بازگشت حضرت عیسی
بازگشت عیسی مسیح در آخرالزمان (برای نمونه ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۲۸۰ قالَ رَسُولُ اللهِ ص انَّ خُلَفائِی وَ اوْصِیائی وَ حُجَجَ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ بَعْدی اثْنَا عَشَرَ اوَّلُهُمْ اخِی وَ آخِرُهُمْ وَلَدِی قِیلَ یا رَسُولَ اللهِ وَ مَنْ اخُوکَ قالَ عَلِیُّ بْنُ اَبی طالبٍ قیلَ فَمَنْ وَلَدُکَ قالَ الْمَهْدِیُّ الَّذی یَمْلَؤُها قِسطاً وَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ الَّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ نَبیّاً لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنیاَ اِلَّا یَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذَلِکَ الْیُومَ حَتَّی یَخْرُجَ فِیهِ وَلَدیَ الْمَهْدیُّ فَیِنِزلَ رُوحُ اللهِ عیسَی ابْنُ مَرْیَمَ فَیُصَلّیَ خَلْفَهُ وَ تُشْرِقَ الْارْضُ بِنُورِهِ وَ یَبْلُغَ سُلْطَانُهُ الْمَشرِقَ وَ الْمَغْرِب:
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود براستی خلفاء من و اوصیاء من و حجج خدا بر خلق بعد از من دوازده کسند، اولشان برادر من است و آخرشان پسرم. عرض شد یا رسول الله برادرت کیس؟ فرمود علی بن ابی طالب. عرض شد پسرت کیست؟ فرمود مهدی آنکه زمین را پر از عدل و داد کند چنانچه پر از جور و ظلم شده. به آن که مرا بحق پیامبر مبعوث کرده اگر نماند از دنیا مگر یک روز هر آینه خدا این یک روز را طولانی کند تا آنکه فرزندم مهدی ظهور کند و روح الله عیسی بن مریم فرود آید و پشت سرش نماز بخواند و زمین بنورش روشن گردد و حکومتش به مشرق و مغرب برسد.) و در بحبوحه جنگ در بیتالمقدس از مسلّمات نزد ما مسلمانان است. در سوره نساء، آیه ۱۵۹ (وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلاَّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً. و از اهلِ کتاب، کسى نیست مگر آنکه پیش از مرگ خود حتماً به او ایمان مىآورد، و روز قیامت [عیسى نیز] بر آنان شاهد خواهد بود.) و روایت ذیل آن (عَنْ اِبی حَمْزَهَ عَنل شَهْرِ بْنِ حَوْشَبٍ قَالَ قالَ لِیَ الحَجَّاجُ یا شَهْرُ آیَةُ فِی کِتابِ اللهِ قَدْ اعیَتْنِی فَقُلْتُ اَیُّهَا الامیرُ ایَّهُ آیةٍ هِیَ فَقالَ قَوْلُهُ وَ اِنْ مِنْ اهلِ الکِتابِ اِلَّا لَیُوْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَاللهِ لَانِّی لَامُرُ بِالْیَهودیَّ وَ النَّصْرانِیَّ فَتُضْرَبُ عُنُقُه ثُمَّ ارْمَقُهُ بِعَیْنی فَما اراهُ یُحَرِّکُ شَفَتِیهِ حَتَّی یُحْمَلَ فَقُلْتُ اصْلحَ اللهُ الامیرَ لَیْسَ عَلَی مَا تَاوَّلْتَ قالَ کَیْفَ هُوَ قُلْتُ اِنَّ عِیسیَ یَنْزْلُ قَبْلَ یَوْمِ الْقِیامَه اِلی الدُّنیَا فَلا یَبْقَی اهْلُ مِلَّهٍ یَهُودیٍّ وَ لا غَیْرُهُ اِلَّا آمَنَ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یُصَلِّی خَلْفَ الْمَهْدِیِّ قالَ وَیْحَکَ انَّی لکَ هَذا وَ مِنْ اینَ جِئتَ بِهِ فَقُلْتُ حَدَّثَنِی بِهِ مُحمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلیِّ بْنِ ابی طالبٍ ع فقالَ جِئتَ وَاللهِ بها مِنْ عَینٍ صافیَ (بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج۵۳، ص ۵۱)
علی بن ابراهیم قمی در تفسیر این آیه شریفه وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلاَّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً می گوید: یعنی، هیچ کس از اهل کتاب «تورات و انجیل» نیست مگر اینکه قبل از مرگ او (عیسی) و پیش از روز قیامت بوی ایمان می آورند، و او هم (عیسی) بر آنان گواه خواهد بود. روایت شده که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چون به دنیا رجوع می کند تمام طبقات مردم به وی ایمان می آورند.
سپس علی بن ابراهیم می گوید: پدرم از قاسم بن محمد و او از سلیمان بن داود منقری از ابوحمزه و او از «شهر بن حوشب» نقل کرده که حجاج بن یوسف به من گفت: ای شهر! یک آیه ای در قرآن است که مرا از درک معنی آن عاجز کرده است. من گفتم: کدام آیه است ایها الامیر؟ حجاج گفت: آیه وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلاَّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ است. به خدا قسم من بسیاری از یهود و نصارا را دستور دادم گردن بزنند و در آن هنگام آنها را بدقت می نگریستم، هیچ گاه ندیدم که لب های خود را پیش از مرگش به منظور ایمان آوردن به عیسی حرکت دهند. من گفتم: ایها الامیر! تأویل آیه نیست که شما فهمیده اید. حجاج پرسید پس تأویل آن چیست؟ گفتم: عیسی بن مریم پیش از روز قیامت بدنیا فرود می آید، و در آن موقع پیروان دینی اعم از یهودی و غیره نمی ماند جز اینکه قبل از مرگ به وی ایمان می آورند، و عیسی خود پشت «سرمهدی» نماز می گذارد. حجاج گفت: ای وای! این را از کی دانستی و از کجا آورده ای؟ گفتم: محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب (امام محمد باقر) به من خبر داد حجاج گفت: بخدا قسم این تأویل را از چشمه زلالی آورده ای!!
همچنین ر.ک: بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج۵۱، ص ۹۷ و کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج۲، ص ۴۸۹) این حقیقت بیان شده است که همه اهل کتاب در آخرالزمان و پیش از مرگ عیسی به وی ایمان میآورند. این موضوع امروزه برای اهل جهان معاصر ما که در آن فتنه صهیونیسم اوج گرفته و جمعیت بزرگ پیروان مسیح هر روز در دام آنان گرفتارتر میشوند، موضوعی قابل درک است و پرده از راز زنده ماندن این پیامبر بزرگ در میان شهادت و قتل بسیاری از دیگر پیامبران الهی برمیدارد.
به هر حال پس از عیسی، آنچنان که خود سفارش کرده بود (سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، مسیحیت، ص ۴۹. همچنین: الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج۱، ص ۲۶۳؛ ارشاد القلوب إلی الصواب، ج۲، ص ۳۱۲؛ أمالی الصدوق، ص ۴۶؛ أمالی المفید، ص ۱۰۶؛ بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج۲۳، ص ۵۸؛ الخرائج و الجرائح، ج۲، ص ۷۴۴.) پطرس که نخستین ایمان آورنده به او و بزرگترین حواری بود، ادامه بار رسالت وی را برعهده گرفته و به عنوان وصی او معرفی میشود. پطرس که شمعون نیز خوانده میشود، جد مادری نرجس خاتون مادر مکرمه امام زمان عجلاللهتعالیفرجه است و بدین شکل پیوند دو دین بزرگ اسلام و مسیحیت را در آخرالزمان تضمین نموده است. پطرس به رهبری امت و تبلیغ دین عیسای مسیح مشغول میشود تا در حدود سال ۴۰ میلادی، یعنی ۱۰ سال پس از عیسی علیهالسّلام، اتفاق مهمی میافتد. در این زمان شخصیت دیگری به نام شائول – که در زبان یونانی و امروزه به نام پولس خوانده میشود – وارد دین جوان مسیحیت میشود. سابقه، نحوهی ورود و اقدامات بعدی او کاملاً حکایت از توطئهای مجدد دارد، توطئهای که سرانجام به تحریف نهایی دین مسیح انجامید. پولس که یهودیای بود سختگیر و متعصب و هیچگاه در زمان حضور عیسی علیهالسلام وی را ندیده بود، ظاهراً به تنها شغلی که اشتغال داشت، تعقیب، دستگیری و شکنجه مسیحیان بود. اینکه وی در قلمرو رومیان آزادانه به این عمل و در سطحی گسترده میپرداخت، نشان از همراهی مطلق حکومت روم با یهودیان در قتلعام مسیحیان نو دین دارد. در یکی از این سفرها که وی برای دستگیری گروهی مسیحی به دمشق میرفت، در نزدیکی این شهر حادثهای ظاهراً برای او رخ میدهد که هم سرنوشت او و هم سرنوشت مسیحیت را تغییری جدی میدهد. این حادثه در باب نهم اعمال رسولان بدین شکل نقل شده که در نزدیکی شهر، نوری او را در بر میگیرد و به او خطاب میکند که چرا بر من جفا میکنی. در پاسخ پرسش وی از شخص ندادهنده، او خود را عیسای مسیح معرفی کرده و از او میخواهد که به شهر رفته و منتظر دریافت فرمان بماند. در این داستان وی به طور موقت کور میشود و در جریان شفای وی، خداوند او را برای اعلام نام خود به ملتها و پادشاهان آنان و قوم اسرائیل انتخاب میکند. اینچنین دین عیسای مسیح در بدو ظهور مورد تعرض حزب شیطان قرار میگیرد و پس از چندی شائول یا پولس، شمعون پطرس را کنار زده و قهرمان اصلی دین مسیحیت و کتاب آن میشود! وی بلافاصله دست به کار تحریف دین شده و در دو بُعد به مخالفت با تعالیم مسیح و دعوت پطرس میپردازد: (سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، مسیحیت، ص ۵۵) در بُعد عملی، انجام شریعت یهود را برای غیریهودیان لازم نمیداند و در بُعد عقیدتی، الاهیاتی خاص را تعلیم میدهد که در آن عیسی مسیح الوهیت می یابد. ورود تثلیث در دین عیسی علیهالسلام نتیجه تلاشهای مستمر پولس است. وی ظاهراً در آغاز کار و با مخالفتها و مقاومتهای پطرس و دیگر بزرگان مسیحیت، ناچار حوزه عمل خود را در میان غیریهودیان (امتها) اعلام میکند و جریان تحریف را از آنجا آغاز و پی میگیرد. از همین مقطع است که کار تحریف انجیل مسیح نیز آغاز میشود. آنچه امروزه بنام عهد جدید در اختیار ما قرار دارد، مجموعهی بیست و هفت کتاب و رساله است که تنها صحت انتساب رسالههای پولس به شخصیتی شناخته شده مورد تأیید محققان است و اتفاقاً این بخش بنا بر اعتقاد ایشان نخستین نوشتههای عهد جدید است. بخشهای دیگر این کتاب هیچکدام پیش از سال ۶۴ میلادی یعنی سال مرگ پولس نوشته نشده است. لوقا که نویسنده یکی از اناجیل چهارگانه عهد جدید است، فردی است غیریهودی که به دست پولس ایمان آورد و شاگرد مخصوص او شد. انجیل لوقا در کنار دو انجیل دیگر متی و مرقس مجموعه اناجیل همنوا یا همنظر (synoptic Gospels) را شکل میدهند که مطالب و سبک و سیاق بسیار مشابهتری را نسبت به انجیل چهارم یعنی انجیل یوحنا دارند. این موضوع بدین معنی است که پایه و اساس و متن اصلی انجیل امروزی آموزههایی است که در این دین از سوی پولس مطرح شده است.
وی بر اساس روایتی به عنوان تحریفکننده دین مسیح، یکی از دوازده نفر صاحب تابوتی است که آتش جهنم از آن شعلهور میشود. (برای نمونه ر.ک: الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج۱، ص ۸۶: اَ سَمِعْتُمْ رَسُولَ اللهِ یَقُولُ اِنَّ تَابُوتاً مِنْ نارٍ فِیهِ اثْنَا عَشَرَ رَجُلاً سِتَّةُ مِنَ الاوَّلینَ وَ سِتَّةُ مِنَ الاخِرینَ فِی جُبٍّ فِی قَعْرٍ جَهَنَّمُ فِی تابُوتٍ مُقَفَّلٍ عَلی ذلِکَ الجُبِّ صَخْرَةُ اِذا ارَادَ اللهُ انْ یُسَعِّرَ نارَ جَهَنَّمَ – کَشَفَ تِلْکَ الصَّخْرَةَ عَنْ ذلِکَ الْجُبِّ فَاسْتَعاذَت جَهَنَّمُ مِنْ وَهَجِ ذلِکَ الْجُبِّ فَسَالْناهُ عَنْهُم وَ انْتُمْ شُهُودٌ فَقالَ ص امَّا الاوَّلُونَ فَابْنُ آدَمَ الَّذی قَتَلَ اخَاهُ وَ فِرْعَوْنُ الْفَراعِنَةِ نُمْرُودُ وَ الَّذیِ حَاجَّ ابْراهیمَ فِی رَبِّهِ وَ رَجُلانِ مِنْ بَنِی اسرائیلَ بَدَّلاً کِتابَهُمْ وَ غَیَّرا سُنَّتَهُمْ امَّا احَدُهُما فَهوَّدَ الْیَهُودَ وَ الاخَرُ نَصَّرَ النَّصَارَی وَ ابْلیسُ سادِسُهُمْ وَ الدَّجَالُ فِی الآخرِینَ – وَ هُولاء الْخَمْسَةُ اصْحابُ الصَّحیفَةِ الَّذینَ تَعَاهَدوا وَ تعَاقَدوُا عَلی عَدَواتِکَ یَا أخِی وَ التَّظاهُرِ عَلیْک بَعْدِی هَذَا وَ هَذاَ حَتَّی عَدَّهُمْ وَ سَمَّاهُم: علی علیه السّلام فرمود: جز یک مطلب چیزی نمی گویم. شما را به خدا یادآور می شویم ای چهار نفر-که منظور حضرت، من و ابوذر و زبیر و مقداد بود-من از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که می فرمود: صندوقی از آتش وجود دارد که در آن دوازده نفرند، شش نفر از اولین و شش نفر از آخرین. (آن صندوق) در چاهی در قعر جهنّم در صندوق قفل شده دیگری است. بر در آن چاه صخره ای است که هرگاه خداوند بخواهد جهنّم را شعله ور نماید آن صخره را از در آن چاه برمی دارد و جهنّم از شعله و حرارت آن چاه شعله ور می شود. علی علیه السّلام فرمود: شما شاهد بودید که از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم درباره آنان و «اوّلین» سؤال کردم، فرمود: امّا «اوّلین» عبارتند از: از فرزند آدم که برادرش (هابیل) را کشت، و فرعون فرعونها، و آن کسی که با ابراهیم علیه السّلام درباره خداوند به منازعه پرداخت و دو نفر از بنی اسرائیل که کتابشان را تحریف کردند و سنتّشان را تغییر دادند، یکی از آنان کسی بود که یهودیان را یهودی نمود و دیگری نصاری را نصرانی نمود. و ابلیس ششم آنان است. و اما «آخرین» عبارتند از دجال و این پنج نفر اصحاب صحیفه و نوشته و جبت و طاغوتی که بر سرآن با هم عهد بسته اند و بر عدوات با تو – ای برادرم – هم پیمان شده اند، و بعد از من بر علیه تو متحد می شوند. این و این، که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنان را برای ما نام برد و برشمرد.) به هر حال اینچنین بود که دین مسیح پس از دین موسی علیهالسلام بهعنوان یکی از بزرگترین ادیان الهی مورد دستبرد حزب شیطان واقع شد. از این پس بروز اختلافات فرقهای و جدالهای کلامی بیاثر هر روز بنیه این دین پرنشاط را از بین برد تا سرانجام چند قرن بعد آماده تحریف کامل شد.
حضرت عیسی در قرآن
حضرت عیسی علیه السلام در قرآن کریم ۲۵ بار به عنوان عیسی و ۱۳ بار به عنوان مسیح یاد شده است. مطابق با قرآن، حضرت عیسی علیه السلام، بنده خدا[۲۰] و رسول به سوى بنى اسرائیل[۲۱] و یکى از پیامبران اولوالعزم و صاحب شریعت[۲۲] بوده و کتابى به نام انجیل داشت.[۲۳] خداى تعالى نام او را مسیح نهاد[۲۴] و "کلمة اللَّه" و "روحى از خدا" خواند،[۲۵] و داراى مقام امامت[۲۶] و از گواهان اعمال،[۲۷] و بشارت دهندگان به آمدن پیامبر اسلام،[۲۸] وجیه و آبرومند در دنیا و آخرت و از مقربین بود.[۲۹] او از برگزیدگان بود[۳۰]، مبارک بود هر جا که باشد، آیتى بود براى مردم و رحمتى از خدا بود و احسانگرى به مادرش، و از زمره کسانى بود که خداى تعالى به ایشان سلام کرد[۳۱] و از کسانى بود که خدا کتاب و حکمتش آموخت.[۳۲][۳۳]
چند نمونه از آیاتی که نام حضرت عیسی علیه السلام در آنها آمده است:
- «إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِکةُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ یبَشِّرُک بِکلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ وَجِیهًا فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ»: یاد کن هنگامیرا که فرشتگان گفتند: اى مریم، خداوند تو را به کلمه اى از جانب خود که نامش مسیح، عیسى بن مریم است مژده می دهد، در حالى که او در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان است. (سوره آل عمران، آیه ۴۵)
- «وَزَکرِیا وَیحْیىٰ وَعِیسَىٰ وَإِلْیاسَ کلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ»: و زکریا و یحیى و عیسى و الیاس را یاد کن که جملگى از شایستگان بودند. (سوره انعام، آیه ۸۵)
- «إِنَّ مَثَلَ عِیسَىٰ عِنْدَ اللَّهِ کمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کنْ فَیکونُ»: در واقع مثل عیسى نزد خدا همچون مثل خلقت آدم است که او را از خاک آفرید سپس بدو گفت: باش پس وجود یافت. (سوره آل عمران، آیه ۵۹)
حضرت عیسی در روایات
- پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: ای ام ایمن، مگر نمیدانی که برادرم عیسی شامی را برای صبحانه و صبحانه ای را برای شام نگه نمیداشت؟ از برگ درختان تغذیه میکرد و از آب باران میآشامید، پلاس میپوشید و هر جا شب میرسید همان جا بیتوته میکرد و میگفت: هر روزی، روزی خود را میآورد.[۳۴]
- امام علی علیه السلام در وصف عیسی علیه السلام: و اگر خواهی، از عیسی بن مریم علیه السلام برایت بگویم. او سنگ را بالش خود میکرد و جامه خشن میپوشید و نان خشک و گلوآزار میخورد. خورش او گرسنگی بود و چراغش در شب، ماه و سرپناهش در زمستان، آفتابگیرهای صبح و عصر و میوه و سبزیجاتش، علف و گیاهانی که زمین برای چهار پایان میرویاند. نه زنی داشت که مایه گرفتاری او باشد و نه فرزندی که اندوهگینش سازد و نه مال و ثروتی که دل او را به خود مشغول گرداند و نه طمعی که به خواریش اندازد. مرکب او دو پایش بود و خدمتکارش دو دست او![۳۵]
- امام صادق علیه السلام: بدانید که اگر کسی عیسی بن مریم را انکار کند و به نبوت دیگر پیامبران اعتراف نماید، ایمان نیاورده است.[۳۶]
- سخنان نجواآمیز خدای تعالی با عیسی علیه السلام: ای عیسی، چونان شخص دلسوز و مهربان، تو را به مهربانی سفارش میکنم تا با طلب شادی و خشنودی من، سزاوار دوستی من شوی. تو در بزرگی و در خردی برکت داده شدی و هر جا بودی با برکت بودی. گواهی میدهم که تو بنده من و زاده کنیز من هستی، با نافله ها به من نزدیک شو و به من توکل کن تا تو را کفایت کنم و غیر مرا به ولایت و دوستی برمگزین که تو را تنها میگذارم.[۳۷]
- امام صادق علیه السلام: یکی از روش های عیسی بن مریم گشت و گذار در شهرها بود. روزی با یکی از یاران خود که مردی کوته اندام بود و غالباً با عیسی علیه السلام همراهی میکرد، برای سیاحت بیرون رفت. چون عیسی به دریا رسید با یقین درست گفت: به نام خدا و بر روی آب حرکت کرد. مرد کوتاه قد چون دید عیسی علیه السلام از آب گذشت با یقین درست گفت: به نام خدا و بر روی آب حرکت کرد تا به عیسی علیه السلام رسید. در این هنگام دچار خودبینی و غرور شد... لذا در آب فرو رفت. پس از عیسی کمک خواست و آن حضرت دستش را گرفت و او را از آب بیرون کشید.[۳۸]
- پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: عیسی بن مریم بر گوری گذشت که صاحب آن عذاب میکشید. سال بعد نیز بر همان گور گذشت و دید دیگر عذاب نمیشود. عرض کرد: پروردگارا، پارسال از این گور عبور کردم و صاحبش عذاب میشد و امسال که از آن میگذرم دیگر عذاب نمیکشد؟ خداوند جل جلاله به او وحی فرمود: ای روح الله، فرزند صالحی از او بزرگ شد و راهی را درست کرد و یتیمی را سرپرستی نمود و من به خاطر این کارهای فرزندش، او را آمرزیدم.[۳۹]
- به عیسی بن مریم علیه السلام عرض شد: چه کسی تو را ادب آموخت؟ فرمود: هیچ کس ادبم نیاموخت، بلکه زشتی نادانی را دیدم و از آن دوری گزیدم.[۴۰]
- در حدیث موثقی از حضرت رضا علیه السلام منقول است که: «مشتبه نشد امر کشته شدن و مردن احدی از پیغمبران و حجتهای خدا بر مردم، به غیر از عیسی بن مریم که او را زنده از زمین بالا بردند و روحش را در میان آسمان و زمین قبض کردند و چون به آسمان رسید حق تعالی روحش را به بدنش باز گردانید...».[۴۱]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اسلام و مسیحیت ، مـــســـیـــحــــیــت