رُقَیّه جان رُقَیّه ، جانَم فدات رُقَیّه

رُقَیّه جان رُقَیّه، جانَم فدات رُقَیّه - گریه و ناله دارم، مَن در عزات رُقَیّه

توئی سه ساله دختر، در آن خرابه یِ شام - تویی اسیرِ ظُلمِ یزید و قومِ لئام

تو دختری شهیدی، تویی ستاره شام - زیارتت نصیبم، تو بنما رُقَیّه

رُقَیّه جان رُقَیّه ، جانم فدات رُقَیّه

توئی عزیزِ حیدر، آیینۀ زهرائی - تو یادگارِ زهرا، تفسیر اَعطینائی

تودخترِ حسینی، تو نورِ چشمِ مائی - تو روح و جانِ ما و، روانِ ما رُقَیّه

رُقَیّه جان رُقَیّه ، جانم فدات رُقَیّه

روزِ شهادتِ تو، داریم این زمزمه - که تو رُقَیّه ای وَ، یادگارِ فاطمه

وقت گرفتاریها، رو بتو آریم همه - با دل و جان و زبان، صدات کنیم رُقَیّه

رُقَیّه جان رُقَیّه ، جانم فدات رُقَیّه

طفلِ سه ساله کجا، سیلی و کَعبِ سنان - طفلِ سه ساله کجا، طعنه و زخمِ زبان

کوچه و بازار شام، شَماتتِ دشمنان - کنج خرابه شده، جایِ شما رُقَیّه

رُقَیّه جان رُقَیّه ، جانم فدات رُقَیّه

اَز کوفی و زِ شامی ظُلم و جَفا دیده ای - زِ زَجر، در راهِ شام چه ظُلمها دیده ای

باقری از آن جفا کمی تو بشنیده ای - بِرویِ خار از جفا دویده ای رُقَیّه

رُقَیّه جان رُقَیّه ، جانم فدات رُقَیّه

سروده شده شهادت حضرت رقیه مرداد 1402

بابا كجايي*اين نيمه ي شب

‏بابا كجايي*اين نيمه يِ شب*بر دخترِ خود*يكدم نظر كن

در اين خرابه*اي جانِ بابا*بر ديدنِ من*يكدم گذر كن

تاکه ببینم*این نیمه یِ شب*ای جانِ بابا*رویِ تورا من

یکدم بیا تو*اندر کنارم*در این خرابه*بنشین تو با من

در اين سه هفته*رفتي كجا تو*من را نديدي*اي جانِ بابا

كه من چه ديدم*از يك پليدي*زجر و شكنجه*در دشت و صحرا

يا ديده اي تو*اين دخترت را*امّا نديدم*من روي ماهت

حالا بيا تو*اي جانِ بابا*بنما تو شادم*با يك نگاهت

حالا بيا تو*يك لحظه بنشين*بنشان مرا تو*بر زانوانت

حالا بيا تو*در اين خرابه*بينم پدر جان*نام و نشانت

يكبارِ ديگر*خود را نشان دِه*تا كه شَوَم من*قربانِ رويت

تا كه بدانند*اطفال شامي*اي جانِ بابا*نامِ نكويت

تا كه بدانند*اطفال شامي*ما هم در اینجا*داریم بابا

تا كه بدانند*اطفال شامي*ما در مدینه*داریم ماوا

تا كه بدانند*اطفالِ شامي*بابايِ خوبم*نامش حسين است‏

فرزندِ حيدر*سبطِ پيمبر*از بهرِ زهرا*نورِ دو عين است

تا که نگویند*اطفالِ شامی*این دختر اینجا*باشد یتیمه

تا که ندانند*اطفالِ شامی*از هجرِ بابا*قلبم دو نیمه

او دید ناگه*آن نيمه يِ شب*در آن خرابه*آخر پدر را

امّا چگونه؟*در يك طبق ديد*اندر خرابه*نورِ بصر را

یک ساعتی را*در نیمه یِ شب*با راسِ بابا*او دردِ دل کرد

ناگاه خاموش*آمد صدایش*طفلِ سه ساله*جان را بَحِل کرد

غسّاله آمد*از بهرِ غسلش*امّا ببیند*جسمش کبود است

گفتا چرا این*طفل اینچنین است؟*اینسان کبودی*بهرِچه بود است؟

اندر جوابش*گفت عمّه زینب*اینها که بینی*از تازیانه است

آثارِ زجرِ*آن زجرِ بی دین*اینسان که بینی*برکتف و شانه است

ای باقری شد*در نیمه یِ شب*آخر شهید آن*طفلِ سه ساله

در روزِ پنج از*ماهِ صفر شد*روزِ عزایش*با آه و ناله

سروده شده ماه صفر سال 1399

زينب چو در خرابه در شهر شام ويران

زينب چو در خرابه، در شهرِ شامِ ويران - از مردمانِ شامي، ديده ستم فراوان

نی ناني و نه آبي، نی فرش و متّكايي - اندر كنارِ كاخِ، بيدادِ آلِ سفيان

ني درب و ني بنايي, ني سقف بود و ديوار - ني ميزبان و خادم, بر آن يگانه مهمان

اينسان كنند خدمت، آن مردمانِ شامي - بر اهلبيتِ عصمت، در اين ديارِ ويران

آن مردمانِ شامي، آرند بر تصدّق - نان و لباس و هديه، از بهرِ آن اسيران

چونکه نمیشناسند، این میهمان که باشد؟ - کردند با ترحُّم، رحمی به آن عزیزان

بهرِ کمک به آنان، از بینِ مردمِ شام - امّ حبیبه آمد، در بینِ آن اسیران

هنده زنی دگر بود، کامد برایِ یاری - از کاخ در خرابه، آن جایگاهِ ویران

هنده به نوجوانی، خدمتگذارِ زینب - بوده است درمدینه، اینک شده است حیران

باشد چرا عزیزش، اینک در این خرابه- از ظلم بِن زیاد و یزید و آلِ سفیان

در بینِ آن اسیران، یک کودکی سه ساله - دائم به یادِ بابا، افسرده بود و پژمان

در آن خرابه جان داد، آن كودكِ سه ساله - اين بود ميزباني، زان مردمانِ نادان

خوابید در خرابه، آن کودکِ سه ساله - تا ریشه کن نماید، ظالم زِ بیخ و بنیان

اي باقري خرابه، شد همچو باغِ جنّت - ليكن شده کنارش، كاخ يزيد ويران

سروده شده صفر سال 1399

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhorasanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

تاريخ : جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ | 14:7 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |