دستبرد مسافران قلابی به ویلاها و منازل اجاره ای!
زوج کرمانشاهی که با شگرد عجیبی به سوئیت ها، ویلاها و منازل شخصی اجاره ای دستبرد می زدند، با تلاش نیروهای کلانتری شهید نواب صفوی مشهد دستگیر شدند و در حالی تاکنون به۲۰فقره سرقت اعتراف کرده اند که صدها میلیون تومان اموال مردم را به مالخران فروخته اند.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، چند روز قبل پیرمردی که منزل مسکونی اش را به یک زوج میان سال مسافر اجاره داده بود،وقتی فهمید مستاجرانش منزل را ترک کرده اند با نگرانی و اضطراب،کلید یدکی را برداشت و در منزلش را گشود اما ازآن چه می دید حیرت زده در شوک فرو رفت. زوج مسافر همه لوازم و اموال منزل را به سرقت برده بودند و اکنون صحنه ای باورنکردنی مقابل دیدگانش قرارداشت. دقایقی بعد پیرمرد سراسیمه ماجرا را به پلیس۱۱۰گزارش داد و این گونه گروهی از نیروهای گشت انتظامی با دستور مستقیم سرهنگ علی ابراهیمیان (رئیس کلانتری شهید نواب صفوی)عازم خیابان شهید سالاری مقدم شدند. هنوز تحقیقات پلیس برای اثربرداری ازصحنه جرم ادامه داشت که ناگهان عوامل انتظامی دریافتند مقداری از لوازم شخصی زوج سارق در محل باقی مانده است و با توجه به اهمیت این لوازم و مدارک،آن ها احتمالا به صحنه جرم بازمی گردند. به همین دلیل گروه گشت انتظامی با راهنمایی های تجربی رئیس کلانتری منتظر فرصتی برای دستگیری سارقان ماندند و آموزش های لازم را به صاحبخانه دادند.
هنوز چندساعت از این ماجرا نگذشته بود که نیروهای انتظامی با ورود زوج سارق به منزل مذکور از لایه های حفاظتی بیرون آمدند و حلقه های قانون را بردستان زوج کرمانشاهی گره زدند. مرد۴۵ و زن۴۸ ساله که در میان بهت و حیرت قرارداشتند، به مرکز انتظامی انتقال یافتند و مورد بازجویی قرارگرفتند. بررسی های تخصصی پلیس نشان داد آن ها از دزدان سابقه دار و حرفه ای هستند که سرقت های خود را با شگردی عجیب از سال ۱۴۰۱ در مشهد آغاز کرده اند و به منازل و باغ ویلاهای زیادی دستبرد زده اند و همه اموال را به سمساری ها و برخی مالخران حرفه ای فروخته اند.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است این گونه بود که گروهی از افسران انتظامی با اعترافات مرد۴۵ساله معتاد، به طرف فروشگاه لوازم مستعمل (سمساری)حرکت کردند و در حالی یک تخته زیلوی سنتی سرقتی را در این فروشگاه پیدا کردند که بقیه اموال به فروش رفته بود.
بنابراین «حسین-ع»نیز به اتهام مالخری دستگیر و به مقر انتظامی انتقال یافت اما مشخص شد سارقان حرفه ای اموال منازل و سوئیت ها و ویلاها را به چندین مالخر دیگر نیز فروخته اند. از سوی دیگر تحقیقات موشکافانه پلیس درباره شگرد عجیب این زوج میان سال نشان داد «مسعود-ح»(متهم)از طریق سایت دیوار و فضای مجازی منازل و ویلاهای اجاره ای را در مناطق مختلف مشهد شناسایی می کرد وپس از بازدید از محل وسنجش همه جوانب احتمالی، مکان های خاصی را برای اجاره در نظر می گرفت. او سپس با بیان این که مسافر است و برای درمان بیماری همسرش به مشهد آمده،حس انسان دوستی و عواطف صاحبخانه را برمی انگیخت و بعد به بهانه طولانی شدن مدت درمان،مکان اجاره ای را به مدت یک ماه دیگر تمدید می کرد. در این میان زوج سارق به تدریج لوازم منزل شامل یخچال،لباس شویی، فرش، پتو، کالاهای خواب و حتی جهیزیه کامل و لوازم برقی را خارج می کردند و به مالخران یا خریداران کالاهای مستعمل(سمساری ها)می فروختند!صاحبخانه ها هم زمانی متوجه سرقت اموال می شدند که دیگر از مسافران بیمار قلابی خبری نبود.
بنابرگزارش روزنامه خراسان، تحقیقات پلیس با تاکید سرتیپ دوم احمدنگهبان (جانشین فرمانده انتظامی خراسان رضوی)در حالی برای دستگیری دیگر مالخران و افراد مرتبط با دزدان سابقه دار ادامه دارد که آن ها تاکنون به سرقت از ۲۰منزل اجاره ای اعتراف کرده اند و مورد شناسایی ۵تن از مال باختگان نیز قرارگرفته اند.
راننده پراید در شعله های آتش سوخت
در پی وقوع سانحه رانندگی در کمر بندسبز مشهد،راننده پرایدی که در خلاف جهت جاده حرکت می کردپس از برخورد با کامیون عبوری،در میان شعله های آتش سوخت.به گزارش روزنامه خراسان، به دنبال این حادثه دلخراش که عصر روز گذشته اتفاق افتاد، نیروهای انتظامی با دستور فوری سروان مصطفی حسنی(فرمانده پاسگاه انتظامی فردوسی)اقدامات پلیسی را برای نجات حادثه دیدگان آغاز کردند اما قبل از رسیدن امدادگران آتش نشانی، خودروی پراید به همراه راننده ۴۹ساله آن در میان شعله های آتش به طور کامل سوخت و تنها چندتکه آهن از آن باقی ماند.بنابر گزارش روزنامه خراسان، دراین حادثه خودروی کامیون نیز دچار خسارات سنگین مالی شد و بررسی های کارشناسی در این باره ادامه یافت.
سرگذشت پیـرمرد دست فروش!
پنج فرزند دارم که آن ها را به سختی بزرگ کردم و اکنون همه آن ها سرگرم زندگی مشترک شان هستند و به من توجهی ندارند. حتی برخی از پسرانم اجاره نشین هم نیستند و روزگارشان با کارگری می گذرد با وجود این، هیچ وقت به من کمک مالی نمی کنند ...
پیرمرد ۸۳ ساله ای که در خیابان شهید اسلامی مشهد چندین بسته دستمال کاغذی در کنار خود گذاشته بود و گاهی یکی از آن ها را مقابل دید رانندگان عبوری قرارمی داد تا شاید کسی یک بسته دستمال کاغذی خرید کند، با بغض عجیبی که در گلو داشت، به خبرنگار ارشد روزنامه خراسان گفت: از همان سال های نوجوانی دریکی از روستاهای تایباد به چوپانی مشغول بودم. کارم را دوست داشتم و دامداران هم گله های گوسفند را به دست من می سپردند و از همین راه نه تنها روزگارخودم می گذشت بلکه به خانواده ام نیز کمک می کردم ولی هیچ گاه تحصیل نکردم و به مدرسه نرفتم چون آن زمان برخی از ملاهای ما تحصیل را حرام می دانستند و به ما می گفتند اگر درس بخوانید «کافر» می شوید. به همین دلیل من هم هیچ وقت به مدرسه نرفتم. حتی اگر جایی را می دانستیم که افرادی در آن جا درس می خوانند، از آن مکان عبور نمی کردیم البته یک بار یکی از همین بزرگان روستا را بعد از ۵۰سال در مشهد دیدم که خیلی پیر شده بود. به او گفتم پس چرا فرزندان خودتان حتی دخترت درس خوانده است؟و او جز «سکوت»چیزی به من نگفت.گویی خودش هم خجالت می کشید ...
خلاصه در این شرایط ازدواج کردم و بعد از انقلاب به مشهد آمدم. اکنون نزدیک به ۳۰ سال است که در مشهد زندگی می کنم. اوایل برای یک مهندس کارگری می کردم که او خانه ای هم در اختیارم گذاشته بود ولی بعد از آن خودم منزلی را اجاره کردم تا این که فرزندانم بزرگ شدند و هر کدام به دنبال سرنوشت خودشان رفتند ولی هیچ وقت کمکی به من نکردند. در این وضعیت و در حالی که دیگر پیر شده بودم زیر زمینی را در منطقه سیدی مشهد اجاره کردم که اکنون ماهانه ۳میلیون تومان اجاره برای همین تک اتاق می پردازم ولی بازهم راضی به رضای خداوند هستم. هر زمان هم که بیماری به من یا همسرم غلبه کند، نزد پزشکی در محله احمدآباد می رویم. او سال هاست که من و همسر پیرم را بدون دریافت هیچ مبلغی درمان می کند و حتی پول داروها را هم خودش می دهد! من هم همواره برای سلامتی آن دکتر دعا می کنم! خدا ان شاءا... عزتش را زیاد کند!
پیرمرد آهی کشید و ادامه داد:حالا هم با فروش همین دستمال کاغذی ها زندگی ام را می گذرانم چون مردم خیلی مهربان هستد. آن قدر به من کمک می کنند که دیگر نیازی به فرزندانم ندارم... هنوز صحبت های پیرمرد دستفروش ادامه داشت که زنی میان سال پدال ترمز تندر سفیدرنگش را فشرد و علاوه برخرید دستمال کاغذی شماره کارت بانکی او را هم گرفت که روی برگه ای به نام دخترش ثبت شده بود تا بعد برایش مبالغی واریز کند!... و من هم در حالی با پیرمرد خداحافظی کردم که افکارم به هم ریخته بود. آیا پیرمرد در این سن وسال باید دستفروشی کند،تا غرور و عزتش از بین نرود؟ ...
بر اساس یک ماجرای واقعی
مجازات سنگین تبهکارچاقوکش برای تمرد دربرابر پلیس!
در حالی که هنوز رسیدگی قضایی به اتهامات وحشتناک اعضای یک باند مخوف سرقت مسلحانه در شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی و دادگاه های کیفری ۲ وانقلاب مشهد ادامه دارد،یکی از متهمان سابقه دار به خاطر تمرد دربرابر پلیس و چاقو کشی به مجازات سنگین قانونی محکوم شد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماجرای سرقت های اعضای اصلی این باند خطرناک زمانی آغاز شد که وقوع چندین فقره سرقت مسلحانه و زورگیری از شهروندان در بزرگراه صدمتری مشهد،پلیس را به تکاپو انداخت. در همین حال و با توجه به گزارش هایی ازتبهکاری های مخوف عاملان سرقت های مذکور،چندین گروه اطلاعاتی و عملیاتی با دستور مستقیم سرهنگ کارآگاه جوادشفیع زاده(رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی)وارد عمل شدند و تحقیقات گسترده ای را در این باره شروع کردند.
بررسی های تخصصی کارآگاهان اداره جنایی آگاهی بیانگر آن بود که اواخر آبان سال گذشته، برخی از اعضای این باند، یک دستگاه خودروی پراید را سرقت کرده اند و بدین ترتیب به تبهکاری های خود برای زورگیری و سرقت مسلحانه ادامه می دهند.
طولی نکشید که رصدهای اطلاعاتی کارآگاهان به اطراف بزرگراه صدمتری و بولوار طبرسی شمالی رسید و این گونه چند گروه تخصصی از افسران کارآزموده آگاهی با پوشش های پلیسی،منطقه مذکور را که محل تردد سارقان بود به قرق خود درآوردند تا این که یکی از گروه های عملیاتی، خودروی سرقتی را مشاهده و پس از تعقیب وگریز طولانی آن را در بزرگراه آزادی در نزدیکی کوی امام هادی(ع) متوقف کردند و مرد و زن جوانی را درون خودرو به دام انداختند.
دقایقی بعد و با اعترافات مرد ۳۶ ساله یکی دیگر از اعضای باند در حالی شناسایی شد که کارآگاهان با توسل به شگردهای تخصصی با وی قرار صوری گذاشتند. هنوز ساعتی از این ماجرا نگذشته بود که مرد۴۲ ساله به همراه دو زن جوان دیگر و در حالی که سوار بریک دستگاه پراید بودند، وارد کمین پلیس در بولوار توس شدند اما «م-ج»زمانی که در محاصره قرارگرفت ناگهان پدال گاز را فشرد تا به صورت دنده عقب مسیر فرار خود را باز کند. در همین حال او با وارد آوردن خساراتی به خودروی سمند پلیس به طرز دلهره آوری ویراژ داد که با شلیک های هوایی کارآگاهان و فرمان های پی درپی ایست،روبه رو شد ولی بازهم به اخطارهای قانونی توجهی نکرد و در حالی که دو لاستیک عقب وجلوی خودرو نیز هدف اصابت گلوله قرارگرفته بود،تلاش کرد تا خود را از محاصره کارآگاهان برهاند. لحظات وحشت آوری درحال وقوع بود و کارآگاهان برای پیشگیری ازآسیب احتمالی به شهروندان و رهگذران، از تیراندازی بیشتر خودداری می کردند که در یک لحظه غافلگیرانه،یکی از کارآگاهان ورزیده اداره جنایی آگاهی، با جانفشانی خود را به داخل خودروی سارق سابقه دار انداخت و تلاش کرد با مهار راننده، خودرو را متوقف کند ولی ناگهان صحنه هولناکی رقم خورد و مرد ۴۲ساله چاقویی را بیرون کشید و در همان حال فرار ضربه ای بر پیکر افسر ارشد آگاهی وارد کرد تا او را از درون خودرو به بیرون پرت کند اما حافظ امنیت که برای دستگیری یغماگران اموال مردم، از هیچ گونه فداکاری دریغ نمی کرد وقتی در مقابل چاقوکشی سارق قرارگرفت به ناچار سلاح کلت را به سوی او نشانه رفت و در حالی که با یک دست هنوز تلاش می کرد تا متهم مذکور رامتوقف کند، گلوله ای به دست وی شلیک کرد که گلوله با عبور از دست متهم به پای او هم اصابت کرد و بدین ترتیب چاقو از دست مرد جوان رها شد.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است لحظات به تندی سپری می شد و با آن که حافظ امنیت خود با سلاح تبهکار مخوف مجروح شده بود،برای نجات وی اقدام کرد و این گونه با دستگیری همه متهمان در صحنه تیراندازی، راننده مجروح هم به مرکز درمانی انتقال یافت.
بنابرگزارش روزنامه خراسان، دربازرسی از خودروی متهمان به سرقت علاوه برچندین قبضه چاقو و شمشیر ،مقادیری لوازم و قطعات سرقتی خودرو نیز کشف و عملیات کارآگاهان برای دستگیری دیگر اعضای این باند سرقت وارد مرحله جدیدی شد. چند روز بعد همه اعضای باند سرقت مسلحانه به چنگ قانون افتادند و ابعاد مختلفی از تبهکاری های آنان در بازجویی ها فاش شد.پس از تکمیل تحقیقات و شناسایی مالباختگان، اتهامات گوناگون ۷ تن از متهمان این پرونده در شعبه های مختلف دادسرا و دادگاه های کیفری زیرذره بین قضاوت قرارگرفت.
در این میان به بخشی از اتهامات دو تن از افرادی که در این پرونده تبهکاری دستگیر شده بودند، درشعبه ۱۲۹ دادگاه کیفری ۲ مشهد در حالی رسیدگی شد که هنوز تحقیقات قضایی درباره اتهامات مهم اعضای اصلی باند در شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی و دیگر دادگاه های دادگستری همچنان ادامه دارد.
براساس گزارش روزنامه خراسان، پس از چندین جلسه محاکمه که به ریاست قاضی علیرضا احمدی(رئیس شعبه ۱۲۹ دادگاه کیفری۲مشهد)برگزار شد چهار اتهام سرقت مستوجب تعزیر ،تحصیل مال مسروقه،تمرد در برابر ماموران و ایراد جرح عمدی مورد واکاوی قرار گرفت و سپس قاضی با تجربه دادگاه با توجه به اهمیت جرایم مذکور ،رای قاطع خود را درباره اتهامات مذکور صادر کرد. بنابررای صادرشده که به متهمان و شاکیان ابلاغ شده است، مرد ۴۲ ساله که دارای ۱۵فقره سابقه کیفری است به اتهام تمرد در برابر مامور و چاقوکشی به تحمل بیش از ۴سال زندان ،پرداخت دیه و از باب تکمیل مجازات به یک سال تبعید محکوم شد. این متهم همچنین به اتهام سرقت خودرو و تحصیل مال مسروقه به تحمل بیش از ۶سال زندان و۱۴۸ ضربه شلاق محکوم شده است.
به گزارش روزنامه خراسان، یکی دیگر از متهمان که در مرحله اول عملیات پلیس دستگیر شده بود نیز به اتهام تحصیل مال مسروقه به تحمل یک سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.
گـرگی درلبـاس میش!
از روزی که رفیق نارفیق قدم درآشیانه ام گذاشت و مواد مخدر را به من تعارف کرد، روزگارم رو به سیاهی نهاد و من زمانی متوجه شدم با گرگی درلباس میش معاشرت می کنم که دیگر دیر شده بود و....
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، مرد ۴۶ ساله که در طرح جمع آوری معتادان متجاهر به مرکز انتظامی هدایت شده بود، درباره سرگذشت خود و ماجرای تلخ اعتیادش به کارشناس اجتماعی کلانتری رسالت مشهد گفت:سیزدهمین سالگرد ازدواج من و نرگس هم گذشت و ما صاحب دومین فرزندمان به نام حبیب شدیم. وضع اقتصادی ما خیلی ضعیف بود و من به سختی مخارج زندگی و اجاره مسکن را تامین می کردم. درهمین اوضاع مالی ناگهان پسر دومم از بدو تولد دچار نارسایی تنفسی شد و به ناچار او را به مراکز درمانی متعددی بردیم، اما همه پزشکان به یک نتیجه درمانی قطعی رسیده بودند که قلب «حبیب» مشکل دارد و باید بلافاصله جراحی شود. همه پس اندازمان را از بانک برداشتم،حتی موتورسيکلت مدل پایینم را به همراه برخی لوازم منزل فروختم و مبلغی هم ازدوستانم قرض گرفتم تا این که بالاخره هزینه بیمارستان را واریز کردم وپسرم آماده عمل شد. آن لحظه به هیچ چیز جز بهبود فرزندم نمی اندیشیدم. بعد از مدتی که حال حبیب بهتر شد، او را از بیمارستان ترخیص کردیم اما خانه ای نداشتیم که به آن جا برویم، زیرا پول رهن خانه را هم خرج بیمارستان کرده بودم. ازآن جایی که صاحبخانه فرد با خدایی بود به ما یکی دو هفته ای زمان داد تا جایی را پیدا کنیم .دراین شرایط یکی ازدوستانم گفت:یک ساختمان نیمه کاره است که مالک آن قصد دارد نگهبان استخدام کند، اتاقی هم برای سرایداری دارد که می توانی با همسر و فرزندانت درآن جا زندگی کنی و کار نگهبانی آنجا را به عهده بگیری!
خلاصه همان لوازم مختصری را که داشتیم، برداشتیم و دریک اتاق سه در چهار به زندگی ادامه دادیم اما حقوق و درآمدم کفاف مخارج زندگی و ازطرفی هزینه درمان و خورد و خوراک را نمی داد درنتیجه نرگس تصمیم گرفت به خانه های مردم برای نظافت برود و از این طریق کمک خرج خانه باشد. اگرچه برای من خیلی عذاب آور بود که ببینم همسرم در بیرون از منزل کار می کند اما چاره ای نداشتم .بالاخره چند ماهی گذشت و همسرم پرستاری یک پیرزن را به عهده گرفت که درهفته سه شبانه روز کامل باید به او رسیدگی می کرد و پول خوبی می گرفت. در همین حال من هم باید حواسم به ساختمان می بود و از طرفی از بچه ها مراقبت می کردم. خلاصه نه خواب داشتم و نه خوراک درست و حسابی! یک روز یکی از دوستانم که کارگر ساختمانی بود قدم در خانه ام گذاشت و گفت برای این که توان داشته باشی هم به کارهای بچه ها رسیدگی کنی و هم سرکارت سر خوش باشی، مواد بکش، تا نیازت به خواب کمتر باشد و سرحال ترباشی! خلاصه قبول کردم اما نمی دانستم که با گرگی در لباس میش روبه رو شده ام. او یک روز بعد از اتمام کارش به اتاقک ما آمد و من در حضور دو پسرخردسالم شروع به مصرف مواد مخدر کردم و این آغاز ماجرا بود. ازآن جا به بعد هرروز مقدار مصرف موادم بالاتر رفت و من دردام مواد افیونی گرفتار شدم. بارها خواستم ترک کنم اما آن رفیق نارفیق هربار مانع می شد چراکه خودش جا و مکان برای مصرف مواد نداشت و باید به خانه من می آمد. این ماجرا ادامه یافت تا جایی که از حقوق همسرم برای خرج موادم استفاده می کردم و پولی راکه همسرم کنار می گذاشت تا در نبودش مقداری خوراکی مقوی برای بچه ها بگیرم، دور از چشمش خرج مواد می کردم. در نهایت همسرم متوجه موضوع شد و تصمیم گرفت از من جدا شود. از سوی دیگر صاحب کارم نیزتا قضیه اعتیادم را فهمید مرا اخراج کرد و کارم را هم از دست دادم. همسرم هردو فرزندم را گرفت و به خانه برادرش رفت. حالا من بی خانمان شده بودم وشب ها را درکنارکارتن خواب های دیگر می گذراندم و روز ها با جمع کردن زبالههای بازیافتی مخارج مواد و خوراکم را تامین می کردم تا این که نیروهای گشت کلانتری رسالت مرا به عنوان معتاد متجاهر به کلانتری انتقال دادند اماای کاش...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با هماهنگی های قضایی، اقدامات قانونی با دستور سرهنگ مجتبی حسین زاده(رئیس کلانتری رسالت مشهد) برای انتقال این معتاد کارتن خواب به مرکز ترک اعتیاد آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی