جنایت تکان دهنده دندان پزشک معروف در مشهد

پسرم به کتامین وکوکائین اعتیاد داشت وبا اخاذی ها واذیت هایش آبروریزی می کرد

یکی از دندان پزشکان معروف که حدود ۲۰ ماه قبل پسرش را در یک درگیری شبانه به قتل رسانده و جسد او را در جاده قدیم فریمان دفن کرده بود،روزگذشته راز این جنایت تکان دهنده را فاش کرد وبدین ترتیب از یک معمای پیچیده جنایی در پلیس آگاهی خراسان رضوی رمزگشایی شد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، بیست و دوم اردیبهشت سال گذشته، یکی از دندان پزشکان معروف مشهد،با مراجعه به پلیس آگاهی خراسان رضوی ،گم شدن پسرش را گزارش داد و از کارآگاهان برای پیدا کردن او کمک خواست. این گونه بود که پرونده ای در پلیس آگاهی تشکیل شد و رصدهای اطلاعاتی برای یافتن سرنخی از پسر ۲۹ ساله ادامه یافت.
بهره گیری پلیس از فناوری های نوین نیز بیانگر آن بود که جوان مذکور از مرزهای کشور خارج نشده و هنوز در داخل کشور است. از سوی دیگر با گذشت چندین ماه از این ماجرا ،مشخص شد که خانواده «ف»(جوان گم شده) پیگیری این پرونده را تقریبا رها کرده اند و به دنبال یافتن فرزندشان نیستند. به همین دلیل ماجرا برای پلیس مشکوک شد و احتمال این که رازی در پس پرده گم شدن «ف»باشد، قوت گرفت. ظن کارآگاهان به جایی رسید که با دستور ویژه سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده(رئیس آگاهی خراسان رضوی)گروهی تخصصی از کارآگاهان زبده اداره جنایی ماموریت یافتند تا این موضوع را زیر ذره بین کنکاش های پلیسی ببرند.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است طولی نکشید که پرونده مذکور روی میز کارکارآگاهان قرارگرفت و جلسه تحلیل کارشناسی ماجرا زیر نظر سرهنگ محمد همتی جوانمرد(رئیس اداره جنایی آگاهی خراسان رضوی)تشکیل شد. بررسی سطر به سطر اظهارات مرد دندان پزشک و فرضیه های پلیسی در نهایت احتمال وقوع قتل را پررنگ تر کرد و بدین ترتیب گروه مشترکی از افسران عملیاتی و اطلاعاتی به سرپرستی سرگرد رجبی(افسرپرونده)تحقیقات نامحسوس گسترده ای را با راهنمایی های قاضی وحید خاکشور(قاضی ویژه قتل عمدمشهد)آغاز کردند و حدود ۲ ماه همه رفتارها و معاشرت های خانوادگی دندان پزشک ۵۲ ساله را زیر نظر گرفتند.
سپس با دعوت از پدر«ف»به پلیس آگاهی طوری وانمود کردند که پرونده را به شیوه جنایی پیگیری خواهند کرد. از سوی دیگر گروه رصدهای نامحسوس با رمزهای پلیسی به رئیس پلیس آگاهی گزارش دادند که چند ساعت بعد از این ماجرا، جلسه ای خانوادگی در منزل پدر بزرگ مادری «ف»تشکیل شده است. در این شرایط دیگر کارآگاهان به یقین رسیدند که راز مهمی از یک جنایت تکان دهنده در سینه مرد دندان پزشک نهفته است. بنابراین عملیات های تخصصی رنگ جنایی به خود گرفت و کارآگاهان با کسب دستورهای محرمانه از قاضی شعبه ۲۵۸ دادسرای عمومی وانقلاب مشهد،مرد دندان پزشک و همسرش را به پلیس آگاهی مرکز احضار کردند و هر کدام را به صورت جداگانه مورد بازجویی های فنی قراردادند .
آنان با سوالات انحرافی و اوضاع خانوادگی واجتماعی تلاش می کردند تا به واقعیت های نهان پی ببرند که ناگهان همسر دندان پزشک در میان اظهاراتش به طور ناخواسته لفظ «مرحوم»را برای پسرش به کار برد. همین کلمه کافی بود تا کارآگاهان کلید رمز این معمای پیچیده جنایی را پیدا کنند. آن ها با همین سند مهم به سراغ مرد ۵۲ ساله رفتند و او نیز به اعتیاد شدید پسرش اقرارکرد. حالا دیگر قطعات این پازل جنایی در مسیر مشخصی قرارگرفته بودند که مادر«ف»در میان رگبار سوالات فنی ناگهان از رفتارهای آزار دهنده پسرش پرده برداشت و ماجرای رفقای ناباب او را بازگو کرد که فرزندش را به کوکائین و کتامین(نوعی مواد مخدرخطرناک است که باعث آسیب های جسمی و روحی شدیدی می شود)آلوده کرده اند وسپس به درگیری او با همسرش در منزل اشاره کرد.
بنابرگزارش روزنامه خراسان،با این اعترافات، دیگر دندان پزشک معروف نتوانست بیشتر از این، راز جنایت تکان دهنده خود را پنهان کند. او در حالی که بسیار نگران و نادم به نظر می رسید، درباره یک شب وحشتناک و رفتارهای آزار دهنده فرزندش گفت:پسر۲۹ ساله ام سال ها بود که به مواد مخدر الکل و روان گردان ها اعتیاد داشت و ما هم در خطر آسیب ها و درگیری های ناشی از استعمال این گونه مواد خطرناک قرار داشتیم تا حدی که چندین بار قصد جان ما را داشت. او برای گرفتن پول از من اخاذی می کرد. شب حادثه هم (هجدهم اردیبهشت۱۴۰۲)در نیمه های شب با حال غیرطبیعی به خانه آمد و درخواست مبلغ زیادی پول داشت. او چاقویی را از آشپزخانه برداشت و به سوی من حمله ور شد. من هم برای دفاع از خودم گلدان را به سرش کوبیدم که چاقو از دستش افتاد و بعد از چند دقیقه از حال رفت. در این هنگام از همسرم که با شنیدن سر وصدا به پشت در اتاق آمده بود،خواستم به اتاق خودش بازگردد و به او گفتم اتفاقی نیفتاده است! وقتی همسرم خوابید، پیکر بی جان پسرم را درون کیسه برزنتی گذاشتم و پراید مشکی را به داخل حیاط آوردم . بعد هم جسد را در صندوق عقب گذاشتم و به طرف جاده قدیم فریمان به راه افتادم. در یک جایی نخاله های ساختمانی ریخته بودند که من به طرف همان منطقه پیچیدم و به خاطر ترس و اضطرابی که داشتم ،جسد را درون یک شیار دفن کردم و به مشهد بازگشتم.
حدود ۴ یا ۵ روز بعد از قتل هم برای آن که پلیس را گمراه کنم گوشی تلفن او را به اطراف بولوار شاهنامه بردم و در آن جا رها کردم.
متهم این پرونده جنایی ادامه داد: واقعا اگر آن شب از خودم دفاع نمی کردم او من و شاید همسرم را به قتل می رساند، چون وضعیت روحی و روانی مناسبی نداشت. من هم فقط به خاطر حفظ آبرویم تا کنون این ماجرا را مخفی کردم و اکنون بسیار پشیمانم! او بارها مرا برای گرفتن میلیون ها تومان پول تهدید به مرگ کرده بود.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، در ادامه بازجویی ها، مادر«ف»(مقتول) زوایای وحشتناک دیگری را فاش کرد و گفت:از رفتارهای خطرناک پسرم می ترسیدم حتی وحشت داشتیم به نوه‌هایمان آسیبی برساند. او سگ بیچاره ما را گروگان می گرفت تا از ما اخاذی کند. همه طلاهای مرا فروخته بود! به خاطر مصرف کتامین حتی نمی‌توانست ادرارش را کنترل کند. او به مطب دندان پزشکی پدرش می رفت و بارفتارهای زشت و زننده طوری آبروریزی می کرد که مجبور بودیم هر چه می خواهد در اختیارش بگذاریم. در واقع همسرم این کار را برای محافظت از من و فرزندانم و دیگر اعضای خانواده انجام داد. رفتارهای ترسناک پسرم به جایی رسیده بود که قیچی زیر گلوی شوهرم می گذاشت تا پول اخاذی کند. حتی مرا گروگان می گرفت و داخل خانه حبس می کرد و این گونه از پدرش باج می گرفت ولی ماسعی می کردیم با او خوب رفتار کنیم تا مواد مخدر خطرناک را ترک کند اما متاسفانه اوضاع او روز به روز بدتر شد تا این که این حادثه تلخ رخ داد.بنابر گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،در پی اعترافات تلخ این زوج،قاضی خاکشور دستور آزادی مادر مقتول را صادر کرد وسپس گروهی از کارآگاهان با راهنمایی دندان پزشک معروف مشهدی به سوی جاده فریمان به راه افتادند وبقایای جسد«ف»را از درون شکاف زمین بیرون کشیدند. تحقیقات بیشتر در این باره برای کشف زوایا و ابعاد دیگر این جنایت تکان دهنده همچنان ادامه دارد.

عامل دستبرد به صندوق عقب خودروها دستگیر شد

​​​​​​​ دزد سابقه داری که به تازگی از زندان آزاد شده بود،در حالی هنگام سرقت از یک دستگاه پراید به چنگ پلیس افتاد که در بازجویی ها به ۱۵ فقره دستبرد به صندوق عقب خودروها اعتراف کرد.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، در پی افزایش سرقت محتویات و قطعات خودرو در محدوده خیابان های المهدی غربی و مقداد،گروهی از افسران گشت نامحسوس با راهنمایی های سرهنگ مجتبی حسین زاده(رئیس کلانتری رسالت مشهد)سارقان سابقه دار محلی را زیر ذره بین رصدهای اطلاعاتی قراردادند و با بهره گیری از منابع خبری به سرنخ هایی از یک سارق سابقه دار دست یافتند که قبلا با همین شگرد به خودروها دستبرد می زد. به همین دلیل بررسی های پلیس آغاز و مشخص شد که این سارق حرفه ای به تازگی از زندان آزاد شده است. در حالی که نیروهای انتظامی این دزد سابقه دار را زیر نظر گرفته بودند،او بامداد دوم اسفند وارد خیابان مقداد شد و هنگام دستبرد به صندوق عقب یک دستگاه پراید به چنگ پلیس افتاد. در بازرسی از ساک بزرگ همراه وی،تعداد زیادی کلید، ابزار سرقت و مقادیری لوازم مسروقه کشف شد و بدین ترتیب بازجویی های تخصصی در حالی ادامه یافت که وی ضمن اعتراف به ۱۵ فقره سرقت از خودروها، همدست دیگر خود را نیز به نیروهای تجسس کلانتری لو داد. تحقیقات بیشتر در این باره همچنان ادامه دارد.

دستبرد به خودروها فقط با یک پیچ گوشتی !

از روزی که به خاطر افزایش بهای موادمخدر سنتی، به استعمال شیشه و کریستال رو آوردم، دیگر روزگارم سیاه شد چرا که دیگر توان کار کردن را از دست دادم و برای تامین هزینه های سنگین مواد مخدر صنعتی مجبور شدم به خودروهای مردم دستبرد بزنم ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، مرد۵۳ ساله سابقه داری که هنگام دستبرد به یک دستگاه پراید در بولوار هدایت،توسط نیروهای گشت کلانتری شفای مشهد دستگیر شده است، درباره سرگذشت رقت انگیز خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: جوانی ۲۲ساله بودم که به پیشنهاد یکی از دوستانم برای تفریح و خوشگذرانی پای بساط تریاک کشی نشستم و تنها به خاطر لذت آنی به مصرف مواد افیونی ادامه دادم.
آن روزها من هم مانند همه معتادان فکر می کردم که من اراده ای قوی دارم و هرگاه که دوست داشته باشم به راحتی آن را ترک می کنم اما خیلی زود چنان در دام هوس انگیز این ماده افیونی گرفتار شدم که آبرو و حیثیتم را به باد دادم چرا که با افزایش بهای مواد مخدر سنتی دیگر درآمدم برای تهیه مواد کافی نبود به همین دلیل به مصرف شیشه و کریستال رو آوردم تا برای هر بار مصرف مبلغ کمی بپردازم ولی نمی دانستم که گرایش به استعمال مواد مخدر صنعتی پایان زندگی یک معتاد است. حالا دیگر نه تنها باید مقدار مصرفم را افزایش می دادم و پول بیشتری می پرداختم بلکه شغلم را هم از دست دادم چرا که حتی ساعتی هم بدون مصرف مواد نمی توانستم کار کنم! این بود که برای تامین هزینه های اعتیاد و مخارج روزانه به سرقت از خودروها رو آوردم که چندین بار دستگیر و روانه زندان شدم اما هربار بعد از آزادی دوباره دوستان هم بساطی ام به سراغم می آمدند و من بازهم روزهای سیاه را تکرار می کردم تا جایی که همه حیثیت و آبرویم را از دست دادم و همه مرا به چشم یک «دزد» نگاه می کردند. در این شرایط خودروی یکی از دوستانم را به امانت گرفتم و با شگردی که از هم بندی هایم در زندان آموخته بودم یک پیچ گوشتی در جیبم گذاشتم و زمانی که همه مردم در خواب بودند من در خیابان پرسه می زدم تا خودروهایی را شناسایی کنم که سرقت از آن ها به دلیل نداشتن دزدگیر یا حفاظ های امنیتی دیگر راحت بود.بیشتر در خیابان های حر عاملی،میدان خیام، هدایت و ...پیاده به راه می افتادم و با پیچ گوشتی قفل صندوق عقب خودروها را تخریب می کردم و اموال داخل آن را به سرقت می بردم. سپس به مبلغ اندکی به مالخران می فروختم.
آخرین بار نیز بعد از آن که در چهار راه میدان بار به یک دستگاه خودروی پژو پارس دستبرد زدم و پیک نیک و زیرانداز و زاپاس آن را برداشتم، دوباره به طرف میدان بوعلی به راه افتادم و مشغول سرقت از صندوق عقب پراید بودم که ناگهان مالک خودرو متوجه شد و من بلافاصله از آن جا گریختم اما خیلی زود خودم را در محاصره پلیس دیدم و دستگیر شدم، خودم می دانم که مصرف مواد مخدر مرا به روز سیاه نشاند ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است درحالی که لوازم سرقتی زیادی از قبیل ابزار ،پمپ باد،دستگاه جوش، زاپاس، قطعات خودرو و ... از صندوق عقب خودروی متهم کشف شده بود، وی با دستور ویژه سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفا)در اختیار افسران کار آزموده دایره تجسس قرارگرفت و تحقیقات بیشتر در حالی زیر نظر سروان عمرانی (رئیس دایره تجسس)ادامه یافت که این سارق معتاد به سرقت از ۱۲خودرو در خیابان های مختلف مشهد اعتراف کرد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری
خراسان رضوی

۳۲۰۰ لیتر روغن زیتون غیر بهداشتی در مشهد توقیف شد

با هوشیاری نیروهای گشت نامحسوس کلانتری شفای مشهد،محموله بزرگ روغن زیتون های غیربهداشتی قبل از توزیع زنجیره ای در فروشگاه ها توقیف شد.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،بعدازظهر چهارم اسفند در حالی که چندین گروه عملیاتی گشت نامحسوس موتورسوار،باتدابیر سرتیپ دوم احمدنگهبان(جانشین فرمانده انتظامی خراسان رضوی)مشغول رصد میدانی حوزه استحفاظی برای پیشگیری و مقابله با جرایم خاص بودند،ناگهان به دو مرد جوان مظنون شدند که گالن های ۲۰لیتری حاوی روغن های مشکوک را به درون یک دستگاه وانت انتقال می دادند.ماموران انتظامی که رفتارهای مضطرب گونه مردان مذکور را در مکانی غیرتجاری رصد می کردند ،بلافاصله ماجرا را به سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفا)اطلاع دادند وسپس با شگردهای تخصصی و همیاری دیگر گشت های پنهان و آشکار در خیابان های اطراف مستقر شدند.طولی نکشید که با راهنمایی و دستورهای رئیس کلانتری،یکی از گشت های موتوری به سوی خودروی پیکان وانت حرکت کرد اما همه روغن های مشکوک گالن های ۲۰لیتری بدون مشخصات و علایم بهداشتی یا استاندارد بودند.در همین حال یکی از افرادی که همچنان مشغول بار زدن گالن های مشکوک به خودرو بود در پاسخ به سوالات افسران گشت انتظامی ادعا کرد:گالن ها حاوی روغن زیتون است و آن ها فقط کارگر هستند و از محل انتقال یا خرید و فروش این کالاهای حساس، هیچ اطلاعی ندارند. دقایقی بعد و با اصرار عوامل انتظامی ،مالک روغن های مشکوک به محل انبارروغن ها آمد و مشخص شد که وی مجوزی برای توزیع روغن های خوراکی و یا غیرخوراکی را ندارد!این مرد که ادعا می کرد شغل آزاد دارد و به صورت «سیار» کار می کند در ادامه سوالات ماموران گفت:از ۹ سال قبل در زمینه پخش گسترده مواد غذایی ،روغن زیتون وشیره خرما و انگور فعالیت دارم و این کالاها را در شهر توزیع می کنم. این روغن زیتون های غیرخوراکی هم فقط در فاکتور خرید آن قید شده است و من هم به عنوان کالای دارویی به عطاری ها می فروشم که برای درمان های مالشی از آن استفاده می شود!وی اضافه کرد:من هیچ مجوزی در این رابطه ندارم و روغن های مذکور هم تاییدیه بهداشتی ندارند!گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است:در پی اظهارات عامل توزیع روغن های زیتون مذکور،بی درنگ نیروهای انتظامی موضوع را تلفنی به مقام قضایی گزارش دادند وسپس با دستور ویژه قضایی ۱۶۱گالن ۲۰لیتری روغن زیتون غیر بهداشتی را در حالی به کلانتری انتقال دادند که کارشناس دانشگاه علوم پزشکی مشهد نیز بر غیرخوراکی بودن آن ها مهر تایید زد اما بررسی های تخصصی پلیس با توجه به فرضیه هایی در خصوص احتمال توزیع روغن‌های بدون نام و نشان و حتی بدون برچسب های مشخصات تولید در سفره های غذایی مردم در حالی به سرپرستی سروان گودرزی (جانشین کلانتری شفا) آغاز شده است که امنیت غذایی شهروندان به طور جدی زیر ذره بین کنکاش های اطلاعاتی و علمی قراردارد.

اعتراف قداره بند شیشه ای به سرقت از ۱۰ خودرو!

دزد شیشه ای که با صدای آژیر سرقت خودرو دستگیر شد در حالی به ۱۰ فقره سرقت در بازجویی ها اعتراف کرد که دو قداره بزرگ و مقادیری اموال سرقتی از وی کشف شد و همدست خود را نیز به پلیس لو داد.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماموران کلانتری آبکوه مشهد هنگام گشت زنی در اطراف بولوار شهید فرامرز عباسی با شنیدن صدای دزدگیر یک دستگاه خودرو که به صورت ممتد به صدا درآمده بود بلافاصله به طرف محل مذکور حرکت کردند و مردی را دیدند که با فریاد های مالک خودرو،پا به فرار گذاشت. آن ها بی درنگ به تعقیب مرد فراری پرداختند و در مدت کوتاهی او را دستگیر کردند . مالک خودرو که با به صدا درآمدن آژیر خودرو از منزل بیرون آمده بود به افسرگشت گفت:سارق دستگیر شده در خودروام را باز کرده و مشغول سرقت بود که با فریادهای من پا به فرار گذاشت.گزارش روزنامه خراسان حاکی است:در بازرسی بدنی از متهم ۴۷ ساله،علاوه بر ۲قبضه قداره بزرگ ،چندین کارت بانکی با اسامی مختلف و ابزار و لوازم سرقت کشف شد و بدین ترتیب وی با دستور سرهنگ روح ا...لطفی (رئیس کلانتری آبکوه)به دایره تجسس انتقال یافت و مورد بازجویی قرارگرفت . بررسی های مقدماتی پلیس نشان داد مرد ۴۷ ساله به موادمخدر صنعتی شیشه اعتیاد دارد و ۹ ماه قبل از زندان آزاد شده است . این سارق حرفه ای که کارنامه سیاهی ازسوابق کیفری را به دوش می کشید اگر چه ابتدا ارتکاب هر جرمی را انکار می کرد اما در نهایت با مشاهده مستندات پلیس لب به اعتراف گشود و ضمن معرفی همدست خود به سرقت قطعات و محتویات ۱۰ خودروی پارک شده در خیابان های فرامرز عباسی، خیام و کوی امیرالمومنین(ع) اقرار کرد. وی گفت:با همدستم در زندان آشنا شدم که با یکدیگر سرقت می کردیم وسپس اموال سرقتی را به مالخری می فروختیم که با همدستم آشنایی کامل داشت.بنابراین گزارش ،تحقیقات بیشتر برای دستگیری دیگر اعضای این باند زیر نظر سرگرد طیوری (رئیس دایره تجسس کلانتری آبکوه)ادامه دارد.

اشک هایی برای فرزند خوانده !

خواهر معتادم عاشق مواد مخدر بود به همین خاطر هم زندگی اش را نابود کرد به طوری که آشکارا مدعی بود کریستال را بیشتر از فرزندش دوست دارد. من هم از همان دوران نوزادی از پسرخواهرم مراقبت و نگهداری می کردم .در واقع او را به فرزند خواندگی پذیرفته بودم اما چند روز قبل کارشناسان بهزیستی به خانه ام آمدند و او را با خود بردند ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن ۴۱ ساله ای که برای گرفتن سرپرستی قانونی پسرخواهرش به مرکز انتظامی آمده بود درباره سرگذشت تاسف بار خود و خواهرش به کارشناس اجتماعی کلانتری گلشهر مشهد گفت:۷ خواهر و برادر دارم و تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواندم اما ۱۸ سال قبل با مرگ پدرم زندگی ما نیز رو به آشفتگی و نابسامانی گذاشت. من در سال ۸۳ با جوانی غریبه که به خواستگاری ام آمده بود ازدواج کردم ولی زندگی مشترک ما فقط ۲ سال طول کشید چرا که در این مدت من باردار نشدم و خیلی از سوی خانواده همسرم سرزنش شدم تا جایی که فهمیدم آن ها به طور پنهانی به خواستگاری دختران دیگر می روند. در این شرایط بود که از «لقمان»طلاق گرفتم و مدتی بعد به عقد موقت پسردایی ام درآمدم اما او هم مردی معتاد و قمارباز بود که خیلی مرا اذیت می کرد به همین خاطر حدود یک سال قبل از او هم طلاق گرفتم .اما دراین میان سرگذشت خواهر کوچکترم که اکنون ۲۷ساله است به سرنوشت من گره خورد چرا که او در دوران مجردی آلوده مصرف مواد مخدر صنعتی شده بود و روزگار تاسف باری داشت.
در این شرایط مرد۵۰ ساله ای با او آشنا شد و تلاش کرد تا خواهرم را از این گرداب فلاکت بار نجات دهد .آن مرد «سیمین»را در مرکز ترک اعتیاد بستری کرد و بعد از آن که موادمخدر را کنار گذاشت او را به عقد خودش درآورد. ولی خواهرم به طور پنهانی از شوهرش دوباره مصرف کریستال را آغاز کرده بود. او با پول هایی که شوهرش برای مخارج زندگی در اختیارش می گذاشت مواد مخدر می خرید به طوری که خیلی اوضاع بدی داشت. در این شرایط وقتی دخترش به دنیا آمد،پزشکان متوجه شدند که خواهرم به هیچ وجه نمی تواند از دخترش مراقبت کند! آن ها حدود ۱۵روز نوزاد را درون دستگاه پزشکی نگهداری کردند و بعد هم با دستور قضایی ،آن دختر را از همان بیمارستان تحویل شیرخوارگاه دادند،ولی خواهرم همچنان به مصرف موادمخدر صنعتی ادامه داد. هنگامی که یک بار دیگر باردار شد تلاش های شوهرش برای ترک اعتیاد او به نتیجه نرسید و این بار خواهرم را رها کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت.بعد از این که «س»به دنیا آمد چون خواهرم کسی را نداشت من آن ها را نزد خودم آوردم .آن زمان هنوز درعقد پسردایی ام بودم و از پسرخواهرم مراقبت می کردم به گونه ای که خیلی وابسته اش شدم . دراین وضعیت خواهرم پسرش را به من سپرد و خودش هم ۲سال قبل به عقد موقت یک مرد کریستالی درآمد و سراغی از فرزندش نگرفت . او می گفت:من مواد مخدر را بیشتر از فرزندم دوست دارم! من هم که فرزندی نداشتم در واقع «س»را به فرزندخواندگی پذیرفته بودم تا این که خواهرم یک بار دیگر باردار شد و برای زایمان به یکی از بیمارستان های دولتی مشهد رفت اما شوهرش ادعا کرد نمی تواند هزینه بیمارستان را بپردازد و سپس به بهانه تهیه پول رفت و دیگر بازنگشت چرا که او هم بیش از یک سال به جرم سرقت درزندان بود و بعد از آزادی نمی توانست مخارج اعتیاد خودش و خواهرش را تامین کند! به همین خاطر این بار هم فرزند او را به بهزیستی تحویل دادند اما خواهرم در بیمارستان به کارشناسان بهزیستی گفته بود که پسری هم دارم که خواهرم از او مراقبت می کند این بود که آن ها به منزلم آمدند و «س» را از من گرفتند .
حالا من با آن که شغلی ندارم و مطلقه هستم اما به «س» وابستگی شدید دارم به همین دلیل به مرکز انتظامی آمده ام تا شاید راهی قانونی برای سرپرستی او پیدا کنم اما ای کاش ...
گزارش روزنامه خراسان حاکی است:با دستور ویژه سرهنگ عربخانی (رئیس کلانتری گلشهر مشهد)بررسی های قانونی این ماجرا به مشاوران دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

عامل اصلی«جنایت توس» در پنجه عدالت!

با دستگیری آخرین متهم فراری پرونده «جنایت توس» در مشهد مشخص شد که وی ضربات هولناک از پهلوی راست و چپ را به جوان موتورسوار وارد کرده است که از روی موتورسیکلت پیاده شده بود.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، بیست وسوم دی ماه نزاعی وحشتناک در بولوار توس۶۵(ابتدای کوی نجف)رخ داد که طی آن چندین جوان تبعه خارجی سوار بر موتورسیکلت و یک دستگاه پژوپارس سفیدرنگ به سوی دو جوان موتورسوار هجوم بردند و سرنشین موتورسیکلت را در حالی با ضربات شمشیر و قمه به قتل رساندند که یک نفر دیگر نیز به شدت مجروح شد.
طولی نکشید که با گزارش این حادثه وحشتناک به پلیس،گروهی تخصصی از کارآگاهان اداره جنایی آگاهی مشهد وارد عمل شدند و تحقیقات گسترده‌‌‌ای را با دستورهای قاضی ویژه قتل عمد آغاز کردند. در حالی که یکی از متهمان این نزاع مرگبار توسط نیروهای کلانتری شهرک مهرگان دستگیر شده بود، شماره پلاک خودروی پژوپارس متهمان تحت تعقیب شناسایی و به همه مراکز انتظامی در کشور اعلام شد چرا که احتمال می رفت برخی از اتباع خارجی به کشور افغانستان بگریزند؛ اما هنوز مدت زیادی از این ماجرای تکان دهنده سپری نشده بود که ۴ تن از عاملان اصلی شرکت در این نزاع مرگبار، در محاصره نیروهای انتظامی در منطقه زبرخان (جاده نیشابور) قرار گرفتند و با شلیک گلوله پلیس دستگیر شدند. ساعتی بعد با هماهنگی های قضایی با قاضی فرهمندنیا (دادستان عمومی وانقلاب زبرخان) متهمان به مشهد منتقل شدند و مورد بازجویی های فنی قرارگرفتند. بررسی های کارآگاهان نشان داد: نزاع وحشتناک اتباع خارجی به خاطر یک دختر۱۵ساله رخ داده است.
این دختر با جوانی به نام «رامین» آشنا بود و با یکدیگر ارتباط داشتند. در این میان پسر دیگری به نام «امیر» فیلمی سیاه برای «رامین»ارسال می کند که مدعی است با دختر ۱۵ ساله مشروبات الکلی نوشیده اند!
«رامین»هم با دیدن فیلم سیاه بلافاصله با مادر دختر تماس می گیرد و ماجرا را برای او بازگو می کند. مادر دختر نیز از رامین می خواهد تا او را به منزل باز گرداند؛ اما این پایان ماجرا نبود و دختر نوجوان با تحریک «رامین» قراری در ابتدای کوی نجف با امیر می گذارد و بدین ترتیب دسیسه یک نزاع هولناک شکل می گیرد اما رضا(برادر امیر)به همراه یکی از دوستانش به نام «ابوالفضل» سوار برموتورسیکلت در حالی به محل قرار رفتند که ۲ مهاجم موتورسوار دیگر هم وارد توس ۶۵ شدند و این گونه زمانی که دختر نوجوان به همراه «رامین» و دیگر دوستانشان سوار بر پژوپارس به ابتدای نجف ۲ رسیدند ،ناگهان شمشیر و چوب و قمه در تاریکی شب در هوا چرخید و «رضا-ن» براثر ضربات سلاح سرد در حالی به قتل رسید که یکی دیگر از عاملان نزاع هولناک نیز مجروح شد.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است: درپی بازجویی های تخصصی از متهمان این پرونده مشخص شد که یکی از عاملان اصلی این جنایت که ضربات وحشتناک را از پهلوی راست و چپ به پیکر رضا(مقتول)وارد آورده، هنوز فراری است. بنابراین با صدور دستورهای ویژه از سوی قاضی «وحیدخاکشور»تلاش کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ محمد مرادی(افسرپرونده)برای دستگیری وی ادامه یافت تا این که او روز گذشته در مخفیگاهش واقع در بولوار رسالت دستگیر شد.
با انتقال این نوجوان ۱۶ساله افغانستانی به اداره جنایی پلیس آگاهی مشهد بازجویی ها وارد مرحله جدیدی شد. این نوجوان که به (میرو و مهدی)معروف است در اعترافات خود گفت:رضا(مقتول)شمشیری را از زیر زین موتورسیکلت بیرون کشید و به طرف من و نوید حمله کرد اما نوید با چوب،شمشیر او را به زمین انداخت و من هم ضربه ای به پهلوی او زدم. در این شرایط دیگر دوستانمان از پژو پیاده شدند که «رامین» با چاقو به سراغ ابوالفضل رفت که روی موتورسیکلت نشسته بود، او را مجروح کرد و در همین حال نوید هم شمشیر را از روی زمین برداشت و ضرباتی به سر رضا زد که کف خیابان افتاده بود. این متهم به قتل اضافه کرد: وقتی «رامین» رسید و رضا را از روی زمین بلند کرد من دوباره ضربه ای بر پهلوی دیگر او زدم و همه از صحنه حادثه فرارکردیم.گزارش روزنامه خراسان حاکی است:تحقیقات بیشتر در این باره با راهنمایی های قاضی خاکشور در حالی ادامه دارد که دختر نوجوان نیز اواسط بهمن گذشته هنگامی که سوار بر خودروی خاله اش بود و در نیمه شب از یکی از روستاهای جاده کلات به سمت مشهد حرکت می کردند به دلیل واژگونی خودرو به همراه خاله اش جان سپرد.

اخاذی ماموران قلابی از ضایعات فروشی ها!

دو جوان ۳۰ساله که با معرفی خود به عنوان مامور انتظامی از ضایعات فروشی ها اخاذی می کردند با تلاش نیروهای کلانتری سپاد مشهد دستگیر شدند.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، در پی گزارش یک فقره اخاذی و سرقت آهن آلات از فروشنده ضایعات خیابان طرحچی، تحقیقات گسترده ای به دستور سرهنگ جواد یعقوبی (رئیس کلانتری سپاد) آغاز و مشخص شد که سارقان با یک دستگاه پراید در محل تردد کرده اند.طولی نکشید که با شناسایی مالک پراید، سرنخی از یک جوان ۳۰ساله بدون سابقه کیفری به دست آمد که در سرقت مذکور نقش داشت. مالک پراید به ماموران گفت: نوه ام فرزند طلاق است و من خودروی پراید را برایش خریدم تا با آن کار کند!ساعتی بعد جوان مذکور دستگیر شد و ادعا کرد فریب همدست سابقه‌دارش را خورده است. او گفت: «ایوب» مرا وسوسه کرد که با یکدیگر از ضایعات فروشی‌ها سرقت کنیم!گزارش روزنامه خراسان حاکی است: ماموران تجسس کلانتری سپاد در ادامه این عملیات و طی یک قرار صوری همدست ۳۰ساله و سابقه دار وی را نیز به دام انداختند و این گونه تحقیقات پلیس وارد مرحله جدیدی شد. این متهم که چندین فقره سابقه سرقت و زورگیری دارد دربازجویی ها گفت: با تهدید ضایعات فروشی ها وسایل دارای ارزش مالی را سرقت و با معرفی خودمان به عنوان مامور انتظامی ۷۰۰ هزارتومان هم وجه نقد اخاذی می کردیم! ولی چون ضایعات فروش ماموران کلانتری را می شناخت به ما مشکوک شد که ما هم بلافاصله سوار بر پراید از آن جا فرار کردیم. بنا بر گزارش روزنامه خراسان، بررسی های بیشتر در این باره ادامه دارد.

دستبرد دزدان پاتوق نشین به ۵۰ پراید !

اعضای باند دزدان پاتوق نشین که سرکرده آنان بیش از ۱۰ سابقه کیفری دارد درحالی به چنگ نیروهای کلانتری شهید نواب صفوی افتادند که تاکنون به سرقت از ۵۰ پراید اعتراف کرده اند.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ظهر ششم اسفند، عوامل گشت انتظامی در بولوار شهید شوشتری به جوان ۱۹ساله پراید سواری مشکوک شدند که به طرز عجیبی اطراف خود را می پایید!در همین حال، نیروهای انتظامی با بهره گیری از شگردهای تخصصی به سراغ راننده جوان رفتند و او را در حالی سوال پیچ کردند که تیغه کاردی بزرگ و لوله فلزی از زیرصندلی نمایان بود. در بررسی های بیشتر یک دستگاه ضبط و پخش و ۲ عدد پیچ گوشتی نیز از درون خودرو کشف شد که راننده به ناچار لب به اعتراف گشود و به سرقتی بودن ضبط و پخش اقرار کرد. او مدعی شد: از حدود یک ماه قبل دستبرد به خودروها را با همدستی دوست سابقه‌دارش آغاز کرده است. با این اعترافات، بلافاصله حلقه های قانون بر دستان این جوان گره خورد و تحقیقات بیشتر با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ علی ابراهیمیان (رئیس کلانتری شهید نواب صفوی) ادامه یافت. بررسی های تخصصی افسران دایره تجسس نشان داد جوان ۱۹ ساله نیز ۳سابقه کیفری دارد و از سارقان حرفه ای پاتوق نشین است. طولی نکشید که همدست ۲۹ ساله وی نیز درون پاتوقی در بولوار طبرسی شمالی دستگیر شد و به مقر انتظامی انتقال یافت.این جوان سارق که بیش از ۱۰ فقره سابقه کیفری سرقت و نزاع در کارنامه سیاه خود دارد، دو مالخر حرفه ای را نیز به پلیس لو داد و اداعا کرد اموال سرقتی را به مالخران فروخته است؛ بنابراین نیروهای انتظامی در یک عملیات ضربتی، یکی از مالخران جوان را نیز دستگیر و تعداد زیادی ضبط وپخش پراید از مخفیگاه وی کشف کردند. گزارش روزنامه خراسان حاکی است: در همین حال عضو ۱۹ساله این باند سرقت درباره چگونگی آشنایی خود با سرکرده باند گفت: هر دو نفر به گل و بنگ اعتیاد داریم ، به همین خاطر هم حدود ۳ ماه قبل در یکی از پاتوق‌های بولوار طبرسی شمالی با یکدیگر آشنا شدیم. وقتی او پیشنهاد دستبرد به خودروها را مطرح کرد من هم به دلیل بیکاری و بی پولی پذیرفتم تا در باند او عضو شوم. از آن روز به بعد به خودروهای پراید مدل پایین که نکات امنیتی را رعایت نکرده بودند در ساعات خلوت روز و یا زمان تاریکی شب دستبرد می زدیم. البته بیشتر به مکان هایی می رفتیم که دوربین مداربسته نداشته باشند!وی با بیان این که تاکنون بیش از ۵۰ فقره سرقت از داخل خودروهای پراید انجام داده ایم درباره محل های سرقت گفت: بیشتر در خیابان های شهید شوشتری، شهدای حج، شارستان و ... سرقت می کردیم و سپس اموال سرقتی را در خیابان چمن یا جمعه بازار به فروش می رساندیم.گزارش روزنامه خراسان حاکی است: تحقیقات بیشتر در این باره با دستور مقام قضایی برای کشف سرقت های دیگر اعضای این باند همچنان ادامه دارد.

سیندرلا جیب بر شد !

به خاطر زیبایی ظاهری که داشتم دوستان و همکلاسی هایم مرا سیندرلا صدا می زدند به طوری که خودم نیز این موضوع را باور کرده بودم اما رویای زندگی در خارج از کشور مرا به دام پسر شیاد و شیطان صفتی انداخت که ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، دختر ۲۰ ساله ای که به اتهام جیب بری در مشهد دستگیر شده است با بیان سرگذشت عجیب خود به کارشناس اجتماعی کلانتری رسالت گفت: در یک خانواده بی قیدو بند و پر از تجملات و اوضاع اقتصادی خوب زندگی به دنیا آمدم. همیشه درخانه ما مهمانی بود یا ما مهمانی بودیم هیچ وقت دور خودمان را خلوت ندیده بودم. روزها تکراری سپری می‌شد و من فقط کلاس زبان می رفتم چراکه آرزوی زندگی و تحصیل درخارج از کشور را در سر داشتم و برای همین زبان انگلیسی را آموزش می دیدم. از سوی دیگر به خاطر زیبایی ظاهری خیلی مورد توجه اطرافیانم بودم به گونه‌ای که همه مرا سیندرلا صدا می زدند. خواهرم نیز مشغول تحصیل در رشته طراحی لباس بود اما من درس و مدرسه را به امیدتجربه دنیایی دیگردر آن سوی مرزها رها کردم و فقط به خودم می رسیدم تا این که روزی به پیشنهاد یکی از دوستان خواهرم قبول کردیم مدلینگ لباس و لوازم آرایشی برای یک برند تقریبا معروفی شویم که دردسرها و بدبختی های من هم از همین جا شروع شد. من و نادره به خاطر زیبایی که داشتیم مدل خوبی برای تبلیغ لباس بودیم و کارمان روبه پیشرفت بود تا این که بایک پسری در آن جا آشنا شدم. «سامان» همکارم بود و به روش های مختلفی سعی داشت با من ارتباط بگیرد و طرح دوستی بریزد که بالاخره موفق شد چند ماهی از رابطه ما گذشت تا این که گفتم من رویای خارج رفتن و آزاد زندگی کردن را دارم. گفت: من کمکت می کنم که بروی و در آن جا آشنایان زیادی دارم اما پول زیادی می خواهد. من هم قبول کردم و از این ماجرا با هیچ کس حرف نزدم پول زیادی بود تصمیم گرفتم طلاهایم را بفروشم و پس اندازی که داشتم و ماشینی که پدرم برای هدیه تولدم خریده بود همه را فروختم و تبدیل به دلار کردم. شبانه از خانه بیرون زدم با «سامان» قرار گذاشتم اما اوکه قصد فریب من را داشت در همین مشهد با فریب کاری دلارها را از من گرفت و بدتر ازآن من را به بهانه استراحت کردن و قرار با قاچاقچی مرزی به یک خانه ویلایی خارج از محدوده شهری برد. او متاسفانه بایک فردی که دختران ایرانی را خرید و فروش می کرد قرار گذاشته بود این‌ها را از مکالمات تلفنی پنهانی اش فهمیدم که با او داشت خلاصه قضیه را که فهمیدم می خواستم فرار کنم اما او گفت: اگر بروی فیلم های تمام این مدت راکه با من رابطه داشتی منتشر می کنم. با وجود این، من دیگر قید آبرو و پول زیادی که دستش داشتم را زدم و هر طوری که بود خودم را ازحصار دست هایش خارج کردم و تا جایی که ممکن بود دویدم و از مکان دور شدم. بعد از چند روز که گرسنه و خسته درخیابان‌ها سپری شد و روی رفتن به خانه را نداشتم بالاخره زنگ خانه را زدم ولی به محض ورود با سیلی محکم پدرم روبه‌رو شدم که به صورتم نواخت؛ چراکه «سامان» فریبکار مرا رسوا کرده بود و فیلم های زشت و زننده من روی صفحه گوشی پدرم بود. او طوری مرا نابود کرد که برای دومین بار ازخانه فرار کردم و خواستم تنها زندگی کنم اما پولی نداشتم به همین دلیل تصمیم گرفتم در مکان های شلوغ جیب بری کنم اما چون مهارت کافی برای این کار نداشتم خیلی سریع به دام پلیس افتادم.‌‌ اما ای کاش...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: اگرچه تحقیقات پلیس برای ریشه یابی سرقت های احتمالی دیگر این دختر جوان ادامه دارد اما با دستور سرهنگ مجتبی حسین زاده(رئیس کلانتری رسالت مشهد ) اقدامات مشاوره‌ای برای بازگشت وی به مسیر درست زندگی نیز دردایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : چهارشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۳ | 17:2 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |