تاسوعا یَومٌ حوصِرَ فیهِ الحُسَینُ(ع) وَ اَصحابُهُ بِکربلاء
امام صادق (علیه السلام) :
تاسوعا یَومٌ حوصِرَ فیهِ الحُسَینُ(ع) وَ اَصحابُهُ بِکربلاء وَ اجتَمَعَ عَلَیهِ خَیلُ اَهلِ الشّامِ وَ اَناخوا عَلَیهِ وَ فَرِحَ ابنُ مَرجانَةَ و عُمَرُ بنُ سَعدٍ بِتَواتُرِ الخَیلِ وَ کَثرَتِها وَ استَضعَفوا فیهِ الحُسَینَ(ع) وَ اَصحابَهُ وَ اَیقَنوا اَنَّهُ لایَأتی الحُسینَ(ع) ناصِرٌ و لایَمُدُّهُ أهلُ العِراقِ.
تاسوعا روزی است که حسین علیه السلام و اصحاب او در کربلا محاصره شدند و سپاه شامیان بر ضد آنان گرد آمد. ابن زیاد و عمر سعد نیز از فراهم آمدن آن همه سواران خوشحال شدند و آن روز، حسین علیه السلام و یارانش را ناتوان شمردند و یقین کردند که دیگر برای او یاوری نخواهد آمد و عراقیان نیز او را پشتیبانی نخواهند کرد.
(کلینی، کافی، ج۴، ص ۱۴۷)
امام حسین (عليهالسلام) در روز تاسوعا پس از همهمه لشکریان عمر سعد به حضرت عباس (عليه السلام) فرمودند: «اِرجِع إلَيهِم ، فَإِنِ استَطَعتَ أن تُؤَخِّرَهُم إلى غُدوَةٍ وتَدفَعَهُم عِندَ العَشِيَّةِ ؛ لَعَلَّنا نُصَلّي لِرَبِّنَا اللَّيلَةَ ، ونَدعوهُ ونَستَغفِرُهُ ، فَهُوَ يَعلَمُ أنّي قَد كُنتُ اُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ ، وتِلاوَةَ كِتابِهِ ، وكَثرَةَ الدُّعاءِ وَالاِستِغفارِ»؛
به نزد آنها بازگرد و اگر میتوانی تا فردا از ایشان مهلت بگیر و امشب ایشان را از ما باز گردان تا امشب برای پروردگار خود نماز
خوانده دعاکنیم و از او آمرزش خواهی
نمائیم، زیرا خدا میداند من نماز و تلاوت کتابش قرآن و دعای بسیار و استغفار را دوست دارم.»
(تاریخ الأمم والملوک،ج۴،ص۳۱۶، الارشاد، ج۲،ص۹۰، الکامل فی التاریخ،ج۴،ص۵۷)
شیخ صدوق نقل کرده است: روزی امام سجاد (علیهالسّلام) به عبیدالله فرزند قمر بنی هاشم نگاهی کرد. اشک چشمش را گر فت و فرمود: «روزی به رسول خدا سختتر از روز احد نگذشت که عمویش حمزه در آن کشته شد و بعد از آن موته است که عمو زاده اش جعفر بن ابیطالب کشته شد (سپس امام فرمود:) و هیچ روزی همچون روز حسین نبود. سی هزار مرد که گمان می کردند از این امتند دور او را گرفتند و هر
کدام به کشتن اوبه خدا تقرب میجست وحسین، خدا را به آنهایادآوری میکرد،ولی آنها پند نمی گرفتند تا اورا به ستم وظلم
وعدوان کشتند.
(سپس فرمود:)
رَحِمَ اللّهُ العَبّاسَ! فَلَقَد آثَرَ وأبلى وفَدى أخاهُ بِنَفسِهِ حَتّى قُطِعَت یداهُ، فَأَبدَلَهُ اللّهُ عز و جل بِهِما جَناحَینِ یطیرُ بِهِما مَعَ المَلائِکةِ فِی الجَنَّةِ، کما جَعَلَ لِجَعفَرِ بنِ أبی طالِبٍ، وإنَّ لِلعَبّاسِ عِندَ اللّهِ تَبارَک وتَعالى مَنزِلَةً یغبِطُهُ بِها جَمیعُ الشُّهَداءِ یومَ القِیامَةِ.
خداوند، عباس را رحمت کند که ایثار و فدا کاری نمود تا آنجا که هر دو دستش بریده شد. خداوند (عزّوجلّ) به عوض آنها دو بال به او عطا نمود که با فرشتگان در بهشت پرواز میکند، چنانچه با جعفر بن ابیطالب نیز چنین کرده بود و عباس را نزد خدای تبا رک و تعالی درجه و منزلتی است که تمام شهیدان روز قیامت به آن غبطه میخورند.
(امالی الصدوق، ص۵۴۷-۵۴۸)
امام صادق (علیهالسّلام) فرمودهاند: ««كانَ عَمُّنَا العَبّاسُ نافِذَ البَصيرَةِ، صَلبَ الإِيمانِ، جاهَدَمَعَ أبي عَبدِاللَّهِ الحُسَينِ
عليه السلام، وأبلى بَلاءً حَسَناً ، ومَضى شَهيداً»؛
عمویم عباس، انسانی هوشمند و ژرفنگر و آراسته به ایمانی آگاهانه و استوار و عمیق بود، به همراه اباعبدالله به جهاد پرداخت و در آزمون سرفراز و سربلند سر بر آورد و
عمرش با شهادت به پایان رسید.
(ابومخنف ازدی، مقتل الحسین، ص۱۷۶)
در زیارت حضرت عباس که از حضرت امام جعفر صادق (علیهالسّلام) منقول است به نکات برجستهای از وجود قمر بنی هاشم پی میبریم. در این زیارت نامه، اوصافی همچون عبد صالح خدا بودن، فرمانبرداری و اطاعت از خدا و رسولش و ائمه، وفاداری و جاننثاری برای امام خود، برای حضرت ابوالفضل ذکر شده است.
قسمتی از این زیارتنامه چنین است:
«أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ وَ اَلتَّصْدِيقِ وَ اَلْوَفَاءِ وَ اَلنَّصِيحَةِ لِخَلَفِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ .... اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا اَلْعَبْدُ اَلصَّالِحُ اَلْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ سَلَّمَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ مَغْفِرَتُهُ وَ رِضْوَانُهُ وَ عَلَى رُوحِكَ وَ بَدَنِكَ أَشْهَدُ وَ أُشْهِدُ اَللَّهَ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَى مَا مَضَى بِهِ اَلْبَدْرِيُّونَ وَ اَلْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ اَلْمُنَاصِحُونَ لَهُ فِي جِهَادِ أَعْدَائِهِ اَلْمُبَالِغُونَ فِي نُصْرَةِ أَوْلِيَائِهِ اَلذَّابُّونَ عَنْ أَحِبَّائِهِ».
شهادت میدهم که تو تسلیم حسین فرزند نبی مرسل (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده و او را تصدیق داشته و درمقام وفاء وخیرخوا
هی او بودی... درود بر تو ای بنده نیکوکار، بنده ای که فرمانبردار خدا و رسولش و امیر المؤمنین و حسن و حسین بودی،
درود و رحمت و برکات و مغفرت و بهشت
خدا برای تو باد و بر جان و جسد تو باشد و خدا را شا هد میگیرم که تو همان راهی را رفتی که اصحاب بدر رفتند، همان کسانی
که در راه خدا جهاد کرده، و در جهاد با
دشمنان خدا زبان به پندونصیحت گشوده،
درنصرت دوستان خدا سعی بلیغ نموده و از دوستان و محبین حق تعالی دشمنان را دفع کردند
(کامل الزیارات، ج۱، ص۲۷۰)
چند روز قبل از تاسوعای سال ۶۱ق، عمر بن سعد فرمانده لشکر دشمن، نامه ای در ارتبا ط با عدم جنگ و صلح با امام حسین(علیه السلام)به عبیدالله بن زیاد ـ فرما ندارکوفه ـ
نوشته بود،
اما شمر بن ذی الجوشن (که در آن زمان در کوفه بود) ابن زیاد را از این کار باز داشت. عبیدالله نیز حرف او را پذیر فت. ابن زیاد نامهای به ابن سعدنوشت
و دستور داد که:
اگر حسین بن علی تسلیم نشد، حمله کن و او و یارانش را بکش. به شمر هم گفت: اگر ابن سعد از این دستور سر باز زد، گردن او را بزن و خود فرمانده لشکر باش.
(دمع السجوم (ترجمه کتاب نفس المهموم)، ص۱۹۰)
پیش از ظهر روز نهم محرم -روز تاسوعا-، شمر بن ذی الجوشن همراه چهار هزار نفر سپاهی به سرزمین کربلا وارد شد.
او حامل نامهای از سوی عبیدالله بن زیاد خطاب به عمر بن سعد بود که پس از رسیدن به کربلا، نامه را تقدیم پسر سعد کرد. در این نامه، ابن زیاد از او خواسته بود که یا امام حسین (عليهالسلام) را مجبور به پذیرش بیعت کند و یا با او بجنگد. عبیدالله همچنین در این نامه عمر بن سعد را تهدید کرد که اگر چنانچه از فرمان او سرباز زند از لشکر کناره بگیرد و مسئولیت آنرا به شمر بن ذی الجوشن واگذار نماید.
ابن سعد با خواندن نامه، به شمر گفت: «امارت لشکر را به تو واگذار نخواهم کرد من در تو شایستگی این کار را نمیبینم پس خود این کار را به پایان خواهم رساند،تو فرمانده پیاده نظام لشکر باش.»
ابن سعد که نسبت به صلح با امام حسین خوشبین بود، به یکباره در برابر نامه عبیدالله قرار گرفت و راه گریزی برای خود نیافت. از سویی او میدانست که امام، تسلیم نمیشود و از طرفی دیگر طرح صلح او با شکست مواجه شده بود. عمر بن سعد دو گزینه در جلوی خود داشت:
۱. نبرد با امام حسین (علیهالسلام).
۲. رها کردن فرماندهی که محروم شدن از رسیدن به حکومت ری و گرگان را به همراه داشت.
پذیرفتن هر یک از این دو راه برای او دشوار بود، ولی حب ریاست و هوای نفس، چنان بر وی غلبه یافته بود که دنیا را بر آخرت ترجیح داد و راه نخست را انتخاب کرد و تصمیم گرفت فرمان عبیدالله را اجرا کند و با امام حسین (علیهالسّلام) به نبرد بپردازد. به همین جهت در روز نهم محرم بعد از نماز عصر سپاهیان خود را آرایش داد و آنان را آماده حمله نمود.
قبل از حرکت سپاه عمر بن سعد آوردن دو اماننامه (امان دادن یعنی کسی را در کنف حمایت خود گرفتن. اماننامه، نوشتهای بود که سبب مصونیت جانی شخص امان یافته میشد. عربها نسبت به امانی که میدادند حتی نسبت به دشمن خویش پایبند بودند و نقض آنرا ناجوانمردی و نشانه فرومایگی میدانستند.)
برای فرزندان ام البنین گزارش شده است که هر دو ناکام ماند.
فرزندان امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) و ام البنین یعنی اباالفضل العباس و جعفر و عبدالله و عثمان هر دو اماننامه را رد کردند و این چنین وفاداری خود را به امام حسین (علیهالسّلام) نشان دادند.
اولین اماننامه از جانب عبدالله بن ابی المحل (برادرزاده ام البنین) بود. او به خاطر فامیل بودن با ام البنین از عبیدالله بن زیاد برای آنها امان گرفته بود. وقتی اماننامه برای این جوانمردان خوانده شد، در جواب گفتند: «ما نیازی به اماننامه تو نداریم. امان خدا بهتر از امان عبیدالله پسر سمیه است.»
دومین اماننامه را شمر ـ که او نیز نسبت قوم و خویشی با آنها داشت ـ بازگو کرد عباس (عليهالسلام) و برادرانش در محضر اباعبدالله الحسین (عليهالسلام) نشسته بودند و جواب شمر را نمیدادند، امام (عليهالسلام) به حضرت عباس (عليه السلام) فرمودند: «هر چند او فاسق است اما پاسخش را بده همانا او از داییهای شما است.» عباس و عبدالله و جعفر و عثمان فرزندان علی بن ابیطالب (عليهالسلام) بیرون آمدند و گفتند: «چه میخواهی؟» شمر به آنها گفت: «ای خواهرزادگان من، شما در امان هستید من برای شما از عبیدالله امان گرفتهام»، اما عباس (عليهالسلام) و برادرانش همگی گفتند: «خدا تو و امان تو را لعنت کند ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر (صلياللهعليهوآله) امان نداشته باشد.»
(البته
برخی اماننامه را یکی میدانند به این صورت که شمر دوست عبدالله بن ابیمحل بود و هر دو نسبت فامیلی با ام البنین داشتند. اماننامه را هر دو از عبیدالله بن زیاد گرفتند، پس یک اماننامه بیشتر نبوده است.)
در عصر روز نهم محرم الحرام تحرکات سپاه عمر سعد در صحرای کربلا افزایش یافت و عمر بن سعد خود را آماده جنگ با امام حسین (عليهالسلام) کرد و به سپاهیانش فرمان داد تا برای جنگ آماده شوند. او در میان سپاهیان خود ندا در داد که: «یا خیل الله ارکبی و بالجنه ابشری؛ ای لشکریان خدا! سوار شوید که شما را به بهشت بشارت میدهم!» کوفیان هم سوار شده، مهیای نبرد شدند.
کانال کلام نور, [۱۴.۰۷.۲۴ ۱۰:۲۲]
هیاهو و سر و صدای لشکر بلند شد. امام (عليهالسلام) در جلوی خیمه خویش نشسته بود و به شمشیر خود تکیه داده بود. خواهرش حضرت زینب (سلاماللهعلیها) با شنیدن سر و صدای لشکر کوفه، به برادرش نزدیک شد و گفت: «برادرم آیا صداهایی را که نزدیک میشوند، میشنوید؟» امام (عليهالسلام) سر را بلند کرد و فرمود: «من رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را در خواب دیدم که به من فرمود: تو (به زودی) نزد ما خواهی آمد.» امام (عليهالسلام) به عباس (عليهالسلام) فرمود: «ای عباس، جانم به فدایت، بر اسب خود بنشین و نزد آنها برو و بپرس که چه میخواهند و برای چه به پیش آمدهاند؟»
حضرت عباس (عليهالسلام) با بیست سوار که زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر هم از جمله آنان بودند نزد سپاه دشمن آمدند و پرسیدند: «چه رخ داده و چه میخواهید؟» گفتند: «فرمان امیر است که به شما بگوییم یا بیعت کنید و یا آماده کارزار شوید.» عباس (عليهالسلام) گفت: «از جای خود حرکت نکنید تا نزد ابی عبدالله (عليهالسلام) رفته و پیام شما را به عرض ایشان برسانم.» آنان پذیرفتند پس عباس (عليهالسلام) به تنهایی نزد امام حسین (عليهالسلام) آمد تا موضوع را به ایشان خبر دهد
امام (عليهالسلام) به حضرت عباس (عليهالسلام) فرمودند: ««اِرجِع إلَيهِم ، فَإِنِ استَطَعتَ أن تُؤَخِّرَهُم إلى غُدوَةٍ وتَدفَعَهُم عِندَ العَشِيَّةِ ؛ لَعَلَّنا نُصَلّي لِرَبِّنَا اللَّيلَةَ ، ونَدعوهُ ونَستَغفِرُهُ ، فَهُوَ يَعلَمُ أنّي قَد كُنتُ اُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ ، وتِلاوَةَ كِتابِهِ ، وكَثرَةَ الدُّعاءِ وَالاِستِغفارِ»؛ به نزد آنها بازگرد و اگر میتوانی تا فردا از ایشان مهلت بگیر و امشب ایشان را از ما باز گردان تا امشب برای پروردگار خود نماز خوانده دعا کنیم و از او آمرزش خواهی نمائیم، زیرا خدا میداند من نماز و تلاوت کتابش قرآن و دعای بسیار و استغفار را دوست دارم.»
ابوالفضل العباس (عليهالسلام) نزد سپاهیان دشمن بازگشت و درخواست امام (عليهالسلام) را به اطلاع آنان رساند و از آنان آن شب را مهلت خواست. عمر بن سعد نمیخواست اجازه دهد، ولی یکی از یارنش گفت: «سبحان الله اگر اهل دیلم (کنایه از مردم بیگانه) و کفار از تو چنین تقاضائی میکردند، سزاوار بود که با آنها موافقت کنی» بالاخره ابن سعد با فشار یارانش، شب عاشورا را به امام و اصحابش مهلت داد.
احادیث و روایات محرم و سخنان امام حسین علیه السلام از مدینه تا مکه و کربلا و وقایع کربلا تا عاشورا
تهیه کننده : حجت الاسلام سید محمد باقری پور
کانال کلام نور در وب
https://web.eitaa.com/#@kalamenur
ویژه نامه محرم الحرام
http://hedayat.blogfa.com/post/2
کتاب روضه های محرم وصفر جلد اول ودوم
http://hedayat.blogfa.com/post/20466
حیّ علی العزاء - حیّ علی البكاء - فی ماتم الحسین - مظلوم كربلا
http://hedayat.blogfa.com/post/20465
حسین در سوی معراج زمین کربلا آمد
http://hedayat.blogfa.com/post/20464
محرم ماه عزاداری
http://hedayat.blogfa.com/post/20463
روضه های هرروز و هرشب دهه اول محرم
وبلاگ هدایت-حُجَّةُ الاسلام باقری پور
وبلاگ اشعارباقری
http://asharebageri.blogfa.com
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا
تاريخ : یکشنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۳ | 10:2 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |