شهادت احمد بن موسی(ع) و یاران

قُتلُغ خان، حاکم شیراز و عامل مأمون در خان زینان در هشت فرسخی شیراز با احمد بن موسی(ع) و کاروان همراه وی ملاقات کرد و خبر شهادت امام رضا(ع) را به آنان رسانید. این خبر باعث تضعیف روحیه و پراکندگی آنان گردید. احمد به همراه نزدیکان خود راهی شیراز شد و در آنجا در جریان جنگ به شهادت رسید.[۱۲]

آشکار شدن قبر

در منابع تاریخی، چند قول مختلف درباره یافته شدن مزار احمد بن موسی دیده می‌شود: تا اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم، نقلی مبنی بر آگاهی از محل دفن احمد بن موسی در منابع وجود ندارد.[۱۳] برخی منابع مانند ریاض الانساب ملک الکتاب شیرازی و بحر الانساب تیموری، از کشف مزار احمد بن موسی در قرن چهارم و در زمان عضدالدوله دیلمی (۳۷۲ – ۳۳۸) خبر داده‌اند. برخی از منابع مدعی شده‌اند که قبر احمد بن موسی تا سیصد سال مخفی بود تا آنکه در زمان عضدالدوله دیلمی یافته شد.[۱۴] . بنابر نقل ملحقات انوار النعمانیه از لباب الانساب بیهقی، و نقل سید محسن امین از لب الانساب نیشابوری، آشکار شدن مدفن احمد بن موسی در شیراز، در اوایل قرن پنجم هجری رخ داده است.

منابع دیگری مانند «شدّ الآزار»، سفرنامه ابن بطوطه و «نزهة القلوب»، که همگی در قرن هشتم نوشته شده‌اند، پیدا شدن مدفن او را در قرن هفتم و هشتم آورده‌اند.[۱۵] برخی منابع گفته‌اند که آشکار شدن مزار احمد بن موسی، در زمان امیر مقرب الدین از وزرا و نزدیکان اتابک ابوبکر (۶۵۸ – ۶۵۳([۱۶] بوده است و جنازه او را از روی انگشتری وی که نگینش به عبارت «‌العزّة لله احمد بن موسی‌» منقوش بود شناخته‌اند.[۱۷]

انتساب لقب شاهچراغ

منشأ این لقب داستان‌ها و افسانه‌ها و کتب متأخر است و در منابع متقدم هیچ اشاره‌ای به آن نشده است.[۱۸] در برخی کتاب‌ها آمده است: تا زمان عضدالدوله، کسی از مدفن شاه‌چراغ(ع) اطلاع نداشت و مکان حاضر، تل گلی بیشتر نبود که در اطراف آن خانه‌های متعدد وجود داشت. از جمله پیرزنی در پایین آن تل، خانه‌ای گلی داشت و در هر شب جمعه، ثلث آخر شب می‌دید چراغی در نهایت روشنایی در بالای تل خاک می‌درخشد و تا طلوع صبح نورش به نظر می‌رسد. چند شب جمعه مراقب بود و روشنایی چراغ به همین کیفیت ادامه داشت. با خود اندیشید شاید این مکان قبر یکی از امام زادگان یا اولیای خدا باشد و بهتر است که امیر عضدالدوله را بر این وضع آگاه نماید. هنگام روز به همین قصد به سرای عضدالدوله دیلمی رفت و کیفیت آن چه را دیده بود، به عرض رسانید. امیر و حاضران از بیانش در تعجب شدند. درباریان که چنین موضوعی را خلاف می‌دانستند، هر کدام با سلیقه خود چیزی بیان کردند. یکی گفت: پیرزن به علت ضعف قوا، شب خوابش نمی‌برد. و هر کس سخنی می‌گفت. عضدالدوله گفت: «نباید چنین باشد که شما می‌گویید. سخنان این زن در دل من اثری نیکو باقی گذاشت؛ زیرا می‌گوید که این چراغ، فقط در شب‌های جمعه، آن هم در ثلث آخر شب دیده می‌شود نه همه شب‌ها و نه تمام شب جمعه. با توجه به این موضوع، بایستی دقت بیشتری داشت؛ باشد که سرّی از اسرار مکشوف گردد.» به هر حال قرار شد که اولین شب جمعه آینده، شخصاً درون خانه پیرزن به مهمانی رود و خود چراغ را معاینه و مشاهده کند. چون شب جمعه فرا رسید، شاه به خانه پیرزن آمد. چون ثلث آخر شب شد، چشمش را متوجه سمتی نمود که چراغ را به او نشان می‌داد، وی آشکارا نور چراغ را دید و در شگفتی عجیب بماند. حیران و متفکر به سرای خویش بازگشت و با خود گفت: «این آثار و علایم چگونه و از کجا می‌تواند باشد و آیا آن چه را دیده‌ام، خواب بوده است یا بیداری؟» در همین تحیر و تفکر، به خواب رفت. در عالم رؤیا سیدی بزرگوار و جلیل القدر را زیارت کرد که به او فرمود:‌ ای امیر از چه در خیالی؟ در این محل، مدفن من است و من احمد بن موسی الکاظم(ع) هستم و برای اطمینان خاطر خود، کسی را در همین محل نزد ما بفرست تا انگشتری به جهت تو بفرستم.» و چون عضدالدوله چنین بدید و بشنید، شادمان از خواب بیدار گردید...[۱۹]

بیعت با امام رضا

در برخی کتب متأخر نقل شده که پس از شهادت امام کاظم (علیه‌السلام)، مردم مدینه به لحاظ شخصیت و سن احمد، به در خانه او رفته و با وی بیعت کردند و او پیشاپیشِ جمعیت به مسجد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) رفت و خطبه‌ای خواند و به مردم گفت: «ای کسانی که با من بیعت نموده‌اید! بدانید که من خودم با برادرم علی)امام رضا(بیعت کرده‌ام و او واجب الاطاعه است. بر من و شماست که از او اطاعت کنیم». سپس از منبر پایین آمده و به اتفاق همه مردم به در خانه برادرش رفته و با حضرت بیعت کردند. [۱۴]

مادر احمد

سید جعفر آل بحرالعلوم (۱۳۷۷ ق)، درباره مادر ایشان نقل کرده است: مادر احمد بن موسی، از زنان بسیار محترم بود که او را ام احمد می‌نامیدند. حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السلام)، به او علاقه زیادی داشت، وقتی از مدینه به بغداد رفت، امانت‌های امامت را به او سپرده، فرمود: «هر کس در هر موقع آمد و این امانت‌ها را از تو خواست، بدان من از دنیا رفته‌ام و او جانشین من است و امامی ‌است که اطاعتش بر تو و سایر مردم واجب است». [۵] .
وقتیهارون، امام کاظم (علیه‌السلام) را در بغداد مسموم کرد، حضرت رضا (علیه‌السلام)، از‌ ام احمد امانت‌ها را خواست. ‌ام احمد گفت: وای پدرت شهید شد؟ فرمود: «آری؛ اکنون از دفن او فارغ شدم، آن امانت‌هایی که پدرم موقع رفتن به بغداد در اختیارت گذاشت بیاور، من جانشین او و امام به حق بر جن و انس هستم». ‌ام احمد گریبان چاک‌زده، امانت‌ها را تحویل داد و با آن‌جناب به امامت بیعت کرد. [۶]

فضیلت مادر

سید جعفر آل بحرالعلوم)۱۳۷۷ ق)، درباره مادر ایشان نقل کرده است: مادر احمد بن موسی، از زنان بسیار محترم بود که او را ام احمد می‌نامیدند. حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السلام)، به او علاقه زیادی داشت، وقتی از مدینه به بغداد رفت، امانت‌های امامت را به او سپرده، فرمود: «هر کس در هر موقع آمد و این امانت‌ها را از تو خواست، بدان من از دنیا رفته‌ام و او جانشین من است و امامی ‌است که اطاعتش بر تو و سایر مردم واجب است». [۵] . وقتیهارون، امام کاظم (علیه‌السلام) را در بغداد مسموم کرد، حضرت رضا (علیه‌السلام)، از‌ ام احمد امانت‌ها را خواست. ‌ام احمد گفت: وای پدرت شهید شد؟ فرمود: «آری؛ اکنون از دفن او فارغ شدم، آن امانت‌هایی که پدرم موقع رفتن به بغداد در اختیارت گذاشت بیاور، من جانشین او و امام به حق بر جن و انس هستم». ‌ام احمد گریبان چاک‌زده، امانت‌ها را تحویل داد و با آن‌جناب به امامت بیعت کرد. [۶]

کشف مزار احمد ابن موسی

تارنمای خبرآنلاین به نقل از صفحه ۱۹۲ کتاب قیام سادات علوی تألیف علی اکبر تشید می‌نویسد: «تا زمان امیر عضدالدوله دیلمی کسی از مقبره احمد ابن موسی اطلاعی نداشت و آنچه روی قبر را پوشانده بود تل گلی بیش به نظر نمی‌رسید که در اطراف آن، خانه‌های متعدد ساخته و مسکن اهالی بود. از جمله پیرزنی در پایین آن تل، خانه‌ای گلی داشت و در هر شب جمعه، ثلث آخر شب می‌دید چراغی در نهایت روشنایی در بالای تل خاک می‌درخشد و تا طلوع صبح روشن است، چند شب جمعه مراقب می‌بود، روشنایی چراغ به همین کیفیت ادامه داشت با خود اندیشید شاید در این مکان، مقبره یکی از امامزادگان یا اولیاءالله باشد، بهتر آن است که امیر عضدالدوله را بر این امر آگاه نمایم، هنگام روز پیرزن به همین قصد به سرای امیر عضدالدوله دیلمی رفت و کیفیت آنچه را دیده بود به عرض رسانید. امیر و حاضرین از بیانش در تعجب شدند. درباریان که این موضوع را باور نکرده بودند، هر کدام به سلیقه خود چیزی بیان کردند. اما امیر گفت:اولین شب جمعه شخصاً به خانه پیرزن می‌روم تا از موضوع آگاه شوم. چون شب جمعه فرا رسید شاه به خانه پیرزن آمده و دور از خدم و حشم آنجا خوابید و پیرزن را فرمود هر وقت چراغ روشن گردید مرا بیدار کن. چون ثلث آخر شب شد پیرزن بر حسب معمول روشنایی پرنوری قوی تر از دیگر شب‌های جمعه مشاهده کرد و از شدت شعفی که به وی دست داده بود بر بالین امیر عضدالدوله آمده و بی‌اختیار سه مرتبه فریاد زد: «شاه! چراغ». و از آن به بعد به شاه چراغ معروف گردید[۱۲][۱۳]

روز بزرگداشت

در سال ۱۳۸۶ با تصمیم شورای فرهنگ عمومی استان فارس، ۶ ذی‌القعده در دهه کرامت یعنی حدفاصل تولد فاطمه معصومه و علی ابن موسی الرضا به‌عنوان روز بزرگداشت احمد بن موسی شاهچراغ تعیین شد.[۱۴][منبع نامعتبر؟]

حرم احمد بن موسی مشهور به شاه‌چراغ

مجموعه آرامگاهی در مرکز شیراز است که بنا بر اعتقاد شیعیان، احمد بن موسی، پسر ارشد موسی کاظم، امام هفتم شیعیان و همچنین محمد بن موسی، از برادران علی بن موسی الرضا در آن دفن شده‌اند.[۱] این حرم پس از حرم علی بن موسی و فاطمه معصومه، سومین حرم پراهمیت برای شیعیان در ایران به‌شمار می‌آید.[۲] او در راه پیوستن به برادر خود به سوی خراسان سفر نمود ولی توسط افراد مأمون عباسی در شهر شیراز کشته شد.[۳] . آرامگاه محمد بن موسی برادر احمد ابن موسی نیز در صحن جامع شاهچراغ قرار دارد که به سبک معماری آذری بنا شده‌است.[۴][۵] . خیابان‌هایی که به حرم دسترسی دارد خیابان‌های لطفعلی‌خان زند، سه راه احمدی و ۹ دی می‌باشد.

فرزندان احمد ابن موسی

بسیاری از علمای انساب احمد بن موسی را بدون فرزند دانسته‌اند[۹]؛ اما بر خلاف آنان بعضی وی را دارای فرزند دانسته‌اند، ضامن بن شدقم برای وی چهار فرزند به نام‌های محمد، علی، عبدالله و داود نقل کرده‌است.[۱۰] عباس فیض قمی امامزاده ابراهیم مدفون در قم را فرزند احمد بن موسی می‌داند.[۱۱] .


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: احمدبن موسی شاهچراغ ، امـــــــام زادگـــــان

تاريخ : یکشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ | 9:36 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |