نظر متفکران جهان، در مورد انقلاب اسلامی
انقلاباسلامی حركتی بسيار مهم در جامعه جهانی به شمار میآيد. به گزارش راديو لندن امام خمينی(رحمهاللهعلیه) انقلابی را رهبری كرد كه جهان را لرزاند.[۱] در عصری كه جاهليت مدرن همه جا را فرا گرفته بود و چشم اميد بشريت كعبه آمال خود را در بلوك شرق و غرب جستجو میكرد، ناگهان انقلاب اسلامی مانند خورشيد تابان، مردم جهان را با نور اسلام بيداری بخشيد و اين، رستاخيز اسلامی است كه جانهای مرده را بيدار میکند.
آنچه در «قرن بيستم» قبل از انقلاب اسلامی، شاهد آن بودهايم مشابه همان جاهليت كهن است. عصری كه هويت انسانی دچار بحران شد و كرامت انسانی تعابيری متفاوت پيدا كرد؛ در وجود رفاه مادی رد پايی از آرامش ديده نمیشد و چشم اميد بشريت هم تنها دو بلوك شرق و غرب را میشناخت.
در اين عصر ظلمانی كه شعله اميد بشريت، چهره خاموشی به خود میگرفت، ناگهان جهانيان شاهد انفجار نوری در ادامه حركت انبيا(عليهمالسّلام) بودند و آن هم انقلاب اسلامی ايران به رهبری امام خمينی(رحمهاللهعلیه) بود كه پيام آن عدالت، توسعه و رفاه بر مبنای معنويت گرديد.
«ميشل فوكو» فيلسوف اجتماعی فرانسه میگويد: «مردمی كه روی اين خاك «ايران» زندگی میكنند در جستجوی چيزی هستند كه ما غربیها امكان آن را پس از رنسانس از دست دادهايم و آن معنويت سياسی است».[۲]
بنابراين عالم درگير حادثه عظيم متحول كنندهای شد كه همه چيز را دگرگون خواهد كرد و اين تحول، محصول تعاليم دين اسلام میباشد و اين امری است كه محدود به مرزها نمیماند و اگر رنسانس توجه بشر را از عرش به فرش معطوف نمود، اين تحول بار ديگر بشر را متوجه آسمان نمود و اين راهی است كه انسان را به آرامش خواهد رساند و چه بخواهد و چه نخواهد لاييسم و اومانيسم در همه صورتهای آن محكوم به شكست هستند.[۳]
و انقلاب اسلامی بخشی از پازل ناتمام چينش نيروها در عصر حاضر خواهد بود كه توانست يكبار ديگر ردای ايدئولوژی را به دين اسلام بپوشاند و توجه همگان را برانگيزد. شكست شرق و غرب در رويارويی با انقلاب اسلامی بعد از فروپاشی شوروی سابق نظريات فوكوياما و هانتينگتون به عنوان دو نظريه اصلی در غرب مطرح شد:
۱. فوكوياما كه معتقد به پايان تاريخ بود و اينكه رقيب ليبرال دموكراسی شكست خورد و ملتها در عرصه جهانی، ليبرال دموكراسی را انتخاب كردهاند؛ لذا به پايان تاريخ مطلوب رسيدهايم و هيچ معارضی نداريم.
فوكوياما در شرح نظريه خود چنين میافزايد: «دموكراسی شكل نهايی حكومت در جوامع است و تاريخ بشريت نيز مجموعهای منسجم و جهتدار است؛ كه بخش عظيمی از جامعه بشری را به سمت نظام دموكراسی ليبرال سوق میدهد».[۴]
۲. اما نظريه هانتينگتون «برخورد تمدنها» كاملاً مقابل آن است كه ايشان درك جدی دارند كه فوكوياما از آن غافل بوده است و آن اينكه متوجه شد نيروی جديدی وارد عرصه بينالمللی شده كه اسلام است و مدعی حكومت و عدالت اجتماعی در سطح جهانی است و در واقع پس از مرگ كمونيسم، اسلام شخصيت اصلی سناريوی مورد نظريه غرب است.
با اين بیان روشن میشود كه هر تمدنی كه بتواند در برابر تمدن بحران زدهی كنونی غرب، پيامآور اخلاق و معنويت باشد، میتواند بر سر راه نظريه فوكوياما چالش ايجاد كند و انقلاب اسلامی ايران، از آنجا كه اين پيام معنويت را توانسته است در سراسر جهان معاصر منتشر كند، چالش عملی را بر سر راه تحقق نظريه فوكومايا ايجاد كرده است. بنابراين اين انقلاب اسلامی در طی اين سالها كه از عمر آن میگذرد توانسته است:
۱. از مرزهای خود عبور كند.
۲. منشأ شكل گيری و احيای هويت تمدنی الهی قرار بگيرد و جهان را با پيام حيات بخش خود تحت تأثير قرار دهد.
«جان. ال. سپوزتيو» میگويد: «دوست و دشمن متفقاند كه انقلاب ايران، تأثير بسزايی بر جهان اسلام و غرب داشته است».[۵]
و اين تأثير از آنجا ناشی میشود كه تا قبل از انقلاب اسلامی، مقوله دين در بين بشريت رو به فراموشی میرفت چنانكه كسانی مانند «ماركس» «دوركهايم» و «وير» معتقد بودند كه دين سنتی، بيش از پيش در دنيای مدرن به صورت امری حاشيهای در میآيد و دنيوی شدن فرايندی اجتناب ناپذير است.
امّا انقلاب شكوهمند اسلامی ايران افق جديدی را به سوی بشريت گشود و با به چالش كشيدن تئوریهای پوچ و خيالی كسانی مانند ماركس و .... جانهای بشريت را به نور اسلام زنده كرد و حياتی دوباره بخشيد.
«دانيل پايپس» در كنفرانسی در استامبول تركيه گفت: «بايد اعتراف كنيم كه قبل از انقلاب اسلامی، ما برای افكار دينی و مذهبی هيچ جايی باز نكرده بوديم. ولی از اين پس برای ما آمريكايیها ضروری است كه زمينهای جهت مطالعه و تحقق پيرامون مذهب فراهم آوريم».[۶]
«پيتر شولاتور» نويسنده و مفسر سياسی مشهور كشور آلمان میگويد: «اكنون نهضت بازگشت به دين و مدينه فاضله آغاز شده است؛ بنابراين جهانيان به بركت انقلاب اسلامی، يافتهاند كه تنها راه سعادت، اسلام است».[۷]
طی يك نظرسنجی از جوانان سوئد قبل از يازده سپتامبر مشخص شده بود، كه انتخاب اولشان اسلام است. در حالی كه سوئد از توسعه يافتهترين كشورها و در حين حال از لائيكترین كشورهای غرب است كه بيش از پنجاه درصدد آن هيچ مذهبی ندارند.[۸] اين است عظمت انقلاب اسلامی.
پروفسور حميد مولانا میگويد: «به عقيده من هيچ صدايی در قرن بيستم مثل صدای امام خمینی(رحمهاللهعلیه) جهان را به لرزه در نياورد ... و طلسم سكوت را در مقابل طاغوت و ظلم شكست، كه اگر اين طلسم نشكسته بود امروز شوروی زنده بود».[۹]
و تمام سخن در اينجا است كه تمدن مادی دستگاهی است كه تزيين و انحوا [اغفال] از ويژگیهای اوست و چون با اغفال بشريت به دنبال استثمار نوين آنان میباشد؛ انقلاب اسلامی كه چشم بشريت را به سوی حقیقت گشوده است بزرگترين خطر برای آن میباشد و تمدن مادی را در سرآشيب سقوط قرار داده است.
ايالات متحده آمريكا بر اساس شهادت واقعيتهای موجود و اعتراف شخصيتهای سياسی و فرهنگی و غير آن، به شدت گرفتار مشكلات پيچيدهای است كه آينده اين كشور را تيره و تار نموده است.
«اكتاويوپاز» نويسنده معروف غربی و برنده جايزه ادبی نوبل، طی مقالهای با عنوان «امپراطوری دموكراسی (آمريكا) در سراشيب سقوط» مینويسند: «چشم انداز آمريكا به هيچ وجه روی نويد و آرامش را نشان نمیدهد».[۱۰]
لذا مشاهده میكنيم كه انقلاب اسلامی تمدن مادی غرب را در حال غروب و افول قرار داده است و همه سر و صداهايی كه به گوش میرسد، سر و صدای تمدن غرب در حال عقب نشينی از ميدان جامعه جهانی است.
«بابی سعيد» میگويد: «از مجموع كابوسهای بسياری كه هر چند وقت يك بار در تمدن غربی پيدا شده، شايد هيچ يك به اندازه اسلام در عصر حاضر گيج كنندهتر، عجيبتر و غير قابل جبرانتر نبوده است».[۱۱]
«دانيل پايپس» رئيس انستيتو پژوهشهای سياستهای خارجی آمريكا در سمينار پاييز ۱۳۶۸ در استانبول تركيه گفت: «امروز ايران به مشابه يك آزمايشگاه است. اگر اين تجربه موفق شود، جسارت مسلمانان كشورهای ديگر هم بيشتر خواهد شد. ما تا ده سال پيش حساسيت خاصی نسبت به اسلام نداشتيم، اما امروز اينطور نيست و همه ما نسبت به اين پديدهی جديد در ايران بايد با حساسيت بيشتری برخورد كنيم. امروز مسلمين جهان به ايران نظر دارند و از آن الگوبرداری میكنند».
چنانكه «شروين ماروين» استاد دانشگاهی در آمريكا گفت: «چگونه میتوان باور داشت كه بعد از پيروزی انقلاب اسلامی در ايران يكباره شعار «مرگ بر آمريكا» در جهان طنين افكند؟ همين اسلام بود كه آرامش را از كشورهای عربی و طرفداران آنها در منطقه خليج فارس گرفت».[۱۲]
خانم پروفسور الميرا عضو هيئت تحقيقات زنان آذربايجان میگويد: «هر جا تمايلی به حق در آنجا باشد نام امام(رحمه الله) در آنجا هست».[۱۳]
در نتیجه: اگر ملتهای مسلمان جهان اراده و ایمان به همراه اتحاد داشته باشند، با الگوگیری از انقلاب اسلامی ایران میتوانند پیام آزادی و استقال را به کشورشان به ارمغان بیاورند تا خودشان برای ملت و کشورشان تصمیم بگیرند و از سلطه زورگوریان جهان خارج شوند.
_______________________________
پینوشت:
[۱]. اكبری، محمدرضا؛ سيمای امام خمينی(ره)، انتشارات پيام عترت، سال ۱۳۷۸، چ ششم، ص ۸۴
[۲]. قوكو، ميشل؛ ايرانیها چه رويايی در سر دارند؟، حسين معصومی همدانی، تهران ۱۳۵۷، انتشارات هرمس،۱۳۷۷، چاپ اول، ص ۴۲.
[۳]. آوينی، سيد مرتضی؛ آغازی بر يك پايان، تهران، كانون فرهنگی علمی ايثارگران، ۱۳۷۲، چاپ اوّل، ص ۳۴.
[۴]. فوكوياما، فرانسيس؛ آمريكا بر سر تقاطع، مجتبی اميری وحيد، نشر نی، سال ۱۳۸۶، ص ۱۲.
[۵]. اسپوزيتو، جان.ال؛ انقلاب اسلامی و بازتاب جانی آن، دكتر محسن مدير شانه چی، تهران، انتشارات بارز، سال ۱۳۸۲، چاپ اول، ص ۳۲۵.
[۶]. حاجتی، مير احمدرضا؛ عصر امام خمينی(ره)، قم، مؤسسه بوستان كتاب، سال ۱۳۸۱، چاپ چهارم، ص ۵۳.
[۷]. همان، ص ۶۹.
[۸]. ميرباقری، سيد محمد مهدی؛ در شناخت غرب، مؤسسه فرهنگی فجر ولايت، قم، سال ۱۳۸۵، چاپ اول، ص ۶۷.
[۹]. حاجتی، مير احمدرضا؛ عصر امام خمينی، پیشین، ص ۶۰.
[۱۰]. همان، ص ۲۴۴.
[۱۱]. بابی سعيد؛ هراس بنيادين، غلامرضا جمشیدیان، موسی مبرقع، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، سال ۱۳۷۹، چاپ اول، ص ۱.
[۱۲]. رجبی، فاطمه؛ آمريكا شيطان بزرگ، انتشارات كتاب صبح، تهران، سال ۱۳۷۶، چاپ اول، ص ۱۸۶-۱۸۱.
[۱۳]. اكبری، محمدرضا؛ سيمای امام خمينی(ره)، ص ۸۳
منبع: سایت تبیان به نقل از سایت www.pajoohe.com
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر