیس با تجربه انتظامی مشهد همچنین به فروش ماینرها به مبالغی بین ۲ تا ۴ میلیون تومان توسط اعضای باند اشاره کرد و افزود: ارزش واقعی این ماینرها ۱۵ میلیون تومان بود که به بهای ناچیزی توسط مالخران خریداری می‌شد.

وی ادامه داد: سارقان معروف به باند «تیزگوش‌ها» که یکی از آنان به جرم دو فقره دستبرد به منازل در بجنورد تحت تعقیب قرار داشت به چندین سرقت نافرجام نیز اعتراف کردند که یکی از این موارد تعمیرگاه دستگاه‌های ماینر بود. سرهنگ نگهبان در تشریح این سرقت نافرجام گفت: تعمیرگاه مذکور تجهیزات ایمنی داشت و به همین خاطر هم با به صدا درآمدن آژیر تعمیرگاه و مشاهده دوربین‌های مداربسته توسط مالک، وی بلافاصله خود را به محل سرقت رساند و سد راه سارقان شد، اما دزدان ماینر با مصدوم کردن مالک و نگهبان از محل گریختند.

رئیس پلیس مشهد در پایان تاکید کرد :تحقیقات بیشتر درباره جرایم احتمالی دیگر اعضای باند «تیز گوش‌ها» همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 21298 - ۱۴۰۲ پنج شنبه ۹ شهريور

تازه عروس شوک زده !

هنوز هم در شوک هستم ،باورم نمی‌شود آن ها مرا این گونه فریب داده باشند. آن قدر سریع غافلگیر شدم که حتی نمی‌توانم برای آینده از دست رفته ام اشک بریزم و... به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان ،این ها بخشی از اظهارات تازه عروسی است که فقط یک روز از آغاز دوران نامزدی‌اش می‌گذرد. او که برای شکایت از خانواده داماد وارد مرکز انتظامی شده بود، درباره این ماجرای وحشتناک به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: حدود ۴ ماه قبل بود که یکی از بستگان دورمان ،خانواده «نادر» را به ما معرفی کردند اما من از همان ابتدا به خواستگاری او پاسخ منفی دادم. با وجود این «نادر» دست بردار نبودو بیش از ۱۰ بار خواسته خود را تکرار کردند و باز هم بر این ازدواج تاکید داشتند، ولی من از نظر تحصیلی و اجتماعی با او اختلاف زیادی داشتم چرا که «نادر» مدعی بود تا مقطع دیپلم درس خوانده است و من تحصیلات تکمیلی داشتم.خلاصه در همین رفت و آمدها وقتی با او به گفت وگو نشستم و او از صداقت و اعتماد سخن گفت، من هم به این نتیجه رسیدم که مدرک تحصیلی در یک ازدواج موفق اهمیت چندانی ندارد. بالاخره به ازدواج با« نادر» رضایت دادم و پای سفره عقد نشستم. صیغه عقد در یکی از شهرهای خراسان رضوی جاری شد و ما شب را در شهر خودمان سپری کردیم. صبح روز بعد نامزدم از من خواست برای خرید لوازم عقد به مشهد بیاییم. من هم بلافاصله آماده شدم و راهی مشهد شدیم. او مرا به خانه مجردی خودش در منطقه قاسم آباد برد امااز آن چه می‌دیدم حیرت کردم. ناباورانه به شیشه‌های مشروبات الکلی می‌نگریستم که« نادر» مقابلم ایستاد و گفت: من چند بار بیشتر مشروب مصرف نکرده ام و همه این مشروبات دست ساز متعلق به برادرانم است که به طور مداوم بساط مصرف شان در خانه پهن است و خودشان نیز این گونه مشروبات را تولید می‌کنند! با دیدن این اوضاع آرام آرام نگران آینده خودم می شدم که نادر دستم را گرفت و گفت: زودتر برای خرید بیرون برویم! هنوز چند خیابان را پشت سر نگذاشته بودیم که ناگهان نامزدم از خودرو پیاده شد و در حالی که به شدت سرش را به کف آسفالت می‌کوبید ،به طرز حیرت آوری هم گریه می‌کرد. دیگر خیلی ترسیده بودم ،سعی می‌کردم او را آرام کنم ولی او فقط رفتارهای وحشتناکش را تکرار می‌کرد تا این که با برادرش تماس گرفت و طولی نکشید که برادر و خواهر شوهرم از راه رسیدند و مرا زیر مشت و لگد گرفتند. آن ها مدعی بودند که من برادرشان را عصبی کرده‌ام! به همین خاطر هم «نادر» خودزنی کرده است! هاج و واج مانده بودم که چه کنم! آن ها سر و صورتم را به شدت زخمی کردند و من همچنان در شوک بودم که چرا چنین اتفاقی افتاده است! وقتی به خود آمدم تازه فهمیدم که نامزدم بیماری عصبی خاصی دارد و خانواده اش بیماری او را هنگام خواستگاری پنهان کرده‌اند. آن روز خانواده «نادر» مرا سوار خودرو کردند و به شهر خودمان فرستادند و دیگر هم به سراغم نیامدند. حالا من مانده ام و سوالات بی پاسخی که نمی دانم درباره این ازدواج نافرجام به دیگران چه بگویم...

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با توجه به شکایت ضرب و جرح عمدی و فریب در ازدواج توسط این دختر جوان ،بررسی‌های قانونی و کارشناسی با صدور دستور ویژه‌ای از سوی سرهنگ احمد زمانی (رئیس کلانتری قاسم آباد مشهد) به مشاوران دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21298 - ۱۴۰۲ پنج شنبه ۹ شهريور

قصه دردناک دخترک اسکیت‌سوار!

سید خلیل سجادپور- چشم از اسکیت‌های دختر همسایه برنمی‌داشت. آرزو می‌کرد کاش می‌توانست برای یک بار هم که شده اسکیت‌سواری کند! حالا درگیرودار بازی‌های کودکانه، ناگهان دختر همسایه اسکیت‌ها را از پایش خارج کرد. دختر۶ ساله با دیدن این صحنه،‌ بی‌درنگ به طرف اسکیت رفت و لبخندزنان بند اسکیت‌ها را به پایش بست! او آن‌قدر خوشحال بود که سر از پا نمی‌شناخت. با آن که چند بار تلوتلو خورد، اما به چیزی جز حرکت نمی‌اندیشید. گویی همه رویاهایش به یک‌باره تعبیر شده بود. دختر ۶ ساله افغانستانی شادی‌کنان چرخ‌های اسکیت را به کف آسفالت خیابان سایید و در جمع دوستان هم‌سن و سالش سعی می‌کرد خود را کنترل کند، ولی در میان هیاهوی کودکانه ناگهان تعادل خود را از دست دادو نقش بر زمین شد. در همین هنگام بود که با درخواست دختر صاحب اسکیت‌ها، او بندهای اسکیت را گشود و آن‌ها را در حالی تحویل دختر همسایه داد که صدماتی بر پیکرش وارد آمده بود، ولی هنوز درد زیادی را احساس نمی‌کرد. دختر ۶ ساله بعد از این حادثه، لنگ‌لنگان راهی منزلشان شد، اما به همبازی‌هایش تاکید کرد که در این باره چیزی به پدرش نگویند! دخترک که به خاطر اسکیت‌سواری مصدوم شده بود، از آن می‌ترسید که مورد سرزنش یا عصبانیت پدر و مادرش قرار گیرد. به همین خاطر و در حالی که سعی می‌کرد درد ناشی از زمین خوردگی را پنهان کند، به طرف اتاق رفت و پتو را به بهانه خواب روی سرش کشید. مادر او که از رفتار عجیب دخترش تعجب کرده بود، از او پرسید: این چه وقت خواب است؟ دخترک که همچنان نمی‌خواست مادرش در جریان اسکیت‌سواری او قرار گیرد، فقط به زحمت از زیر پتو گفت: خوابم می‌آید!

گزارش روزنامه خراسان حاکی است، هنوز بیشتر از2 ساعت از این ماجرا نگذشته بود که دختر ۶ ساله دیگر نتوانست دردهای وحشتناک ناشی از زمین خوردن را تحمل کند؛ بنابراین آرام آرام صدای ناله‌ها و گریه‌هایش از زیر پتو بلند شد! مادر با نگرانی و سراسیمه پتو را کنار زد و با مشاهده ورم پاها و صدمات دیگر روی پیکر دخترش، او را سوال‌پیچ کرد. دختر خردسال که دیگر نمی‌توانست حقیقت را پنهان کند پس از دقایقی انکار، بالاخره ماجرای اسکیت‌سواری‌اش را بازگو کرد. مادرکه بسیار مضطرب به نظر می‌رسید، تلاش کرد تا دخترش را آرام کند ولی فایده‌ای نداشت. چند ساعت بعد هنگامی که پدر از سر کار به منزل نقلی اجاره‌ای رسید، دختر خردسالش را دید که لنگ‌لنگان به طرف سرویس بهداشتی می‌رفت ولی او نتوانست روی پاهایش بایستد و به کف اتاق افتاد. مرد تبعه خارجی که ۶ فرزند قد و نیم قد داشت، وقتی در جریان موضوع قرار گرفت، دیگر فرزندانش را رها کرد به طرف دختر ۶ ساله‌اش رفت. او که به‌طور غیر مجاز وارد ایران شده بود و بیمه درمانی نداشت، با چهره‌ای نگران دخترش را در آغوش فشرد و به سوی منزل شکسته‌بند محلی رفت. مرد شکسته‌بند هم مقداری آب ولرم روی پاهای دخترک ریخت و ادعا کرد که باید مدتی استراحت کند تا بهبود یابد. مرد افغانستانی دوباره دخترش را به خانه بازگرداند، ولی چند ساعت بعد دردهای وحشتناک طوری بروز کرد که دخترک فقط اشک‌ریزان جیغ می‌کشید. جیغ و فریادهای دلخراش که هیچ کس را یارای شنیدن آن نبود! این بی‌تابی و فریادهای اشک‌آور 2 روز دیگر هم ادامه یافت تا این که بالاخره یکی از همسایگان نتوانست این جیغ‌های دلخراش را تحمل کند. او به سراغ همسایه افغانستانی خود آمد و هنگامی که در جریان موضوع قرار گرفت با بیان این که گریه‌های دختر دلمان را به درد آورده است، پیشنهاد داد تا اجازه دهند او با هزینه خودش دخترک را به بیمارستان برساند. مرد تبعه خارجی هم که به خاطر اقامت غیرقانونی در ایران، خانواده‌اش را در تنگناهای سختی قرار داده بود، بالاخره رضایت داد و مرد همسایه دخترک را با خودروی شخصی خودش به بیمارستان رساند. پزشکان پس از معاینات اولیه و تجویز برخی داروهای مورد نیاز تاکید کردند که باید ابتدا ورم پاهای دخترک رو به بهبود برود تا بعد معاینات دیگر پزشکی صورت گیرد. مرد همسایه نیز داروها را از داروخانه خرید و دخترک را برای استراحت به منزل‌شان بازگرداند، اما بی‌تابی و بی‌قراری‌های او ادامه یافت و دخترک همچنان از شدت درد به خود می‌پیچید تا این که پدردیگر نتوانست نظاره گر اشک هایی باشد که بر پهنای صورت دخترش جاری می شد.بنابراین او دوباره دخترک را درآغوش گرفت و این بار سراسیمه به طرف بیمارستان امدادی شهید کامیاب رفت.پزشکان با مشاهده اوضاع وخیم دختر ۶ ساله او را بستری کردند ولی اقدامات درمانی نتیجه نداد و دختر مذکور در بیمارستان جان سپرد.بر اساس گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، با انتقال جسد این کودک به پزشکی قانونی، بررسی‌های قضایی توسط قاضی «محمود عارفی‌راد» آغاز شد. خراسان : شماره : 21299 - ۱۴۰۲ شنبه ۱۱ شهريور

«مواد مخدر» قاتل گوشی‌قاپ شد!

پسرم از همان دوران نوجوانی رفیق‌باز بود و با دوستان نابابش ارتباط صمیمانه‌ای داشت تا این که به مواد مخدرآلوده شد و بعد هم به جرم گوشی‌قاپی به زندان افتاد ولی پس از آزادی از زندان دوباره به خلافکاری‌هایش ادامه داد تا این که آن حادثه تلخ اتفاق افتاد و ... به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن ۴۲ ساله ای که برای انجام امور قانونی و قضایی موتورسیکلت توقیف شده پسرش به مرکز انتظامی مراجعه کرده بود، درباره سرگذشت تلخ مالک موتور سیکلت به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: «کیومرث» اولین فرزندم بود که جوانی و زندگی خودش را به خاطر رفیق بازی تباه کرد. زمانی که او کودکی خردسال بود ما هم در کاشمر زندگی می‌کردیم و روزهای خوبی را می‌گذراندیم. شوهرم راننده اتوبوس بین شهری بود و بیشتر شب‌ها را در جاده‌های کشور به سر می‌برد. در این میان، من وظیفه تربیت و مراقبت از «کیومرث» و خواهر و برادر کوچک‌ترش را بر عهده داشتم ولی او پسری بیش‌فعال و به قول معروف شر و شیطان بود به طوری که هیچ کس از دستش در امان نبود. مدام همبازی‌هایش را کتک می‌زد و قلدری می‌کرد. وقتی به سن نوجوانی رسید، دیگر نمی‌توانستم او را کنترل کنم. همواره دعوا به راه می‌انداخت و با افراد بزرگ‌تر از خودش دوست می‌شد تا جایی که سردسته باند «دعواگران» شده بود و گروهی از دوستان نابابش را در مسیر خلاف همراهی می‌کرد. پدرش مجبور بود برای گرفتن رضایت از افرادی که به دست «کیومرث» زخمی می‌شدند، دیه و خسارت بپردازد. نصیحت‌ها و گریه‌های من هم هیچ فایده‌ای نداشت و او فقط کاری را انجام می‌داد که دوست داشت. در این شرایط به‌ناچار محیط زندگی خودمان را عوض کردیم و برای آن که او را از دوستان نابابش دور کنیم به مشهد مهاجرت کردیم و در حاشیه شهر ساکن شدیم تا شاید پسرم به درس و مدرسه فکر کند و دست از کارهای خلاف و درگیری بردارد! ولی نه تنها مهاجرت ما تاثیری در رفتارهای او نداشت بلکه کارهای خلاف او شدت گرفت. چند بار به روان‌شناس مراجعه کردیم.کارشناسان معتقد بودند که «کیومرث» شخصیت ضد اجتماعی دارد! خلاصه او تا کلاس هفتم بیشتر درس نخواند و با این بهانه که به درس علاقه‌ای ندارد، خیلی زود ترک تحصیل کرد و قلدر محله شد. همسرم وقتی دید کاری از دستش بر نمی‌آید به‌ناچار او را به تعمیرگاه یکی از دوستانش برد تا حداقل هنر صافکاری خودرو را بیاموزد و از راه حلال درآمدی داشته باشد؛ ولی پسرم در آن جا هم دوستان ناباب را دور خودش جمع کرد و به بیراهه افتاد. مدتی بود فهمیدم که او به مصرف مشروبات الکلی و استعمال سیگار روی آورده است. حالا دیگر بیشتر نقاط پیکرش را خالکوبی کرده بود و با درآمدی که در صافکاری داشت یک دستگاه موتورسیکلت خرید و به همراه دوستانش گوشی قاپی می کرد. به همین خاطر التماس می‌کردم تا به خاطر اشک‌های مادرش دست از این کارها بردارد، ولی او دیگر در گرداب گناه و خلاف غرق شده بود. چندین بار نیروهای انتظامی در پارک‌ها دستگیرش کردند اما پدرش هر بار خسارت‌های مال‌باختگان را می‌پرداخت و آزاد می‌شد تا این که آخرین بار اوایل سال جاری به جرم گوشی قاپی دستگیر شد ولی مال‌باخته رضایت نداد و او برای 2 ماه به زندان افتاد. البته ما هم از این موضوع خوشحال بودیم چون در این مدت اعتیادش را نیز به‌اجبار ترک کرد. بالاخره بعد از گذشت 2 ماه آزاد شد و یکسره سراغ دوستانش در پارک رفت. آن شب وقتی سپیده دم به خانه بازگشت، چهره ای شاد و خندان داشت. احساس کردم باز هم نوعی مواد مخدر مصرف کرده است! خلاصه شام را خورد و خوابید اما نزدیک ظهر هرچه صدایش زدم پاسخی نداد! وقتی بالای سرش رفتم دیدم پسرم نفس نمی‌کشد و ... . بعد هم پزشک قانونی تشخیص داد که او به خاطر مصرف زیاد مواد مخدر دچار ایست قلبی شده است و به قول معروف اوردوز کرده بود. پس از این ماجرا طلبکاران زیادی به منزلمان آمدند و تازه فهمیدم که پسرم از خیلی‌ها پول گرفته و کلاهبرداری کرده است. حالا هم به کلانتری آمدم تا بتوانم موتورسیکلت توقیفی او را آزاد کنم که حداقل بخشی از بدهکاری‌هایش را بپردازم. گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، اقدامات قانونی برای تحویل موتورسیکلت جوان ۲۱ ساله ای که قربانی مصرف سوء مواد مخدر شد، با صدور دستوری از سوی سرهنگ قاسم همت آبادی، رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد آغاز شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21299 - ۱۴۰۲ شنبه ۱۱ شهريور


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : شنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۲ | 20:49 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |