ماجرای بیست وسومین دستگیری یک دزد!

سجادپور- سارق 45 ساله ای که 22 فقره سابقه کیفری دارد، این بار درحالی برای بیست و سومین بار توسط نیروهای کلانتری رسالت مشهد دستگیر شد که به 15 فقره سرقت از واحدهای ساختمانی اعتراف کرد.
به گزارش روزنامه خراسان، ماموران کلانتری رسالت مشهد که عملیات گسترده ای را برای مبارزه با سرقت های خرد در حوزه استحفاظی آغاز کرده‌اند، هنگام گشت‎زنی در خیابان آیت ا... عبادی 87 به مرد 45 ساله ای مشکوک شدند که کیسه ای سنگین را به دوش می کشید و با نگرانی اطراف خود را می پایید. افسران انتظامی که یقین داشتند با یکی از دزدان حرفه ای روبه رو شده اند، بلافاصله او را متوقف کردند و متوجه شدند که وی 60 نوع کلید به خودش آویزان کرده است و درون کیسه نیز لوازم مستعمل مانند شیرآلات ساختمانی،شیرگاز،کابل،دستگیره،آچار و... وجود دارد. این مرد که خود را «احمد-م» معرفی می کرد، با دستور سرگرد روح ا... لطفی(رئیس کلانتری رسالت) به مقر انتظامی انتقال یافت و با هماهنگی های قضایی مورد بازجویی های تخصصی قرار گرفت.
در همین حال بررسی های افسران دایره تجسس نشان داد که وی دارای 22فقره سابقه کیفری است و به ساختمان های خالی از سکنه یا درحال احداث دستبرد می زند. بنابراین بازجویی ها درحالی ادامه یافت که وی به 15فقره سرقت از ساختمان ها اعتراف کرد و سپس به مراجع قضایی معرفی شد.

چالش «جنایت» با چاشنی انکار !

سید خلیل سجادپور-دو نیروی یکی از شرکت های مراقبتی و حفاظتی مشهد که به اتهام قتل عمد و آدم ربایی دستگیر شده اند اعترافات خود را در آخرین جلسه محاکمه به چاشنی انکار گره زدند!
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، صبح هفدهم آذر سال 98،رهگذری که سوار بر خودرو از جاده کلات عبور می کرد ناگهان در حاشیه کال کشف،جسد مردی را دید که بخشی از آن توسط حیوانات خورده شده بود. طولی نکشید که این ماجرای وحشتناک در بی سیم های پلیس پیچید و بدین ترتیب گروهی از نیروهای کلانتری خلق آباد عازم محل کشف جسد شدند و با تایید درستی خبر ،مراتب را به قاضی علی اکبر احمدی نژاد(قاضی ویژه قتل عمد در زمان وقوع حادثه)اطلاع دادند. دقایقی بعد با حضور مقام قضایی در صحنه کشف جسد ،تحقیقات آغاز و مشخص شد جسد خون آلود مربوط به جوان معتادی به نام «هادی» است که حدود 8 ساعت از مرگ وی می گذرد. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، بررسی های میدانی مقام قضایی ادامه یافت و گروهی از کارآگاهان پلیس آگاهی استان خراسان رضوی به سرپرستی سرهنگ ولی نجفی(رئیس دایره قتل عمد آگاهی)به واکاوی این ماجرای تکان دهنده پرداختند.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است:درحالی که پزشکان قانونی وارد آمدن صدمات متعدد و شکستگی های دنده ای بر اثراصابت جسم سخت را یکی از دلایل مهم مرگ جوان40 ساله تشخیص داده بودند،خورده شدن بخشی از گردن و صورت وی توسط حیوانات،چالشی در تعیین علت دقیق مرگ به وجود آورد اما ردیابی های اطلاعاتی کارآگاهان به نتیجه رسید و با پیگیری گوشی تلفن دو جوان به نام های مرتضی و محمد شناسایی شدند که در یک شرکت مراقبتی و حفاظتی خصوصی مشغول فعالیت بودند.
وقتی دو متهم به پلیس آگاهی هدایت شدند بررسی های تخصصی نشان داد که آن ها ماجرایی رمزآلود را پنهان می کنند به همین دلیل تحقیقات ادامه یافت که در نهایت گوشه‌ای از پازل مرگ مشکوک«هادی» نمایان شد. یکی از متهمان که با رصد گوشی تلفن در چنگ قانون گرفتار شده بود، به افسر تحقیق گفت:ما در یک شرکت حفاظتی و مراقبتی خصوصی و در یک محدوده خاص به گشت زنی می پرداختیم تا از اموال مراقبت کنیم و به این منظور معتادان را می گرفتیم و به مرکز ترک اعتیاد تحویل می دادیم! چند روز قبل هم فردی را در خیابان شهید طرحچی گرفتیم و او را به زور سوار خودرو کردیم که ناگهان خودش را از درون خودرو به بیرون پرت کرد و متواری شد اما بعد متوجه شدیم که گوشی تلفن او داخل خودرو جا مانده است!
در همین حال متهم دیگر پرونده گفت:گوشی را «محمد» به من داد تا آن را به کلانتری تحویل بدهم ! چرا که در خیابان شهید طرحچی یک معتاد را سوار کردیم اما وقتی از درون خودرو گریخت گوشی تلفن او جا ماند ما برخی افراد را با باتوم می زدیم که دیگر به آن جا نیایند!
بنابر گزارش روزنامه خراسان،با تغییر و تحولات قضایی در شعبه ویژه قتل عمد،قاضی دکتر صادق صفری ادامه تحقیق در این پرونده «جنایی»را در سمت قاضی ویژه قتل عمد به عهده گرفت و بدین ترتیب بررسی های موشکافانه برای تکمیل پازل این پرونده ادامه یافت. از سوی دیگر با جمع آوری مستندات دقیق و سوالات تخصصی از متهمان، روند بررسی های جنایی با اظهارات مدیر موسسه حفاظتی و مراقبتی به جایی رسید که مشخص شد متهمان از باتوم،شوکر و افشانه نیز استفاده می کنند و بنا به تحقیقات قاضی صفری آن ها برای کتک زدن جوان40 ساله نیز از ضربات مهلک باتوم بهره برده اند.
این گونه بود که با تکمیل تحقیقات قرار جلب به دادرسی از سوی قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب صادر شد و این پرونده با تایید قرار مذکور در دادستانی ،درشعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی مورد رسیدگی قرارگرفت.
این گزارش حاکی است: با توجه به اهمیت و حساسیت این ماجرای جنایی، جلسات محاکمه متهمان به ریاست قاضی حجت الاسلام محمد شجاع پورفدکی آغاز شد و دو متهم زیر رگبار سوالات فنی و انحرافی قرارگرفتند ودر پاسخ به سوالات به تناقض گویی افتادند.
درآخرین جلسه رسیدگی که دو روز قبل در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی برگزار شد، هردو متهم درکنار وکلای مدافع پای میز محاکمه ایستادند و به سوالات قضات باتجربه دادگاه پاسخ دادند اما درنهایت چالش های پرونده جنایی به چاشنی انکار متهمان نیز گره خورد!
در این جلسه محاکمه که مستشاری آن را نیز قاضی حسین بهمن آبادی به عهده داشت ابتدا اولیای دم تقاضای صدور قصاص نفس کردند و سپس با دفاعیات وکلای مدافع،متهمان نیز در برابر میز عدالت ایستادند. درادامه جلسه رسیدگی به این پرونده جنایی،قاضی شجاع پورفدکی از یکی از متهمان پرسید:شما چرا معتادان رابه مرکز ترک اعتیاد انتقال می دادید؟ این موضوع به شما چه ربطی داشت؟ متهم پاسخ داد:به ما گفته بودند این قانون کار شماست ،ابتدا تذکر می دادیم برای بار دوم تهدید می کردیم و اگر حضور معتادی در محدوده ما ادامه داشت او رابه زور سوار خودرو می کردیم وبه «خانه سبز» انتقال می دادیم!
سپس رئیس دادگاه سوال کرد باتوم هم داشتید؟ متهم پاسخ داد:بله! اما آن روز جوان معتاد(متوفی)را درحالی که به زور سوار خودرو می کردیم من فقط یک لگد به او زدم! ولی او را نکشتیم و از مرگ او هم اطلاعی نداریم! فقط وقتی خودش را از داخل خودرو بیرون انداخت و فرارکرد متوجه شدیم که گوشی تلفن او جا مانده است! در این هنگام مقام قضایی پرسید این قانون(تذکر،تهدید وانتقال) را شما از کجا مطرح می کنید؟ که متهم پاسخ داد:به ما می گفتند این شیوه کار ما بود!
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، در حالی که متهمان درتنگنای سوالات تخصصی قضات باتجربه دادگاه به تناقض گویی ادامه می دادند،سعیدی پور (وکیل اولیای دم) نیز به دفاع پرداخت و اظهارات متهمان را منطبق با واقعیت ندانست و با دلایل و استنادات حقوقی ادعاهای متهمان را رد کرد. درحالی که متهمان آخرین دفاعیات خود را بیان کردند،رئیس دادگاه نیز پایان رسیدگی را اعلام کرد تا رای قانونی پس از مشورت های قضایی صادر شود.

سرقت های خیانت بار تبعه خارجی !

سجادپور-دزد جوان تبعه خارجی که در ساختمان های درحال ساخت کارگری می کرد، هنگامی به اتهام سرقت شیرآلات و تجهیزات ساختمانی دستگیر شد که فیلم دوربین مداربسته او را رسوا کرد.به گزارش روزنامه خراسان، در پی سرقت های متعدد از ساختمان های درحال ساخت،گروه ویژه ای از افسران دایره تجسس کلانتری رسالت مشهد، رصدهای اطلاعاتی را برای شناسایی این سارق حرفه ای آغاز کردند و با بررسی فیلم دوربین مداربسته یکی از ساختمان ها،جوان 30 ساله تبعه خارجی (افغانستانی) را شناسایی کردند که تصاویر وی هنگام دستبرد به اموال ساختمان ضبط شده بود. به همین دلیل نیروهای انتظامی به گشت‎زنی هدفمند در مناطق تردد احتمالی سارق پرداختند تا این که بیست وپنجم فروردین، وی را در خیابان مسلم شمالی به دام انداختند.با انتقال متهم مذکور به کلانتری ، وی ارتکاب هرگونه سرقتی را انکار کرد اما زمانی که دربرابر فیلم دوربین مداربسته قرارگرفت، به ناچار لب به اعتراف گشود و سرقت از 6 واحد ساختمانی را پذیرفت. او به افسران دایره تجسس گفت:از اتباع کشور افغانستان هستم که به صورت غیرمجاز در ایران زندگی می کنم اما سرقت ها را درحالی انجام می دادم که به خاطر کارگری در ساختمان های درحال ساخت،به راه های ورود وخروج ساختمان ها آشنایی کامل داشتم به همین دلیل هم در فرصت مناسب به ساختمان های مذکور دستبرد می زدم.گزارش روزنامه خراسان حاکی است:این سارق جوان که با دستور سرگرد روح ا... لطفی(رئیس کلانتری رسالت) به مراجع قضایی معرفی شده بود،درحالی روانه زندان شد که بررسی های پلیس برای کشف سرقت های احتمالی دیگر وی همچنان ادامه دارد.

عشق رنگی !

روزی که در19 سالگی عاشق «لیدا»شدم ،دیگر به هیچ چیزی جز ازدواج با او نمی اندیشیدم اما نمی دانستم به قول مولوی شاعر بزرگ کشورمان «عشق هایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود!» چراکه ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،جوان 23 ساله معتادی که در پی تقاضای طلاق از سوی همسرش به کلانتری بانوان مشهد مراجعه کرده بود، با بیان این مطلب درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت:خانواده ام از نظر اقتصادی و اجتماعی در سطح متوسط جامعه بودند اما من به درس و مدرسه علاقه ای نداشتم و بیشتر به دنبال آموختن حرفه ای برای گذران زندگی بودم به همین خاطر هم در مقطع راهنمایی ترک تحصیل کردم و درکنار پدرم به تعمیر خودروهای سبک مشغول شدم.
خیلی زود تعمیر خودروها را آموختم و درمسیر درآمدزایی قرارگرفتم. باکمک پدرم،خانه و خودرو خریدم و دوست داشتم به صورت مستقل زندگی کنم. دراین شرایط بود که روزی درخیابان عاشق«لیدا»شدم. آن روز وارد نوزدهمین بهار زندگی ام شده بودم و بی صبرانه به دیدار«لیدا»می رفتم. با او در کوچه و خیابان و مکان های خلوت قرار می گذاشتم و به چیزی جز ازدواج با او نمی اندیشیدم . وقتی خانواده ام درجریان این عشق خیابانی قرارگرفتند، به شدت مرا سرزنش کردند اما من دچار هیجانات دوران جوانی بودم و به این سرزنش ها و نصیحت های دلسوزانه توجهی نمی کردم. با آن که بارها این شعر مولوی را شنیده بودم که عشق های رنگی ،فرجامی جز ننگ ندارد اما خودم را تافته ای جدا بافته از دیگران می دانستم و این حرف ها را باور نداشتم. خلاصه با اصرارهای من ،خانواده ام موافقت کردند و من و «لیدا» در حالی پای سفره عقد نشستیم که خودم را خوشبخت ترین انسان روی زمین می دانستم و از نظر مالی هم مشکلی نداشتم . با آن که «لیدا»دختری خوشگذران بود و مدام به تفریح و گشت وگذار می رفت اما من چیزی برایش کم نمی گذاشتم تا این که یک شب در هم‎نشینی خانوادگی ناگهان پدر «لیدا»بساط مشروب خوری به راه انداخت و من هم با اصرار نامزدم مقدار کمی در کنار آن ها نوشیدم. آن جا بود که فهمیدم همسرم نیز به مصرف مشروبات الکلی آلوده است و این ماجرا بارها تکرار شد به گونه ای که در دورهمی های دوستانه و فامیلی هم نه تنها بطری های مشروب خودنمایی می کرد بلکه دیگر مواد مخدر و قرص های روانگردان هم اضافه شده بود. من هم که اسیر عشق رنگی بودم بارها به اصرار«لیدا» مواد مخدر مصرف می کردم و مشروبات الکلی می نوشیدم. بالاخره زمانی به خودم آمدم که دیگر دیر شده بود و من در گرداب مواد افیونی گرفتار بودم و هر روز اسیر مواد مخدر جدیدی می شدم. حالا دیگر مصرف هر نوع مواد مخدری درخانه پدرزنم امری طبیعی بود و من از شدت خماری مدام از تعمیرگاه فرار می کردم و به خانه پدر«لیدا»می رفتم .آرام آرام پدر «لیدا»با ترفندهای خاصی خانه و خودروی مرا به نام خودش سند زد و من هم از سوی خانواده ام طرد شدم چراکه دیگر معتادی متجاهر بودم و همه موقعیت های شغلی و اجتماعی خودم را از دست دادم. حالا دیگر هیچ نوع مواد مخدری نبود که تجربه نکرده باشم. پدرم تلاش می کرد تا مرا از این مسیر خطرناک بازدارد اما دیگر خیلی در مرداب خلافکاری غرق شده بودم تا این که بعد از 3سال،همسرم با این ادعا که من به خاطر اعتیاد شدیدم به مواد مخدر صنعتی ،توانایی تشکیل زندگی مشترک را ندارم، تقاضای طلاق داد اما ای کاش...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است:با توجه به اهمیت این ماجرای تاسف بار، بررسی های قانونی و روان شناختی در این پرونده،بادستور سرهنگ سمیه گلزاری(رئیس کلانتری بانوان مشهد)در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد تا راهکارهای قانونی مورد کنکاش های تخصصی قرار گیرد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ | 17:37 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |