دورهٔ اسلامی اولیه

اورشلیمِ دوران بیزانس در سال ۶۳۸ میلادی توسط سپاهیان عرب عمر بن خطاب فتح شد.[۹۱] مسلمانان صدر اسلام، کوه معبد را شهر بیت‌المقدس ("شهر معبد")،[۹۲] و باقی شهر را (بر اساس نام رومی شهر، آلیا کاپیتولینا) لیا می‌نامیدند.[۹۳] بعدها کوه معبد «حرم شریف»، و باقی شهر «بیت‌المقدس» نامیده شد.[۹۴] روند اسلامی‌سازی اورشلیم در سال اول هجری (۶۲۳ میلادی)، زمانی که به دنبال معراج پیامبر اسلام اورشلیم به عنوان قبلهٔ مسلمانان تعیین شد، آغاز گشت. پس از ۱۳ سال، قبله به مکه تغییر یافت.[۹۵][۹۶] در سال ۶۳۸ میلادی، خلافت اسلامی قلمرو خود را به اورشلیم گسترش داد.[۹۷] به دنبال فتح شام به‌دست مسلمانان، یهودیان اجازه یافتند که به شهر بازگردند.[۹۸] خلیفه عمر بن خطاب در پیمانی با پاتریارک مسیحی اورشلیم، سفرونیوس، به وی اطمینان داد که مسیحیان اورشلیم و مکان‌های مقدس آن‌ها مورد محافظت قرار می‌گیرند.[۹۹] بنا بر روایات عربی-مسیحی، زمانی به عمر بن خطاب اجازه داده شد که در کلیسای مقبره مقدس نماز بخواند، وی نپذیرفت تا مسلمانان درخواست تغییر کلیسا به مسجد را نداشته باشند.[۱۰۰] او نماز خود را در بیرون کلیسا، جایی که مسجد عمر در روبروی ورودی کلیسا، واقع شده است، به‌جای آورد. بنا به روایت اسقف اهل گل، آرکالف، که از سال ۶۷۹ تا ۶۸۸ ساکن اورشلیم بوده، مسجد عمر بنایی مستطیلی چوبی بود که بر روی ویرانی‌های شهر ساخته شده و ۳۰۰۰ نفر در خود جای می‌داد.[۱۰۱]

زمانی که سپاهیان عمر بن خطاب در سال ۶۳۷ به بیت‌المقدس رسیدند، شهر را برای یافتن مکان مسجدالاقصی که در قرآن و حدیث به آن اشاره شده بود، جست و جو کردند. بنا به منابع معاصر عربی و عبری آن‌ها مکان مذکور را که به‌صورت خرابه‌ای درآمده بود، یافته و به کمک یهودیان آن را پاکسازی کردند.[۱۰۲] در اواخر قرن هفتم میلادی، خلیفهٔ اموی عبد الملک بن مروان دستور ساخت حرمی بر روی کوه معبد را صادر کرد، که امروزه قبةالصخره نامیده می‌شود.[۱۰۳] تمیمی طبیب و شمس‌الدین مقدسی جغرافیدان، دو تن از ساکنان عرب معروف شهر در قرن دهم میلادی بوده‌اند. بنا به روایت شمس‌الدین مقدسی، عبدالملک عمارت مذکور را برای رقابت با شکوه کلیساهای اورشلیم بنا کرد.[۱۰۱]

در طول چهارصد سال بعد، اهمیت اورشلیم به دلیل رقابت اعراب بر سر کنترل شهر رو به افول نهاد.[۱۰۴] شهر در سال ۱۰۷۳ میلادی توسط سردار سلجوقی آتسیز تصرف شد.[۱۰۵] پس از کشته شدن آتسیز، شاهزادهٔ سلجوقی تتش یکم، حکومت شهر را به ارتق بیگ سردار دیگر سلجوقی واگذار کرد. پس از مرگ ارتق در ۱۰۹۱، پسران وی سکمان و ایلغازی تا سال ۱۰۹۸ و تصرف شهر توسط فاطمیان، بر آن حکومت کردند.

در اواخر هزاره اول میلادی، جنبشی از قرائیم موعودباور در اورشلیم شکل گرفت، که منجر به ظهور «عصر طلایی» قرائیم در آنجا شد، که تا زمان جنگ‌های صلیبی ادامه داشت.[۱۰۶]

دورهٔ صلیبی/ایوبی

در سال ۱۰۹۹، پیش از محاصرهٔ شهر در خلال نخستین جنگ صلیبی، حکمران فاطمیِ وقت مسیحیان شهر را تبعید کرده بود. پس از هجوم و تسخیر شهر، صلیبیان بیشتر ساکنان مسلمان و یهودی شهر را قتل‌عام کرده، و آن را پایتخت پادشاهی اورشلیم قرار دادند. به منظور جلوگیری از بازگشت مسلمانان و یهودیان جان بدر برده، جمعیتی متشکل از یونانیان، بلغارها، مجارها، گرجی‌ها، ارمنیان، سوری‌ها، مصریان، نسطوریان، مارونی‌ها و قبطیان در شهری که عملاً تخلیه شده بود اسکان داده شدند. در بخش شمال شرقی شهر نیز مسیحیان اهل سرزمین‌های شرق رود اردن ساکن شدند.[۱۰۷] در نتیجه، در سال ۱۰۹۹ جمعیت اورشلیم مجدداً افزایش یافته و به ۳۰۰۰۰ نفر رسید.[۱۰۸]

در سال ۱۱۸۷، صلاح‌الدین ایوبی شهر را از سپاهیان صلیبی بازپس گرفته و یهودیان و مسلمانان اجازهٔ بازگشت و سکونت در شهر را یافتند.[۱۰۹] بیش از ۶۰۰۰۰ نفر از فرانک‌ها تسلیم و آزاد شده و جمعیت مسیحیان شرقی ساکن در شهر نیز در آن باقی ماندند.[۱۱۰] در دوران ایوبیان، ساخت و ساز خانه‌ها، بازارها، گرمابه‌ها و مسافرخانه‌ها توسعه داده شد. با این وجود، در قرن سیزدهم شهر به دلیل از دست دادن ارزش استراتژیک خود و کشمکش میان ایوبیان ماهیتی روستایی پیدا کرد.[۱۱۱]

از سال ۱۲۲۹ تا ۱۲۴۴، در نتیجهٔ پیمان ۱۲۲۹ بین فریدریش دوم، امپراتور مقدس روم و الکامل محمد بن عادل، سلطان ایوبی مصر، کنترل شهر به‌طور مسالمت آمیز به مسیحیان بازگردانده شده و بدین ترتیب جنگ صلیبی ششم پایان یافت.[۱۱۲][۱۱۳][۱۱۴][۱۱۵][۱۱۶] کنترل مکان‌های مقدس مسلمانان در دست ایوبیان باقی مانده و فردریک از تغییر استحکامات شهر منع شد.

در ۱۲۴۴، اورشلیم توسط خوارزمشاهیان تسخیر شده و مسیحیان شهر قلع و قمع و یهودیان از آنجا رانده شدند.[۱۱۷] بعدها در ۱۲۴۷ خوارزمشاهیان مغلوب ایوبیان شدند.

دورهٔ مملوک

از سال ۱۲۶۰ تا ۱۵۱۷،[۱۱۸] اورشلیم تحت حاکمیت مملوک‌ها بود. تا حدود سال ۱۳۰۰، درگیری‌های زیادی بین مملوک‌ها از یک سو، و صلیبیان و مغول‌ها، از سوی دیگر رخ داد. این منطقه همچنین شاهد زمین لرزه‌های متعدد و شیوع مرگ سیاه بوده است.[۱۱۹]

زمانی که موشه بن نحمان در ۱۲۶۷ از شهر دیدن کرد، از بین جمعیت ۲۰۰۰ نفری شهر تنها دو خانوار یهودی و ۳۰۰ نفر مسیحی در آن یافت.[۱۲۰]

مجدالدین فیروزآبادی فرهنگ‌نویس ایرانی (۱۳۲۹–۱۴۱۴ میلادی) ده سال از عمر خود در اورشلیم گذراند.[۱۲۱]

دورهٔ عثمانی (سدهٔ ۱۶ تا ۱۹ میلادی)

در سال ۱۵۱۷، اورشلیم به دست عثمانی‌ها افتاد و تا سال ۱۹۱۷ در کنترل آن‌ها باقی ماند.[۱۰۹] در زمان حکومت سلیمان یکم، اورشلیم شاهد دوران صلح و شکوفایی بوده و بسیاری از بناها از جمله بقایای دیوار شهر باستانی مورد بازسازی قرار گرفت. در بخش عمده‌ای از دوران حکومت عثمانی‌ها، اورشلیم تنها به عنوان استانی فرعی با وجاهت مذهبی باقی مانده و در شاهراه تجارت بین دمشق و قاهره قرار نداشت.[۱۲۲] بنا به کتاب تاریخ مدرن یا معاصر کشورها، نوشته‌شده در سال ۱۷۴۴، «به رغم از دست دادن شکوه باستانی خود، اورشلیم همچنان پایتخت فلسطین باقی مانده است[۱۲۳]

عثمانی‌ها پای بسیاری از نوآوری‌ها را به شهر باز کردند که از آن میان می‌توان به سیستم‌های پستی مدرن و خدمات حمل و نقل با کالسکه و دلیجان اشاره کرد.[۱۲۴] در میانهٔ قرن نوزدهم، نخستین جادهٔ روسازی شده از یافا به اورشلیم احداث شده و تا سال ۱۸۹۲ خط راه‌آهن به شهر رسید.[۱۲۴]

با الحاق اورشلیم به ولایت مصر توسط محمدعلی پاشا در ۱۸۳۱، کنسولگری‌های خارجی نیز در شهر فعال شدند. در ۱۸۳۶، ابراهیم محمد علی پاشا به ساکنان یهودی اورشلیم اجازه داد تا چهار کنیسای اصلی شهر، از جمله کنیسای خوربا را بازگشایی کنند.[۱۲۵]

در سال ۱۸۴۰ حاکمیت شهر مجدداً به عثمانی‌ها واگذار شد، با این وجود بسیاری از مسلمانان مصری در آن باقی مانده و یهودیانی از الجزیره و شمال آفریقا نیز در شهر ساکن شدند.[۱۲۵] در دهه‌های ۱۸۴۰ و ۱۸۵۰، قدرت‌های بین‌المللی رقابتی را برای پشتیبانی از اقلیت‌های مذهبی شهر آغاز کردند.[۱۲۶] بنا به روایتی از کنسول پروس، در سال ۱۸۴۶ جمعیت شهر برابر با ۱۶۴۱۰ نفر شامل ۷۱۲۰ یهودی، ۵۰۰۰ مسلمان، ۳۳۹۰ مسیحی، ۸۰۰ سرباز ترک و ۱۰۰ نفر اروپایی بوده است.[۱۲۵] در زمان حاکمیت عثمانی‌ها تعداد زائران مسیحی افزایش یافت، به‌طوری که در زمان عید پاک جمعیت شهر دو برابر می‌شد.[۱۲۷]

در دههٔ ۱۸۶۰، محله‌های جدیدی در بیرون دیوارهای شهر باستانی، برای اسکان زائران، کاهش تراکم جمعیت و بهبود وضعیت بهداشتی مرکز شهر احداث شد. بنا به گزارش یک خیریهٔ آمریکایی جمعیت تقریبی شهر در سال ۱۸۶۷ برابر با ۱۵۰۰۰ نفر، شامل ۴ تا ۵ هزار یهودی و ۶ هزار مسلمان بوده است. هر ساله حدود ۵ تا ۶ هزار زائر مسیحی روس نیز از شهر دیدن می‌کردند.[۱۲۸] در سال ۱۸۷۲، اورشلیم مرکز یک ناحیهٔ اجرایی مستقل از ولایت سوریه و تحت حاکمیت مستقیم استانبول، موسوم یه متصرفهٔ اورشلیم شد.[۱۲۹]

قیمومیت بریتانیا (۱۹۱۷–۱۹۴۸)

در سال ۱۹۱۷ پس از نبرد اورشلیم، ارتش بریتانیا، به فرماندهی ژنرال ادموند آلنبی، شهر را تصرف کرد.[۱۳۰] بعدها در سال ۱۹۲۲، جامعه ملل در کنفرانس لوزان حاکمیت اجرایی فلسطین، فرااردن و عراق را به پادشاهی بریتانیا واگذار کرد.

از سال ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۸ جمعیت شهر از ۵۲۰۰۰ نفر به ۱۶۵۰۰۰ نفر افزایش یافته، که دو سوم آن یهودیان و یک سوم اعراب (مسلمان و مسیحی) بودند.[۱۳۱] با بدتر شدن رابطهٔ بین اعراب مسیحی و مسلمانان و جمعیت رو به افزایش یهودیان، اورشلیم شاهد ناآرامی‌های متعددی شد که شاخص‌ترین آن‌ها قیام ۱۹۲۰ جشنواره حضرت موسی بود. در دورهٔ قیمومیت بریتانیا، باغ‌های متعددی در حومهٔ غربی و شمالی شهر احداث شده[۱۳۲][۱۳۳] و دانشگاه‌هایی از جمله دانشگاه عبری تأسیس شدند.[۱۳۴]

شهرِ تقسیم شده: حاکمیت اردن و اسرائیل (۱۹۴۸ تا ۱۹۶۷ میلادی)

با به پایان رسیدن قیمومیت بریتانیا بر فلسطین، طرح سازمان ملل برای تقسیم فلسطین در سال ۱۹۴۷ پیشنهاد ایجاد یک رژیم بین‌المللی ویژه در شهر اورشلیم را مطرح کرد که بر اساس آن شهر به عنوان منطقه‌ای مجزا زیر نظر سازمان ملل اداره می‌شد.[۱۳۵] این رژیم بین‌المللی (که شهر بیت‌لحم را نیز در بر می‌گرفت) قرار بود به مدت ده سال برقرار باشد و سپس با برگزاری یک رفراندوم ساکنان شهر حکومت آیندهٔ آن را انتخاب کنند.[۱۳۶] با این وجود، این طرح با شروع جنگ ۱۹۴۸ و به دنبال آن با خروج بریتانیا و اعلام استقلال اسرائیل با شکست مواجه شد.[۱۳۷]

برخلاف طرح تقسیم، که بر اساس آن شهری جدا از کشورهای عربی و یهودی ترسیم شده بود، اسرائیل بخشی از شهر که بعدها اورشلیم غربی نامیده شد را به همراه بخش وسیعی از مناطق عرب‌نشین که برای کشور آیندهٔ عربی در نظر گرفته شده بود، به اشغال خود درآورد. اردن نیز کنترل بخش شرقی اورشلیم را به همراه کرانهٔ باختری رود اردن در دست گرفت. جنگ منجر به جابجایی جمعیت عرب و یهودی شهر شد. با اشغال محلهٔ یهودی‌نشین توسط هنگ عربی در ۲۸ ماه مه، ۱۵۰۰ نفر از ساکنان مجبور به ترک آن منطقه شده و چند صد نفر به اسارت گرفته شدند.[۱۳۸][۱۳۹] ساکنان عرب محله‌های قطمون، طالبیه و شهرک آلمانی‌ها نیز از آن مناطق رانده شدند. پس از آتش‌بس، اسرائیل کنترل ۱۲ محله از ۱۵ محلهٔ عرب‌نشین شهر را در دست گرفت. حدود ۳۰۰۰۰ نفر از اعراب بی‌خانمان و مجبور به مهاجرت شدند.[۱۴۰][۱۴۱]

جنگ ۱۹۴۸ شهر را به دو نیم تقسیم کرده و بخش باستانی به‌طور کامل در سمت اردنی قرار گرفت. در نوامبر ۱۹۴۸، منطقه‌ای حائل بین اورشلیم شرقی و غربی ایجاد شد: موشه دایان، فرماندهٔ نیروهای اسرائیلی در اورشلیم، با همتای اردنی خود عبدالله التل در خانه‌ای متروک در محلهٔ مصراره دیدار کرده و قلمرو دو طرف را تعیین کردند. این تقسیم‌بندی تقریبی، پس از توافق صلح ۱۹۴۹ نهایی شده و به‌واسطهٔ آن شهر رسماً به دو نیم تبدیل شده و کوه اسکوپوس به عنوان منطقهٔ درون بومِ اسرائیل در اورشلیم شرقی تعیین شد.[۱۴۲] دیواره‌های بتنی و سیم خاردار در مرکز شهر، در نزدیکی دروازهٔ یافا در غرب بخش باستانی، کشیده شده و گذرگاهی در دروازه‌ی ماندلباوم در شمال بخش باستانی در نظر گرفته شد. در خلال آن سال‌ها درگیری‌های نظامی متعددی توافق آتش‌بس را در شهر تهدید کرد.

پس از تأسیس دولت اسرائیل، اورشلیم پایتخت آن شد.[۱۴۳] در سال ۱۹۵۰ اردن به‌طور رسمی اورشلیم شرقی را ضمیمهٔ خاک خود کرد، در سال ۱۹۵۳ آن را «پایتخت دوم» خود نامید.[۱۴۴][۱۴۵][۱۴۶] این ضمیمه‌سازی اردن تنها توسط بریتانیا و پاکستان به رسمیت شناخته شد.[۱۴۷] با ابن وجود برخی از صاحب‌نظران در خصوص به رسمیت شناخته شدن توسط پاکستان تردید داشته‌اند.[۱۴۸][۱۴۹]

پس از ۱۹۴۸، از آنجا که شهر باستانی به‌طور کامل در سمت اردنی خط صلح قرار گرفت، تمامی مکان‌های مقدس به کنترل اردن درآمد. در حالی‌که مکان‌های مقدس مسلمانان نگهداری و بازسازی شدند،[۱۵۰] به رغم مفاد پیمان صلح، از دسترسی یهودیان به مکان‌های مقدسشان، که بسیاری از آن‌ها تخریب یا هتک حرمت شده بودند، جلوگیری شد. اردن تنها دسترسی بسیاری محدودی به برخی از مکان‌های مقدس مسیحیان ایجاد کرده،[۱۵۱] و محدودیت‌های دیگری بر روی جمعیت مسیحیان وضع کرد که در نتیجهٔ آن بسیاری مجبور به ترک شهر شدند. در طی ۱۹ سال، از مجموع ۵۸ کنیسهٔ شهر باستانی، نیمی از آن‌ها، از جمله کنیسای خوربا و کنیسای تیفریت، تخریب یا به اصطبل و مرغدانی تبدیل شدند. گورستان یهودی ۳۰۰۰ سالهٔ کوه زیتون[۱۵۲] حتک حرمت شده و از سنگ قبرها برای ساخت راه و استحکامات نظامی استفاده شد. ۳۸۰۰۰ قبر گورستان یهودی تخریب شده، و از به خاک سپاری یهودیان در آن جلوگیری به عمل آمد.[۱۵۳][۱۵۴] دیوار ندبه به مکان مقدس انحصاری مسلمانان تبدیل شد.[۱۵۵] مقامات اسرائیلی نیز از محافظت از قبرهای گورستان مأمن الله مسلمانان در اورشلیم غربی، که مدفن بسیاری از چهره‌های صدر اسلام بود، خودداری کرده،[۱۵۶] و ساخت پارکینگ و دستشویی عمومی در آن را تسهیل کردند.[۱۵۷] بسیاری از مکان‌های تاریخی دیگر نیز در زمان حاکمیت اردن تخریب و با ساختمان‌های مدرن جایگزین شدند.[۱۵۸] در این دوره، قبةالصخره و مسجدالاقصی مورد بازسازی کلی قرار گرفتند.[۱۵۹]

طی جنگ ۱۹۴۸، ساکنان اسرائیلیِ اورشلیم شرقی توسط هنگ عربی طرد و مجبور به مهاجرت شدند. اردن به اعراب فلسطینی آواره از جنگ اجازه داد تا در خانه‌های خالی محلهٔ یهودیان ساکن شوند.[۱۶۰] در سال ۱۹۶۶، مقامات اردنی ۵۰۰ تن از آن‌ها را در راستای طرح تبدیل محلهٔ یهودیان به پارک، به محلهٔ شعفاط منتقل کردند.[۱۶۱][۱۶۲]

حاکمیت اسرائیل (۱۹۶۷ میلادی تا کنون)

در سال ۱۹۶۷، اردن که در ۳۰ می قرادادی دفاعی با مصر منعقد کرده بود، به رغم تعهد برای بی‌طرفی در طی جنگ شش‌روزه، در روز دوم جنگ به اورشلیم غربی حمله کرد. پس از رویارویی مستقیم نیروهای اردنی و اسرائیلی در کوه معبد، ارتش اسرائیل اورشلیم شرقی را به تصرف خود درآورده و بخش‌هایی از کرانهٔ باختری، شامل ۲۸ روستای فلسطینی را ضمیمهٔ اورشلیم کرد.[۱۶۳][۱۶۴] در ۱۰ ژوئیه، وزیر امور خارجهٔ اسرائیل در توضیح به دبیرکل سازمان ملل واژهٔ «ضمیمه سازی» را نادقیق دانسته و اقدامات اسرائیل را در راستای حفاظت از مکان‌های مقدس اورشلیم توصیف کرد.[۱۶۵] اسرائیل از ساکنان عرب مناطق ضمیمه شده سرشماری به عمل آورد و به آن‌ها اقامت دائم و امکان درخواست تابعیت اسرائیل داد. از سال ۱۹۶۷، محله‌های یهودی جدید متعددی در بخش شرقی ایجاد شد، در حالی‌که هیچ محلهٔ جدید فلسطینی‌ای شکل نگرفت.[۱۶۶]

دسترسی یهودیان و مسیحیان به مکان‌های مقدس داخل شهر باستانی مجدداً برقرار شد. اسرائیل کنترل کوه معبد را در اختیار مسلمانان قرار داده اما دسترسی یهودیان به دیوار ندبه را بازگشایی کرد. محلۀ مراکشی‌ها، که در مجاورت دیوار ندبه قرار داشت برای ساخت مهمانپذیر برای زائران دیوار ندبه[۱۶۷] تخلیه و تخریب شد.[۱۶۸] در ۱۸ آوریل ۱۹۶۸، بنا به فرمان وزارت اقتصاد اسرائیل، ساکنان مسلمان محلهٔ یهودیان از آن اخراج شده و ۷۰۰ خانهٔ آن‌ها مصادره شد. دولت به هر خانوادهٔ اخراج شده ۲۰۰ دینار اردن پیشنهاد کرد.[۱۶۹]

پس از جنگ شش روزه، جمعیت شهر ۱۹۶ درصد افزایش یافت. جمعیت یهودیان ۱۵۵ و جمعیت اعراب ۳۱۴ درصد افزایش یافت. نسبت جمعیت یهودیان از ۷۴ درصد در سال ۱۹۸۰، به ۷۲ درصد در سال ۱۹۸۰، ۶۸ درصد در سال ۲۰۰۰ و ۶۴ درصد در سال ۲۰۱۰ کاهش یافت.[۱۷۰] وزیر کشاورزی وقت اسرائیل آریل شارون پیشنهاد ساخت حلقه‌ای از محله‌های یهودی‌نشین به دورِ بخش شرقی شهر را مطرح کرد. هدف از این طرح تبدیل اورشلیم شرقی به منطقه‌ای عمدتاً یهودی‌نشین و جلوگیری از تشکیل بلوک شهری فلسطینی بین بیت لحم و رام‌الله بود. در دوم اکتبر ۱۹۷۷، کابینهٔ اسرائیل طرح را تصویب کرده، و متعاقباً ۷ محلهٔ جدید یهودی موسوم به محله‌های کمربندی در بخش شرقی احداث شد. بعدها محله‌های یهودی نشین بیشتری شکل گرفته و یهودیان در محله‌های عرب‌نشین نیز اسکان داده شدند.[۱۷۱][۱۷۲]

الحاق اورشلیم شرقی با انتقادات جهانی همراه بود اما در واکنش، وزیر امور خارجه اسرائیل این الحاق را قانونی دانست.[۱۷۳][۱۷۴] وضعیت نهایی اورشلیم یکی از بزرگ‌ترین اختلافات بر سر راه مذاکرات صلح فلسطین و اسرائیل بوده است. بخشی از این اختلافات شامل تعیین حدود بخش‌های فلسطینی و اسرائیلی و امکان برافراشته شدن پرچم فلسطین در بخش‌های فلسطینی‌نشین است.[۱۷۵]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: قدس-مسجدالاقصی-بیت المقدس-فلسطین-اسراییل

تاريخ : سه شنبه ۵ فروردین ۱۴۰۴ | 10:2 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |