دستبرد مرد پژوسوار به فروشگاه زنجیره ای مقابل دوربین های مداربسته!
مرد پژوسواری که مقابل دوربین های مداربسته، از فروشگاه زنجیره ای معروف، اقلام خوراکی سرقت می کرد، در آخرین دستبرد خود ناکام ماند و به چنگ پلیس افتاد. به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، چند روز قبل مدیر یکی از فروشگاه های زنجیره ای به کلانتری شفای مشهد مراجعه کرد و به رئیس دایره تجسس گفت: عصرهنگام که تعداد زیادی مشتری در فروشگاه مشغول خرید بودند، مرد ناشناسی وارد شد و قصد سرقت کالاها و اقلام خوراکی را داشت که چهره وی توسط برخی از کارکنان فروشگاه شناسایی شد؛ چرا که او پیش از این چندبار دیگر به فروشگاه دستبرد زده و اقلامی مانند چای، برنج، روغن و غیره را به سرقت برده بود.
وقتی همکارانم چهره او را با تصاویر ضبط شده در دوربین های مداربسته مطابقت دادند، برآن شدیم تا از خروج وی جلوگیری کنیم؛ اما او که متوجه ماجرا شده بود، بلافاصله بیرون پرید و پیاده پا به فرار گذاشت و خودروی پژو ۲۰۶ خود را مقابل فروشگاه رها کرد. به دنبال شکایت مدیر فروشگاه ، بی درنگ گروهی از عوامل انتظامی با دستور ویژه سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفا) عازم بولوار خیام شدند و با هماهنگی قضایی، خودرو را به مرکز انتظامی انتقال دادند.
از سوی دیگر با بررسی دوربین های مداربسته، مشخصات مالک خودرو در اختیار افسران دایره تجسس قرار گرفت و آن ها خیلی زود سارق کالاها را دستگیر کردند.
بررسی های مقدماتی حاکی از آن بود که وی در زمان های مختلف چندین بار به فروشگاه مذکور دستبرد زده و حدود ۲۰میلیون تومان کالا را به سرقت برده است!بنابر گزارش روزنامه خراسان، این مرد ۴۴ساله که «هادی» نام دارد، در بازجوییها گفت: مدتی است که ورشکسته شده ام و اوضاع مالی خوبی ندارم؛ از سوی دیگر با افزایش بهای موادمخدر سنتی، برای تامین هزینه های اعتیادم دچار مشکل بودم که تصمیم به سرقت گرفتم تا بتوانم حداقل کالاهای ضروری را برای خانواده ام تهیه کنم! من دو دخترم را به تازگی عروس کرده ام و اکنون آبروی آن ها نیز در خطر است و من هم بسیار از این رفتارهایم پشیمانم!
به گزارش روزنامه خراسان، با معرفی مرد پژوسوار به مراجع قضایی، تحقیقات بیشتر درباره سرقت های دیگر وی با توجه به تصاویر دوربین های مداربسته در دایره تجسس کلانتری ادامه دارد.
ماجرای سلاخی بی رحمانه خودروها در کشتارگاه مخوف!
متهمان: قطعات اوراقی خودروها را کیلویی به ضایعاتی ها می فروختیم!
اعضای سابقه دار یک باند سرقت که خودروهای پارک شده در حاشیه خیابان ها را بکسل می کردند و پس از سلاخی بیرحمانه در یک گاراژ متروکه ، قطعات آن را به خریداران ضایعاتی می فروختند، در حالی با رصدهای اطلاعاتی نیروهای کلانتری الهیه مشهد دستگیر شدند که در اعترافات خود ادعا کردند به سرقت اموال مردم عادت دارند!
جانشین فرمانده انتظامی خراسان رضوی، روز گذشته درباره کشف کشتارگاه مخوف خودرو به خبرنگار ارشد روزنامه خراسان گفت: ماموران دایره تجسس کلانتری الهیه که با تدابیر سرهنگ محمد چراغ(فرمانده انتظامی مشهد) عملیات های گسترده ای را برای مبارزه با سرقت آغاز کرده اند، حدود یک هفته قبل از طریق تقویت منابع محلی به اطلاعاتی از یک باند سرقت دست یافتند که بررسی های تخصصی آنان نشان می داد اعضای این باند وسایل نقلیه را از مناطق مختلف شهری سرقت می کنند و قطعات اوراقی آن ها را در منطقه خین عرب مشهد به فروش می رسانند.سرتیپ دوم احمد نگهبان افزود: با کسب این اطلاعات بلافاصله گروه تخصصی از افسران زبده دایره تجسس با هدایت مستقیم سرهنگ محمد فیاضی (رئیس کلانتری الهیه) به واکاوی ماجرا پرداختند و به اسنادی از دزدان سابقه دار رسیدند که سرقت های رمزآلودی را در مشهد انجام می دادند. به همین خاطر طولی نکشید که هماهنگی های قضایی صورت گرفت و اقدامات پلیس در دو شاخه اطلاعاتی و عملیاتی وارد مرحله جدیدی شد .این مقام ارشد انتظامی تصریح کرد: افسران دایره تجسس در اولین مرحله از عملیات خود ابتدا گاراژ متروکه ای (کشتارگاه خودروها) را در شهرک نهضت شناسایی کردند که خودروهای سرقتی به آن مکان منتقل می شد. سپس در جلسه تحلیلی عملیات مذکور که زیرنظر سرگرد طریقت (رئیس دایره تجسس) برگزار شد، نیروهای عملیاتی تصمیم گرفتند با نظر مقام قضایی از شگرد غافلگیری بهره ببرند و عملیات دستگیری را در دقایق اولیه بامداد انجام دهند تا از فرار احتمالی سارقان حرفه ای پیشگیری شود.سردار نگهبان خاطرنشان کرد: بنابراین یک گروه ورزیده از نیروهای انتظامی در تاریکی شب وارد گاراژ متروکه شدند و دو عضو اصلی باند سرقت را در حالی به دام انداختند که مشغول سلاخی خودروها بودند.جانشین سکاندار امنیت سرزمین خورشید ادامه داد: با دستگیری دو سارق ۳۵و۳۳ساله، پنج دستگاه خودروی سرقتی و دو دستگاه موتورسیکلت که در نوبت سلاخی قرار داشتند به همراه مقادیر زیادی قطعات و لوازم خودروهای شهروندان کشف شد و این گونه عملیات برای شناسایی دیگر متهمان ادامه یافت.سرتیپ دوم احمد نگهبان گفت: بررسی های مقدماتی بیانگر آن بود که سرکرده باند سرقت خودرو بیش از ۱۰ فقره سابقه کیفری دارد و دستبرد به اموال مردم را به همراه همدست سابقه دار خود از ماه ها قبل آغاز کرده اند.
وی اضافه کرد: در بازجویی های فنی از دو سارق جوان مشخص شد که آنان ابتدا خودرویی را از خیابان های مشهد به سرقت می بردند و سپس با همان خودروی سرقتی دیگر خودروها را بکسل می کردند و به گاراژ متروکه(کشتارگاه) انتقال می دادند.جانشین رئیس پلیس خراسان رضوی، همچنین به شناسایی مالخران و دیگر افراد مرتبط با اعضای این باند سرقت اشاره کرد و در تشریح اعترافات متهمان گفت: «مسعود-م» و «مهدی-پ» معترف شدند از حدود ۶ماه قبل وسایل نقلیه را از مناطق شهرک نهضت، آزادشهر، میدان حر، خیابان عشقی، ویرانی و ابتدای جاده شاندیز سرقت و به گاراژ مخوف منتقل کرده اند.آنان همچنین مدعی شدند برخی از قطعات ارزشمند خودروها را انبار می کردند و بقیه را به صورت کیلویی به مالخران معروف خریدار ضایعات می فروختند. وی ادامه داد: تاکنون دو دستگاه پژوپارس، سمند، هیوندا آوانته و وانت مزدا به همراه دو دستگاه موتورسیکلت سرقتی از اعضای این باند کشف شده است اما کنکاش های تخصصی پلیس توسط افسران عملیاتی(علی سیفی،حامدشریفی و حسین عمارلو) برای ریشه یابی دیگر جرایم احتمالی اعضای باند و دستگیری مالخران همچنان ادامه دارد.سردار نگهبان همچنین با قدردانی از دستورهای قاطع مقام قضایی و تلاش شبانه روزی عوامل کلانتری الهیه افزود: عملیات های مبارزه با جرم با تاکید فرمانده انتظامی مشهد در نقاط مختلف شهری به شکل گسترده ای ادامه می یابد و برخورد شدیدی با یغماگران اموال مردم صورت می گیرد.
دزد نسخه های تاریخی و سکه های موزه شاه نعمت ا... ولی ماهان به دام افتاد
سارق سکه ها و نسخه های ارزشمند تاریخی موزه شاه نعمت ا... ولی ماهان کرمان دستگیر شد.به گزارش خراسان، فرمانده انتظامی استان کرمان، درتشريح جزئیات این خبر بیان کرد: پنج شنبه شب هفته گذشته، خبری مبنی بر سرقت چند جلد نسخه خطی قرآن، سکه و نسخه های تاریخی مربوط به مقبره شاه نعمت ا... ولی شهر ماهان به پلیس گزارش شد که موضوع در دستورکار پلیس قرار گرفت.سردار موقوفه ئی افزود: با واکاوی های دقیق محل و محدوده وقوع سرقت توسط نیروهای زبده و باتجربه پلیس آگاهی و در کنار آن، همکاری نهادهای اطلاعاتی و هماهنگی و پیگیری های بی وقفه دادستان کرمان و دادستان بخش ماهان، سرنخ های اولیه از هویت سارق به دست آمد که رصدهای پلیسی تا حصول نتیجه ادامه یافت. مقام ارشد انتظامی استان کرمان تصریح کرد: سرانجام سبزپوشان نیروی انتظامی به هویت متهم مدنظر پی بردند که در ساعات پایانی دوشنبه شب متهم را در یکی از محله های شهر کرمان دستبند قانون زدند و در ادامه نسخ قرآنی و سکه های سرقتی که بنا به نظر کارشناسان امر، بالغ بر هزار میلیارد تومان ارزش داشت، از مخفیگاه متهم کشف شد.
بنابر این گزارش دادستان عمومی و انقلاب ماهان هم کشف و بازگشت اموال تاریخی و اشیای قیمتی موزه آرامگاه شاه نعمتا... ولی کرمان را اعلام کرد و گفت: این سارق ۴۲ ساله، فاقد سابقه کیفری است که در اعترافات اولیه خود اعلام کرد به تنهایی اقدام به سرقت کرده و همدستی نداشته است.قاضی سینا بنی اسد با اشاره به رصد عملیاتی و اطلاعاتی متهم تصریح کرد: این فرد درساعت ۲۳:۳۰ روز دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ در یکی از محلههای شهرکرمان شناسایی و دستگیر شد. این مسئول قضایی تاکید کرد: در بازرسی از منزل متهم، تمامی اشیا و اموال سرقتی شناسایی و کشف شد و به مجموعه میراث فرهنگی استان بازگردانده شد. وی با بیان این که متهم در پلیس آگاهی استان کرمان تحت بازداشت قرار دارد و تفهیم اتهام شده است، گفت: قرار قضایی متناسب نیز در این پرونده قضایی صادر شده است. دادستان ماهان ضمن قدردانی از نیروهای پلیس آگاهی استان، فرماندهی انتظامی بخش ماهان و همچنین سربازان گمنام امام زمان(عج) در اداره کل اطلاعات استان، اظهار کرد : با حمایتها و پشتیبانیهای اطلاعاتی انجام شده، این اموال ارزشمند و نفیس به مجموعه تاریخ فرهنگی و میراث فرهنگی استان کرمان بازگردانده شد.
وی تاکید کرد: در صورت احراز هرگونه قصور در حراست و نگهداری از این مجموعه ارزشمند، علیه سازمان های متولی مقصر اعلام جرم خواهد شد. بنابراین گزارش ،متهم ضمن ابزار ندامت و پشیمانی از کردار خود، در اعتراف اولیه گفت:با دیدن نسخه های خطی و سکه ها وسوسه شدم.
از عاشقی در بوستان تا حکم زندان!
روزی که در بوستان عاشق زنی مطلقه شدم، دیگر به چیزی جز ازدواج با او فکر نمی کردم. گریه ها و التماس های مادرم را نمی دیدم. همه پل های پشت سرم را خراب کردم اما سرنوشتم به گونه دیگری رقم خورد تا جایی که به خاطر تامین هزینه های اعتیادم به سرقت از مغازه ها روی آوردم ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، جوان ۳۰ ساله ای که هنگام دستبرد به خودروهای شهروندان در چنگ نیروهای کلانتری شهید نواب صفوی مشهد افتاده بود، با بیان این که اولین مصرف «بنگ» سرآغاز تباهی ام بود، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: پدرم سرایدار یک مرغداری در حاشیه مشهد بود و با همین درآمد اندک، مخارج خانواده ۷ نفره ما را تامین می کرد؛ ولی او بر اثر سانحه رانندگی جان سپرد و این گونه مسیر زندگی ما نیز عوض شد. آن زمان من ۴ساله بودم و این سرنوشت تلخ را احساس نمی کردم. صاحبکار پدرم که اوضاع زندگی ما را آشفته و نابسامان دید، با اشتغال مادرم در مرغداری موافقت کرد تا او ۵ کودک یتیم خود را زیر بال و پرش بگیرد.
خلاصه با زحمات شبانه روزی مادرم همه ما بزرگ شدیم و خواهران و برادرانم ازدواج کردند. در همین حال برادر بزرگترم که از خدمت سربازی بازگشته بود، با خواهش و التماس های مادرم در همان مرغداری مشغول به کار شد و خواهرانم با جهیزیه اندکی که مادرم فراهم کرده بود، به دنبال سرنوشت خودشان رفتند. من هم هر ازگاهی یک شغل را تجربه می کردم ولی سر هیچ کاری دوام نمی آوردم تا این که متوجه شدیم برادر بزرگترم معتاد شده است؛ چرا که او دست بزن پیدا کرده بود و همسرش را به شدت آزار می داد. در این شرایط همسر برادرم که دیگر نمی توانست این وضعیت تاسف بار را تحمل کند، عطای زندگی مشترک را به لقایش بخشید و ۲ سال بعد از برادرم جدا شد. حالا او به خانه مادرم بازگشته بود و زمانی که خمار می شد، روزگار ما را سیاه می کرد. من هم مدام او را نصیحت می کردم که اعتیادش را کنار بگذارد و به زندگی سالم گذشته اش بازگردد ولی نه دلسوزی های مادرم در رفتارهای برادرم تاثیر داشت و نه نصیحت های من قلدربازی ها و بدرفتاری های او را کاهش می داد. با وجود این مادرم برای حفظ آبرویش همه رفتارهای خطرناک و شکستن لوازم خانه را تحمل می کرد و دم برنمی آورد.
در همین روزها بود که من هم در یکی از بوستان های مشهد به دختری زیبا چهره دلباختم و تحت تاثیر خوش زبانی و مهربانی هایش قرارگرفتم. چند ماه از آشنایی و ارتباط عاشقانه من و نیلوفر گذشته بود که روزی ماجرای عاشقی ام را با مادرم درمیان گذاشتم و از او خواستم نیلوفر را برایم خواستگاری کند؛ اما تحقیقات پنهانی مادرم بیانگر آن بود که نیلوفر یک بار ازدواج کرده و مطلقه است. همچنین پدر او از فروشندگان سابقه دار موادمخدر بود که در زندان تحمل کیفر می کرد؛ به همین دلیل مادرم با ازدواج ما موافق نبود . او همواره با گریه و التماس از من تقاضا می کرد تا نیلوفر را فراموش کنم و به خواستگاری دختری بروم که حداقل در شأن خانوادگی خودمان باشد اما من که آن زمان ۲۳سال بیشتر نداشتم، به اشک ها و خواسته های مادرم توجهی نمی کردم و به مادرم گفتم اگر پدر نیلوفر یک قاچاقچی سابقه دار است، گناه او چیست که باید در آتش خلافکاری های پدرش بسوزد؟ چرا باید دختری که در ازدواج اولش شکست خورده است، با یک پسر خلافکار ازدواج کند؟ با این استدلال ها دیگر نمی خواستم نیلوفر را از دست بدهم!
هر روزی که می گذشت عشق من هم به او بیشتر می شد تا این که بالاخره با همان برادر معتادم به خواستگاری نیلوفر رفتیم و با همه مخالفت ها و گریه های مادرم پای سفره عقد نشستم. مادرم مرا طرد کرد ولی من خیلی خوشحال بودم . در طبقه دوم منزل مادر نیلوفر ساکن شدیم و با جهیزیه کاملی که مادرزنم در اختیارمان گذاشت، یک زندگی عاشقانه را بدون برگزاری مراسم عروسی آغاز کردیم. حدود ۶ ماه بعد فهمیدم همسرم باردار است. از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم تا این که «سعیده» به دنیا آمد و بالاخره مادرم که دلش برای دیدن نوه اش پر می کشید، روزی به خانه ما آمد و عروس و نوه اش را به آغوش گرفت. من هم از شدت هیجان فقط آرام آرام اشک می ریختم و برچهره چروکیده مادرم بوسه می زدم؛ ولی این روزهای خوش دوام چندانی نداشت. چرا که یک روز یکی از همکارانم سیگاری را آتش زد و در حالی که آن را به من تعارف می کرد، با لبخندی ملیح گفت: بیا بزن! تا قدرت روحی و جسمی ات دوبرابر شود که بتوانی زودتر به خانه بازگردی و ساعت های بیشتری را در کنار همسر و فرزندت باشی!
ابتدا تردید داشتم اما در یک لحظه سیگاری را که درون آن «بنگ» وجود داشت، لای انگشتانم گرفتم تا فقط برای یک بار این حالت اغراق آمیز را تجربه کنم! و این ماجرا آغاز دوران تباهی ام شد. حالا هرچه حقوق می گرفتم صرف هزینه های اعتیادم می شد. طولی نکشید که دیگر بنگ و حشیش و ماریجوانا پاسخگوی نیاز روحی وجسمی ام نبود. به همین دلیل به مصرف هروئین روی آوردم. وقتی خمار می شدم، هیچ کدام از اطرافیانم آرامش نداشتند. رفتارهای خشن و توهین و فحاشی هایم امان همه را بریده بود. باورم نمی شد من که روزی برادرم را به خاطر اعتیادش سرزنش می کردم، اکنون خودم در این وضعیت وحشتناک گرفتار شده بودم.
دراین شرایط برادرم با کمک مادرم به مرکز ترک اعتیاد رفت و مدتی بعد به روزهای خوب زندگی اش بازگشت؛ اما اوضاع زندگی من بسیار آشفته و دلهره آور بود .هر لحظه امکان داشت در میان توهم ناشی از مصرف مواد مخدر صنعتی دست به کاری جبران ناپذیر بزنم. اثرات روحی و روانی مواد مخدر زندگی ام را به هم ریخت و هر روز به بهانه های واهی و در حالت خماری، همسرم را زیر مشت و لگد می گرفتم.
بالاخره یک روز مادرزنم که شاهد کتک خوردن دخترش بود، به طبقه پایین آمد تا مرا نصیحت کند؛ اما من فرصت حرف زدن هم به او ندادم و چنان مادرزنم را کتک زدم که همه بدنش کبود شد. دست خودم نبود، اصلا رفتارهایم را نمی فهمیدم و به طور نامنظم سرکار می رفتم. صاحبکارم که اوضاع را این گونه دید عذر مرا خواست و از کار اخراجم کرد. وقتی به خانه بازگشتم مادرزنم قفل منزل را عوض کرده بود و مرا به خانه راه نداد.
چند روز بعد هم اخطار دادگاه را دریافت کردم و چون به خاطر اعتیادم از حضور در دادگاه واهمه داشتم، با طلاق همسرم موافقت کردم. او هم مهریه اش را در قبال سرپرستی فرزندم بخشید و راهی خانه مادرش شد. هرچه التماس کردم که اعتیادم را ترک می کنم و همان عاشق روزهای بوستان می شوم، دیگر فایده ای نداشت. بعد ازاین ماجرا مادرم مرا نیز در یکی از مراکز ترک اعتیاد بستری کرد و من بعد از گذشت ۳ ماه با خواهش های مادرم به سرکارم بازگشتم ولی طولی نکشید که دوباره وسوسه های مصرف مواد به سراغم آمد و پنهانی به خانه ساقی موادمخدر رفتم. این بار بیشتر از گذشته در منجلاب مواد افیونی فرو رفتم تا جایی که مادرم نیز مرا طرد کرد و به خانه راه نداد. خیلی زود بیکاری و بی پولی مرا به پاتوق های سیاه مواد مخدر کشاند و برای تامین هزینه های اعتیادم به سرقت های شبانه از مغازه ها روی آوردم. حالا یک باند سرقت تشکیل داده بودم و با همدستانم به مغازه، خودرو و ... دستبرد می زدیم تا این که ۶ ماه بعد یک شب وقتی در حال دستبرد به محتویات یک خودرو بودم، ناگهان نیروهای کلانتری نواب صفوی را بالای سرم دیدم و با تعداد زیادی شاکی روبه رو شدم . قاضی هم وقتی همه شاکیان را دید که مرا شناسایی کرده بودند، بی درنگ حکم زندان مرا امضا کرد اما ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با دستور سرهنگ علی ابراهیمیان(رئیس کلانتری نواب صفوی مشهد) تلاش گسترده افسران دایره تجسس برای کشف سرقت های دیگر این دزد حرفه ای و دستگیری همدستانش آغاز شد.
براساس ماجرای واقعی در زیر پوست شهر
ماجرای «سوگند» دختری در باند«تنهای وحشی»!
اعضای این باند تاکنون به ۳۰فقره سرقت در مشهد اعتراف کرده اند
اعضای یک باند گوشی قاپی که سرکرده آن خود را «تنهای وحشی»می نامید درحالی با تلاش گسترده نیروهای کلانتری نجفی مشهد دستگیر شدند که دختر ۱۸ساله معروف به «سوگند» نیز از اعضای اصلی این باند بود.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، به دنبال سرقت گوشی تلفن نوجوان ۱۳ساله ای در بولوار کوثر مشهد که توسط دختر و پسرموتورسوار رخ داد، بلافاصله تحقیقات گسترده ای با دستور مستقیم سرهنگ محمدچراغ(فرمانده انتظامی مشهد) برای شناسایی و دستگیری سریع و مقتدرانه اعضای این باند گوشی قاپی آغاز شد.
با این فرمان انتظامی، خیلی زود گروهی از افسران کارآزموده دایره تجسس با نظارت و هدایت سرهنگ محمدولیان(رئیس کلانتری نجفی)تشکیل جلسه دادند و ماجرای گوشی قاپی های اخیر در حوزه استحفاظی را زیر ذره بین تحقیقات بردند.
بررسی های تخصصی و میدانی نیروهای انتظامی با بازبینی دوربین های مداربسته بیانگر آن بود که موتورسوار سابقه داری به نام محسن و دختر معروف به «سوگند» این سرقت ها را انجام می دهند؛ بنابراین آن ها با هماهنگی مقام قضایی وارد عمل شدند و مخفیگاه سارق موتورسوار را در بولوار توس شناسایی کردند. طولی نکشید که پسر مذکور دستگیر و به مقر انتظامی انتقال یافت. «محسن» متهم۲۳ساله که در دایره تجسس مورد بازجویی های فنی قرار گرفته بود ضمن اعتراف به ۳۰ فقره گوش قاپی در مناطق وکیل آباد، هفت تیر، هاشمیه، کوثرشمالی و جنوبی، صیاد شیرازی، باهنر، جلال آل احمد و جاده قدیم(بولوارتوس) نشانی «سوگند»(دختر۱۸ساله)را نیز به پلیس لو داد و بدین ترتیب عوامل انتظامی این دختر سارق را نیز در بولوار طبرسی شمالی به دام انداختند. این دختر که خود را معتاد و مجرد معرفی می کرد مدعی شد در ۳فقره از سرقت ها نقش داشته است.
بنا بر گزارش روزنامه خراسان، دو عضو باند همچنین مالخر و سرکرده باند را که خود را «تنهای وحشی» می نامید و این عنوان را روی بدنش خالکوبی کرده بود به پلیس معرفی کردند و مدعی شدند همه گوشی های سرقتی را به این جوان ۲۳ ساله مجرد فروخته اند. آن ها گفتند او یک پاتوق مخفی دارد که درآن جا انواع موادمخدر نیز به فروش می رسد. با این اطلاعات، بی درنگ گروه عملیاتی کلانتری نجفی، عازم بولوار توس ۳۳ شدند و به تحقیق نامحسوس درباره پاتوق مذکور پرداختند. ساعتی بعد نیروهای انتظامی با رفت وآمدهای مشکوک، این مکان را شناسایی کردند و «تنهای وحشی» را به همراه یکی دیگر از اعضای این باند درحالی دستگیر کردند و هر دو معتاد بودند و سوابق کیفری داشتند. در همین حال و در بازرسی از پاتوق مذکور مقادیر زیادی انواع مواد مخدر صنعتی به همراه قرص های اعصاب و روان و مخدردار کشف شد. طولی نکشید که با جمع آوری بسته های ماریجوانا، هروئین، شیشه،گل و قرص های غیرمجاز، تعدادی گوشی های سرقتی که ۶ دستگاه از آن ها نشان آیفون دارد به همراه تعدادی شمشیرهای اره ای و قمه کشف شد و «تنهای وحشی» با مالخر دیگر به مرکز انتظامی انتقال یافتند.
مالخر سابقه دار این باند در اعترافات خود ضمن اقرار به خرید گوشی های سرقتی از «محسن»(سارق) ادعا کرد: گوشی های آیفون را به مبلغ۵میلیون تومان خرید و برای دیگر گوشی ها،مبلغ پایین تری می پرداخت. او همچنین مالکیت موادمخدر را پذیرفت.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: در همین حال مالخر۱۹ساله باند نیز با بیان این که به مواد مخدر سنتی شیره وتریاک اعتیاد دارد،گفت: مقداری از هروئین های کشف شده را برای مصرف خودمان نگهداری می کردیم که با علیرضا(معروف به تنهای وحشی) مصرف کنیم اما «گل»هایی که در پاتوق کشف شد به من تعلق دارد. همچنین دو دستگاه گوشی سرقتی را که علیرضا از محسن(سارق)خریده بود در دست من امانت بود.
تحقیقات بیشتر در این باره با نظارت رئیس کلانتری نجفی ادامه دارد.
کلاهبرداری با ادعای فروش سوالات امتحانات نهایی
رئیس پلیس فتای فراجا، با نزدیک شدن به ایام امتحانات نهایی مدارس کشور، نسبت به افزایش فعالیت کلاهبرداران در فضای مجازی که با وعدههای فریبنده اقدام به فروش سوالات یا پاسخنامه امتحانات نهایی می کنند، هشدار داد.به گزارش رکنا، سردار وحید مجید اظهارکرد: هر ساله در آستانه برگزاری امتحانات نهایی مدارس کشور، شاهد افزایش تبلیغات جعلی و کلاهبرداری در شبکههای اجتماعی، کانالهای تلگرامی، صفحات اینستاگرامی و حتی برخی سایتهای اینترنتی هستیم.وی افزود: عدهای سودجو با بهرهگیری از حس نگرانی و استرس دانشآموزان و خانوادهها، اقدام به انتشار آگهیهایی تحت عنوان فروش سوالات یا کلید امتحانات نهایی میکنند تا از این طریق مبالغی قابل توجه را به صورت غیرقانونی و از راه کلاهبرداری دریافت کنند.این مقام انتظامی تاکید کرد: تمام وعدهها و تبلیغات مطرح شده در این حوزه، صرفا تبلیغاتی دروغین هستند و هیچ گونه واقعیتی ندارند؛ اطلاعات مربوط به برگزاری امتحانات نهایی، کاملاً محرمانه است و انتشار یا فروش سوالات پیش از زمان برگزاری امتحان غیرممکن بوده و توسط مراجع ذی ربط با جدیت پیگیری میشود.رئیس پلیس فتای فراجا در ادامه با اشاره به راهاندازی تیمهای ویژه و افزایش گشتهای سایبری پلیس فتا در این ایام گفت: تمامی کانالها و صفحات مجازی به صورت مستمر پایش شده و به محض شناسایی تبلیغکنندگان و عاملین این نوع جرایم، اقدامات قانونی و برخورد قاطع در دستور کار قرار میگیرد.این مقام مسئول تصریح کرد: تضمین امنیت امتحانات نهایی یکی از اولویتهای پلیس فتاست و با هرگونه تلاش برای بر هم زدن آرامش خاطر دانشآموزان و خانوادهها قاطعانه برخورد خواهد شد.
وی با توصیه اکید به دانشآموزان و والدین خاطرنشان کرد: فریب افراد سودجو و تبلیغات وسوسهکننده مبنی بر فروش سوالات و پاسخنامههای امتحانات را نخورید؛ چراکه این اقدامات فقط برای سوءاستفاده و کلاهبرداری است و اعتماد به این تبلیغات علاوه بر ایجاد خسارت مالی، میتواند تبعات روحی و امنیتی برای خانوادهها به همراه داشته باشد.سردار مجید ضمن تاکید مجدد بر اهمیت آگاهیبخشی به دانشآموزان و والدین بیان کرد: در صورت مشاهده یا برخورد با هرگونه تبلیغ یا پیشنهاد مشکوک در زمینه فروش سوالات یا کلید امتحانات نهایی، موضوع را در کوتاهترین زمان ممکن از طریق سامانه فوریتهای سایبری به شماره ۰۹۶۳۸۰ یا از طریق وبسایت رسمی پلیس فتا به نشانی fata.gov.ir اطلاع دهید تا از وقوع هرگونه سوءاستفاده و کلاهبرداری پیشگیری شود.
سرنوشت تلخ!
زن ۴۵ ساله ای که به اتهام آزار فرزندانش به کلانتری منتقل شده بود، اعتياد را مخرب ترين عامل فروپاشی بنيان خانواده و تنها آرزويش را کسب مجدد آرامش و ساختن زندگی سالم برای آن ها ذکر کرد.
به گزارش توکلی خبرنگار روزنامه خراسان ،زن ميان سالی که به اتهام آزار فرزندانش به کلانتری سرآسیاب منتقل شده بود به اتاق مشاوره راهنمايی شد و پس از دعوت به آرامش، در بیان سرگذشت خود گفت :۴۵ ساله هستم و همسرم که مغازه داشت ۶ سال است که فوت شده و دو فرزند ۲۶ و ۲۸ ساله از وی دارم.وی ادامه داد: قبلا هم اعتياد داشتم اما الان دو سال است که مصرف نمی کنم و بعد ازمرگ همسرم با چرخاندن مغازه ،مخارج زندگی را تهيه می کردم که در نهایت پس از يک سال از مرگ شوهرم با همسر دومم آشنا شدم و به رغم نارضايتی فرزندانم با هم ازدواج کرديم.پسرم که تفاوت سنی زيادی با همسر دومم نداشت چندين بار با او درگير شدولی سرانجام راضی شد و هم اکنون که چهارسال از ازدواج ما می گذرد فرزند سومی هم داريم.
اين زن درباره شرايط خانوادگی و دليل فرزندآزاری اش هم گفت: در زندگی قبلی ، من و همسرم اعتياد داشتيم و درآن زمان زندگی ما و برخوردهايمان با فرزندانم با تنش، بحث و بدخلقی های ناشی از مصرف مواد ودعواها و مشکلات من و همسرم همراه بود که با فرزندانم بدرفتاری می کرديم اما الان که ترک کردم اورژانس اجتماعی نيز ادعای کودک آزاری فرزندانم را دارد، واقعا احساس می کنم حال روحی ام بهتر است و با فرزندانم هم بدرفتاری ندارم چه اين که الان از همسر دومم نيز جدا شده ام و او همسر ديگری گرفته است اما من فرزندانم را دوست دارم و می خواهم با خودم زندگی کنند.بنا بر این گزارش در ادامه با حضور فرزندان اين زن در اتاق مشاوره کلانتری، علایمی از زخم های جزئی و کهنه روی بدنشان قابل مشاهده بود اما به نظر می رسيد هر چند که اين زن به دليل مصرف مواد و اعتياد نتوانسته رابطه عاطفی مناسبی با فرزندان خود داشته باشد اما با ترک مواد افیونی و فراموش کردن شکست ها و مشکلات قبلی خيلی درتلاش است که رفتارهای خود را بهبود ببخشد و زندگی را با فرزندانش ادامه دهد.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است در نهایت پس از گوش دادن به صحبت های اين مادر و فرزندانش، با هماهنگی اورژانس اجتماعی و قضايی، تعهداتی از اين مادر گرفته و مقرر شد خدمات مشاوره به صورت فعال و مستمر به او ارائه شود تا با تلاش خود از گرايش به فرزندآزاری دور شود و زندگی بهتری کنار هم داشته باشند.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس کرمان
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی