ماجرای دستگیری راننده ای که افسر ارشد راهور را زیر گرفت!
سجادپور – راننده خلافکاری که یکی از افسران ارشد راهنمایی و رانندگی را با خودرو زیر گرفت تا از چنگ قانون بگریزد،پس از 48 ساعت تلاش نیروهای پلیس اطلاعات و امنیت عمومی مشهد دستگیر شد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، شب جمعه گذشته ماموران یکی از گشت های خودرویی پلیس راهنمایی و رانندگی که هنگام افطار شهروندان مشغول برقراری نظم و ترافیک شهری بودند ناگهان خودروی برلیانسی را دیدند که در خلاف جهت خیابان حرکت می کند. افسر ارشد راهور با مشاهده رفتار وحشتناک راننده مذکور بلافاصله به وی هشدار داد که به مسیر صحیح حرکت بازگردد اما راننده در حالی پدال گاز را فشرد که خودروی پلیس برای پیشگیری از وقوع حادثه ای دلخراش و حفظ جان رانندگان عبوری دیگر به تعقیب راننده خلافکار پرداخت و هنگام دور زدن در منطقه ای خلوت طوری مقابل خودرو ی مذکور قرارگرفت که بدون وقوع حادثه راننده را متوقف کند اما وقتی سرهنگ جلالی از خودروی پلیس بیرون آمد و مقابل خودروی برلیانس قرارگرفت ناگهان راننده برای فرار از چنگ قانون،پدال گاز را فشرد و درحالی افسر ارشد راهنمایی و رانندگی را روی زمین انداخت که لاستیک جلو به طرز دلخراشی از روی سینه این افسر وظیفه شناس لغزید و به دلیل داشتن سرعت به حالت پرواز از روی پیکر وی عبور کرد.درهمین حال بی درنگ همکاران وی به یاری این افسر فداکار آمدند و او را به مرکز درمانی انتقال دادند که خوشبختانه این افسر پلیس از این حادثه تکان دهنده جان سالم به در برد و بدین ترتیب با صدور دستوری ویژه از سوی سردار سرتیپ دوم احمد نگهبان(جانشین فرمانده انتظامی خراسان رضوی)بی درنگ گروهی از نیروهای پلیس اطلاعات و امنیت عمومی به سرپرستی سرهنگ مهدی کسروی ماموریت یافتند تا برای دستگیری راننده خلافکار وارد عمل شوند. گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است طولی نکشید که عوامل انتظامی با رد زنی های اطلاعاتی به چند مخفیگاه وی با دستور قضایی وارد شدند اما او مکان اختفای خود را تغییر داده بود تا این که بررسی های تخصصی نشان داد که متهم مذکور در منزلی واقع در بولوار شهید صیاد شیرازی مخفی شده است. بنابراین عملیات دستگیری وارد مرحله جدیدی شد و عامل تعدی به افسر پلیس در مخفیگاه خود به دام افتاد. این مرد که «مجید» نام دارد وپس از 48 ساعت تلاش نیروهای پلیس اطلاعات وا منیت عمومی دستگیر شده است، درباره ماجرای فرار خود از چنگ قانون گفت:بدهکاری و چک های برگشتی زیادی داشتم و برخی از طلبکارانم حکم جلب مرا گرفته بودند. به همین دلیل وقتی پلیس اخطار توقف داد ترسیدم که خودروام را توقیف کنند و دیگر نفهمیدم که به چه عمل خطرناکی دست زده ام ...بنابرگزارش روزنامه خراسان،تحقیقات بیشتر دراین باره ادامه دارد.
اسید پاشی در گرداب سوءظن !
سجاد پور – تحقیقات گسترده پلیس مشهد برای دستگیری مرد میان سال اسید پاش در حالی ادامه دارد که بررسی های مقدماتی به گرداب سوءظن خیانت آلود رسیده است.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، شب شنبه گذشته مرد میان سالی وارد یک فروشگاه عرضه فیلم و محصولات فرهنگی در بولوار بهمن مشهد شد و پس از چند دقیقه گفت و گو با متصدی فروشگاه ناگهان ظرف پلاستیکی حاوی چند لیتر اسید را از زیر لباس هایش بیرون کشید و آن را برسر وصورت جوان 32 ساله ریخت و سپس سوار بر موتورسیکلت از محل گریخت. طولی نکشید که با جیغ های وحشتناک متصدی فروشگاه، اهالی محل و رهگذران متوجه ماجرا شدند و با مراکز امدادی تماس گرفتند. دقایقی بعد این جوان در حالی که وضعیت وخیمی داشت و چشمانش به طرز دلهره آوری سوخته بود، راهی اتاق عمل بیمارستان شد اما قبل از آن از فردی به نام «احمد» نام برد و او را در ماجرای اسید پاشی مقصر دانست.گزارش روزنامه خراسان حاکی است دقایقی بعد با گزارش این ماجرای تکان دهنده به پلیس 110،بی درنگ دستورات ویژه ای برای پیگیری تخصصی این حادثه دلهره آور از سوی سردار سرتیپ دوم احمد نگهبان(فرمانده انتظامی مشهد)صادر شد و بدین ترتیب گروه کارآزموده ای از افسران دایره اطلاعات و امنیت عمومی کلانتری خواجه ربیع با نظارت و هدایت مستقیم سرهنگ روح ا... شجاعی (رئیس کلانتری)تحقیقات گسترده ای را برای شناسایی عامل اسید پاشی آغاز کردند. آنان در اولین مرحله از بررسی های تخصصی به تحقیقات نامحسوس میدانی پرداختند و موفق شدند فردی به نام «احمد» را در همان اطراف فروشگاه محصولات فرهنگی شناسایی کنند اما وقتی در نیمه های شب و با کسب دستورات قضایی زنگ منزل را به صدا درآوردند،زنی جوان در حیاط را گشود و مدعی شد همسرش احمد نام دارد اما بایکدیگر اختلاف شدید خانوادگی دارند به طوری که به مرز جدایی رسیده اند. در همین حال زن جوان ادعا کرد همسرش در حالی که بسیار خوشحال به نظر می رسید به خانه آمده و سپس به منزل پدرش در محله ای دیگر از منطقه خواجه ربیع رفته است. بنابراین گروه عملیاتی نیروهای انتظامی به سرپرستی سرگرد موسوی(رئیس دایره اطلاعات وامنیت عمومی کلانتری خواجه ربیع)با راهنمایی های زن جوان به طرف منطقه گلشاد حرکت کردند و با بهره گیری از شگرد های پلیسی موفق شدند متهم مذکور را دستگیر کنند اما این جوان وقتی به مقر انتظامی انتقال یافت ماجرای اسید پاشی را انکار کرد وگفت: از مدتی قبل دچار سوءظن بودم و از رفت وآمدهای همسرم به فروشگاه محصولات فرهنگی رنج می بردم چرا که تصور می کردم ارتباطی خیانت آلود شکل گرفته است اما در حالی که خودم تصمیم به اسید پاشی داشتم از این کار منصرف شدم و موضوع سوءظن را با پدر همسرم در میان گذاشتم. او فردی معتاد است که مکان ثابتی ندارد. با وجود این، وقتی این ماجرا را برایش بازگو کردم او تصمیم گرفت تا اسید را روی صورت متصدی فروشگاه بریزد! من هم در همان اطراف بودم وزمانی که پدر زنم دست به این عمل زد اورا با موتور سیکلت از محل بردم!براساس گزارش روزنامه خراسان تحقیقات پلیس با دستورات قضایی برای دستگیری متهم فراری ادامه دارد.
اعترافات کباب پزی که کباب می دزدید!
سجادپور- کمک آشپز یک رستوران که با همدستی منقل دار کباب، انواع غذاهای خام و پخته را به همراه کباب سرقت می کردند در حالی به دام افتادند که تصاویری از صحنه های سرقت در دوربین رستوران نقش بسته بود.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، چند روز قبل متصدی یک رستوران در مشهد شکایتی را مطرح کرد که دوتن از کارگرانش در طول چند ماه حدود500 میلیون تومان گوشت و برنج و کباب سرقت کرده اند. درپی دریافت این شکایت، بلافاصله گروهی از افسران دایره تجسس با دستور سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفای مشهد)عازم محل شدند و دو کار گر مذکور را درحالی به مقر انتظامی انتقال دادند که تصاویر دوربین مداربسته صحنه هایی از سرقت های زیرکانه را ثبت کرده بود. دو متهم وقتی فیلم خود را دیدند در همان بازجویی های اولیه لب به اعتراف گشودند و راز سرقت های کباب و گوشت های کبابی را فاش کردند.
کمک آشپز رستوران که بیش از 10 سال در این مجموعه فعالیت داشت در باره ماجرای سرقت گوشت و برنج گفت:قبول دارم من فقط اضافه های گوشت و استخوان وبرنج پخته را بدون هماهنگی خارج می کردم وهفته ای 5 تا 6 کیلوگرم گوشت و حدود 10 پرس برنج را از یک سال قبل به سرقت می بردم.
وی در پاسخ به این سوال افسر تجسس که آیا مشکلی با صاحبکار خود داشته اید نیز گفت:من نه تنها مشکلی با کار فرما نداشتم بلکه او حقوقم را نیز زودتر از موعد می پرداخت ولی من وسوسه شدم و اکنون پشیمان هستم!
گزارش روزنامه خراسان حاکی است در همین حال منقل دار کباب نیز با بیان این که من فقط یک کارگر ساده هستم درباره سرقت های خود گفت:از 3 سال قبل در رستوران مذکور مشغول شدم ولی از 3 ماه قبل کباب پخته،برنج،کوکو،عدسی و خوراک لوبیا را از رستوران سرقت می کردم و این کار را یک روز در میان انجام می دادم.
وی درباره انگیزه خود از دستبرد به غذاهای رستوران و کباب ها نیز گفت:من ماهانه 15 میلیون تومان حقوق می گرفتم اما چون اقساط بانکی زیادی داشتم این مبلغ کفاف زندگی ام را نمی داد به همین خاطر مجبور به سرقت شدم!
بنابراین گزارش بررسی های پلیس درباره این ماجرای تاسف بار درحالی ادامه دارد که متصدی رستوران مدعی است آن ها حدود500 میلیون تومان به مجموعه رستوران خسارت زده اند.درخور یادآوری است هردو متهم با تشکیل پرونده به مراجع قضایی معرفی شدند.
غافلگیری در عشق خیابانی!
هنگامی که مقابل دبیرستان دخترانه،عاشق حمیرا شدم، او 4 ماه از من بزرگ تر بود ولی این موضوع هیچ اهمیتی نداشت چرا که تقریبا هم سن وسال بودیم و بسیار این سن را برای ازدواج مناسب می دانستم اما بعد از 9 سال که از ازدواجم می گذرد زمانی به طرز وحشتناکی غافلگیر شدم که ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،این ها بخشی از اظهارات جوان 25 ساله ای است که دردوراهی عشق و طلاق راهی مرکز انتظامی شده بود. او درباره ماجرای ازدواج خود درپی عشق خیابانی به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت:درکلاس دوم دبیرستان تحصیل می کردم که عاشق حمیرا شدم. او در دبیرستان دخترانه مقابل منزل ما درس می خواند و من هر روز منتظر می ماندم تا او از مدرسه خارج شود. درآن سال ها من نوجوانی ورزشکار بودم و به همین دلیل قد و هیکل ورزیده و خوش تیپی داشتم.
خلاصه بعد از چند ماه تماس های تلفنی و دیدارهای حضوری با حمیرا بالاخره به خانواده ام اصرار کردم تا به خواستگاری او بروند. خانواده حمیرا هم که بسیار آشفته بودند خیلی زود این ازدواج را پذیرفتند چرا که پدر حمیرا مردی خلافکار بود و مادرش نیز در خانه های مردم کارگری می کرد تا هزینه های خانواده را تامین کند.در این شرایط من بازهم به تحصیل ادامه می دادم ولی یک روز سرایدار مدرسه که فوق لیسانس داشت مرا به گوشه ای کشید وگفت:عاقبت تحصیل مقابلت ایستاده است. وقتی در جامعه شغلی نیست ومن باید با مدرک فوق لیسانس در مدرسه سرایدار باشم تو می خواهی در چند سال آینده چه کار کنی؟ بهتر است به دنبال شغلی بروی که آینده داشته باشد!من هم حرف های او را باور کردم و در تعمیرگاه مکانیکی خودرو مشغول کار شدم! و خیلی زود به درآمد خوبی رسیدم اما متاسفانه حمیرا گویی عقده های دوران نوجوانی اش را تخلیه می کرد. او مدام عمل های جراحی زیبایی انجام می داد و پول های هنگفتی را خرج می کرد، من هم که دیگر استاد کار ماهری شده بودم به این هزینه ها توجهی نمی کردم اما یک روز متوجه شدم که حمیرا به من خیانت می کند. دیگر سقف اتاق دور سرم می چرخید و من خیلی ناراحت بودم اما نمی توانستم به خانواده ام چیزی بگویم یا با کسی درددل کنم! چرا که من با اصرار خودم با حمیرا ازدواج کرده بودم وبه یقین از طرف خانواده ام سرزنش می شدم! او نه به امور خانه داری می اندیشید و نه به فرزندآوری توجهی داشت فقط در مهمانی ها و پارتی های شبانه شرکت می کرد و مرا هم به زور به این گونه مهمانی ها می برد و ترغیب به مصرف مواد مخدر از نوع«گل» می کرد. حتی خودش هم چند بار در کنار من مصرف کرد ولی بیشتر اصرار داشت تا من درکنار مهمانان پارتی به استعمال «گل» ادامه بدهم. با آن که به «حمیرا»سوءظن داشتم ولی بازهم چیزی را به زبان جاری نمی کردم تا این که چند روز قبل به منزل یکی از بستگان نزدیکم رفتم. آن جا شارژ گوشی من تمام شد و از «امیر» خواستم تا گوشی اش را برای یک تماس ضروری در اختیارم بگذارد اما وقتی رمز گوشی را باز کردم چشمم به پیامک های عاشقانه و استیکر هایی افتاد که «حمیرا»برای «امیر»فرستاده بود. با ناراحتی و عصبانیت از «امیر» توضیح خواستم، او هم با تایید این موضوع که حدود یک هفته است این پیام ها از سوی «حمیرا»برایش ارسال می شود به من گفت:حتی من ماجرا را برای همسرم بازگو کردم که شاید او را از این مسیر انحرافی باز دارد ولی متاسفانه همسرم نیز به خاطر حفظ آبرو جرئت چنین کاری را نداشت و ...حالا هم به کلانتری آمده ام تا در دوراهی عشق وطلاق چاره ای برای رهایی از این وضعیت پیدا کنم اما ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با توجه به اهمیت ماجرایی که در مسیر بیراهه پیش می رود، بررسی های تخصصی و روان شناختی با دستور سرگرد امیر رضا فعال(رئیس کلانتری معراج مشهد)در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی