درامتداد تاریکی-عاشقی خطرناک!
خوب می دانم که عشق و عاشقی ها در سن نوجوانی فقط به دلیل هیجانات عاطفی و گرایش های طبیعی به جنس مخالف است، اما اکنون پسر 17 ساله ام که بیماری کلیوی نیز دارد،درحالی با تشویق و ترغیب بستگان هووی سابقم درگیر عشقی خطرناک شده است که ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،زن 48 ساله که از دختری 16 ساله و پسر بیمارش به اتهام ضرب و جرح عمدی شکایت کرده بود،درباره این ماجرای تاسف بار به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت:14سال قبل به دلیل ازدواج مجدد شوهرم از او طلاق گرفتم و سرپرستی پسر 3 ساله ام را عهده دار شدم؛چراکه بعد از سال ها تلاش در زندگی مشترک، همسرم به من خیانت کرد و دسترنج مرا به پای زن دیگری ریخت. با وجود این در منازل مردم کارگری می کردم تا هزینه های زندگی و درمان پسرم را که به بیماری کلیوی مبتلا بود،فراهم کنم. وقتی فرهاد بزرگ تر شد به منزل پدربزرگ و مادربزرگ پدری اش رفت وآمد می کرد، ولی آن ها با حرف های نسنجیده و تهمت های ناروا،ذهن فرزندم را نسبت به من خراب می کردند، اما من توجهی به این مسائل حاشیه ای نداشتم و برای مراقبت از پسرم همه تلاشم را به کار می بردم؛ چراکه او تقصیری نداشت و من باید از جگرگوشه بیمارم حمایت می کردم حتی تا سال گذشته «سوندگذاری» برای دفع ادرارش را خودم انجام می دادم تا او راحت باشد!
خلاصه در همین رفت و آمدها بود که با دخترخواهر هوویم آشنا شد و به او دل باخت.«فرهاد» و «ماندانا»درحالی با یکدیگر ارتباط برقرار کردند که پسرم هنوز 17سال بیشتر نداشت. در همین حال خانواده هوویم، پسرم را ترغیب به ازدواج می کردند، ولی من مخالف بودم؛چراکه او نه تنها هیچ درآمدی نداشت، بلکه برای پول توجیبی هم محتاج همین اندک درآمد من از کارگری در منازل مردم بود.«فرهاد»وقتی متوجه مخالفت من شد دیگر به توهین و فحاشی روی آورد، ولی به خاطر بیماری فرزندم اهمیتی به توهین هایش نمی دادم و سعی می کردم او را از این عشق خطرناک هیجانی بازدارم! با وجود این، او با شکستن حرمت من ،مدام از من می خواهد تا مقدمات جشن ازدواج آن ها را فراهم کنم و پول عروسی و حتی جهیزیه آن دختر را هم بپردازم!من هم که خوب می دانم این عشق و عاشقی ها فرجام تلخی دارد،تلاش می کنم تا با گذشت زمان پسرم متوجه اشتباهش بشود و تصمیم عاقلانه ای بگیرد،به این دلیل با او بدرفتاری نمی کنم، ولی چند روز قبل پسرم آن دختر را به خانه ام آورد و من به ناچار برای آن ها غذا درست کردم تا احساس حقارت نکند، اما هنوز یک ساعت بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که ناگهان آن دختر(ماندانا)با چماقی که در دست داشت از پشت در اتاق بیرون آمد و ضربه محکمی به سرم زد تا حدی که خون از سر وصورتم جاری شد و آن ها بدون توجه به حال وخیم من از خانه بیرون رفتند. من هم به زحمت خودم را به همسایه واحد روبه رویی رساندم و با کمک او به بیمارستان رفتم که آن جا ضمن تصویربرداری از جمجمه ام،محل زخم را بخیه زدند و... .
اکنون که از آن دختر شکایت کرده ام،نه تنها ماجرای ضرب و جرح را انکار می کند، بلکه با بی حیایی مدعی است که من باید تعهد بدهم تا در زندگی آینده او و پسرم دخالت نکنم!
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با توجه به اهمیت این ماجرای تاسف بار،بررسی های قانونی و اقدامات مشاوره ای برای دختر و پسر نوجوان در حالی با دستورات سرهنگ احمد زمانی(رئیس کلانتری قاسم آباد مشهد)آغاز شد که خانواده های آنان نیز برای بررسی موضوع به دایره مددکاری اجتماعی دعوت شدند.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21317 - ۱۴۰۲ چهارشنبه ۵ مهر
قتل زن جوان در خانه متروکه!
اختصاصی خراسان
سید خلیل سجادپور- زن جوان تبعه خارجی در زیرزمین یک منزل ویلایی کلنگی به قتل رسید.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، چهارشنبه شب گذشته یک تماس تلفنی مشکوک، ماموران کلانتری مصلای مشهد را به حالت آماده باش درآورد. فرد تماس گیرنده مدعی بود که جسد زنی در منزل مسکونی متروکه افتاده است. با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع، بلافاصله گروهی از افسران انتظامی به فرماندهی سرهنگ محمد ولیان(رئیس کلانتری مصلی) عازم بولوار چمن شدند و با مشخصاتی که فرد ناشناس ارائه داده بود، منزل متروکه را پیدا کردند؛ اما هرچه ماموران به در آهنی میکوبیدند، کسی پاسخ نمیداد. لحظاتی بعد نیروهای انتظامی با کسب مجوز قضایی از قاضی ویژه قتل عمد مشهد، قفل در را شکستند و به داخل منزل رفتند؛ اما هیچ اثری از جسد نبود. آنها همه اتاقها و حتی درون حیاط را جستوجو کردند ولی باز هم به نتیجهای نرسیدند تا این که یکی از عوامل انتظامی به روزنهای اشاره کرد که به داخل زیرزمین منزل مخروبه راه داشت؛ بنابراین نور چراغ قوه گوشیهای تلفن همراه روشن شد و دو تن از افسران انتظامی به داخل زیرزمین تاریک رفتند .هنوز جستوجوها به پایان نرسیده بود که یکی از آنان جسد زن جوانی را در گوشه زیرزمین پیدا کرد. طولی نکشید که بیسیمهای پلیس به کار افتاد و ماجرای کشف جسد به قاضی ویژه قتل عمد گزارش شد. عقربه های ساعت از ۲۲ شب عبور کرده بود که قاضی دکتر صادق صفری به همراه گروهی از کارآگاهان ورزیده پلیس آگاهی خراسان رضوی به محل کشف جسد رسیدند و این گونه تحقیقات قضایی در این باره آغاز شد. جسد مربوط به زنی ۲۴ ساله و تبعه خارجی بود که یک رشته روسری دور گردنش قرار داشت و تعداد زیادی لوازم تحریر در کنار جسد افتاده بود. بررسی دقیق ماجرا نشان داد که زن جوان متاهل بوده و لوازم تحریرها را برای فرزندانش خریده است؛ اما چندین النگوی طلا که در دست وی خودنمایی میکرد، حکایت از آن داشت که عامل یا عاملان جنایت قصد سرقت یا زورگیری نداشتهاند. از سوی دیگر نیز نبود آثار دفاعی روی پیکر مقتول بیانگر آن بود که وی به همراه فردی آشنا به زیرزمین منزل متروکه آمده و بهطور غافلگیرانه به قتل رسیده است.
بنا برگزارش اختصاصی روزنامه خراسان، با انتقال جسد«نجیبه- الف» به پزشکی قانونی، تحقیقات میدانی قاضی شعبه ۲۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد در حالی ادامه یافت که مشخص شد خانواده وی روز قبل از کشف جسد(چهارم مهر) گم شدن زن جوان را به پلیس گزارش کردهاند. از سوی دیگر، گروهی از کارآگاهان با هدایت مستقیم سرهنگ ولی نجفی(رئیس دایره قتل عمد پلیس آگاهی خراسان رضوی) وارد عمل شدند و با راهنماییهای قضایی تحقیقات گستردهای را برای کشف راز این جنایت وحشتناک آغاز کردند. بررسیهای آنان برای شناسایی مالک منزل مسکونی به یک طباخی در مشهد رسید و مشخص شد که منزل مذکور به متصدی کلّهپزی تعلق دارد! از طرف دیگر نیز پیدا شدن لوازم پاکبانی مانند جارو در منزل متروکه حکایت از آن داشت که به احتمال زیاد برخی از پاکبانان محلی ساعاتی را برای استراحت وارد این منزل مخروبه میشوند! به همین دلیل رصدهای اطلاعاتی در دو شاخه هماهنگ، به سرپرستی سروان اسماعیل عظیمی مقدم(افسر پرونده) در حالی ادامه یافت که متصدی طباخی به کارآگاهان گفت: برخی از کارگران اتباع خارجی که برای وی کار میکردند نیز در آن محل به استراحت میپرداختند.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است، با به دست آمدن این سرنخها برخی از افراد مظنون تحت تعقیب قرار گرفتند که در نهایت ماجرای این جنایت هولناک به فضای مجازی گره خورد و بررسیهای تخصصی برای شناسایی قاتل وارد مرحله جدیدی شد.
در همین حال، قاضی دکتر صادق صفری به کارفرمایان هشدار داد: از به کارگیری اتباع خارجی غیرمجاز در صنوف خودداری کنند و منازل خود را در اختیار آنان قرار ندهند! قاضی ویژه قتل عمد مشهد همچنین با تاکید بر این که شهروندان توصیهها و هشدارهای قضایی را جدی بگیرند، خاطرنشان کرد: بهکارگیری غیرقانونی اتباع خارجی نهتنها مجازات کیفری دارد بلکه در صورت وقوع جرایمی مانند قتل، صاحبکاران و کارفرمایان بازخواست خواهند شد و در مخمصههای قانونی و قضایی مدتهای زیادی را سرگردان میشوند.
قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد تصریح کرد: بررسیهای قضایی در این پرونده جنایی نیز حکایت از آن دارد که متصدی طباخی بدون هیچ گونه مدرک فردی تبعه خارجی را به کار گرفته است که نه حساب بانکی دارد و نه هیچ گونه مشخصاتی از وی در واحد صنفی به ثبت رسیده است! به همین دلیل با افرادی که این گونه اتباع را بهکار گمارند برخورد قاطع و قانونی صورت میگیرد. خراسان : شماره : 21319 - ۱۴۰۲ شنبه ۸ مهر
گلولههای تحقیر!
دیگر کارد به استخوانم رسیده است و بیشتر از این نمیتوانم گلولههای حقارتی را که توسط همسرم شلیک میشود، بهراحتی تحمل کنم؛ چراکه میدانم این همه آزار و اذیتهای روحی فقط برای آن است که او قصد دارد برای جبران شکست عشقی در دوره جوانی، اکنون با زن دیگری ازدواج کند و ...
به گزارش اختصاصی روزنامه، زن 45 ساله برای یافتن راهکاری بهمنظور پیشگیری از ازداواج مجدد شوهرش وارد مرکز انتظامی شده بود با بیان این مطلب به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد، افزود: در خانوادهای پرجمعیت و در یکی از روستاهای شهرستان اسفراین در خراسان شمالی به دنیا آمدم. پدرم کارگری ساده بود که با همه وجودش برای رفاه و آسایش خانواده 9نفرهاش تلاش میکرد؛ اما هیچ گاه اجازه نداد من حتی برای یک روز هم به مدرسه بروم و باسواد شوم؛ چراکه معتقد بود دختر آخر خانهدار میشود و نیازی به سواد ندارد! با وجود این که پدرم مردی بسیار مهربان بود و دخترانش را از صمیم قلب دوست داشت، اما هیچ کدام از ما را به مدرسه نفرستاد. خلاصه تا 15 سالگی در اسفراین بودم تا این که خبر رسید مادربزرگم به سرطان مبتلا شده است. پدرم با شنیدن این خبر خیلی به هم ریخت و بهناچار من و خواهر کوچکترم را برای مراقبت از مادرش به مشهد فرستاد و او اعتقاد داشت فقط دختران غمخوار مادر و پدر هستند و در روزهای پیری لیوان آب به دست آنها میدهند! بالاخره با تاکید پدرم، حدود دو سال در کنار مادربزرگم ماندم و بههمراه خواهرم از او مراقبت کردم. در همین روزها «سلطان بانو» که او نیز اهل اسفراین بود به منزل مادربزرگم رفتوآمد داشت، مرا برای «ادریس» خواستگاری کرد. او با تعریف و تمجید از پسرش، ادریس را جوانی باهوش معرفی کرد که تازه از خدمت سربازی بازگشته و شاگرد گچکاری است. با آن که من او را فقط یک بار از روزنه در حیاط دیده بودم و هیچ شناختی از خانوادهاش نداشتم ولی با نظر مادربزرگم پای سفره عقد نشستم و با «ادریس» ازدواج کردم. با وجود این، «ادریس» به منزل ما رفتوآمد نمیکرد تا این که بالاخره بعد از 2 سال نامزدی، او را در شب عروسی دیدم و این گونه زندگی مشترک ما در یکی از اتاقهای منزل مادرشوهرم آغاز شد؛ اما او از همان روزهای اول زندگی، مرا دختردهاتی صدا میزد و بهشدت تحقیرم میکرد. تازه فهمیدم که او برای گچبُری به منزل مردی ثروتمند رفته بود که عاشق دختر صاحبکارش میشود ولی آن مرد «ادریس» را به خاطر کمسوادی و بیپولی تحقیر کرده بود! که بعد از این شکست عشقی، سلطان بانو، مرا برای «ادریس» خواستگاری میکند!
خلاصه وقتی ماجرای توهین و تحقیرهای ادریس را برای مادرشوهرم بازگو کردم او حق را به من داد و با پسرش صحبت کرد. به همین خاطر ادریس تا زمانی که «سلطان بانو» زنده بود رفتار بهتری با من داشت؛ چراکه به اصرار مادرش با من ازدواج کرده بود و برای حرفهای مادرش ارزش قائل میشد! ولی از روزی که مادرشوهرم دار فانی را وداع گفت دیگر رفتارهای تحقیرآمیز شوهرم شدت گرفت تا حدی که مانند یک سلاح گرم فقط گلولههای فحاشی و تحقیر را به طرفم شلیک میکرد! درحالی که صاحب یک دختر قد و نیم قد بودم ولی دیگر رفتارهایش برایم غیرقابل تحمل شده بود، او حتی نزد همسایگان و بستگانم مرا با الفاظ بسیار زشت و بیادبانه صدا میزد و مدعی بود که جای من درخیابان است نه درخانه یک هنرمند! او میگفت: من یک هنرمند گچبُر هستم که نقشهای زیبایی بر دیوار منازل طراحی میکنم و با دکتر و مهندس در ارتباط هستم ولی تو زنی بیسواد هستی که لیاقت مرا نداری! و باید با همان زنان بیسواد و بیهنر همنشین شوی! از سوی دیگر «ادریس» مخارج روزانه زندگی را هم قطع کرده بود و دیگر پولی برای خرید مایحتاج زندگی به من نمی داد! کار به جایی رسید که او دیگر به دخترانم نیز توهین میکرد تا من جملهای اعتراضآمیز بر زبان جاری کنم و بهانهای برای فحاشی و تحقیر بیشتر به دستش بدهم! در این شرایط بود که فهمیدم او با زن جوان مطلقهای آشنا شده و قصد دارد با او ازدواج کند! به همین خاطر هم رفتارهای اهانتآمیزش را بیشتر کرده است تا بهانهای برای تجدیدفراش بیابد! روز گذشته هم با این بهانه که غذا در شان یک هنرمند نپختهام، مرا از خانه بیرون انداخت که در نهایت با گریههای فرزندانم و التماس و زاریهای من و همچنین وساطت همسایگان بالاخره مرا به خانه راه داد؛ اما دیگر نمیتوانم این همه تحقیر و آزار و اذیتهای روحی را درحالی تحمل کنم که معتقد است من نمیتوانم روح لطیف یک هنرمند را درک کنم و باید با کسی ازدواج کند که از نظر عاطفی با او همراه باشد ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، بررسی های روانشناختی این پرونده با صدور دستوری خاص از سوی سرهنگ قاسم همت آبادی(رئیس کلانتری طبرسی شمالی) به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21319 - ۱۴۰۲ شنبه ۸ مهر
سرشبکه و تحریک کننده اغتشاشات در کرمان دستگیر شد
کرمانی -سرشبکه و تحریککننده اغتشاشات در کرمان دستگیر و بازداشت شد.به گزارش خراسان، رئیس کل دادگستری کرمان بیان کرد: به دنبال انجام اقدامات منسجم اطلاعاتی و فنی از سوی سربازان گمنام امام زمان (عج) در سازمان اطلاعات سپاه استان کرمان یکی از سرشبکههای اصلی تحریککننده اغتشاشات که بهصورت مسلحانه با ایجاد شبکه قصد ایجاد ناآرامی با هدف ایجاد اغتشاش در کرمان را داشت دستگیر شد.حجت السلام والمسلمین ابراهیم حمیدی ادامه داد: پس از انجام چندین ماه رصد اطلاعاتی و در عملیاتی با دستور مقام قضایی متهم در مخفیگاهش در یکی از شهرستانهای استان کرمان به دام افتاد و چندین سلاح گرم و سرد به همراه مقادیری مهمات جنگی از محل مخفیگاه این فرد کشف و ضبط شد.وی خاطرنشان کرد: تحقیقات اطلاعاتی بیانگر آن است متهم بهصورت گسترده با معاندان جمهوری اسلامی، سرکردگان اغتشاشات و اعتراضات مسلحانه سال گذشته و برخی مدیران رسانههای تروریستی خارجنشین و سران منتسب به سلطنتطلبان بیرون از کشور ارتباط داشته است.وی اظهارکرد: این متهم بهصورت گسترده در فضای مجازی مانند اینستاگرام، تلگرام، توئیتر و واتساپ در خصوص تشویش اذهان عمومی و تبلیغ علیه نظام فعالیت داشته است. خراسان : شماره : 21319 - ۱۴۰۲ شنبه ۸ مهر
روباه فضای مجازی!
شوهرم مانند روباهی حیله گر در فضای مجازی نفوذ کرده بود و با ترفندهای مختلف زنان و دختران جوان را فریب می داد و از آن ها سوءاستفاده می کرد اما یک روز وقتی وارد خانه شدم ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن جوانی است که قصد داشت از دومین همسرش طلاق بگیرد و روزگار دیگری را آغاز کند. او که مدعی بود با رفتارهای فسادآلود شوهرش نمی تواند به این زندگی مشترک ادامه دهد، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت:16 ساله بودم که به طور سنتی پای سفره عقد نشستم و با «کرامت»ازدواج کردم.او تک پسر خانواده اش بود و5 خواهر بزرگ تر از خودش داشت که همه آن ها ازدواج کرده بودند.دراین شرایط تصور می کردم خانواده کرامت مرا خیلی دوست خواهند داشت چرا که تنها عروس خانواده آن ها بودم! ولی متاسفانه شوهرم فقط در جست وجوی محبت دیگران بود و خودش به هیچ کس محبت نمی کرد. در واقع جوانی لوس و بی مسئولیت بارآمده بود و تنها اوقاتش را بارفیق بازی می گذراند! بارها به مادر شوهرم گلایه کردم تا او را از رفتارهای زشت بازدارند اما متاسفانه آن ها به جای آن که شوهرم را نصیحت کنند، همیشه مرا مقصر رفیق بازی های او جلوه می دادند و دوست نداشتند به فرزندشان بالاتر از«گل» بگویند!
دراین وضعیت وقتی دچار مشکلات مالی شدیم، به ناچارکاری در بیرون از منزل برای خودم دست وپا کردم تا حداقل مخارج روزمره زندگی را تامین کنم!ولی خیلی زود فهمیدم که شوهرم به دلیل همین بازی ها در دام اعتیاد گرفتار شده است و مواد مخدر صنعتی مصرف می کند. از سوی دیگر دختر خاله ام نیز با همسرش دچار اختلافات خانوادگی شده و درآستانه طلاق بودند به همین دلیل هم من به منزل آن ها رفت وآمد می کردم تا شاید بتوانم از متلاشی شدن زندگی دختر خاله ام جلوگیری کنم ولی در اثنای همین رفت وآمدها با پسر عمویم به درددل نشستم. او نیز بیشتر اوقات به منزل دختر خاله ام می آمد چرا که با شوهر او دوست صمیمی بود! من که خودم مشکلات زیادی داشتم، سفره زندگی ام را گشودم و اختلافات شدیدی را که با شوهرم داشتم، برای «رحمت»بازگو کردم. او هم که به تازگی از همسرش جدا شده بود، بنای دلسوزی گذاشت و مرا تشویق به طلاق کرد. رحمت جوانی چرب زبان و خوش چهره بود به همین دلیل هم مرا چنان فریب داد که خودم هم نفهمیدم چگونه در دام او افتادم.خلاصه«رحمت» به من قول داد که اگر از «کرامت» طلاق بگیرم، با من ازدواج می کند و پسرم را هم به فرزندی می پذیرد! من هم که از اعتیاد و رفتارهای غرورآمیز شوهرم خسته شده بودم، بلافاصله پیشنهادش را پذیرفتم و با وجود مخالفت های خانواده و اطرافیانم از «کرامت» جدا شدم و با او ازدواج کردم اما هنوز 3ماه بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که «رحمت»دیگر اجازه نداد فرزندم با ما زندگی کند. از طرف دیگر نیز او فقط با فضای مجازی اینستاگرام و تلگرام سرگرم بود وتصاویری از خودش با پوشش های مختلف می گذاشت و خود را دکتر،مهندس و غیره معرفی می کرد و بدین ترتیب دختران و زنان جوان را به دام می انداخت و از آنان سوءاستفاده می کرد.
او مانند روباهی حیله گر در فضای مجازی نفوذ کرده بود و زندگی بسیاری از زنان رابه آشوب می کشید. من هم از این وضعیت اطلاع داشتم اما به روی خودم نمی آوردم چرا که نمی خواستم بیشتر از این دچار تالمات روحی و روانی شوم!«رحمت» هم که می دانست من به خاطر حفظ آبرو به خانواده ام چیزی نمی گویم، از این شرایط نهایت سوءاستفاده را می کرد و تنها به فکر خوش گذرانی های خودش بود. من هم با کارگری هزینه های زندگی را می پرداختم تا این که یک روز وقتی به طور اتفاقی زودتر از همیشه به خانه بازگشتم، ناگهان چند دختر وپسر جوان را درکنار شوهرم دیدم که به طور زننده ای مشغول خوش گذرانی بودند. با دیدن این صحنه دردناک،دیگر دوام نیاوردم و ....
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با دستور سرهنگ جواد یعقوبی(رئیس کلانتری سپاد مشهد) بررسی های تخصصی و کارشناسی مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی برای واکاوی این ماجرای تلخ،آغاز شده است.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21320 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۹ مهر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی