رازگشایی از باند «پنج انگشتری»!

سید خلیل سجادپور-اعضای یک باند سابقه دار که فقط خودروهای زائران و مسافران را در مشهد می ربودند در حالی با تیراندازی شبانه نیروهای کلانتری شفا به دام افتادند که سرکرده این باند در همه انگشتان یک دست انگشتر سرقتی داشت.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،ماموران کلانتری شفای مشهد که از آغاز اجرای طرح مقابله با سارقان و مالخران در مشهد،چندین باند بزرگ سرقت را متلاشی کرده اند،چند روز قبل نیز هنگام گشت زنی های نامحسوس در بولوار ابوطالب به رفتارهای نامتعارف راننده یک دستگاه خودروی پراید مشکوک شدند که به طرز عجیبی اطراف خود را می پایید. ماموران کارآزموده بی درنگ خودروی مذکور را زیر چتر رصدهای اطلاعاتی گرفتند و بررسی های تخصصی را زیر نور چراغ های خودرو آغاز کردند. درحالی که استعلام شماره پلاک پراید از مرکز فرماندهی نشان می داد که خودروی مذکور چند روز قبل از خیابان امام رضا(ع)مشهد سرقت شده است یکی از افسران گشت نیز به آرامی در کنار خودرو قرارگرفت و صحنه عجیب دیگری را مشاهده کرد. راننده پراید در همه انگشتان یک دست خود،انگشترهایی با نگین های رنگارنگ داشت. حالا دیگر تردیدی وجود نداشت که پلیس با باند سرقت«پنج انگشتری»روبه رو شده است؛ چراکه بازبینی یکی از دوربین های صحنه سرقت،سارقی را با «پنج انگشتر سرقتی»نشان می داد و اکنون دزد خودرو درکنار افسر نیروی انتظامی بود، ولی در یک لحظه راننده جوان متوجه حضور نیروهای گشت نامحسوس شد و پدال گاز را فشرد. ماموران کلانتری نیز در حالی به تعقیب وی پرداختند که همه اخطارهای قانونی و شگردهای پلیسی برای متوقف کردن وی بی فایده بود. دراین هنگام افسران کارآزموده پلیس با دستور سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفا)شلیک های هدفمند را با تیراندازی هوایی شروع کردند.با آن که صدای شلیک حکایت از آخرین اخطارهای قانونی داشت، اما بازهم سارق حرفه ای برای گریز از چنگ پلیس بر سرعت خودرو می افزود و به طرز دلهره آوری از چراغ قرمز چهارراه ها نیز عبور می کرد. دراین شرایط نیروهای انتظامی با به کار گیری همه جوانب امنیتی برای حفظ جان رانندگان عبوری،سلاح را به سمت لاستیک های خودرو نشانه رفتند و با تیراندازی های متعدد بالاخره کنترل فرمان پراید را از دست سارق جوان خارج کردند، اما او با توقف خودرو در حاشیه خیابان،با پای پیاده به کوچه پس کوچه ها گریخت که درنهایت نفس زنان در چنگ نیروهای انتظامی گرفتار شد و حلقه های قانون بردستانش رخ نمایی کرد.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با انتقال متهم و خودرو به مرکز انتظامی،بررسی ها آغاز و مشخص شد که تعدادی قطعات و لوازم و کارت خودرو مربوط به خودروهای دیگر به همراه مدارک شناسایی و کارت پایان خدمت سربازی به نام «مهدی-ش»درون خودروی سرقتی وجود دارد. این درحالی بود که «میلاد»(متهم32 ساله)زیر رگبار سوالات تخصصی افسران دایره تجسس به تناقض گویی افتاد و بالاخره اعتراف کرد که با همدستی دو تن دیگر از دوستانش خودروهایی با پلاک شهرستان های دیگر را شناسایی می کنند و آن ها را به سرقت می برند.این سارق جوان که 5 فقره سابقه کیفری نیز دارد در ادامه اعترافاتش به سرقت یک دستگاه خودروی پراید دیگر از خیابان امیریه14 در حوزه استحفاظی کلانتری الهیه مشهد اشاره کرد و محل اختفای خودرو را به پلیس لو داد. بنابر این گزارش در حالی که ساعاتی از بامداد سپری شده بود،ماموران کلانتری شفا با فرماندهی مستقیم«سرگرد سبکبار» و با هماهنگی های قضایی راهی مخفیگاه اعضای باند«پنج انگشتری» شدند و با دستگیری دو عضو دیگر باند،علاوه بر خودروی سرقتی پراید هاچ بک،مقادیر زیادی اموال سرقتی را به همراه گوشی های مسروقه و مدارک شناسایی شهروندان دیگر با اسامی مختلف کشف و ضبط کردند که در این میان چندین برگ چک وسفته های امضا شده نیز با مبالغ میلیاردی به دست آمد که بررسی های تخصصی برای شناسایی مال باختگان ادامه دارد. درهمین حال و در بازرسی بدنی از یکی از متهمان،یک دستگاه گوشی تلفن هوشمند سرقتی نیز کشف شد که شماره سریال آن دستکاری شده بود.
طولی نکشید که با مشخص شدن هویت مالک 2 خودروی مذکور ،هردو مال باخته به کلانتری دعوت شدند .یکی از مال باختگان که اهل سوادکوه است و برای اولین بار به مشهد سفر کرده بود با مشاهده خودروی پراید در صحن حیاط کلانتری،با چشمانی اشکبار و لبخندی شیرین ،سجده شکر به جا آورد و گفت:این پراید تنها وسیله امرار معاش خانواده ام بود که با آن برای زیارت مرقد مطهر امام رضا(ع) به مشهد آمدیم اما سارقان آن را از حاشیه خیابان امام رضا(ع) ربودند و من در حالی که نزد خانواده ام شرمنده بودم آن ها را با اتوبوس به سوادکوه بردم، ولی زمانی که ماموران کلانتری شفا بعد از چند روز خبر کشف خودرو را به من دادند دیگر نمی فهمیدم چگونه از عزیزان زحمتکش نیروی انتظامی تقدیر کنم!
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،تحقیقات پلیس با تاکید ویژه سرهنگ احمد نگهبان(فرمانده انتظامی مشهد)برای کشف سرقت های احتمالی دیگر اعضای باند«پنج انگشتری« ادامه دارد.

قاچاقچیان سوخت و دام نقره داغ شدند

توکلی -سه قاچاقچی سوخت و دام در دو پرونده جداگانه جریمه میلیاردی شدند.به گزارش خراسان ،مدیرکل تعزیرات حکومتی کرمان از دریافت جریمه بیش از ۱۱ میلیارد ریالی قاچاقچی سوخت در شهرستان سیرجان خبر دادو بیان کرد : پرونده حمل ۲۹ هزار لیتر نفت گاز خارج از ضوابط تعیینی دولت به ارزش بیش از ۱۴میلیارد ریال در شعبه بدوی رسیدگی به تخلفات قاچاق کالا و ارز تعزیرات حکومتی شهرستان سیرجان رسیدگی شد.ارسلان میری ادامه داد:شعبه پس از بررسی پرونده و با توجه به ارائه نکردن مدارک قانونی اتهام انتسابی را محرز شناخت و علاوه بر ضبط فراورده، متخلف را به پرداخت ۱۶ میلیارد ریال جزای نقدی محکوم کرد.وی افزود: با قطعی شدن حکم و پیگیری شعبه اجرای احکام بیش از ۱۱ میلیارد ریال جریمه دریافت شد. وی خاطرنشان کرد: نیروهای پلیس آگاهی شهرستان سیرجان این محموله قاچاق را از یک دستگاه کامیون کشف و گزارش آن را برای رسیدگی به تعزیرات حکومتی ارسال کردند.مدیرکل تعزیرات حکومتی کرمان از جریمه میلیاردی قاچاقچی دام در شهرستان سیرجان خبر داد و گفت پرونده حمل ۱۲۳ راس دام سبک به ارزش ۶ میلیارد ریال در شعبه بدوی رسیدگی به تخلفات قاچاق کالا و ارز تعزیرات حکومتی شهرستان سیرجان رسیدگی شد و شعبه پس از بررسی و با توجه به ارائه نکردن مدارک قانونی، اتهام انتسابی را محرز دانست و علاوه بر ضبط دام، متهم ردیف اول را معادل ارزش دام های قاچاق به پرداخت ۶ میلیارد ریالی جزای نقدی محکوم کرد .مدیرکل تعزیرات حکومتی کرمان افزود: شعبه همچنین متهم ردیف دوم را به پرداخت بیش از ۶ میلیارد جزای نقدی محکوم کرد.میری گفت: با قطعی شدن حکم ‌و پیگیری شعبه اجرای احکام، 12 میلیارد و 736 میلیون ریال جریمه دریافت شد.

ماجرای ازدواج چهارم !

هنوز 6ماه بیشتر از ازدواجمان نگذشته بود که فهمیدم من چهارمین همسر شوهرم هستم و او هیچ علاقه ای به من ندارد چراکه ادعا می کرد ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان ، زن 54 ساله که به اتهام کتک کاری از شوهرش شکایت کرده بود درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت:در یکی از مناطق ترک زبان نیشابور و در خانواده ای پرجمعیت به دنیا آمدم. پدرم کارگری ساده بود و اعتقاد داشت دختر باید امور خانه داری را به خوبی بیاموزد و زودتر نیز ازدواج کند، به همین دلیل من هیچ وقت به مدرسه نرفتم و کنار مادرم به آموختن مهارت های زندگی و شوهرداری مشغول شدم تا این که در 16 سالگی با پسرعمویم ازدواج کردم.«احمد»جوان بدی نبود ،اما به مواد مخدر اعتیاد داشت و همه بستگان و آشنایان هم این موضوع را می دانستند. او در آغاز زندگی مشترک اگرچه مواد مخدر سنتی مصرف می کرد اما سرکار هم می رفت و مخارج زندگی ما را تامین می کرد، ولی مدتی بعد به دلیل هم نشینی با چند تن از همکاران معتادش به مصرف «شیشه»آلوده شد و این گونه تباهی و ویرانی زندگی مشترکمان رقم خورد. او هربار بعد از مصرف دچار توهم می شد و نه تنها تهمت های ناروایی به من نسبت می داد، بلکه به دلیل همین تهمت ها،مرا زیر مشت و لگد می گرفت و تا سرحد مرگ کتک می زد! حالا دیگر سرکار هم نمی رفت و همواره با دوستانش پای بساط استعمال شیشه وکریستال می نشست. دراین شرایط مجبور شدم برای گذران زندگی،خودم سرکار بروم، ولی «احمد»هرشب همه درآمدم را به زور می گرفت و راهی منزل خرده فروش مواد مخدر می شد! زندگی برایم به جهنمی غیرقابل تحمل تبدیل شده بود و شوهرم گاهی برای تامین هزینه های اعتیادش اموال مردم را سرقت می کرد. من هم به ناچار و به خاطر تنها پسرم این وضعیت دردناک را تحمل می کردم. با همه این سختی ها بالاخره پسرم در حالی بزرگ شد و ازدواج کرد که خودش از همان دوران کودکی کار می کرد تا نیازی به ما نداشته باشد.
خلاصه زندگی مشترک ما به جایی رسید که احساس می کردم شوهرم برای تامین مخارج اعتیادش که حالا به شدت افزایش یافته بود به چیزی رحم نمی کند و حتی ابایی از این نداشت که من درکنار هم بساطی هایش بنشینم و مقدمات عیش و نوش آن ها را فراهم کنم. این بود که دیگر کارد به استخوانم رسید و از او طلاق گرفتم. حالا دیگر در کنار پدر ومادر پیرم روزگار می گذراندم و در یک فروشگاه لوازم خانگی کار می کردم. مدتی بعد یکی از مشتریان فروشگاه با بیان این که هنوز جوان هستم و باید ازدواج کنم، مرا برای برادرش خواستگاری کرد که مدعی بود به تازگی از همسرش جدا شده است. او کارمند بود و تحصیلات عالیه داشت، اما من در کلاس های نهضت سوادآموزی فقط خواندن و نوشتن را آموخته بودم با وجود این، من و علی درحالی ازدواج کردیم که شش ماه قبل تازه فهمیدم من چهارمین همسر او هستم. درهمین حال شوهرم مدعی شد هیچ علاقه ای به من نداشته و تنها برای لجبازی با همسر قبلی اش و در آوردن حرص او تن به ازدواج با من داده است. حالا هم درحالی که با قلبی شکسته و برای حفظ آبرویم به زندگی مشترک با «علی»ادامه می دهم او مدام مرا کتک می زند که از زندگی اش بیرون بروم که او بتواند به زندگی مشترک با همسر قبلی خود بازگردد. اکنون نیز با کتک کاری وحشتناک مرا از خانه بیرون انداخت اما ای کاش...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است بررسی های قانونی و روان شناختی این ماجرا در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۲ | 9:45 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |