در امتداد تاریکی -انتقام کور از جوان بی گناه !
سید خلیل سجادپور- با دستگیری مرد 42 ساله تبعه خارجی ، رمزگشایی از معمای جنایی در اطراف روستای پرکندآباد مشهد آغاز و مشخص شد جوان بی گناه قربانی انتقام کور شده است.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،هفدهم مرداد گذشته پسر بچهای که درون یک چهار دیواری مخروبه در اطراف روستای پرکندآباد مشهد مشغول بازی بود، ناگهان با قسمتی از دست یک انسان روبه رو شد که از زیر خاک های کنج چهار دیواری بیرون آمده بود. پسر بچه وحشت زده به طرف منزل دوید و نفس زنان و هراسان ماجرا را برای پدرش بازگو کرد. پدر او با شنیدن این حکایت،ناباورانه و حیرت زده وارد چهاردیواری شد اما داستان پسرش حقیقت داشت. طولی نکشید که با تماس تلفنی این مرد با پلیس 110،گروهی از کارآگاهان اداره جنایی آگاهی در کنار قاضی ویژه قتل عمد عازم محل کشف جسد شدند و بدین ترتیب تحقیقات جنایی به حضور عوامل آتش نشانی گره خورد.
دقایقی بعد امدادگران آتش نشانی جسد جوان 20 ساله ای را از زیر خاک ها بیرون کشیدند که بخشی از اندام وی توسط حیوانات وحشی خورده شده بود؛ اما هویت جسد شناسایی نشد. حدود2هفته بعد از گزارش وقوع این جنایت در روزنامه خراسان،خانواده ای اهل افغانستان که در ساری سکونت داشتند وارد مشهد شدند و تی شرت مارک دار و دیگر مشخصات جسد را در حالی شناسایی کردند که مدعی بودند فرزند20ساله آن ها از اوایل مرداد دیگر به تلفن هایش پاسخ نداده است.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است: با این سرنخ مهم، تلاش کارآگاهان با دستورات ویژه قاضی «محمود عارفی راد» برای ریشه یابی این جنایت هولناک و دستگیری عامل یا عاملان قتل جوان20 ساله تبعه خارجی وارد مرحله جدیدی شد و دامنه تحقیقات میدانی در حالی به بولوار توس کشید که بررسی های تخصصی نشان داد «حکمت-م» (مقتول) که به طور غیرمجاز در ایران زندگی می کرد، در روزهای آغازین مرداد به طرف انتهای توس 75 حرکت کرده است.
از سوی دیگر بازبینی دوربین های ترافیکی و مداربسته ، تصویری از یک دستگاه پراید را آشکار کرد که در همان محدوده تردد کرده بود. وقتی مشخص شد راننده پراید در یکی از تاکسی های اینترنتی فعالیت دارد، زوایای دیگری از این معمای جنایی مورد واکاوی قرار گرفت. راننده جوان که به پلیس آگاهی احضار شده بود از 2 مسافر تبعه خارجی نام برد که همان شب یکی از آنان را از سه راه دانش(بولوارتوس) و دیگری را در مسیر شهرسنگ سوار کرده است. ساعتی بعد با اطلاعاتی که کارآگاهان از هویت 2مسافر وی به دست آوردند،تلاش گسترده ای را برای دستگیری آنان آغاز کردند تا این که «رحیم-ح» مرد 42 ساله تبعه خارجی شناسایی شد و در یک عملیات ضربتی به دام افتاد اما بررسی های بیشتر بیانگر آن بود که مرد 37 ساله همراه وی به نقطه نامعلومی گریخته است.
درهمین حال متهم 42 ساله به شعبه ویژه جنایی هدایت شد و به سوالات تخصصی قاضی عارفی راد پاسخ داد. او که در ابتدا خود را بی خبر از ماجرای یک جنایت در مشهد نشان می داد، وقتی تصاویر خود را در دوربین های مداربسته دید و با دیگر اسناد انکارناپذیر روبه رو شد، به ناچار لب به اعتراف گشود و به قاضی ویژه قتل عمد مشهد گفت: مدتی قبل شوهر خواهرم که «ناصر» نام دارد، نزد من آمد و گفت: چند ماه قبل وقتی به افغانستان رفته بودم همسرم رازی را که از ۱۵ سال قبل در دل داشت، برایم بازگو کرد و گفت که مردی به نام «م» در آن زمان برایش مزاحمت ایجاد کرده است و آن مرد اکنون در ایران زندگی میکند! شوهر خواهرم ادامه داد: حالا میخواهم از «م» انتقام بگیرم و او را به قتل برسانم و تو باید با من همکاری کنی وگرنه من خواهر تو را طلاق میدهم!
متهم این پرونده جنایی افزود: شوهر خواهرم از ناحیه دست دچار معلولیت است به همین خاطر هم من قبول کردم و با یکدیگر از ابتدای سال به تهران رفتیم تا «م» را پیدا کنیم و او را بکشیم! ولی جست وجوهای ما بیفایده بود تا این که به مشهد آمدیم و به طور غیرقانونی مشغول کار شدیم. چند ماه بعد اطلاعاتی از پسر جوان «م» به دست آوردیم که در مشهد کار میکرد اما او ما را نمیشناخت و بالاخره موفق شدیم او را شناسایی کنیم و به بهانه تخلیه سنگ به منطقه پرکندآباد بکشانیم. وقتی او برای تخلیه واهی سنگ از کامیون به چهاردیواری در نزدیکی روستای پرکندآباد رسید، دستانش را با طناب بستیم و من با آجر و میلگرد ضرباتی به سرش زدم. زمانی که جان داد جسدش را در گوشه همان چهار دیواری دفن کردیم و به محل کارمان بازگشتیم تا این که دستگیر شدم.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: «رحیم -ح» پس از آن که چگونگی وقوع جنایت را در حضور قاضی شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب تشریح کرد با دستور قضایی روانه زندان شد و تحقیقات کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی برای دستگیری متهم فراری این پرونده جنایی ادامه یافت. خراسان : شماره : 21386 - ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۹ آذر
ماجــرای عـاشقی که روانی شد !
برادرم 17 سال بیشتر نداشت که عاشق دختر همسایه شد و با کمک خواهرکوچکتر آن دختر، پنهانی به دیدارش می رفت. وقتی موضوع عاشقی برادرم را فهمیدیم و به خواستگاری او رفتیم، متاسفانه به خاطر اوضاع مالی نامناسبی که داشتیم، خانواده دختر با این ازدواج مخالفت کردند و....
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن جوانی است که به همراه مادرش به مرکز انتظامی آمده بود تا زمینه انتقال برادرش را به بیمارستان روانپزشکی فراهم کند. این زن جوان درباره ماجرای بیماری روانی برادرش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت:«محسن» فرزند اول خانواده 9 نفره ماست که در مشهد به دنیا آمده ، چرا که پدر و مادرم 50 سال قبل از گالیکش به مشهد مهاجرت کردند و پدرم در این جا در یک دامداری مشغول به کار شد. «محسن» هم از همان دوران کودکی در خانه قالی بافی می کرد و من و برخی از اعضای خانواده به او کمک می کردیم. با وجود این، برادرم به تحصیل نیز ادامه می داد و تا مقطع دبیرستان درس خواند و دیپلم گرفت اما وقتی در 17 سالگی دچار شکست عشقی شد و خانواده دختر همسایه با ازدواج آنها مخالفت کردند، چند ماهی گوشه گیر شد و با کسی ارتباط نداشت و دیگر آن «محسن» شاد و بذله گو نبود و با هیچ کس حرف نمی زد. ما هم که از علایم و نشانه های افسردگی اطلاعی نداشتیم، این رفتارها را پای ناراحتی او از ماجرای خواستگاری گذاشتیم و اهمیتی به او ندادیم؛ تا این که مدتی بعد عازم خدمت سربازی شد ولی افسردگی های او ادامه یافت به طوری که رفتارها و گفتارهای ناشایستش در پادگان موجب شد که پزشکان او را از ادامه خدمت سربازی معاف کنند. یک سال بعد مادرم به توصیه اقوام دختری شاد و پرانرژی را برای «محسن» خواستگاری کرد تا او را از این شرایط روحی نجات دهد. مادرم که آن زمان پرستار فرزندان دوقلوی یک خانم دکتر بود، مجلس عروسی باشکوهی برگزار کرد اما تغییری در رفتارهای برادرم ایجاد نشد و حال او روز به روز بدتر می شد. در این شرایط «سوسن»(همسر برادرم) اصرار کرد که من هم باید با برادر او ازدواج کنم که بیماری صرع داشت وگرنه از «محسن» طلاق می گیرد. من هم برای نجات برادرم پیشنهادش را پذیرفتم و با برادر«سوسن» ازدواج کردم ولی یک روز ناگهان «سوسن» با سر و وضعی خون آلود و دستی شکسته به خانه ما آمد که فهمیدیم«محسن» او را کتک زده است. در همین حال «سوسن» بدون دریافت حق و حقوقش از «محسن» طلاق گرفت و من هم بعد از چند سال از برادر سوسن جدا شدم؛ چرا که حال او نیز رو به وخامت گذاشت و درمان های پزشکی بی نتیجه بود. در این وضعیت «محسن» رفتارهای بسیار خطرناکی انجام می داد و همه را اذیت می کرد تا جایی که چندبار در مرکز روانپزشکی ابن سینا بستری شد ولی باز مادرم به خاطر دلسوزی های مادرانه او را به منزل باز می گرداند تا این که 4 سال قبل پدرم بیمار و نابینا شد؛ به همین دلیل مادرم به مراقبت از پدرم پرداخت و از «محسن» غافل شد. او هم که گاهی داروهایش را مصرف نمی کرد به جان اعضای خانواده می افتاد و با رفتارهای زشت و زننده اش همه را آزار می داد. خلاصه 6ماه بعد پدرم به خاطر بیماری و همچنین عوارض ناشی از عفونت از دنیا رفت؛ به طوری که این موضوع شوک بزرگ دیگری بر روح و روان«محسن» فرود آورد و بیماری روانی او را شدت بخشید. حالا خودش را عریان می کرد و در کوچه و خیابان مزاحم دیگران می شد و ادعا می کرد مادرم به او غذا نمی دهد! شب ها با وضعیتی ترسناک به خانه همسایگان می رفت تا در کنار آن ها بخوابد! با آن که برخی از همسایگان به احترام مادرم فقط اعتراض می کردند که او را در منزل نگهداری کنیم اما بازهم موفق نمی شدیم تا این که بالاخره چند شب قبل او با رفتارهای نامتعارف چنان وحشتی را در خانه به راه انداخت که هر لحظه امکان داشت فاجعه دلخراشی را رقم بزند . این بود که به دادسرا رفتیم و با دستور قضایی به کلانتری آمدیم تا زمینه انتقال وی را به بیمارستان روانپزشکی فراهم کنیم اما ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است:با دستور سرهنگ قاسم همت آبادی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) اقدامات لازم با توجه به دستور قضایی در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21386 - ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۹ آذر
«تایفون سیاه» شکار شد
سید خلیل سجادپور
- تبهکار مخوف 50 ساله معروف به «تایفون سیاه» که در استانهای مختلف کشور تحت تعقیب پلیس قرار داشت با یک عملیات پیچیده اطلاعاتی در مشهد به دام افتاد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماجرای تبهکاریهای ترسناک«تایفون سیاه» هنگامی به استانهای خراسان رضوی و شمالی گسترش یافت که نهم آذر صدای شلیک گلوله در بولوار گاز شرقی مشهد، رهگذران را در حاشیه خیابان میخکوب کرد.صحنه دلهرهآور زمانی رقم خورد که مرد جوانی، خونآلود بر سنگفرش خیابان افتاد و ضارب مسلح که مردی تنومند بود از محل حادثه گریخت. با انتقال مجروح این حادثه هولناک به بیمارستان امدادی شهید هاشمینژاد، وی در حالی از مرگ نجات یافت که تحقیقات پلیس برای شناسایی ضارب تنومندآغاز و مشخص شد علت این درگیری به خاطر اختلافات مالی بوده است.
سلاح جنگی کشف شده از تبهکار مخوف
بنا بر گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، چند روز بعد از وقوع این ماجرای وحشتناک بود که گزارش سرقت مسلحانه یک دستگاه خودروی سواری پراید در اطراف شهرستان شیروان از توابع استان خراسان شمالی،کارآگاهان پلیس آگاهی را به تکاپو انداخت. بررسیهای میدانی کارآگاهان زبده شیروان حکایت از آن داشت که مرد تنومند سیاهپوشی بهعنوان مسافر سوار یک دستگاه پراید شده و راننده به طرف منطقه زیارت حرکت کرده است اما هنوز به مقصد نرسیده بودند که ناگهان مسافر تنومند لوله سلاح کلت را روی شقیقه راننده گذاشته و با تهدید به مرگ، وی را از پشت فرمان بیرون انداخته است. ادامه بررسی های تخصصی کارآگاهان بیانگر آن بود که مرد میانسال پس از زورگیری مسلحانه خودرو به مکان نامعلومی گریخته است؛ بنابراین پرونده مذکور از اهمیت ویژهای برخوردار شد و تحقیقات پلیسی برای شناسایی هویت زورگیر مخوف ادامه یافت، اما هنوز ردزنیهای اطلاعاتی به نتیجه نرسیده بود که هفدهم آذر در شهرستان شیروان حادثه دلخراش دیگری رخ داد و کارآگاهان را با یک پرونده جنایی روبهرو کرد.تحقیقات فنی کارآگاهان شیروان نشان داد مردی مقابل منزل مسکونیاش هدف شلیک با سلاح گرم قرار گرفته و به بیمارستان امام خمینی(ره) منتقل شده است اما مجروح این حادثه بر اثر عوارض ناشی از اصابت گلوله به کما رفته و در حال حاضر با مرگ دست و پنجه نرم میکند!
گزارش روزنامه خراسان حاکی است: با توجه به حساسیت این پرونده جنایی بررسیهای تخصصی با دستورات ویژه سرهنگ مقصود رستگار(رئیس پلیس آگاهی خراسان شمالی) وارد مرحله جدیدی شد و گروهی از افسران ورزیده آگاهی خراسان شمالی دامنه رصدهای اطلاعاتی را به بازبینی دوربینهای مداربسته کشاندند و به سرنخهایی از یک دستگاه پراید با پلاک مخدوش رسیدند که مردی تنومند رانندگی آن را به عهده داشت. بنابراین فرضیه ارتباط پرونده زورگیری مسلحانه و شلیک جنایی با یکدیگر قوت گرفت و بدین ترتیب کنکاشهای تخصصی پلیس با دستورات قاطع قضایی، شکل منسجمتری به خود گرفت. در همین حال کارآگاهان با تمرکز بر 2پرونده مذکور که ماجراهای دلهرهآوری را در شیروان رقم زده بود به اطلاعاتی از مرد تنومندی رسیدند که نشان میداد او «علی-ق» نام دارد و از تبهکاران تحت تعقیب است. این اطلاعات اهمیت پرونده را دوچندان کرد و بدین ترتیب گروه ویژه کارآگاهان با گسترش رصدهای اطلاعاتی به سرنخهایی دست یافتند که از اختفای تبهکار مذکور در مشهد حکایت میکرد. بنابراین با اعلام مشخصات این مرد ۵۰ ساله تنومند به پلیس آگاهی خراسان رضوی مشخص شد که متهم تحت تعقیب عامل تیراندازی منجر به جرح در خیابان گاز نیز بوده است. گزارش روزنامه خراسان حاکی است: این گونه بود که روند تحقیقاتی این پرونده با دستور سرهنگ کارآگاه جواد شفیعزاده(رئیس با تجربه پلیس آگاهی خراسان رضوی) به گروهی از افسران ورزیده اداره عملیات ویژه سپرده شد و تحقیقات تخصصی با دو گروه مشترک عملیاتی در حالی پیگیری شد که گروه ویژه کارآگاهان خراسان شمالی با دستور نیابت قضایی وارد مشهد شده بودند. بررسی سوابق این تبهکار خطرناک در بانک مجرمان سابقهدار نیز حاکی از آن بود که وی در استانهای متعدد کشور هم تحت تعقیب قرار دارد. به همین دلیل عملیات مشترک کارآگاهان خراسان شمالی و رضوی با تدابیر خاص امنیتی به یکی از سوئیتهای اجارهای در مشهد رسید که ردیابیهای تخصصی با بهرهگیری از تجهیزات و فناوریهای نوین پلیسی محل اختفای تبهکارمخوف را نشان میداد.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، طولی نکشید که کارآگاهان در یک عملیات پیچیده اطلاعاتی و ضربتی وارد سوئیت اجارهای شدند و تبهکار مذکور را در حالی به دام انداختند که وی فرصت استفاده از سلاح را پیدا نکرد و زمینگیر شد. در بازرسی بدنی از وی شوکر و افشانه فلفل نیز کشف شد و این مرد ۵۰ ساله تحت تعقیب به مقر انتظامی انتقال یافت. در بررسیهای مقدماتی کارآگاهان هنگامی راز کلاهبرداریهای گسترده این تبهکار مخوف فاش شد که تحقیقات نامحسوس نشان داد وی در میان برخی شاکیان به «تایفون سیاه» معروف شده است.(تایفون در اسطورههای یونانی خشنترین و بزرگترین هیولایی است که بالاتنه آن شبیه انسان و بقیه اندام وی به صدها مار و اژدها شباهت دارد.)
بر اساس گزارش روزنامه خراسان، ادامه تحقیقات درباره اتهامات کلاهبرداریهای گسترده متهم بیانگر آن بود که وی با ترفند فروش حواله خودروی جانبازان و ایثارگران در نمایشگاههای اتومبیل پرسه میزند و با دریافت وجوهی از خریداران متواری میشود. همچنین با ادامه بررسیهای مقدماتی کارآگاهان مشخص شد تبهکار معروف به «تایفون سیاه» که بیشتر اوقات با لباسهای مشکی در محل ارتکاب جرم مشاهده شده است، سوابق متعدد کیفری دارد از سوی پلیس استانهای زیادی در کشور مانند: تهران، یزد، فارس، خوزستان، کرمان، بوشهر، آدربایجان شرقی و ... نیز تحت تعقیب بود. این متهم ۵۰ ساله در بازجوییهای اولیه مدعی شد که از ۱۲ سال قبل به ارتکاب جرم روی آورده و سلاح کلت جنگی را نیز برای اهداف مجرمانه خود از کرمانشاه خریداری کرده است.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است: پس از انجام بازجوییهای مقدماتی در پلیس آگاهی خراسان رضوی که در حضور سرگرد احمدی(رئیس اداره عملیات ویژه خراسان رضوی) صورت گرفت، این تبهکار خطرناک برای بازجوییهای تخصصی بیشتر و کشف زوایای پنهان جرایم احتمالی دیگر به پلیس آگاهی خراسان شمالی انتقال یافت. خراسان : شماره : 21387 - ۱۴۰۲ پنج شنبه ۳۰ آذر
سـرگذشت پـسرگـورخواب !
اگرچه طلاق پدر و مادرم مسیر زندگی مرا تغییر داد و سرنوشتم به گونه دیگری رقم خورد اما احساس می کنم خودم نیز در تباه شدن آیندهام و این روزگار فلاکتبار مقصر هستم چراکه وقتی برای اولین بار دوستانم مرا تشویق به مصرف هروئین کردند هیچ گاه نتوانستم کلمه «نه» را بر زبان جاری کنم و ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، جوان 36 سالهای که به اتهام سرقت دستگیر شده بود با بیان این که هرکس زندگی و آینده را خودش می سازد، درباره سرگذشت اسفبار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت: دوران کودکیام را در یکی از شهرهای کردستان گذراندم اما 11 سال بیشتر نداشتم که فرزند طلاق نام گرفتم چراکه پدر و مادرم به خاطر خرید یک قطعه زمین با هم دچار اختلاف شدند و در نهایت مهر طلاق را بر شناسنامه خودشان ثبت کردند. پدرم مردی نظامی بود. مادرم نیز در یکی از مراکز درمانی کار می کرد اما هرکدام حساب بانکی جداگانه ای داشتند و مادرم نمی خواست درآمدش را برای خرید زمینی هزینه کند که پدرم قصد داشت سند آن را به نام خودش بزند! اما من پدرم را انتخاب کردم و به همراه او به همدان رفتم. مدتی بعد پدرم با زن جوانی ازدواج کرد و صاحب یک فرزند دیگر شد اما من که با نامادری کنار نمیآمدم درس و مدرسه را رها کردم و با شستن قبور مردگان و فروش آب در گورستان، هزینههایم را تامین میکردم و شبها را نیز در گورستان میخوابیدم. چند ماه این کار را رها کردم و به شستن شیشه خودروها در پایانه مسافربری روی آوردم و گاهی نیز با واکس زدن کفش مسافران روزگارم را می گذراندم تا این که روزی با یکی از دوستانم به باغی در اطراف همدان رفتیم. آن زمان 14 سال بیشتر نداشتم که دوستانم مرا تشویق به مصرف هروئین کردند تا بتوانم با انرژی زیادتری کار کنم. با آن که می دانستم با مصرف هروئین روزگارم سیاه می شود اما غرورم اجازه نداد تا به آن ها «نه» بگویم این بود که با استعمال اولین مواد مخدر درآن باغ لعنتی، آرام آرام به معتادی وحشتناک تبدیل شدم و زندگی ام در مسیر تباهی قرار گرفت. چند سال بعد در خیابان عاشق دختری زیبا شدم و پس از مدتی رابطه پنهانی، با او ازدواج کردم ولی این ازدواج نیز فرجامی نداشت چراکه من به خاطر مصرف مواد مخدر نمیتوانستم نیازهای عاطفی همسرم را برآورده کنم او نیز که در یک رابطه خیابانی با من ازدواج کرده بود، به من خیانت کرد و در حالی که فرزندی نداشتیم به دنبال سرنوشت سیاه خودش رفت. بعد از این ماجرا من به مشهد آمدم چراکه دیگر در همدان انگشتنما بودم و همه مرا به عنوان معتادی ولگرد می شناختند! در همان روز ورودم به مشهد، در یکی از مراکز تفریحی عاشق دختر دیگری شدم و او را در همان جا از پدر و مادرش خواستگاری کردم. آن ها هم که مرا نمی شناختند با ازدواجمان در حالی موافقت کردند که من به آن ها گفتم خانواده ام به خاطر طلاق از یکدیگر مرا رها کرده اند! البته آن ها زمانی در جریان اعتیادم قرار گرفتند که دیگر من با «فریده» ازدواج کرده بودم. او دختر خوبی بود و با همه سرگردانیها و بدبختیهای من کنار آمد ولی من که به خاطر مصرف زیاد مواد مخدر نمیتوانستم سرپناهی برایش فراهم کنم و هزینه های اعتیادم را نیز از مسیر سرقت تامین می کردم بهناچار به خانه پدرش بازگشت تا حداقل نانی برای خوردن داشته باشد! من هم همچنان در پارک ها و سرویس های بهداشتی میخوابیدم و به کارهای خلاف خودم ادامه میدادم. در همین حال هفته گذشته به کردستان بازگشتم تا پولی از مادرم بگیرم اما او مرا از خانه اش بیرون انداخت و فریاد زد که جز بدبختی و دردسر حاصلی برایش ندارم! این گونه بود که دوباره به پارک های مشهد بازگشتم تا این که به اتهام سرقت توسط نیروهای کلانتری معراج شناسایی و دستگیر شدم اما ای کاش...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد امیر رضا فعال(رئیس کلانتری معراج) تحقیقات درباره جرایم احتمالی دیگر این متهم ادامه دارد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21387 - ۱۴۰۲ پنج شنبه ۳۰ آذر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی