دزد سابقه دار:سوئیچ خودرو ،وسوسه ام کرد!
سجاد پور – سارق میان سالی که هنگام فرار از چنگ قانون به چند خودروی پارک شده در حاشیه خیابان خسارت هایی وارد کرد در بازجویی ها مدعی شد:وقتی سوئیچ را روی خودرو دیدم خیلی وسوسه شدم تا آن را سرقت کنم!
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، اسفند سال گذشته مردی هراسان با پلیس تماس گرفت و با نگرانی و اضطراب از سرقت خودروی پرایدش خبر داد.
درپی دریافت این خبر، بلافاصله چندین گروه گشت محسوس و نامحسوس عازم خیابان مقداد شدند و پلاک خودروهای عبوری را زیر نظر گرفتند. دقایقی بعد یکی از نیروهای گشت، خودروی سرقتی را مشاهده کرد و سپس با دستور سرگرد روح ا ... لطفی (رئیس کلانتری رسالت)به تعقیب وی پرداخت. دزد میان سال که متوجه پلیس شده بود برای فرار از چنگ قانون پدال گاز را در حالی فشرد که به خاطر اضطراب شدید،کنترل فرمان را از دست داد و با چندین خودروی پارک شده در حاشیه خیابان برخورد کرد اما همچنان به فرار خود ادامه می داد تا این که بالاخره پس از طی مسافتی زیاد به محاصره نیروهای انتظامی درآمد و دستگیر شد.با انتقال این متهم به مقر انتظامی،تحقیقات در این باره آغاز و مشخص شد که او از سارقان سابقه دار است و چندی قبل نیز توسط نیروهای کلانتری رسالت دستگیر شده بود. وی در همان بازجویی های اولیه گفت:سرقت را قبول دارم اما اشتباه کردم چرا که یک لحظه راننده برای خرید از خودرو بیرون آمد و به داخل فروشگاه رفت. من هم با دیدن سوئیچ روی خودرو ،وسوسه شدم و آن را سرقت کردم.
بنابرگزارش روزنامه خراسان،تحقیقات درباره سرقت های احتمالی دیگر این دزد سابقه دار ادامه دارد.
راز جنایت در مجتمع مسکونی !
سید خلیل سجادپور- مرد 39 ساله ای که به دنبال خشمی خون آلود،جنایت وحشتناکی را دریک مجتمع مسکونی رقم زده بود، بعد از حدود یک سال فرار تسلیم قانون شد و راز این جنایت را فاش کرد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،بعداز ظهر بیست وششم فروردین سال گذشته ،دختر بچه خردسالی سوار دوچرخه اش شد و به بازی در محوطه یک مجتمع مسکونی واقع در بولوار بهمن پرداخت.درحالی که دختر بچه با شوق وصف ناپذیری به بازی کودکانه خود ادامه می داد، ناگهان یک دستگاه پراید نیز وارد محوطه مجتمع مسکونی شد و هنگام عبور از کنار دختر دوچرخه سوار، او را به زمین انداخت. «محمد»پدر این دختر که با مشاهده این صحنه عصبانی شده بود به طرف راننده پراید رفت و به خاطر سرعت جوان پراید سوار به او اعتراض کرد. طولی نکشید که مشاجره لفظی بین آن ها بالا گرفت و به جملات توهین آمیز رسید. درهمین حال راننده پراید هم از پشت فرمان بیرون آمد و درگیری لفظی به نزاعی تلخ کشید اما با میانجیگری همسایگان و یکی از مدیران مجتمع مسکونی،دوجوان از یکدیگر فاصله گرفتند تا شرایط آشتی کنان آن ها فراهم شود اما دراین میان ناگهان زنی که از بستگان جوان پراید سوار بود با برادرش تماس گرفت و او را از نزاع داخل مجتمع مسکونی مطلع کرد. دقایقی بعد و درحالی که هنوز گفت و گوهای اهالی محل برای آشتی دادن دو همسایه ادامه داشت خودروی دیگری وارد مجتمع شد و چند نفر از داخل آن بیرون آمدند و به طرف «محمد»(مرد39ساله)رفتند. او که هنوز شعله های خشم در وجودش زبانه می کشید با مشاهده این صحنه ،چنین تصور کرد که همسایه اش عده کشی کرده است! در همین حال آتش زیر خاکستر دوباره زبانه کشید و این بار تیغه چاقو در حالی سینه جوان 18ساله را شکافت که او نقشی در ماجرای درگیری نداشت. لحظاتی بعد با فرارمتهم از صحنه نزاع،پیکر خون آلود جوان مذکور به بیمارستان شهید هاشمی نژاد انتقال یافت اما تلاش ها برای نجات وی به نتیجه نرسید و این جوان روزبعد براثر عوارض ناشی از اصابت چاقو جان سپرد.گزارش روزنامه خراسان حاکی است دقایقی بعد با اعلام مرگ جوان مجروح در مرکز درمانی،بلافاصله قاضی ویژه قتل عمد مشهد عازم بیمارستان شد و به تحقیق در این باره پرداخت. بررسی های مقدماتی و اظهارات شاهدان، دامنه تحقیقات را به مجتمع مسکونی در بولوار بهمن کشاند اما مشخص شد که عامل جنایت به مکان نامعلومی گریخته است.
این گونه بود که با دستور قاضی«محمودعارفی راد»گروهی از کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی به رد یابی های اطلاعاتی پرداختند وتحقیقات گسترده ای را برای شناسایی مخفیگاه جوان39 ساله آغاز کردند. ساعاتی بعد گروه کارآگاهان با راهنمایی های سرهنگ جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی)رصدهای اطلاعاتی را ادامه دادند وبه سرنخ هایی از چند مخفیگاه احتمالی متهم فراری رسیدند اما بررسی های نامحسوس نشان داد که متهم در این مکان ها حضور ندارد. در حالی که حدود یک سال از ماجرای این جنایت تکان دهنده می گذشت بالاخره در آخرین روزهای سال گذشته،کارآگاهان پلیس آگاهی در چند عملیات تخصصی چنان عرصه را بر متهم فراری تنگ کردند که او به ناچار تصمیم گرفت تا خود را تسلیم قانون کند.
این بود که به طرف پلیس آگاهی خراسان رضوی حرکت کرد وبدین ترتیب حلقه های قانون بر دستان وی گره خورد. عامل این جنایت مدعی بود وقتی افرادی ازخودرو پیاده شدند و به طرف من آمدند،من هم ازترس چاقوکشیدم که «محمدجواد»(مقتول)خودش را جلو انداخت و چاقو به قفسه سینه اش خورد.
وی در ادامه اعترافاتش افزود: چاقو را به صورت کلنگی زدم و سپس آن را در بیرون از مجتمع مسکونی دور انداختم.
بنا بر گزارش روزنامه خراسان، بررسی های بیشتر درباره زوایای این جنایت هولناک در حالی ادامه دارد که جوان 18 ساله(مقتول)فقط2 روز بود که به عنوان شاگرد مغازه طرف مقابل مشغول کار شده بود.
قتل مرد اراکی زیر سر زنش بود
با همدستی مرد غریبه او را کشتند
رئیس پلیس آگاهی استان از دستگیری قاتل مرد ۴۲ ساله اراکی در کمتر از ۱۲ ساعت در عملیات کارآگاهان پلیس آگاهی خبر داد.به گزارش رکنا؛ سرهنگ کارآگاه کامیار چهری در تشریح این خبر اظهار کرد: در پی وقوع یک فقره قتل عمد مرد ۴۲ ساله در شهرستان اراک در بامداد روز گذشته، بلافاصله تیمی مجرب از کارآگاهان اداره مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی مسئول رسیدگی به موضوع و شناسایی و دستگیری قاتل شدند.وی افزود: کارآگاهان ضمن بررسی دقیق صحنه وقوع جرم و آثار به جا مانده در صحنه و همچنین در تحقیقات تخصصی به همسر مقتول، مظنون شدند و با هماهنگی قضایی وی را دستگیر و به پلیس آگاهی منتقل کردند.رئیس پلیس آگاهی استان تصریح کرد: در تحقیقات فنی و تخصصی کارآگاهان، همسر مقتول به طراحی نقشه قتل با همدستی جوانی ۲۵ ساله اعتراف کرد که با توجه به اعترافات وی و با هماهنگی مقام قضایی، همدستش دستگیر و به پلیس آگاهی منتقل شد.این مقام انتظامی در ادامه اظهار کرد: متهم در تحقیقات کارآگاهان و پس از مواجهه با شواهد و ادله پلیسی به قتل عمد مرد ۴۲ ساله اراکی با همدستی همسر مقتول به دلیل اختلافات خانوادگی اعتراف کرد.
ماجرای مرد خسیس !
اگر چه می دانم دراین سن و سال دیگر نباید از «طلاق» سخن بگویم و مسیر دادگاه را درپیش بگیرم اما رفتارهای زجرآور شوهر خسیسم چنان مرا رنج می دهد که ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،زن55 ساله با بیان این که بعد از 35 سال زندگی مشترک دیگر به آخر خط رسیده ام، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت:18ساله بودم که «قدیر»مرا از خانواده ام خواستگاری کرد. آن زمان پدر«قدیر»برای خرید سیب به روستا می آمد و با پدرم برای ارزیابی مقدار سیب های درختان به باغ اهالی می رفت. خلاصه من و قدیر در حالی پای سفره عقد نشستیم که او نیز مانند پدرش به تجارت و بازرگانی روآورده بود. اوایل زندگی هیچ مشکلی را احساس نمی کردم و با شور و شوق خاصی مشغول خانه داری می شدم. قدیر مدام از مهارت های خاص من تعریف می کرد و مرا بانویی بی نظیر می خواند. اما با به دنیا آمدن پسرم تازه متوجه شدم که شوهرم فقط به دنبال ثروت اندوزی است و هیچ احساس عاطفی نسبت به فرزندمان ندارد چرا که او به خاطر پرداخت هزینه های بیمارستان و تهیه لباس نوزاد ولوله ای به راه انداخت که من نزد دیگر بیماران و زائوها از خجالت آب شدم. از آن روز به بعد خسیس بازی های شوهرم شروع شد به طوری که فقط در پی خرید و فروش زمین در مناطق مختلف شهر بود و به پسرم توجهی نداشت. دراین شرایط «ایمان» هم به دنبال رفیق بازی رفت و من زمانی به خود آمدم که از محیط خانه گریزان بود. آرام آرام فهمیدم که پسرم درگرداب اعتیاد دست وپا می زند و من از او غفلت کرده ام. چند بار «ایمان» را به مراکز ترک اعتیاد بردم ولی «قدیر»هنوز سرگرم خودش بود و همواره مرا به خاطر خرید گوشت و مایحتاج زندگی سرزنش می کرد که چرا لوازم گران قیمت خریده ام.
هربارکه برای خرید بیرون می رفتم باید با حساب و کتاب دقیق به او پاسخ می دادم که تخم مرغ کیلویی چند شده است یا چرا مرغ را با این قیمت خریده ام! اکنون هم با این همه ملک واملاک و چندین واحد آپارتمانی که دارد هنوز هم در تاکسی اینترنتی کار می کند تا به پس اندازهایش ادامه بدهد. این درحالی است که شوهرم مرا کتک می زند تا به رفتارهایش اعتراض نکنم. حتی یک بار چنان مرا زیر مشت و لگد گرفت که مدتی بیهوش شدم وبعد از آن به دادگاه رفتم و از او شکایت کردم.
خلاصه کار به جایی رسید که دیگر نمی توانستم خسیس بازی های شوهرم را تحمل کنم. او پسرم را به حال خودش رها کرده است و به دخترم که به سن ازدواج رسیده نیز هیچ توجهی نمی کند و مدام مرا به خاطر تهیه جهیزیه سرزنش می کند. پسرم شاگرد مغازه و اجاره نشین است،درحالی که شوهرم واحدهای آپارتمانی خود را به اجاره واگذار می کند. او معتقد است «ایمان»خودش باید هزینه هایش را تامین کند و «پول مفت» به کسی نمی دهد! با آن که خوب می دانم در این سن و سال حرف از «طلاق» اشتباه است اما چاره ای ندارم چرا که نمی توانم اوضاع زندگی ام را تغییر بدهم، مدام آرزو می کنم روزی با دل خوش کنار یک سفره بنشینم و با مهر و عاطفه خانوادگی به چهره یکدیگر نگاه کنیم...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است باتوجه به اظهارات زن میان سال،اقدامات مشاوره ای با صدور دستوری از سوی سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفای مشهد)در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی