دستگیری و شهادت مسلم
مسلم پس از تنهایی و بیسرپناهی به زنی به نام طوعه پناه برد و در خانه او مخفی شد؛ اما پسر طوعه، صبح روز بعد، خبر را به عوامل حکومت رساند و ابن زیاد گروهی ۷۰ نفره را به محمد بن اشعث داد که مسلم را دستگیر کند و به قصر بیاورند.[۷۳] .
پس از زد و خوردی که میان مسلم و نیروهای حکومتی پیش آمد، وکشته شدن ۴۱ نفر به دست مسلم [۷۴]محمد بن اشعث که نتوانسته بود به راحتی موفق به شکست یا دستگیری مسلم بشودبه مسلم گفت اگر تسلیم شود در امان است. بدین طریق مسلم، تسلیم شد[۷۵] پس از دستگیر شدن چون او را خلع سلاح کردند فرمود این آغاز مکر و فریب شماست و آنگاه گریست و چون به او گفتند کسی که در چنین میدانی پا گذاشته نباید بگرید گفت برای خودم نمیگریم برای حسین و خاندانش میگریم که به سوی شما مردمی در حال حرکت هستند[۷۶] [یادداشت ۵] و به قصر آورده شد ولی ابن زیاد، امان پسر اشعث را بیجا خواند و پس از مشاجراتی که میان وی و مسلم گذشت، دستور داد، بکیر بن حمران[۷۷] (که در درگیری با مسلم زخمی شده بود) وی را به بالای قصر برده و سرش را از بدن جدا کند.[۷۸] پس از جدا کردن سر مسلم، بدن او را از بالای قصر به پایین انداختند.[۷۹] پس از کشتن مسلم و هانی بدن هایشان را در بازارها کشاندند. [۸۰] سید باقر هندی د ۱۳۲۹ق. در ابیاتی از قصیدهاش به این حادثه اشاره کرده است. رموك من القصر إذ أوثقوك - فهل سلمت فيك من جارحه - وسحبا تجرّ بأسواقهم - ألستَ أميرهم البارحه - قُتلتَ ولم تبكك الباكيات - أمالك في المصر من نائحه . ترجمه: «تو را با دستهای بسته از بالای قصر دارالاماره به زمین انداختند، آیا پس ازآن عضوی ازبدنت سالم ماند؟! در بازارها بدنت راکشاندند مگر تو تا دیروز امیرشان نبودی (و با تو بیعت نکره بودند؟!) کشته شدی ولی کسی بر تو نگریست مگر در شهر گریه کنندهای نداشتی؟!»[۸۱]
بنا بر برخی گزارشهای تاریخی مسلم که نگران امام حسین(ع) بود از عمر بن سعد که قریشی بود خواست تا بدو وصیت کند. نخستین وصیت او این بود تا کسی را نزد امام فرستد و او را از آمدن به کوفه منع کند. دیگر آن که جنازه او را کفن و پس از آن دفن کند و دیگر آن که بدهی او را با فروختن شمشیر و دیگر وسایلش بپردازد.[۸۲]
پس از شهادت مسلم، ابن زیاد دستور قتل هانی بن عروه را نیز صادر کرد و سپس سرهای این دو را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد.[۸۳]
ابن زیاد به ابن حمران [۹۴] که در جنگ با مسلم مجروح شده بود دستور داد تا برای تشفّی دل خود کشتن مسلم را بر عهده بگیرد. بُکیر، مسلم را به بالای قصر برد. و مسلم بن عقیل در آن حال تکبیر میگفت و استغفار میکرد و بر انبیا و ملائکه درود میفرستاد و میگفت: خداوندا، میان ما و این گروه که بر ما ستم روا داشتند، ما را تکذیب کردند و کشتند تو خود حکم بفرما، وقتی به بالای قصر رسیدند بکیر سر آن حضرت را از بدن جدا کرد و پیکرش را به بیرون قصر انداخت. سپس وحشت زده نزد عبیدالله بازگشت و گفت: هنگامی که مسلم را به قتل رساندم ناگهان دیدم مردی سیاه چهره و زشت در برابرم ایستاده و انگشتان خود را به دهان گرفته است، من با مشاهده آن بسیار ترسیدم! [۹۵] [۹۶] مسلم بن عقیل در هشتم ذی الحجه سال ۶۰ هجری در کوفه به شهادت رسید. گفته شده وی به دست راشد بن صرد بن عتبه به شهادت رسید. [۹۷]
مسلم را به قصر ابن زیاد بردند. او هنگام ورود به قصر، سلام نکرد زیرا ابن زیاد را به رسمیت نمیشناخت. برخوردها و گفتگوهاى تندى میان این اسیر آزاده و حاکم سنگدل کوفه گذشت. هر چه ابن زیاد میگفت، مسلم جوابى کوبنده به او میداد. به ناچار ابن زیاد دستور داد او را بکشند.[۸]
مسلم بن عقیل را به بالاى دارالاماره بردند، و در حالى که ذکر و تکبیر میگفت و بر خاندان پیامبر درود میفرستاد، سر از بدنش جدا کردند و پیکرش را به زیر افکندند. شهادت او در روز عرفه، نهم ذی الحجه سال شصت هجرى بود. زمانى خبر شهادت مسلم بن عقیل به سیدالشهدا علیه السلام رسید که وى از مکه بیرون آمده و در راه کوفه بود. آن حضرت طى سخنانى و از جمله درباره مسلم بن عقیل، این شهید سرافراز، چنین فرمود: «خدا مسلم را رحمت کند، او به رحمت و رضوان خدا شتافت و تکلیفش را ادا کرد و آن چه بر دوش ماست، باقى مانده است».[۹] سپس فرزندان او را که در کاروان حسینى بودند، مورد تفقد قرار داد و دست محبت بر سر دخترش کشید.
سر مسلم را همراه سر هانى نزد یزید فرستادند. قبر مسلم در کوفه و متصّل به مسجد کوفه است . قبر هانى و مختار هم نزدیک قبر اوست . محدّث قمى پس از ذکر اعمال مسجد جامع کوفه، نماز و زیارتنامه اى براى حضرت مسلم نقل کرده است، با این شروع: (الحَمدُلِلّهِ المَلِک الحَقِّ المُبین ...(.
پیکر مسلم بعد از شهادت
سر مسلم بن عقیل را همراه با سر هانی بن عروه به شام فرستادند. یزید دستور داد تا آنها را بر سر در یکی از دروازههای شهر دمشق آویختند. [۹۸] پیکرش را نیز در بازار قصابهای کوفه بر روی زمین کشاندند و سپس در همانجا به دار آویختند. [۹۹] [۱۰۰] سه روز پس از شهادتش، عمر بن سعد بر او نماز خواند، کفن کرد و سپس در کنار دار الاماره به خاک سپرد. [۱۰۱] [۱۰۲] به روایتی، مردم قبیله مذحج پیکرش را در کنار دار الاماره کوفه به خاک سپردند. [۱۰۳] گفته شده است که ابن زیاد برای اینکه بتواند رفت و آمد شیعیان را زیر نظر بگیرد و یا آنان نتوانند در سوگ مسلم عزاداری کنند این محل را برای دفن وی تعیین کرد. [۱۰۴]
خبر شهادت مسلم به امام حسین
خبر شهادت مسلم به وسیله یکی از اهالی کوفه به نام بکر بن معنقه [۱۰۵] در شَراف [۱۰۶] یا ثعلبیه [۱۰۷] به امام حسین (علیهالسلام) رسید. امام (علیهالسلام) از شنیدن آن بسیار اندوهگین شد و گریست [۱۰۸] و سپس فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون، رحمت خدا بر او باد.» و این سخن را چند بار تکرار کرد. همچنین فرمود: از این پس زندگی بیمعنا است و خیری ندارد [۱۰۹] بستگان مسلم نیز به شدّت بر آشفتند و گفتند: انتقام مسلم را خواهیم گرفت. [۱۱۰]
اطلاع یافتن امام حسین(ع) از خبر شهادت مسلم
امام حسین(ع) در منزل زرود یا نزدیکی آن، خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را از مردی از طایفه بنی اسد شنید، آنان امام را از اوضاع کوفه آگاه کردند و او را از رفتن به کوفه بر حذر داشتند.[۸۴] بنا به نقل برخی منابع، خبر شهادت مسلم و هانی در منزل ثعلبیه[۸۵] یا قادسیه[۸۶] و یا قطقطانه[یادداشت ۶][۸۷] به امام حسین(ع) رسیده است. عبداللَّه بن سليمان و منذر بن مشمعل در این منزل به کاروان امام رسیدند و تا ثعلبیه با او همراه شدند. بنا به آنچه که در ارشاد شیخ مفید آمده، این دو تن، خبر کشته شدن مسلم و هانی را در زرود شنیدند و در ثعلبیه به امام رساندند.[۸۸]بنابر گزارش سید ابن طاووس در لهوف امام از خبر شهادت مسلم در منزل زُباله مطلع شد و اشک از دیدگانش جاری شد و برای او دعا کرد و فرمود او به آن چه بر عهدهاش بود عمل کرد و بر ماست که به وظیفه خویش عمل کنیم. [۸۹] کسانی که به طمع حکومت و قدرت و موقعیت با امام همراه شده بودند یا در همراهی با او شک داشتند پس از این خبر از امام جدا شدند. [۹۰][یادداشت ۷]
علت شکست قیام کوفه و ماموریت مسلم
بیشتر نویسندگان، با توجه با اطلاعات موجود در منابع، در علتیابی شکست قیام مردم کوفه هنگام حضور مسلم در این شهر، به نقش سیاستهای عبیدالله بن زیاد در ایجاد وحشت بین مردم کوفه و نیز ساختار اجتماعی کوفه که مانع اتحاد و همبستگی مردمان کوفه میشد و روانشناسی کوفیان که آنان را افرادی احساساتی و نظم ناپذیر و دنیا طلب معرفی میکند، تاکید کردهاند.[۹۱] اخیرا یکی از نویسندگان در کنار عوامل دیگر شکست قیام مسلم،از ضعف فرماندهی در این قیام، به عنوان یک احتمال، یاد کرده است.[۹۲]سخن چینى و جاسوسى امویان، روى کار آمدن عبیداللّه، بکارگیرى شبکه جاسوسى پیشرفته و ایجاد فضاى رعب و وحشت را نیز از عوامل شکست قیام مسلم برشمردهاند[۹۳]آیت الله خامنهای دنیا گرایی خواص و ترجیح دادن دنیا بر حق و آخرت و پراکنده شدنشان از گرد مسلم و بد عمل کردن برخی از آنها مانند شریح قاضی و... را از علل شکست قیام مسلم برشمرده است.[۹۴]
عوامل شکست قیام نماینده حسین در کوفه
سخنچینی و جاسوسی امویان در کوفه : نعمان بن بشیر والی کوفه بود، هنگامی که خبر حضور مسلم در کوفه به گوش او رسید تصمیم گرفت برای آرام کردن اوضاع سخنرانی کند و مردم را از خشونت بازدارد. بعد از سخنرانی او برخی از هواخواهان بنیامیه یقین کردند که او فردی نیست که مسلم را سرکوب کند از این رو برخی از چهرههای طرفدار بنیامیه و نیز جاسوسان اموی طی مکاتباتی این مسئله را به اطلاع حکومت مرکزی شام رساندند. آنان طی نامههایی یزید را از بیکفایتی نعمان در سرکوب مخالفان آگاه ساختند. نخست عبدالله بن مسلم، نامهای به یزید نوشت. پس از او عمر سعد و محمد بن اشعث نیز دست به قلم بردند و نامههایی نوشتند.[۱۴]
روی کار آمدن عبیدالله : بعد از رسیدن نامه به دست یزید وی از اخبار کوفه آگاه شد و هیچ اقدامی را بهتر از سرکوب سریع بیعتکنندگان با مسلم ندید. او برای این کار با مشاور خود سرژیوس مسیحی مشورت کرد و او نیز گفت که کسی جز عبیدالله شایسته این کار نیست.[۱۵] عبیدالله در این ولایت کوفه برکنار کرد.[۱۶]
بهکارگیری شبکه جاسوسی پیشرفته : عبیدالله برای انجام مسئولیت اصلی خود، سرکوبیِ قیام مسلم بن عقیل که برای آن از بصره به کوفه آمده بود، عریفان کوفه را جمع کرد و با آنها جلسه تشکیل داد. عریفان کار مأموران مخفی امنیت و اطلاعات امروز را انجام میدادند. هر عریف، مسئولیت اطلاعاتی و امنیتی افراد گروه خود را بر عهده داشت و باید تمام حرکات و رفتارهای آنان را تحت نظارت قرار میدادند و حرکتهای مخالفتآمیز آنان با حاکمیت را گزارش میکردند. از جمله وظایف مهم دیگر عریفان تشویق مردم و بسیج آنان برای شرکت در جنگها بود.[۱۷]
ایجاد رعب و وحشت : عبیدالله با در نظر گرفتن سیاست ایجاد رعب و وحشت فضای سنگینی را بر کوفه حاکم کرد. فشار سیاسی عبیدالله به مردم و نیز ساختار اجتماعی کوفه که مانع اتحاد و همبستگی مردمان کوفه میشد و روانشناسی کوفیان که آنان را مردمانی احساساتی و دنیاطلب معرفی میکند، اسباب شکست فرستاده حسین را فراهم کرد.[۱۸] در واقع پیشبینی حکومت مرکزی برای تغییر فرماندار کوفه تا حد زیادی درست از آب درآمدهبود و در گامهای نخست اوضاع را اندکی به نفع رژیم و طبق میل آنها رقم زد.[۱۹]
مرقد
در شعبان سال ۶۵ هجری به دستور مختار ثقفی، آستانه حضرت مسلم بن عقیل (علیهالسلام) بنا گردید بر روی قبر، سنگی از مرمر نهاده گنبدی ساخته شد. [۱۱۱] این ساختمان در شرق [۱۱۲] مسجد جامع کوفه واقع شده و بارها مورد مرمّت و یا تعمیر اساسی قرار گرفته است. در سال ۱۳۸۵ ه ساختمانی جدید با گنبدی زراندود بر آن ساخته شد. این آستانه اکنون به صورت چهار گوش و به مساحت ۱۰۶ متر مربع و از سه طرف دارای رواق است. رواق جنوبی آن به قبر مختار متصل گردیده است و در مقابل حرم یک ایوان بزرگ قرار دارد، بر روی قبر نیز ضریحی نقرهای کار گذاشته شده است.[۱۱۳] مرقد مسلم بن عقیل، بیرون ضلع شرقی مسجد کوفه در کوفه قرار دارد. در حال حاضر، بارگاه و صحن مخصوصی برای آن بنا گردیده و به مسجد کوفه متصل شده است. ورود به آن نیز از طریق صحن و شبستان مسجد، امکانپذیر است.
زیارتنامه
در قسمتی از زیارتنامه مسلم میخوانیم: ألسَّلامُ عَلَیک أیهَا الفادی بِنَفسِهِ وَ مُهْجَتِهِ الّشهیدُ الْفَقیهِ المَظلُومِ الْمَغصُوبِ حَقُّهَ المُنتهِک حُرَمَتُهُ الَّسلامُ عَلَیک یا فادی بِنَفسِهِ ابْنَ عَمِّهِ وَ فَدی بِدَمِهِ دَمْهُ. السَّلامُ عَلَیک یا أوَّلَ الشُّهَداءِ وَ امام السُّعداء ... السُّلامُ عَلَیک یا وَحیداً غَریباً عَنْ اهلِهِ بَینِ الأعْداءِ بِلا ناصرٍ وَ لا مُجیبَ [۱۱۴]
سلام بر تو ای جان نثار، ای شهید فقیه و مظلوم، ای کسی که حقّش غصب گردید و حرمتش شکسته شد. سلام بر تو که جانت را فدای پسر عمومیت کردی و برای حفظ او خون دادی. سلام بر تو ای اوّلین شهید و ای پیشوای سعادتمندان، سلام بر تو که میان دشمنان، تنها و بیکس بودی و یار و یاوری نداشتی.
فرزندان مسلم
مسلم بن عقیل فرزندانى رشید، باایمان و شهادت طلب تربیت کرده بود. در حادثه کربلا، چند تن از برادران و برادرزادگانش از «آل عقیل» در رکاب امام حسین علیه السلام بودند و به شهادت رسیدند. در شب عاشورا که امام علیه السلام آخرین سخنرانى را در جمع یارانش ایراد میکرد و آنان را از شهادتشان در فردا آگاه میساخت، خطاب به عموزادگانش؛ یعنى فرزندان عقیل فرمود: شما شهید دادهاید، شهادت مسلم براى شما بس است، اجازه میدهم شما بروید. اما آنان یک صدا فریاد زدند: ما در کنار تو میمانیم و جان خویش را فداى تو میکنیم تا وارد بهشت شویم. بدا زنده ماندن پس از تو!
دو تن از فرزندان مسلم بن عقیل در رکاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند و دو تن دیگر که خردسال بودند، به اسارت نیروهاى ابن زیاد درآمدند. آنان را به کوفه برده و تحویل والى دادند. حدود یک سال در زندان ابن زیاد بسر بردند و سرانجام با کمک زندانبان پیر که هوادار اهل بیت بود، از زندان گریختند؛ اما دوباره دستگیر شدند و ابن زیاد دستور قتل آنها را صادر کرد.
ماجراى شهادت فرزندان مسلم بن عقیل نیز بسى جانسوز و تکاندهنده است.[۱۰] قبر مطهر ابراهیم و محمد، طفلان مسلم، اکنون در سرزمین عراق و زیارتگاه شیعیان است.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: مسلم سفیرامام حسین