دستبرد دزدان به سوخت کامیون های گازوئیلی
باند سه نفره سرقت گازوئیل کامیون های پارک شده در بلوار خلیج شهر بم با کشف۱۰ فقره سرقت متلاشی شد.
به گزارش خراسان، فرمانده انتظامی بم بیان کرد: درپی افزایش سرقت های متعدد در ساعت های پایانی شب از باک کامیون هایی که برای استراحت رانندگان در محور خلیج فارس پارک شده بودند، موضوع در دست بررسی قرار گرفت.
سرهنگ عبدلی نسب افزود:در ادامه نیروهای کلانتری ۱۳ با تحقیقات پلیسی و همچنین گشت زنی نامحسوس در این قسمت شهر دو متهم را شناسایی و با زیر نظر گرفتن تحرکات این افراد، آن ها را هنگام سرقت گازوئیل از کامیون ها دستگیر کردند.
وی با اشاره به این که سارقان در بازجویی اولیه به ۱۰فقره سرقت سوخت کامیون ها اعتراف کردند ،اظهار کرد: در محل تخلیه سوخت این متهمان یک دستگاه خودرو پژو۴۰۵،یک موتورسیکلت و هزار و ۲۶۰لیتر گازوئیل سرقتی کشف شد و گشت زنی در محدوده پارک کامیون ها نیز افزایش یافت.
قاچاق مافیایی گوشی های سرقتی به خارج ازکشور!
با دستگیری اعضای یک باند سرقت گوشی تلفن های همراه در تهران،دامنه تحقیقات به نقطه صفر مرزی در منطقه دوغارون کشید و محموله بزرگ گوشی های سرقتی از جاساز عجیب یک دستگاه تریلر ترانزیتی کشف شد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،کارآگاهان پلیس آگاهی تهران طی چند روز گذشته باند گوشی قاپی را متلاشی کردند که بررسی ها نشان داد مالخران حرفه ای ،گوشی های سرقتی را از اعضای باندهای مختلف سرقت خریداری می کنند وسپس آن ها را به مالخر اصلی می فروشند که یک تبعه خارجی است اما کنکاش های تخصصی و دامنه تحقیقات در حالی به خراسان رضوی رسید که مشخص شد مالخر افغانستانی ،همه گوشی ها را به صورت بسته بندی به تایباد حمل می کند و آن ها را تحویل برخی رانندگان خودروهای ترانزیتی می دهد. این سرنخ مهم بیانگر آن بود که برخی از رانندگان با دریافت مبالغ هنگفتی از مالخران ،گوشی ها را در نقاط جاساز تریلر پنهان می کنند و آن ها را به آن سوی مرز انتقال می دهند، بنابراین گروهی از افسران پلیس آگاهی در حالی با دریافت نیابت قضایی،عازم استان خراسان رضوی شدند که بازجویی های فنی از مالخر دستگیرشده در تهران نشان داد او یک محموله بزرگ گوشی های سرقتی را از تهران خارج کرده و تحویل راننده تریلر ترانزیتی داده است و هر لحظه تاخیر در عملیات دستگیری احتمال عبور خودرو از مرز را قوت می بخشید.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است این گونه بود که با هماهنگی های قضایی و انتظامی و با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده(رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی)گروهی تخصصی از کارآگاهان پلیس تایباد به سرپرستی سرگرد«شیخی»ماموریت یافتند تا ماجرای انتقال مافیایی گوشی های سرقتی به افغانستان را زیر ذره بین تحقیقات ببرند و عاملان قاچاق اموال مردم را دستگیر کنند.
بنابراین در حالی که نیروهای آگاهی تهران در میان برف و کولاک جاده های کشور و با سرعت به طرف تایباد در حرکت بودند، ناگهان در میانه راه به دلیل لغزندگی آسفالت با گاردریل های حاشیه جاده تصادف کردند و خودروی آنان آسیب جدی دید اما جان برکفان انتظامی در حالی با خودروهای دیگری به سمت مرز دوغارون ادامه مسیر دادند که کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی تریلر ترانزیتی را در لحظاتی قبل از عبور از نقطه های صفر مرزی متوقف کردند وبا دستگیری راننده و شاگرد آن در جست و جوی کشف محموله بزرگ گوشی های سرقتی برآمدند. آن ها بعد از مدتی واکاوی های پلیسی بالاخره به جاساز دوجداره عجیب روی باک تریلر رسیدندکه حدود ۲۵۰ گوشی سرقتی درآن نقطه جاساز شده بود.
بنابرگزارش اختصاصی روزنامه خراسان، با دستور دادستان تایباد،دو متهم مذکور به مقر انتظامی منتقل شدند و مورد بازجویی های فنی قرارگرفتند. بررسی های پلیس بیانگر آن بود که عاملان انتقال مافیایی گوشی های سرقتی برای هر گوشی مبلغی بین یک ونیم تا ۲ میلیون تومان از مالخران دریافت می کنند.
بررسی های بیشتر در این باره با راهنمایی ها و دستورهای رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی همچنان ادامه دارد و تریلر مذکور که بار روغن هیدرولیک داشت نیز توقیف شده است.
آدمکشی گروگانگیران تتری درباغ وحشت!
گروگانگیران باند مخوف افغانستانی که هموطنان خودشان را به گروگان می گرفتند، به قتل یک تاجر افغانستانی درباغ وحشت نیز اعتراف کردند.
جانشین فرمانده انتظامی خراسان رضوی روز گذشته در مصاحبه ای اختصاصی به خبرنگار ارشد روزنامه خراسان گفت:اعضای یک باند خطرناک تبعه خارجی که مرد کارخانه دار افغانستانی را به مدت ۸۰روز گروگان گرفته بودند تا ۵۰ هزار تتر (ارزدیجیتالی)را از خانواده گروگان دریافت کنند ،پس از آن که در عملیات ضربتی کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد دستگیر شدند،ماجراهای وحشتناک دیگری را در بازجویی های تخصصی برملا کردند.
سرتیپ دوم ستاد احمد نگهبان افزود:با توجه به اهمیت و حساسیت پرونده گروگانگیری، بازجویی های فنی از ۵ تبهکار بی رحم در حالی آغاز شد که احتمال می رفت آن ها جرایم هولناک دیگری نیز انجام داده باشند چرا که بررسی شگرد گروگانگیری و آزارهای گروگان حکایت از آن داشت که پلیس با یک باند مخوف روبه رو شده است.
آدم ربایی ۲کودک
وی گفت:از سوی دیگرنیز در همان تحقیقات مقدماتی مشخص شد که دو تن از اعضای باند گروگانگیران تتری در ماجرای آدم ربایی یک میلیون دلاری ، دو کودک افغانستانی در مشهد هم نقش داشتند که اواخر آذر ماه سال۱۴۰۱ با تلاش شبانه روزی کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شدند.
این مقام ارشد انتظامی خراسان رضوی به خلاصه ای از این ماجرای تکان دهنده اشاره کرد که اول دی سال ۱۴۰۱ در صفحه حوادث روزنامه خراسان منتشر شده است. او اضافه کرد:اعضای یک باند افغانستانی که هنوز یکی از آنان در زندان وکیل آباد مشهد تحمل کیفر می کند، دو برادر ۶ و ۹ ساله افغانستانی را در مسیر مدرسه از خیابان طبرسی جنوبی ۶۳ ربودند و به باغی در منطقه عباس آباد منتقل کردند.
آنان کودکان خردسال را به طرز دلهره آوری با غل وزنجیربسته و درون یک کانکس زندانی کرده بودند که با دستورهای ویژه سردار سرتیپ محمدکاظم تقوی(فرمانده انتظامی خراسان رضوی)گروهی تخصصی از کارآگاهان به صورت شبانه روزی وارد عمل شدند و بعد از ۱۰ روز رصدهای اطلاعاتی،آنان را نجات دادند و همه گروگانگیران را نیز دستگیر کردند. اما اکنون با وقوع گروگانگیری۵۰ هزار تتری در مشهد زوایای جدیدی از تبهکاری و آدمکشی آنان در بازجویی ها فاش شد.
قتل در باغ وحشت!
سردار نگهبان در تشریح بخشی دیگر از جنایات هولناک باند مخوف گروگانگیران تتری اضافه کرد:ماموران دربررسی های تخصصی پرونده های مشابه، به تصویری از یک صراف افغانستانی رسیدند که مهر سال ۱۴۰۱ به طرز مشکوکی گم شده بود،به همین دلیل تحقیقات گسترده ای را با دستورهای ویژه قاضی دکترصادق صفری آغازکردند چرا که آنان یقین داشتند تاجر وصراف افغانستانی به قتل رسیده است و تصویری که گروگانگیران برای خانواده وی ارسال کرده اند بعد از مرگ وی گرفته شده است.
فرمانده حافظان امنیت تصریح کرد: طولی نکشید که «ف-ج»(زن۲۹ساله افغانستانی عضو باند)زیر ذره بین سوالات فنی قرارگرفت و ناگهان راز یک جنایت وحشتناک را برملا کرد. او گفت:درسال ۱۴۰۱ نیز یک صراف افغانستانی را از ترکیه به رستورانی در تهران کشاندیم ولی من پشیمان شدم و سرقرارنرفتم به همین خاطر «علی-خ»(سرکرده باند)دختر دیگری به نام«ز»را به رستوران فرستاد و او را به مشهد کشاندند اما دیگر خبری از او نداشتم.
جانشین فرمانده انتظامی خراسان رضوی ادامه داد:با این اعتراف تکان دهنده بلافاصله «علی-خ»نیز به اتاق بازجویی هدایت شد و با دیدن تصویر مرد صراف،دیگر چاره ای جز اعتراف ندید و طی چنددقیقه بازجویی قتل گروگان در باغ وحشت را لو داد. او گفت: با دختری به نام «ز»در یک جشن آشنا شدم و از او خواستم به قراردوستانه با مرد صرافی به نام «احمدشهیر»برود.
خلاصه او را با شگرد خاصی به یک باغ اجاره ای در منطقه فرح آباد شاندیز کشاندیم ولی به خاطر این که در برابر ما مقاومت کرد با او درگیر شدیم و ضرباتی با چوب به سرش زدیم. وقتی حال او رو به وخامت گذاشت و آخرین نفس هایش را می کشید، پیکر نیمه جانش را به خانه ای در کوی پنجتن بردیم ولی روز بعد فهمیدیم که او دیگر جان ندارد. این بود که جسد «احمدشهیر»را هم به همان باغ متروکه عباس آباد در شهرک شهید رجایی انتقال دادیم و در زیر دیوار دفن کردیم.
حدود۴ماه بعد هم دو کودک افغانستانی را ربودیم که بعد هم خیلی زود توسط کارآگاهان پلیس آگاهی دستگیر شدیم.
کشف جسد گروگان
سرتیپ دوم احمدنگهبان خاطرنشان کرد:به دنبال اعترافات اعضای این باند گروگانگیری، بی درنگ گروهی از کارآگاهان دایره مبارزه با آدم ربایی با نظارت مستقیم سرهنگ محمدرضا فدائیان (رئیس پلیس آگاهی مشهد)عازم باغ مذکور شدند و به جست و جو پرداختند.ساعتی بعد با مشخص شدن مکان دفن جسد و تایید ماجرای جنایت،قاضی صفری نیز در محل حضور یافت و بدین ترتیب با دستور قضایی،گروهی از امدادگران بی ادعای آتش نشانی هم وارد باغ متروکه شدند و در زیر برف هایی که روی زمین یخ بسته بود،به حفر نقطه ای از کنار دیوار ادامه دادند تا این که بالاخره جسدی درون پلاستیک و پارچه نمایان شد.
مقام ارشد انتظامی خراسان رضوی افزود:با کشف جسد،ماجرای پرونده تبهکاران تبعه خارجی وارد مرحله جدیدی شد و به همین دلیل گروه تخصصی کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ محمدباقر پهلوان (رئیس دایره آدم ربایی)بازجویی های ویژه ای را برای ریشه یابی جرایم احتمالی دیگر اعضای این باند مخوف آغاز کرده اند و با انتقال «خالد»(عضو زندانی باند)به مقر انتظامی ابعاد دیگری از پرونده گروگانگیران تتری مورد کنکاش های دقیق قرار می گیرد.
ماجرای دزد کیسه به دوش
بعد از آن که به خاطرسختی کار و رفع خستگی،موادمخدر را بهانه ای برای تسکین دردهایم قراردادم و معتاد شدم،بازهم همه رفتارهای نامتعارف خودم را به گونه ای توجیه می کردم که من مقصر این نابهنجاری ها نیستم تا جایی که وقتی به سرقت روی آوردم نیز...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، سارق ۲۳ساله ای که توسط نیروهای کارآزموده گشت کلانتری شهید نواب صفوی مشهد دستگیر شده است، با بیان این که نمی دانم سرنوشتم چگونه رقم می خورد،درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت:پدرم کارگر ساختمانی بود و برای تامین هزینه های زندگی خیلی تلاش می کرد اما او زمانی که من ۱۶سال بیشتر نداشتم به دلیل ایست قلبی از دنیا رفت و ما را تنها گذاشت. در این شرایط مادرم مسئولیت خانواده را به عهده گرفت و با آن که بیماری استخوانی(آرتروز) داشت اما ۳ خواهرم را به خانه بخت فرستاد و هزینه تحصیل مرا نیز پرداخت کرد. در این میان برادر بزرگ ترم که هنوز مجرد است، همه درآمدش را صرف خودش و خوشگذرانی هایش می کرد. من هم زمانی که دیپلم گرفتم به کارگری درساختمان ها روآوردم تا هزینه های درمانی مادرم را بپردازم و کمک خرج خانواده باشم. هر روز صبح تا شب سرکار بودم و کیسه های سیمان و سنگ های ساختمانی را جابه جا می کردم به گونه ای که وقتی به خانه می رسیدم از شدت خستگی دقایقی بعد به خواب می رفتم اما درآمد من نیز برای درمان بیماری های مادرم کافی نبود.
خلاصه طولی نکشید که باچند تن از همکارانم پای بساط موادمخدر نشستم تا به قول معروف دردهایم تسکین یابد ولی خیلی زود زمانی به خودآمدم که دیگر بدون مصرف موادمخدر حتی نمی توانستم تکه آجری را جابه جا کنم. آرام آرام به مصرف قرص های اعصاب هم رو آوردم و دیگر مانند گذشته نمی توانستم کار کنم. هنوز هم خودم را توجیه می کردم که برای تسکین درد یا التیام ناراحتی های روحی مواد مصرف می کنم این در حالی بود که دیگر نمی توانستم حتی هزینه های اعتیادم را تامین کنم به همین دلیل آرام آرام سرقت های خرد را شروع کردم تا زمانی که چگونگی دستبرد به خودروها راآموختم .
حالا شبانه به چند خودرو دستبرد می زدم و هر آنچه به دستم می رسید به سرقت می بردم و به مالخران می فروختم. دیگر حتی آبرویم نیز برایم مهم نبود و این گونه سرقت هایم را توجیه می کردم که برای درمان مادرم به پول نیاز دارم اما خودم می دانستم دروغ می گویم و از پول سرقت هیچ سهمی عاید مادرم نمی شود. روزها به همین صورت سپری می شد تا این که یک شب وقتی در اطراف یکی از میادین شهر کیسه لوازم سرقتی را به دوشم انداخته بودم، مورد ظن نیروهای انتظامی قرارگرفتم.آن ها وقتی ظاهر ژولیده و چشم های خمار مرا دیدند، درون کیسه روی دوشم را بازرسی کردند. زمانی که گوشی تلفن،کارت عابر بانک و تعدادی ابزار وآچار سرقتی کشف شد، هیچ راه گریزی نداشتم و به این گونه دستگیر شدم حالا هم نمی دانم سرنوشتم چگونه رقم می خورد اما ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است بازجویی های تخصصی از این دزد جوان با دستور ویژه سرهنگ علی ابراهیمیان (رئیس کلانتری نواب صفوی)درحالی آغاز شد که احتمال می رود وی به سرقت های زیادی از داخل خودروها اعتراف کند.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
اعترافات تکان دهنده کفتار کثیف !
جوان ۲۲ ساله ای که به اتهام تجاوز به عنف به یک زن جوان در مشهد دستگیر شده است در حالی زوایای وحشتناکی از ماجرای شیطانی را بازگو کرد که مدعی بود تحت تاثیر مشروبات الکلی قرار داشت.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،درآخرین روزهای تابستان سال گذشته،زن جوانی اشک ریزان و مضطرب به قانون پناه آورد و در حالی که زخم عمیقی بر جسم و روحش نمایان بود از یک ماجرای شیطانی هولناک پرده برداشت. او به مقام قضایی گفت:در نیمه های شب مورد تعرض به عنف فردی قرارگرفته است که به طرز وحشیانه ای شیشه های منزلش را شکسته و او را در مقابل چشمان فرزندانش برهنه کرده است.
بنابرگزارش روزنامه خراسان، طولی نکشید که با تکمیل تحقیقات مقدماتی در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد،این پرونده با توجه به اهمیت و حساسیت آن به شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد و زیر نظر قضات باتجربه مورد رسیدگی قرارگرفت.
در جلسات دادگاه که به ریاست قاضی هادی دنیادیده و مستشاری قاضی محمدرضا جعفری تشکیل شد،زن جوان که هنوز از یادآوری آن شب شوم و ورود ناگهانی «کفتارکثیف» به آرامش خانه اش ،هراس داشت در پناه قانون اندکی آرام گرفت و درباره ماجرای تکان دهنده شیطان هوسران گفت:چند روز بود که آبگرمکن منزلمان نقص فنی داشت به همین خاطر یکی از بستگانم با پرس وجو درباره تعمیرکاران آبگرمکن ،جوانی را پیدا کرد و شماره تلفن مرا برای هماهنگی بازدید از نقص آن در اختیار وی گذاشت.
«ح-پ»نیز طبق قرار قبلی به منزلم آمد اما بعد از نصب دوباره آبگرمکن بازهم ایراد آن برطرف نشد و هنوز هم نقص فنی داشت. به همین خاطر او یک روز بعد در حالی به منزلم آمد و آبگرمکن را تعمیر کرد که متوجه شد من در منزل به همراه فرزندانم تنها هستم چراکه شوهرم به مسافرت کاری رفته بود. ولی از همان روز پیامک های شیطانی و هوس آلود او در صفحه نمایش گوشی تلفنم نقش بست. هرچه به او تاکید می کردم که من شوهر دارم از این غلط ها نکن! فایده ای نداشت و او با ارسال پیام های شیطانی مرا به شدت آزار می داد تا این که یک شب حدود ساعت ۳ بامداد بود که دختر نوجوانم با نگاهی وحشت آلود به من گفت: فکر کنم کسی به داخل حیاط پرید!اما من او را دلداری دادم که احتمالا گربه ای از روی دیوار پریده است!
در همین حال ناگهان نوری را از زیر در اتاق خواب دیدم و در یک لحظه شیشه های منزلمان شکست و من با همان جوان آبگرمکن ساز برخورد کردم که فریاد می زد بیا بیرون! خیلی ترسیده بودم و دخترم نیز از شدت وحشت و گریه شلوارش را خیس کرده بود! سعی کردم جیغ بزنم تا حداقل همسایه ها متوجه شوند ولی درآن ساعت بامداد کسی صدایم را نمی شنید. وحشت زده در حالی فریاد می زدم که او فرزندانم را به داخل حمام پرت کرد و مرا به درون پذیرایی کشید. التماس می کردم،اشک می ریختم! و به پایش افتادم. در میان ناله واشک ملتمسانه می گفتم من شوهر دارم! به تازگی عمل جراحی انجام داده ام،تو را سوگند می دهم رهایم کن! ولی پاسخ من فقط مشت های سنگین بود که برسر وصورتم فرود می آمد .
فرزندانم با شنیدن جیغ های من،وحشت زده به خود می لرزیدند اما جرئت فریاد نداشتند. در این شرایط ترسناک او تیزی(چاقو)را نشان می داد و فریاد می زد من رحم ندارم!ببین قبلا رگم را زده ام و اگر مقاومت کنی ،شاهرگ تو را هم می زنم!
خون از پیشانی ام جاری بود و صورتم را سرد می کرد او با وحشتی که به راه انداخته بود،توان هر حرکتی را از من سلب می کرد تا این که بالاخره مقاومتم را از دست دادم و ...
با این وجود او با هر چیزی بر سرم می کوبید تا این که هنگام فرار از داخل حیاط،همسایگان فریادهایم را شنیدند و او را درون دستشویی منزل به دام انداختند وسپس با پلیس تماس گرفتند.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است در جلسات دادگاه که همچنان به ریاست قاضی باتجربه شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ادامه داشت،متهم۲۲ساله مقابل میز عدالت ایستاد و زمانی که متوجه شد انکارها و داستان سرایی هایش هیچ فایده ای ندارد وقضات دادگاه فقط ناباورانه به ادعاهای او گوش می دهند بالاخره دست از قصه پردازی و انکار برداشت و با اعتراف به رفتار شیطانی خود گفت:وقتی فهمیدم شوهر آن زن در خانه نیست، جوانی کردم وپیام دادم. او می گفت:پیام نده!دست از این کارهای زشت وشرم آور بردار! ولی من اشتباه کردم تا این که یک شب از روی دیوار بالا رفتم . عصر آن روز مقداری مشروب در بیابان نوشیده بودم به همین خاطر شیشه ها را شکستم . نمی دانم هرچیزی که دم دستم می آمد به درو دیوار می کوبیدم تا آن زن را از اتاق بیرون بکشم!بچه ها خودشان از ترس در را قفل کرده بودند! من هم تحت تاثیر رفتار شیطانی قرارگرفتم و...
از سوی دیگر آن زن در برابر خواسته من مقاومت می کرد که با او به مشاجره پرداختم و با سرم به پیشانی او کوبیدم که زخمی شد و خون آمد. او به من بد وبیراه وناسزا می گفت که من هم عصبانی شدم ونفهمیدم که لوازم منزل را به هم ریخته ام.
به گزارش روزنامه خراسان ،با پایان جلسات محاکمه ،قضات دادگاه پس از بازبینی فیلمی که از صحنه درگیری در منزل وجود داشت،وارد شور شدند تا رای خود درباره اتهامات مختلف کفتار کثیف را صادر کنند.
عـاشق کـارتن خـواب!
روزی که پسرم عاشق یک دختر شمالی شد من و شوهرم به شدت با ازدواج آن ها مخالف بودیم چراکه علاوه بر بعد مسافت از نظر فرهنگی نیز بایکدیگر سازگاری نداشتیم. اما ماجرای این عاشقی به جایی رسید که ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن۶۵ ساله ای است که برای چاره جویی از رفتارهای ترسناک و تهدیدآمیز پسرش به مرکز انتظامی آمده بود. این زن درباره ماجرای عاشقی پسرش به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت:همه فرزندانم ازدواج کرده اند و زندگی آرامی دارند اما آخرین پسرم بعد از گرفتن دیپلم شاگرد راننده کامیون شد و به خاطر پشتکارش خیلی زود یک دستگاه کامیون خاور خرید و همنشین جاده های کشور شد. او زندگی مستقلی پیدا کرد و به همه شهرهای ایران سفر می کرد تا این که بالاخره در یکی از شهرهای شمالی کشور عاشق دختری به نام فریده شد. وقتی ماجرای عاشقی و خواستگاری را مطرح کرد من و پدرش بدون تامل مخالفت کردیم اما پسرم هیچ کدام از استدلال های ما را نمی پذیرفت.
بعد مسافت و اختلاف فرهنگی مهم ترین دغدغه ما بود ولی این حرف ها به گوش پسرم نمی رفت. تا این که با سماجت و تهدید ما را به خواستگاری آن دختر برد. اما آن ها خانواده خوبی بودند و فریده هم دختری باوقار و متین به نظر می رسید.
خلاصه پسرم حرفش را به کرسی نشاند و ما در مشهد مجلس عقدکنان کوچکی گرفتیم. دو سه روز بعد پسرم و عروسمان راهی شمال شدند چراکه فریده شرط مهم ازدواجش را سکونت در شمال کشور گذاشته بود به همین خاطر ما خیلی کم پسرمان را می دیدیم. فقط زمانی که از مسیر مشهد باری را برای شهرهای دیگر کشور می برد، چند ساعتی را به خانه ما می آمد .
حدود یک سال بعد از این ماجرا و در حالی که صاحب نوه زیبایی شده بودیم تازه فهمیدم پسرم کامیونش را فروخته و با یک پراید مدل پایین در شهر عروسمان مسافرکشی می کند. اما روزی خبر رسید که عروسم سند خودرو را به نام خودش ثبت کرده و به دنبال طلاق از عماد است. وقتی پیگیر ماجرا شدم، تازه فهمیدم پسرم به خاطر اعتیاد شدید به موادمخدر صنعتی کارتن خواب شده و عروسم نیز عاشق خودش را از خانه بیرون انداخته است وقصد دارد حضانت نوه ام را نیز بگیرد . به هرسختی بود عماد را پیدا کردم و به مشهد بازگرداندم. اتاقی را به او دادم و همه چیز برایش فراهم کردم تا دوباره به زندگی بازگردد.
اگر چه همسرش نیز مدام تهدید می کرد که اگر عماد به شمال برگردد او را تحویل پلیس می دهد اما من سعی می کردم پسرم را نجات بدهم .مدتی بعد پسرم مشغول کار بنایی شد و همان درآمد اندکش را نیز به حساب بانکی همسرش واریز می کرد تا مبادا از او جدا شود .ولی بازهم به مصرف مواد مخدر ادامه داد. اکنون من و پدرش را تهدید می کند که اگر سهم الارث او را از منزل مسکونی مان ندهیم، خانه را به آتش می کشد. حالا نمی دانم این هم نقشه جدید عروسمان است یا اثرات سوء موادمخدری است که مصرف می کند اما ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با دستور سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفای مشهد)اقدامات کارشناسی و مشاوره ای روان شناختی در این باره به کارشناسان زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری
خراسان رضوی
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی