اعترافات عامل گوشی قاپی در ایستگاه های اتوبوس
سجادپور – موتورسوار سابقهداری که با همدستی خواهرش در ایستگاه های اتوبوس گوشی قاپی می کرد، در حالی به چنگ قانون افتاد که تاکنون به 10 فقره جیب بری و کیف زنی هم اعتراف کرده است.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، در پی تماس شهروندان با پلیس110، مبنی بر گوشی قاپی دختر و پسر موتورسوار در بولوار شهید فرامرز عباسی، بلافاصله گروه گشت انتظامی با دستور سرهنگ روح ا... لطفی (رئیس کلانتری آبکوه) در حالی عازم محل سرقت شدند که تعدادی از شهروندان وظیفه شناس نیز به تعقیب دزدان مذکور پرداختند. طولی نکشید که نیروهای انتظامی، جوان موتورسوار را با همکاری شهروندان به دام انداختند ولی دختر جوان از صحنه حادثه گریخته بود. بنا بر گزارش روزنامه خراسان، با انتقال این متهم 26 ساله به مقر انتظامی، بازجوییهای تخصصی از وی در دایره تجسس آغاز و مشخص شد که وی از دزدان حرفه ای است که سوابق متعدد کیفری نیز دارد. این سارق جوان که با مشاهده مستندات پلیس، چاره ای جز بیان حقیقت نداشت، لب به اعتراف گشود و گفت: دختری که از صحنه سرقت گریخت خواهرم «نازی» است که از حدود سه ماه قبل با همدستی دیگر کیف زنی و گوشی قاپی میکنیم! وی ضمن اقرار به آخرین گوشیقاپی در ایستگاه اتوبوس اضافه کرد: طعمه های خود را در مراکز شلوغ و به ویژه ایستگاه های اتوبوس شناسایی می کردیم و در فرصتی مناسب سرقت انجام می دادیم.گزارش روزنامه خراسان حاکی است: این سارق حرفه ای در حالی تاکنون به ارتکاب بیش از 10 فقره جیب بری، کیف زنی و گوشی قاپی اعتراف کرده که تاکنون نیز تحت تعقیب کارآگاهان پلیس آگاهی بوده است. تلاش های افسران دایره تجسس کلانتری آبکوه با دستورهای ویژه قضایی برای دستگیری خواهر این سارق موتور سوار ادامه دارد.
ماجرای سرقت های وحشتناک از مردان هوسران!
سید خلیل سجادپور- زن معتادی که به اموال مردان هوسران دستبرد می زد، در حالی با پیگیریهای یک مالباخته سمج به دام افتاد که راز سرقت های وحشتناک با نوشیدن های آلوده را فاش کرد.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، حدود یک هفته قبل مرد جوانی با گزارش سرقت از منزل مسکونیاش به افسران دایره کلانتری رسالت مشهد گفت: شبی که اعضای خانواده ام در منزل نبودند و من هم در محل کارم حضور داشتم، دزدان به منزلم دستبرد زده و گوشی های تلفن را به همراه تلویزیون به سرقت بردهاند. با تشکیل پرونده سرقت در کلانتری، تحقیقات پلیس برای شناسایی و دستگیری دزدان مورد ادعای شاکی ادامه یافت تا این که سپیده دم روز سه شنبه گذشته، مالباخته جوان با پلیس تماس گرفت و مدعی شد دزد اموالش را که یک زن خیابانی است در اطراف بزرگراه شهید میرزایی شناسایی کرده است. در پی دریافت این خبر بلافاصله گروه گشت نامحسوس با صدور دستوری از سوی سرهنگ مجتبی حسین زاده(رئیس کلانتری رسالت)عازم محل شدند و زن 32 ساله را به مرکز انتظامی انتقال دادند؛ اما این زن که مدعی بود به مواد مخدر صنعتی(شیشه) اعتیاد دارد، در حضور مالباخته سمج، دستبرد به اموال مردان هوسران را فاش کرد. او گفت:آن شب شاکی مرا به منزلش برد تا به عقد موقت او دربیایم. من هم که برای تامین هزینه های اعتیادم به پول بیشتری نیاز دارم، از قبل قرص های خواب آور را در کیفم گذاشته بودم که آن ها را درون نوشیدنی مالباخته ریختم و زمانی که او به خواب عمیقی فرو رفت، گوشی های تلفن و تلویزیون منزلش را سرقت کردم و به شهرستان چناران رفتم، ولی حدود یک هفته بعد از این ماجرا در حالی دستگیر شدم که از منزل یکی دیگر از طعمه هایم باز می گشتم. او در حالی که مقادیری وجه نقد را به پلیس نشان می داد، افزود: این مبالغ را هم از منزل آخرین طعمه ام به سرقت بردم که قرار بود مرا به عقد موقت خودش درآورد! به او نوشیدنی خواب آور خوراندم و پول هایش را سرقت کردم!گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با اعترافات این زن معتاد، بررسیهای تخصصی افسران دایره تجسس کلانتری رسالت برای شناسایی مالباختگان آغاز شد که طعمه این زن جوان شده اند چراکه تحقیقات مقدماتی پلیس نشان می دهد مردان هوسرانی که به دام زن مذکور افتاده اند احتمالا به دلیل ترس از رسوایی و آبروریزی شکایتی را در مراکز انتظامی مطرح نکرده اند و یا چگونگی وقوع سرقت را به طرز عجیبی تغییر داده اند.بنا بر گزارش روزنامه خراسان، مالباخته سمج که بعد از یک هفته پیگیری، موفق شده بود زن شیشه ای را در پاتوق معتادان وسط بزرگراه شناسایی کند، با اعترافات وی، حقیقت ماجرای سرقت را بازگو کرد و بدین ترتیب بررسی های پلیس وارد مرحله جدیدی شد.
زنی در مرداب کثیف!
«رویا» زن 23 ساله ای که مدعی است در مرداب کثیف عشقی خیابانی دست و پا می زند! درباره سرگذشت تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهدگفت: 11سال بیشتر نداشتم که با یکی از بستگان مادرم ازدواج کردم وخیلی زود باردار شدم اما زمانی که دخترم نوزادی 6 ماهه بود، شوهرم را به جرم تجاوز به عنف دستگیر کردند و او چند سال در زندان بود اما بعد از آزادی از زندان نه تنها اعتیادش را کنار نگذاشت بلکه همچنان به من خیانت میکرد. از سوی دیگر هم وقتی شوهرم دستگیر شد و خبر تجاوز به عنف او در رسانه ها انتشار یافت، پدرم خیلی تلاش کرد تا من از شوهرم طلاق بگیرم و دخترم را نیز به خانواده او واگذار کنم ولی من یک مادر بودم و نمی توانستم از نوزاد شیرخواره جدا شوم. این بود که خانواده ام نیز مرا طرد کردند. خلاصه حدود یک سال قبل مهریه ام را بخشیدم و از او طلاق گرفتم. بعد هم خانه ای در مشهد اجاره کردم و با هنر آرایشگری که داشتم روزگارم را می گذراندم. در این شرایط پسرجوانی که می دانست من مطلقه هستم، مدام برایم ایجاد مزاحمت می کرد تا حدی که واقعا از زندگی خسته شدم.آن شب به حرم امام رضا(ع)رفتم و حدود یک ساعت اشک ریختم. هنوز گریه هایم ادامه داشت که دست زنی را روی شانه هایم احساس کردم. او یکی از خادمان حرم بود. مرا به اتاق برد و پای درد دل هایم نشست. من هم ماجرای خیانت های همسرم و جدایی از او را برایش بازگو کردم. آن زن که خودش استاد دانشگاه بود و به تنهایی زندگی می کرد، مرا به خانه اش برد و از من خواست مانند دخترش در کنار او زندگی کنم. روزهای خوبی خداوند برایم رقم زد اما من نفهمیدم و قدر این مهربانی را ندانستم چراکه در فضای مجازی با پسری به نام «حسام»آشنا شدم. او ابتدا خودش را جوانی مجرد معرفی کرد ولی خیلی زود از تصاویر اینستاگرامی او فهمیدم که متاهل است ولی «حسام» ادعا کرد در آستانه جدایی از همسرش قرار دارد. من هم که دیگر دلباخته او شده بودم. از او خواستم مرا به عقد موقت خودش دربیاورد. در همین روزها بود که خواستم خانم دکتر را به خاطر سالروز تولدش خوشحال کنم؛ بنابراین به گل فروشی «حسام» رفتم و با او از نزدیک ارتباط برقرار کردم. حالا دیگر همه خوبی های خداوند و انسان های مهربانی را فراموش کردم که در مسیر زندگی ام گذاشته بود.حتی پدر«حسام» با من تماس گرفت و مرا نصیحت کرد که از «حسام» جدا شوم. او می گفت: تو پنجمین دختری هستی که من تلاش می کنم از زندگی حسام دور کنم. او مانند دیگران به تو هم خیانت می کند ولی من چنان در مرداب کثیف عشقی خیابانی فرورفته بودم که به این نصیحت های دلسوزانه هم گوش ندادم. در این مدت افرادی که مرا می شناختند هر بار خواستگارانی را معرفی می کردند که برخی از آن ها از هر نظر شایسته بودند ولی من ماجرای خواستگاری را برای «حسام» بازگو می کردم و او هم به سراغ خواستگارانم می رفت و اجازه نمی داد دیگر کسی از من خواستگاری کند! من هم به او علاقهمندم و در دوراهی تردید قرار دارم. خودم می دانم که او به من هم خیانت می کند ولی ای کاش ...گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با صدور دستوری از سوی سرگرد احمدآبکه(رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) بررسی های روانشناختی برای رهایی این زن جوان از مرداب کثیف در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
آن زن را نمی شناختم اما ...
مرد50 ساله ای که به اتهام قتل زن معتاد و بی سرپناه در مشهد و با هوشیاری کارآگاهان پلیس آگاهی به چنگ قانون افتاد پس از آن که صحنه جنایت هولناک خود را در حضور قاضی صادق صفری(قاضی ویژه قتل عمد)بازسازی کرد، درباره سرگذشت تاسف بار خود نیز به خبرنگار روزنامه خراسان گفت:در مشهد متولد شدم و تا کلاس سوم راهنمایی درس خواندم اما به تحصیل علاقه ای نداشتم و نوجوانی پر شر و شور بودم. از سوی دیگر هم مشکل مالی داشتم و می خواستم خودم مستقل زندگی کنم. پدرم کارگر شهرداری بود ولی من دوست داشتم با دوستانم به تفریح و خوشگذرانی بروم به همین دلیل بعد از آن که درس ومدرسه را رها کردم به دنبال مشاغل آزاد رفتم و هر کاری را تجربه کردم.
سال70بود که عازم خدمت سربازی شدم و درحالی این دوران را به پایان رساندم که با دو جوان همسن وسال خودم رفاقت صمیمانه ای پیدا کردم. این رفاقت سرآغاز بدبختی های من بود؛ چراکه با ترغیب و تعارف آن ها برای اولین بار پای بساط موادمخدر نشستم و تریاک کشی را شروع کردم. البته پس از گذشت چندسال از ماجرای اعتیادمان، اوضاع وخیم تر شد تا حدی که هر دو دوستم به خاطر مصرف زیاد موادمخدر سنکوپ کردند و جان خودشان را از دست دادند. بعد از این حوادث من که تنها مانده بودم راهی پاتوق استعمال موادمخدر شدم و در حالی به مصرف این مواد خانمان برانداز ادامه دادم که از سرنوشت دو دوست همبساطیام نیز عبرت نگرفتم. در واقع ترس از عوارض ترک اعتیاد و همچنین غرور و بلوف های پای بساط موجب شد که در این منجلاب غرق شوم. خلاصه خیلی زود شیره وتریاک را کنار گذاشتم و به مصرف موادمخدر صنعتی از نوع شیشه و هروئین روی آوردم چرا که دیگر موادمخدر سنتی نمی توانست مرا آرام کند. در گذر زمان همه نوع مواد مخدر و انواع قرص های روانگردان را تجربه کردم. زندگی ام از هم پاشید ولی من متوجه نبودم در واقع مواد مخدر همه چیز من بود و تنها به خرید و مصرف آن فکر می کردم. حالا از زباله گردی هم دریغ نداشتم و برای تهیه پول مواد به هر دری می زدم تا این که مردی مرا برای مراقبت از مصالح و لوازم منزل ویلایی استخدام کرد که قصد داشت آن خانه را بازسازی کند. من هم که برای مدتی جای خواب پیدا می کردم بلافاصله پذیرفتم و درآن جا مشغول شدم. در همین روزها بود که زن 35 ساله را هنگام جمع آوری ضایعات دیدم و با او به گفت وگو پرداختم. او را به خانه ویلایی بردم تا در کنار هم زندگی کنیم.می خواستم او را به عقد موقت خودم دربیاورم. او معتاد بود و گاهی شب ها به منزل من می آمد. من هیچ شناختی از آن زن نداشتم و او را به همان نامی می شناختم که دیگران صدایش می زدند؛ ولی یک روز به طور اتفاقی او را در وسط شمشادهای بزرگراه فجر دیدم که با چند معتاد دیگر در حال مصرف مواد مخدر است. این بود که غیرتی شدم و او را به قتل رساندم اما اکنون بسیار پشیمانم و نمی دانم چه سرنوشتی در انتظارم است ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است:متهم این پرونده جنایی در حالی روانه زندان شد که هنوز اولیای دم مقتول شناسایی نشده اند و تحقیقات کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد در این باره ادامه دارد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس آگاهی مشهد
در پی درگیری دو گروه محلی درباره غرفه های اجاره ای شهرداری،جوانی با شلیک گلوله به قتل رسید و «شهربازی»اطراف آرامگاه فردوسی نیز به آتش کشیده شد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،اوایل شب سه شنبه گذشته صدای شلیک گلوله در محل غرفه های اجاره ای شهرداری در مقابل آرامگاه فردوسی مشهد،اهالی محل و رهگذران را در جای خود میخکوب کرد. لحظات دلهره آور در حالی رعب و وحشتی عجیب به راه انداخت که ناگهان گلوله ها بر سینه جوانی حدود 33ساله نشست و او را خون آلود نقش بر زمین کرد.
با فرار عاملان نزاع مسلحانه ،بلافاصله پیکر نیمه جان مجروح این حادثه با خودروی عبوری به بیمارستان طالقانی مشهد انتقال یافت اما تلاش کادر درمانی برای نجات این جوان از مرگ بی نتیجه ماند و او بر اثر عوارض ناشی از اصابت گلوله جان خود را از دست داد. لحظاتی بعد خبر این جنایت هولناک، در بی سیم های پلیس پیچید وبدین ترتیب گروه ویژه ای از نیروهای کارآزموده انتظامی با دستور سروان مصطفی حسنی(رئیس پاسگاه انتظامی فردوسی)عازم محل شدند وبه تحقیق در این باره پرداختند. بررسی های مقدماتی آنان نشان داد:دو گروه محلی درباره غرفه های اجاره ای شهرداری با یکدیگر اختلاف دارند که دامنه اختلافات آنان با ورود خودروسواران تیرانداز به نزاع مسلحانه کشیده شده است. بنابراین نیروهای انتظامی بی درنگ مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد مشهد اطلاع دادند و دقایقی بعد با حضور شبانه قاضی«محمود عارفی راد»در مرکز درمانی و محل وقوع نزاع مسلحانه ،بررسی های تخصصی آغاز شد. تحقیقات میدانی قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب بیانگر آن بود که چند جوان در حالی که سوار بر 3دستگاه خودرو بودند وارد محل شده اند و اقدام به تیراندازی با سلاح وینچستر کرده اند که در این میان جوانی به نام«علی-ب»هدف شلیک قرارگرفته است و ضاربان سوار بر خودرو از محل گریخته اند. گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، با توجه به اهمیت و حساسیت ماجرا ،گروهی تخصصی از کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد نیز با نظارت و هدایت مستقیم سرهنگ مهدی سلطانیان (سرپرست پلیس آگاهی مشهد)وارد عمل شدند و در کنار مقام قضایی قرار گرفتند. رصدهای اطلاعاتی کارآگاهان نیز درحالی گسترش دامنه اختلافات قبلی دو گروه محلی را نشان می داد که ناگهان خبر وحشتناک دیگری نیروهای انتظامی و امدادی را به تکاپو انداخت. هنوز تحقیقات پلیس با راهنمایی های قاضی ویژه قتل عمد برای شناسایی عاملان این جنایت تکان دهنده ادامه داشت که شعلههای آتش از چند مکان «شهربازی»در اطراف آرامگاه فردوسی زبانه کشید به گونه ای که در یک چشم بر هم زدن،دود سیاه غلیظی منطقه را فراگرفت و غرفه ها و مکان های مختلف «شهربازی»متعلق به یکی از افراد محلی در آتش سوخت.بنابرگزارش روزنامه خراسان ،طولی نکشید که امدادگران آتش نشانی ،از راه رسیدند و دل به شعله های سرکش آتش زدند که هیچ کس را یارای نزدیک شدن به محل آتش سوزی نبود. ساعتی بعد با از خودگذشتگی آتش نشانان، شعله های آتش فروکش کرد و بررسی های تخصصی در حالی ادامه یافت که تحقیقات مقدماتی نیروهای پاسگاه انتظامی فردوسی فرضیه آتش سوزی عمدی در «شهربازی»را به جنایت مسلحانه گره زده است.
به همین دلیل ریشه یابی این حوادث دلهره آور با دستور مقام قضایی به گروه تخصصی کارآگاهان سپرده شد و رصدهای اطلاعاتی به سرپرستی سرهنگ ولی نجفی(رئیس دایره قتل عمدآگاهی) وارد مرحله جدیدی شد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی