کلینی با سند صحیح نقل میکند: عَنْ عِدَّةٍ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ کُنْتُ اَنَا وَعَامِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ خُزَاعَةَ الْاَزْدِیُّ عِنْدَ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ: فَقَالَ لَهُ عَامِرٌ: جُعِلْتُ فِدَاکَ اِنَّ النَّاسَ یَزْعُمُونَ اَنَّ اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) دُفِنَ بِالرَّحْبَةِ قَالَ: لَا. قَالَ: فَاَیْنَ دُفِنَ؟ قَالَ: اِنَّهُ لَمَّا مَاتَ احْتَمَلَهُ الْحَسَنُ فَاَتَی بِهِ ظَهْرَ الْکُوفَةِ قَرِیباً مِنَ النَّجَفِ یَسْرَةً عَنِ الْغَرِیِّ یَمْنَةً عَنِ الْحِیرَةِ فَدَفَنَهُ بَیْنَ ذَکَوَاتٍ بِیضٍ فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ اَیَّامِ ذَهَبْتُ اِلَی الْمَوْضِعِ فَتَوَهَّمْتُ مَوْضِعاً مِنْهُ ثُمَّ اَتَیْتُهُ فَاَخْبَرْتُهُ فَقَالَ لِی اَصَبْتَ رَحِمَکَ اللَّهُ ثَلَاثَ مَرَّات. صفوان شتربان گفت من و عامر بن عبداللّه بن خزاعه نزد حضرت امام جعفر صادق (علیهالسّلام) بودیم. عامر عرض کرد: فدایت شوم! مردم میگویند: حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در رحبه کوفه مدفونند. فرمودند که نه. من گفتم: در کجا مدفونند؟ فرمودند: چون آن حضرت وفات یافتند، حضرت امام حسن (علیهالسّلام) ایشان را برداشت و آورد به پشت کوفه، به طرف چپ غری و به طرف راست حیره، در میان تلکهای سفید دفن کرد. صفوان گفت: بعد از چندگاه رفتم و تفحّص کردم، یک موضعی را گمان کردم و زیارت کردم و چون به خدمت حضرت آمدم عرض کردم. حضرت فرمودند که درست دیدهای خدا ترا رحمت کند! سه مرتبه این عبارت را فرمودند. [۱۷] [۱۸]
خبردادن امام کاظم به ایوب بن نوح
سید بن طاووس مینویسد: قَرَاْتُ بِخَطِّ السَّیِّدِ الشَّرِیفِ اَبِی یَعْلَی الْجَعْفَرِیِّ صِهْرِ الشَّیْخِ الْمُفِیدِ فِی کِتَابِهِ مَاصُورَتُهُ وَرَوَی اَصْحَابُنَا عَنْ اَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ قَالَ کَتَبْتُ اِلَی اَبِی الْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) اَنَّ اَصْحَابَنَا قَدِ اخْتَلَفُوا فِی زِیَارَةِ قَبْرِ اَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) فَقَالَ بَعْضُهُمْ بِالرَّحَبَةِ وَقَالَ بَعْضُهُمْ بِالرَّیِّ فَکَتَبَ زُرْهُ بِالْغَرِی. سید بن طاوس میگوید: در کتاب ابییعلی جعفری (داماد شیخ مفید) این روایت را خواندم که ایوب بن نوح میگوید: عریضهای خدمت حضرت امام موسی کاظم (علیهالسّلام) نوشتم که اصحاب ما در موضع قبر حضرت امیرالمؤمنین اختلاف دارند، بعضی میگویند در رحبه کوفه است و بعضی میگویند در غری است. حضرت نوشتند: در غری آن حضرت را زیارت کن. [۱۹]
علّامه مجلسى گفته است: بدان كه در برخى زمان ها بين مخالفان در جاى قبر شريف آن حضرت اختلاف بود. عدّه اى معتقد بوده اند كه آن حضرت در صحن مسجد كوفه مدفون است و عده اى گفته اند در دارالحكومه دفن شده است. نيز گفته اند كه امام حسن عليه السلام او را به مدينه برده و در بقيع دفن كرده است . برخى از جاهلان شيعه هم او را در آرامگاهى در كَرْخ زيارت مى كردند.
اجماع شيعه بر آن است كه آن حضرت در غَرى ، در جايگاهى كه ميان عام و خاص معروف است ، دفن شده و اين نزد شيعه از متواترهاست و نسل در نسل از ائمّه دين عليهم السلام آن را روايت كرده اند. سبب اين اختلاف هم پنهان داشتن قبر آن حضرت از بيم خوارج و منافقان بوده است و جاى قبر را جز شيعيان خاصْ كسى نمى شناخت، تا آن كه در زمان سَفّاح، امام صادق عليه السلام وارد حيره شد و قبر آن حضرت را براى پيروان او آشكار ساخت. از آن روز تاكنون همه شيعيانْ او را در همين مكان زيارت مى كنند.
عبد الكريم بن احمد بن طاووس ، كتابى در تعيين جايگاه قبر آن حضرت نوشته و گفته هاى مخالفان را رد كرده است. نام كتاب را فرحة الغرىّ ناميده و در آن اخبار متواترى را آورده است كه ما در ابو اب مختلف كتاب خود آن را پراكنديم.
عبد الحميد بن ابى الحديد در شرح نهج البلاغة[۱]از ابو الفرج اصفهانى نقل كرده است كه : احمد بن عيسى، از حسين بن نصر، از زيد بن معدّل، از يحيى بن شعيب، از ابو مِخنَف، از فضل بن جريح، از اسود كِندى واجلح نقل كرده كه اين دو گفته اند: على عليه السلام در حالى كه ۶۴ سال داشت، در سال چهلم هجرى، شب ۲۱ ماه رمضان درگذشت. فرزندش حسن بن على عليهماالسلام و عبد اللّه بن عبّاس او را غسل دادند . در سه جامه كه پيراهن در بين آنها نبود ، كفن شد . فرزندش حسن عليه السلام بر او نماز خواند و پنج تكبير گفت و در رُحبه، نزديك درهاى قبيله كِنده، هنگام نماز صبح به خاك سپرده شد. اين روايت ابو مِخنَف است.
ابو الفرج گفته است: روايت كرده است مرا احمد بن سعيد، از يحيى بن حسن علوى، از يعقوب بن يزيد، از ابن ابى عُمَير، از حسن بن على خلّال، از جدّش كه گفت: به حسين بن على عليهماالسلام گفتم: امير مؤمنان را كجا دفن كرديد؟ فرمود: «او را شبانه از خانه اش بيرون آورديم، تا آن كه به منزل اشعث گذشتيم و از آن جا او را به سوى پشت كوفه نزديك غَرّى برديم».
مجلسى گويد : اين روايت، درست است و عمل هم بر طبق همين است. در گذشته نيز گفتيم كه فرزندان مردم بهتر از ديگران و بيگانگان قبر پدرانشان را مى شناسند. همين قبرى كه در غَرّى است، همان است كه فرزندان على عليه السلام از ديرباز تاكنون زيارت مى كردند و مى گفتند: اين قبر پدر ماست. هيچ كس از شيعه و ديگران در اين موضوع ترديدى ندارند . يعنى فرزندان على عليه السلام از نسل امام حسن و امام حسين عليهماالسلام و جز اين دو از گذشتگان و متأخّران ، جز اين قبر را زيارت نمى كردند و جز بر اين آستان نمى ايستادند.
ابو الفرج على بن عبد الرحمان جوزى از ابو الغنائم روايت كرده است كه گفت: در كوفه سيصد تن از اصحاب در گذشته اند كه از ميان آنان جز قبر امير مؤمنان شناخته شده نيست، و آن همان قبرى است كه هم اكنون مردمْ آن را زيارت مى كنند. امام صادق عليه السلام و پدرش امام محمّد باقر عليه السلام آن گاه كه آن جا قبر آشكارى نبود، آمده و آن را زيارت كرده اند. در آن ناحيه درختانِ شيوخ[۲]نيز بود، تا آن كه محمّد بن زيد داعى، حاكم ديلم آمد و قُبّه اى بر قبر آن حضرت آشكار ساخت.[۳]
بر اساس وصیت حضرت علی (علیهالسّلام)، فرزندانش امام حسن (علیهالسّلام) و امام حسین (علیهالسّلام)، بدن مطهر ایشان را شبانه و بهطور مخفیانه، در زمین مرتفعی در پشت کوفه مدفون ساختند که به نامهای "نجف"، "ظهر الکوفه"، "الغری" و... خوانده شده است. به دلیل کینهتوزی دشمنان خدا به این بزرگ مرد تاریخ اسلام، حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) وصیت کردند که پیکر مطهرشان شبانه و مخفیانه به خاک سپرده شود تا دشمنان کینهتوزی امثال بنیامیه و خوارج از مکان قبر مطهر آگاهی نیابند؛ چون که از آنان بعید نبود، به هر هتک حرمتی دست زنند.
از این رو مدفن امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در حدود ۱۵۰ سال از انظار عموم پنهان بود و فقط ائمه طاهرین و عدهای از شاگردان مخصوص آن بزرگواران از محل دفن آن حضرت آگاه بودند، و در فرصتهایی که دست میداد، دور از چشم دشمنان، تربت پاک شاه مردان را زیارت میکردند.
سرانجام در قرن دوم هجری، در عصر هارون الرشید، محل قبر علنی گردید و بنایی بر روی قبر ساخته شد. به عقیده شیعیان، دو تن از پیامبر الهی؛ یعنی حضرت آدم و نوح (علیهالسّلام) در کنار علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) دفن شدهاند.
شیخ مفید نقل کرده: روزی هارونالرشید به آهنگ شکار از کوفه بیرون رفت و به جانب «غَریَّیْن» و «ثَوِیَّه» توجّه نمود و در آنجا آهوانی دید، فرمان داد تا بازهای شکاری و کِلاب مُعَلَّم (سگان تعلیم دیده) را برای شکار آهوان رها کردند و بر آنها بتاختند. آهوان که چنین دیدند فرار کرده به پشتهای پناه بردند و در آنجا بیارمیدند، بازها در ناحیهای بیفتادند و تازیها باز شدند و رشید از این مطلب در عجب شد. دیگر باره آهوان از فراز پشته به نشیب آمدند، بازها و تازیها آهنگ ایشان نمودند، دیگر باره آهوان به آن پشته پناه بردند و جانوران شکاری از قصد ایشان برگشتند تا سه مرتبه کار بدینگونه رفت. هارون سخت در عجب شد؛ غلامان خود را امر کرد که تعجیل کنید و مردی را که از حال این مکان با خبر باشد بیاورید؛ غلامان رفتند و از قبیله بنی اسد پیرمردی را حاضر کردند؛ هارون از وی پرسید که حال این پُشته چیست و در این مکان چه کیفیّتی است؟ گفت: اگر مرا امان میدهی قصّه آن را به عرض می رسانم؛ گفت: با خدا عهد کردم که تو را اذیّت نکنم و در امان باشی، الحال آنچه دانی بگو؛ گفت: خبر داد مرا پدرم از پدران خود که میگفتند «قبر مطهّر امیرالمؤمنین»(علیهالسلام) در این پشته واقع است و حقتعالی آن را حرم امن و امان خود قرار داده که هر چه به آن پناه بِبَرَد در امان باشد.
بدالله بن حازم میگوید: روزی برای شکار همراه هارون از کوفه خارج شدیم ، به ناحیه غریین (نجف رسیدیم ، در آن محل آهوانی را دیدیم ، بازها و سگهای شکاری را به سوی آنها فرستادیم . آهوان پا به فرار گذاشته خود را به تپهای که در آنجا بود رساندند و بالای آن تپه ایستادند. بازها و سگهای شکاری از تپه بالا نرفته و برگشتند. آهوان از آن تپه پایین آمدند، بازها و سگهای شکاری آنها را تعقیب کردند، آهوان دوباره به آن تپه پناهنده شدند و بازها و سگها دوباره بازگشتند و این حادثه بار سوم نیز تکرار شد. هارون از این ماجرا در شگفت شد که این چه قضیه است که وقتی آهوان به آن تپه پناه میبرند. بازها و سگها جرات رفتن و آنجا را ندارند. هارون گفت :بروید به کوفه و شخصی را که از همه بیشتر عمر کرده باشد، پیدا کرده پیش من بیاورید. پیرمردی از طایفه اسد را پیدا کرده نزد هارون الرشید آوردند. هارون گفت :پیرمرد! این تپه چیست ؟ ما را از حال این تپه آگاه ساز! پیرمرد پاسخ داد:پدرم از پدرانشان نقل کرده که آنها میگفتند:این تپه قبر شریف علی علیهالسلام است که خداوند آنجا را حرم امن قرار داده است و هر کس به آنجا پناه ببرد در امان است . لذا آهوان در پناه آن حضرت از خطر محفوظ ماندند. هارون الرشید از اسبش پیاده شد و آب خواست و وضو گرفت و در کنار آن تپه نماز خواند، دعا کرد، گریه نمود، صورت را به زمین گذاشت و به خاک مالید. و سپس دستور داد بارگاهی روی قبر آن حضرت ساختند. به این گونه قبر مبارک حضرت علی علیهالسلام تقریباً پس از صد و اندی سال آشکار شد. (ارشاد مفید جلد ۱ باب ۱ فصل ۶ حدیث ۴)
در دوره عضدالدوله دیلمی، بنای قبلی حرم تخریب و ساختمان بزرگ و باشکوهی بر قبر ساختند. همچنین در عهد صفویه به دستور شاه صفی (۱۰۳۸-۱۰۵۲ه. ق)، حرم مطهر و صحن آن توسعه داده شد.
در سال ۱۱۵۶ه. ق، به دستور نادرشاه، کاشیهای سبزرنگی که از دوره صفویه زینتبخش گنبد و گلدسته آستان بود، برداشته و بهجای آنها، از خشتهای طلا، استفاده گردید و پس از آن آقامحمدخان قاجار اولین ضریح را که از جنس نقره بود به حرم هدیه کرد.
البته در منابع اهل سنت، اقوال دیگری درباره محل دفن امیرمؤمنان (علیهالسّلام) ذکر شده است؛ از جمله گفتهاند جنازه شریف ایشان در قصرالاماره کوفه یا در رحبه (نزدیک کوفه) یا در بقیع مدینه، به خاک سپرده شده است. [۱]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوم حضرت علی ع