طرح های ویژه پلیس برای مقابله با جرایم خشن

۷۰ درصد مالخران گوشی های سرقتی اتباع خارجی هستند

با اجرای طرح های ویژه پلیس در مشهد جرایم خشن و به‎ویژه گوشی قاپی به طرز چشمگیری کاهش یافت.
جانشین فرمانده انتظامی خراسان رضوی با بیان این مطلب به خبرنگار ارشد روزنامه خراسان گفت: با توجه به این که سرقت و به ویژه گوشی قاپی از مهم ترین دغدغه های شهروندان در حوزه «امنیت» بود، این موضوع به طور ویژه در اولویت کاری پلیس مشهد قرارگرفت و بدین ترتیب عوامل انتظامی با بهره گیری از تدابیر، تجربیات و دستورهای سردار محمدکاظم تقوی (فرمانده انتظامی خراسان رضوی) تلاش گسترده ای را با تقویت گشت های نامحسوس و توان تجهیزاتی نوین پلیسی، برای مقابله با جرایم خشن آغاز کردند به گونه ای که با دستگیری باندهای گوشی قاپی و مالخران حرفه ای، آمار گوشی قاپی در مشهد تا ۴۰ درصد کاهش یافت.سرتیپ دوم احمدنگهبان اضافه کرد: بررسی های تحقیقی و علمی پلیس نشان داد که حدود ۷۰درصد از مالخران گوشی های سرقتی اتباع خارجی غیرمجاز هستند که به صورت قاچاقی وارد کشور شده اند و با تشکیل باندهای زیرزمینی، گوشی های سرقتی را در مدت کوتاهی به آن سوی مرزها انتقال می دهند.
مقام ارشد انتظامی با اشاره به دغدغه مردم در حوزه سرقت خاطرنشان کرد: پلیس به طور مداوم درحال رصد و پژوهش درباره انواع جرایم است و دغدغه مردم را همواره در سرلوحه فعالیت ها و اقدامات خود قرار می دهد؛ به همین دلیل نیز طرح های ویژه و گسترده ای با بسیج نیروهای تخصصی و کلانتری های مشهد به اجرا درآمد که درحوزه کاهش سرقت ها بسیار رضایت بخش بود.فرمانده حافظان امنیت به کشف صددرصدی پرونده های گروگانگیری نیز اشاره کرد و گفت: اگرچه در تعدادی از پرونده های اخیر گروگانگیری، اتباع خارجی غیرمجاز نقش مهمی داشتند که هموطن خود را به گروگان گرفته بودند اما در کشف جرم و بازگرداندن سالم گروگان به خانواده، پلیس از همه توان و امکانات خود بهره برد و عاملان آدم ربایی را دستگیر کرد؛ چرا که در مرام فرزندان این سرزمین و خدمتگزاران مردم در نیروهای انتظامی هیچ تفاوتی بین انسان ها در شرایط گرفتاری و نیاز به امدادرسانی وجود ندارد و پلیس با همه وجود برای کشف جرم و احساس امنیت در شهروندان وارد عمل می شود.سردار نگهبان به خاطره ای وحشتناک از معتادان متجاهر نیز اشاره کرد و گفت: در یکی از عملیات های جمع آوری معتادان با جوان ۳۷ساله ای برخورد کردیم که کرم ها روی عفونت و زخم های روی پایش راه می رفتند و او وضعیت بسیار تاسف باری داشت که به مراکز درمانی منتقل شد. وی افزود: با آن که پلیس قدرت و امکان جمع آوری آنان را طی ۴۸ساعت دارد ولی چرخه بازگرداندن آن ها به جامعه با شرایط موجود معیوب است؛ چراکه باید امکاناتی برای مراقبت حداقل ۵ ساله از آنان فراهم شود تا این معتادان با ایجاد اشتغال و کارگاه های حرفه آموزی با کمک خیران به آغوش خانواده و جامعه بازگردند.
جانشین فرمانده انتظامی خراسان رضوی در پایان به رصدهای مجرمان سابقه دار و به ویژه زورگیران و گوشی قاپ ها اشاره و تاکید کرد همه تبهکارانی که از ۱۰ سال قبل مرتکب جرم شده اند با دقت تحت نظر و رصد پلیس قرار دارند و در صورتی که اشتباهات خود را تکرار کنند، بی درنگ پلیس را بالای سر خود خواهند دید؛ چرا که نیروهای انتظامی برای آسایش و آرامش مردم همواره بیدارند و چشمان خود را نخواهند بست تا مردم با خیالی آسوده به خواب بروند.

خط شناسی مالباخته روی تانکر سرقتی !

شهروندی که اموالش درون یکی از باغ های اطراف مشهد مورد دستبرد سارقان قرارگرفته بود، تانکر ۵۰۰ لیتری آب را در حالی داخل انبار ضایعات فروشی شناسایی کرد که با دستخط خودش اعداد و ارقامی را روی آن نوشته بود.به گزارش روزنامه خراسان، ماموران تجسس کلانتری شفای مشهد که در جریان خرید اموال سرقتی توسط متصدی یکی از خریداران ضایعات قرارگرفته بودند با حکم قضایی وارد انبار ضایعات شدند و لوازمی را پیدا کردند که مشکوک به سرقت بود. در همین حال یکی از مالباختگان به طور ناگهانی دستخط خود را روی تانکر آب مورد اشاره قرارداد و تاکید کرد که درآن سوی تانکر هم اعداد و ارقامی نوشته است. با تایید درستی ادعاهای مالباخته ،اموال و لوازم زیادی شامل دستگاه برش آهن، باند، جک خودرو، کپسول های آتش نشانی، وای فای، تابلو، جعبه فیوزآپارتمانی و غیره کشف شد و با دستور سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفا) به مقر انتظامی انتقال یافت. هنوز تحقیقات درباره کشفیات پلیس ادامه داشت که مالباخته دیگری وارد کلانتری شد و بسیاری از لوازم خود را شناسایی کرد. او گفت:دو کپسول گاز، پیک نیک، پنل خورشیدی، باتری،دستگاه علف بر و ... اموال من هستند که از باغم سرقت شده است اما از مرغ و خروس وغاز و مرغابی هایم خبری نیست که با همین اموال مورد دستبرد سارقان قرارگرفته بود.گزارش روزنامه خراسان حاکی است:تحقیقات بیشتر برای شناسایی سارقان و ریشه یابی اموال سرقتی دیگر با دستور مقام قضایی همچنان ادامه دارد.

دختری در دام شیطان !

تازه وارد نوزدهمین بهار زندگی ام شده بودم که روزی کاخ آمال و آرزوهایم فروریخت و دچار شوک روحی شدم؛ به طوری که نمی توانستم آنچه را می دیدم به راحتی باور کنم...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،دختر ۲۲ ساله ای که مدعی بود فریب عفریته ای شیطان صفت را خورده است، درباره زندگی پرفراز و نشیب خود به کارشناس اجتماعی کلانتری بانوان مشهد گفت: حدود۳ سال قبل یک روز که در جست و جوی کارت بانکی ام بودم، ناگهان با مدارکی داخل کیف دستی پدرم روبه‎رو شدم که مسیر زندگی ام را تغییر داد و روزگارم را به تباهی کشاند.آن مدارک حاکی از آن بود که پدر و مادرم مرا در ۳ ماهگی از بهزیستی به فرزندخواندگی پذیرفته اند و من دختر واقعی آن ها نیستم! در یک لحظه دچار افسردگی روحی شدم و بی درنگ موضوع را از پدرم جویا شدم . او با تایید این ماجرا گفت: من و مادرت فرزندی نداشتیم و بسیار رنج می بردیم. من هم که راننده مسافرکش بودم و نمی توانستم مخارج سنگین درمانی را بپردازم این بود که تو را از بهزیستی به فرزندخواندگی گرفتیم ولی منتظر فرصتی بودیم تا تو بزرگ‎تر شوی و ما حقیقت موضوع را برایت بازگو کنیم.
خلاصه ازآن روز به بعد حس پوچی و بیهودگی همه وجودم را در حالی فراگرفت که هیچ اطلاعی از پدر و مادر واقعی خودم نداشتم و مانند خیلی از دختران پرورشگاهی هزاران سوال بی پاسخ ذهنم را درگیر کرده بود. در این شرایط و بعد از پایان تحصیلات دبیرستانی،تصمیم گرفتم در بیرون از خانه کار کنم ولی مادرم مخالفت کرد. در همین هنگام دو نفر از بستگان پدرم به خواستگاری ام آمدند اما مادرم رضایت نداد چرا که معتقد بود با ازدواج فامیلی حرف و حدیث های زیادی پشت سر ما خواهد بود! من هم خودم را با امور خانه داری مشغول کردم تا احساس تنهایی نکنم. مادرم از کودکان و سالمندان پرستاری می کرد و پدرم نیز بیشتر اوقات را در خارج از خانه به سر می برد. در همین روزها بود که متوجه شدم روابط عاطفی بین آن ها بسیار سرد شده است . پدرم دیگر آن مرد گذشته نبود و رفتار بسیار پرخاشگرانه و زننده ای با من و مادرم داشت.
روابط آن ها هر روز سردتر می شد و من با دیدن این صحنه ها نگران تر می شدم تا این که روزی با بررسی پنهانی گوشی تلفن مادرم فهمیدم او با پدر یکی از کودکانی که پرستار او بود وارد رابطه غیراخلاقی شده است وحتی گاهی شب ها هم به منزل نمی آید! هنوز در شوک بودم که مادرم دیگر به خانه بازنگشت و پدرم با عصبانیت گفت: او طلاق گرفته و دیگر به خانه بازنمی گردد تو هم لوازم خودت را بردار و نزد مادرت برو! آن روز با چشمانی گریان از خانه پدرم بیرون زدم ولی هیچ نشانی از مادرم نداشتم . چند روز در خیابان ها و پارک ها سرگردان بودم که از طریق فضای مجازی با زن میان‎سالی در یکی از شهرهای اطراف مشهد آشنا شدم و سرگذشت پرفرازو نشیبم را برایش بازگو کردم. آن زن هم پیشنهاد داد به خانه اش بروم و با او زندگی کنم! من هم که هیچ سرپناهی نداشتم، راهی شهر محل سکونت آن زن تنها شدم و او با روی خوش به استقبالم آمد. از دیدن او احساس امنیت و آرامش کردم ولی چند روز بعد از من خواست برای ماندن در کنار او باید مخارج زندگی ام را تامین کنم! به همین دلیل پیشنهاد روابط غیراخلاقی را مطرح کرد .آن زن شیطان صفت مرا به دام شیاطین هوسران انداخت به طوری که دیگر دچار ناراحتی های روحی و روانی شده بودم و داروهای اعصاب مصرف می کردم تا این که روزی از لاک تباهی بیرون آمدم اما ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است:با راهنمایی های تجربی و دستورهای قانونی سرهنگ سمیه گلزاری (رئیس کلانتری بانوان مشهد) بررسی های تخصصی و روان‎شناختی این ماجرا در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری ادامه یافت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

دزد حرفه ای موتورسیکلت در چنگ قانون !

دزد سابقه داری که با تهدید تیغ موکت بری تلاش کرد تا از چنگ قانون بگریزد در عملیات ضربتی نیروهای گشت کلانتری رسالت مشهد دستگیر شد و به سرقت موتورسیکلت اعتراف کرد.

به گزارش روزنامه خراسان، در پی وقوع چندین فقره سرقت موتورسیکلت از خیابان های مسلم و رسالت ماموران تحقیقات گسترده ای برای شناسایی و دستگیری عامل یا عاملان سرقت های مذکور توسط نیروهای کلانتری رسالت آغاز شد. بررسی های مقدماتی افسران دایره تجسس بیانگر آن بود که سارق یا سارقان با یکسره کردن سوئیچ موتورسیکلت آن را به سرقت می برند. در این میان پیگیری سرنخ های پلیس به جوان سابقه داری به نام «ناصر-خ» رسید که از دزدان حرفه ای موتورسیکلت بود. در همین حال و زمانی که نیروهای تجسس با دستور سرهنگ کجتبی حسین زاده (رئیس کلانتری رسالت) برای دستگیری وی به سمت منطقه خواجه ربیع حرکت کردند، ناگهان او را سوار بر یک دستگاه موتورسیکلت سرقتی دیدند که مال‌باخته نیز فریاد زنان در پی او می دوید بنابراین نیروهای انتظامی در اقدامی ضربتی، مسیر فرار او را سد کردند و با واژگونی موتورسیکلت، این جوان ۲۵ ساله را به دام انداختند که او با بیرون کشیدن تیغ موکت بری،تلاش کرد با تهدید پلیس، راه فرار خود را باز کند. طولی نکشید که در بازرسی بدنی از این دزد حرفه ای، دو کارت سوخت مربوط به یکی از پمپ های بنزین حاشیه شهر و یک دستگاه پراید کشف شد و بدین ترتیب با اعترافات وی تحقیقات برای کشف سرقت های دیگر او ادامه یافت.

ماجرای کلیدی که در«قفل جنایت»چرخید!

در گرگ ومیش سحرگاهی از خواب بیدار شده بودم تا برای رفتن به سرکارم آماده شوم. اعضای خانواده ام نیز در شهرستان بودند و من در طبقه سوم واحد آپارتمانی تنها بودم که ناگهان کلیدی در قفل چرخید و ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،این ها بخشی از اظهارات مردی است که همسایه طبقه چهارم مجتمع مسکونی اش را با ۱۱ضربه چاقو به قتل رساند وسپس خود را تسلیم قانون کرد. متهم این پرونده جنایی که ادعا می کند جوان ۳۰ساله پا برهنه درآن ساعت سحرگاه قصد سرقت از منزلش را داشت پس ازآن که به سوالات تخصصی قاضی وحیدخاکشور (قاضی ویژه قتل عمد مشهد)پاسخ داد ،بادستور مقام قضایی در اختیار کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی قرارگرفت تا زوایای پنهان این جنایت هولناک بررسی شود.
بنابراین تحقیقات گسترده ای با نظارت سرهنگ محمدرضا فدائیان (رئیس پلیس آگاهی مشهد)برای ریشه یابی حقیقت ماجرا آغاز شد . در همین حال عامل جنایت سحرگاهی به سوالات خبرنگار ارشد روزنامه خراسان نیز درباره قصه زندگی اش پاسخ داد.
نامت چیست؟رسول-الف.
چندسال داری؟متولد ۱۳۷۰ هستم.
اهل مشهدی؟ نه!در شهرستان لایین(کلات)به دنیا آمدم.
تاچه مقطعی تحصیل کردی؟در رشته علوم انسانی دیپلم گرفتم.
پدر ومادرت درقید حیات هستند؟پدرم زمانی که من نوجوانی ۱۵ساله بودم به دلیل بیماری سرطان خون از دنیا رفت چرا که دیگر کلیه وکبدش هم درگیر بیماری شده بود اما مادرم خدارا شکر زنده است.
به تنهایی زندگی می کند؟ نه! یک برادر کوچک تر دارم که هنوز محصل است ولی مخارج مادرم را من می پردازم.
به چه شغلی مشغول بودی؟از حدود یک سال قبل در بخش خدمات یکی از دانشگاه های معتبر دولتی کار می کردم.
متاهلی؟بله!دختری خردسال هم دارم که شیرخواره است.
به موادمخدر هم اعتیاد داری؟نه! به هیچ وجه! من با آن که در شرایط سخت اقتصادی بزرگ شدم و با کارگری روزگارم را می گذرانم اما هیچ گاه به سوی اعتیاد نرفتم و اوقات فراغتم را با ورزش پر می کردم.
در چه رشته ای ورزش می کردی؟ بیشتر در رشته دو ومیدانی و فوتبال فعالیت می کردم اما در دو ومیدانی حتی مقام های کشوری هم در مسابقات روستایی و عشایری کسب کردم.
چندسال قبل ازدواج کردی؟ حدود ۵ سال قبل.
با همسرت چگونه آشنا شدی؟قبلا در یک شرکت تولیدی کیک و کلوچه کار می کردم که همسرم را آن جا دیدم و به او پیشنهاد ازدواج دادم اما او گفت باید با خانواده اش صحبت کنم! من هم بعد از انجام تحقیقات مرسوم نزد خانواده اش رفتم و او را خواستگاری کردم چرا که آن ها نیز در یکی از روستاهای اطراف لایین زندگی می کردند.
گفتی در شرایط سخت اقتصادی بزرگ شدی،چرا؟ چون پدرم یک کارگر ساده بود وبعد از مرگ او خیلی در وضعیت نامناسب قرارگرفتیم. در واقع مادرم با کارگری در منازل مردم مارا بزرگ کرد و من هم مجبور بودم برای کمک به مخارج زندگی کارگری کنم.
منزلی که در آن جنایت رخ داد اجاره ای بود؟نه ! بعد از ازدواج با همسرم و با تسهیلات بانکی ازدواجمان و اندوخته ها و مقداری هم قرض از دیگران ،واحد آپارتمانی را ۵ سال قبل خریدم.
ماجرای قتل چگونه رخ داد؟ برای نماز بیدار شده بودم تا بعد به سر کارم بروم اما ناگهان احساس کردم کلیدی در قفل واحد مسکونی ام چرخید. هراسان و سراسیمه به طرف در رفتم که در یک لحظه همسایه طبقه بالایی را مقابلم دیدم که چاقو کشید. من هم با او درگیر شدم و چاقو را از دستش گرفتم. البته آن ها دو نفر بودند که جوان دیگر از صحنه حادثه گریخت و من ضربات چاقو را بر پیکر همسایه طبقه چهارم فرود آوردم که با پای لخت قصد ورود به منزلم را داشت.
_ چرا تصور کردی که آن ها برای سرقت آمده اند؟ چون قبلا هم از ساختمان لوازمی گم می شد ولی ما نمی توانستیم به کسی مشکوک شویم. حتی دو بار همسرم گفت که در خانه باز شده ولی باور نمی کردم.
_ الان از وقوع این حادثه پشیمانی؟خیلی زیاد! هنوز هم در شوک هستم. دلم می خواهد زمان به گذشته برگردد تا من هیچ حرکتی نمی کردم؛ اما در آن لحظه به طور عجیبی تحت فشار بودم مجبور شدم از خودم دفاع کنم. در واقع این در قفل جنایت چرخید! کاش وقتی چاقو را گرفتم خودم را کنترل می کردم.
_ از دوران کودکی چیزی به خاطر داری؟دوران کودکی را با کمک های دیگران گذراندم.حتی مادرم برای ما کفش و لباس دست دوم می گرفت. با وجود این، وقتی به سن نوجوانی رسیدم به کارگری روی آوردم و فقط به کار چسبیدم. در این شرایط اما هیچ گاه کار خلافی نکردم که امروز شرمنده باشم.
_ با همسایه ات (مقتول) ارتباط هم داشتی؟نه! من او را اولین بار در ۴ ماه قبل دیدم و برای پرداخت هزینه های آب مصرفی صحبت کردم چون همه واحدهای مسکونی از یک کنتور استفاده می کنند.
_یعنی برخوردی با او نداشتی؟اصلا او را نمی دیدم چون در یک ساعت خاصی به منزل نمی آمد.
_ حرف پایانی؟کاش این اتفاق نمی افتاد. اکنون خانواده ام آواره هستند و یک جوان هم در این ماجرا کشته شده است. کاش او در آن ساعت سحرگاه به خانه ام وارد نمی شد و من هم عجولانه به دنبالش نمی دویدم.

ماجرای آخرین سرقت گوشی قاپ های ۱۷ساله درایستگاه اتوبوس!

​​​​​​​ ۳عضو ۱۷ ساله یک باند گوشی قاپی که به مواد مخدر اعتیاد دارند، در حالی با اقدام به موقع نیروهای انتظامی دستگیر شدند که گوشی تلفن زن جوانی را در ایستگاه اتوبوس به سرقت بردند.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماموران کلانتری آبکوه که در راستای اجرای طرح های ویژه مقابله با جرایم خشن، مشغول گشت زنی در کوی امام هادی (ع) بودند از طریق مرکز فرماندهی پلیس در جریان حادثه گوشی قاپی قرار گرفتند و بی درنگ به سوی خیابان امام هادی (ع) ۲۲حرکت کردند. آنان با تعدادی از شهروندان روبه رو شدند که چند نوجوان موتورسوار را روی زمین انداخته بودند تا از فرار آن ها جلوگیری کنند، اما موتورسواران با هجوم به سوی مردم قصد داشتند از چنگ آن‌ها بگریزند که در همین حال نیروهای گشت وارد عمل شدند و با بهره‌گیری از فنون دفاع شخصی و همکاری مردم، ۳ نوجوان ۱۷ ساله را که محمدجواد، مجتبی و سجاد نام داشتند به کلانتری هدایت کردند. بررسی های مقدماتی حاکی از آن بود که سجاد(سرکرده باند) از مجرمان سابقه دار است و با همدستی دو تن از هم‌محله ای های خود به خلافکاری‌هایش ادامه می دهد.
بنا برگزارش روزنامه خراسان،۳ عضو ۱۷ ساله باند گوشی قاپی که به مواد مخدر نیز اعتیاد دارند و یک قبضه چاقو نیز از آنان کشف شده است ابتدا ارتکاب هرگونه جرمی را انکار کردند، اما وقتی با دو مال‌باخته روبه رو شدند که آنان را شناسایی کرده بودند، لب به اعتراف گشودند و اتهام گوشی قاپی را پذیرفتند.
در همین حال زن جوان که هنوز نگرانی و وحشت در چهره اش نمایان بود به افسر دایره تجسس کلانتری آبکوه گفت: من در ایستگاه اتوبوس مشغول گفت وگوی تلفنی بودم که ناگهان دو جوان از موتورسیکلت پیاده شدند و گوشی را از دستم چنگ زدند ولی با فریادهای من شهروندان متوجه ماجرا شدند و با تعقیب موتورسواران، از فرار آن ها جلو گیری کردند که در این هنگام پلیس از راه رسید وآن ها را دستگیر کرد.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است: تحقیقات بیشتر درباره جرایم احتمالی دیگر اعضای باند گوشی قاپ های ۱۷ ساله در حالی با دستور ویژه سرهنگ روح ا... لطفی (رئیس کلانتری آبکوه) ادامه یافت که بوی تند مشروبات الکلی نیز از دهان متهمان به مشام می رسید.

فریب با طناب پوسیده عاشقی !

فقط به خاطر این که در میان دوستان هم سن و سالم انگشت نما نشوم به ارتباط غیراخلاقی در فضای مجازی روی آوردم و دچار شکست عشقی شدم تا جایی که ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، دختر۱۷ ساله که با کمک خانواده اش از مرگ حتمی نجات یافته بود درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: ۱۵سال بیشتر نداشتم که در یکی از گروه های دوستانه فضای مجازی عضو شدم اما بیشتر دوستانم با جنس مخالف ارتباط داشتند. به همین دلیل هم مرا دختری منگول و عقب افتاده خطاب می کردند که نمی توانم برای آینده ام تصمیم بگیرم. این بود که برای فرار از انگشت نما شدن در میان همکلاسی ها و دوستانم، من هم با پسری به نام «سلیمان» آشنا شدم و با او در فضای مجازی ارتباط برقرار کردم. طولی نکشید که از نظر عاطفی و روحی وابسته سلیمان شدم به گونه ای که نمی توانستم روزی را بدون دیدار او سپری کنم!
حالا دیگر در پارک و کافی شاپ ها قرار می گذاشتیم و به درس و مدرسه هم اهمیتی نمی دادم تا جایی که مدیر مدرسه ام عذر مرا خواست و تهدید کرد که باید به همراه مادرم به مدرسه بروم! وقتی مدیر مدرسه موضوع افت تحصیلی مرا به مادرم اطلاع داد، اوضاع خانه به هم ریخت. مادرم تاچند روز با من قهر کرد و به خیاطی مشغول شد. فقط یک شب که به خاطر قرار شبانه با سلیمان دیر به خانه رسیدم خیلی عصبانی شد و فریاد زد که من و پدرت شبانه روز زحمت می کشیم تا تو به مدارج علمی و موفقیت اجتماعی برسی اما تو با دوستانت در کوچه و بازار ولگردی می کنی؟ با وجود این، من غرق در یک عشق خیابانی هوس آلود بودم و صدای مادرم را نمی فهمیدم. حتی نصیحت ها و دلسوزی هایش را نمی دیدم تا این که بالاخره بعد از یک سال ارتباط نامتعارف و غیراخلاقی، روزی سلیمان مرا رها کرد و در حالی که به من قول ازدواج داده بود، به دنبال سرنوشت خودش رفت. در این شرایط که دچار شکست عشقی شده بودم حس ناامیدی و پوچی وجودم را فراگرفت. کلاس های موسیقی ام را رها کردم و فقط در گوشه اتاق پنهانی اشک ریختم. به دلیل همین افسردگی و پرخوری های عصبی به طور ناگهانی چاق شدم به طوری که از خودم بدم می‌آمد! دیگر در هیچ مهمانی و جشن خانوادگی شرکت نمی کردم و فقط به پرسه زنی در فضای مجازی می پرداختم.
در همین روزها با جوانی در فضای مجازی آشنا شدم که خودش را روان شناس معرفی می کرد و به درد دل هایم گوش می داد. خیلی زود او مرا به یک کافی شاپ دعوت کرد تا بیشتر با زندگی من آشنا شود که بتواند مرا برای رهایی از این وضعیت راهنمایی کند. این بود که در سر قرار با «سامان» حاضر شدم و او با چرب‌زبانی به تعریف و تمجید از زیبایی های باور نکردنی من پرداخت و طوری با طناب پوسیده عاشقی دوباره فریبم داد که بازیچه ای برای هوسرانی های او شدم. «سامان» با وعده ازدواج و جملات عاشقانه، اعتمادم را جلب کرد و به باغ ویلای دوستش کشاند. بعد از این حادثه دیگر به سراغم نیامد و او نیز مرا در حالی رها کرد که باورم نمی شد باید یک شکست عشقی دیگر را تجربه کنم! خلاصه زمانی به خود آمدم که دیگر پشیکانی هم سودی نداشت. در این شرایط دچار تالمات روحی وروانی شدم و با یک تصمیم احمقانه، دست به خودکشی زدم تا از این وضعیت تلخ رها شوم اما خوشبختانه مادرم متوجه حال وخیم من شده بود که مرا به بیمارستان انتقال دادند و از مرگ نجات یافتم. حالا هم شرمنده خانواده هستم و مدام تاسف می خورم که چرا به نصیحت های مادرم درباره انتخاب دوست و پرسه زنی در فضای مجازی گوش ندادم. اکنون می فهمم که هیچ مکانی، امن تر و بهتر از خانواده نیست. ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: بررسی های روان‌شناختی و اقدامات مشاوره ای برای آشنایی دختر نوجوان با آسیب های دیگر فضای مجازی و دوستی های خیابانی با دستور سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفای مشهد)آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : یکشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۳ | 17:49 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |