امام علی علیهالسلام و سیاستهای حکومتی
در زمان خلفای پیش از حضرت علی، اقدامات اشتباه زیادی توسط آنان صورت گرفت که موجب شد، دین اسلام از مسیر اصلی خود خارج شود. به همین دلیل امام دست به یک سری اصلاحات زدند تا بتوانند، از انحرافات بیشتر جلوگیری کنند و اسلام را به مسیر اصلی خویش بازگردانند.[۷۵] این اصلاحات در بخش های متعددی صورت گرفت که می توان به موارد زیر اشاره کرد:
سیاستها و اصلاحات اداری:
گزینش کارگزاران شایسته و برکناری کارگزاران بی لیاقت و به کار نگرفتن خائنان و ناتوانان؛
برنامه ریزی و سازماندهی: حضرت در نامه معروف خویش به مالک اشتر می نویسند: «کار هر روز را در همان روز انجام بده؛ چرا که هر روز، کار خود را دارد... از شتاب در کارهایى که هنگام انجام دادن آن نرسیده، و از سستى در آن وقتى که انجام دادنش ممکن گردیده، یا اصرار بى جا به هنگامى که ناشناخته و مبهم است، و یا سستى به هنگامى که روشن و آشکار است، بپرهیز! هر کارى را در جاى آن بِنه و هر کارى را به هنگام آن، بگزار»؛[۷۶]
قانون مداری؛
برگزیدن دیده بان براى مراقبت از کارگزاران و گشاده دستی در روزی کارگزاران: امام در نامه به مالک می نویسند: «بر آنان (کارگزاران) روزى را فراوان ساز؛ چرا که این، نیرویى است براى اصلاح نفس آنان، و سبب بى نیازى است براى آنها، تا به مالى که در اختیار دارند، دست نگشایند، و حجّتى است بر آنها، اگر فرمانت را نپذیرفتند یا در امانت خیانت ورزیدند».[۷۷]
سیاستها و اصلاحات اقتصادی:
آبادانی شهرها: حضرت علی در این باره به حکمرانان خویش می فرمایند: «برترى حکمران، در آبادانى شهرهاست».[۷۸]
توسعه کشاورزی: از امام باقر علیه السلام روایت شده است که على علیه السلام به فرماندهان لشکر مى نوشت «شما را به خدا سوگند که مبادا کشاورزان، از جانب شما مورد ستم واقع شوند».[۷۹] همچنین از حضرت روایت شده است که: «خداوندِ سبحان، بندگانش را به آبادانى زمین، فرمان داده است تا گذرانِ زندگى شود با آنچه از زمین مى روید از دانه ها، میوه ها و مانند آن، از چیزهایى که خداوند سبب گذرانِ زندگى بندگان قرار داده است».[۸۰]
توسعه صنعت و تجارت: حضرت خطاب به مردم می فرمایند: «به تجارت بپردازید که تجارت، سبب بى نیازى شماست از آنچه در دست دیگران است.»[۸۱] و یا می فرمایند: «حرفه آدمى گنج است.»[۸۲]
بازرسی مستقیم بازار و جلوگیری از احتکار؛
تقسیم برابر ثروت هاى عمومى و به تأخیر نینداختن تقسیم آنها؛
حمایت از طبقه هاى پایین جامعه؛
سیاستها و اصلاحات فرهنگی:
توسعه آموزش و پرورش: حضرت خطاب به قثم بن عباس حاکم مکه می فرمایند: «بامداد و شامگاه برایشان بنشین، به استفتا کنندگان فتوا ده، نادان را تعلیم کن، و با دانشمند مذاکره نما».[۸۳] در منابع تاریخی نیز آمده است که هرگاه حضرت در جنگ فراغت پیدا مى کرد، به آموزش مردم و داورى در میان آنان مى پرداخت.
بازداشتن از برهم زدن سنّت هاى پسندیده و ستیز با سنّت هاى ناپسند؛
توجه به انتقاد و بی توجهی به ستایش دیگران.[۸۴]
جنگهای دوران خلافت امیرالمؤمنین
حضرت علی علیه السلام در خلافت چهار سال و نه ماهه خویش سه بار به پیکار با دشمنان خویش رفت. این پیکارها عبارتند از:
جنگ جمل در سال ۳۶ هجری با ناکثین
جنگ صفین در سال ۳۷ هجری با قاسطین
جنگ نهروان در سال ۳۸ هجری با مارقین
علت جنگ جمل (جنگ با ناکثین) آن بود که طلحه و زبیر از این که در حکومت علی علیه السلام به استانداری منطقه ای منصوب شوند، ناامید شدند. از طرف دیگر، از جانب معاویه به هر دو نفر نامه ای، تقریباً به یک مضمون رسید که آنان را به «امیرالمؤمنین» توصیف کرده و یادآور شده بود که از مردم شام برای آن دو بیعت گرفته است و باید هر چه زودتر شهرهای کوفه و بصره را اشغال کنند، پیش از آن که فرزند ابوطالب بر آن دو مسلط شود و شعار آنان در همه جا این باشد که خواهان خون عثمان هستند و مردم را بر گرفتن انتقام او دعوت کنند.
این دو صحابی ساده لوح، فریب نامه معاویه را خوردند و تصمیم گرفتند که از مدینه به مکه بروند و در آنجا به گردآوری افراد و ساز و برگ جنگ بپردازند و عایشه همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز همراه آنان سوار بر شتر سرخ مو عازم جنگ شد. عایشه می گفت: مردم! عثمان به ناحق کشته شده است و من انتقام خون او را می گیرم.[۸۵] در حالی که به گواهی تاریخ خود این سه نفر، بیشترین سهم را در قتل عثمان داشتند.
جنگ جمل در یک درگیری یک روزه اما سخت، با دادن کشته بسیار از هر دو طرف و با شکست ناکثین پایان یافت و امام علی، عایشه را به همراه برادرش محمد بن ابیبکر به بصره و از آنجا توسط شماری زن و مرد بصری به مدینه فرستاد.[۸۶]
پس از جنگ جمل، حضرت علی کوفه را به عنوان مرکز خلافت برگزید و از آنجا که می دانست شورش پیمان شکنان، گناهی است از گناهان معاویه که آنان را به نقض میثاق تشویق کرده، با سپاهی عظیم از کوفه حرکت نمود و در بیابان صفین با معاویه برخورد کرد. و به این ترتیب، نبردی سخت و طولانی بین سپاه عراق و شام درگرفت.
جنگ صفین هر چند به سود امام علیه السلام پیش رفت، ولی به علت جهالت عده ای و فریبکاری عمروعاص، کار به حکمیت کشید. در حکمیت هم ابوموسی اشعری که خلاف میل امام علی علیه السلام به عنوان حَکَم انتخاب شده بود، جهالت کرد و خلافت به عهده معاویه افتاد.
پس از جنگ صفین، جاهلانی که تن به حکمیت دادند گفتند گناه کرده ایم و توبه کردیم، «علی» نیز باید توبه کند! سپس در محلی به نام نهروان جمع شدند و شروع به ایجاد اخلال در کار امام علیه السلام نمودند. تلاش امام برای هدایتشان بی فایده بود، بنابراین لشگری را عازم جنگ با آنان کردند که در نهایت با شکست خوارج در جنگ نهروان پایان یافت.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوم حضرت علی ع