رئیسی رئیسی بی مانند

رئیس جمهور جامع الاطراف

رئیس جمهور جامع الاطراف

ای رئیسی، رئیسِ بی مانند

ای رئیسی، رئیسِ بی مانند - که رئیسی چِنُو تو نامَدَه است

هر که جُز راهِ تو طی کند بداند که - راهِ شیطان برفته و خُدا زَدَه است

تو که خود، بوده ای رئیس، وَلی - نَنِشستی، به پُشت میز خود، وَ به کاخ

تو نَه شب میشناختی، وَ نَی هَم روز - بَهرِ خویشتن، حَرام کرده ای، تو، مُناخ

روز و شب بوده ای، تو، به فکرِ وَطَن - اَندَر این شهر و آن شهر و هَر مَفَاز و دِیار

تو نبودی به فکرِ خواب و آرامش - هَر کُجا بوده ای، بوده ای، تو، اَندَر کار

بوده ای، خادِمُ الرِّضا تو، وَ خادِمِ خلق - بوده ای، عَبدِ مُخلِص برای حضرتِ حَق

بوده ای، دائِمُ الذِّکر، با خُدایِ کریم - دائِمًا بوده ای، دَر پناهِ رَبِّ فَلَق

سَیِّدی، شیرِ خاورمیانه، بودی، تُو - خُفته، دَر بیشه، دَر کَمینِ شکار

روبهان و شگال و خرگوشان - جمله از ترس، داده زِ دست خویش قَرار

گُفته است رهبری، به وَصفِ تو نیک - بُوده ای تو، یِک اَز بهترین، عناصِرِمان

بوده ای هَر شَب و روز، به فِکرِ محرومان - بوده ای ناصِرِ بَندگانِ داوَرِمان

دَر رَهِ خدمتِ به محرومان - رفته ای شهر به شهر، از شمال و جنوب

گفته ای یک، دو، بار، بَل، سی بار - خواهم آمد، که کار گردد، خوب

سَدِّ قیزقلعه سی، وَ، رودِ اَرَس - بوده است، آخرین سَفَر، برایِ شُما

مَقصَدِ اَوَّل و آخِرِ شُما سونگون - گشته است، راهِ پُر خَطَر برایِ شُما

دَر رَهِ خِدمَتِ به مَردمِ خویش - تو جهادی نموده ای خدمت

اجر و مزدی نخواسته ای زِ کسی - نَنِهادی تو بر کَسی مِنَّت

تو به هَر روز و شَب، بُدی به فِکرِ وطن - عاقِبَت گشته ای، شَهید، در این راه

بوده ای، دائِم از کار خوبِ خود خندان - بُود، تحسینِ تو، همیشه، دَر اَفواه

رفتی اَز بینِ ما شُدی شهیدِ وَطَن - هَمرهِ هفت تَن، یارِ مُخلِص و پُر کار

راهِ تُو مُستَدام، ای شهیدِ وَطَن - باقری، مَغفِرت، طَلَب کُن اَز غَفّار

سروده شده جمعه ی شهادت شهیدِ جمهور آیت الله رییسی بهار 1403

ای رئیسی، رئیسِ دولتِ ما

ای رئیسی، رئیسِ دولتِ ما - که نَه شب آرمیده ای وَ نه در روز

دائِمًا بوده ای به حالِ نبرد - تا که حق در جهان شَوَد پیروز

دَر رَهِ خدمتِ به محرومان - عاقبت، جانِ خویش را فدا کردی

هی دویدی، دویدی، تو هَر شب و روز - خویشتن را زِ میزِ خود جدا کردی

گاه قزوین و ری بودی و گهی آمُل - گاه زابل وَ رشت، وَ یا سمنان

گاه زابل وَ اهواز و گاه، در بجنورد - گاه بیرجند و گرگان و گَه به کردستان

آخرین بار هَم که رفته ای تو در تبریز - سی اردیبهشت بود و وَقتِ بهار

سَدِّ قیزقلعه سی، وَ، رودِ اَرَس - بوده است، بازدیدِ شما، در آخرِ کار

وقتِ باز گشتتان سویِ تبریز - عُمرِ خدمت برایتان سَر آمده است

زِ ارتفاعاتِ جنگلِ دیزمار - بویِ یک روزگارِ دیگر آمده است

تو و هفت یار و همرهت آن روز - بین آن درّه و جنگل و نهال و گیاه

اوفتاده، شدید آسوده - از تلاشِ شب و روز و زَحمتِ جانکاه

روزِ میلادِ شمس الشّموس، شُدی تو شَهید - ای که بودی تو، خادِمِ امام رضا

رفته ای نزدی مولایِ خود، گوارایت - دوستانِ تو گویند، اِلتماسِ دُعا

مَن قَضی نَحبَهُ، هَست آیَتِ حَق - بَهرِ مَردانِ مَرد و عَبدِ اللّه

آری آن بندگانِ مُخلِصِ حَق - زین جهان، رفته اَند، عِندَ اللّه

آری آن شیرمردانِ روز و عابِدِ شَب - روز و شَب خادمند و خدمتکار

روزها بسته اند کمر به خدمتِ خلق - شب به درگاه حق، به ذکرِ یا غفّار

اری آن شیرمردان، بِسانِ علی - بسته اند مُحکم، کمر بِه خدمتِ خلق

باقری، راه حق هست رَهِ مردان - عاریت بر تن است جامه و دَلق

سروده شده روز میلاد شمس الشموس و شهادت خادم الرضاعلیه السلام بهار 1403

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhorasanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، رئیسی رئیس بی مانند

تاريخ : جمعه ۴ خرداد ۱۴۰۳ | 22:26 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |