ویژه نامه امام سجاد عليه السلام
https://hedayat.blogfa.com/category/288
امام سجاد در گودال قتلگاه
https://hedayat.blogfa.com/post/7200
حضرت سجّاد زین العابدین
http://hedayat.blogfa.com/post/20538
فرمایشات امام سجادعلیه السلام
http://hedayat.blogfa.com/post/20537
علی بن حسین بن علی بن ابیطالب، مشهور به امام سجاد و زین العابدین
http://hedayat.blogfa.com/post/19751
خطبه امام سجادعلیه السلام درمسجدشام
http://hedayat.blogfa.com/post/18361
حضرت سجّاد زین العابدین - آن امامِ چارم اهلِ یقین
https://hedayat.blogfa.com/post/18283
امام سجاد علیهالسلام 3
https://hedayat.blogfa.com/post/21113
حضرت سجّاد زین العابدین - آن امامِ چارم اهلِ یقین
https://hedayat.blogfa.com/post/18283
سخنا ن ا ما م ز ین ا لعا بد ین علیه السلام در بازار كوفه
https://hedayat.blogfa.com/post/18181
شعر-حضرت سجّاد زین العابدین
https://hedayat.blogfa.com/post/18156
دل سودا زده ام ناله و فریاد کند
هر زمان یاد غم حضرت سجاد کند
بی گمان، اشک به رخساره بریزد از چشم
هرکه یادی زغم آن شه عُباد کند
بود در تاب و تب و بسته به زنجیر ستم
آنکه خلقی زکرم، از اَلَم، آزاد کند
به جز از شمر ستمگر، نشنیدم دگری
باتن خسته، کسی این همه بیداد کند
تن تب دار و اسیری و غم کوفه و شام
وای اگر شکوه این قوم، بر اجداد کند
خون ببارد ز دو دیده به غم مرگ پدر
چون که از واقعه کرب و بلا یاد کند
غیر زینب، که بود قافله سالار وفا
کس نبودی که بر آن غم زده امداد کند
نتوان ماتم سجاد نوشتن « خسرو »
دل اگر سنگ بود ناله و فریاد کند
هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام...
از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود : ▪1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند. ▪2.سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت. ▪3.زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. ▪4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!». ▪5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید. ▪6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. ▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم...
برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع دهه دوم محرم