شهادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)
خبر شهادت حضرت زهرا از زبان پیامبر: رسول خدا صلی الله علیه و آله رو به وخامت گرایید، سرش را در دامان حضرت على علیه السلام گذاشت و بیهوش گشت. حضرت زهرا علیهاالسلام به صورت پدر نگاه میکرد و اشک میریخت و میفرمود: به برکت وجود پدرم باران رحمت نازل میشد. او دادرس یتیمان و بیوهزنان بود. صداى ناله زهرا علیهاالسلام به گوش رسول خدا رسید، دیده گشود و با صداى ضعیف فرمود: این آیه را بخوان: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِکمْ».[۱]
از شنیدن این سخن، گریه زهرا بیشتر گردید، رسول خدا به فاطمه اشاره نمود که نزدیک شود. زمانى که صورتش را نزدیک پدر برد، حضرت رازى در گوش او گفت. حاضران دیدند صورت فاطمه برافروخته شد و تبسمی نمود. از فاطمه پرسیدند: چه چیز رسول خدا صلی الله علیه و آله به تو گفت که شادمان گشتى؟ گفت: پدرم فرمود مرگ تو نیز نزدیک است. تو اولین فردى هستى که به من ملحق خواهى شد.[۲]
حضرت زهرا سلام الله علیها در روزهاى آخر حیات خود، به امام على علیهالسلام چنین وصیت فرمود: «اى پسرعموى رسول خدا! وصیت میکنم که اولاً بعد از من با «امامه» ازدواج کن زیرا نسبت به طفلان من، مانند خودم مهربان است. مردها بدون زن نمیتوانند زندگى کنند. مرا شبانه غسل بده و کفن کن و به خاک بسپار، اجازه نده اشخاصى که حقم را غصب کردند و اذیت و آزارم نمودند بر من نماز بخوانند یا به تشییع جنازهام حاضر شوند زیرا دشمن من و دشمن رسول الله هستند. و براى من تابوتى تهیه کن که بدنم پیدا نباشد».[۷]
همچنین از ابن عباس روایت شده: زمانى که حضرت زهرا سلام الله علیها از دنیا رفت، امام على علیهالسلام آمد و روپوش را کنار زد و کنار حضرت، وصیتنامه کتبى را مشاهده نمود: «بسم الله الرحمن الرحیم، این وصیتنامه فاطمه دختر رسول خدا است به یگانگى خداوند شهادت میدهم و شهادت میدهم که محمد صلی الله علیه و آله رسول خداست، بهشت و دوزخ حق است و در وجود قیامت شکى نیست. خداوند مردگان را مبعوث میکند. یا على! خدا مرا همسر تو قرار داد تا در دنیا و آخرت با هم باشیم. اختیار در دست تو است. یا على! در شب مرا غسل بده و کفن کن و حنوط نما و به خاک بسپار، به احدى اطلاع مده اکنون با شما وداع میکنم. سلام مرا به فرزندانم که تا قیامت به وجود میآیند برسان».[۸]
آخرین لحظات زندگى حضرت زهرا : اسماء میگوید: هنگامی که وفات فاطمه علیهاالسلام نزدیک شد به من فرمود: جبرئیل در زمان وفات پدرم قدرى کافور برایش آورد. آن را سه قسمت نمود، یک قسمت براى خودش برداشت و یک قسمت را براى على گذاشت و یک قسمت را به من داد که در فلان مکان گذاشتهام. اکنون بدان احتیاج دارم، آن را حاضر کن. اسماء کافور را آورد آن حضرت خود را شستشو داد و وضو گرفت و به اسماء فرمود: لباسهاى نمازم را حاضر کن و بوى خوش برایم بیاور. اسماء لباس ها را حاضر نمود پس لباسها را پوشید و بوى خوش استعمال کرد و رو به قبله در بسترش خوابید و به اسماء فرمود: من استراحت میکنم ساعتى صبر کن سپس مرا صدا بزن. اگر جواب نشنیدى، بدان که از دنیا رفتهام، على را زود خبر کن.
اسماء میگوید: قدرى صبر کردم، آنگاه به در حجره آمدم، زهرا را صدا زدم ولى جوابى نشنیدم. وقتى روپوش را از صورتش کنار زدم، دیدم که از دنیا رفته است. ناگاه حسن و حسین علیهماالسلام وارد شدند. احوال مادرشان را پرسیدند و گفتند: اکنون موقع خواب مادرمان نیست. گفتم: اى عزیزانم! مادرتان از دنیا رفته است. حسن و حسین روى جنازه مادر افتادند و آن را میبوسیدند و گریه میکردند. یتیمان زهرا به جانب مسجد شتافتند تا پدرشان را از جریان باخبر کنند. زمانى که خبر مرگ زهرا به على رسید، از شدت غم و اندوه بىتاب گردید و فرمود: اى دختر پیامبر! وجود تو تسلىبخش من بود، بعد از تو از که تسلیت جویم![۹]
مراسم کفن و دفن حضرت زهرا : على بن عیسى در کشف الغمه مینویسد، امام على علیهالسلام گفت: یا اسماء! او را غسل بده و کفن کن، نیز حنوط کن. آنگاه بر او نماز خواندند و شبانه در بقیع دفن کردند. فاطمه سلام الله علیها بعد از نماز عصر فوت کرده بود.[۱۰]
مفضل میگوید: به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: چه کسى فاطمه را غسل داد، فرمود: امیرالمومنین علیهالسلام. من از این مطلب تعجب کردم، فرمود: گویا از آن چه به تو خبر دادم در شگفت شدى. عرض کردم: قربانت گردم! چنین است. فرمود: «او صدیقه (معصوم) است و جز معصوم نباید او را غسل دهد. مگر نمیدانى که مریم را جز عیسى غسل نداد».[۱۱]
امام على علیهالسلام چون خواست بند کفن را ببندد، صدا زد: یا زینب، یا امکلثوم، یا حسن، یا حسین! بیایید با مادرتان وداع کنید. دیگر او را نخواهید دید. یتیمان زهرا علیهاالسلام خود را روى جنازه مادر انداختند. او را میبوسیدند و میگریستند. على علیهالسلام یتیمان را از روى جنازه مادر برداشت.[۱۲] حسن و حسین علیهماالسلام، عباس، فضل، مقداد، سلمان، ابوذر، عمار، عقیل، بُریده، حذیفه و ابن مسعود در تشییع جنازه شرکت نمودند.[۱۳]
امام على علیهالسلام هفت صورت قبر درست کرد تا بین آنها قبر حضرت زهرا مشخص نباشد. در روایت دیگر وارد شده که چهل صورت قبر درست کرد.[۱۴] عمر، ابوبکر و سایر مسلمانان به سوى خانه على علیهالسلام حرکت نمودند. مقداد گفت: بدن زهرا دیشب به خاک سپرده شد.
عمر به ابوبکر گفت: نگفتم که چنین میکنند. عباس گفت: چون خود آن حضرت وصیت نموده بود که شبانه دفنش کنند، ما هم طبق وصیت عمل نمودیم. عمر گفت: دشمنى و حسد شما بنىهاشم تمام شدنى نیست. من تصمیم دارم قبر فاطمه را بشکافم و بر او نماز بخوانم. امام على گفت: اى عمر! به خدا سوگند! اگر بخواهى چنین کارى انجام دهى، با شمشیر خونت را میریزم. وقتى عمر وضع را خطرناک دید، از تصمیمش منصرف گشت.[۱۵]
حسین بن على فرمود: «چون فاطمه وفات یافت، امیرمومنان او را مخفیانه به خاک سپرد و جاى قبرش را ناپدید نمود. سپس رو به جانب قبر رسول الله صلی الله علیه و آله نمود و گفت: سلام بر تو اى رسول خدا! از جانب من و از جانب دخترت و دیدار کنندهات و آن که در خاک رفته و از من جدا شده و در بقعه تو آمده و خدا زود آمدن او را نزد تو برایش برگزیده است! یا رسول الله به همین زودى دختر از همدست شدن امت بر ربودن حقش به تو گزارش خواهد داد. همه سرگذشت را از او بپرس و گزارش را بخواه، زیرا چه بسا درددلهایى داشت که چون آتش در سینهاش میجوشید و در دنیا راهى براى گفتن و شرح دادن آن نیافت ولى اکنون میگوید و خداوند هم داورى میفرماید و او بهترین داوران است».[۱۶]
از وقایع مسلّم تاریخی است که منابع معتبر شیعه و اهلسنت بر صحت آن گواهی میدهند و برای هیچ شیعه و سنی منصف و غیرمتعصبی قابل انکار نیست.
طبق مستندات تاریخی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) اندکی پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و در جریان هجوم عدهای از صحابه به خانه حضرت و آتش زدن خانه و... آسیب دیده در بستر بیماری افتاد و پس از مدت کوتاهی در مدینه به شهادت رسید. پیکر دختر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به وصیت خودش شبانه و مخفیانه دفن شد و قبرش هیچگاه مشخص نشد. تاریخ شهادت آن حضرت دقیقا مشخص نیست و در روایات و منابع تاریخی، نقلهای مختلفی را ذکر کردهاند، عدهای آن را چهل روز، برخی ۷۲ روز، گروهی ۷۵ روز، عدهای ۹۵ روز، گروهی سه ماه، و پارهای دیگر شش ماه پس از رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دانستهاند، اما بنا بر قول مشهور نزد شیعه، سوم جمادی الثانی سال ۱۱ هجری قمری بوده است.
حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) پس از رحلت پدر گرانقدرش رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، در جریان غصب خلافت و هجوم به خانه آن حضرت، توسط گروهی از صحابه، مورد ستم و آزار قرار گرفت که در اثر آن بیمار شد و در سیزدهم جمادی الاول و یا سوم جمادی الثانی سال ۱۱ هجری به شهادت رسید. حضرت فاطمه هنگام وفات به امام على (علیهالسلام) وصیت نمود که شبانه او را غسل و کفن و دفن کند، تا کسانى که حق او را غصب کرده و اذیت و آزار دادند، در نماز و تشییع جنازهاش حاضر نشوند.
حضرت فاطمه زهرا (علیهالسّلام) سرانجام پس از ۷۵ یا ۹۵[۱] [۲]
روز رنج و درد و محنت، با تنی رنجور و صدمه دیده از حوادث پدید آمده، به سوی ملکوت اعلا پر کشید و با شهادت او، امیر مؤمنان (علیهالسّلام) از داشتن یار غمخوار و همراه خویش محروم شد.
در روایت معتبری از کتاب الکافی، مدت حیات حضرت زهرا (علیهالسّلام) پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ۷۵ روز دانسته شده است [۳]
که با احتساب روز ۲۸ صفر، به عنوان روز رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، روز شهادت حضرت فاطمه (علیهالسّلام) سیزدهم جمادی الاولی سال یازدهم هجری [۴] [۵] [۶]
خواهد بود.
اگر مراد از ۷۵ روز، دو ماه و نیم باشد، روز سیزدهم جمادی الاولی روز شهادت حضرت زهرا (علیهاالسلام) خواهد بود، ولی اگر دقیقا ۷۵ روز مراد باشد، با توجه به کامل بودن یا نبودن ماههای قمری، محتمل است که روز شهادت، چهاردهم یا پانزدهم جمادی الاولی باشد زیرا وجود سه ماه متوالی سی روزه یعنی صفر، ربیع الاوّل و ربیع الآخر بسیار نادر است. مطابق با تقویمهای تطبیقی، که ماههای صفر و ربیع الاول را ۲۹ روزه نشان میدهند، ۷۵ روز بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مطابق با ۱۵ جمادی الاولی خواهد بود.[۷]
رسم آن است که به پاس قدردانی و بزرگداشت مقام حضرت زهرا (علیهالسّلام)، دو مراسم بزرگداشت با عنوان فاطمیه اول و فاطمیه دوم برپا میشود تا یاد و خاطره جانفشانی اولین شهید دفاع از ولایت علوی بیشتر مطرح شده و نسیم روحنواز فضائل فاطمی جامعه را بیشتر عطرآگین سازد.
شهادت حضرت فاطمه(س) از باورهای غالب و دیرینه در میان شیعیان است که بر اساس آن، حضرت فاطمه(س) دختر پیامبر اسلام(ص) نه به مرگ طبیعی، بلکه در اثر آسیبهای وارد شده از سوی برخی از صحابه پیامبر به شهادت رسیده است. اهلسنت درگذشت وی را ناشی از غم و اندوه رحلت پیامبر(ص) دانستهاند؛ اما شیعیان عامل اصلی شهادت او را عمر بن خطاب میدانند و در ایام فاطمیه به عزاداری برای فاطمه(س) میپردازند.
شیعیان برای شهادت حضرت زهرا(س) به مواردی استناد کردهاند؛ از جمله آنکه بنابر روایتی از امام کاظم(ع)، عنوان صِدّیقه شهیده برای فاطمه(س) بهکار رفته است. همچنین محمد بن جریر طبری، متکلم امامی قرن سوم هجری، در کتاب دلائل الامامه، روایتی از امام صادق(ع) نقل کرده که در آن، علت شهادت فاطمه(س)، سقط جنین او در اثر ضربه دانسته شده است.
منابع شیعه و اهلسنت به جزئیاتی از وقایع منتهی به درگذشت حضرت فاطمه(س) اشاره کردهاند؛ از جمله هجوم به خانه فاطمه و امام علی(ع)، سقط شدن جنین (محسن) او و همچنین سیلیزدن و تازیانهزدن به وی. کهنترین منبعی که در این باره مورد استناد شیعیان قرار گرفته، کتاب سُلَیْم بن قیس هِلالی است که در قرن اول هجری قمری نگاشته شده است. شیعیان همچنین شهادت فاطمه(س) را مستند به روایاتی دانستهاند که در منابع اهلسنت نیز وجود دارد. کتاب «الهجوم علی بیت فاطمه» در این باره روایاتی از ۸۴ راوی را در منابع اهلسنت نقل کرده است.
باور به شهادت حضرت زهرا(س) با شبهاتی مواجه شده و به آنها پاسخهایی نیز داده شده است؛ از جمله در پاسخ به اینکه خانههای مدینه در آن روزگار درب نداشته است، سید جعفر مرتضی عاملی (درگذشته ۱۴۴۱ق) تاریخپژوه شیعه، به روایاتی استناد کرده که دَر داشتن خانههای مدینه، امری رایج بوده است. همچنین در پاسخ به اینکه اگر فاطمه(س) مورد حمله قرار گرفته است، چرا امام علی(ع) و دیگران سکوت کرده و از وی دفاع نکردهاند، علاوه بر بیان آنکه علی(ع) بهدستور پیامبر اسلام(ص) و برای حفظ مصالح مسلمانان مأمور به صبر و سکوت بوده، گفته شده است بنابر نقلی که در کتاب سلیم وجود دارد، پس از اقدام عمر بن خطاب، علی(ع) به وی حمله کرد و او را زمین زد، اما عمر از دیگران کمک خواست و آنان علی(ع) را بستند. نویسندگان اهلسنت مواردی از مناسبات مثبت میان امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) با خلفای سهگانه را مستندی برای ردّ شهادت وی دانستهاند؛ اما از نظر نویسندگان شیعه مشورت خلفا با علی(ع) دلیل بر همکاری و همدلی او با آنان نیست چرا که راهنمایی درباره احکام دین بر هر عالمی واجب است. همچنین خلفا، علی(ع) را منزوی کرده بودند و در مواردی از سرناچاری با او مشورت میکردند نه اینکه او مشاور آنها بوده باشد. همچنین شیعیان درباره ازدواج امکلثوم، دختر امام علی، با عمر بن خطاب، گفتهاند که این ازدواج با زور و اجبار صورت گرفته و نمیتواند نشانهٔ ارتباط نزدیک میان امام علی(ع) و خلفا باشد.
منظور از شهادت فاطمه زهرا(س)، درگذشت فاطمه دختر پیامبر اسلام(ص) نه به مرگ طبیعی، بلکه در اثر آسیبهای وارد شده از سوی برخی صحابه پیامبر(ص) است. موضوع شهادت یا مرگ طبیعی فاطمه(س) جزو موضوعات اختلافی بین شیعه و اهلسنت است.[۱] شیعیان با وجود برخی اختلافاتی که در نقل حوادث پس از رحلت پیامبر اسلام دارند، غالباً معتقدند فاطمه زهرا(س) به شهادت رسیده و این رخداد را ناشی از ضربه به پهلو و سقط جنین او میدانند. در مقابل، اهلسنت معتقدند که وی به مرگ طبیعی و در اثر بیماری و ناراحتی از رحلت رسول خدا(ص) درگذشته است.[۲]
شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلاماللهعلیها) واقعیتی است که منابع حدیثی و تاریخ شیعه و سنّی بر آن گواه است. برخی به علت عدم آشنائی با حدیث و تاریخ، در این واقعیت تردید نمودهاند. از اینرو گوشهای از این شواهد را تنها از منابع معتبر اهلسنّت بیان میکنیم.
۱.۱ - روایاتی از پیامبر
قال رسول اللَّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «... فتکون اوّل من یلحقنی من اهل بیتی فتقدم علیّ محزونة مکروبة مغمومة مقتولة».[۱]
(فاطمه) اولین کسی از اهل بیتم میباشد که به من ملحق میگردد، پس بر من وارد میشود، محزون، مکروب، مغموم، مقتول...
قال ابن عباس: انّ الرّزیّة کُلَّ الرّزیة، ما حال بین رسول اللَّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و بین کتابه.[۲]
مصیبت تمام مصیبت آنگاه رخ داد که بین پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و نوشتارش حائل گردیدند.
۱.۲ - مقدمه شهادت
شهادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) نهتنها از مسلّمات منابع معتبر شیعه، بلکه مهمترین منابع اهلسنت بر آن شاهدند.
صحیح بخاری (معتبرترین کتاب، پس از قرآن در نزد اهلسنت) طلیعه این مصیبت را از قول ابن عباس در ضمن حدیثی چنین توصیف میکند «الرزیّة کلّ الزریّة» مصیبت آن مصیبتی که بر هر مصیبتی برتری دارد، بلکه آن مصیبتی که همه مصائب را در بر میگیرد، زمینهسازی برای این مصیبت عظمی بود.
ابن عباس میگوید: چون بیماری رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شدید گردید، فرمود: چیزی بیاورید تا بر آن برای شما نوشتهای بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید. عمر گفت: بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بیماری چیره گردیده، کتاب خدا در دست ماست ما را بس است، پس اختلاف کردند و جنجال بالا گرفت. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: از نزد من برخیزید درگیری در حضور من سزاوار نیست. پس ابن عباس بیرون رفت و میگفت: مصیبت، تمام مصیبت آنگاه رخ داد که بین پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و نوشتارش حائل گردیدند.
«عن ابن عباس قال: لمّا اشتدّ بالنّبیّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وجعه، قال: ائتونی بکتاب اکتب لکم کتاباً لاتضلّوا بعده، قال عمر: انّ النّبیّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) غلبه الوجع وعندنا کتاب اللَّه حسبنا، فاختلفوا و کثر الغلط، قال: قوموا عنّی و لاینبغی عندی التنازع، فخرج ابن عباس یقول: انّ الرزیّة کلّ الرزیّة ما حال بین رسول اللَّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و بین کتابه». [۳] [۴] [۵] [۶]
۱.۳ - آتش زدن خانه حضرت زهرا
بنابر نقل اهلسنت عمر بن خطاب در ماجرای آتش زدن خانه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) خطاب به حضرت گفت: به خدا قسم خانه را با شما آتش میزنم. این ماجرا در منابع فراوانی از اهلسنت آمده که فقط بهچند نمونه آن اشاره میشود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، معصوم سوم حضرت زهراس