در امتداد تاریکی -رسوایی شکارچی حیوانات در فضای مجازی!
نویسنده : سید خلیل سجادپور
مرد 46 ساله ای که برای خودنمایی و جلب توجه دیگران ،تصاویر شکار قوچ های وحشی را در فضای مجازی منتشر می کرد با رصدهای اطلاعاتی نیروهای کلانتری شفای مشهد رسوا شد و به دام افتاد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،ماموران کلانتری شفای مشهد که مشغول رصد فضای مجازی برای مقابله با جرایم سایبری بودند، ناگهان به تصاویری از یک شکارچی مسلح به سلاح گرم دست یافتند که نشان از شکار بی رحمانه و غیرمجاز قوچ و بز کوهی داشت.بنابراین گروهی مشترک از عوامل تجسس و اطلاعات و امنیت عمومی کلانتری به سرپرستی سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفا)بررسی های نامحسوس اطلاعاتی را آغاز کردند و با هماهنگی های قضایی،شکارچی مذکور را در حالی به دام انداختند که وی مدعی بود اسلحه شکار نزد برادرش است.با کشف سلاح، تحقیقات تخصصی ادامه یافت و مشخص شد که متهم مذکور به همراه یکی از دوستانش از مدت ها قبل به شکار غیرمجاز حیوانات روی آورده اند.این متهم ابتدا سعی داشت خونریزی حیوانات را پنهان کند اما وقتی دید با تصاویر فضای مجازی رسوا شده است لب به اعتراف گشود وگفت :برای جلب توجه دیگران از شکارهایم عکس می گرفتم و در فضای مجازی منتشر می کردم .وی که ادعا می کرد تاکنون20 راس قوچ و بز کوهی شکار کرده است از رفتارهای خود ابراز پشیمانی کرد. به گزارش روزنامه خراسان، تحقیقات برای ریشه یابی جرایم احتمالی دیگر این شکارچی غیرمجاز ادامه دارد. خراسان : شماره : 21357 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۲۳ آبان
آدم کشی راننده آژانس برای 20 هزار تومان!
نویسنده : سید خلیل سجاد پور
راننده تاکسی تلفنی که 4 سال قبل یکی از مسافرانش را برای طلب 20هزار تومانی به قتل رسانده بود پس از 4 سال زندگی مخفیانه هنگامی در یکی از روستاهای اطراف چناران دستگیر شد که مشغول چرای گوسفندان بود!
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،صبح هشتم دی سال1398 ،راننده39ساله پراید که در یکی از شرکت های تاکسی تلفنی کار می کرد برای دریافت طلب20هزار تومانی خود به در منزل یکی از مسافران همیشگی اش رفت.هنوز عقربه های ساعت به 7صبح نرسیده بود که راننده عصبانی زنگ منزل مهندس جوان را به صدا درآورد و با لحن پرخاشگرانه ای از مسافر خودش خواست تا باقی مانده کرایه مسافرت های درون شهری را که20هزار تومان بود به وی بپردازد!در این هنگام سعید(مسافر32ساله)که از رفتار راننده تاکسی تلفنی دلگیر شده بود با او به مشاجره پرداخت.طولی نکشید که این درگیری لفظی بالا گرفت و ناگهان راننده39ساله کاردی با دسته زردرنگ را بیرون کشید و تهدید کرد که اگر همین الان پولم را ندهی با همین چاقو تو را می زنم!مهندس جوان هم که هیچ گاه تصور نمی کرد او تهدیدش را عملی کند درحالی که مقابلش ایستاده بود، گفت:«اگر جرئت داری،بزن!»با این جمله شعله خشم راننده زبانه کشید و دریک لحظه تیغه سرد کارد را به گونه ای بر قفسه سینه مهندس جوان فرود آورد که تیغه آن لابه لای استخوان های او شکست و خون آلود نقش بر زمین شد.این جنایت هولناک هنگامی رقم خورد که چند تن از همسایگان و اهالی محل نیز شاهد این ماجرای دلهره آور بودند.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است دراین شرایط راننده خشمگین،پا به فرار گذاشت و از خیابان زمرد(محل جنایت)به طرف خیابان خیام63 گریخت.با آن که اهالی محل در تعقیب ضارب چاقوکش بودند، اما او به داخل پرایدش پرید و از مقابل چشمان تعقیب کنندگان دور شد. از سوی دیگر رهگذری جوان به یاری مهندس 32 ساله شتافت و با شال گردنش تلاش کرد تا از خونریزی بیشتر جلوگیری کند. این صحنه دلخراش با جیغ و فریادهای اشک آلود همسر مهندس به ماجرایی رقت انگیز تبدیل شده بود که امدادگران اورژانس از راه رسیدند و پیکر نیمه جان جوان 32 ساله را درحالی به بیمارستان رضوی منتقل کردند که نبض زندگی او به کندی می زد، اما دقایقی بعد قلب مجروح حادثه از حرکت ایستاد و بدین ترتیب پرونده جنایی دیگری روی میز قاضی کاظم میرزایی(قاضی ویژه قتل عمد در زمان وقوع حادثه)گشوده شد.درهمین حال همسر مهندس جوان به مقام قضایی گفت:از روزی که بهای بنزین افزایش یافت همسرم از تاکسی تلفنی برای رفت وآمد هایش استفاده می کرد، اما راننده مذکور شماره تلفنش را به همسرم داده بود تا به شرکت(آژانس)زنگ نزند و مستقیم با او تماس بگیرد! همسرم نیز هر بار کرایه اش را می پرداخت، اما نمی دانم چگونه او 20هزار تومان از همسرم طلبکار شده بود که روز قبل در کوچه جلوی مرا گرفت و ادعا کرد مبلغ20هزار تومان از همسرم طلبکار است و سپس از من خواست تا به شوهرم بگویم که طلبش را بپردازد!با وجود این او صبح زود دوباره به منزل ما آمد و این حادثه تلخ را رقم زد!
در ادامه تحقیقات قضایی مشخص شد که راننده متهم به قتل در کوی پنجتن سکونت دارد بنابراین گروهی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی برای دستگیری وی وارد عمل شدند، اما او به مکان نامعلومی گریخته بود. درهمین حال رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی روز گذشته در تشریح جزئیات این پرونده جنایی و چگونگی دستگیری متهم به قتل فراری به خبرنگار روزنامه خراسان گفت:با فرار متهم بررسی های پلیس وارد مرحله جدیدی شد و کارآگاهان با دستورات محرمانه قاضی میرزایی دامنه رصدهای اطلاعاتی را گسترش دادند، ولی اثری از متهم فراری نبود تا این که پس از گذشت حدود4سال از این ماجرا ،سرنخ هایی از حضور وی در یکی از روستاهای اطراف چناران به دست آمد.سرهنگ جواد شفیع زاده افزود: بنابراین بی درنگ گروهی ورزیده از کارآگاهان با هدایت مستقیم سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی)بررسی های تخصصی را برای شناسایی مخفیگاه وی ادامه دادند و از طریق عملیات های پوششی به اسنادی دست یافتند که نشان می داد«مهدی-خ»(متهم تحت تعقیب)با نام جعلی«علی»در اطراف روستای«بگی جان» و در یک دامداری مشغول چرای گوسفندان است.مقام ارشد پلیس آگاهی خراسان رضوی تصریح کرد:این گونه بود که کارآگاهان با رعایت موارد امنیتی، عازم روستا شدند و با تحقیقات میدانی نامحسوس موفق شدند محل دقیق اختفای متهم را شناسایی کنند. سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده اضافه کرد:متهم هنگامی که در حال چرای گوسفندان بود در یک لحظه خود را کنار کارآگاهان دید و درحالی که به عصبانیت آنی خود تاسف می خورد به پلیس آگاهی انتقال یافت.
وی با اشاره به اعتراف صریح متهم به ارتکاب قتل خاطرنشان کرد:هم اکنون بررسی های فنی کارآگاهان با دستورات ویژه قاضی محمود عارفی راد(قاضی ویژه قتل عمد مشهد)برای کشف زوایای پنهان این جنایت هولناک آغاز شده است و تحقیقات همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 21357 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۲۳ آبان
واکاوی جنایت در دفتر وکیل
سید خلیل سجاد پور
به خاطر اختلافات مالی که با شریک سابقم داشتم ،او از من شکایت کرده بود که قرار شد دردفتر یکی از وکلای دادگستری با یکدیگر مصالحه کنیم اما وقتی امیر(مقتول)ادعا کرد که مبلغ یک میلیارد و700میلیون تومان از من طلبکار است، دیگر کنترلم را از دست دادم و ضربات کارد را بر پیکرش فرود آوردم....
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات متهم به قتل 46ساله ای است که با دستور قاضی ویژه قتل عمد مشهد به محل وقوع جنایت در بولوار شاهد هدایت شده بود تا صحنه دلخراش قتل شریک خود را بازسازی کند. او که در طبقه دوم ساختمان و در دفتر یکی از وکلای دادگستری مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاده بود، عصبانیت آنی را دلیل این ماجرای تکان دهنده دانست و با چشمانی اشک بار زوایای پنهان این جنایت را فاش کرد. «علیرضا-آ»پس ازتفهیم اتهام از سوی مقام قضایی و تاکید بر این که مواظب اظهارات خود باشد و حقیقت ماجرا را بیان کند، درباره شراکت خونبار خود با دوست قدیمی اش گفت: من و امیر سال ها بود که با یکدیگر رفاقت داشتیم به گونه ای که تصمیم گرفتیم تا برای راه اندازی یک شرکت مصالح فروشی ساختمان با یکدیگر شریک شویم. هرکدام از ما سرمایه ای فراهم کردیم و خیلی صمیمانه به دنبال مقدمات کار برآمدیم. ابتدا ملکی را برای مدت5سال اجاره کردیم و بدین ترتیب فعالیت خودمان را در حالی آغاز کردیم که از هر نوع سرمایه ای مانند نیسان و کامیون هم استفاده می کردیم ولی متاسفانه هنوز 2ماه بیشتر از راه اندازی مصالح فروشی نمی گذشت که صاحب ملک از ما تقاضا کرد مکان اجاره را تخلیه کنیم. درواقع این ماجرا سال 1400 رخ داد و ما به ناچار باید شراکتمان را به هم می زدیم.این بود که تصمیم گرفتیم تا از هم جدا شویم ولی مشکلات مالی با ادعاهای هرکدام از ما بروز کرد. در نهایت توافق نامه ای باهم نوشتیم که کامیون را به «امیر» واگذار کنم و او هم وجه برخی از چک ها را بپردازد اما متاسفانه دوستم به تعهدات خود عمل نکرد و مبالغ بدهکاری را نپرداخت. من هم که از این شرایط در رنج بودم و خودم با مشکلات مالی دست وپنجه نرم می کردم به ناچار کامیون را فروختم تا بدهکاری ها را بپردازم ولی متاسفانه «امیر» از من به اتهام فروش مال غیر در دادسرا شکایت کرد که پرونده در شعبه615 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد مورد بررسی های قضایی قرار گرفت و چون من به خاطر اتهامات دیگر فراری بودم، در جلسات بازپرسی شرکت نکردم و بدین ترتیب این پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه ارجاع شد. قرار بود در تاریخ پنجم آبان در دادگاه حاضر شوم که مشخص شد وکیل «امیر» یکی از دوستان پدرزنم است به همین دلیل وبرای جلوگیری از رسیدگی های قضایی قرار مصالحه گذاشتیم تا در حضور وکیل مشکلات مالی خودمان را بررسی کنیم. با وساطت وکیل دادگستری جلسه ای با هم برگزار کردیم ولی به نتیجه ای نرسیدیم تا این که بار دیگر به دفتر وکیل دادگستری در بولوار شاهد
رفتیم و بازهم درکنار هم نشستیم تا اختلافات مالی را حل کنیم؛ اما در اثنای گفت وگوها،امیر از طلبکاری یک میلیاردو700 میلیون تومانی سخن گفت و مدعی شد که من باید این مبلغ را به او بپردازم! من هم که از شنیدن این مبلغ بسیار عصبانی شده بودم در یک لحظه کنترلم را از دست دادم و کاردی را که همراهم بود از داخل جیبم بیرون کشیدم و در همان حالت خشم آنی ،ضربات متعددی به صورت کلنگی بر پیکر دوستم وارد آوردم...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است:دراین هنگام قاضی «عارفی راد» از متهم به قتل خواست تا کارد چوبی را به دست بگیرد وصحنه جنایت را بازسازی کند.«علیرضا-آ»نیز درحالی که دسته کارد چوبی را می فشرد، گفت:وقتی عصبانی شدم از روی صندلی برخاستم و ایستادم ولی «امیر» همان طور روی صندلی نشسته بود وتصور نمی کرد که من دست به چنین رفتاری بزنم!ولی من که خشم سراسر وجودم را فرا گرفته بود کارد را به صورت کلنگی بالا بردم و دیگر نفهمیدم چند ضربه به او زدم چرا که کنترلم را از دست داده بودم وهیچ کس هم جرئت نمی کرد مقابلم قرار بگیرد.خلاصه بعد از آن که «امیر»خون آلود درکف اتاق افتاد من با همان کارد خون آلود از دفتر خارج شدم و سوار بر پراید به طرف کلانتری قاسم آباد به راه افتادم. در مسیر هم که می رفتم کارد را از شیشه سمت راننده به داخل بولوار انداختم و خودم را تسلیم قانون کردم.
بنابر گزارش روزنامه خراسان درآغاز بازسازی صحنه قتل ابتدا سروان آرمین منفرد(افسر پرونده)به تشریح خلاصه ای از محتویات این پرونده جنایی و اعترافات متهم در بازجویی های تخصصی پرداخت و در نهایت نیز قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی وانقلاب مشهد دستور انتقال متهم به زندان را صادرکرد تا دیگر مراحل دادرسی طی شود. خراسان : شماره : 21358 - ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۴ آبان
زنی در گرداب سوءظن !
متاسفانه پسرم در زندگی، مسیر اعتیاد پدرش را پیش گرفت و اکنون نه تنها اموال منزلم را برای تامین هزینه های اعتیادش فروخته ، بلکه مرا هم که با پسری کوچکتر از خودم ازدواج کردهام، از خانه بیرون انداخته است و من در حالی با مشکلات وحشتناک دست به گریبانم که سوءظن های همسرم نیز مرا در تنگنای تحمل ناپذیری قرار داده است چرا که ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن 43 ساله در تشریح سرگذشت تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت: در سال سوم دبیرستان تحصیل می کردم که با جوانی در گرگان ازدواج کردم اما هنوز در دوران نامزدی بودیم که متوجه شدم همسرم به صورت تفننی شیره و تریاک مصرف می کند. بعد از مدتی از گرگان به مشهد مهاجرت کردیم چرا که شوهرم در کارخانه تولید اکسیژن کار می کرد. با آن که روزهای آرامی را می گذراندیم اما یک روز حادثه وحشتناکی رخ داد و به خاطر انفجار کپسول اکسیژن، همسرم در کارخانه دچار سوختگی های شدیدی شد. چندماه در بیمارستان بستری بود اما بعد از این ماجرا دیگر از کار افتاده شد و نتوانست کار کند. درهمین روزها بود که آرام آرام مصرف موادمخدرش افزایش یافت و خیلی زود به استعمال هروئین و کریستال روی آورد. در این شرایط دخترم را تحویل مدارس شبانه روزی دادم اما پسرم که در خانه بود، مسیر اشتباه پدرش را در پیش گرفت و از 15 سالگی او هم معتاد شد. بالاخره8 سال قبل دیگر نتوانستم این شرایط تاسف بار را تحمل کنم و در حالی از شوهرم طلاق گرفتم که او به یک مرد کارتن خواب تبدیل شده بود. اما نمی توانستم از رفتارهای خطرناک پسرم رهایی یابم. او برای تامین هزینه های اعتیادش، همه لوازم خانه را به مالخران می فروخت و هیچ کاری هم از دست من ساخته نبود. او حتی اندک باقی مانده لوازم را نیز برای تهدید من تخریب می کرد تا پولی برای خرید مواد به او بدهم! خلاصه همسرم دو سال قبل براثر تصادف در خیابان جان سپرد و من هم با پس اندازهایی که داشتم، یک دستگاه پراید خریدم و به مسافرکشی پرداختم. در همین حال روزی برای تعمیر خودرو به یکی از تعمیرگاه های حاشیه شهر رفتم و درآن جا با «قدرت» آشنا شدم. او خودروی مرا تعمیر کرد و زمانی که از اوضاع آشفته زندگی ام آگاه شد، دستمزدش را نگرفت ولی همین موضوع منجر به آشنایی ما شد؛ به گونه ای که اعتماد مرا جلب کرد و خیلی زود پیشنهاد ازدواج داد. من هم که از طرف پسرم در تنگنای شدید زندگی قرار داشتم و دلم به حال دخترم می سوخت که سرپناهی ندارد، پیشنهاد او را پذیرفتم تا حداقل پشتوانه و تکیه گاهی در زندگی داشته باشم! با آن که «قدرت» 15سال از من کوچکتر بود ولی مادرش مخالفتی نکرد چرا که او نیز بعد از مرگ شوهرش با پسری ازدواج کرده بود که 20 سال از خودش کوچکتر بود!
خلاصه درحالی که احساس می کردم خوشبختی به من روی آورده است، ناگهان سوءظن ها و کتک کاری های «قدرت» شروع شد. او قبلا دختری را دوست داشت و قرار بود با او ازدواج کند اما بعد فهمیده بود که آن دختر به او خیانت کرده و با یکی از دوستان صمیمی خودش ارتباط عاشقانه دارد! به همین دلیل «قدرت» دچارسوءظن شده بود و مدام مرا زیرنظر داشت تا مانند آن دختر به او خیانت نکنم! کار به جایی رسیده که به هر بهانه ای مرا کتک می زند و آزارم می دهد. این درحالی است که پسرم نیز مرا از خانه بیرون انداخته و نگران دخترم نیز هستم که اگر این روزگار آشفته را ببیند، چه حالی خواهد شد اما ای کاش...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است:اهمیت این ماجرا موجب شد تا اقدامات مشاوره ای و بررسی های قانونی با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد امیررضا فعال (رئیس کلانتری معراج مشهد) در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شود.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21358 - ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۴ آبان
مالخری با پا بند الکترونیکی!
سجاد پور
مالخری که ازیک سال گذشته وبا پابندهای الکترونیکی از زندان آزاد شده بود، دوباره در حالی با هوشیاری نیروهای کلانتری معراج مشهد دستگیر شد که قطعات سرقتی خودروها را به مخفیگاه انتقال می داد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان چند روز قبل ماموران کلانتری معراج از طریق منابع و مخبران محلی به اخباری از یک مالخر حرفه ای دست یافتند که در سپیده سحرگاهی مشغول انتقال باتری ولوازم خودرو به یک منزل مسکونی بود. با دریافت این گزارش بلافاصله گروهی از عوامل تجسس به سرپرستی مستقیم سرگرد امیررضا فعال(رئیس کلانتری معراج) عازم خیابان توس 97 شدند تا موضوع را به طور نامحسوس مورد کنکاش های تخصصی قرار دهند.درهمین حال خبر سرقت باتری از یک دستگاه پژو پارک شده نیز درحالی به کلانتری گزارش شد که پیرمرد مالباخته اشک ریزان از نیروهای انتظامی برای پیدا کردن سارق باتری درخواست کمک می کرد ومدعی بود که اگر نتواند باتری تامین کند برای پرداخت اجاره منزلش نیز دچار مشکل می شود.بنابراین گزارش ،طولی نکشید که نیروهای انتظامی با دستورات ویژه قضایی وارد عمل شدند و منزلی را به محاصره درآوردند که مخبران مدعی بودند اموال سرقتی به داخل آن منتقل شده است.وقتی نیروهای انتظامی مردی را که عرق ریزان در حال پنهان کردن لوازم سرقتی بود مشاهده کردند او ادعا کرد به تازگی از زیر دوش حمام خارج شده است؛ اما شواهد امر نشان می داد که سر وصورت او به خاطر عرق زیاد خیس شده است! در همین حال وقتی نیروهای انتظامی از داخل کیسه های سیب زمینی وپیاز و ماشین لباس شویی تعدادی باتری،جک وزاپاس سرقتی راکشف کردند،حلقه های قانون در حالی بر دستان مرد44ساله گره خورد که پابند الکترونیکی او نیز نمایان شد. با انتقال متهم به مقر انتظامی تحقیقات در این باره آغاز و مشخص شد متهم مذکور از مالخران سابقه دار است که چندین بار در زندان تحمل کیفر کرده است و اکنون نیز به جرم مالخری از یک سال قبل با پابندهای الکترونیکی از زندان آزاد شده تا مدت زمان محکومیت وی سپری شود. براساس گزارش روزنامه خراسان، درپی اعترافات متهم مشخص شد که یکی از باتری های سرقتی متعلق به پیرمرد مالباخته است که دقایقی قبل ازدستگیری مالخر ،توسط سارقان مورد دستبرد قرارگرفته بود.
با اعترافات متهم یکی از همدستان وی نیز در یک عملیات جداگانه دستگیر شد اما تحقیقات پلیس برای دستگیری دیگر اعضای این باند در حالی ادامه یافت که مالخر مذکور نیز دوباره با دستور قضایی روانه زندان شد. خراسان : شماره : 21358 - ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۴ آبان
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی