شاهنامه
شاهنامه اثر فردوسی، یکی از مهمترین یادگارهای ادب و هنر جهان، میراث پارسیزبانان است. این کتاب مجموعه داستانهای حماسی و وقایع تاریخی ایران زمان ساسانیان است که به نظم درآمده و اغلب، متعلق به ایران خاوری و آسیای میانه است.[۳۸] و مشتمل بر روایات اساطیری و پهلوانی و تاریخی از عهد کیومرث تا پایان روزگار یزگرد سوم ساسانی است.[۳۹] شاهنامه مورد توجه عموم مردم ایران بوده است و هنر شاهنامهخوانی از قرن پنجم تا نهم به مرور گسترده شده و در دوران صفویه به اوج خود رسید و وسیلهای برای تبلیغ مذهب شیعه شد.[۴۰]
شاهنامه، در قالب مثنوی و در حدود شصت هزار بیت(در اغلب نسخهها پنجاه هزار بیت)[۴۱] در وزن «بحر متقارب» از رایجترین و معروفترین اوزان شعر فارسی سروده شده است.[۴۲] برخی اسلوب و روش به شعر در آوردن شاهنامه را برگرفته از قرآن میدانند، هر چند که بلاغت قرآن بالاتر از آن است.[۴۳] ابن حسامِ خوسْفی مثنوی خاوراننامه را تحت تاثیر شاهنامه سروده است.[۴۴]
گفتهاند شاهنامه چکیده و عصاره تمدن و فرهنگ قوم ایرانی است.[۴۵] و کمتر کتابی در میراث ارزنده ادب فارسی بدین حجم و بزرگی به آن میرسد.[۴۶] منتقدان ادبی اعتقاد دارند شاهنامه در زندهکردن و رشد زبان فارسی نقشی بینظیر داشته است.[۴۷] از ویژگیهای عمده شاهنامه، این است که نخستین گنجینه و منبع سرشار واژگان زبان فارسی است.[۴۸]
یکتاپرستی، خداترسی، دین داری، میهن دوستی، دستگیری از درماندگان، خردمندی و دادخواهی را از آرمانهای معنوی شاهنامه دانستهاند.[۴۹] فردوسی در شاهنامه بارها سخن از فرهنگ آورده و بهدنبال پیوند فرهنگ ایران پیش و پس از اسلام با یکدیگر بوده است.[۵۰] اسلامی ندوشن، نویسنده و پژوهشگر ادبی شاهنامه را سند قومیت و نسبنامه مردم ایران، عصاره و چکیده تمدن و فرهنگ قوم ایرانی، یک کتاب انسانی و نه فقط حماسه ایرانیان و بالاخره یک اثر ادبی بینظیر توصیف کرده است.[۵۱]
برخی گفتهاند شاهنامه در زمان سلطان محمود غزنوی سروده و به او تقدیم شده است.[۵۲] و محمود را مشوق او برای سرودن شاهنامه دانستهاند.[۵۳] در حالی که دیگرانی، خصوصیات نژادی، و گزارش تاریخ از سلطان محمود را مغایر با این رویکرد میدانند.[۵۴] و برخی نیز گفتهاند که محمود نخست حامی شاهنامه بود ولی بعدها به علت اختلاف مذهبی با فردوسی که شیعه بود و اشعاری درباره اهل بیت(ع) سروده بود حمایت خود را برداشت.[۵۵]
حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی (زادهٔ ۳۲۹ ه.ق، ۳۱۹ ه.خ - درگذشتهٔ پیش از ۴۱۱ ه.ق، ۳۹۷ ه.خ در توس خراسان)، سخنسرای نامی ایران و سرایندهٔ شاهنامه حماسهٔ ملی ایرانیان. او را بزرگترین سرایندهٔ پارسیگو دانستهاند. نام و آوازه فردوسی در همه جای جهان شناخته و ستوده شده است. شاهنامهٔ فردوسی به بسیاری از زبانهای زنده جهان برگردانده شده است. در ایران روز ۲۵ اردیبهشت به نام روز بزرگداشت فردوسی نامگذاری شده است.
شاهنامه منبع و تاریخ سرایش
فردوسی نخستین کسی نبود که به آفرینش رزمنامهٔ ملی ایران دستزد. پیش از او مسعودی مروزی بخشی از شاهنامه را به نظم سرودهبود.[۲] او شاهنامهٔ خود را در بحر هزج سرودهبود که این بحر بر پایهٔ چارچوب وزن بحر عربی رجز ساخته شدهبود. از شاهنامهٔ مسعودی تنها سه بیت بهجا مانده است.[۳] دقیقی نیز پیش از فردوسی بهنظمدرآوردن داستانهای ملی ایران را آغاز کرد، اما کار او ناتمام ماند تا اینکه فردوسی آن را به پایان رساند.[۴]
بهگمان فراوان، فردوسی در سرودن شاهنامه تنها از یک منبع تدوینشده بهره برده و آن، شاهنامهٔ ابومنصوری بوده است. آغاز سرایش شاهنامه پیرامون ۳۶۷ ه.ق بوده است. پیش از آن، داستان «بیژن و منیژه» را سرودهبود که با بهشمار آوردن این سالها، او ۳۵ سال از عمر خویش را بر سر سرایش شاهنامه گذاشته است.[۵] او سرانجام ویرایش نخست شاهنامه را در سال ۳۸۴ ه. ق، سه سال پیش از برتختنشستن محمود، بهپایان بُرد.[۶][۷] و ویرایش دوم کتاب را نیز در ۱۹ اسفند (سر آمد کنون قصه یزدگرد / به ماه سپندارمذ روز اِرد) سال ۴۰۰ ه.ق برابر با ۸ مارس ۱۰۱۰ م[یادداشت ۱] در هفتاد و یک سالگی بهانجام رساند:[۸][۹][۱۰] . چو سال اندر آمد به هفتاد و یک - همی زیر بیت اندر آرم فلک! - تن شاهمحمودآباد باد! - سرش سبز و جان و دلش شاد باد! - چُنانش ستایم که تا در جهان - سخن باشد از آشکار و نهان، - مرا از بزرگان ستایش بود! - ستایش وُرا در فزایش بود! - که جاوید باد آن خردمندمرد - همیشه به کام دلش کارکرد! - همش رای و هم دانش و هم نسب - چراغ عجم، آفتاب عرب! - سرآمد کنون قصّهٔ یزدگرد - به ماه سپندارمذ روز اِرد، - ز هجرت شده پنج هشتاد بار - به نام جهانداور کردگار! .
شمار بیتهای شاهنامه
امروز نسخههای گوناگون شاهنامه؛ از دستنویسهای بسیار نفیس و آراستهٔ آن گرفته تا رونویسهای سادهتر، با تاریخچههای گاهی بسیار روشنی که دارند، برداشتی درخور، گسترده و فراگیرندهای از چبود ساختار این کتاب به خوانندگان و پژوهشگران داده که نادانستههای آن در سنجش با آنچه که از شاهنامه دانسته میشود بسیار ناچیز است. از سوی دیگر، بزرگی و فر و شکوه جستار «فردوسی و شاهنامه» هیچ پرسشی را دربارهٔ این دو بی پاسخ نمیپذیرد.
در غیاب نسخه یا نسخههای نخستین شاهنامه؛ برای برخی از اینگونه نادانستهها و پرسشها، شاید هرگز نتوان به پاسخ یگانهای رسید. شمار بیتهای آن شاهنامه که فردوسی با دست خود نوشته، شمار واژگان عربی که او در آن نسخه به کار برده، یا تاریخ آن روز که آن سخنسرا واپسین نسخهٔ شاهکار خود را نگاشته از آن گونهاند. هیج کدام بنیادی نیستند اما هرکدام جستاری برای شناخت بیشتر و بهتر شاهنامهاند و هم یادآور دشواریهای آن روز. در یکی از روایتهای مردمی شمار بیتهای شاهنامه «چهلهزار» یاد شده است.[۱۱] در حالی که به گواهی بیتی از متن شاهنامه[یادداشت ۲][۱۲] و همینطور بنمایههای دیگر مانند بنداری،[۱۳] ریاحی،[۱۴] و علوی توسی[۱۵] از دیرباز زبانزد بوده است که شاهنامه ۶۰٬۰۰۰ بیت دارد. با وجود این سخن، یکی از کهنترین دستنویسهای کامل شاهنامه، شاهنامهٔ لندن (۶۷۵ هجری) ۴۹٬۶۱۸ بیت دارد.[۱۶] و شاهنامهٔ ویرایشی خالقی مطلق نیز دارای ۴۹٬۵۳۰ بیت است.[۱۷] همچنین حمدالله مستوفی در نسخههایی که در سدهٔ هشتم دیده، بیش از پنجاههزار بیت نیافته است:[۱۸] . در آن نسخهها اندر این روزگار - کمابیش پنجاه دیدم شمار
وی با این که مدعی است بر اساس گفتهٔ فردوسی، شاهنامهٔ فراهمآوردهٔ خویش را به شصتهزار بیت رسانده اما در اصل بیش از حدود ۴۸٬۹۴۰ بیت نیاورده است.[۱۹]
با این وجود شاهنامه دارای حجمی کمابیش دو برابر چکامههای ایلیاد و ادیسه اثر هومر است.[۲۰] کهنترین شاهنامه دستنویس موجود فلورانس ۶۱۴ هجری است.
پیشینهٔ داستانهای شاهنامه
کاوش دربارهٔ بنمایهٔ شاهنامه اندکی دشوار است، زیرا از سویی گاه میان روایتهای فردوسی و تاریخنویسان در برخی جزئیات ناهماهنگیهایی دیده میشود و از سویی دیگر، بنمایگانی که فردوسی از آنها بهره برده است، از میان رفتهاند و میان شاهنامه و بنمایگان آن نمیتوان سنجش درستی کرد. یکی از بنمایگان مهم شاهنامه، شاهنامهٔ ابومنصوری است که فردوسی چندی در جستجوی آن رنج برد و از روی آن، شاهنامه را سرود. فردوسی به جز شاهنامهٔ ابومنصوری از برخی داستانهای جداگانهٔ دیگر که در آن روزگار نامآوری داشت، بهره جسته است. از این داستانها میتوان به رزم بیژن و گرازان، بیژن و منیژه، رزم رستم با اکوان دیو، داستان رستم و سهراب و برخی از رزمهای رستم اشاره کرد.[۲۱]
فردوسی بازگویندهٔ بخشی از سخنان خود را شخص پیر و سالخوردهای بیان میکند که به یقین یکی از کسانی بود که ابومنصور معمری برای نوشتن شاهنامهٔ ابومنصوری گماشتهبود که آن شخص پیر ماخ هروی بود که فردوسی او را با نام پیر خراسان شناسانده است. همچنین ابومنصور ثعالبی که دربارهٔ انوشیروان از شاهنامهٔ ابومنصوری بهره میبرد، عباراتی در کتاب غرر اخبار ملوک الفارس آورده است که مانند آنها در شاهنامه نیز هست. برای نمونه، عبارت «یا بنی انی قد اختر قد للملک علی سائرا بنائی لما تفرست فیک من الخیر» از غرر اخبار ملوک الفارس به بیت زیر از شاهنامه در روزگار انوشیروان نزدیک است:[۲۲] . خردمند شش بود ما را پسر - دلافروز و بخشنده و دادگر - ترا برگزیدم که مهتر بدی - خردمند و زیبای افسر بدی . [۲۳]
درونمایهٔ داستانهای شاهنامه در روزگار هخامنشیان نیز در انجمنهای ویژه بازگو میشده است. مهری از زمان ساسانیان هست که کیومرث را نشان میدهد که پاها و بدن پشمالو و چهرهای میان انسان و حیوان دارد و حیوانات در کنار او هستند.[۲۴]
ساختار شاهنامه
شاهنامه را بیشتر به سه بخش اساطیری (از روزگار کیومرث تا پادشاهی فریدون)، پهلوانی (از خیزش کاوهٔ آهنگر تا کشته شدن رستم و فرمانروایی بهمن پسر اسفندیار) و تاریخی (از پادشاهی بهمن و پیدایش اسکندر تا گشودن ایران به دست اعراب) بخشبندی میکنند.[۲۸] اما این بخشبندی همیشه و کامل درست نیست و بیشتر، برپایهٔ سنگینی یکی از سه درونمایه دربرابر دو بخش دیگر است. ازاینرو، هیچیک از بخشهای سهگانه از موضوع دو بخش دیگر تهی نیست. از سوی دیگر در هر بخش، نشانههایی از قالبهای ادبی مانند اندرز، رمانس، داستان تاریخی، آیین خسروان و ادبیات مردمی و شگفتیهایی چون جادو، افسون و عجائب و غرائب دیده میشود. در نگاهی کلی، درونمایهٔ اساطیر و شگفتیها بیشتر در بخش پیشدادی؛ شگفتیها، داستانهای پهلوانی و رمانس بیشتر در بخش کیانی؛ تاریخ، آیین خسروان و اندرز و ادبیات عامیانه بیشتر در بخش ساسانی؛ داستان تاریخی یا کارنامه بیشتر در بخش اشکانی و ساسانی بهچشم میخورد.[۲۹]
شاهنامه در ساختار دارای کاستیهایی نیز هست. از آن دست میتوان اینها را نام برد: شمار داستانهای میانپیوست که همگی دربارهٔ رستم هستند. دوگانهگویی در برخی داستانها . دوبارهگویی برخی داستانها . پادشاهی اسکندر[۳۰]
تاریخ تقریبی برخی از بخشهای شاهنامه را میتوان از راه بررسی ویژگیهای سبکی آن نشان داد. درباره داستان بیژن و منیژه پیش از این سخن رفت. همچنین چهار پادشاهی نخستین کتاب از کارهای نخستین شاعر هنگام سرودن شاهنامه به شمار میرود. [۵۷] [۵۸]
گذشته از این، گاه فردوسی در سخن خود به مناسبتهایی تاریخی را قید میکند که اگر افزوده بعدی شاعر نباشد، تاریخ سرودن داستانی را بر ما روشن میسازد.
بدینترتیب میدانیم که فردوسی در ۵۸ سالگی خود، یعنی در سال ۳۸۷ق (۹۹۷ م) یا کمی پس از آن داستان سیاوخش را ۳۵ سروده و در ۵۹ سالگی و یا چنانکه خود میگوید نزدیک ۶۰ سالگی، یعنی در سال ۳۸۸ق)۹۹۸ م) داستان کین سیاوخش را[۵۹] که ادامه داستان پیشین است سروده است. در این زمان فردوسی دیگر آن جوان خوشگذران و توانگری که در خطبه بیژن و منیژه دیدیم نیست، بلکه از تنگدستی و پیری و ضعف چشم و درد پا شکایت دارد و بر روزگار جوانی دریغ میخورد و در عین حال آرزوی او این است که چندان بماند که کار شاهنامه را به پایان رساند.
همیخواهم از روشن کردگار•••••که چندان گذر یابم از روزگار –کزین نامورنامه باستان•••••به گیتی بمانم یکی داستان – که هر کس که اندر سخن داد داد•••••از من جز به نیکی نگیرند باد[۶۰]
کل زمانی را که فردوسی بر سر شاهنامه گذاشته بود، نظامی عروضی[۷۴] و عطار[۷۵] [۷۶]
بیست و پنج سال نوشتهاند، ولی در هجونامه سه بار سخن از سی سال و یک بار سخن از سی و پنج سال است.
به سی سال اندر سرای سپنج•••••چنین رنج بردم به امید گنج - کنون سال بگذشت بر سیوپنج•••••به درویشی و ناتوانی و رنج بسی رنج - بردم بدین سال سی•••••ای عجم زنده کردم بدین پارسی - چو سی سال بردم به شهنامه رنج•••••که شاهم ببخشد به پاداش گنج[۷۷] [۷۸] [۷۹]
اگر آغاز کار شاهنامه را سال ۳۶۷ق (۹۷۷ م) و پایان آن را سال ۴۰۰ق (۱۰۱۰ م) بگیریم، به سی و سه سال میرسیم و اگر کار فردوسی را پیش از سال ۳۶۷ق که بر سر نظم داستان بیژن و منیژه به خط معمولی گذاشته است بدان بیفزاییم، رقم سی و پنج سال به حقیقت نزدیکتر است. گذشته از این، دور نیست که فردوسی پس از سال ۴۰۰ق نیز حک و اصلاحاتی در کار خود کرده بوده باشد. در حقیقت در شاهنامه بیتهایی هست که به عقیده پژوهندگان به رویدادهای سال ۴۰۱ق اشاره دارند.
گذشته ز شوال ده با چهار•••••یکی آفرین بود بر شهریار - ازین مژده داد ونیم خراج•••••که فرمان بد از شاه با فر و تاج - که سالی خراجی نخواهند بیش•••••از دیندار بیدار و از مرد کیش [۸۰]
که گویا اشاره به بخشش خراج در سال ۴۰۱ به سبب شدت قحطی در آن سال است که عتبی [۸۱] گزارش کرده است. [۸۲]
سالها پس از کملطفی سلطان محمود، به سبب اتفاقی که نظامی عروضی آنرا شرح داده است محمود از رفتار خود با فردوسی پشیمان میشود و به سفارش همان وزیر چند شتر بار نیل به بهای شصت هزار درم برای فردوسی به طوس میفرستد، ولی هنگامیکه شتران از دروازه رودبار به طوس در میآیند، جنازه فردوسی را از دروازه رزان بیرون میبرند. در گورستان، واعظ طیران از به خاک سپردن جنازه فردوسی در گورستان مسلمانان، بدینبهانه که او رافضی، یعنی شیعیمذهب است جلوگیری میکند و ناچار فردوسی را در باغ شخصی خود او به خاک میسپارند و چنانکه نظامی عروضی گزارش کرده است، او خاک فردوسی را در سال ۵۱۰ق)۱۱۱۶ م(زیارت کرده بود. (درباره محل مزار فردوسی رجوع کنید به کتاب شاهنامه و فردوسی). [۸۷]
به گزارش نظامی عروضی، از فردوسی تنها یک دختر مانده بود و فردوسی صله سلطان را برای جهاز آن دختر میخواست. ولی دختر او پس از مرگ پدر صله سلطان را نپذیرفت تا اینکه به فرمان محمود با آن پول رباط جاهه را در نزدیکی طوس بر راهی که از نیشابور به مرو میرفت ساختند. [۸۸]
سال درگذشت فردوسی را دولتشاه سمرقندی سال ۴۱۱ق (۱۰۲۰)[۸۹] و حمدالله مستوفی[۹۰] و فصیح[۹۱] سال ۴۱۶ق)۱۰۲۵ م) نوشتهاند. به پیروی از تاریخ نخستین، فردوسی در ۸۲ سالگی و به پیروی از تاریخ دومین، او در ۸۷ سالگی درگذشته بود (به ترتیب نزدیک ۸۰ و ۸۵ سال خورشیدی)
نام - تاریخ و محل تولد - ازدواج - فرزندان و اقوام - پیشینه شعرسرایی - تاریخ سرایش شاهنامه - درخواست سرایش شاهنامه - ارتباط فردوسی با منصور - کشتهشدن منصور - بخشهای شاهنامه - نظم پادشاهی انوشیروان - سرودن پادشاهی بهرامیان - داستان جنگ کیخسرو - مرثیه فرزند - پادشاهی خسروپرویز - پایان شاهنامه - مدت زمان سرایش - شاهنامه - دیدگاه احمد آتش - دیدگاه نظامی عروضی - وفات - بررسی هجونامه - سخن بهار و شیرانی - تعداد ابیات - تاریخ سرایش - ارتباط فردوسی با میمندی - ارتباط فردوسی با حسنک - صله سلطان به فردوسی - افراد ممدوح در شاهنامه - علت مدح سلطان محمود - صله سلطان - تعصبات مذهبی سلطان - اثبات صلاحیت شاعری - مذهب - سنی دانستن فردوسی - شیعه دانستن فردوسی - جمع دیدگاهها - دیدگاه نویسنده - دهقانبودن فردوسی - اشرافیبودن فردوسی - شرایط سیاسی زمان فردوسی - اثرات ایراندوستی فردوسی - تحصیلات فردوسی - نظر نویسنده - اعتقادات اخلاقی
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: زبـــان و ادبـــیـــات فـــارســـی