حضور اهل‌بیت امام حسین(ع) در شام را برخی منابع دو روز،[۴۶] و در ویرانه‌ای بی‌سقف، معروف به خرابه شام دانسته‌اند.[۴۷] شیخ مفید، محل استقرار اسیران را خانه‌ای نزدیک قصر یزید معرفی کرده است.[۴۸] قول مشهور[۴۹] درباره مدت اقامت اسیران در شام، سه روز دانسته شده است، اما هفت روز[۵۰] و یک ماه نیز نقل شده است.[۵۱]

در جمع‌بندی گزارش‌های مقاتل می‌توان گفت: صرف‌نظر از قول متفرد قاضی نعمان، و روایت ضعیف ابن طاووس که با تعبیر «قیل» بیان شده است، وجه جمع بین عزاداری سه روزه زنان خاندان معاویه و سوگواری هفت روزه اهل بیت این است که چون زنان خاندان معاویه عزاداری اهل بیت را مشاهده کردند و پی به حقانیت آنان بردند، از روز پنجم با آنان همسو و مشغول عزاداری شدند. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت با توجه به مدت حضور چند روزه اهل بیت در آن ساختمان مخروبه (خرابه شام) و همچنین مدت حضور آنان در یکی از خانه‌های قصر، در مجموع اهـل بیـت از آغـاز ورود بـه شام بیش از ده روز در شام اقامت نداشته‌اند، به ویژه با توجه به این امر که اقامت بیشتر آنـان، بـه هـیچ‌رو به سود یزید نبود و سبب بروز نارضایتی‌ها و انتقادهای بیشتر از دستگاه حاکم می‌شـد. از این‌رو یزید باشتاب در صدد دلجویی از اهل بیت برآمد و آنان را رهسپار مدینه کرد.

گزارش‌های تاریخی درباره مدت اقامت اهل بیت در دمشق، چندان هماهنگ نیست.

برخی از مورخان با ابهام از مدت اقامت اسرای کربلا سخن گفته‌اند. «اقاموا ایاماً»[۱] [۲] اما برخی دیگر، به مدت اقامت یا عزاداری اهل بیت در دمشق تصریح کرده‌اند.

بیشتر مورخان مدت عزاداری اهل بیت و زنان خاندان معاویه را در این شهر سه روز دانسته‌اند.[۳] [۴] [۵] [۶] [۷]

عمادالدین طبری، مدت حضور اهل بیت و عزاداری آنان را در دمشق، هفت روز، [۸] [۹] (طبری در جای دیگر نوشته است که زنان خاندان ابوسفیان، سه روز برای اهل بیت عزاداری کردند. [۱۰] ) سید ابن طاووس بنا به روایتی یک ماه، [۱۱] و قاضی نعمان مغربی، ۴۵ روز[۱۲] نوشته‌اند.

محمد بن علی حلبی از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل می‌کند: «عن محمد بن علی الحلبی قال سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه‌السلام: «لَمّا اُتِيَ بِعَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه‌السلام ومَن مَعَهُ إلى‌ يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ جَعَلوهُم في بَيتٍ. فَقالَ بَعضُهُم : إنَّما جُعِلنا في هذَا البَيتِ لِيَقَعَ عَلَينا فَيَقْتُلَنَا فَرَاطَنَ الْحَرَسُ فَقَالُوا: اُنظُروا إلى‌ هؤُلاءِ يَخافونَ أن يَقَعَ عَلَيهِم هذَا البَيتُ، وَ إِنَّمَا يَخْرُجُونَ غَداً فَيُقْتَلُونَ. فَقالَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام: لَمْ يَكُنْ فِينَا أَحَدٌ يُحْسِنُ الرَّطَانَةَ غَيْرِي وَ الرَّطَانَةُ عِنْدَ أَهْلِ الْمَدِينَةِ الرُّومِيَّةُ.»»

وقتی علی بن حسین (علیه‌السّلام) را به همراه اسرای اهل بیت به شام نزد یزید آوردند، [او و اسرای اهل بیت را] در خانه‌ای خراب جای دادند.

برخی از اسرا گفتند: «ما را در این خانه جای داده‌اند تا بر سر ما فرو بریزد و بدین‌وسیله مـا را بکشند». نگهبانان اسرا به زبان رومی با هم گفتند: «ببینید اینها از اینکه خانه بر سرشان خراب شود می‌ترسند، در حالی‌که فردا اینها را از این مکان خارج کرده، همه‌شان را خواهند کشت». امام سجاد (علیه‌السّلام) فرموده است: در آن جمع کسی نبود که چون مـن رومی را بـه خـوبی بفهمد.[۱۳] (با‌ اندکی تفاوت [۱۴]

) برخی منابع ضمن نقل این روایت، افزوده‌اند که امام سجاد (علیه‌السّلام) فرمود: خداوند از چنین امری جلوگیری می‌کند. [۱۵] [۱۶]

در روایتی از امام سجاد (علیه‌السّلام) آمده است که اهل بیت را تا دو روز در آن ویرانه نگاه داشته‌اند.
از داود بن فَرقَد نقل شده است که وقتی در محضر علی بـن حسین (علیه‌السّلام)، از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) و اسارت اهل بیت سخن به میان آمد، ایشان فرمود: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ قَالَ‌: «ذُكِرَ قَتْلُ الْحُسَيْنِ وَ أَمْرُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ [فقال]: لَمَّا أَنْ حُمِلَ إِلَى الشَّامِ فَرُفِعْنَا إِلَى السِّجْنِ.... فَتَرَاطَنَ أَهْلُ الرُّومِ بَيْنَهُمْ فَقَالُوا: مَا فِي هَؤُلَاءِ صَاحِبُ دَمٍ إِنْ كَانَ إِلَّا ذَلِكَ يَعْنُونِي فَمَكَثْنَا يَوْمَيْنِ ثُمَّ دَعَانَا وَ أَطْلَقَ عَنَّا.»» «وقتی مـا را بـه شـام بردند، به زندانمان افکندند.... در آنجا نگهبانان رومی، به زبان خودشان با هم سخن می‌گفتند و به من اشاره می‌کردند و می‌گفتند: اگر در بین اینان وارث خون [حسین] باشد، کسی جز او نیست. ما را دو روز در آن مکان نگه داشته، سپس از آنجا آزاد کردند». [۱۷]

خطبه امام سجاد (علیه‌السّلام) در مسجد جامع، وضع را به نفع اهل بیت تغییر داد؛ چنان‌که جو حاکم بر دمشق، دیگر به یزید اجازه نمی‌داد آنها را دوباره به عنوان اسیر، زندانی کنـد. از این‌رو ۔ بنا بر تصریح بیشتر مورخان آنها را آزاد گذاشت و در خانه‌ای کنار منزل خودش جای داد.[۱۸] [۱۹] [۲۰]

شیخ مفید می‌نویسد: «یزید دستور داد زنان را در خانه‌ای جداگانه در آورند و علی بن حسین (علیه‌السّلام) نیز نزد ایشان باشد. پس خانه‌ای چسبیده به خانه یزید برای ایشان خالی کردند و خاندان [عصمت] چند روزی در آنجا ماندند». [۲۱]

برخی دیگر از مورخان نوشته‌اند: «ثم امر بالذریة فادخلوا دار نسائه وکان یزید اذا حضر غذائه دعـا علـی بن الحسین واخـاه عمـر فیـاکلان مع» «یزید اهل بیت را در خانه مخصوص همسرانش منـزل داد و به هنگام صرف غذا، علی بن حسین (علیه‌السّلام) را نیز دعوت می‌کرد». [۲۲] [۲۳] [۲۴] [۲۵]

«ثُمَّ أمَرَ بِالنِّسوَةِ أن يُنزَلنَ في دارٍ عَلى‌ حِدَةٍ... فَأَقاموا عَلَيهِ المَناحَةَ ثَلاثاً» مدت اقامت ایشان در این منزل نیز سه روز بود و در این مدت آنها همواره مشغول عزاداری بودند.[۲۶] [۲۷]

وقتی مردم اسرای کربلا را شناختند و به عظمت مقام آنان پی بردند، از کردار یزید بدشان آمد و او را لعن کردند و دشنام دادند و روی به اهل بیت آوردند. چون یزید چنین دید خواست خود را از خون حسین برکنار دارد لذا قتل امام را به گردن ابن زیاد گذاشت و او را بر این کردار لعن کرد.[۲۴]

سپس یزید نعمان بن بشیر یکی از صحابه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را خواست و به او دستور داد که اهل بیت را آماده سفر به سوی مدینه کند. با دستور یزید اسیران خاندان امام حسین (علیه‌السّلام) را به وطنشان، مدینه الرسول برگرداندند.[۲۵]

درباره بازگشت اسیران کربلا از شام به مدینه یا کربلا و برفرض بازگشت آنان به کربلا، در زمان دقیق آن (اینکه اربعین اول بود یا اربعین دوم یا زمان دیگر) اختلاف نظر وجود دارد.[۷۲] شیخ مفید،[۷۳] شیخ طوسی[۷۴] و کفعمی[۷۵] تصریح کرده‌اند که کاروان اهل بیت(ع)، پس از برگشت از شام، به مدینه رفته‌اند نه کربلا. محدث نوری،[۷۶] شیخ عباس قمی[۷۷] و مرتضی مطهری[۷۸] نیز با بازگشت اسیران به کربلا در اولین اربعین مخالفت کرده‌اند.

سید ابن طاووس در کتاب الاقبال بازگشت اسیران به کربلا و مدینه در روز اربعین،‌ هر دو را بعید شمرده است؛ زیرا بازگشت آنها به کربلا یا مدینه بیشتر از چهل روز طول کشیده است. از نظر وی، گرچه ممکن است اسرا به کربلا رفته باشند، اما در روز اربعین نبوده است.[۷۹] با این حال، سید ابن طاووس در لهوف نقل کرده است هنگامی که اسیران کربلا در راه بازگشت از شام، به عراق رسیدند، به راهنمایشان گفتند «ما را از راه کربلا ببر». پس هنگامی که آنها به قتلگاه رسیدند، جابر بن عبدالله انصاری و برخی از بنی‌هاشم را دیدند و با گریه و اندوه مجلس عزایی برپا کردند و پس از چند روز به مدینه بازگشتند.[۸۰] سید بن طاووس تاریخ ورود به کربلا را ذکر نکرده است. سید محمدعلی قاضی طباطبایی (۱۲۹۳-۱۳۵۸ش) نیز در کتاب تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سیدالشهداء(ع)، بازگشت اسرا به کربلا را اثبات کرده است.[۸۱] به گفته مطهری در کتاب حماسه حسینی، بازگشت اسیران به کربلا تنها در لهوف سید ابن طاووس آمده است و در هیچ کتاب دیگری نیست.[۸۲]

بنابر نقل سید ابن طاووس، هنگامی که کاروان اهل‌ بیت (ع) به نزدیکی مدینه رسید و در بیرون شهر چادرها را برافراشتند، بشیر بن حذلم به دستور امام سجاد(ع)، به مدینه رفت و در کنار مسجد النبی، اشعاری را با گریه خواند و مردم را از شهادت امام حسین(ع) مطلع ساخت و ورود امام سجاد(ع) و اهل بیت امام حسین(ع) به مدینه را اعلام کرد.[۸۳] سید ابن طاووس، آن روز را تلخ‌ترین روز برای مسلمانان پس از رحلت پیامبر(ص) دانسته و نقل کرده است که همه زنان مدینه از خانه‌ها بیرون ریخته، فریاد سر دادند و هیچ روزی مثل آن روز، زنان و مردان، گریان دیده نمی‌شدند.[۸۴]

طبق گفته نویسندگان دانشنامه امام حسین(ع)، حرکت خانواده امام حسین(ع) از مدینه شروع و به مدینه ختم شد و حداقل مسیری که آنها در این مدت طی کردند (با فرض رفتن از کوتاه‌ترین مسیر و عدم بازگشت به کربلا) حدود ۴۱۰۰ کیلومتر بود: ۴۳۱ کیلومتر از مدینه به مکه، ۱۴۴۷ کیلومتر از مکه به کربلا، ۷۰ کیلومتر از کربلا به کوفه، ۹۳۲ کیلومتر از کوفه به دمشق و ۱۲۲۹ کیلومتر از دمشق به مدینه.[۸۵]

در منابع آمده است اهل بیت (علیه‌السّلام) حدود هفت روز در دمشق به عزاداری پرداختند، در روز هشتم یزید آنها را فراخواند و پیشنهاد ماندن در دمشق را به آنان مطرح کرد؛ اما اهل بیت (علیه‌السّلام) خواستار مراجعت به مدینه بودند. (و ندبوه علی ما نقل سبعة ایام- فلما کان الیوم الثامن دعاهن یزید- و عرض علیهن المقام فابین- و ارادوا الرجوع الی المدینة.) [۳]

در برخی از منابع آمده است: «یزید با احضار امام سجاد (علیه‌السّلام) اسرا را در رفتن به مدینه و یا ماندن با اکرام و احترام در شام مخیر ساخت و اهل بیت (علیه‌السّلام) خواستار بازگشت شدند.» (یزید به حضرت گفت: «ان احببت ان تقیم عندنا فنصل رحمک و نعرف لک حقک فعلت. و ان احببت ان اردک الی بلادک و اصلک. قال: بل تردنی الی بلادی.) [۴] [۵] [۶]

طبق نقلی دیگر یزید وقتی می‌خواست کاروان اسرا را به طرف مدینه حرکت دهد، علی بن حسین (علیه‌السّلام) را نزد خود فرا خواند و با او خلوت کرد و به حضرت گفت: خدا لعنت کند پسر مرجانه (عبیدالله) را آگاه باش اگر من با پدرت برخورد کرده بودم، هیچ چیز از من نمی‌خواست جز آن که به او می‌دادم و به هر نیرویی از مرگ او جلوگیری می‌کردم؛ ولی خدا چنین مقدر کرده بود که دیدی. هر حاجتی داری برای من بنویس تا اجابت شود. («و لما ارادوا ان یخرجوا دعا یزید علی بن الحسین ثم قال: لعن الله ابن مرجانة، اما و الله لو انی صاحبه ما سالنی خصله ابدا الا اعطیتها ایاه، و لدفعت الحتف عنه بکل ما استطعت و لو بهلاک بعض ولدی، و لکن الله قضی ما رایت، کاتبنی و انه کل حاجه تکون لک» )[۷] [۸] [۹]

در واقع یزید می‌خواست با رفع اتهام از خویش از طرفی عبیدالله را مقصر معرفی کند و از طرفی این امر را، خواست خدا (جبر) جلوه دهد. (یزید و پدرش معاویه در صدد گسترش اندیشه جبر گرایی بودند.) این در حالی بو د که یزید پس از واقعه کربلا به ابن زیاد جایزه داد و او را از حاکمیت بصره و کوفه عزل نکرد. یزید نه تنها عبیدالله را برکنار نکرد، بلکه او را تشویق هم کرد. مسعودی می‌نویسد: «یزید روزی به شراب نشسته بود و ابن زیاد طرف راست او بود، و این بعد از قتل حسین (علیه‌السّلام) بود، رو به ساقی خود کرد و شعری بدین مضمون خواند: جرعه‌ای بده که جان مرا سیراب کند و نظیر آن را به ابن زیاد بده که رازدار و امین من است و همه جهاد و غنیمت من به او وابسته است. سپس به خوانندگان گفت که شعر او را با آواز و ساز بخوانند[۱۰]

وقتی کاروان آماده سفر شد، یزید نعمان بن بشیر را به ریاست گروهی مامور بازگرداندن آن‌ها به مدینه کرد نعمان بن بشیر و همراهانش موظف شدند با اسرا برخورد شایسته‌ای داشته باشند و احترام آن‌ها رعایت کرده و هنگام استراحت از کاروان آن‌ها فاصله بگیرند.[۱۱] [۱۲]

یزید به نعمان بن بشیر دستور داد به همراه عده‌ای دیگر (گفته شده تعداد آن‌ها ۳۰ نفر بوده است. و وجه معه رجلا فی ثلاثین فارسا یسیر امامهم.) [۱۳] اسرای کربلا به به مدینه بازگردانند.[۱۴]

یزید دستور داده بود: هر کجا کاروان آن‌ها برای استراحت توقف کرد آنان از ایشان دور شوند و خود و همراهانش مانند نگهبانانی در اطراف آنان پراکنده شوند، و جای خود را چنان قرار دهند که اگر یکی از آنان خواست وضو بگیرد یا قضای حاجت کند از آنان شرم نکند، آن‌ها نیز چنان چه یزید سفارش کرده بود با اسرا مدارا کرده و مراعات‌شان نمودند تا به مدینه رسیدند.[۱۵] [۱۶]

در مسیر شام به کربلا یا مدینه ماموان یزید با اهل بیت (علیه‌السّلام) با خوبی رفتار کردند. طبری از ابی مخنف نقل می‌کند که حارث بن کعب به نقل از فاطمه بنت علی می‌گوید به خواهرم زینب گفتم: خواهر جان این مرد شامی در همراهی ما نیک رفتار بود، می‌خواهی چیزی به او بدهیم؟ او گفت: به خدا ما چیزی جز زیور و زینت خویش نداریم من گفتم: زیورهایمان را به او می‌دهیم. دست بند و ساق بند خویش را درآوردم خواهرم نیز دست بند و ساق بند خویش را بیرون آورد و پیش او فرستادیم و از او به خاطر رفتار نیکویش تشکر کردیم. مرد شامی گفت: من به خدا این کار را جز برای رضایت خدا و به خاطر قرابت شما به رسول الله انجام ندادم». («و الله ما فغلته الا لله و لقرابتکم من رسول الله»)[۱۷]

برخی معتقدند این که یزید عده‌ای را به عنوان همراه و محافظ اسرای کربلا می‌فرستد در واقع علاوه بر محافظت از آن‌ها سیطره بر اوضاع است، چرا که یزید از تاثیر اهل بیت در شهرها و نشر حقایق به سایر شهرها می‌ترسید. یزید هراس داشت که در شهرهای واقع در مسیر اسرا علیه او شورش‌هایی برپا شود.[۱۸]

در این که آیا اسرای کربلا از شام به مدینه رفته‌اند یا به کربلا اختلاف است. از بعضی از نصوص استفاده می‌شود که خروج از شام در بیستم ماه صفر (اربعین) بوده، شیخ مفید می‌نویسد: «و فی الیوم العشرین منه کان رجوع حرم سیدنا و مولانا ابی عبدالله علیه‌السّلام من الشام الی مدینة الرسول»[۱۹]

شیخ طوسی نیز همین قول را آورده است. (و فی الیوم العشرین منه (صفر) کان رجوع حرم سیدنا...) [۲۰]

اگر این روایت را بپذیریم نمی‌توانیم قائل شویم که اهل بیت (علیه‌السّلام) در اربعین به کربلا رسیده‌اند.
اما طبق برخی از نقل‌ها سر مقدس امام حسین (علیه‌السّلام) و سایر شهدای کربلا، که به شام منتقل شده بود، به امام سجاد (علیه‌السّلام) سپرده شد و آن حضرت بیستم ماه صفر آن‌ها به بدن‌ها ملحق کرد و به مدینه رفت.[۲۱]

سید بن طاووس می‌نویسد: «وقتی زنان و اهل بیت (علیه‌السّلام) امام حسین (علیه‌السّلام) از شام بازگشتند و به کشور عراق رسیدند به راهنمای قافله گفتند ما را از راه کربلا ببر پس آمدند تا به قتلگاه رسیدند دیدند جابر بن عبدالله انصاری و جمعی از بنی هاشم و مردانی از اولاد پیامبر برای زیارت قبر حسین (علیه‌السّلام) آمده‌اند. پس همگی به یک هنگام در آن سرزمین گرد آمدند و با گریه و اندوه و سینه زنی به هم ملاقات کردند و مجلس عزایی که دل‌ها را جریحه‌دار می‌کرد بر پا کردند و چند روزی به این منوال گذشت». [۲۲]

این روایت مورد انکار بسیاری از علمای شیعه قرار گرفته است و نقل‌های بسیاری در تضاد با آن وجود دارد. (علاوه بر شیخ مفید، شیخ طوسی و ابن اعثم کوفی، بسیاری از محققان معاصر نیز اربعین را روزی می‌دانند که اهل بیت امام حسین (علیه‌السّلام) از شام به سوی مدینه مراجعت کردند.)

بعد از اینکه مردم شام به‌وسیله خطابه‌های حضرت زینب و امام سجاد ـ علیهما‌السلام ـ شناخت کامل از اسرای اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ یافتند، یزید تحت فشار افکار عمومی و جهت جلوگیری از رسوایی بیشتر سه پیشنهاد از امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ را خواست: اینکه سر امام حسین را پس دهد، چیزهایی که غارت شده برگردانند، اسرا را در صورت کشتن امام سجاد با یک فرد امین به مدینه روانه کند؛ ولی یزید سر امام را پس نداد و از کشتن امام منصرف شد و پیراهن کهنه امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را با مقداری پول پس داد.[۲۲] و اجازه داد که اسرای اهل‌بیت در شام برای شهدای کربلا عزاداری کنند.

بعد از اینکه مدتی اسرا در شام مقیم بودند، یزید از فتنه مردم بیمناک شده و از نعمان بن بشیر، که قبلاً امیر کوفه بود، خواست فردی پارسا و امین همراه اسرا آنها را بنا به خواست خودشان روانه مدینه نماید. راوی می‌گوید: هنگامی که اهل و عیال امام حسین ـ علیه‌السلام ـ از شام برگشتند و به عراق رسیدند، از راهنمای کاروان خواستند که آنها را از راه کربلا عبور دهد و ایشان قبر امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را زیارت کنند و چند روزی بعد از رسیدن به کربلا مشغول عزاداری و سوگواری برای امام و شهدای کربلا بودند.[۲۳]

افشاگرى‌ ها و مبارزه‌ هاى پنهان و آشکار اهل بیت علیهم‌السلام در حالت اسیرى در شام، یزید را در نزد مسلمانان، بى‌ مقدار و بى‌ اعتبار کرد و پس از مدتى، وضعیت شام را بر ضد یزید و به هوادارى از امام حسین علیه‌السلام تغییر داد. یزید، ناچار شد که به جرم خود و سپاهیان و عاملان جنایت پیشه خود مانند عبیدالله بن زیاد، اعتراف کرده و از امام زین العابدین علیه‌السلام عذرخواهى نماید و پس از مدتى آنان را آزاد و با احترام و عزت به مدینه منوره بازگرداند.[۴]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

تاريخ : چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ | 10:19 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |