وقایع شام غریبان

شام غریبان (شب یازدهم محرم

شب یازدهم محرم شام غریبان اهلبیت

شب یازدهم محرم را شب شام غریبان نام نهاده ‌اند. در این شب، به گوشه‌ای از مصائب حضرت زینب کبرا سلام‌الله‌علیها بعد از شهادت حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السّلام) اشاره می‌شود.

هر یک از شب‌های ماه محرم به نام یکی از شهدا یا شخصیت‌ها یا وقایعی مرتبط با حادثه کربلا نام‌گذاری شده و نام‌گذاری شب‌های محرم به طور تعینی و با گذشت زمان صورت گرفته است. این کار از ناحیه‌ ذاکران اهل بیت علیهم‌السّلام به تقلید از شب‌های خاصی مانند: عاشورا و تاسوعا انجام گرفته است.

سید بن طاووس می‌نویسد: بدان که در آخرین ساعات روز عاشورا بود که حرم حسین (علیه‌ السّلام) و دختران و کودکانش، درحالی که گرفتار‌ اندوه، افسوس و گریه بودند، اسیر دشمنان شدند و روز را در حالتی به شب آوردند که قلم من توان نگارش حالات دلشکستگی آنان را ندارد. آنان آن شب را بدون حامی و مردان خود، غریبانه گذراندند و دشمنان، بی‌نهایت، از آنان بیزاری جستند و رو گردانی کردند تا به این وسیله، خود را نزد عمر سعد از دین برگشته و یتیم‌ کننده اطفال محمد صلی‌ الله ‌علیه‌ و‌آله ‌وسلّم و خراشندهٔ جگرها، و به عبیدالله بن زیاد زندیق، و به یزید بن معاویه کافر که راس الحاد و عناد بود، مقرب نمایند.[۱]

اتفاقات شام عاشورا

سپاه دشمن غروب عاشورا زنان را از خیمه‌ها بیرون کردند و خیمه‌ ها را آتش‌زدند.[۴] در این هنگام زنان فریاد می‌زدند و چون چشم‌ شان به کشتگان خود افتاد لطمه به صورت زدند.[۵] عمر بن سعد غروب عاشورا سر امام حسین ع را با خولی اصبحی و حمید بن مسلم ازدی و سرهای یاران و خاندان او را که هفتاد و دو سر بود، به همراه شمر، قیس بن اشعث و عمرو بن حجاج و عزرة بن قیس نزد ابن زیاد فرستاد.[۶] عمر سعد خود با جمعی از لشکریانش آن شب را در کربلا ماند و روز بعد نزدیک ظهر پس از دفن کشتگان سپاه خود، همراه اهل بیت امام حسین ع و دیگر بازماندگان، به سمت کوفه حرکت کرد.[۷] نقل کرده‌ اند که در شب یازدهم محرم که شام غریبان بود، حضرت زینب س نماز شبش را ترک نکرد؛ اما به سبب ضعفی که او را فرا گرفته بود، نماز را نشسته خواند.[۸] .

زمینه‌سازی برای قیام

در واقعه خون‌ بار و دردناک کربلا، حضرت زینب علیهاالسّلام حضوری فعّال و سازنده داشت، امّا آنچه به این حضور، جلوه دیگری می‌بخشد و آن‌را پُررنگ‌تر می‌سازد، نقش ویژه آن حضرت بعد از واقعه عاشورا در رهبری کاروان اُسرا است. دلیل این نام‌گذاری آن است که ایشان از این شب به بعد، پرستاری و اداره کاروان اسیران را بر عهده می‌گیرند و با از خودگذشتگی، کودکان بی‌سرپرست و زنان بی‌پناه اهل‌بیت (علیهم‌ السّلام) را گردآورد و از آنان در برابر دشمن پاسداری نمود. عملکرد حضرت زینب (علیهاالسّلام) بعد از شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌ السّلام به خاطر امتیازاتی از قبیل: وقت‌شناسی، عقل و تدبیر، فصاحت و بلاغت، شجاعت و شهامت و... تأثیر بسزایی داشت و تحوّلات عظیمی به وجود آورد. ازجمله کارهای مدبّرانه و توأم با سیاست و کیاست حضرت زینب (علیهاالسّلام) این بود که، شخصی را فرستاد تا از یزید لعنة الله ‌علیه بخواهد اجازه عزاداری و ماتم به آن‌ها بدهد. [۱] [۲] [۳] [۴] [۵] [۶] . این عزاداری‌ها در ابتدای امر از نظر دشمنان بی‌اهمیت جلوه می‌کرد، چون اگر از اوّل احساس خطر می‌کردند جلوگیری می‌نمودند، امّا همین کارها در واقع زمینه ‌ساز قیام و انقلاب مردم، علیه قاتلان امام حسین علیه‌ السلام و تحقّق بخشی از اهداف عالیه سیدالشهداء علیه‌السلام بود. تا آنجا که وقتی یزید شنید مردم بر قاتلان حسین علیه‌السلام نفرین می‌کنند، با شمر و همراهانش با خشونت برخورد کرد و گفت: واللّه ِ! قَدْ کُنْتُ ارضی مِنْ طاعَتِکُمْ بِدونِ قَتْلِ الْحُسیْنِ لَعَنَ اللّه ُ بْنَ مَرْجانَة! سوگند به خدا! که از اطاعت شما بدون قتل حسین (علیه‌ السلام) راضی بودم. لعنت خدا بر پسر مرجانه که به چنین امر شنیعی اقدام کرد. سپس اسباب سفر اسرا به مدینه را مهیّا نمود. [۷] [۸] [۹] [۱۰]

حمله به خیام

از حوادث بسیار تکان‌ دهنده در غروب عاشورا، سوزاندن خیمه‌ های آل رسول‌ الله صلی ‌الله ‌علیه ‌و‌آله ‌وسلّم) بود. این صحنه جان‌سوز در شرایطی اتفاق می‌افتاد که بدن‌های پاره‌ پاره امام مظلومان و یاران ایثارگر و شهیدش در بیابان رها شده و قبل از آن خیمه‌ها غارت‌ شده بودند. [۱۱] [۱۲] [۱۳] [۱۴] [۱۵] [۱۶] [۱۷] [۱۸] . دشمنان در تاراج خیمه ‌های خاندان پیامبر صلی ‌الله ‌علیه ‌و‌آله ‌وسلّم و نور چشم زهرای بتول علیهاالسّلام، بر هم پیشی جستند، [۱۹] . تا جایی که خلخال از پای فاطمه دختر خردسال امام حسین (علیه ‌السّلام) ربودند، [۲۰] [۲۱] . و حتّی روبندها و چادر زنان و دختران را از آن‌ها کشیدند و به یغما بردند.[۲۲] [۲۳] [۲۴] [۲۵] [۲۶] [۲۷] [۲۸] [۲۹] [۳۰] [۳۱] [۳۲] [۳۳] [۳۴] [۳۵] [۳۶] [۳۷] [۳۸] [۳۹] . پس از غارت خیمه‌ها، عده ‌ای از سربازان ابن‌ زیاد شعله‌هایی از آتش آوردند و یکی از آن‌ها فریاد می‌زد: اَحْرِقُوا بُیُوتَ الظَّالِمِینَ «سراپرده ظالمین را بسوزانید[۴۰] [۴۱] [۴۲] [۴۳] [۴۴] . در حالی‌که خیمه ‌ها به سرعت می‌سوخت و خاکستر می‌شد، حضرت زینب علیهاالسّلام در مقابل رفتارهای ناجوان‌مردانه و وحشیانه کافران یزیدی، به امام حی زمان خویش حضرت زین‌العابدین علیه ‌السّلام مراجعه می‌کند و از ایشان چاره‌ جویی می‌نماید. امام سجاد علیه‌السّلام که با حالت نزار و بیمار در خیمه‌ ای در حال سوختن حضور داشتند، می‌فرماید: علیکنّ بالفرار. [۴۵] [۴۶] [۴۷] [۴۸] . علامه مجلسی رحمة ‌الله‌علیه به نقل از فاطمه صغرا سلام‌ الله ‌علیها، دختر امام حسین (علیه ‌السّلام) می‌نویسد:

دیدم سواری به سوی من می‌آید، با سرعت از آن جا گریختم ولی او به طرف من آمد و به یک باره ضربه سنگین ته نیزه را بر کتف خود احساس کردم و با صورت به زمین افتادم.... [۴۹] [۵۰] [۵۱] [۵۲] . امام سجاد (علیه ‌السّلام) می‌فرماید: به خدا سوگند! هیچ‌گاه به عمّه ‌ها و خواهرانم نظر نمی‌کنم، جز اینکه گریه گلویم را می‌گیرد و یاد می‌کنم آن لحظات را که آن‌ها از خیمه‌ ای به خیمه دیگر می‌گریختند و منادی سپاه کوفه فریاد می‌زد که خیمه ‌های این ستمگران را بسوزانید. [۵۳] [۵۴] [۵۵] [۵۶] [۵۷] [۵۸] [۵۹]

آواره ‌گی اهل خیام

حضرت زینب (سلام ‌الله‌علیها) وظیفه پاسداری از کودکان یتیم و پرستاری از امام سجاد (علیه‌ السّلام) را بر عهده داشت. وی مراقب جان کودکان و دختران بود تا در تاخت و تاز دشمن برای غارت خیمه‌ ها، آسیبی به آن‌ها نرسد. همه به او پناه می‌بردند و از ستم دشمنان شکایت می‌کردند. مصیبت روز عاشورا هرچند بسیار سنگین بود و گران، ولی زینب (سلام ‌الله‌علیها) همچون کوهی استوار در برابر دشمنان ایستادند و خم به ابرو نیاوردند. وی از یک سو به نگهبانی کودکان یتیم و گردآوردن زنان و دختران همّت گماشت، و از دیگر سو به جمع‌آوری گمشدگان در بیابان مشغول شد. حضرت زینب (سلام ‌الله ‌علیها) با سپر قرار دادن خویش، از ضرب و شتم کودکان ممانعت می‌نمود و از ضربِ تازیانه، پیکرش می‌سوخت. به همین جهت بدن ایشان در اثر ضرب تازیانه‌ها کبود شده بود[۶۰] . چنان‌که در کلامی به سیدالشهدا (علیه ‌السّلام) چنین می‌فرمایند: یَابْنَ اُمِّی لَقَدْ کَلَلْتُ عَنِ الْمُدَافِعَةِ لِهَؤُلاَءِ النِّسَاءِ وَالاَطْفَالِ وَ هَذَا مَتْنِی قَدْ اُسْوِدَ مِنَ الضَّرْبِ؛ ‌ای پسر مادرم! از دفاع و نگهداری این کودکان و بانوان در برابر دشمن درمانده شده ‌ام و این کمر و بازو یا چهره من است که بر اثر ضربه دشمن سیاه شده است. [۶۱]

بعد از غارت و آتش زدن خیام آل الله، زینب کبرا (علیهاالسّلام) زنان و کودکان آواره را در خیمه ‌ای جمع نمودند[۶۲] . و به تفقد و نوازش کودکان پرداختند تا اینکه متوجه شدند که دو کودک از کودکان کاروان اهل ‌بیت گم شده ‌اند. [۶۳] . لذا سراسیمه به جست‌ وجو پرداختند و پس از مدتی، آن دو کودک را زیر بوته خاری یافتند که در آغوش هم آرمیده بودند. زینب (سلام ‌الله ‌علیها) خود را به آنان رساند ولی هر چه آنان را صدا زد، دید بیدار نمی‌شوند. آری، آن دو کودک بی‌ گناه، از شدت مصیبت‌های وارده و ترس از غارت‌گری دشمن، جان باخته بودند.[۶۴] . مؤلّف کتاب معالی السبطین چنین نقل کرده است: «شامگاه روز عاشورا دو طفل در اثر دهشت و تشنگی جان سپردند و چون زینب کبرا ( (سلام ‌الله ‌علیها) ) برای جمع عیال و اطفال جستجو می‌کرد، آن دو طفل را نیافت. بعد از جستجوی زیاد آن‌ها را در حالی‌که دست در گردن یکدیگر داشتند و جان سپرده بودند، پیدا کرد. [۶۵] . حضرت زینب (سلام ‌الله‌علیها) در شام تار غریبان، غریبانه دل را از هر آنچه غیرخدایی بود تهی کرده و با پیروی از نماز ظهر عاشورای برادر و امام خویش، در شبان ‌گاه به نماز شب می‌ایستد و حماسه ‌ای دیگر بر حماسه‌ های کربلا می‌افزاید. حضرت زینب سلام‌ الله‌علیها آن ‌قدر ناتوان و خسته و مجروح شده بود که نتوانست ایستاده نماز بخواند و نماز شب را نشسته به جا آورد و با خدایِ خود به راز و نیاز پرداخت. [۶۶] [۶۷] [۶۸] [۶۹] [۷۰]

شام غریبان در اشعار

نوحه‌ها و مرثیه‌های فراوانی در این شب، سروده شده است که مضمون آنها بیان رها شدن جنازه‌های شهدای کربلا و بی‌یار و یاور شدن اسراء و زنان و کودکان است. در میان شاعران شعر حبیب الله چایچیان متخلص به حِسان نیز ازاشعار معروف شام غریبان است با این مطلع خیمه ها می‌سوزد و شمع شب تارم شده... [یادداشت ۱] و نیز از جمله معروف‌ ترین این اشعار که به صورت دودَمه در هیئات مذهبی خوانده می‌شود شعر خائف لاهیجی است. [۱۶][یادداشت ۲] . شعر خائف درباره شام غریبان: امشب به صحرا بی ‌کفن جسم شهیدان است - شام غریبان است . امشب نوای بی‌کسان بر بام کیوان است - شام غریبان است . امشب به دشت کربلا نالان یتیمانند - تا صبح گریانند . امشب به روی کشته‌ ها در ناله مرغانند - چون نی در افغانند . بر خاک بی‌غسل و کفن رعنا جوانانند - خوابیده عریانند . بر غربت اجسادشان عالم پریشان است - شام غریبان است . امشب به بالین حسین زینب عزادار است - در غم گرفتار است . امشب سکینه بر سر نعش پدر زار است - تا صبح بیدار است . امشب فَلَک حیران ز حالِ عترت زار است - از دیده خونبار است . زهرا به دور کشته‌ها با خیل حوران است - شام غریبان است . امشب سلیمان زمان در گوشه هامون - غلطیده‌ اندر خون . اندر هوای خاتم او بَجْدَل ملعون - دیوانه و مجنون . سازد جدا انگشت شه آن بی‌حیای دون‌ - ای چرخ شو وارون . کی خاتَمِ محبوب حق در شأن دیوان است - شام غریبان است . امشب تن چاک حسین در نینوا بی‌سر - در بحر خون اندر . خوابیده بی‌غسل و کفن با علی اکبر و علی اصغر - با یاوران یک سر . اما ز ظلم خولی مردود سگ کمتر - در کنج خاکستر . در کوفه رأسش در تنورِ گرم مهمان است - شام غریبان است . امشب جناب فاطمه تا صبح در زاری - اشک غمش جاری . گاهی بحال دختران اندر پرستاری - اشک غمش جاری . گاهی کند در مطبخ خولی عزاداری - اشک غمش جاری . از ناله‌های زار او «خائف» نواخوان است - شام غریبان است . (اصلاح عربانی، کتاب گیلان، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۶۱۴(

اگر صبح قیامت را شبی است ، آن شب است امشب

اگرصبح قیامت راشبی هست آن شب است امشب- طبیب ازمن ملول وجان زحسرت برلب است امشب . برادرجان یکی سربر کن از خواب و تماشا کن - که زینب بی تو چون در ذکر یا رب یا رب است امشب . جهان پرانقلاب ومن غریب این دشت پروحشت - تودرخواب خوش و بیمار در تاب و تب است امشب . سرت مهمان خولی و تنت با ساربان همدم - مرا با هر دو اندر دل هزاران مطلب است امشب . صبا از من به زهراگو بیا ، شام غریبان بین - که گریان دیده ی دشمن به حال زینب است امشب .

شام غریبان سحر ندارد

شام غریبان سحر ندارد - سکینه امشب پدر ندارد . غریب حسین جان، غریب حسین جان . بهار زینب خزان ز آه است - گهى دو چشمش به نور ماه است - گهى نگاهش به قتلگاه است - غریب حسین جان، غریب حسین جان . نسیم صحرا شده معطّر - ز عطر روى علىّ اکبر - کجاست عمه، کجاست مادر - غریب حسین جان، غریب حسین جان . بگو خلایق ز غم خروشند - بگو به اطفال لَبَن ننوشند - بگو به سادات کفن نپوشند - غریب حسین جان، غریب حسین جان . کبوتران را ز لانه بردند - زوادِىِ خون نشانه بردند - ربابِ دلخون پسر ندارد - غریب حسین جان، غریب حسین جان . شب غریبان سحر ندارد - رقیه امشب پدر ندارد . در علقمه بین چه ها شد امشب - دست علمدار جدا شد امشب .

سرامام علیه السلام در تنور خولی لع

عمر بن سعد چون از كار شهادت امام حسین علیه السّلام پرداخت نخستین سر مبارك آنحضرت را به خَوْلى (به فتح خاء و سكون واو و آخره یاء) بن یزید و حُمَید بن مُسلم سپرد و در همان روز عاشورا ایشان را به نزد عبیداللّه بن زیاد روانه كرد. خولى آن سرمطهّر را برداشت و به تعجیل تمام شب خود را به كوفه رسانید، و چون شب بود وملاقات ابن زیاد ممكن نمى گشت لاجرم به خانه رفت .

طبرى و شیخ ابن نما روایت كرده اند از (نَوار) زوجه خولى كه گفت : آن ملعون سر آنحضرت را در خانه آورد و در زیر اجّانه جاى بداد و روى به رختخواب نهاد. من ازاو پرسیدم چه خبر دارى بگو، گفت مداخل یك دهر پیدا كردم سر حسین را آوردم ، گفتم :واى بر تو! مردمان طلا و نقره مى آورند تو سر حسین فرزند پیغمبر را، به خدا قسم كه سر من تو در یك بالین جمع نخواهد شد. این بگفتم و از رختخواب بیرون جستم و رفتم درنزد آن اجّانه كه سر مطهّر در زیر آن بود نشستم ، پس سوگند به خدا كه پیوسته مىدیدم نورى مثل عمود از آنجا تا به آسمان سر كشیده ، و مرغان سفید همى دیدم كه دراطراف آن سر طَیران مى كردند تا آنكه صبح شد و آن سر مطهّر را خولى به نزد ابن زیاد برد.

بخولی بگفت آن زن پارسا - که را باز از پا درآورده ای . که در ایندل شب چو غارتگران - برایم زر و زیور آورده ای . بهمراهت امشب چه بوی خوش است - مگر باز مشگ تر آورده ای . چنان کوفتی در که پنداشتم - ز میدان جنگی سر آورده ای . چو دانست آورده سر گفت آه - که مهمان بی پیکر آورده ای . چو بشناخت سر را بگفت ای عجب - سر با شکوه و فر آورده ای . بمرم در این نیمه شب از کجا - سر سبط پیغمبر آورده ای . چه حقّی شده در میان پایمال - که تو رفته ای داور آورده ای . گل آتش است این که از کوه طور - تو با خاک و خاکستر آورده­ ای . نگارنده با گفتن این رثا - خروش از ملایک درآورده ای .

بزن گفت خولی بکن افتخار - که از کربلا من سر آورده ام . ز شمشیر شمر و سنان سنان - سر سبط پیغمبر آورده ام . غنیمت ببردند زر دیگران - من این ایزدی گوهر آورده ام . شدم گر براه جهنم روان - سر مظهر داور آورده ام . بگو میزبانم بخواند حسین - به مهمانیش اندر آورده ام . تنورم شدش قصر و بهرش سریر - من از خاک و خاکستر آورده ام

كیستی ای سر زكجا آ مد ی

كیستی ای سر زكجا آ مد ی - ا ین دل شب منزل ما آ مد ی . چون نگرم بی كس و بی یا ورت - كا ش نمیزاد تـورا ما د رت . ای سرپرخو ن زچه ا فسرد ه ا ی - هـست یقینم كه جو ا ن مرده ا ی . گلشن روی تـو عجب با صفا ست - ا ی سرپرخون بد نت د ركجا ست . ا ی سر بـبـریـد ه د و ر ا زوطـن - چید ه شد ی كی ز د رخت بد ن . د ا شتی ا ی سر چقد رجا ی زخم - یكسره زخـم ا ین همه با لا ی زخم .


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، وقایع دهه اول محرم

تاريخ : یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴ | 10:50 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |