درامتداد تاریکی-آن زن فریبم داد!
از حدود ۱۲ سال قبل که با آن زن در محیط کارم آشنا شدم و روابط ما به رفت و آمدهای خانوادگی کشید، او مدام از نظر مالی به من کمک میکرد تا این که روزی مرا به تردید انداخت که احتمالاً فرزند سرراهی هستم. از این طریق از سادگی و زودباوری من سوءاستفاده کرد تا این که فریبم داد و در پرونده قتل مدیر عامل با او همکاری کردم ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، اینها بخشی از اظهارات مرد ۴۶ سالهای است که به اتهام قتل مدیر عامل اتحادیه شرکتهای تعاونی روستایی استان خوزستان دستگیر شد. این مرد متاهل که سعی میکرد خود را فردی سادهلوح جلوه دهد، پس از آن که به سوالات تخصصی سرهنگ ولی نجفی(رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) درباره چگونگی ارتکاب جنایت پاسخ داد، در تشریح سرگذشت خود نیز به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: تا کلاس اول راهنمایی در یکی از روستاهای تربت حیدریه درس خواندم؛ اما روزی یکی از همکلاسیهایم به معلم مدرسه گفت: «من دیگر درس نمیخوانم!» معلم هم با بیخیالی پاسخ داد: «خب نخوان!» این بود که آن دوستم ترک تحصیل کرد و من هم دیگر به مدرسه نرفتم و به پیشنهاد پدرم چوپان شدم! پدرم کشاورزی میکرد و در کنار آن هم به شغل لحافدوزی مشغول بود تا مخارج زندگی را تامین کند. از سوی دیگر، پدرم منزلی را در مشهد خریده بود که برادر بزرگترم در آن بهصورت مجردی اقامت داشت. من هم بعد از مدتی چوپانی به مشهد آمدم تا شغلی برای خودم بیابم. ابتدا در یک فروشگاه روکش صندلی خودرو کاری پیدا کردم ولی چون درآمد اندکی داشتم، آن شغل را رها کردم و شاگرد نقاش خودرو شدم ولی بعد از مدتی استادکارم فروشگاه رنگ راهاندازی کرد و من هم بعد از چند ماه فعالیت در فروشگاه نتوانستم در کنار او کار کنم. به همین خاطر وارد کارهای ساختمانی شدم و در زمینه کاشیکاری به فعالیت پرداختم تا این که عازم خدمت سربازی شدم. وقتی کارت پایان خدمت را گرفتم به پیشنهاد یکی از دوستان قدیمیام در یک تعمیرگاه باتریسازی شروع به کار کردم و سپس به سیمکشی خودرو روی آوردم. خلاصه شغلهای زیادی را تجربه کردم تا این که روزی وقتی به روستا رفته بودم، مادرم دختری از اهالی روستا را برای ازدواج با من معرفی کرد. این گونه من بدون آن که آن دختر را دیده باشم پای سفره عقد نشستم و اکنون هم 3 فرزند دارم اما بعد از ازدواج در یک کارخانه آرد استخدام شدم که متاسفانه آنجا هم دوام نیاوردم و بعد از تجربه چند شغل دیگر بالاخره در یک مرکز مشاوره بهعنوان نیروی خدماتی کار کردم که روزی «راضیه»(متهم دیگر پرونده) به آن جا آمد و من با دستور مدیر برایش چای بردم. او هم که در همین رشته مشاوره تحصیل کرده بود، در آن جا مشغول کار شد تا این که روزی «راضیه» سوار خودروی من شد و او را به منزلش رساندم. وقتی از خودرو پیاده شد کارت بانکیاش را به من داد تا برایش مقداری میوه خرید کنم اما هنگامی که رسیدخریدها را به او دادم با تعجب گفت: اشتباه نکردی؟! گفتم: نه! همین مبلغ شده است. آن روز «راضیه» اعتمادش به من بیشتر شد؛ چراکه مدعی بود قبلاً پول بیشتری برای همین مقدار خرید میپرداخت. خلاصه این ماجرا موجب ارتباط نزدیکتر بین ما شد تا حدی که رفت و آمد خانوادگی پیدا کردیم. او هم بعد از مدتی بهعنوان مدیر بازرگانی خارجی در شرکت تعاونی روستایی مشغول کار شد و در زمینه خرید و فروش زعفران هم فعالیت میکرد. به همین خاطر از نظر مالی خیلی هوای مرا داشت حتی یک وام ۲۰۰ میلیون تومانی برایم گرفت تا بعد من برایش کار کنم!
در همین رفت و آمدها بود که روزی مرا به تردید انداخت که احتمالاً پدر و مادرم مرا بزرگ کردهاند و شاید من پسر سر راهی بودم. من هم که فهمیدم گروه خونی من با دیگر خواهر و برادرانم فرق دارد خیلی به خودم مشکوک شدم ولی باز هم قیافهام به پدرم شباهت داشت. به همین خاطر در میان شک و تردید عجیبی دست و پا میزدم و افکارم به هم ریخته بود. در این هنگام مدیر شرکتی که در آن جا کار میکردم از من خواست که به تحصیل ادامه بدهم و دیپلم بگیرم؛ چراکه برای ادامه کارم باید مدرک تحصیلی ارائه میدادم این بود که در یکی از همین مدارس آموزش از راه دور غیرانتفاعی ثبت نام کردم تا حداقل مدرک بگیرم! حالا دیگر رفت و آمدهای من و «راضیه» طوری شده بود که خانوادهام نیز در جریان بودند اما او از سادگی و زودباوری من سوءاستفاده کرد و پای مرا به ماجرای قتل کشاند. او همیشه از من کلید باغ خواهرم را میگرفت تا مهمانهایش را آن جا ببرد. روز حادثه هم من کلید باغ را به او دادم چرا که مدعی بود یک مهمان از خوزستان دارد. او سپس از من خواست که آن مهمان را به باغ خواهرم در ملک آباد ببرم ولی او به آن مرد داروی بیهوشی خورانده بود که من خبر نداشتم! به همین خاطر پیکر آن مرد را در باغ رها کردم و روز بعد به اتفاق«راضیه» به آن جا رفتیم و من دست و پاهای او را با چسب نواری پهن بستم که بعد هم جسدش را دفن کردیم اما اکنون خیلی پشیمانم. ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، با صدور دستورات محرمانهای از سوی قاضی دکتر صادق صفری (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) تحقیقات کارآگاهان برای ریشهیابی این جنایت تکاندهنده همچنان ادامه دارد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس آگاهی خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21331 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۲۳ مهر
اعتراف گوشی قاپهای خشن به ۱۰۰ فقره سرقت!
اختصاصی خراسان
سید خلیل سجادپور -دو جوان موتورسوار که با وارد آوردن ضربه وحشتناک به گردن طعمهها، گوشی قاپی میکردند، در حالی با تلاش نیروهای کلانتری شفای مشهد دستگیر شدند که با سرقت های خود دلهره عجیبی به راه می انداختند!
فرمانده انتظامی مشهد روز گذشته با تشریح جزئیاتی از پرونده گوشی قاپهای خشن و در مصاحبه ای اختصاصی به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: چند روز قبل نیروهای گشت نامحسوس کلانتری شفای مشهد که در راستای طرح مبارزه قاطعانه با سارقان و زورگیران وارد عملیاتهای انتظامی شده بودند، خبری دریافت کردند که نشان میداد زن بارداری طعمه گوشی قاپهای موتورسوار شده است!
سرهنگ احمد نگهبان افزود: گروه گشت انتظامی با دریافت این خبر، بیدرنگ عازم بولوار هدایت شدند و تعدادی از شهروندان را مشاهده کردند که در تعقیب 2 جوان موتورسوار بودند و تلاش میکردند از فرار آنها جلوگیری کنند. وی گفت: در همین هنگام افسران گشت نامحسوس وارد عمل شدند و دستبندهای فولادین قانون را بر دستان 2 جوان مذکور حلقه زدند.
مقام ارشد انتظامی مشهد اضافه کرد: بررسیهای مقدماتی پلیس در صحنه جرم بیانگر آن بود که موتورسواران ابتدا ضربهای محکم به گردن زن باردار زدهاند و سپس گوشی تلفن همراه وی را درحالی ربودهاند که خواهرزاده خردسال مالباخته با مشاهده این صحنه هولناک دچار لکنت زبان شده بود. سرهنگ نگهبان با اشاره به انتقال متهمان به مقر انتظامی تصریح کرد: هنوز بازجوییهای تخصصی از 2موتور سوار جوان که حافظ و ستارخان نام داشتند، شروع نشده بود که سه تن از مالباختگان دیگر نیز وارد کلانتری شدند و دزدان موتورسوار را شناسایی کردند.
کلیددار امنیت مشهد به مخدوش بودن پلاک موتورسیکلت مشکی رنگ اشاره کرد و افزود: با وجود آن که 2سارق سابقهدار تلاش کرده بودند تا با مخدوش کردن پلاک موتورسیکلت شناسایی نشوند، اما با ردیابیهای سیستمی و بهرهگیری از فناوریهای نوین پلاک اصلی خودرو نمایان شد و به این ترتیب 2 سارق ۱۸ و ۱۹ ساله زیر نظر مستقیم سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفا) مورد بازجوییهای فنی قرار گرفتند.
وی ادامه داد: 2گوشی قاپ خشن که در برابر شواهد و دلایل مستند پلیس چارهای جز بیان حقیقت نداشتند، به ۹۰ فقره سرقت دیگر در مناطق ابوطالب، هدایت، عبدالمطلب و طبرسی شمالی اعتراف کردند. رئیس پلیس مشهد خاطرنشان کرد: با توجه به اهمیت موضوع، گروه ویژهای از افسران دایره تجسس مامور رسیدگی به جرایم دیگر موتورسواران خشن شدند و کنکاشهای گستردهای را در این باره آغاز کردند. سرهنگ احمد نگهبان افزود: واکاویهای تخصصی نشان داد 2 جوان موتور سوار که به مواد مخدر نیز اعتیاد دارند ابتدا ضربهای از پشت سر به گردن طعمههای خود میکوبند تا با ایجاد ترس و دلهره بهراحتی گوشی قاپی کنند که به همین خاطر نیز در آخرین سرقت خود دلهره عجیبی در اطراف پارک حجاب مشهد به راه انداخته بودند.
این مقام انتظامی همچنین با اشاره به شناسایی مالخر حرفهای این باند گفت: در پی اعتراف متهمان بلافاصله عوامل انتظامی با کسب مجوزهای قضایی عازم مخفیگاه مالخر گوشیهای سرقتی شدند و این جوان ۲۵ ساله را نیز در حالی دستگیر کردند که تعدادی گوشی و فلش مموری سرقتی نیز از مخفیگاه وی کشف شد. فرمانده انتظامی مشهد خاطرنشان کرد: این مالخر معتاد در اعترافات خود مدعی شد که گوشیهای سرقتی را بین ۲ تا ۴ میلیون تومان از دزدان دستگیر شده خریداری میکرد وآن ها را به مالخران دیگر میفروخت.
سرهنگ نگهبان در ادامه افزود: اعضای این باند خشن با دستور مقام قضایی روانه زندان شدند اما بررسیهای بیشتر در این باره همچنان ادامه دارد.
وی با قدردانی از عملکرد رئیس و عوامل انتظامی کلانتری شفای مشهد برای کنکاشهای تخصصی در پرونده باند گوشی قاپهای خشن به شهروندان نیز توصیه کرد: هنگام وقوع سرقت فقط مشخصات ظاهری و نوع وسیله نقلیه دزدان را به خاطر بسپارند و هرگونه موارد مشکوک را بلافاصله به پلیس 110 اطلاع دهند. خراسان : شماره : 21331 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۲۳ مهر
سقوط وحشتناک!
شوهرم به من سوءظن پیدا کرده بود و به بهانه های مختلف مرا کتک می زد. او مدعی بود که من با افراد دیگری ارتباط غیراخلاقی دارم و بلافاصله متن پیامک هایم را از صفحه نمایش گوشی ام پاک می کنم. به همین دلیل با چاقوی آشپزخانه به سوی من حمله ور شد که من هم از ترس پا به فرار گذاشتم و از بالکن منزل پرت شدم...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،زن 23 ساله که بعد از 20 روز بستری در بیمارستان شهید هاشمی نژاد مشهد هنوز دوران نقاهت خود را طی می کند، با بیان این که به قانون پناه آورده ام تا تکلیفم روشن شود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: اولین فرزند خانواده هستم وتا مقطع راهنمایی تحصیل کرده ام اما زمانی که 15 سال بیشتر نداشتم با تاکید و اصرار پدرم پای سفره عقد نشستم و با یکی از همشهریانم ازدواج کردم. من و«فرزین» از همان روزهای آغازین زندگی مشترک در منزل پدر شوهرم ساکن شدیم و«فرزین» هم که به نجاری علاقه مند بود به شغل ام دی اف کاری مشغول شد. او درآمد خوبی داشت و من هم با وجود اختلافات جزئی که داشتیم از زندگی ام راضی بودم چرا که همین اختلافات هم بر اثر بی تجربگی و بر سر مسائل بی اهمیت به وجود می آمد اما بعد از آن که دخترم به دنیا آمد روزی «فرزین» جمله ای گفت که دیگر اوضاع زندگی ما را به کلی تغییرداد. او مقابلم ایستاد و مدعی شد عاشق دختر دیگری شده است و نمی خواهد با من زندگی کند! آن شب دعوا و مشاجره شدیدی بین ما شروع شد اما وقتی خانواده اش برای میانجیگری به طبقه پایین آمدند، او ادعا کرد که این جمله فقط یک شوخی مسخره بود تا بداند من چقدر او را دوست دارم! با وجود این، رفتارهای«فرزین» از آن روز به بعد عوض شد. او به من مشکوک شده بود و به خاطر همین بدبینی هایش مدام گوشی مرا بررسی می کرد و با نیش و کنایه هایش آزارم می داد تا جایی که رفت و آمدهایم را به شدت کنترل می کرد و با تهمت های ناروا کتکم می زد. هر چه به او می گفتم من با کسی ارتباط ندارم، باور نمی کرد و مدعی بود که حس ششم اش دروغ نمی گوید!درمدت 7 سال زندگی مشترک بارها بایکدیگر دعوا کردیم و او مرا کتک زد ولی با وساطت بزرگ ترها آشتی می کردیم تا این که از یک سال قبل ادعا کرد من معتاد به مواد مخدر و قرص های مخدردار شده ام! هرچه می گفتم چگونه امکان دارد من در خانه ای که پدر و مادرت در طبقه بالای آن زندگی می کنند مواد مخدر مصرف کنم وکسی متوجه نشود؟ فایده ای نداشت تا این که یک روز چاقویی از آشپزخانه برداشت و به سوی من حمله ور شد. من هم از ترس به طرف بالکن منزل فرار کردم و دیگر نفهمیدم چگونه خودم رابه پایین انداختم! او هم بلافاصله از خانه بیرون رفته بود و من با تماس همسایگان با اورژانس115 به بیمارستان منتقل شدم.درطول 20 روزی که درمرکز درمانی بستری بودم حتی یک بار سراغی از من نگرفت و اکنون نیز مدعی است من به دلیل ارتباط نامشروع با دیگران و مصرف مواد مخدر دست به خودکشی زده ام!«فرزین» حتی در این مدت فرزندم را ازمن دور کرده است و ادعا می کند من صلاحیت مادر بودن را ندارم! به همین دلیل به کلانتری آمده ام تا قانون تکلیف مرا روشن کند و...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با صدور دستوری از سوی سرهنگ قاسم همت آبادی(رئیس کلانتری طبرسی شمالی) بررسی های قانونی و کارشناسی درباره ادعا های زن جوان به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21332 - ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۴ مهر
سردسته باند گربه های وحشی به چوبه دار رسید
نویسنده : سید خلیل سجادپور
قاتل پای میز محاکمه
قاتل پای میز محاکمه
دیوان عالی کشور رای دادگاه کیفری یک خراسان رضوی درباره باند گربه های وحشی را تایید کرد و بدین ترتیب3عضو این باندخطرناک درحالی باید اشد مجازات های قانونی را تحمل کنند که سردسته آنان نیز به چوبه دار رسید.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماجرای وحشتناک باند گربه های وحشی از مرداد سال 1398 هنگامی در مشهد بر سر زبان ها افتاد که3زورگیر موتورسوار جنایتی هولناک را در پارک خطی بولوار امامیه رقم زدند. آن روز 2جوان روی نیمکت پارک و در زیر سایه درختان حاشیه خیابان نشسته و با گوشی تلفن خود سرگرم بودند که ناگهان خط نگاه 3 زورگیر موتور سوار به آنان رسید.«امیر حسین –الف» که سردسته باند زورگیران بود به راکب موتورسیکلت اشاره کرد که به سمت 2جوان سایه نشین برود.لحظاتی بعد اما خنجر ها از غلاف بیرون آمد و 2 تن از زورگیران با عربده کشی به سمت جوانان گوشی به دست هجوم بردند.یکی ازآن 2نفر با دیدن این صحنه وحشتناک بلافاصله پا به فرارگذاشت واز معرکه گریخت اما امیر اسدی (جوان21 ساله) که حیرت زده به مهاجمان خیره شده بود به چنگ زورگیران خشن افتاد.دزدان خنجربه دست درحالی برای سرقت گوشی تلفن با جوان21ساله درگیر شدند که او با فریاد«دزد!دزد!»تلاش می کرد تا توجه رهگذران رابه خود جلب کند اما سردسته باند «گربه های وحشی»ناگهان تیغه خنجر رابالا برد و به صورت کلنگی برپیکر طعمه خود فرود آورد.طولی نکشید که با فرار 3عضو باند زورگیران،جوان بی گناه نیز براثر عوارض اصابت ضربه خنجر جان خود را از دست داد واین گونه پرونده ای جنایی مقابل قاضی کاظم میرزایی(قاضی ویژه قتل عمد در زمان وقوع حادثه)قرارگرفت.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با آن که اعضای باند گربه های وحشی تحت تعقیب پلیس قرار داشتند اما همچنان به زورگیری های خود ادامه می دادند وبه خاطر چاقو کشی های وحشتناک، موجی از رعب و وحشت را به راه انداخته بودند چرا که آن ها ابتدا طعمه های خود را با ضربات چاقو و خنجر زخمی می کردند وسپس اموال آن ها را می ربودند.به همین دلیل مقام قضایی دستورات ویژه ای را برای دستگیری اعضای این باند خطرناک صادر کرد و بدین ترتیب گروهی از کارآگاهان ورزیده اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی با رصدهای اطلاعاتی گسترده موفق شدند بیش از 15عضو باند گربه های وحشی را دستگیر کنند. باتوجه به تبهکاری های 3عضو خطرناک این باند، بررسی های قضایی همزمان با بازسازی صحنه قتل جوان 21 ساله ادامه یافت و پرونده آنان پس از تکمیل تحقیقات به دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد.
بنابر گزارش روزنامه خراسان، اهمیت و حساسیت این ماجرا موجب شد تاپرونده مذکور با دستور مقامات قضایی استان، در شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی مورد رسیدگی قرار گیرد.خیلی زود جلسات دادگاه،به ریاست قاضی هادی دنیا دیده و مستشاری قاضی غلامرضا مصطفوی برگزار شد و بدین ترتیب وکلا تلاش کردند ارتکاب جنایت را به عوارض ناشی از مصرف مشروبات الکلی و قرص های روانگردان گره بزنند. از سوی دیگر نیز استدلال کردند که سرکرده باند «گربه های وحشی» ندانسته ضربه چاقو را بر نقطه ای از پیکر طعمه خود فرود آورده است که به کشنده بودن آن آگاه نبود!به گزارش روزنامه خراسان، این دفاعیات در حالی بیان شد که قضات با تجربه دادگاه با اشراف کامل بر سطر به سطر پرونده و با استنادات دقیق قضایی و قانونی،این استدلال ها رارد کردند و در نهایت رای به اشد مجازات برای 3عضو اصلی باند گربه های وحشی دادند. بنابررای مذکور«امیرحسین-الف»به اتهام قتل امیر اسدی به قصاص نفس در ملأ عام وبه خاطر شرکت در شروع سرقت مسلحانه مقرون به آزار به تحمل10 سال زندان و همچنین پرداخت دیه به خاطر صدمات غیر کشنده محکوم شد. از سوی دیگر نیز 2عضو اصلی باند هم هر کدام برگه محکومیت 10 سال زندان رابه دست گرفتند و منتظر نتیجه اعتراض خود به رای صادرشده ماندند اما وقتی رای مستدل و مستند قضات با تجربه شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی زیر ذره بین قضات دیوان عالی کشور قرارگرفت هیچ نقصی درآن نمایان نشد و این گونه قضات سپید موی شعبه بیست و نهم دیوان عالی نیز رای مذکور را مطابق با موازین شرعی و قانونی تشخیص دادند و برآن مهر تایید زدند.براساس گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،اکنون با ارسال پرونده مذکور به اجرای احکام دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، سرکرده باند گربه های وحشی به چوبه دار رسید و اعضای دیگر آن نیز باید سال های زیادی راپشت میله های زندان سپری کنند. خراسان : شماره : 21332 - ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۴ مهر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی